قاسم سلیمانی

اخلاص و دوری از تظاهر و ریا، ویژگی شاخص شخصیت حاج قاسم بود

اخلاص و دوری از تظاهر و ریا، ویژگی شاخص شخصیت حاج قاسم بود


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین «مراد قرالو» رئیس عقیدتی سیاسی مرکز آموزش و پژوهش شهید سپهبد صیاد شیرازی ارتش در گفت‌وگو با ویژه‌برنامه «عصر مقاومت» اظهار داشت: سردارانی که در جبهه مقاومت به دفاع از اسلام می‌پردازند، رهرو الگو‌های بزرگی هستند که از ابتدای تاریخ اسلام تاکنون برخی از آنان را می‌شناسیم. برخی از یاران باوفای امیرمؤمنان (ع) همچون جناب مالک اشتر یا حتی وجود اقدس قمر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل (س) از جمله این شخصیت‌های الگو و تراز هستند که امثال شهید سلیمانی و سایر شهدای قهرمان‌ها، هرکدام به یکی از مظاهر اخلاقی و کراماتشان تمسک می‌جویند.

حجت‌الاسلام قرالو افزود: این یک موضوع شخصی نیست که یک فرد در جبهه‌ای با کیفیت و مشخصات این‌چنینی حضور پیدا کند و این حضور، به خاطر مسائل شخصی و فردی‌اش باشد بلکه در حقیقت فعل و انفعالاتی که در زندگی معنوی حاج قاسم صورت می‌گرفت، او را به درجه‌ای از اخلاص می‌رساند که نسبت به سرنوشت برادران و خواهران دینی‌اش و همه مظلومان عالم احساس مسئولیت می‌کرد.

رئیس عقیدتی سیاسی مرکز آموزش و پژوهش شهید سپهبد صیاد شیرازی ارتش ضمن تبیین برخی فراز‌های شخصیتی شهید سلیمانی خاطرنشان کرد: مطالب زیادی درباره حاج قاسم می‌توان گفت و جان‌فشانی‌های زیادی از ایشان دیده شده، اما زیباترین نگاه به شخصیت سردار سلیمانی این است که از منظر رهبر معظم انقلاب به بررسی ابعاد ایشان بپردازیم تا بدانیم آن‌طور که رهبری می‌فرماید، حاج قاسم شجاعت و تدبیر را به‌صورت توأمان داشت و هم به‌قدری خردمند بود که زیرکانه‌ترین برنامه‌ها را در میدان اجرا کند و هم آن‌قدر شجاع بود که تنها در با شدیدترین خطر‌ها روبه‌رو شود. این‌چنین بود که نه‌فقط در دوران مبارزه با داعش بلکه حتی در دفاع مقدس و تأمین امنیت جنوب کرمان در برابر اشرار مسلح، تدبیر و هوشمندی حاج قاسم باعث می‌شد تا منطق اثرگذار و الهام بخشی در قالب میدانی و راهبردی به وجود بیاید و قلوب انسان‌ها را حول خود جمع کند.

وی ادامه داد: اخلاص و دوری از تظاهر و ریا، یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیتی حاج قاسم بود که نشان از مراقبت ایشان از حدود الهی داشت. این موضوعی زمانی شاخص‌تر می‌شود که بدانیم در بزنگاه‌های جنگی شاید برخی فرماندهان نظامی، حدود شرعی را رعایت نکنند و در بحبوحه پربلای جنگ، پیروزی را اولویت اصلی خود بدانند، اما حاج قاسم شخصیتی داشت که حتی در حق دشمن هم حدود شرعی را مراعات می‌کرد. به خاطر همین جوانمردی‌ها هم بود که نفوذ شخصیتی ایشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد و در نهایت، کینه دشمن از این شخصیت عظیم را به‌جایی رساند که در شب تاریک و در موقعیتی کاملاً ناجوانمردانه، ایشان را به شهادت رساندند.

حجت‌الاسلام قرالو تصریح کرد: آن‌ها از رویارویی با قاسم سلیمانی ذله شده بودند، زیرا او ذوب در انقلاب و ولایت بود و در شرایطی که دشمنان رؤیای تجزیه و فروپاشی ایران، عراق و سوریه را در ذهن می‌پروراندند تا در نهایت حزب‌الله لبنان و گروه‌های مقاومت اسلامی در فلسطین تنها بمانند، این قاسم سلیمانی بود که به میدان آمد و نه‌تن‌ها از تحقق این برنامه جلوگیری کرد بلکه چنان وحدت و همدلی فراگیری در منطقه به وجود آورد که در برخی برهه‌ها، حتی مرز محسوسی میان عراق و سوریه وجود نداشت و رزمندگان مقاومت روزی در خاک عراق و روزی در محدوده سرزمینی سوریه، بینی تروریست‌های تکفیری را به خاک می‌مالیدند.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اخلاص و دوری از تظاهر و ریا، ویژگی شاخص شخصیت حاج قاسم بود بیشتر بخوانید »

تلاش حاج قاسم برای ثبت خاطرات شهدا لشکرش بعد از جنگ

تلاش حاج قاسم برای ثبت خاطرات شهدای لشکرش بعد از جنگ


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مرتضی سرهنگی» نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری در کتاب «مالک زمان» روایتی از اهتمام شهید حاج «قاسم سلیمانی» نسبت به جمع‌آوری و ثبت خاطرات شهدای لشکر ۴۱ ثارالله (ع) کرمان بیان کرده است که در ادامه می‌خوانید.

چند ماهی از پایان جنگ گذشته بود. یک روز تلفن دفتر ادبیات حوزه هنری زنگ خورد.

گوشی را برداشتم و با آقایی که آن سوی خط بود صحبت کردم. خودش را به عنوان یکی از فرماندهان سپاه معرفی کرد. خیلی از کتاب‌هایی که در مورد شهدا انجام داده بودیم تشکر کرد و گفت: خاطرات چند شهید را جمع‌آوری کرده‌ایم. آیا امکان دارد که نویسنده‌هایی را معرفی کنید تا این خاطرات را به کتاب تبدیل کنند؟! تمام هزینه‌ها را هم پرداخت می‌کنیم. گفتم: بله. درخدمت هستیم.

شاید اولین‌بار بود که یک فرمانده جنگ از ما می‌خواست که خاطرات برخی شهدا را کتاب کنیم و همه‌گونه همکاری هم می‌کرد. روز بعد دوباره تماس گرفت و پیگیری کرد. گفتم ده نفر از نویسندگان را برای این کار آماده کرده‌ام. خیلی خوشحال شد. گفت: برای فردا بلیط هواپیما می‌گیرم تا همگی با هم تشریف بیاورید کرمان. برایتان هتل رزرو می‌کنم. خودم هم برنامه فردا صبح را جلسه با نویسندگان قرار می‌دهم. صبح فردا هواپیما در فرودگاه کرمان به زمین نشست. نمی‌دانستیم کجا برویم. آن زمان موبایل و … نبود. یکباره دیدیم چند پاسدار به استقبال آمدند. نفر جلویی با همه سلام و روبوسی کرد و گفت: خوش آمدید، ماشین‌ها آماده‌اند.

همگی به دفتر فرماندهی لشگر ثارالله کرمان رفتیم. آنجا فهمیدیم که ما مهمان حاج قاسم هستیم و او خودش کتاب‌های سوره را خوانده و با من تماس گرفته. بساط صبحانه را زودتر برای ما آماده کرده بود. بعد از شروع جلسه، به هر کدام از نویسندگان یک کارتن داد و شروع به صحبت کرد: داخل این کارتن‌ها کاغذ‌هایی است که هر کدام مربوط به خاطرات یک شهید است. بعد یک‌یک در مورد آن شهدا که از فرماندهان لشگر ثارالله بودند با بغض در گلو توضیح داد.

صحبت‌هایش تمام شد. رفقای ما مطالعات را شروع کردند. با اینکه مسئولیت او پس از پایان جنگ سنگین‌تر شده بود، اما در تمام آن مدت در کنار ما بود. کار‌ها به‌خوبی انجام شد و در کمترین زمان، اولین کتاب‌های خاطرات سرداران شهید، با حمایت فرماندهی لشکر ثارالله منتشر شد. در سال بعد نیز خاطرات بقیه فرماندهان و با پیگیری‌های ایشان، انتشارات ستاد کنگره شهدای کرمان فعال شد. دیگر فرماندهان و لشگر‌ها نیز کار کتاب برای شهدا را شروع کردند، اما هیچ‌وقت ارادتی که حاج قاسم به شهدا داشت را فراموش نمی‌کنم.

انتهای پیام/141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تلاش حاج قاسم برای ثبت خاطرات شهدای لشکرش بعد از جنگ بیشتر بخوانید »

مالک اشتر لشکر ۴۱ ثارالله که بود؟+ فیلم

مالک اشتر لشکر ۴۱ ثارالله که بود؟+ فیلم



 سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و سیدالشهدای محور مقاومت در بخشی از خاطرات خود مطالبی را درباره شهید قاسم میرحسینی مالک اشتر لشکر ثارالله(ع) عنوان کرده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و سیدالشهدای محور مقاومت در بخشی از خاطرات خود مطالبی را درباره شهید قاسم میرحسینی مالک اشتر لشکر ثارالله(ع) عنوان کرده است.

گزیده سخنان سردار سلیمانی درباره ویژگی‌های مالک اشتر لشکر ثارالله(ع) به شرح زیر است:

«قاسم»، بزرگ لشکر ۴۱ ثارالله بود که واقعاً من امروز در هر مأموریتی جای خالی او را می‌بینم. شهید «میرحسینی» در بُعد خودش در تمام صحنه ی جنگ، تک بود. در مورد شهید میرحسینی هرچه بگویم، احساس می‌کنم، اصلاً نمی‌توانم حق او را ادا کنم. خیلی روح بزرگی داشت یک مالک اشتر به تمام معنا بود. من نمی‌دانم مالک هم توی صحنه سخت محاصره جنگ، مثل شهید میرحسینی بوده یا نبوده؟ شهید میرحسینی فرمانده‌ای بود که همه ابعاد یک فرمانده اسلامی را با تعاریف اصیل آقا امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) دارا بود. با معنویت‌ترین شخصیت لشکر ثارالله(ع) بود صدای دلنشین آوای قرآن شهید میرحسینی را هرکس می‌شنید از خود بیخود می‌شد.

او یک سخنور بود و وقتی شروع به صحبت می‌کرد، به قول بچه ها جادو می‌کرد. تمام حرف‌های خودش را با استناد به آیات و روایات نقل می‌کرد. من واقعاً احساس میکردم هیچ روحانی توی سن و سال خودش به پای ایشان نمی‌رسید. در بعد فرماندهی ایشان همیشه صائب‌ترین نظرات را می‌داد. بهترین نظر، نظر شهید میرحسینی بود و در میدان عمل هم همان‌ها به وقوع می‌پیوست.

مالک اشتر لشکر ۴۱ ثارالله که بود؟+ فیلم

خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ وقت در چهره شهید میرحسینی در سخت ترین شرایط، من هراسی ندیدم. انگار در وجود این مرد چیزی به عنوان ترس، هراس، دلهره و تردید وجود نداشت. اگر در محاصره بود، همان طور صحبت می‌کرد که

در اردوگاه صحبت می‌کرد در حالی که رگبار گلوله از همه طرف می‌بارید و همه خودشان را در پناهگاه‌ها پنهان می‌کردند، مانند پشت سنگری یا تپه خاکی که تیر نخورند، اما این شهید عالی‌قدر می‌ایستاد و ما همه مات و مبهوت حرکات او می‌شدیم. نگاه می‌کردم ایشان را، مثل کسانی که در جنگ‌های قدیمی جلو دشمن رجز می‌خواندند، بچه ها را بسیج می‌کرد، حرکت می‌داد و در آن صحنه شوخی می‌کرد، من واقعاً این را می‌گویم که در عملیات‌های مختلف هیچ کس را مانند ایشان ندیدم.

از زمانی که من در خدمت ایشان بودم، هیچ وقت ندیدم که نافله شبش ترک بشود. یا هیچ نافله شبی ندیدم که از شهید میرحسینی بدون گریه تمام شود. خدا شاهد است ما با گریه این شهید بزرگوار بیدار می‌شدیم یک آدم عجیبی بود. دنیای بی‌کران معرفت بود.

می‌دیدم وقتی گردان دور ایشان حلقه می‌زد و ایشان می‌خواست سخنرانی کند، از لحظه‌ای که الله می‌گفت تا انتهای صحبتش، واقعاً مثل بک جوجه‌هایی که مادرشان غذا را در دهانشان می‌گذارد، همه حواس‌شان متوجه دهان مادر است همه گردان مسحور ایشان می‌شد، محو ایشان می‌شد.

او ناجی همه عملیات‌ها بود در صحنه جنگ وقتی عراقی‌ها پاتک می‌کردند و فشار می‌آمد، همین قدر که در جبهه می‌پیچید که میرحسینی آمد، والله قسم انگار یک لشکر می‌آمد این قدر در کل جبهه تأثیر داشت.

در عملیات بدر یادم هست که وقتی عراقی‌ها پاتک کردند، شهید میرحسینی رفت توی پاتک، در اوج سختی، آن لحظه‌ای که همه به فکر برگشتن بودند، شهید میرحسینی رفت و آخرین نفر برگشت. من قطعاً شهید میرحسینی را ناجی همه عملیات ها می‌دانم نقش شهید میرحسینی در یک کفه ترازو و نقش مابقی گردان‌ها در کفه دیگر.

در عملیات کربلای ۴، بچه‌ها خیلی نگران ایشان بودند. هیچ عملیاتی شهید میرحسینی بدون زخم از صحنه خارج نشد. از تمام عملیات ها زخمی بر بدن داشت. به بچه‌ها گفته بود توی عملیات کربلای ۴ نترسید که من شهید نمی‌شوم.

قبل از عملیات کربلای ۵، شبی داخل سنگر نشسته بودیم و با هم صحبت گفت: «تیر به این جای من خواهد خورد.» و انگشتش را روی پیشانی‌اش گذاشت و همین طور هم شد. بی سیم های لشکر ثارالله تا پایان جنگ دیگر صدای دلنشین و ارزشمند و پر معرفت میرحسینی را نشنیدند.

مالک اشتر لشکر ۴۱ ثارالله که بود؟+ فیلم

شهید قاسم میرحسینی

آن صدایی که برای همه بچه ها چه کرمانی چه رفسنجانی، چه زرندی، چه سیرجانی، چه هرمزگانی و چه بلوچستانی، امیدبخش بود دلنواز بود و دوست داشتنی، آن صدا خاموش شد. البته من نمی‌توانستم باور کنم در مقطع اول هم بچه ها به من نگفتند و این خبر را خیلی با احتیاط به من دادند. هیچ وقت خبر شهادت ایشان را از یاد نمی‌برم.

من در دو سه عملیات واقعاً از خدا می‌خواستم که پایان عمر من همین مقطع باشد. یکی همین عملیات کربلای ۵ بود. خصوصاً وقتی خبر شهادت شهید میرحسینی را شنیدم. احساس کردم که واقعاً لشکر ثارالله منهدم و منحل شد و از همه مهم‌تر، فکر می‌کردم شهادت ایشان تأثیر بسیار عمیقی بر عدم موفقیت ما در عملیات کربلای ۵ بگذارد. هیچ خبری مانند این خبر در لشکر ثارالله نمی‌توانست غم ایجاد کند. تا آن مقطع هیچ حادثه ای به اندازه خبر شهادت حاج قاسم برای بچه‌های لشکر ثارالله سخت نبود. حتی آن کسی که در عملیات حضور داشت و برادرش را یا پسرش را از دست داده بود عزادار شهید میرحسینی بود.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مالک اشتر لشکر ۴۱ ثارالله که بود؟+ فیلم بیشتر بخوانید »

ماجرای عملیات فریب حاج‌قاسم علیه بعثی‌ها چه بود؟

ماجرای عملیات فریب حاج‌قاسم علیه بعثی‌ها چه بود؟



سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و سیدالشهدای محور مقاومت در بخشی از خاطرات خود مطالبی را درباره رویدادهای پس از عملیات فتح‌المبین و بستن تنگه ابوغریب عنوان کرده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و سیدالشهدای محور مقاومت در بخشی از خاطرات خود مطالبی را درباره رویدادهای پس از عملیات فتح‌المبین و بستن تنگه ابوغریب عنوان کرده است.

گزیده سخنان سردار سلیمانی درباره طراحی فریب علیه بعثی‌ها در بخشی از عملیات فتح‌المبین به شرح زیر است:

عملیات فتح‌ُالمبین ده روزی طول کشید. ما با عراقی ها در دشت عباس درگیر بودیم. کمرسرخ دست ما بود و با خاکریزی که کنار امام زاده زده بودیم، کنترل منطقه را در دست داشتیم. عراقی ها هم به سمت تنگه ابوغریب عقب نشینی کردند. از نیروهای ما هم یک گروهان مانده بود. بیشتر افراد یا زخمی بودند یا به شهادت رسیده بودند.

بعد از چندین روز نبرد در روز هفتم جنگ به شدت خسته بودیم. دیگر نای حرکت نداشتیم. هفت روز جنگ با زرهی و کاتیوشاهای دشمن، با امکانات محدود، در حالی که ما فقط یک آتشبار توپخانه مأمور از ارتش داشتیم که در چاه نفت مستقر بود و بردش به تنگه ابوغریب نمی‌رسید. جنگ با دشمن مسلح حسابی ما را خسته کرده بود تمام گردن بچه‌ها طوقی از باروت نشسته بود. در گره‌های پیشانی و در پیخ و خم گردن بچه‌ها طوق سیاه باروت نشسته بود.

ماجرای عملیات فریب حاج‌قاسم علیه بعثی‌ها چه بود؟

ساعت دوازده شب دیگر نمی توانستم از خستگی تکان بخورم. پشت سنگر تدارکات برای لحظاتی خوابیده بودم که ساعت یک و نیم نیمه شب برادرمان آقای [غلامحسین] بشردوست از راه رسید و بیدارم کرد مدتی جستجو کرده بود، برای پیداکردن من، حسن باقری کنار جاده دشت عباس منتظرم بود. خدا رحمت کند حسن را. نقش ارزشمندی در عملیات‌هایی که انجام گرفت، خصوصاً طریق القدس، ثامن الائمه(ع) و بیت المقدس داشت.

به تعبیر من، حسن، بهشتی جنگ بود. به تعبیر درست‌تر امام خمینی(ره) جنگ بود. حسن داخل ماشین نشسته بود. محمد علی ایرانمنش هم بود. به من گفت: «آقامحسن رضایی گفته که امشب حتماً باید تنگه ابوغریب را ببندید نقشه ای از تنگه ابوغریب داشتند تا مرا توجیه کنند که تنگه را ببندیم و از ورود دشمن به منطقه فتح المبین جلوگیری کنیم. احتمال داشت عراقی‌ها با عبور از رودخانه «دویرج» از طریق دشت «چم سری» به سوی ارتفاعات «تینه و ارتفاعات «رقابیه» و ارتفاعات عین خوش بیایند و همه زحمات ما هدر برود.

ساعت تقریباً یک بامداد بود و ما هیچ امکاناتی نداشتیم. سه گردانی که تقریباً یک هفته کامل درگیر بودند، دیگر توان نداشتند. با وجود این، باید تنگه ابوغریب را می‌بستیم تا هم راه فرار بسته شود و هم نتواند با آوردن نیرو، قوایش را تقویت کند. ما تنگه ابوغریب را هم ندیده بودیم. حسن روی نقشه تنگه ابوغریب را نشان داد. نیروهای ما آن موقع روی ارتفاع ۲۰۲ بودند و از آن جا تا تنگه ابوغریب دوازده کیلومتر فاصله بود؛ یعنی در یک محلی ارتفاعات تینه و عین خوش به هم می‌رسند و جاده آسفالت از میان آن‌ها عبور می‌کند به طرف دشت چم‌سری و از رودخانه دویرج عبور می‌کرد و به طرف خاک عراق می رفت. به این تنگه ابوغریب می‌گفتند.

من روی ارتفاع ۲۰۲ نزد بچه ها رفتم. از گردانی که روز اول آن جا وارد عمل شده بود، از سیصد نفر فقط صد نفر باقی مانده بودند. دویست نفر یا شهید یا زخمی شده و یا به هر طریقی از صحنه خارج شده بودند و ما ماندیم که برای حمله به دشمن چه بکنیم؟ با این صد نفر نمی‌شد به دشمنِ مسلحِ آماده حمله کرد.

دست به یک ترفند زدیم. ترفندمان این بود که به بچه‌های ستادمان ــ که آن موقع ستادی هم نداشتیم ــ به همان بچه‌هایی که کارهای ستادی را انجام می‌دادند، گفتیم هر چه ماشین دارید جمع کنید تا با چراغ روشن از چاه نفت بروند به طرف دشمن.

آن جا تعدادی از ماشین‌های جهاد سازندگی و کمک های مردمی هم بود و آقای ترکان، استاندار آن موقع ایلام که مسئول زدن خاکریز در دشت عباس برای ما بود، تعدادی ماشین داشت. ده یا دوازده کمپرسی همه را با چراغ روشن راه انداختیم طرف دشمن. یعنی تظاهر به آوردن نیرو و تجهیزات کردیم صف طویلی از ماشین‌ها بود که وقتی حرکت کردند، دشمن گمان کرد نیروی تازه نفسی به سویش می‌آید و تزلزلی در روحیه عراقی‌ها ایجاد می‌کرد. این عملیات باعث ترس عراقی‌ها می‌شد یا فرار می‌کردند یا دست از مقاومت بر می‌داشتند.

ثانیاً قرار شد شهید حمید عرب‌نژاد با لودر جلودار ما شود و اولین درگیری را او به وجود آورد. آن شب، با فاصله حدود بیست متر در پی هم بودیم. صبح ساعت هشت و نیم حرکتِ‌مان به سوی عراقی ها شروع شد اما اثری از آن‌ها نبود. اول شب یک تیراندازی بین ما و آن‌ها شد و کم‌کم تیراندازی، جای خودش را به سکوت داد.

ماجرای عملیات فریب حاج‌قاسم علیه بعثی‌ها چه بود؟

صبح زود دیدیم سروصدایی نیست. رفتیم روی تپه و دیدیم عراقی ها نیستند. حمید عرب نژاد که در عملیات بیت القدس به شهادت رسید و آدم متخصصی بود و برای حفظ و تثبیت شهر مهاباد زحمت زیادی کشید با یک دستگاه لودر جلو حرکت کرد؛ چون ممکن بود عراقی‌ها در تپه کناری کمین کرده باشند و غافلگیر شویم حمید را با لودر جلو فرستادم و بچه‌ها پشت سرش حرکت کردند.

عراقی‌ها کالیبر و آرپی جی داشتند و کار عرب نژاد خیلی خطرناک بود. قرار شد حمید چریک و تهامی با گروهان بعدی پشت سر حمید عرب نژاد حرکت کنند. با این طرح، لااقل لودر زده می‌شد و بقیه می توانستیم آرایش دفاعی بگیریم و درگیر شویم. لودر رفت و ما پشت سرش حرکت کردیم. هرچه رفتیم، دیدیم عراقی ها نیستند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای عملیات فریب حاج‌قاسم علیه بعثی‌ها چه بود؟ بیشتر بخوانید »

کاروان هنری «روایت حبیب» یک هفته میهمان فارس خواهد بود

کاروان هنری «روایت حبیب» یک هفته میهمان فارس خواهد بود


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از فارس، در آستانه سومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» کاروان هنری فرهنگی «روایت حبیب» با هدف تبیین شخصیت سردار سلیمانی و شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی و استفاده از ظرفیت وحدت‌آفرین شخصیت سردار گرانقدر ایران اسلامی برای تقویت هویت‌جمعی و انتقال هنرمندانه مفاهیمی چون امنیت و مقاومت یک هفته میهمان فارس خواهد بود.

ازجمله برنامه‌های این کاروان هنری اجرای نمایش، نقالی، روایتگری، شعرخوانی، موسیقی و سرود و حماسه‌خوانی است و مقصد این کاروان نیز اول دی ماه شهرستان خرامه، دوم دی ماه بلوار چمران شیراز، سوم دی ماه بلوار اتحاد شیراز، چهارم دی ماه شهرستان زرقان، پنجم دی ماه، شهرستان بیضا و ششم دی ماه شهرستان پاسارگاد و هفتم دی ماه شهرستان آباده خواهد بود.

این کاروان برنامه‌های متعدد دیگری نیز برای این ایام دارد که نمایشگاه و کارگاه هنری نقش حبیب، مجموعه برنامه‌های نقد کتاب و روایت نویسی باعنوان پاورقی و برنامه‌های دانش‌آموزی با عنوان حبیبانه و قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب و شب بزرگ خاطره با حضور ایثارگران و هنرمندان ملی و استانی و دیدار عوامل کاروان حبیب با خانواده شهید مویدی از دیگر برنامه‌های این کاروان هنری است که از فردا عازم فارس خواهد شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کاروان هنری «روایت حبیب» یک هفته میهمان فارس خواهد بود بیشتر بخوانید »