قاجار

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او



ظهیرالدوله تا حدود چهل زن به عقد خود درآورده و روابط قابل توجهی با انگلیسی ها برقرار نمود و سیاستهای ابلاغی آنها را آشکار و پنهان تعقیب نمود. یکی از دستاوردهای مهم سرگور اوزلی جذب ظهیرالدوله بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، فیلم عنکبوت مقدس با مضامین بارز اسلام هراسی و در ضدیت علنی با ایران و تشیع جایزه دهان پرکن فستیوال کن را به خود اختصاص داد و تحلیل های گوناگونی از چرایی این جایزه را طی روزهای اخیر شاهد بودیم، اما در اینجا از منظری دیگر به بررسی این واقعه و انتخاب خانم زَر امیر ابراهیمی میپردازیم:

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او

نگاهی به تبار ایشان، نشان میدهد وی از نوادگان ابراهیم خان ظهیرالدوله است، اما ظهیرالدوله که بود؟ او مشهور به طغرل، پسرعمو، داماد و فرزند خوانده فتحعلیشاه قاجار و حاکم مناطق مهمی در خراسان و کرمان بود. پدر او مهدی قلی خان قاجار توسط آقامحمد خان ( برادرش) به قتل رسید. زن و فرزند او بعدا تحت حمایت باباخان درآمدند و فتحعلیشاه با مادر طغرل ازدواج نمود، لذا فتحعلیشاه از سویی با ظهیرالدوله پسرعمو و از سویی دیگر پدرخوانده او بوده است. فتحعلیشاه یکی از دخترانش به نام همایون سلطان را به ازدواج ظهیرالدوله درآورد و لذا پدر همسر ابراهیم خان ظهیرالدوله نیز محسوب میشد . ظهیرالدوله تا حدود چهل زن به عقد خود درآورده و روابط قابل توجهی با انگلیسی ها برقرار نمود و سیاستهای ابلاغی آنها را آشکار و پنهان تعقیب نمود.

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او

از نتایج سفر جان مالکوم افسر اطلاعاتی و به ظاهر دیپلمات انگلیس به ایران جلب همکاری عناصر مهمی از ایرانیان صاحب منصب چون محمد حسین خان صدر اصفهانی(امین الدوله پدر) و عبدالله فرزند او (امین الدوله پسر) و جناب ظهیرالدوله بود، وی پس از این مأموریت موفق خود به ایران به لقب SIR  نیز (به تعبیر خودشان) مفتخرشد.

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او

از دستاوردهای مهم این سلسله مأموریت های اطلاعاتی، نفوذیها در چند جبهه موفقیت هایی در راستای سیاست های ابلاغی انگلیس تحصیل نمودند:

نفوذ دادن احمد احسایی در دربار و نزد فتحعلیشاه و دور کردن شاه از روحانیون اصولی که بیشترین حمایتها را در جهاد مقدس علیه ارتش کافر و متجاوز روس داشتند، تضعیف موقعیت عباس میرزا و تنها گذاشتن او در نبرد، اخراج قائم مقام از هیئت مذاکره کننده با روسها و جایگزینی عوامل مزدوری در هیئت مذاکره کننده چون سرگور اوزلی ( سفیر انگلیس) و ابوالحسن ایلچی مزدور علنی انگلیس و ماسون، تا بدین ترتیب ننگین ترین معاهدات تاریخ ایران( گلستان و ترکمانچای) رقم زده شوند. در میان جامعه و حوزه های دینی نیز حمایتشان از احمد احسایی باعث چند دستگی تضعیف کننده ای در جبهه دینی شد و به مرور ریلگذاری فرقه بابیه تکمیل گردید.

نوه دختری ظهیرالدوله ( فرزند محمد خان سالار الملک) نیز ابتدا بعنوان غلام بچه در دربار ناصرالدین شاه ورود پیدا کرد و تا نیابت آجودان باشی، مأمور وصول مالیات، حاکم خلخال و وزیر بقایا و محاسبات و وزیر افخمی دولتهای بعدی حتی وزیر داخله و نخست وزیر نیز رشد داده شد.

اینگونه جریان وفادار به انگلیس در بالاترین رده های کشور رشد و ارتقاء یافت و امروز نواده همان خانواده در مأموریتی جدید در ساخت فیلمی با پیامهای واضح اسلام ستیزی و ایران ستیزی با حمایت مالی ساموئل حدیدا مدیر یهودی کمپانی متروپولیتن،  در کشوری تحت حمایت انگلیس (اردن) ساخته و توسط بوق رسانه ای BBC  با عنوان « قتل زنان به نام خدا» اکران و مورد حمایت قرار میگیرد.

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او

تکلیف نهادهای سیاسی و تبلیغی در این خصوص برعهده ایشان است، اما افکار عمومی و همه غیرتمندانی که خود را موظف به حراست از امنیت این نظام میدانند، نباید به عمق خطر بذر پاشی های دول متخاصم چون انگلیس و استخدام عوامل پنهان ایشان در فرقه ها، قبایل و عشایر که نسل اندر نسل طوق بردگی بیگانه را مفتخرانه بر دوش میکشند تأمل و دقتی نمایند؟

بیایید تاریخ معاصرمان طی دو قرن اخیر را با دقت مطالعه کنیم!

عباس آزادپور- کارشناس تاریخ معاصر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جایزه‌ی کن برای زر امیرابراهیمی و نکته‌ای در تبار خانوادگی او بیشتر بخوانید »

نوروزنامه

نوروزنامه| مهمانی‌های زورکی در خانه ثروتمندان/ خارجی‌ها درباره نوروز ما چه فکری می‌کردند؟


گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: آن‌چه سیاحان غربی درباره رسوم نوروز در ایران نوشته‌اند، منبعی دست اول برای آگاهی از حال‌ و‌ هوای نوروز ایرانیان در گذشته‌های دور محسوب می‌شود. از این نوشته‌ها معلوم می‌شود در همین چند قرن اخیر برخی آداب و رسوم نوروز فراموش شده‌ است! برای‌مثال، قدیمی‌ها اولین‌کاری که پس‌از تحویل سال انجام می‌دادند چه بود؟ در آب نگاه می‌کردند به نیت روشنی و زندگی و برکت. رسوم دیگری هم هست که دیگر در میان عموم مردم رایج نیست و می‌توان گفت فراموش شده‌اند. مثال دیگر این‌که مردمان قدیم سرزمین ایران نوروز را فرصتی می‌دانستند برای جشن‌های عمومی و خصوصی و خوش‌گذرانی در کنار دیگران و خانواده. حالا این را هم می‌توان گفت فراموش شده و به جایش خیلی‌ها می‌روند سفر و خیلی‌ها وقت به بطالت می‌گذرانند. نوروزهای جدید هم که قرنطینه‌ای شده‌اند! حالا شاید فرصتی است تا سیری کنیم در نوشته‌ها و خاطرات سیاحان ایران‌زمین و کمی شریک شویم در شادی و رسوم قدیمی‌ها که چه می‌کردند و چگونه نوروز را جشن می‌گرفتند.


عکسی از بازار خرید مردم در دوره قاجار

دنباله جشن عمومی در چهاردیواری خود!

جشن‌های عمومی و دیگر هیچ! این توصیف «انگلبرت کمپفر» آلمانی است که در دوره صفویه به سیاحت ایران و سرزمین‌های شرق جهان پرداخته است. وی درباره نوروز می‌نویسد: «ﺩ‌ﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎی ﻋﻤﻮمی ﺑﺎ ﻧﻘﺎﺭه، شیپور ﻭ ﺳﻨﺞ… ﻧﻮﺍﺯﻧﺪگی میﻛﻨﻨﺪ و ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻴﺎﻫﻮ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ، ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥﻫﺎی ﻋﻤﻮمی روی ‌می‌ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻫﻤﻪﺟﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ شاﺩ‌ی ﺍﺳﺖ. ﺑﺎﺯی میﻛﻨﻨﺪ، ﺳﺮ ‌ﺑﻪ‌ ﺳﺮ ﻫﻢ میﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ میﻛﻨﻨﺪ، ﺷﻌﺮﺍ ﻭ ﻫﻨﺮﭘﻴﺸﮕﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﻫﻨﺮ میﻛﻨﻨﺪ و ﺩ‌ﺭ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻭ ﺩ‌ﺳﺘﻪﻫﺎی ﻣﺬهبی ﺷﺮﻛﺖ میﺟﻮﻳﻨﺪ ﺗﺎ این‌که ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ می‌ﺭﺳﺪ ﻭ ﺁن‌گاه ﺑﺎﺯ ﻫﺮﻛسی ﺩ‌ﺭ ﭼﻬﺎﺭﺩ‌ﻳﻮﺍﺭی ﺧﻮﺩ‌ ﺩ‌ﻧﺒﺎﻝ ﺟﺸﻦ ﻭ ﺷﺎدی ﺭﺍ میﮔﻴﺮﺩ‌ ﻭ بخشی ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ‌ﺷﺎﺩ‌‌ی ﻭ ﺧﻮشی ﺩ‌ﺭ ﺟﻤﻊ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮﺩ‌ میﮔﺬﺭﺍﻧﺪ.»

«پیتر‌ دِلا واله» ایتالیایی نیز در دوره صفویان به رسم عیدی‌دادن و خوش‌گذرانی در ایام نوروز اشاره می‌کند و درباره نوروز می‌نویسد: «این جشن عبارت است از عیدی‌دادن… و پوشیدن لباس نو و خوردن و نوشیدن و گردش در خارج از شهر. معمولا هرکسی از نوروز به بعد برای خود روزی را انتخاب می‌کند و طی آن به گردش و تفریح می‌پردازد.»


تخمه‌فروشی در دوره قاجار؛ شغل پررونق شب عید ایرانی‌ها!

مهمانی اعیان برای مردم عادی

«مهمانی‌های بزرگ و مجبوری! در خانه اعیان و ثروتمندان». این توصیفی است «جیووانی کارِری» جهانگرد ایتالیایی از نوروز ایرانی در دوره صفویه ارائه می‌دهد و می‌نویسد: «ایرانیان در این روز لباس نو می‌پوشند، حتی اگر کسی پول هم نداشته باشد مبلغی از دیگران قرض می‌کند و برای خود و بستگان و خانواده‌اش لباس نو تهیه می‌کند؛ زیرا معتقدند کسی که سال‌ نو را با لباس کهنه آغاز کند از خوشی‌های تازه سال ‌جدید بی‌بهره خواهد ماند.‌ خان‌ها در نوروز یا نخستین روز سال نو مجبورند هدایایی به محضر شاه تقدیم دارند و در منزل خود نیز با سفره‌ای گشاده به مدت یک‌هفته از مردم پذیرایی کنند.»


عکسی از مسابقه کشتی در ایام نوروز در طهران قدیم

نگریستن به آب پس از تحویل سال

«ژان شاردن» فرانسوی از نوروز درباری دوره صفوی شرح مفصلی دارد و به برخی رسوم فراموش‌شده نوروز ایرانی نیز اشاره می‌کند. وی در سفرنامه‌اش می‌نویسد: «ایرانیان، در پیوند با سنت‌های باستانی در شب نوروز تخم‌مرغ‌های رنگ‌شده به یکدیگر هدیه می‌دادند و بر این باور هستند که تخم‌مرغ مایه‌ پیدایی و تکوین حیات و موجودات است. شاه حدود ۵۰۰ تخم‌مرغ رنگی به زنانش داد… در اتاقی دیگر، منجم دربار تلاش می‌کرد لحظه‌ دقیق آغاز سال را تخمین بزند. به‌محض آن‌که خبر تحویل سال داد ترقه‌ها و فشفشه‌ها به آسمان پرتاب شد و خدمتگزاران زنان دربار گریه‌ شادی سر دادند. در همان‌زمان، محافظان کاخ با شلیک تفنگ‌ها و توپ‌ها خبر را عمومی کردند. گروهی رسمی در میدان نقش جهان بر طبل‌هایشان کوبیدند و در سرنا دمیدند. فریادهای شادی در هوا پراکنده شد، خواجه‌ها بسته‌های اسفند را گشودند و دانه‌های آن را در آتش انداختند به‌طوری‌که هوا بوی خوش گرفت.

شاه، مانند تمام دیگر ایرانیان، وقتی سال تحویل شد به آب نگریست به این معنا که آب روشنایی است و اگر کسی هنگام تحویل سال به آن نگاه کند در تمام سال حس خوشحالی خواهد داشت. چند آیه از قرآن خوانده شد و به بزرگ‌تر‌ها، خویشان و دوستان تبریک گفتند و شیرینی پخش کردند. بزرگان به اعضای خانه، خویشان، خدمتکاران و دوستان هدیه دادند و بین فقیران و درویشان صدقه پخش کردند…

بچه‌ها مخصوصا خیلی خوشحال بودند؛ می‌دویدند، هدایای بسیار دریافت می‌کردند و بازی‌های مختلفی به‌ویژه تخم‌مرغ شکستن انجام می‌دادند.»

«شاردن» درباره کوزه‌های پوشیده از سبزه نیز می‌نویسد: ایرانیان در بهاران کوزه‌های پوشیده از سبزه درست می‌کنند که مشاهده‌ آن چشم را نیرو و دل را نشاط می‌بخشد و با این کوزه‌ها، خانه خود را می‌آرایند. برای این کار، مقداری تخم شاهی را با قدری خاک مخلوط و خیس می‌کنند و به سراسر کوزه می‌مالند. سپس روی آن را با پارچه‌های کاملاً خیس می‌پوشانند و کوزه را پر از آب می‌کنند. به روز اول سال «عید جامه نو» نیز می‌گویند؛ زیرا طبق سنتی که از قدیم به جا مانده همه‌ مردمان از دارا و بی‌چیز روزهای عید باید لباس نو و تمیز بر تن داشته باشند.


مسابقه اسب‌دوانی؛ از رسوم مهم ایام نوروز در دوره قاجار

جشن‌های نوروز در میدان توپخانه

بنا به نوشته‌ها در دوران قاجار عید نوروز با انواع مراسم عمومی همراه بوده است. «یاکوب ادوارد پولاک» آلمانی که سال‌ها در ایران سکونت داشت در خاطراتش به برخی از این جشن‌های عمومی نوروز در میدان توپخانه تهران اشاره می‌کند و می‌نویسد: «یکی از رسوم جشن نوروز مراسمی است که در میدان توپخانه انجام می‌شود… در میدان پهلوانانی که سراسر سال را در زورخانه تمرین کرده‌اند با اندام‌هایی برهنه و نیرومند به کشتی‌گرفتن مشغولند. شیرینکاران و تردستان، بندبازان، دلقک‌ها و لوده‌هایی که در پوست شیر و خرس رفته‌اند، دیده می‌شوند… عنتربازها برنامه مضحکی با حیوانات دست‌آموز خود اجرا می‌کنند. در همه این مدت نقاره‌خانه نیز بلاوقفه مشغول نواختن موسیقی است. در روزهای نهم یا دهم اسب‌دوانی انجام می‌گیرد. طول مسابقه اسب‌دوانی نیم‌فرسنگ است.»

انتهای پیام/





منبع خبر

نوروزنامه| مهمانی‌های زورکی در خانه ثروتمندان/ خارجی‌ها درباره نوروز ما چه فکری می‌کردند؟ بیشتر بخوانید »

«آقازاده» دشمن محیط‌ زیست ایران را بشناسید

«آقازاده» دشمن محیط‌ زیست ایران را بشناسید


همین دیروز| گروه تاریخ خبرگزاری فارس ؛ امین رحیمی: «سلطان مسعود میرزا» ۱۵ دی ۱۲۲۸ شمسی در تبریز زاده شد و تا روزی که در سال ۱۲۹۷ در اصفهان بمیرد، کارهای عجیب و غریب زیادی انجام داد که خود شاهان قاجار هم تعجب می‌کردند و بارها از مناصب مختلف عزلش کردند. این مسعود‌خان پسر بزرگ ناصرالدین قاجار بود و لقب «ظل‌السلطان» داشت، ولی چون مادرش از ایل قاجار نبود، طبق قانون آن روزهای قاجاریان نمی‌توانست شاه بشود.

خودش البته این را قبول نداشت و همین‌طور که همراه مظفرالدین قاجار، ولیعهد سالخورده، پیر و پیرتر می‌شد. منتظر هم بود که بالاخره فرجی بشود و شاه بشود. حتی به ناصرالدین قاجار هم پیشنهاد داده بود که اگر او را ولیعهد کند، پول هنگفتی به وی می‌دهد. یعنی می‌خواست به شاه که پدر خودش بود، رشوه بدهد! چنین آدمی بود ظل‌السلطان.

بعد هم که ناصرخان مُرد و مظفرخان، شاه شد دیگر زد زیر کاسه و کوزه و چه کارها که نکرد؛ در این حد که در زمان محمدعلی شاه قاجار که مخالف مشروطه بود، گاهی با مشروطه‌طلبان همکاری سیاسی و نظامی هم می‌کرد، بلکه خودش بتواند شاه شود. فقط همین نبود، کارهایی کرد که خیانت‌آمیز بود؛ در خاندان هزارفامیل قجر یک آقازاده آبروبَر و رسوای تمام‌عیار بود.

 این عکسی که «ظل‌السلطان» انداخته به‌خوبی وضعیتش را نشان می‌دهد!

شیوه‌اش چه بود؟

 «ظل‌السلطان» از کجا آن‌قدر پول آورده بود که بتواند به شاه هم پیشنهاد رشوه بدهد؟ داستان دارد! ۱۳ ساله بود که شد حاکم مازندران و سمنان و آن طرف‌ها. بزرگ‌تر که شد حاکم فارس شد و آن‌قدر ظلم کرد و به‌زور مالیات گرفت و املاک مردم را مصادره کرد که از دستش شکایت کردند و بلوا شد و به‌ناچار عزلش کردند و فرستادند حاکم اصفهان بشود. آن‌جا هم رویه‌اش همین بود و بیش از ۳۰ سال حاکم بود و آن‌قدر مال جمع کرده بود که خودش می‌گفت برای ۱۰ نسل بعدی‌اش کافی است.

حالا چرا عزلش نمی‌کردند؟ چون خیلی پول داشت و در میان شاهزادگان قاجار قدرت سیاسی هم داشت و برای خودش در اصفهان لشکری با بیش از ۲۰ هزار تفنگچی درست کرده بود و اصلا حرف شاه را هم قبول نداشت. یعنی در واقع شاهان قاجار نمی‌توانستند او را عزل کنند یا لااقل نمی‌خواستند با این آقازاده دردسرساز درگیر شوند. حتی ناصرالدین قاجار فقط تنها کاری که توانست با او انجام دهد این بود که چون حاکم ولایات دیگری از جمله کردستان و لرستان و یزد هم شده بود وی را از همه این مناصب عزل کرد تا فقط همان حاکم اصفهان باشد و تمام. آخرسر وقتی برای تاج‌گذاری محمدعلی شاه به تهران آمد، مردم اصفهان اعتصاب کردند و تحصن کردند و بلوا شد تا بالاخره اصفهان از دست وی نجات یافت.

«ظل‌السلطان» در میان فرماندهان لشکر اختصاصی‌اش در اصفهان!

لج کرد و آثار باستانی را تخریب کرد!

ظل‌السلطان در اصفهان چه کرد؟ چشم تاریخ روز بد نبیند! بخش بزرگی از آثار باقی‌مانده از دوره صفویه را تخریب کرد! کسی هم نفهمید چرا. ولی می‌گویند چون لج کرده بود که چرا من شاه نشدم، حداقل ۵۰ عمارت و باغ باارزش دوران صفویه در اصفهان را نابود کرد؛ از باغ و قصر سعادت آباد تا عمارت هفت‌دست، قصر نمک‌دان، آیینه خانه، بهشت برین، بهشت آیین، انگورستان، بادامستان، نارنجستان، کلاه‌فرنگی، باغ تخت، باغ آلبالو، باغ طاووس، باغ نقش جهان، باغ فتح‌آباد، گلدسته، تالار اشرف، عمارت خورشید، عمارت خسروخانی، باغ زرشک، باغ چرخاب، باغ محمود، باغ صفی‌میرزا، باغ قوشخانه، باغ نظر، عمارت و سردر باغ هزارجریب و عمارت جهان‌نما. فقط برای درک میزان خرابکاری و خلافکاری این آقازاده ناصرخان قاجار این نکته را داشته باشید که ظل‌السلطان دستور داد روی نقاشی‌های نفیس داخل چهل‌ستون را با گچ بپوشانند و نقاشان روی آن‌ها نقاشی‌های جدید بکشند!

علاقه  «ظل‌السلطان» به شکار، دمار از روزگار حیات‌وحش ایران درآورد

دشمن حیات‌وحش!

ظل‌السلطان لابد از روی خودشیفتگی و به‌سبک پدر تاج‌دارش خاطرات هم می‌نوشت. از قضای روزگار همین خاطراتش شده منبع تاریخی باارزشی درباره دوره قاجار و البته چون درباره وقایع شکارهای روزانه‌اش هم نوشته درباره محیط‌زیست و حیات‌وحش آن روزگار نیز اطلاعات جالبی دارد و شده است کتاب «تاریخ سرگذشت مسعودی».

حالا حرف شکار شد، این را هم بگویم که اگر گمان می‌کنید خیانت‌های این آقازاده عجیب و غریب فقط در حد تخریب آثار باستانی است، شخصیت ظل‌السلطان را دست‌کم گرفته‌اید. فقط یک ‌نمونه از شاهکارهایش این‌که یک‌بار که به شبه‌جزیره میانکاله قشون کشید، بلایی سر حیات‌ وحش آورد که چند‌گونه حیوانی از جمله ببر و پلنگ و مرال و شوکا و گاومیش در این شبه‌جزیره منقرض شد. چگونه؟ خاطرات خودش را بخوانید: «وارد دهانه جزیره شدیم. آن‌قدر گاو که از دهات گریخته بود و به آن‌جا رفته بود و به مرور وحشی شده بود و ببر و مرال و قرقاول و شوکا دیدیم و شکار کردیم، نمی‌دانم خواننده باور می‌کند یا نه… این اردوی به این بزرگی و عظمت به قدر چهل روز در این جزیره کوچک ماندیم، شخصی نبود از تفنگچی و سرباز و سوار که شکاری نزده باشد، آن‌چه میرزا محمد خان، منشی من یادداشت کرده بود به حکم من از این قرار است: ۶ هزار قرقاول به ساری به دوستان خودمان در شهر فرستاده شد، به جز دزدیده شده‌ها و به آمار نیامده‌ها، ۳۵ ببر، ۱۸ پلنگ، ۶۳ گاو و گاومیش اهلی که وحشی شده بودند، ۱۵۰ مرال که گاو کوهی می‌گویند در این ۴۰ روز توقفِ ما در آن جا کشته شد… در این ۴۰ روز صدای تفنگ از هم نمی‌برید و دیگر روزهای آخر شکارها قربی نداشتند.»

با همین کار ظل‌السلطان است که بسیاری او را دشمن درجه یک محیط‌ زیست ایران می‌دانند. بله، این هم از این!

عکسی دیگر از قدرت‌نمایی در طبیعت!

امروز در تاریخ مناسبت‌های دیگری هم هست

امروز ۱۵ دی مصادف با ۴ ژانویه میلادی و ۲۰ جمادی‌الاول هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبت‌های دیگری هم دارد.

ـ رحلت «سیدالعلماء» فقیه گران‌قدر و عالم شیعی هندوستان در سال ۱۳۰۷ قمری
ـ رحلت آیت‌الله «فاضل نوری» از علمای برجسته اصفهان در سال ۱۳۴۳ قمری
ـ درگذشت «هانری برگسون» فیلسوف معروف فرانسوی در سال ۱۹۴۱ میلادی
ـ درگذشت «آلبر کامو» نویسنده فرانسوی در سال ۱۹۶۰ میلادی
ـ شهادت «منصور ستاری»، «سید علیرضا یاسینی» و «مصطفی اردستانی» فرماندهان نیروی‌هوایی در سانحه هوایی در سال ۱۳۷۳ شمسی

انتهای پیام/





منبع خبر

«آقازاده» دشمن محیط‌ زیست ایران را بشناسید بیشتر بخوانید »