قانون اساسی جمهوری اسلامی

درگیری لفظی هاشمی رفسنجانی و هادی خامنه‌ای با آذری قمی بر سر ولایت مطلقه فقیه/ آذری قمی: مبادا با رحلت امام بخواهند اختیارات ولی فقیه را کاهش دهند/ هادی خامنه‌ای: ما حامی سفت و سخت ولایت مطلقه هستیم، احتمال دارد شما نباشید

درگیری لفظی هاشمی رفسنجانی و هادی خامنه‌ای با آذری قمی بر سر ولایت مطلقه فقیه/ آذری قمی: مبادا با رحلت امام بخواهند اختیارات ولی فقیه را کاهش دهند/ هادی خامنه‌ای: ما حامی سفت و سخت ولایت مطلقه هستیم، احتمال دارد شما نباشید



یکی از مسائل مهم بازنگری قانون اساسی میزان اختیارات ولایت فقیه و بحث مطلقه بودن آن بود که اغلب اعضای این شورا و بخصوص چپ‌های دهه ۶۰ به این موضوع اذعان و اعتراف داشتند.

سرویس سیاست مشرق – در شورای بازنگری قانون اساسی بلافاصله بعد از رحلت امام، یکبار دیگر بحث ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی به بحث گذاشته شده است. دستور بازنگری را امام راحل در اردیبهشت ماه صادر کردند و خودشان در خرداد از دنیا رفتند. برخی از اعضای شورای بازنگری مانند آقای احمد آذری قمی که از روحانیون برجسته‌ی آن زمان و عضو جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم و مجلس شورای اسلامی بود نگران بودند که مبادا با رحلت امام، افرادی به دنبال مقابله با ولایت مطلقه فقیه باشند و اختیارات ولی فقیه را کاهش دهند.

شدت حمایت او از ولایت مطلقه فقیه به حدی است که در شورای بازنگری یک درگیری کلامی با آقای هاشمی رفسنجانی پیدا می‌کند که البته هاشمی رفسنجانی نیز از حامیان ولایت مطلقه فقیه بوده است. البته بعدها احمد آذری قمی از مخالفان نظام اسلامی گردید و سخنان او از سوی رسانه‌های دشمن به عنوان مقابله با ولایت فقیه مورد سوء استفاده فراوان قرار گرفت.

افراد دیگری که در شورای بازنگری قانون اساسی مخاطب مطالب آذری قمی هستند، اعضای جناح چپ از جمله آقای هادی خامنه‌ای است که از اعضای فعال جناح چپ بوده است. جناحی که بعدها عنوان اصلاح طلب را برای خود انتخاب کرد و بسیاری از شخصیت‌های مشهور آن در مساله ولایت مطلقه فقیه دچار اشکال شدند.

در آن زمان و در سال ۱۳۶۸ جناح چپ و از جمله هادی خامنه‌ای از مدعیان جدی دفاع از ولایت مطلقه فقیه بودند و حتی مدعی بودند که حامی راستین ولایت مطلقه آنها هستند و جناح مقابل آنها به خوبی از ولایت مطلقه دفاع نمی‌کنند. از این جهت است که هادی خامنه‌ای به درگیری لفظی با احمد آذری قمی وارد می‌شود و مدعی می‌شود که حامی واقعی ولایت مطلقه فقیه او و یارانش هستند.

آیت الله موسوی اردبیلی نیز از دیگران روحانیون برجسته نزدیک به جناح چپ است که در این درگیری لفظی وارد می‌شود. او نیز از حامیان ولایت مطلقه فقیه است که در این درگیری به آقای آذری قمی حمله می‌کند و مساله سواد حوزوی را مطرح می‌کند

بخشی از درگیری لفظی میان این افراد در مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی چنین انعکاس یافته است:

آذری قمی- آقا پیشنهاد من این است که مسأله به این مهمی [مساله اختیارات ولایت مطلقه فقیه] را به یک مخالف و موافق تمام نکنید، این در تاریخ برای شما ننگ می‌شود. امام چند روز است از دنیا رفته این آقایان آمدند نشستند منتخبین امام آمدند این مسأله را حل کنند با این اصراری که امام داشته، خارجی‌ها برایشان…

نایب (هاشمی رفسنجانی) – این‌هایی که این‌جا هستند عوام نیستند که از این حرف‌ها بترسند.

آذری قمی- فردا خارجی‌ها برای شما تفسیر می‌کنند چون آقای خامنه‌ای سر کار آمده اختیاراتش را محدود کردند شما این‌ها را توجه دارید چه طور فرماند سپاه را می‌گویید حذفش نکنید، این مسأله‌ساز است این بیشتر دنیا…

نایب رئیس (هاشمی رفسنجانی) – شما الان با اجازه کی صحبت می‌فرمایید؟ چرا بی‌نظمی می‌کنید؟

آذری قمی- با اجازه خودتان!

نایب رئیس (هاشمی رفسنجانی) – آخر نظم جلسه را با این حرف‌ها به هم می‌زنید.

آذری قمی- من پیشنهادم این است که در این مسأله بیشتر باید صحبت بکنیم. یک مخالف و موافق.

منشی (یزدی) – حاج آقا آذری من بعد از این‌که آقایان صحبت کردند شما را در نوبت می‌گذارم تا صحبت کنید.

نایب رئیس (هاشمی رفسنجانی) – خوب این پیشنهاد را با دعوا که نمی‌گویند. برادرانه، آرام پیشنهادتان را بفرمایید ما هم پیشنهاد شما را بررسی می‌کنیم. گفتیم امروز مثل این‌که توی غذایتان فلفل زیاد ریخته‌اند!

آذری قمی- همین مصوبات روزهای گذشته از فلفل بدتر است.

منشی (یزدی) – آقای [هادی] خامنه‌ای بفرمایید.

سیدهادی خامنه‌ای- بسم الله الرحمن الرحیم. البته نوع بحث‌هایی که این‌جا می‌شود یک مقداری اگر رعایت آیین‌نامه نبود و ما ملاحظه نمی‌کردیم این‌ها جواب دارد و جواب‌های درست و حسابی دارد، یعنی این جور بحث می‌شود که آن عده‌ای در این‌جا طرفدار سفت و سخت ولایت مطلقه هستند یک عده منکرند در حالی که ما اگر بخواهیم اثبات کنیم مسائل گذشته را عکسش ممکن است به اثبات برسد. عرض کنم که من معتقدم که نه، منظور آقای موسوی اردبیلی این بود که آقای محمدی استنباط کردند و نه اصولا این مخالفت معنایش این است که این‌جا حذف باشد بنده هم برای این‌که آقای محمدی خاطرشان جمع بشود برای چندمین بار تکرار می‌کنم که ما همه‌مان به ولایت مطلقه فقیه معتقدیم. در قانون اساسی هم در غیر واحد مره‌ای اسمش برده شده است، بنابراین این‌که در فصل اختیارات و وظایف دوباره این اسم را ببریم یا نبریم چیزی عوض نمی‌شود. این ولایت هست …

موسوی اردبیلی- آقای هاشمی اگر قرار باشد در بین صحبت‌ها تحریف و این حرف‌ها باشد ما می‌توانیم شدیدترین تحریف‌ها را … خواهش می‌کنم آقایان این حرف‌ها را دیگر به دهان نیاورند چون نه صدایشان بلندتر است و نه سوادشان بیشتر است

آذری- حاج آقا کسی با شما نبود.

یزدی- حاج آقا موسوی! درست می‌فرمایید ولی اجازه بفرمایید آقای [هادی] خامنه‌ای صحبتشان را تمام کنند، آقای آذری پیشنهادتان محفوظ می‌ماند، اجازه بدهید با آیین‌نامه کار کنیم. [۱]


[۱] – صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی(جلسه‌۴۱-۲۹)، ص: ۱۳۷۸.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

درگیری لفظی هاشمی رفسنجانی و هادی خامنه‌ای با آذری قمی بر سر ولایت مطلقه فقیه/ آذری قمی: مبادا با رحلت امام بخواهند اختیارات ولی فقیه را کاهش دهند/ هادی خامنه‌ای: ما حامی سفت و سخت ولایت مطلقه هستیم، احتمال دارد شما نباشید بیشتر بخوانید »

شهید سلیمانی و منافع ملی

شهید سلیمانی و منافع ملی



شهید سلیمانی به عنواه مرد عرصه های دشوار، ۴۰سال عمر خود را صرف منافع ملی و مصالح عمومی کشور کرد و تنها خط قرمز او ولایت فقیه، امنیت ملی، منافع ملی و مصالح عمومی بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از کمیته رسانه و ارتباطات شورای ائتلاف نیروهای انقلاب،  کارویژه‌ی اصلی سیاست‌خارجی تأمین منافع ملی است. منافع ملی، یعنی «امنیت، قدرت، بازدارندگی، مقابله با تهدیدات و ایجاد توازن». هرکدام از این چهار مقوله که استحکام بیشتری به نظام سیاسی بدهد و برای آن امنیت ایجاد ‌کند و در مقابل تهدیدات به آن قدرت دهد، جزء منافع ملی است. امّا اینکه چه دستگاه‌ها و نهادهایی با کدام سبک مدیریتی، منافع ملی را تأمین می‌کنند و بر آن تأثیرمی گذارند یک مساله اساسی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی حداقل چهار حوزه‌ی ساختاری شامل: حوزه‌ی دیپلماسی؛ حوزه‌های اطلاعاتی و امنیتی؛ حوزه‌های راهبردی؛ حوزه‌های فرهنگی(هنجاری، ارتباطی ورسانه‌ای) وحوزه‌های اقتصادی درتامین منافع ملی دخیل هستند. بنابراین سیاست‌خارجی و منافع ملی صرفاً به وزارت امورخارجه ارتباط ندارد. بلکه ساحت سیاست‌خارجی ترکیبی است و هدف، منافع ملی است.

در ایران در همه‌ی ادوارتاریخی، حداکثر کاری وزیر امورخارجه انجام می داده، قراردادن تسهیلات لازم در اختیار نهادهای راهبردی بوده است؛ تا نهادهای راهبردی در روند «امنیت‌سازی، قدرت‌سازی، ائتلاف‌سازی و مبارزه با تهدید موفق عمل کنند. دیپلماسی فعال در همه‌ی کشورها آرزو و امید و ابزاری برای قدرت‌سازی و استحکام‌بخشی نظام سیاسی است.  انقلاب اسلامی، جهت‌گیری سیاست‌خارجی‌ کشوررا تغییر داد. به این مفهوم که ایران از مدار سازش به  مدار مقاومت تغییرجهت داد. در واقع یک نوع تغییر گفتمانی و رفتاری اتفاق افتاد و جهت‌گیری‌ و کنش های نظام سیاسی درداخل  و بالتبع  در محیط منطقه‌ای را هم تحت تأثیر قرار داد. سیاست بعد ازانقلاب برمحور سه کلید واژه معنویت، عدالت و عقلانیت بنیاد نهاد شده که در کنش خارجی با سه کلید واژه عزت، مصلحت و حکمت درآمیخت تا با تکیه به رویکرد عملگرایانه واقع بینانه، منافع ملی در عرصه بین الملل را در فضای رفاقت و حتی خصومت رقم بزند. درچنین شرایطی است که راهبرد مقاومت فعال متکی به عملگرایانه معطوف به منافع ملی، بهترین فضا را برای هویت‌سازی جدید درحوزه بین الملل ایجاد کرد. درچنین فضایی نیروی قدس با راهبری سردار سلیمانی، عنصرشاخص مقاومت در برابر دیپلماسی منفعلانه در غرب آسیا می شود و یک نهاد ظاهراً نظامی تبدیل به پیشران دیپلماسی فعال «مقاومت پایه» در راستای تامین منافع ملی می شود.

با رویکرد تبارشناسی نیروی قدس و مدیریت مقاومتی آن درمی یابیم که تفکر نهضت‌های آزادی‌بخش نیرو وسبک مدیریتی هیبریدی آن  ریشه‌ درتاریخ اسلام وایران زمین دارد که خاستگاه آن فرهنگ استقلال طلبی و بیگانه ستیزی و نگاه تفکری ژئوپلتیکی دارد. تفکری ژئوپلتیکی که همواره ایران را  از تهدید ژئوپلتیک صیانت کرده است. سردار شهید قاسم سلیمانی در بستر نیروی قدس توانست این تفکر عمگرایانه عدالت طلبانه را در منطقه و جهان بشناسد و مدل جدیدی از مدیریت نبرد ژئوپلتیک منطبق با منافع ملی را به تصویر بکشد. ایشان توانستند ظرفیت های بالقوه موجود در جغرافیای منطقه را به مرحله بالفعل برساند؛ و یک نظام منطبق با گفتمان مقاومت ملی و منطقه ای به ظرفیت های موجود بدهد و آنها را از وضعیت پراکندگی و جدایی خارج کند و تبدیل به نیروی قدرتمندی کند که دراختیار منافع ایران و اسلام قرار گیرد و توازن قدرت و توازن تهدید را در سطح عالی میان ایران با بازیگران رقیب و مزاحم ایجاد کند. به تعبیر مؤسسه‌ای آمریکایی «سی. اس. آی. اس» یک  شبکه‌ی تهدیدات نیابتی راهبردی درمقابل جبهه ضد مقاومت شکل دهد که این شبکه های قدرت، نشانه‌ی موفقیت قدرت ایران در تضمین  امنیت ملی آن است.

ازجمله اقدامات و عملکردهای که فرماندهی جریان مقاومت که تامین کننده و تضمین کننده منافع ملی در کوتاه مدت و بلند مدت بوده و خواهد بود می توان به موارد زیر اشاره داشت:

  1.         ایجاد یک شبکه قدرت نیابتی با تکیه بر ظرفیت بالفعل که درتولید قدرت، اقتدار، اعتبارسیاسی و نظامی و ائتلاف‌سازی منطقه ای درچارچوب گفتمان مقاومت که تضمین کننده و تامین کننده منافع راهبردی ایران درحال و آینده خواهد بود، نقش اساسی داشت.
  2.         ترمیم و تکمیل دیپلماسی کشور با احیا و باز تولیدقدرت میدانی و ترکیب دیپلماسی با ظرفیت های میدانی و هم افزا کردن دیپلماسی با میدان در تعقیب منافع ملی.  نیروی قدس پیشران و پیش برنده اهداف، منافع و قدرت ملی ایران؛ تاکنون موفق شده است با کمک اندیشه‌ی قدرت به  دیپلماسی کشور هویت جدید بدهد. زیرا این نیرو  توفیق پیدا کرده که همزمان هم قدرت بسازد، هم ائتلاف‌سازی کند و هم تحرک ژئوپلتیکی  را دردستورکار قراردهد.
  3.         تشکیل ارتش چند ملیتی از جمله موضع محل توجه ایران و آمریکا در نبرد راهبرد های منطقه ای بوده است. دراین نبرد تاریخی آمریکایی ها با کلی هزینه و سرمایه گذاری در ایجاد آن ناکام ماندند اما ایران در سایه درایت وتدابیر فرماندهی شهید سلیمانی موفق شد ایده ارتش چند ملیتی را محقق سازد. تشکیل این نیرو، علاوه برحفظ عقبه استراتژی ایران، توانست عمق استراتژی جمهوری اسلامی را درابعاد سیاسی، فرهنگی و نظامی تضمین کند.
  4.         شهید سلیمانی با تحمیل شکست راهبردی و تاکتیکی بر آمریکا و جبهه ضد مقاومت، نوعی بازدارندگی پایدار را برای کشور رقم بزند که کشور را از خطر یک جنگ ۱۰ ساله مصونیت بخشید.
  5.         شکستن محاصره سیاسی، رسانه ای، اقتصادی و نظامی ایران و ایجاد مسیر دور زدن تحریمها با تعریف دیپلماسی اقتصادی درکنار دیپلماسی رسمی و میدان.

نتیجه:

اگر منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در اسلامیت نظام، جمهوریت نظام، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، وحدت ملی، حفظ جان مردم، حفظ و ارتقای منابع حیاتی کشور، فقدان تهدید جدی از خارج نسبت به منافع ملی و حیاتی کشور، نظام و امنیت عمومی جامعه، کیان اسلام و تشیع در جهان، استقلال سیاسی، پرستیژ و افتخارات ملی و همچنین امنیت بین‌المللی تعریف کنیم، شهید سلیمانی ازجمله فرماندهان و چهره ها و مدیرانی بودند که با تکیه به ظرفیت های کاریزمای دینی و سیاسی و نظامی که داشت، توانست با درایت درتامین و تضمین منافع ملی و امنیت ملی موفق عمل کند.  

شهید سلیمانی به عنواه مرد عرصه های دشوار،  ۴۰سال عمر خود را صرف منافع ملی و مصالح عمومی کشور کرد و تنها خط قرمز او ولایت فقیه، امنیت ملی، منافع ملی و مصالح عمومی بود. به نحوی که هرجا ایران و انقلاب به هر شکلی به خطر می افتاد، این حاج قاسم بود که پای کار بود. ایشان در تامین منافع ملی و حفاظت از استقلال و حاکمیت ملی در عرصه بین‌المللی  نه اهل معامله بود و نه مسامحه، براین اساس جان خود را فدای منافع ملی و مصالح عمومی کشور و جبهه مقاومت کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید سلیمانی و منافع ملی بیشتر بخوانید »