قاسم سلیمانی

تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد/ به معاونانم گفتم حاج قاسم فرمانده سپاه است/ ماجرای حضور شهید سلیمانی در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸

تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد/ به معاونانم گفتم حاج قاسم فرمانده سپاه است/ ماجرای حضور شهید سلیمانی در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یکسال از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گذشت؛ فرمانده‌ای که نه‌تنها در میدان رزم با عملکرد موفق خود و نیروی تحت امرش، امنیت را فراتر از مرزهای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد، بلکه در میان آحاد ایرانیان و امت اسلامی هم شخصیتی محبوب و اثرگذار بود تا جایی‌که در عنوان «سردار دل‌ها» را از مردم هدیه گرفته بود.

حاج قاسم را باید یادگار تمام میادین جهاد از ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان شهادتش نام برد کما اینکه شهادتش هم در میدان جهاد برای انقلاب اسلامی رقم خورد و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید.

نخستین سالگرد شهادت «مرد میدان» بهانه‌ای شد تا به سراغ یکی از دوستان دیرین او، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سابق کل سپاه و فرمانده فعلی قرارگاه فرهنگی اجتماعی حضرت بقیة‌الله(عج) برویم.

آنچه در ادامه خواهید خواند گفتگوی تفصیلی با سردار سرلشکر محمدعلی جعفری است.

** هیچ خدشه‌ای در یک‌سال اخیر به محور مقاومت وارد نشد

* بعنوان نخستین سوال، بفرمایید که چگونه و در چه زمانی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدید و واکنش‌تان چه بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم- من هم تبریک می‌گویم و هم تسلیت به رهبر معظم انقلاب و امت قهرمان و شهید پرورمان که این شهادت را که برای خود حاج قاسم آرزو بود و سالها به دنبال چنین حادثه ای بود که به دست شقی‌ترین فرد و دشمن ترین دشمنان اسلام به شهادت برسد  و به آرزویش رسید و البته خیلی دیر هم شده بود. چون من خودم شاهد هستم که بجز دوران دفاع مقدس که همه دنبال شهادت بودند، بعد از جنگ از همان سال‌های دهه هفتاد شهید سلیمانی به دنبال شهادت بود و هیچ لحظه‌ای جهاد در راه خدا را برای امنیت چه در داخل کشور و چه خارج از کشور و در جبهه مقاومت رها نکرد و به طور مستمر مشغول جهاد بود.

او برای شهادت لحظه شماری می کرد و وقتی به آرزوی دیرینه‌اش رسید باعث سرور و خوشحالی خودش بود، اما غم بزرگی به دل ما و همرزمان و علاقه‌مندان و مردم گذاشت. به خانواده محترم ایشان به خصوص همسرشان که تحمل سختی‌های فراوانی در زندگی داشتند تا بتوانند فرزندان را به بهترین نحو ممکن تربیت کنند هم تسلیت می‌گویم.

صبح همان روز جمعه قبل از نماز صبح بود که این خبر را تلفنی به من اطلاع دادند و در لحظات ابتدایی من باور نمی‌کردم چنین اتفاقی افتاده باشد، اما بعد از اینکه پرس و جویی کردم و به اطمینان رسیدم و البته کمی هم تأمل کردم دیدم که می‌تواند این حادثه به دست آمریکای جنایتکار رخ داده باشد.

این حادثه بزرگ می‌توانست زودتر از این اتفاق بیفتد اما اینکه در این مقطع زمانی اتفاق افتاد، نشان می‌دهد که ایشان وظیفه و نقش خودش را به اتمام رسانده و کار به جایی رسیده که با شهادتش دیگر جبهه مقاومت و امنیت منطقه لطمه‌ای نمی‎‌بیند. یعنی وقتی کارهای ایشان و اثرات آن مرور می‌شود و ریل‌گذاری و زیرساخت‌هایی که در منطقه ایجاد کرد می‌بینیم، در می‌یابیم که مقاومت در منطقه ادامه می‌یابد، همچنان که شاهد بودیم در یک سال اخیر هیچگونه خدشه‌ای به آن مسیر و راه مقاومت وارد نشد.

** برای حفاظت از حاج قاسم بی‌توجهی نشده بود

* فرمودید مسائل حفاظتی را با ایشان مرور می‌کردید، پیش آمده بود که به ایشان از باب نگرانی احتمالی تان توصیه ای کنید؟

بله- از سال‌ها قبل که دشمن برای ترور ایشان در داخل و خارج کشور برنامه‌ریزی کرده بود، برای آن چاره‌اندیشی شده بود و جلسات زیادی برای حفاظت ایشان در محل کار، محل زندگی و مسیرهای رفت و آمدشان برگزار شد. البته در جبهه‌های مقاومت و صحنه‌های نبردی که در عراق و سوریه و لبنان وجود داشت، آنجا به صورت طبیعی نمی‌شد که مسائل امنیتی و حفاظتی دقیق رعایت شود؛ به خصوص کسی که دنبال شهادت است توجهی به اینها نمی‌کند اما به این معنا نبود که درباره ایشان بی‌توجهی باشد چون به هر حال رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی از ضروریات است ولی در صحنه نبرد متفاوت است.

البته یکی از احتمالات ترور ایشان همین روش و اقدامی بود که آمریکایی‌ها انجام دادند و چون در کشور دیگری اتفاق افتاد کار خاصی نمی‌شد انجام داد و دشمن با سرمایه‌گذاری که بر روی عوامل خود در عراق و سوریه انجام داده بود توانست این جنایت بزرگ را انجام دهد.

جلسات زیادی درباره حفاظت از جان حاج قاسم تشکیل می‌شد؛ خود ایشان هم توجه زیادی به نکات حفاظتی داشت و برای همین هم در طول این سال‌ها، خصوصا در ۱۰-۱۵ سال گذشته و از جنگ ۳۳ روزه به بعد در کشورهای مختلف ایشان حفظ شد.

** آمریکایی‌ها هیچ وقت امنیت نخواهند داشت

*بعد از شهادت حاج قاسم که شاهد آن تشییع باشکوه بودیم، مردم از طیف‌ها و سلایق مختلف به خیابان‌ها آمدند و همه یک صدا یک مطالبه داشتند و آن هم انتقام سخت بود، البته اتفاق مهمی هم افتاد و آن حمله موشکی به پایگاه عین‌الاسد آمریکا بود، اما مردم همچنان این مطالبه انتقام را دارند؛ تحلیل شما از موضوع انتقام خون حاج قاسم چیست؟

ارزش وجودی حاج قاسم با انتقام‌هایی که در اذهان است قابل جبران نیست و ما هر بلایی هم سر دشمن بیاوریم، پاسخ خون حاج قاسم نخواهد بود. اتفاقی که افتاد خیلی اتفاق بزرگی بود، به نظر شما در موشک باران عین الاسد چند آمریکایی باید کشته می‌شد تا پاسخ خون حاج قاسم باشد؟ نمی‌شود اینگونه سنجید! درست است که احساس مردم، احساس مقدس و خوبی است و باید هم باشد، اما اگر ده‌ها برابر حادثه عین الاسد تلفات به آمریکایی ها وارد می‌شد، باز هم مردم راضی نمی‌شدند و حق دارند که انتقام سخت را مطالبه کنند.

داستان این انتقام سخت در یک مقطع تمام نمی‌شود و اتفاقا همین که آمریکایی ها بدانند هیچوقت امنیت ندارند و ما اجازه انتقام گرفتن خون حاج قاسم را در طول زمان برای خودمان باز می‌گذاریم و به مرور زمان و به طور مستمر حوادثی را شاهد خواهند بود که این خود بدترین صحنه‌ای است که برای آمریکا میتواند پیش بیاید و این احساس عدم امنیت توسط شخصیت‌های مرتبط با این موضوع که کم هم نیستند، بدترین عذاب برای دشمن است.

** حاج قاسم بشار اسد را راضی کرد مردم مسلح شوند

* حاج قاسم ۲۲ سال بعنوان فرمانده نیروی قدس مشغول به خدمت بوده و شما هم بیش از نیمی از این زمان را فرمانده کل سپاه بودید و طبیعتا جلسات شخصی و کاری زیادی با هم داشته‌اید، از حال و هوای جلسات خصوصی‌تان بگویید.

در جلسات کاری ما، بیشتر مباحث مربوط به مقاومت، منطقه و روش‌هایی که درباره پشتیبانی سپاه و کشور از نیروی قدس باید انجام می‌شد، بود.

یکی از مباحث ما با حاج قاسم طرح این سوال بود که شما چندبار با آقای بشار اسد ضرورت مسلح کردن مردم را گفته اید آیا؟ گفت من چندبار این را گفتم اما ایشان قبول نکرده و استدلال می‌کرد که بافت مردمی و قومیتی سوریه، متفاوت از ایران است و ما نمیتوانیم این اجازه را بدهیم، اما وقتی که خطر سقوط دولت سوریه جدی شد، من به حاج قاسم گفتم اگر می‌خواهید من هم بیایم و یک بار دیگر با هم با ایشان صحبت کنیم، حاج قاسم گفت نه من خودم یک بار دیگر با بشار اسد موضوع را طرح می‌کنم و بعد از طرح  اینبار بشار اسد قبول کرد و از روزی که موافقت کرد و این اجازه را داد، ورق برگشت و با مسلح شدن مردم و شکل گرفتن جبهه مقاومت مردمی با استفاده از تجربیات انبوهی که در کشورمان داشتیم، ماجرای داعش در سوریه دائم به سمت تضعیف و نهایتا نابودی رفت.

مباحث دیگری که داشتیم بیشتر درد و دل های حاج قاسم درباره سختی‌های کارش بود در جلسات خصوصی.

** روش کاری حاج قاسم تحولی بود

* گله می‌کردند؟

بله- چون فشار خیلی زیادی روی ایشان بود در رابطه مشکلاتی که برای  پشتیبانی‌ها در کشور خودمان داشتیم. زمینه دیگر گله‌مندی مربوط به روش‌های کاری حاج قاسم بود چون روش‌های او همیشه تحولی بود و در مقابل روش جاری انجام می‌شد و کار تحولی هم همیشه مخالف دارد لذا با ایشان مخالفت می‌شد. هرگاه با ایشان می‌نشستیم، با هم درد و دل می‌کردیم.

بخشی دیگر از صحبت‌هایمان هم ناظر به مسائل داخلی کشور بود؛ چون ایشان دائم وقتش در جبهه مقاومت و منطقه بود، از مسائل سیاسی و اجتماعی داخل کشور بی‌خبر می‌شد، بخشی از بحث‌هایمان مربوط به مسائل داخلی کشور در حوزه‌های مختلف بود.

** به معاونان سپاه گفتم خودتان را معاون حاج قاسم بدانید

* پیش می‌آمد از خود شما پیش خودتان گله کند؟

نه (با خنده) پیش نیامده بود- من حاج قاسم را خیلی دوست داشتم و رابطه رفاقتی بالایی داشتیم و من با همه وجودم تمام امکانات سپاه را در پشتیبانی از ماموریت ایشان گذاشته بودم چراکه اعتقاد داشتم سرنوشت انقلاب اسلامی به موضوع مقاومت و تحرکات نیروی قدس در منطقه گره خورده و سپاه هم هرچه امکانات داشت باید در میان می‌گذاشت. این اهمیت بالا ایجاب می کرد ما سنگ تمام بگذاریم؛ علاوه بر این به دلیل عرق و علاقه‌ای که به حاج قاسم داشتم امکانات مورد نیاز را در اختیار نیروی قدس می‌گذاشتیم و حتی به معاونت‌های سپاه گفته بودم که فرض کنید حاج قاسم فرمانده کل سپاه است و شما خودتان را معاون حاج قاسم بدانید و هر کمکی که می‌خواهید به من بکنید به حاج قاسم بکنید. چه در تامین نیروی انسانی چه در پشتیبانی و لجستیک و بودجه‌ای این را گفته بودم و چون اینگونه بود من یادم نمی‌آید که حاج قاسم گله کرده باشد.

** حاج قاسم در کمتر از یک سال اشرار را تسلیم کرد

* مردم ما شاید بیشتر حاج قاسم را به دلیل نقشی که در منطقه ایفا کرده و موضوع داعش بشناسند، اما بخش کمتر توجه شده درباره ایشان، موضوع مبارزه با اشرار در جنوب شرق کشور و پس از آن انتصاب حاج قاسم به فرماندهی نیروی قدس است، درباره این برهه زمانی برایمان بگویید.

بعد از جنگ ما در دو نقطه جنوب شرق و شمال غرب کشور مسئله امنیتی حاد داشتیم که با سرمایه گذاری سرویس‌های امنیتی کشورهای بیگانه به سردمداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان تحرکات ناامن کننده در این دو منطقه صورت می‌گرفت.

حاج قاسم هم که خودش بچه همان منطقه جنوب شرق بود و انگیزه خاصی نسبت به مبارزه با این شرارت‌ها و ناامنی‌ها داشت و شرایط هم بد بود و سالانه نزدیک به ۲۰۰ شهید در منطقه جنوب شرق می‌دادیم که سال‌های ۶۹ تا ۷۲ اوج این ناامنی‌ها بود. به همین دلیل ماموریت مبارزه با این ناامنی‌ها به سپاه واگذار شد و سپاه هم به نیروی زمینی واگذار کرد، در این مقطع ما قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه را تشکیل دادیم و حاج قاسم با حفظ سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله فرماندهی این قرارگاه را بر عهده گرفت و مبارزه را با اشرار شروع کرد و با تعقیب و گریز و اشراف اطلاعاتی تقریبا در کمتر از یک سال کاری کرد که اشرار همگی تسلیم شدند و سلاح را زمین گذاشتند.

** تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد

در همان سال‌ها موضوع رشد فرماندهان لشکرها و تیپ‌های سپاه مطرح بود؛ حاج قاسم حدودا ۱۵-۱۶ سال فرمانده لشگر ثارالله بود و اینجا طبیعی بود که برای مسئولیت های دیگر در سپاه بهترین افرادی که می توانستند در مسئولیت ها قرار گیرند را از میان فرماندهان تیپ ها و لشگرها انتخاب کنیم.

پیشنهاد حاج قاسم برای فرماندهی نیروی قدس توسط این حقیر به فرمانده کل سپاه داده شد و ایشان هم به فرمانده معظم کل قوا پیشنهاد دادند و چون شرایط منطقه هم بسیار حساس شده بود و فرد توانمندی برای نیروی قدس می‌خواستیم که بهترین فرد حاج قاسم بود و بلافاصله مقام معظم رهبری هم موافقت کردند. از همان سالی که ایشان فرمانده نیروی قدس شد، تحول در منطقه هم شروع  و ثمرات آن امروز در منطقه برای همه روشن است.

** رفاقت و عشق ورزیدن را باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم

* رفاقت و عشق و علاقه خاصی میان حاج قاسم و حاج احمد کاظمی وجود داشت، از این رفاقت برایمان بگویید.

عشقی که بین حاج قاسم و حاج احمد کاظمی بود مثال زدنی است و من هیچ جای دیگر ندیدم که بین دو نفر چنین رابطه‌ای برقرار باشد و البته جای حسرت دارد که چرا چنین روابطی بین ماها برقرار نیست و این یک نمونه از کارهایی است که ما باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم.

اوج رفاقت حاج قاسم با حاج احمد بود ولی با دیگران هم رابطه‌اش عاطفی بود. با خانواده شهدا، رفقای همرزمش و فرزندان شهدا هم که در مستندها دیدید و شاهد هستیم.

* تصاویری هست که بعد از شهادت حاج احمد کاظمی، حاج قاسم بسیار بی‌قراری می‌کردند، نکته خاصی آن موقع به شما نمی‌گفتند؟

بخشی از این بی تابی برای این بود که حاج احمد زودتر از ایشان شهید شد چون با حاج احمد برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. من یادم هست حاج احمد روز قبل از پرواز به ارومیه همین بحث‌ها را با هم داشتیم و هوا هم خیلی بد و نامساعدی در زمستان بود و من به او گفتم در این هوا چه ضرورتی دارد که شما به ماموریت قرارگاه حمزه بروید، ایشان گفت بابا دیگه از ما گذشته! ما که در به در دنبال رفتن هستیم و حالا فرقی نمیکنه چه روزی و کجا. شهید کاظمی هم دنبال شهادت بود و با پر کشیدن شهید کاظمی، حاج قاسم هم بی‌تابی می‌کرد.

* حاج قاسم حضور میدانی زیادی در خطوط درگیری داشتند و در بعضی از مقاطع هم شما بعنوان فرمانده کل سپاه در این جبهه‌ها حضور داشتید، یکی از آنها که تصویرش منتشر شد حضور شما در اتاق فرماندهی عملیات در سامرا است، خاطراتی از این حضور دارید؟

 بله- آنجا در جبهه سامرا از یکی از قرارگاه‌های عملیاتی نیروی قدس و حشدالشعبی حضور پیدا کردیم و تنها چیزی که به ذهن متبادر می‌شد، خاطرات قرارگاه‌های دوران دفاع مقدس بود. پیاده سازی الگوی دفاع مقدس تقریبا به طور کامل در جبهه عراق قابل مشاهده بود.

در منطقه سنی نشین عراق که بستر مناسبی برای نفوذ و حضور داعش لابلای مردم وجود داشت، تفکیک کردن داعش از مردم کار بسیار سختی بود که با انبوه تجربه‌ای که حاج قاسم داشت و با هوش و ذکاوت بالایش توانست خطر بزرگ داعش در عراق و سوریه را دفع کند.

** روابط فرماندهان با حاج قاسم دلی و ولایی بود

* بعنوان یک نظامی، روابط و فرمانبرداری فرماندهان میدانی غیرایرانی در گروه‌های مقاومت را چگونه می‌دیدید؟ چگونه روابطی میان حاج قاسم و فرماندهان مقاومت وجود داشت؟

رابطه میان آنها رابطه دلی و ولایی بود؛ رابطه فرمانده و فرمانبردار نبود. چون همه در راستای یک هدف یعنی یاری رساندن به دین خدا و مبارزه با دشمنان قسم خورده اسلام و نظام حرکت می‌کردند، روابط میان آنها هم دلی و محکم بود که اصلا قابل مقایسه با روابط سلسله مراتب فرماندهی نیست. این موضوعی است که در فرهنگ شیعه برگرفته از اصل ولایت و اخوت است.

این نوع تفکر هم مرز نمی‌شناسد، البته حاج قاسم فرمانده آن جبهه بود، اما اصل حاکم ، عشقی بود که فرماندهان به حاج قاسم داشتند.

** حاج قاسم نویسنده و محور نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس دولت اصلاحات بود

* روایتی هم از خود شما وجود دارد درباره حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در کوران فتنه ۸۸ و یا نامه‌ای که ۲۴ نفر از فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت در سال ۷۸ نوشتند و امضای شما و حاج قاسم هم پای آن نامه بود، برخی‌ها به دنبال این هستند که شخصیتی از حاج قاسم ایجاد کنند بعنوان قهرمان ملی و شخصیت فراجناحی که گویی ایشان شخصیتی خنثی از نظر سیاسی بوده اند و هیچ نظری در این باره نداشته اند، آیا واقعا اینگونه بود؟

سردار جعفری: یک نفر که همه زندگی و هستی و جانش را در راه نظام اسلامی صرف کرده از او انتظام می‌رود که حساسیتی نسبت به امنیت آن چیز گرانبها. نداشته باشد؟! دفاع مقدس برای چه بود؟ برای امنیت جامعه بود، جنگ ۳۳ روزه و فتنه داعش در عراق و سوریه و مبارزه با داعش همگی در راستای امنیت ملی کشور بود.

حاج قاسم همه وجودش وقف امنیت جامعه بود؛ وقتی که این امنیت به خط می افتد، مهم نیست با چه علت و دلیلی به خطر بیافتد، هر عامل و مولفه‌ای که این امنیت را به خطر بیاندازد، کسی که همه زندگی اش را برای این نظام گذاشته طبیعی است که حساسیت به خرج دهد.

مگر می شود حاج قاسم برای فتنه ۸۸ که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود، بی‌تفاوت باشد؟ اتفاقا در آن نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت که در واقع تهدید مستقیم رئیس جمهور وقت بود، نامه را حاج قاسم خودش تهیه کرد، ایشان فقط امضاکننده نامه نبود، بلکه نگارنده نامه بود و نقش اصلی و محوری را در تنظیم این نامه و گرفتن امضا از فرماندهان داشت که در پی آن دو جلسه هم با رئیس جمهور وقت داشتیم که روح اصلی نامه هم تهدید بود که اگر توجه نکنید ما طور دیگری برخورد می‌کنیم.

** ماجرای حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸

طبیعی بود وقتی سال ۷۸ این نامه را می‌نویسد و محور آن بوده، در سال ۸۸ هم وقتی که فتنه گسترده تر و عمیق تر و خطرناک تر می شود، با وجودیکه ماموریت‌های او از سال ۸۵ در منطقه خیلی بیشتر شده بود، در ایام فتنه هرگاه می آمد ایران خیالش راحت نبود و خاطرم هست در قرارگاه ثارالله حضور پیدا می کرد و دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من گفت که آمادگی هرنوع ماموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود، اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام می‌داد؛ اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت این حرکت و حامیان فتنه ۸۸ بود.

** طبیعی است که فتنه ۸۸ برای حاج قاسم قابل تحمل نباشد

* ممکن است روایت اینگونه باشد که درگیری و اختلاف سیاسی میان دو جناح سیاسی کشور بوده، چرا باید فرماندهان نظامی ورود کنند، این درباره حاج قاسم مضاعف است چراکه ایشان مسئولیت امنیت فرامرزی را داشته و کسی که چنین مسئولیتی داشته چرا باید نگارنده نامه به رئیس جمهور وقت باشد؟

فرض اول این ماجرا اشکال دارد، چراکه فکر می کنند دعوای ۷۸ و یا ۸۸ دعوای دو جناح سیاسی بوده است درحالی که دعوا بر سر بود و نبود نظام و انقلاب بود. وقتی که رهبر معظم انقلاب از سران فتنه می خواهند که موضع بگیرید و آنها موضع نگرفتند، اینجا بحث دعوای سیاسی بین دو جناح دیگر نبود.

فتنه ۸۸ و فتنه‌گرانی که این ماجرا را به وجود آوردند، ظاهرش موضوع تقلب در انتخابات بود، اما واقعیتش پایان دادن به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود و طبیعی است چنین چیزی برای افرادی مثل حاج قاسم قابل تحمل نباشد.

** حاج قاسم هیچ علاقه‌ای به ریاست جمهوری نداشت

* ما انتخابات ۱۴۰۰ را در پیش داریم، یک بار حضرت آقا درباره این موضوع صحبت کردند و فرمودند اگر حاج قاسم زنده بود، ۶۰ سالشان بود اما من همچنان ایشان را فرمانده نیروی قدس می‌گذاشتیم، اگر حاج قاسم را هنوز داشتیم، شما ایشان را بعنوان یک گزینه برای انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد می‌دادید؟

نه- حاج قاسم حیف بود که بیاید در این جایگاه بخواهد کار کند. بعضی وقتها هم به او می گفتیم که اینگونه پیشنهادها مطرح می‌شود و شما نظرت چیست، واژه‌هایی به کار می‌برد که می فهمیدیم اصلا دنبال این نیست که به این سمت بیاید و جواب‌هایی که می‌داد نه علاقه داشت به این کار و می گفت کار عاقلانه‌ای نیست برای من.

ضمن اینکه کار ریاست جمهوری با کاری که حاج قاسم می‌کرد، متفاوت است. هر کسی در یک کاری موفق است، درست است کار نهضتی سیاسی هم هست، اما موضوع ریاست جمهوری متفاوت از این کار است.

** اگر حاج قاسم کاندید می‌شد، رأی می‌آورد

* بلاخره نزدیک به ۹۰ درصد محبوبیت حاج قاسم در داخل کشور موضوع قابل توجهی است.

سردار جعفری: برای رای آوری بله! اگر حاج قاسم کاندید می‌شد رای می‌آورد، اما او باید همان کار مهم خودش را انجام می‌داد و خودش هم کار خود را مهم‌تر از چنین کاری می‌دانست.

حضرت آقا جوانگرایی را تنها راه حل تغییر و خروج از این بن بستی که در مسائل اقتصادی به وجود آمده برشمردند. تغییر اساسی در مدیریت کشور یک ضرورت است و این تغییر بدون جوانگرایی به وجود نمی آید. تعبیر حضرت آقا این بود که ممکن است در جایگاه ریاست جمهوری فردی که هم توانمند باشد و جوان هم باشد ممکن است نداشته باشیم و آنجا مثال حاج قاسم را زدند، اما حاج قاسم جوانگرا بود و روحیه داشت و چند برابر یک جوان امروزی برای حل مشکل وقت می‌گذاشت. مهم این است که نگاه جوانانه و انقلابی باشد و روحیه جوانی در آن فرد حفظ شده باشد، چون روحیه انقلابی در افراد هرچه به سمت سن بالاتر می‌روند، افت می‌کند و ما خیلی کمتر افرادی را سراغ داریم که در سنین بالا روحیه انقلابی را حفظ کرده باشند.

و این روحیه در حاج قاسم هم وجود داشت که حضرت آقا آنطور فرمودند. امیدواریم مردم ما با تجربه و پختگی که به دست آورده‌اند، به این سمت بروند که خواسته اصلی شان یعنی کارآمدی و توانمندی اثبات شده را همراه با روحیه جوانی و انقلابی در میان افراد کاندید شده برای انتخابات ۱۴۰۰ درست و دقیق انتخاب کنند تا دیگر شاهد این همه مشکلات اقتصادی در کشور نباشیم؛ انشالله.

منبع: فارس



منبع خبر

تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد/ به معاونانم گفتم حاج قاسم فرمانده سپاه است/ ماجرای حضور شهید سلیمانی در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸ بیشتر بخوانید »

ناگفته‌های حضور شهید ابومهدی المهندس در جمکران

ناگفته‌های حضور شهید ابومهدی المهندس در جمکران



ناگفته‌های حضور شهید ابومهدی المهندس در مسجد جمکران

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حجت الاسلام سید مهدی هاشمی مدیر سابق روابط عمومی و بین الملل مسجد مقدس جمکران، به بیان خاطره‌ای از حضور شهید ابومهدی المهندس در مسجد مقدس جمکران به عنوان «مهدی یاور» پرداخت که در ادامه می‌توانید این خاطره را بخوانید.

سال ۹۵ بود که در مجلس مقدس جمکران به این فکر افتادیم که مراسم نیمه شعبان را جهانی کنیم یعنی این مراسم را به اصطلاحی به خارج از مرزها هم ببریم؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا هر سال یک شخصیت بین المللی را به عنوان مهدی یاور معرفی کنیم و یک تندیس و نامواره هم برای این موضوع انتخاب کردیم که به فرد مهدی یاور بدهیم.

بیشتر بخوانید:

خاطرات مردم از «حاج‌قاسم» و ابومهدی در قالب چهارکتاب چاپ شد

در سال اول سیدحسن نصرالله و در سال دوم شیخ زکزاکی را به عنوان مهدی یاور انتخاب کردیم. اما در هر دو سال هیچکدام از بزرگواران نتوانستند خودشان در مراسم حضور داشته باشند و تندیس را بگیرند و شاگردان آنها به جمکران آمدند. در سال ۹۷ ما شخصیت مهدی یاور را از یکی از شخصیت‌های داخلی کشور انتخاب کردیم.

حاج آقا تأملی کردند و گفتند که من مخالف انتخاب شخصیت مهدی یاور از فردی داخل کشور هستم؛ بروید با فرمانده حشدالشعبی عراق صحبت کنید و او را به عنوان مهدی یاور انتخاب کنید

من به عنوان روابط عمومی با تولیت مسجد تماس گرفتم و اسم آن شخصیت را به حاج آقای رحیمیان اعلام کردم. حاج آقا تأملی کردند و گفتند که من امسال مخالف انتخاب شخصیت مهدی یاور از فردی داخل کشور هستم امسال هم یک چهره بین المللی انتخاب کنید و چهره داخلی را بگذارید برای سال‌های بعد؛ بروید با فرمانده حشدالشعبی عراق صحبت کنید و او را به عنوان مهدی یاور انتخاب کنید.

ببینید:

فیلم/ یاران بهشتی سردار دل‌ها

من کمی مقاومت کردم و گفتم در سالهای قبل هر دو مهدی یاور از خارج از کشور بودند و امسال مهدی یاوری را از داخل کشور انتخاب کنیم اما حاج آقا رحیمیان مخالفت کردند و گفتند که با حشدالشعبی وارد مذاکره شوید.

مکالمه من با حاج آقا رحیمیان تمام شد. او مجدد با من تماس گرفت و گفت به غیر از ابومهدی المهندس، حاج قاسم سلیمانی را نیز به عنوان مهدی یاور انتخاب کنید. ما به سرعت با حشدالشعبی عراق و حاج قاسم وارد صحبت و مذاکره شدیم تا از بزرگواران دعوت به عمل آوریم. مسئول دفتر حاج قاسم به ما گفتند حاج قاسم این موضوع را نپذیرفتند و اعلام کردند مهدی یاوری جایگاه بزرگی است و من این جایگاه را قبول نمی‌کنم. من این موضوع را به حاج آقا رحیمیان انتقال دادم، حاج آقا خودشان با حاج قاسم وارد صحبت شد و ایشان مجدد اعلام کرده بود انتخاب ابومهدی به عنوان مهدی یار کفایت می‌کند چرا که او واقعاً سرباز امام زمان است.

برای بار سوم من مجدد با دفتر حاج قاسم ارتباط گرفتم و شخصاً به دیدار دفتردار ایشان رفتم و با او صحبت کردم. در نهایت حاج قاسم پذیرفت که اسمش به عنوان مهدی یاور اعلام شود اما در مجلس شرکت نمی‌کند که در اینجا من علت من علت این مخالفت حاج قاسم را متوجه نشدم. بعد از این موضوع باید ابومهدی را دعوت می‌کردیم. از طریق رابطه‌هایی که داشتیم دعوت نامه را به محضر ایشان رساندیم تا او مطمئن شود که این دعوت از سوی مسجد مقدس جمکران است.

یک هفته بعد از اینکه دعوتنامه را ارسال کردیم شخص ابومهدی المهندس با من تماس گرفت و گفتند که به آقا رحیمیان سلام برسانید و بگویید حتماً در مراسم شرکت می‌کنم. اینجا بود که ما خیالمان از حضور ابومهدی در مراسم راحت شد. تا سه روز قبل از نیمه شعبان هم با ابومهدی المهندس و رابط‌های او در ارتباط بودیم اما به یک باره ارتباط ما قطع شد و نگران این شدیم که آیا ابومهدی هنوز هم در مراسم شرکت می‌کند یا خیر.

در همین زمان‌ها بود که اعلام شد معاون ابومهدی المهندس را ترور کردندو مراسم تشییع پیکر او یک روز قبل از نیمه شعبان برگزار می‌شد. ما که این اتفاق را شنیدیم با خود فکر کردیم که دیگر به حضور ابومهدی المهندس در مراسم نیمه شعبان نمی‌توان حساب کرد. وظیفه حکم کرد به عنوان تولیت مسجد مقدس جمکران به حاج آقا رحیمیان توضیح دهم. او گفت اگر ابومهدی قول داده است، مطمئن باشید می‌آید.

حدود ساعت سه ظهر بود که رابط ابومهدی المهندس را در ایران پیدا کردیم و موضوع را با او در میان گذاشتیم اما این فرد گفت من اصلاً از این موضوع اطلاعی ندارم. سفری در کار نیست و ابومهدی به ایران نمی‌آید. در اینجا ما مطمئن شدیم که ابومهدی المهندس از عراق به ایران نمی‌آید.

ساعت حدود ۶ غروب روز قبل از نیمه شعبان بود مجدد همان رابط با من تماس گرفت و گفت هواپیمای ابومهدی المهندس به زمین نشسته و به سمت جمکران حرکت می‌کنیم. از این موضوع خیلی خوشحال شدیم اما دلنگرانی مان این بود که آیا ابومهدی به مراسم نیمه شعبان که ساعت ۹ برگزار می‌شد، می‌رسد یا خیر.

مادام با او در ارتباط بودیم که به یک باره ارتباطمان قطع شد. مجدد استرس و نگرانی‌ها شروع شد تا ساعت ۲۰ که با ما تماس گرفتند و گفتند ما در قم هستیم و باید در جلسه‌ای باشیم و بعد به سمت شما می آییم. به دلیل ترافیکی که نیمه شعبان در قم و جمکران به وجود می‌آید اصرار کردم که شخصاً به دنبالشان بروم تا بتوانم از مسیرهای خاصی ایشان را به برنامه برسانم.

در نهایت ابومهدی و فرد رابط او در ایران قبول کردند که من به سوی آنها بروم. جلسه آنها یک ساعت طول کشید و دقیقاً ساعت ۹ جلسه آنها به پایان رسید. هنگامی که در ماشین به سمت جمکران حرکت می‌کردیم کم کم با ترافیک مواجه شدیم و ابومهدی از حضور این جمعیت چند هزار نفری شگفت زده شد و تعبیر کرد که مانند مراسم اربعین عراق، مراسم نیمه شعبان هم در ایران شلوغ می‌شود.

ابومهدی می‌گفت که من فکر می‌کردم مراسم یک گردهمایی ساده است. در طول مسیر بودیم که تلفن همراه ابومهدی زنگ خورد. چون به عربی تسلط داشتم، متوجه مکالمه او می‌شدم. شخصی پشت گوشی به ابومهدی می‌گفت چرا به دیدار ما نمی آیی و ابومهدی می‌گفت من به جمکران قول داده ام و باید به جمکران بروم.

بعدها که بعد از شهادت ایشان دیداری با خانواده ابومهدی المهندس داشتم، متوجه شدم که همسر او آن شب پشت خط بود و به ابومهدی می‌گفت چرا بعد از اینکه چند وقت به ایران آمده‌ای به ما سر نمی زنی و او به من گفت چون به جمکران قول داده بودم باید اول به جمکران می‌رفتم. بالاخره به هر طریقی بود در ساعت ۲۳:۵ دقیقه به جمکران رسیدیم.

ابومهدی از حضور این جمعیت چندهزار نفری شگفت زده شد و تعبیر کرد که مانند مراسم اربعین عراق، مراسم نیمه شعبان هم در ایران شلوغ می‌شود

مراسم دقیقاً به لحظه اعلام اسم مهدی یار رسیده بود و مجری بلافاصله بعد از اینکه ابومهدی را دید شروع به معرفی ایشان کرد و اسم او را به عنوان مهدی یار سال ۹۷ اعلام کرد.

ابومهدی در سخنرانی‌ای که به عنوان مهدی یار ارائه کردند، به دو نکته اشاره کردند، یک کمک‌های حاج قاسم به عراق و همچنین نقش ولایت فقیه.

ابومهدی المهندس به همراه خود پرچم حرم امام حسن عسگری را آورده بود که این پرچم متعلق به زمانی بود که داعش به سامرا حمله کرده بود و ایشان در سامرا حضور داشتند و بعد از پس گیری سامرا از داعش، این پرچم را به تبرک از حرم می‌گیرند.

من از ابومهدی خواستم تا این پرچم را به من هدیه دهند. ابومهدی شرط کرد که به این شرط این پرچم را به شما می‌دهم که دعا کنی من شهید شوم. البته که من برای سلامتی ایشان دعا کردم نه شهادتشان.

هنگام خداحافظی ابومهندس با یکی از خادمین مسجد مقدس جمکران که در زمان دفاع مقدس هم حضور داشتند، وارد صحبت شد و به بیان خاطرات آن زمان پرداختند. در لحظه‌ای که ابومهدی می‌خواست از این خادم که الان فوت کرده اند، جدا شوند گفت دعا کنید من شهید شوم، دعا کنید به نحوی شهید شوم که نتوانند بدن من را تشخیص دهند.

در نهایت ابومهدی المهندس در سال ۹۸ به همراه حاج قاسم به شهادت رسیدند و می‌شود گفت دعای ایشان برآورده شد. نکته جالبی که باید در پایان بگویم این است که بعد از مراسم در یک جلسه که به خدمت حاج قاسم رسیدم، علت عدم وجود ایشان در برنامه مهدی یاور پرسیدم. حاج قاسم گفتند که اگر من در آن مراسم شرکت می‌کردم شخصیت ابومهدی تحت الشعاع حضور من قرار می‌گرفت و من دوست نداشتم این اتفاق برای او بیفتد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حجت الاسلام سید مهدی هاشمی مدیر سابق روابط عمومی و بین الملل مسجد مقدس جمکران، به بیان خاطره‌ای از حضور شهید ابومهدی المهندس در مسجد مقدس جمکران به عنوان «مهدی یاور» پرداخت که در ادامه می‌توانید این خاطره را بخوانید.

سال ۹۵ بود که در مجلس مقدس جمکران به این فکر افتادیم که مراسم نیمه شعبان را جهانی کنیم یعنی این مراسم را به اصطلاحی به خارج از مرزها هم ببریم؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا هر سال یک شخصیت بین المللی را به عنوان مهدی یاور معرفی کنیم و یک تندیس و نامواره هم برای این موضوع انتخاب کردیم که به فرد مهدی یاور بدهیم.

بیشتر بخوانید:

خاطرات مردم از «حاج‌قاسم» و ابومهدی در قالب چهارکتاب چاپ شد

در سال اول سیدحسن نصرالله و در سال دوم شیخ زکزاکی را به عنوان مهدی یاور انتخاب کردیم. اما در هر دو سال هیچکدام از بزرگواران نتوانستند خودشان در مراسم حضور داشته باشند و تندیس را بگیرند و شاگردان آنها به جمکران آمدند. در سال ۹۷ ما شخصیت مهدی یاور را از یکی از شخصیت‌های داخلی کشور انتخاب کردیم.

حاج آقا تأملی کردند و گفتند که من مخالف انتخاب شخصیت مهدی یاور از فردی داخل کشور هستم؛ بروید با فرمانده حشدالشعبی عراق صحبت کنید و او را به عنوان مهدی یاور انتخاب کنید

من به عنوان روابط عمومی با تولیت مسجد تماس گرفتم و اسم آن شخصیت را به حاج آقای رحیمیان اعلام کردم. حاج آقا تأملی کردند و گفتند که من امسال مخالف انتخاب شخصیت مهدی یاور از فردی داخل کشور هستم امسال هم یک چهره بین المللی انتخاب کنید و چهره داخلی را بگذارید برای سال‌های بعد؛ بروید با فرمانده حشدالشعبی عراق صحبت کنید و او را به عنوان مهدی یاور انتخاب کنید.

ببینید:

فیلم/ یاران بهشتی سردار دل‌ها

من کمی مقاومت کردم و گفتم در سالهای قبل هر دو مهدی یاور از خارج از کشور بودند و امسال مهدی یاوری را از داخل کشور انتخاب کنیم اما حاج آقا رحیمیان مخالفت کردند و گفتند که با حشدالشعبی وارد مذاکره شوید.

مکالمه من با حاج آقا رحیمیان تمام شد. او مجدد با من تماس گرفت و گفت به غیر از ابومهدی المهندس، حاج قاسم سلیمانی را نیز به عنوان مهدی یاور انتخاب کنید. ما به سرعت با حشدالشعبی عراق و حاج قاسم وارد صحبت و مذاکره شدیم تا از بزرگواران دعوت به عمل آوریم. مسئول دفتر حاج قاسم به ما گفتند حاج قاسم این موضوع را نپذیرفتند و اعلام کردند مهدی یاوری جایگاه بزرگی است و من این جایگاه را قبول نمی‌کنم. من این موضوع را به حاج آقا رحیمیان انتقال دادم، حاج آقا خودشان با حاج قاسم وارد صحبت شد و ایشان مجدد اعلام کرده بود انتخاب ابومهدی به عنوان مهدی یار کفایت می‌کند چرا که او واقعاً سرباز امام زمان است.

برای بار سوم من مجدد با دفتر حاج قاسم ارتباط گرفتم و شخصاً به دیدار دفتردار ایشان رفتم و با او صحبت کردم. در نهایت حاج قاسم پذیرفت که اسمش به عنوان مهدی یاور اعلام شود اما در مجلس شرکت نمی‌کند که در اینجا من علت من علت این مخالفت حاج قاسم را متوجه نشدم. بعد از این موضوع باید ابومهدی را دعوت می‌کردیم. از طریق رابطه‌هایی که داشتیم دعوت نامه را به محضر ایشان رساندیم تا او مطمئن شود که این دعوت از سوی مسجد مقدس جمکران است.

یک هفته بعد از اینکه دعوتنامه را ارسال کردیم شخص ابومهدی المهندس با من تماس گرفت و گفتند که به آقا رحیمیان سلام برسانید و بگویید حتماً در مراسم شرکت می‌کنم. اینجا بود که ما خیالمان از حضور ابومهدی در مراسم راحت شد. تا سه روز قبل از نیمه شعبان هم با ابومهدی المهندس و رابط‌های او در ارتباط بودیم اما به یک باره ارتباط ما قطع شد و نگران این شدیم که آیا ابومهدی هنوز هم در مراسم شرکت می‌کند یا خیر.

در همین زمان‌ها بود که اعلام شد معاون ابومهدی المهندس را ترور کردندو مراسم تشییع پیکر او یک روز قبل از نیمه شعبان برگزار می‌شد. ما که این اتفاق را شنیدیم با خود فکر کردیم که دیگر به حضور ابومهدی المهندس در مراسم نیمه شعبان نمی‌توان حساب کرد. وظیفه حکم کرد به عنوان تولیت مسجد مقدس جمکران به حاج آقا رحیمیان توضیح دهم. او گفت اگر ابومهدی قول داده است، مطمئن باشید می‌آید.

حدود ساعت سه ظهر بود که رابط ابومهدی المهندس را در ایران پیدا کردیم و موضوع را با او در میان گذاشتیم اما این فرد گفت من اصلاً از این موضوع اطلاعی ندارم. سفری در کار نیست و ابومهدی به ایران نمی‌آید. در اینجا ما مطمئن شدیم که ابومهدی المهندس از عراق به ایران نمی‌آید.

ساعت حدود ۶ غروب روز قبل از نیمه شعبان بود مجدد همان رابط با من تماس گرفت و گفت هواپیمای ابومهدی المهندس به زمین نشسته و به سمت جمکران حرکت می‌کنیم. از این موضوع خیلی خوشحال شدیم اما دلنگرانی مان این بود که آیا ابومهدی به مراسم نیمه شعبان که ساعت ۹ برگزار می‌شد، می‌رسد یا خیر.

مادام با او در ارتباط بودیم که به یک باره ارتباطمان قطع شد. مجدد استرس و نگرانی‌ها شروع شد تا ساعت ۲۰ که با ما تماس گرفتند و گفتند ما در قم هستیم و باید در جلسه‌ای باشیم و بعد به سمت شما می آییم. به دلیل ترافیکی که نیمه شعبان در قم و جمکران به وجود می‌آید اصرار کردم که شخصاً به دنبالشان بروم تا بتوانم از مسیرهای خاصی ایشان را به برنامه برسانم.

در نهایت ابومهدی و فرد رابط او در ایران قبول کردند که من به سوی آنها بروم. جلسه آنها یک ساعت طول کشید و دقیقاً ساعت ۹ جلسه آنها به پایان رسید. هنگامی که در ماشین به سمت جمکران حرکت می‌کردیم کم کم با ترافیک مواجه شدیم و ابومهدی از حضور این جمعیت چند هزار نفری شگفت زده شد و تعبیر کرد که مانند مراسم اربعین عراق، مراسم نیمه شعبان هم در ایران شلوغ می‌شود.

ابومهدی می‌گفت که من فکر می‌کردم مراسم یک گردهمایی ساده است. در طول مسیر بودیم که تلفن همراه ابومهدی زنگ خورد. چون به عربی تسلط داشتم، متوجه مکالمه او می‌شدم. شخصی پشت گوشی به ابومهدی می‌گفت چرا به دیدار ما نمی آیی و ابومهدی می‌گفت من به جمکران قول داده ام و باید به جمکران بروم.

بعدها که بعد از شهادت ایشان دیداری با خانواده ابومهدی المهندس داشتم، متوجه شدم که همسر او آن شب پشت خط بود و به ابومهدی می‌گفت چرا بعد از اینکه چند وقت به ایران آمده‌ای به ما سر نمی زنی و او به من گفت چون به جمکران قول داده بودم باید اول به جمکران می‌رفتم. بالاخره به هر طریقی بود در ساعت ۲۳:۵ دقیقه به جمکران رسیدیم.

ابومهدی از حضور این جمعیت چندهزار نفری شگفت زده شد و تعبیر کرد که مانند مراسم اربعین عراق، مراسم نیمه شعبان هم در ایران شلوغ می‌شود

مراسم دقیقاً به لحظه اعلام اسم مهدی یار رسیده بود و مجری بلافاصله بعد از اینکه ابومهدی را دید شروع به معرفی ایشان کرد و اسم او را به عنوان مهدی یار سال ۹۷ اعلام کرد.

ابومهدی در سخنرانی‌ای که به عنوان مهدی یار ارائه کردند، به دو نکته اشاره کردند، یک کمک‌های حاج قاسم به عراق و همچنین نقش ولایت فقیه.

ابومهدی المهندس به همراه خود پرچم حرم امام حسن عسگری را آورده بود که این پرچم متعلق به زمانی بود که داعش به سامرا حمله کرده بود و ایشان در سامرا حضور داشتند و بعد از پس گیری سامرا از داعش، این پرچم را به تبرک از حرم می‌گیرند.

من از ابومهدی خواستم تا این پرچم را به من هدیه دهند. ابومهدی شرط کرد که به این شرط این پرچم را به شما می‌دهم که دعا کنی من شهید شوم. البته که من برای سلامتی ایشان دعا کردم نه شهادتشان.

هنگام خداحافظی ابومهندس با یکی از خادمین مسجد مقدس جمکران که در زمان دفاع مقدس هم حضور داشتند، وارد صحبت شد و به بیان خاطرات آن زمان پرداختند. در لحظه‌ای که ابومهدی می‌خواست از این خادم که الان فوت کرده اند، جدا شوند گفت دعا کنید من شهید شوم، دعا کنید به نحوی شهید شوم که نتوانند بدن من را تشخیص دهند.

در نهایت ابومهدی المهندس در سال ۹۸ به همراه حاج قاسم به شهادت رسیدند و می‌شود گفت دعای ایشان برآورده شد. نکته جالبی که باید در پایان بگویم این است که بعد از مراسم در یک جلسه که به خدمت حاج قاسم رسیدم، علت عدم وجود ایشان در برنامه مهدی یاور پرسیدم. حاج قاسم گفتند که اگر من در آن مراسم شرکت می‌کردم شخصیت ابومهدی تحت الشعاع حضور من قرار می‌گرفت و من دوست نداشتم این اتفاق برای او بیفتد.



منبع خبر

ناگفته‌های حضور شهید ابومهدی المهندس در جمکران بیشتر بخوانید »

سه کتاب با موضوع «حاج قاسم» در گلستان

سه کتاب با موضوع «حاج قاسم» در گلستان



مسابقات و لیگ‌های والیبال ایران مزین به نام سردار شهیدقاسم سلیمانی شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، برنامه‌ها و مراسم مختلفی در گلستان برگزار شد و همه یاد سردار دل‌ها را گرامی داشتند.

همچنین در خلال برگزاری آئین‌ها و مراسم، از سه کتاب با عناوین «اسم رمز شهید سلیمانی»، «عمو قاسم مرد خستگی ناپذیر» و «فاتح دل‌ها» رونمایی شد.

کتاب اسم «رمز شهید سلیمانی» که به قلم «ام کلثوم دهقان» تألیف شده، یک اثر پژوهشی است که به بیان فعالیت‌های سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن در مبارزه با اشرار و دفاع از حرمین آل الله تا لحظه شهادت ایشان پرداخته است.

بخش‌هایی از این کتاب به لهجه‌های ترکمنی و مازنی نگاشته شده و بخش‌هایی از آن به دو زبان انگلیسی و عربی ترجمه شده است.

این کتاب با مجوز انتشارات شهدای نینوا، وابسته به مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه نینوا استان گلستان به چاپ رسیده است.

کتاب «عمو قاسم، مرد خستگی ناپذیر»، خلاصه ایی از زندگی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را در قالب دلنوشته و شعر برای گروه سنی نوجوانان تدوین کرده است.

این کتاب به قلم مداح اهلبیت (ع) «علیرضا احمدیِ بیارجمندی» و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.

کتاب «فاتح دل‌ها» که توسط شاعر گلستانی «سیدعلی کریمیان» برای گروه سنی کودکان در قالب شعرِ کودک همراه با رنگ آمیزی سروده شده و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، برنامه‌ها و مراسم مختلفی در گلستان برگزار شد و همه یاد سردار دل‌ها را گرامی داشتند.

همچنین در خلال برگزاری آئین‌ها و مراسم، از سه کتاب با عناوین «اسم رمز شهید سلیمانی»، «عمو قاسم مرد خستگی ناپذیر» و «فاتح دل‌ها» رونمایی شد.

کتاب اسم «رمز شهید سلیمانی» که به قلم «ام کلثوم دهقان» تألیف شده، یک اثر پژوهشی است که به بیان فعالیت‌های سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن در مبارزه با اشرار و دفاع از حرمین آل الله تا لحظه شهادت ایشان پرداخته است.

بخش‌هایی از این کتاب به لهجه‌های ترکمنی و مازنی نگاشته شده و بخش‌هایی از آن به دو زبان انگلیسی و عربی ترجمه شده است.

این کتاب با مجوز انتشارات شهدای نینوا، وابسته به مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه نینوا استان گلستان به چاپ رسیده است.

کتاب «عمو قاسم، مرد خستگی ناپذیر»، خلاصه ایی از زندگی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را در قالب دلنوشته و شعر برای گروه سنی نوجوانان تدوین کرده است.

این کتاب به قلم مداح اهلبیت (ع) «علیرضا احمدیِ بیارجمندی» و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.

کتاب «فاتح دل‌ها» که توسط شاعر گلستانی «سیدعلی کریمیان» برای گروه سنی کودکان در قالب شعرِ کودک همراه با رنگ آمیزی سروده شده و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.



منبع خبر

سه کتاب با موضوع «حاج قاسم» در گلستان بیشتر بخوانید »

تصمیم بانوی لبنانی پس از شنیدن خبر شهادت حاج‌قاسم

تصمیم بانوی لبنانی پس از شنیدن خبر شهادت حاج‌قاسم



تصمیم بانوی لبنانی پس از شنیدن خبر شهادت حاج‌قاسم - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک بانوی لبنانی که برای زیارت مرقد مطهر سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی به کرمان سفر کرده، ضمن حضور در محل ساخت گنبد جدید حرم مطهر امام حسین (ع) اظهار داشت: سال قبل برای زیارت امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) به ایران آمده بودم؛ من ایران را دوست دارم ولی سال قبل وقتی در صحن انقلاب بودم و خبر شهادت سردار حاج‌قاسم را شنیدم، در آن لحظه تصمیم گرفتم نظامی که این‌چنین انسانی را تربیت کرده و در آغوش خود پرورش داده، بیشتر بشناسم، به‌خاطر همین تصمیم گرفتم که در ایران ادامه‌ تحصیل بدهم؛ من فارغ‌التحصیل رشته پرستاری هستم ولی الان در زمینه‌ دیگری مشغول به تحصیل هستم و دوست دارم به فرهنگ و روحیه انقلابی ایرانی‌ها نزدیک باشم.

زینب ابوعلی شهلا افزود: من حاج قاسم را یک‌بار در کربلا در پیاده‌روی اربعین دیدم ولی چون شرایط امنیتی اجازه نمی‌داد که به ایشان نزدیک شوم، از دور سلام و احوالپرسی کردم؛ ولی وقتی به شهادت رسیدند، احساس کردم الان می‌توانم روبه‌روی ایشان بایستم و با ایشان صحبت کنم به‌ همین خاطر به کرمان آمدم.

وی خاطرنشان کرد: امسال به‌خاطر شرایط کرونا فکر نمی‌کردم بتوانم بیایم ولی از خود حاج قاسم خواستم و گفتم «حتی اگر پول نداشته باشم» دوست دارم سالگرد شهادت‌تان کرمان باشم و الحمدلله این اتفاق افتاد.

 این بانوی لبنانی که با توضیحات یکی از مسئولین ستاد بازسازی عتبات کرمان در جریان ساخت گنبد جدید برای حرم مطهر امام حسین (ع) در کرمان قرار گرفت، در خصوص احساس خود از حضور در این مکان و زیارت اتاق تربت سیدالشهداء گفت: شنیده بودم که ضریح حرم مطهر سیدالشهداء در ایران ساخته و همه‌ تزئینات حرم (آینه کاری و..) توسط ایرانی‌ها انجام شده است ولی جزئیات آن را نمی‌دانستم، با حضور در این مکان احساس می‌کنم از زیارت اربعین محروم نشدم.

وی افزود: ما امسال به‌خاطر کرونا به زیارت امام حسین (ع) نرفتیم ولی الان احساس می‌کنم که امام پیش من آمده است؛ احساس می‌کنم الان در کربلا هستم و خیلی نزدیک؛ همین‌طور احساس می‌کنم به ضریح امام حسین (ع) نزدیکم؛ برای اولین بار این احساس را دارم.

زینب ابوعلی شهلا در ادامه اظهار داشت: من هشت سال به زیارت اربعین رفته‌ام؛ امسال که توفیق نبود، واقعاً سخت بود چون من هر سال در اربعین تجدید روحیه می‌کنم؛ ما با زیارت اربعین می‌توانیم با مشکلاتی که در طول سال برایمان پیش می‌آید، مواجه شویم و آن‌ها را تحمل کنیم اما امسال که نرفتم به امام حسین علیه‌السلام گفتم چه‌طور می‌توانم امسال با مشکلات زندگی مواجه شوم درحالی‌که به زیارتتان نیامدم؛ ولی الان احساس می‌کنم آن اتفاق افتاد.

 این بانوی لبنانی در حال حاضر در حال فراگیری زبان فارسی برای تحصیل در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک بانوی لبنانی که برای زیارت مرقد مطهر سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی به کرمان سفر کرده، ضمن حضور در محل ساخت گنبد جدید حرم مطهر امام حسین (ع) اظهار داشت: سال قبل برای زیارت امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) به ایران آمده بودم؛ من ایران را دوست دارم ولی سال قبل وقتی در صحن انقلاب بودم و خبر شهادت سردار حاج‌قاسم را شنیدم، در آن لحظه تصمیم گرفتم نظامی که این‌چنین انسانی را تربیت کرده و در آغوش خود پرورش داده، بیشتر بشناسم، به‌خاطر همین تصمیم گرفتم که در ایران ادامه‌ تحصیل بدهم؛ من فارغ‌التحصیل رشته پرستاری هستم ولی الان در زمینه‌ دیگری مشغول به تحصیل هستم و دوست دارم به فرهنگ و روحیه انقلابی ایرانی‌ها نزدیک باشم.

زینب ابوعلی شهلا افزود: من حاج قاسم را یک‌بار در کربلا در پیاده‌روی اربعین دیدم ولی چون شرایط امنیتی اجازه نمی‌داد که به ایشان نزدیک شوم، از دور سلام و احوالپرسی کردم؛ ولی وقتی به شهادت رسیدند، احساس کردم الان می‌توانم روبه‌روی ایشان بایستم و با ایشان صحبت کنم به‌ همین خاطر به کرمان آمدم.

وی خاطرنشان کرد: امسال به‌خاطر شرایط کرونا فکر نمی‌کردم بتوانم بیایم ولی از خود حاج قاسم خواستم و گفتم «حتی اگر پول نداشته باشم» دوست دارم سالگرد شهادت‌تان کرمان باشم و الحمدلله این اتفاق افتاد.

 این بانوی لبنانی که با توضیحات یکی از مسئولین ستاد بازسازی عتبات کرمان در جریان ساخت گنبد جدید برای حرم مطهر امام حسین (ع) در کرمان قرار گرفت، در خصوص احساس خود از حضور در این مکان و زیارت اتاق تربت سیدالشهداء گفت: شنیده بودم که ضریح حرم مطهر سیدالشهداء در ایران ساخته و همه‌ تزئینات حرم (آینه کاری و..) توسط ایرانی‌ها انجام شده است ولی جزئیات آن را نمی‌دانستم، با حضور در این مکان احساس می‌کنم از زیارت اربعین محروم نشدم.

وی افزود: ما امسال به‌خاطر کرونا به زیارت امام حسین (ع) نرفتیم ولی الان احساس می‌کنم که امام پیش من آمده است؛ احساس می‌کنم الان در کربلا هستم و خیلی نزدیک؛ همین‌طور احساس می‌کنم به ضریح امام حسین (ع) نزدیکم؛ برای اولین بار این احساس را دارم.

زینب ابوعلی شهلا در ادامه اظهار داشت: من هشت سال به زیارت اربعین رفته‌ام؛ امسال که توفیق نبود، واقعاً سخت بود چون من هر سال در اربعین تجدید روحیه می‌کنم؛ ما با زیارت اربعین می‌توانیم با مشکلاتی که در طول سال برایمان پیش می‌آید، مواجه شویم و آن‌ها را تحمل کنیم اما امسال که نرفتم به امام حسین علیه‌السلام گفتم چه‌طور می‌توانم امسال با مشکلات زندگی مواجه شوم درحالی‌که به زیارتتان نیامدم؛ ولی الان احساس می‌کنم آن اتفاق افتاد.

 این بانوی لبنانی در حال حاضر در حال فراگیری زبان فارسی برای تحصیل در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد است.



منبع خبر

تصمیم بانوی لبنانی پس از شنیدن خبر شهادت حاج‌قاسم بیشتر بخوانید »

خاطرات مردم از «حاج‌قاسم» و ابومهدی در قالب چهارکتاب چاپ شد

خاطرات مردم از «حاج‌قاسم» و ابومهدی در قالب چهارکتاب چاپ شد



خاطرات مردم از حاج‌قاسم و ابومهدی در قالب چهارکتاب چاپ شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، چهار کتاب از خاطرات مردم درباره شهیدان حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس همزمان با فرارسیدن ایام اولین‌سالگرد شهادت این‌دوشهید، توسط انتشارات راه‌یار منتشر و راهی بازار نشر شده است.

یکی از این‌کتاب‌ها، «سردار سربدارها»؛ خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی در این شهر است که با تحقیق جمعی از محققان و به نویسندگی سیدسعید آریانژاد در ۱۸۴ صفحه و قیمت ۲۲هزار تومان منتشر شده است.

کتاب بعدی، «بر شانه‌های کارون» شامل خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی است. مصطفی شالباف، هادی سلامات، سیدمحمدال عمران، جعفرالهایی، ایمان یوسفی، حسین فرج پهلو، مریم خسرجی، فاطمه جنانی و زینب سادات سیدموسوی تحقیق و علیرضا اشرفی نسب، محمدعلی بخشی‌پور، مهرزاد قوی فکر، علی هاجری، نرگس اسکندری و فرانک صف‌آرا نیز تدوین و نگارش این کتاب را برعهده داشته‌اند.  «بر شانه‌های کارون» در ۱۵۲صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و قیمت ۱۸هزار تومان به چاپ رسیده است.

«حافظ دل‌ها» دیگر کتاب تازه‌ منتشر شده راه‌یار درباره سردار سلیمانی است که خاطرات مردم شهر شیراز از روزهای شهادت حاج سلیمانی را روایت می‌کند. سیدمحمد هاشمی، محمدصادق رویگر، زهراسادات هاشمی، طاهره بشاورز، رسول محمدی و سیدحامد ترابی، تحقیق و علیرضا اشرفی‌نسب، محمدجواد رحیمی، محمدصادق شریفی، اسماء میرشکاری‌فرد، زهرا قوامی‌فر و محمدحسین عظیمی، تدوین این‌کتاب را انجام دادند. «حافظ دل‌ها» در ۱۶۰صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و با قیمت ۲۰هزار تومان روانه بازار نشر شده است.

چهارمین‌کتاب هم «یزله بر دجله» شامل روایت‌های از مردم عراق درباره شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس است. جعفر الهایی، تحقیق و نرگس لقمانیان و فاطمه ملکی، تدوین و نگارش این کتاب را برعهده داشته‌اند. این کتاب نیز در ۱۹۲صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و با قیمت ۲۴هزار تومان به چاپ رسیده است.

بنابرین گزارش در بخشی از پیش‌گفتار مشترک این‌چهار کتاب آمده است:

«روایت هنری و دراماتیک از انقلاب اسلامی به روایتی دقیق از قهرمان‌های نهضت انقلاب نیاز دارد. روایت قهرمان‌های نهضت نه‌تنها بدون روایت ملت قهرمان شدنی نیست؛ بلکه ظلم به قهرمان و ملت است. قاسم سلیمانی قطعاً ویژگی‌های قهرمان مدرن را دارد: شجاعت، دلیری، خستگی‌ناپذیری، ایمان به هدف و…؛ اما آنچه قهرمان مدرن ندارد و حاج‌قاسم مستغنی از آن است، ارتباط عمیق و دوسویه با مردم و جامعه است. چه اینکه فرهنگ مدرن بر فرد بناست و فرهنگ انقلابی تکیه به جامعه دارد. روایت فردی حاج‌قاسم بدون توجه به درهم‌تنیدگی اجتماعی‌اش، ظلم به او و آرمان اوست. ماجرا جایی جالب می‌شود که روشن‌فکران غرب‌زده این را دریافته‌اند و در تحریف شخصیت انقلاب تا جایی که ممکن است، منکر ارتباطات مردمی و اجتماعی‌اش می‌شوند. این‌ها که ابتدا در برابر روایت انقلاب و قهرمانی‌هایش سکوت کرده بودند، حالا از روایت این پدیده‌ها منصرف نیستند؛ بلکه روایتی فردی و محصور در خود به دست می‌دهند.

ماجرای تشییع باشکوه و بی‌نظیر حاج‌قاسم زمانی اهمیت دوچندان می‌یابد که این پدیده رهیافتی برای تحلیل‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی در دهۀ چهارم انقلاب باشد. با این وصف، تأثیر بر علوم انسانی در ایران و شکستن تحلیل‌های پوسیدۀ غرب‌زده از جامعۀ ایرانی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای روایت عزاداری حاج‌قاسم است. این موضوع زمانی مهم‌تر می‌شود که بدانیم جریان اندیشه‌ای در ایران در برابر پدیده‌های بسیار کوچک‌تر و بی‌رمق‌تر، واکنش‌های متعدد نظری می‌دهند؛ اما دربارۀ پدیدۀ شگفت‌انگیز تشییع حاج‌قاسم سکوت می‌کنند.

جمع‌آوری و انتشار خاطره‌ها و لحظه‌های خبر شهادت، عزاداری، راهپیمایی، تشییع و… از کارهای رسانه‌ای است که هم به آثار هنری و اندیشه‌ای مدد می‌رساند و هم خود سندی معتبر است برای نسل‌های بعد. البته این نوع خاطره‌نگاری غالباً در میان مجموعه‌های تاریخ‌نگاری مهجور و پیش‌پاافتاده است و به همین دلیل، اهمیت جمع‌آوری روایت‌های مردمی دوچندان می‌شود.»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، چهار کتاب از خاطرات مردم درباره شهیدان حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس همزمان با فرارسیدن ایام اولین‌سالگرد شهادت این‌دوشهید، توسط انتشارات راه‌یار منتشر و راهی بازار نشر شده است.

یکی از این‌کتاب‌ها، «سردار سربدارها»؛ خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی در این شهر است که با تحقیق جمعی از محققان و به نویسندگی سیدسعید آریانژاد در ۱۸۴ صفحه و قیمت ۲۲هزار تومان منتشر شده است.

کتاب بعدی، «بر شانه‌های کارون» شامل خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی است. مصطفی شالباف، هادی سلامات، سیدمحمدال عمران، جعفرالهایی، ایمان یوسفی، حسین فرج پهلو، مریم خسرجی، فاطمه جنانی و زینب سادات سیدموسوی تحقیق و علیرضا اشرفی نسب، محمدعلی بخشی‌پور، مهرزاد قوی فکر، علی هاجری، نرگس اسکندری و فرانک صف‌آرا نیز تدوین و نگارش این کتاب را برعهده داشته‌اند.  «بر شانه‌های کارون» در ۱۵۲صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و قیمت ۱۸هزار تومان به چاپ رسیده است.

«حافظ دل‌ها» دیگر کتاب تازه‌ منتشر شده راه‌یار درباره سردار سلیمانی است که خاطرات مردم شهر شیراز از روزهای شهادت حاج سلیمانی را روایت می‌کند. سیدمحمد هاشمی، محمدصادق رویگر، زهراسادات هاشمی، طاهره بشاورز، رسول محمدی و سیدحامد ترابی، تحقیق و علیرضا اشرفی‌نسب، محمدجواد رحیمی، محمدصادق شریفی، اسماء میرشکاری‌فرد، زهرا قوامی‌فر و محمدحسین عظیمی، تدوین این‌کتاب را انجام دادند. «حافظ دل‌ها» در ۱۶۰صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و با قیمت ۲۰هزار تومان روانه بازار نشر شده است.

چهارمین‌کتاب هم «یزله بر دجله» شامل روایت‌های از مردم عراق درباره شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس است. جعفر الهایی، تحقیق و نرگس لقمانیان و فاطمه ملکی، تدوین و نگارش این کتاب را برعهده داشته‌اند. این کتاب نیز در ۱۹۲صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و با قیمت ۲۴هزار تومان به چاپ رسیده است.

بنابرین گزارش در بخشی از پیش‌گفتار مشترک این‌چهار کتاب آمده است:

«روایت هنری و دراماتیک از انقلاب اسلامی به روایتی دقیق از قهرمان‌های نهضت انقلاب نیاز دارد. روایت قهرمان‌های نهضت نه‌تنها بدون روایت ملت قهرمان شدنی نیست؛ بلکه ظلم به قهرمان و ملت است. قاسم سلیمانی قطعاً ویژگی‌های قهرمان مدرن را دارد: شجاعت، دلیری، خستگی‌ناپذیری، ایمان به هدف و…؛ اما آنچه قهرمان مدرن ندارد و حاج‌قاسم مستغنی از آن است، ارتباط عمیق و دوسویه با مردم و جامعه است. چه اینکه فرهنگ مدرن بر فرد بناست و فرهنگ انقلابی تکیه به جامعه دارد. روایت فردی حاج‌قاسم بدون توجه به درهم‌تنیدگی اجتماعی‌اش، ظلم به او و آرمان اوست. ماجرا جایی جالب می‌شود که روشن‌فکران غرب‌زده این را دریافته‌اند و در تحریف شخصیت انقلاب تا جایی که ممکن است، منکر ارتباطات مردمی و اجتماعی‌اش می‌شوند. این‌ها که ابتدا در برابر روایت انقلاب و قهرمانی‌هایش سکوت کرده بودند، حالا از روایت این پدیده‌ها منصرف نیستند؛ بلکه روایتی فردی و محصور در خود به دست می‌دهند.

ماجرای تشییع باشکوه و بی‌نظیر حاج‌قاسم زمانی اهمیت دوچندان می‌یابد که این پدیده رهیافتی برای تحلیل‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی در دهۀ چهارم انقلاب باشد. با این وصف، تأثیر بر علوم انسانی در ایران و شکستن تحلیل‌های پوسیدۀ غرب‌زده از جامعۀ ایرانی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای روایت عزاداری حاج‌قاسم است. این موضوع زمانی مهم‌تر می‌شود که بدانیم جریان اندیشه‌ای در ایران در برابر پدیده‌های بسیار کوچک‌تر و بی‌رمق‌تر، واکنش‌های متعدد نظری می‌دهند؛ اما دربارۀ پدیدۀ شگفت‌انگیز تشییع حاج‌قاسم سکوت می‌کنند.

جمع‌آوری و انتشار خاطره‌ها و لحظه‌های خبر شهادت، عزاداری، راهپیمایی، تشییع و… از کارهای رسانه‌ای است که هم به آثار هنری و اندیشه‌ای مدد می‌رساند و هم خود سندی معتبر است برای نسل‌های بعد. البته این نوع خاطره‌نگاری غالباً در میان مجموعه‌های تاریخ‌نگاری مهجور و پیش‌پاافتاده است و به همین دلیل، اهمیت جمع‌آوری روایت‌های مردمی دوچندان می‌شود.»



منبع خبر

خاطرات مردم از «حاج‌قاسم» و ابومهدی در قالب چهارکتاب چاپ شد بیشتر بخوانید »