قصرشیرین

کارشکنی آمریکا در مذاکرات؛‌ توافق را به تاخیر می‌اندازند

کارشکنی آمریکا در مذاکرات؛‌ توافق را به تاخیر می‌اندازند



عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: کارشکنی‌های پی در پی و مستمر آمریکا در مذاکرات باعث شده است توافق به تأخیر بیفتد و آنان متأثر از لابی صهیونیستی و عربی هستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق،‌ شهریار حیدری، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، درباره روند مذاکرات وین، اظهار داشت: اگر در بحث برجام و مذاکرات برجامی دو طرف عزم جدی نداشته باشند، مذاکرات به سرانجام نخواهد رسید.

وی بیان کرد: آنچه از جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات خواسته شد، شفاف‌سازی در چارچوب توافقات بود که ایران به آن عمل کرد. متأسفانه طرف مقابل به تعهدات خود در برجام پایبند نبوده و باید به آنچه توافق شده است، عمل کند.

بیشتر بخوانید:

آمریکای نیازمند برجام ناچار به پذیرش شرایط ایران است

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: با خروج آمریکا از برجام، آسیب جدی بر روند مذاکرات وارد شد و وقفه جدی در مذاکرات به وجود آمد. مجدداً و بعد از یک مدت طولانی دو طرف مذاکرات را آغاز کردند که هنوز هم ادامه دارد.

آمریکا عامل اصلی به نتیجه نرسیدن مذاکرات است

نماینده مردم قصرشیرین در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: آمریکا عامل اصلی به نتیجه نرسیدن مذاکرات است چرا که متأثر از لابی صهیونیستی و عربی است. اگر آمریکا متأثر از این لابی‌ها نباشد، می‌تواند در مذاکرات تصمیم خود را بگیرد.

وی افزود: در حال حاضر شاهدیم به محض اینکه مذاکرات به نتیجه‌ای می‌رسد و قرار است دو طرف اعلام کنند که به توافق رسیده‌اند، متأسفانه با یک کارشکنی باز هم مذاکرات به تعویق می‌افتد و بی‌نتیجه می‌ماند.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: کارشکنی‌های پی در پی و مستمر آمریکا در مذاکرات باعث شده است توافق به تأخیر بیفتد. روند مذاکرات رو به جلو است و امیدواریم با نتایج مناسب و خروجی خوب همراه باشد.

مذاکره‌کنندگان ایران از منافع ملی کوتاه نمی‌آیند

حیدری درباره عملکرد تیم مذاکره کننده کشورمان، گفت: مذاکره کنندگان ایران دیدگاه‌های حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی ایران را دنبال می‌کنند و خارج از تصمیمات نظام در مذاکرات اعمال سلیقه نمی‌کنند. برای ما مهم این است که آنچه به نفع ملت و مصالح کشور است، در مذاکرات محقق شود. تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران اهداف نظام و انقلاب را در مذاکرات به خوبی پیش می‌برند و از منافع ملی کوتاه نمی‌آیند.

نماینده مردم قصرشیرین در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به صورت دقیق و مستمر روند مذاکرات را رصد می‌کند و رفتار مذاکره کنندگان هم به خوبی پیگیری می‌شود. هر ماه حداقل دو جلسه برای پیگیری روند مذاکرات در کمیسیون امنیت ملی مجلس برگزار می‌کنیم و تأکید ما بر این است که منویات مقام معظم رهبری درباره مذاکرات و قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها در مذاکرات به خوبی مورد توجه قرار گیرد.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کارشکنی آمریکا در مذاکرات؛‌ توافق را به تاخیر می‌اندازند بیشتر بخوانید »

پافشاری شهید خوش‌اخلاق برای عملی کردن حرف امام (ره)

تحلیل شهید آوینی از علت قتل عام مردم توسط منافقین/ پافشاری شهید «خوش‌اخلاق» بر اجرای فرمان امام (ره)


پافشاری شهید خوش‌اخلاق برای عملی کردن حرف امام (ره)به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفا‌ع‌پرس، ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در مورد پایان جنگ را پذیرفت؛ جنگی که شروعش بر پایه خباثت و قدرت‌طلبی دیگران بود، اما این ختم ماجرا نبود.

هنوز ساعتی از پذیرش قطع‌نامه نگذشته بود که عراق به کمک منافقین، حملات خود را به غرب و جنوب کشور آغاز کرد؛ منافقینی که همیشه داعیه آزادی داشتند اما رفتار وحشیانه‌شان از اذهان هیچ ایرانی پاک نخواهد شد.

صدام هم پس از قطعنامه گویا می‌خواست غرور شکسته شده خویش را ترمیم کند. از همین رو دو روز بعد از قبول رسمی قطعنامه از جانب ایران، از چند محور وارد غرب کشورمان شد و شهر‌های قصرشیرین، خسروی، سر‌پل‌ذهاب و گیلان‌غرب را به تصرف خود درآورد.

به قول سیدمرتضی آوینی: «نفرت مردم از منافقین بیش از صدامیان است و این حقیقت، اگرچه از زمان درگیری‌های درون‌شهری منافقین به‌روشنی قابل ادراک بود، اما در عملیات مرصاد به یقین پیوست. منافقین نیز این حقیقت را از همان آغاز دریافته بودند، وگرنه هرگز دست به ترور و قتل‌عام مردم در درون شهر‌ها و یا مصلا‌های نماز جمعه و مساجد نمی‌زدند.»

عکس آشنا

اردوی راهیان‌نور و بازدید از مناطق عملیاتی غرب کشور توسط خادمین شهدا _ فدک، مرداد امسال برگزار شد. صبح روز عرفه بود که به یادمان عملیات مرصاد رسیدیم. تصاویر شهدای عملیات به تفکیک نام هر شهر بر دیوار نقش بسته بود. عکسی از بچه‌های تهران توجهم را جلب کرد: شهید سعید خوش‌اخلاق.

مادر سعید را چند ماه قبل در کلاس‌های امر به معروف خیابان ایران دیده بودم. با وجود سن و سالی که از او گذشته هم‌چنان فعال و پر انرژی است. یادم می‌آید گفته بود ۳۰ سال پیش و درست مقارن با عید قربان پسرش را بدرقه کرده بود و روز عید غدیر هم خبر شهادتش رسیده بود.

مادر شهید خوش‌اخلاق گفت: «من و همسرم اهل خمینی‌شهر اصفهان هستیم. قبل از ازدواج در یک محله زندگی می‌کردیم. همسرم به خواستگاری آمد. بعد از دو سال نامزدی در سن ۱۴ سالگی ازدواج کردم و ساکن تهران شدیم. همسرم این‌جا مغازه داشت و کار می‌کرد. اولین فرزندم دو سال بعد به دنیا آمد. سعید فرزند سوم بود و سال ۱۳۵۰ به دنیا آمد. از دوران نوجوانی بسیار فعال و بااراده بود. کمربند مشکی جودو داشت. هم‌باشگاهی شهید ابراهیم هادی بود. روحیه پهلوانی داشت. یک روز رفته بود با بچه‌های کوچه بازی کند وقتی به خانه آمد یک کتک حسابی خورده بود. گفتم: سعید! تو ورزشکار هستی برای چه کتک خورده‌ای؟!

گفت: مادر، ما در باشگاه قسم خورده‌ایم که از زورمان جای دیگری استفاده نکنیم.»

بچه‌محل‌ها دور هم جمع شدند

«شهید خوش اخلاق» کوچه‌های خیابان ۱۷ شهریور و محله آهنگ به نام شهدای بسیاری مزین شده است. خانواده خوش‌اخلاق با شهیدان لواسانی و ابراهیم هادی هم‌محله‌ای هستند. مادر می‌گوید: «پسرهایمان با هم بزرگ شدند، قد کشیدند و راهی جبهه شدند. شهید لواسانی در عملیات خرمشهر، شهید هادی در کانال کمیل و سعید در عملیات مرصاد شهید شد. جالب اینجاست که کنار مزار سعید یادبود شهید ابراهیم هادی و به فاصله یک مزار دیگر، مزار شهید لواسانی قرار دارد.

انگار بچه‌محل‌ها با اینکه در نقاط و زمان‌های مختلف شهید شدند، اما عاقبت دور هم جمع شدند. مادر شهید لواسانی حتی نتوانست پیکر بی‌سر پسرش را برای آخرین‌بار ببیند. چه بسیارند خانواده‌هایی که حتی نمی‌دانند عزیزان‌شان کجای ایران به خاک سپرده شده‌اند. جوان‌هایمان رفتند، خانواده‌ها آن‌قدر سختی کشیدند، آنوقت بعضی‌ها به‌ خاطر مشکلات اقتصادی و اجتماعی و یا مسئله حجاب مدام ابراز ناراحتی و شکوِه می‌کنند و قدر ناشناسند. آدم دلش می‌گیرد.»

امام گفته‌اند همه باید بروند

مادران شهدا با صبوری خاطراتی را برایمان تعریف می‌کنند که شاید روح‌شان را هربار زخمی و زخمی‌تر کند. این زن‌ها خودشان شاهدان بی‌ادعای زمانه‌اند. مادر در بیان خاطرات آن روز‌ها می‌گوید: «سعید اولین‌بار زمستان سال ۶۶ و چند ماه قبل از عملیات مرصاد راهی جبهه شد. با اینکه محصل بود می‌گفت: وظیفه من در شرایط کنونی، دفاع از وطن است. چند ماه بعد یعنی مرداد سال ۶۷ و حمله منافقین به غرب کشور دوباره به جبهه رفت.

خیلی از دوستان و هم‌محله‌ای‌ها همراهش بودند. سعید تصمیمش را برای رفتن گرفته بود و گوشش به حرف هیچ کس بدهکار نبود. یکی از پسرانم را در تصادف از دست داده بودم. به همین علت تمام اقوام از سعید می‌خواستند که بماند تا نکند اتفاقی برایش بیافتد و خانواده را دوباره داغدار کند اما او دائم تکرار می‌کرد «امام گفته همه باید بروند، پس باید بروم» و راهی کردستان شد.

خانوادگی رفته بودیم اصفهان برای تشییع یکی از اقوام که شهید شده بود. وقتی برگشتیم، خبر شهادت سعید را به پدرش دادند. من نمی‌توانستم باور کنم. ۱۰ روز بیش‌تر از رفتنش نمی‌گذشت. عید قربان بود که بدرقه‌اش کردیم و رفت و روز عید غدیر در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسید. در عملیات مرصاد حدود ۴۰۰ شهید دادیم که پیکر خیلی از شهدا برنگشت اما الحمدالله پیکر سعیدم را خیلی زود در آغوش گرفتم.»

سه دهه آرزو

حضور مادران شهدا در اردو‌های راهیان‌ نور و مقتل پسران‌شان، صحنه‌های‌ عاشقانه، ولی دردناکی را رقم می‌زند. راه رفتن با عصا روی خاک‌هایی که می‌دانی روزی فرزندت را به آغوش کشیده صبر زینبی می‌خواهد. خانم خوش‌اخلاق ۳۰ سال در آرزوی دیدن مقتل سعید به سر برد و سرانجام بهار امسال به آرزویش رسید.

«مناطق عملیاتی جنوب کشور را زیاد رفته بودم اما تا امسال غرب نرفته بودم. خیلی دلم می‌خواست محل شهادت سعید را ببینم. چندین‌بار ثبت‌نام کرده بودم، اما جور نمی‌شد. تا اینکه بهار امسال قسمتم شد. بعد از ۳۰ سال رفتم و عقده‌های چندین ساله‌ام را خالی کردم. آن‌جا حال دیگری داشتم. اصلا قابل وصف نیست.»

ارادت به شهدا با هر رنگی

او پا جای پای پسرش گذاشته است. جبهه‌اش عوض شده اما نگاهش به همان مسیر است. از فعالیت‌هایش در مسیر امر به معروف برایمان می‌گوید: «در گروه مردمی آمرین به معروف «صراط» فعالیت دارم. استاد تقوی کلاس‌های آموزشی دارد و به افراد یاد می‌دهد که چگونه «امر به معروف» و «نهی از منکر» را به‌ طور صحیح در جامعه اجرا کنند. البته فقط در مورد حجاب نیست. در مورد رعایت حقوق همسر و فرزند و همسایه نیز مطالب مهم و کاربردی را یاد می‌گیریم. افراد شرکت‌کننده در طرح صراط همه جوان هستند. من پیر آن جمع هستم. در این طرح، نحوه بیان را همراه با کتاب و جزوه آموزش می‌دهند.

خاطره‌ای از همین فعالیت‌ها دارم. به دختر جوان و بد‌حجابی در خیابان به نرمی تذکری دادم و رد شدم اما به تندی و پرخاش با من صحبت کرد. دلشکسته شدم. دست خودم نبود. اشکم جاری شد. دختر جوان که با من هم‌مسیر بود نگاهی کرد و متوجه شد. آمد جلو و از من دلجویی کرد. به او گفتم: تو مثل دختر من هستی. من به‌ خاطر پسرم که خونش را برای این مملکت داده است می‌خواهم حجابت را رعایت کنی. جا خورد و خیلی منقلب شد. من را بوسید. حلالیت طلبید و موهایش را پوشاند. گفت: از پسرت بخواه برایم دعا کند.

همیشه وقتی سر مزار سعید می‌روم ناخودآگاه یاد آن دختر می‌افتم. معتقدم جوان‌های ما با هر رنگ و حجاب و روشی که دارند هنوز ارادت خاصی به شهدا دارند. اسم شهدا که به میان می‌آید، گویا پذیرش آن‌ها در مسائل شرعی و دینی بیش‌تر می‌شود.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

تحلیل شهید آوینی از علت قتل عام مردم توسط منافقین/ پافشاری شهید «خوش‌اخلاق» بر اجرای فرمان امام (ره) بیشتر بخوانید »

انتخابات بار دیگر جمهوریت نظام را در کنار اسلامیت آن به رخ دنیا کشید

انتخابات بار دیگر جمهوریت نظام را در کنار اسلامیت آن به رخ دنیا کشید



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگارایرنا، حجت الاسلام «اسماعیل شامحمدی» در خطبه های نمازجمعه این هفته قصرشیرین در مسجد مهدیه افزود: دشمنان می خواستند مردم را از رفتن به پای صندوق رای منصرف کنند اما مردم بصیر ایران اسلامی با وجود مشکلات و تگناها دشمنان را ناکام گذاشتند و باید این پیروزی و موفقیت را باید از خدا بدانیم و خاضعانه خدا رو شکر کنیم که این عنایت و لطف را به ملت ایران ارزانی کرد.

وی اظهار داشت: این موفقیت و پیروزی در انتخابات ۲۸ خرداد، پیروزی یک گروه سیاسی در برابر گروه های دیگر نبود بلکه پیروزی ولایت در برابر طاغوت و جبهه استکبار بود و خیلی از اصلاح طلبان نیز از منتخب ملت در ریاست جمهوری سیزدهم و گفتمان انقلاب حمایت کردند.

امام جمعه موقت قصرشیرین گفت: در این انتخابات تقابل اصلی بر این نبود که چه کسی انتخاب می شود تقابل اصلی بر این بود که دشمنان با به کار بستن انواع ابزارها و تحریم ها و مشکلات می خواستند عقبه مردمی انقلاب را قطع کنند که شکست خوردند.

او اضافه کرد: اساسی ترین مولفه قدرت در نظام الهی ایثار مردمی و جهادی بودن است و مردم همه پای کار بودند و به گفتمان امام راحل و رهبری توجه داشتند.

وی اظهار داشت: کسانی که فکر کردند حرکت انقلاب کند است در این انتخابات برای آن ها ثابت شد که جبهه انقلاب قوی تر شده و مردم با جان و مال پای آن ایستاده اند.

حجت الاسلام شامحمدی ادامه داد: دشمنان فکرمی کردند که مردم از حاکمیت و گفتمان انقلاب فاصله گرفته اند اما ما اصالت های اعتقادی و باورهای دینی را ترجیح می دهند.

وی همچنین با اشاره به هفت تیر و با گرامیداشت سالروز شهادت آیت الله بهشتی و یاران ایشان گفت: برجسته ترین عناصر انقلاب شهید بهشتی در این حادثه به دست دشمنان کوردل به شهادت رسید.

او ادامه داد: شهید بهشتی یکی از عناصر کم نظیر در انقلاب اسلامی بودند که بر اصول و مبانی اسلامی و انقلابی پایبند بودند که در راه اسلام به شهادت رسیدند.

قصرشیرین در غرب کرمانشاه بیش از ۲۷هزار تن جمعیت دارد.



منبع خبر

انتخابات بار دیگر جمهوریت نظام را در کنار اسلامیت آن به رخ دنیا کشید بیشتر بخوانید »

برگزاری مراسم چهلمین سالگرد حماسه شکست حصر سوسنگرد

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش



دفاع مقدس نمایه جنگ تحمیلی نمایه رزمندگان نمایه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک گروه از بچه‌های تهران که عمدتاً‌ دانشجو بودند در همان روزهای ابتدایی جنگ راهی مناطق غربی کشور شدند. این‌ها کسانی نظیر غلامعلی پیچک، علیرضا موحد دانش، محمود غفاری، محسن وزوایی، محسن (مجید) حاجی بابا و علی اصغر وصالی طهرانی‌فرد بودند که در آزادسازی ارتفاعات استراتژیک و صعب‌العبور بازی‌دراز نقش کلیدی داشتند. اینکه چرا بازپس‌گیری ارتفاعات بازی‌دراز در ماه‌های اول دفاع مقدس بسیار مهم بوده است،‌ موضوع گفت‌وگوی ما با محمدابراهیم شفیعی، فرمانده عملیات بازی‌دراز به مناسبت چهلمین سال­گشت این عملیات بزرگ و غرورآفرین است. او در این گفت‌وگو زوایایی متفاوت از استقامت و رشادت جوانان آن زمان در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ را مطرح می‌کند:

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

حال و هوای بازی‌دراز در اوایل جنگ

اکنون وقتی زائران راهیان نور با اتوبوس به منطقه بازی‌دراز می‌آیند با جاده آسفالته و امکاناتی که در ابتدای ورودی به منطقه وجود دارد، روبرو می‌شوند. اما به اواخر سال ۱۳۵۹ برگردیم. در ماه‌های ابتدایی جنگ، نیروهای رژیم بعث در بلندی‌های بازی‌دراز با تمام امکانات و تجهیزات پیشرفته آن را تصرف کرده و بر مناطق وسیعی از غرب کشور مسلط شدند؛ به گونه‌ای که کل منطقه، زیر دید آن‌ها بود. این منطقه جاده‌ای سنگلاخی و سخت‌گذر بود که هیچ امکاناتی نداشت.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

بازی‌دراز از نمایی دیگر

در روزهای اولیه جنگ، همراه با تعدادی از بچه‌های تهران و چند شهر دیگر به صورت داوطلب به منطقه اعزام شدیم. البته در اوایل جنگ که وارد سرپل ذهاب شدیم، جا و مکانی نداشتیم. یکی دو روزی در بیابان سرگردان بودیم تا در نهایت، ساختمان مخروبه‌ای را در انتهای پادگان ابوذر در اختیار ما گذاشتند که این ساختمان هنوز راه‌اندازی نشده و فاقد هر نوع امکاناتی بود.

در پی اعزام به خط مقدم جبهه بودیم که یک هفته‌ای گذشت و زمزمه‌ای بود که بازی‌دراز منطقه خیلی خیلی حساس، مهم و استراتژیک برای ایران است و دشمن هم بلندی‌های آن را تصرف کرده است. اولین کاری که ارتش کرد این بود که با تعدادی از نیروهای هوابرد شیراز، جلوی ارتش بعثی در بخشی از این ارتفاعات مستقر شد و من هم از طرف سپاه با تعدادی از نیروها از جاده فرعی و غیرقابل تردد به سوی بازی‌دراز رفتیم. چون در آن زمان، جاده اصلی در تصرف دشمن بود.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

امروز ارتفاعات بازی‌دراز، میعادگاه زائران راهیان نور است

چرا تصرف بازی‌دراز برای صدام حسین مهم بود؟

در نظر داشته باشید بازی‌دراز منطقه‌ای با ارتفاعات بلند، صعب‌العبور و صخره‌ای است که حتی در روز روشن هم نمی‌توان به این ارتفاعات صعود کرد. حالا تصور کنید در دل شب، نیروها با تجهیزات بخواهند از این ارتفاعات بالا بروند. در اصل، انتهای ارتفاعات بازی‌دراز به قصر شیرین می‌خورد. از این طرف از کنار سرپل ذهاب و ده‌ها دهکده از جمله المهدی، شیشه‌راه و … به ارتفاعات سنبله می‌خورد و آنجا هم به سمت شهر گیلانغرب و سومار می‌رود. به همین دلیل، ارتفاعات بازی‌دراز از اهمیت استراتژیک برخوردار است. اگر این منطقه در اختیار ما قرار می‌گرفت، هم به سر پل ذهاب مسلط بودیم و امنیت این منطقه را تأمین می‌کردیم و مشرف به جاده‌های گیلانغرب می‌شدیم و تا حدی هم امنیت خود شهر گیلانغرب برقرار می‌شد. از همه مهم‌تر صدام حسین ادعای تصرف تهران را داشت و این مسیر مناسب‌ترین راه برای این تهاجم ناجوانمردانه بود.

بالاخره ما را به این منطقه حساس اعزام کردند و این در حالی بود که هیچ کدام از ما دوره جنگ ندیده و با چنین شرایطی آشنایی نداشتم. صدای غرش تانک‌ها، توپ‌­ها و خمپاره‌ها را برای اولین بار بود که می‌شنیدیم. تجهیزات و امکانات چندانی هم نداشتیم. ماشین­‌ها ما را پیاده کردند و به لحاظ در خطر بودن بلافاصله رفتند و تمام شد. حتی یک ماشین هم نداشتیم تا برای نیروها آذوقه بیاوریم و یا آن‌ها را جابجا کنیم. نمی‌دانستیم کجا هستیم و کجا باید برویم و یا چه کاری انجام دهیم!

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

روزی که فاتحان بازی‌دراز به دیدار امام رفتند؛ از راست: عباس شعف، سادات‌فر، محمدابراهیم شفیعی، مصیبی

ماجرای تدارکاتچی بازی‌دراز و مغازه‌دار میدان امام حسین (ع)  

آنجا ابتدا آقای صانعی مسؤول تدارکات ما بود که بعدها شهید شد. او در میدان امام حسین (ع) تهران یک مغازه کوچک لباس‌فروشی داشت. مدتی در مغازه‌اش کار می‌کرد،‌ پولی در می‌آورد و آن را تبدیل به وسیله مورد نیاز جبهه می‌کرد و تحویل خط مقدم می‌داد. نهایتاً‌ در بازی‌دراز مستقر شدیم. دیدیم که از همه طرف دارند حمله می‌کنند. به برادران ارتشی گفتیم ما حاضریم با شما کار کنیم.

یکی از فرماندهان هوابرد شیراز که دوره‌های آموزش‌های ویژه را گذرانده بود، گفت: شما چه آموزش‌هایی دیده‌اید؟ گفتم: دوره سربازی من در زمان شاه بوده و یک دوره هم در پادگان امام علی (ع) دیده‌ام. گفت: خب! من تو را به عنوان سرباز صفر می‌توانم قبول می‌کنم. بقیه چی؟ گفتم: ۶ نفر دیگر هم سربازی رفتند. گفت: خب! در مجموع ۷ سرباز صفر داریم. در نهایت یادم هست از جمعیت ۷۰ تا ۸۰ نفری ما چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر را جدا کرد و گفت: این افراد می‌توانند به عنوان سرباز صفر در منطقه بمانند و مابقی هم اینجا را ترک کنند. چون اینجا گلوله و آتش است و اگر اتفاقی برای کسی بیفتد، باید جواب بدهم.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

فاتحان بازی‌ دراز در منزل امام (ره)؛
ردیف جلو از چپ: شهید علی طاهری، ردیف دوم از چپ: مصطفی فراهانی، ‌علی خوش‌فر، شهید غلامعلی پیچک، سادات‌فر، شهید محسن حاج‌بابا، شهید جعفر جنگوری، ردیف بالا سمت چپ اولین نفر شهید عباس شعف

عمده این جمعیت،‌ از بچه‌های تهران بودیم. سه نفر از بچه‌های مشهد، ۱۰ نفر از بچه‌های اراک و دو نفر از استان مازندران بودند. این بچه‌های تهران از ابتدا با هم دوره دیده بودند. ما با این فرمانده هوابرد شیراز کمی جرو بحث کردیم و گفتیم: به منطقه آمده‌ایم تا به شما کمک کنیم. او گفت: اصلاً نیرویی که دوره ویژه ندیده در آن ارتفاعات بلند،‌ صعب‌العبور و سخت‌گذر و در منطقه‌ای که مثل نقل و نبات از آسمان گلوله می‌بارد، نمی‌تواند زنده بماند. ما اینجا به نیروهای کارآزموده و زبده نیاز داریم. من هم گفتم: ما همه باهم هستیم. گفت: اگر با هم هستید، منطقه را ترک کنید. آن فرمانده حاضر نبود به لحاظ امنیت و استراتژیک بودن منطقه، حتی ما را به عنوان سرباز صفر بپذیرد. به ناچار از خط پدافندی آن‌ها عقب‌تر آمدیم.

روایت رهبر انقلاب از همدلانه‌های سپاه و ارتش در جبهه

مانده بودیم چه کار کنیم. عراقی‌ها چند تا پاتک زدند. بچه‌ها آرام آرام با شرایط آشنا شدند. باز به سراغ فرماندهان هوابرد رفتیم و این دفعه با برخورد بهتری ما را پذیرفت. در آن زمان رابطه خیلی خوبی با نیروهای ارتش شروع کردیم. به گونه‌ای که رهبر انقلاب در هفته دفاع مقدس سال ۱۳۹۹ اشاره‌ای به این پیوند خوب سپاه و ارتش در غرب کشور داشتند و فرمودند: «بنده خودم در پادگان ابوذر دیدم که مرحوم شهید پیچک، جانشین فرمانده ارتشی آن پادگان بود ـ که اسم آن فرمانده یادم نیست [امیر سرتیپ محمود بدری] ـ آنجا فرمانده پادگان ارتشی بود. جانشینش یک سپاهی بود، با همدیگر کار می‌کردند، زندگی می‌کردند؛ در منطقه غرب، پادگان ابوذر جای حساسی بود و یک عرصه‌ عظیمی از جنگ را اینها اداره می‌کردند. بعد هم که اوضاع جدید پیشامد کرد و بنی‌صدر فرار کرد و فرماندهی جنگ را خود امام بزرگوار به عهده گرفتند که دیگر همکاری ارتش و سپاه همکاری واضحی بود».

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش
بعد از عملیات بازی‌دراز

از سمت راست: محمدابراهیم شفیعی، شهید محسن حاجی بابا

در واقع رابطه سپاه و ارتش با وجود عزیزانی همچون امیر سرتیپ محمود بدری، شهید علی اکبر شیرودی و ادبیان بسیار صمیمی بود. به هر حال ما از نیروهای هوابرد خواهش کردیم که بسیاری از آموزش‌هایشان را به ما یاد بدهند و آن‌ها نیز پذیرفتند. در حالی که اوایل، نیروهای ما را به عنوان سرباز صفر قبول نداشتند،‌ آرام آرام ارتفاعات بازی‌دراز را به ما تحویل دادند و نیروهای سپاه در این ارتفاعات حساس مستقر شدند.

شیشلیک‌های بازی‌دراز

البته در شرایطی که نیرو کم بود، تجهیزات هم نبود. حمام و سرویس بهداشتی هم نداشتیم. این طور بگویم،‌ هیچی نداشتیم و خودمان با تجهیزات ابتدایی رفتیم و مستقر شدیم؛ تا جایی که یک روز آقای صانعی گفت: من از کنسرو لوبیایی که ارتش دور ریخته بود، جمع کردم و به بچه‌ها غذا دادم. همه نیروها زخم معده و ناراحتی گوارشی گرفتند. اگر پولی ته جیبت هست، بده تا بروم مقداری برنج بخرم و برای اینها شیربرنج درست کنم. آقای صانعی با پول بچه‌ها ۸ کیلو سیب‌زمینی، ۴ کیلو برنج و مقداری هم شیر خرید. البته هرازگاهی محلی‌ها برایمان شیر می‌آوردند. چون با محلی‌ها روابط بسیار گرم و خوبی داشتیم. بالاخره بعد از دو ماه،‌ اولین غذایی که خوردیم شیربرنج بود و در وعده بعدی هم سیب‌زمینی پخته خوردیم که برای ما حکم شیشلیک داشت.

وقتی شهید بهشتی به جبهه آمد

شهید محسن چریک (محسن گلاب‌بخش) و تعدای از نیروهای گردان هفت سپاه پاسداران آن موقع و به اضافه چند نیروی دیگر را برداشت. چون نگران بود که هر آن پادگان اباذر سقوط کند. از سه محور قرار شد حمله شود که حمله یک مقدار ناموفق بود و تعدادی از دوستان خوبمان شهید شد. در این میان،‌ مقداری اختلاف و بحث پیش آمد. در نهایت شهید بهشتی به آنجا آمد و به نیروها دلداری داد که جنگ، جنگ است. نمی‌شود انتظار داشته باشیم که همه عملیات‌ها موفق‌آمیز باشد. به جای اختلاف، دست در دست هم بگذارید و عملیات‌های مهم‌تر را در ارتفاعات بازی‌دراز انجام بدهید.

دو ماه قبل از عملیات بازی‌دراز، دو عملیات دیگر هم انجام دادیم. یکی عملیات محسن چریک بود و دیگری هم عملیاتی در پشت منطقه بازی‌دراز که به موفقیت چشمگیری متأسفانه نرسیدیم. تنها توانستیم یکی از قله‌ها را به طور مشترک با ارتش بگیریم. وقتی مأموریت نیروی هوابرد شیراز تمام شد، آن‌ها به مقرشان برگشتند. در این زمان، فرماندهی ارتفاعات کل بازی‌دراز را به من سپردند. البته در کنار آن،‌ دو گردان ارتش (گردان احمد موسی و گردان امید) هم به ما کمک می‌کردند. نیروهای سپاه تهران در قالب ۹ تا گردان ما را در بازی‌دراز عمدتاً پشتیبانی می‌کرد؛ یک گردان از نجف‌آباد اصفهان و نیروهای همدان. با حضور شهید همدانی و شهید شهبازی در قلاویز مستقر شدند و کمک ما بودند. دو گردان از مازندران و اراک هم در ابتدای جنگ حضور داشتند که با اتمام مأموریتشان از منطقه رفتند.

چرا باید عملیات بازی‌دراز انجام می‌شد؟

با پشتیبانی سپاه تهران توانستیم در ارتفاعات بازی‌دراز مستقر شویم. در اینجا بحث خیلی جدی میان سپاه و ارتش شکل گرفت که یک عملیات خیلی بزرگ انجام دهیم و بازی‌دراز را به چند دلیل عمده آزاد کنیم: اول اینکه شهر قصر شیرین را به عنوان اولین شهر از دشمن پس بگیریم. دوم اینکه شهر سرپل ذهاب را که شهر نسبتاً بزرگی است، از دید مستقیم دشمن خارج کنیم و پادگان بزرگ اباذر را نجات دهیم. همچنین دشت‌های منطقه و ده‌ها دهکده را آزاد کنیم. از همه مهم‌تر با تسلط بر بلندترین و استراتژیک‌ترین ارتفاعات منطقه دست برتر را ما در جنگ خواهیم داشت و تهاجم دشمن و حرکت به سمت تهران برای همیشه از ذهن دشمن بعثی خارج خواهد شد.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش
ستاد پشتیبانی سپاه مستقر در پادگان ابوذر مرداد ۶۰

 ایستاده از چپ: محمد دانشجو، سادات‌فر، شهید محسن وزوایی؛ نشسته از چپ: حسین حدیدی، شهید علی موحد، مصطفی جبارخانی، محمدابراهیم شفیعی

بازی‌دراز، نخبه‌ها را به سوی خود کشاند

به همین دلیل جلسات مشترک مابین سپاه و ارتش شکل گرفت. به طور مداوم هفتگی جلسات مشترک برگزار می‌شد. شناسایی‌ها را به صورت همه جانبه و دقیق شروع کردیم که برخی از این شناسایی‌ها هم با ارتش مشترک بود. ناصر شیرازی که در بازی‌دراز شهید شد، به تنهایی به قصرشیرین می‌رفت و از پشت دشمن برای ما خبر می‌آورد. چند نفر از نیروهای گردان ۹ سپاه که شهید وزوایی مسؤول آن‌ها خصوصاً عباس شعف در شناسایی‌ها و عملیات‌های ایذایی کمک بسیار خوبی بودند. خدا رحمت کند شهید حسن بهمن را که دو نوبت در بازی‌دراز مستقر شد. نوبت اول عضوی از گردان ۷ سپاه و نوبت دوم فرمانده گردان ۹ سپاه بود.

شهید وزوایی یکی از کلیدهای اصلی کمک در برنامه ریزی برای عملیات در بازی‌دراز بود. شهید موحد دانش که بعدها فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) شد. این افراد هم به بازی‌دراز آمدند و افراد دیگری مانند آقایان خالقی، نوجوان، روشن، تاجیک، حاجی‌پور، رنجبران و کوثری هم به ما ملحق شدند. با توجه به اهمیت منطقه در پی طراحی عملیاتی بودیم که این ارتفاعات بازپس‌گیری شود. خودبخود بازی‌دراز، جاذبه‌ای پیدا کرده بود که نیروهای خوبی به ما پیوستند. شهید پیچیک آن زمان جانشین فرمانده عملیات در غرب کشور بود. از کردستان به جمع ما ملحق شده بود. فوق‌العاده باهوش، فهیم، اهل فکر، اهل علم و دانشجوی انرژی اتمی بود. آن زمان من دانشجوی زمین‌شناسی بودم. شهید وزوایی هم دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه شریف بود.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

از چپ: محمدابراهیم شفیعی، حسین خالقی، شهید محسن وزوایی، سیدعلی روته

روحانی ارتشی که دیده‌بان بود

حجت‌الاسلام محمود غفاری(محمدباقر گره‌قوزلو) از روحانیون تهران بود که در عقیدتی سیاسی لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه و امام جماعت پادگان اباذر هم بود. او با توجه به حساسیت منطقه به بازی‌دراز آمده بود و تا لحظه شهادت از ما جدا نشد. در دیده‌بانی هم برای ما سنگ تمام گذاشت. در واقع یکی از کلیدهای فتح بازی‌دراز شهید غفاری بود. یکی از کلیدهای موثر عملیات بازی‌دراز شهید شیرودی بود که از نیروهای موثر هوابرد ارتش، همراه و پشتیبان سپاه بود. بارها می‌آمد و می‌گفت: شفیعی! چه زمانی عملیات انجام می‌دهید؟ کی قله‌ها را از دست دشمن پس می‌گیری؟ هر وقت عملیات انجام دهید من همه گونه پشتیبانی انجام می‌دهم.

سرگرد ادبیان هم یکی دیگر از چهره‌های شاخص عملیات بود. سرهنگ امیرمحمود بدری فرمانده تیپ ارتش مستقر در پادگان ابوذر به عنوان بالاترین فرمانده ارتش هم کسی بود که در این عملیات پیشنهاد داد که سپاه مسؤولیت انجام عملیات را به اتفاق ارتش قبول کند. با پیشنهاد ارتش فرماندهی عملیات بازی‌دراز به سپاه محول شد و آن‌ها همراه و همگام با پشتیبانی هوایی، توپخانه‌ای و حتی نفرات را انجام دادند. در آن زمان، فرمانده کل قوا بنی‌صدر بود و از رابطه صمیمی میان ارتش و سپاه خیلی راضی نبود و به ارتش گفته بود بدون اجازه خودش چیزی را در اختیار سپاه قرار ندهند.

در نتیجه با پیشنهاد سرهنگ بدری، اخوت و دوستی میان این دو نهاد بیش‌تر شد و عملاً تبدیل به یک واحد شدیم. گردان‌هایی را هم تشکیل دادیم که در آنها هم از ارتش حضور داشت و هم از سپاه؛ یعنی اگر فرمانده گردانی از سپاه بود، معاونش یک ارتشی بود یا اگر فرمانده گردان از ارتش بود،‌ قائم‌مقام او را از سپاه گذاشتیم. با این سبک توانستیم آرایش خوبی به نیروها بدهیم.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش

محور بازی‌دراز

از چپ: شهید غلامعلی پیچک، محمدابراهیم شفیعی

شهیدی که نشانی پیکرش را به پدرش داد

در عملیات بازی‌دراز گاهی نیروها ۴۸ ساعت حق نداشتند، پوتین را از پایشان در بیاورند. مخصوصاً‌ کسانی که در سنگرهای خط مقدم حضور داشتند. سحرگاه روز اول اردیبهشت ماه عملیات با حمله برق‌آسای نیروهای سپاه و ارتش شروع شد و توانستیم در مرحله اول قله هزار و پنجاه را بگیریم که از سخت‌ترین قله‌ها که شیب بسیار تند داشت. بعد ارتفاعات پست مابین ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ را گرفتیم. حال فکر کنید نیروها در دل شب و در ظلمات این قله‌ها را بالا می‌رفتند. در واقع عملیات بازی‌دراز بسیار سخت و جزو اولین عملیات‌های موفق با دستاوردهای بسیار خوب محسوب می‌شود. 

اولین شهید در ارتفاعات بازی‌دراز شهید فتحنایی بود. نیرویی زبده و تازه نفس بود، پیش من آمد و گفت: من فردا برای شناسایی می‌روم. گفتم: قبلاً شناسایی انجام شده. گفت: نه باید خودم هم ببینم. شهید فتحنایی با برادر کرمعلی به قله هزار و پنجاه رفتند. در نهایت شب قبل از عملیات شهید شد. جالب اینجا بود که پدرش از تهران به بازی‌دراز آمد و گفت: آمده‌ام پسرم را ببینم. گفتم: پسرتان رفته و هنوز برنگشته. گفت: من حدس می‌زنم شهید شده و باید جنازه‌اش را بیاورم. از ما التماس که بگذارید خودمان برویم. گفت: نه باید خودم بروم. بعد با آقای کرمعلی رفتند و جنازه را نتوانستند پیدا کنند. پدرش خیلی ناراحت بود. یک شب پیش ما خوابید. صبح که بیدار شد، گفت: من پسرم را پیدا کردم. دیشب خواب پسرم را دیدم که به من گفت آن صخره‌ای که شما آمدید، شما آن طرفش بودید و من آن طرف دیگرش بودم. بعد راهی شد و رفت دقیقاً همان جایی که خواب دیده بود، پیکر پسرش را پیدا کرد و به پادگان انتقال دادند.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش
مقر عملیاتی بازی‌دراز در خرداد ۶۰،

از سمت چپ: شهید غلامعلی پیچیک و محمدابراهیم شفیعی

شهید وزوایی هم در همان لحظات اولیه عملیات بازی‌دراز یک گلوله به گلویش خورد و گفتم: چون گلو خیلی حساس و خطرناک است، بهتر است که برای پانسمان و درمان به درمانگاه بروید که قبول نکرد. شهید موحد هم یکی از دستانش قطع شد و باز در این شرایط حاضر به ترک منطقه نبود.

شهید شیرودی در بازی‌دراز یک بیابان تانک شکار کرده بود

یکی از آخرین شهدای بازی‌دراز شهید شیرودی بود که در واپسین لحظات شهید شد. چون نیروهای دشمن راضی به شکست این چنین سنگینی نبود با تمام قدرت نیروهای خود را از جنوب به غرب کشاند و این قدر پاتک زد تا بتواند بازی‌دراز را پس بگیرد. شهید شیرودی موشک‌ها را به هلیکوپترش می‌بست و به شکار تانک‌ها می‌رفت. می‌توانم به جرأت بگویم یک بیابان تانک را شکار کرده بود. در آخر در آنجا به شهادت رسیدند.

نتیجه این عملیات تصرف بلندترین قله‌ها با ارتفاع ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ بود. متأسفانه نیروی پشتیبانی اصلاً ‌نرسید و نیروهای ما ناچار شدند که قله هزار و یکصد و پنجاه که کاملاً مشرف به شهر قصر شیرین بود را تخلیه کنند.

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش
عملیات بازی‌دراز

درباره عملیات بازی‌دراز

پس از سه ماه کار نیروهای شناسایی سپاه پاسداران، قرارگاه مقدم غرب و ارتش نخستین عملیات نیمه گسترده را در منطقه بازی‌دراز طراحی کردند که به عملیات بازی‌دراز اول معروف شد. این عملیات، روز اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ آغاز شد و ۸ روز طول کشید. در این عملیات نیروهای عراقی با استفاده از پشتیبانی هوایی و یگان‌های زمینی خود را حمایت می‌کردند، اما رزمندگان ایرانی از جاده و حمایت کافی و پشتیبانی لازم محروم بودند. در نتیجه نتوانستند به تمام هدف‌ها برسند. در تحقق اهداف عملیات بازی‌دراز علاوه بر نیروهای سپاه پاسداران، نیروهای ارتش و خصوصاً هوانیروز ارتش نقش بسزایی داشتند و توانستند با همکاری و همدلی یکی از موفق‌ترین عملیات‌ها را تقدیم امت شهیدپرور کنند.



منبع خبر

فتح‌الفتوح ۴۰ سال پیش سپاه و ارتش بیشتر بخوانید »

رزمایش ارتش یکشنبه در قصرشیرین برگزار می‌شود

رزمایش ارتش یکشنبه در قصرشیرین برگزار می‌شود



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مرادعلی تاتار افزود: با توجه به اینکه این رزمایش با استفاده از ادوات نظامی برگزار می شود و احتمال شنیده شدن صدای انفجار و تیراندازی در شهرستان وجود دارد مردم آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند.

وی اظهار داشت: هم اکنون به برکت حضور باصلابت و مقتدرانه نیروهای مسلح، امنیت کامل در ۱۸۶ کیلومتر مرزهای قصرشیرین وجود دارد و این شهرستان از امن ترین مناطق کشور است.

نماینده عالی دولت در قصرشیرین گفت: نیروهای مسلح ما در آمادگی کامل هستند و  اجازه تعدی به هیچ متجاوزی را نمی دهند.

تاتار ادامه داد: رزمایش نظامی با حضور نیروهای مسلح همیشه در منطقه برگزار می شود تا نیروهای ما توان بالای خود را به نمایش بگذارند.

شهرستان قصرشیرین در غرب کرمانشاه بیش از ۲۷ هزار تن جمعیت و ۱۸۶ کیلومتر مرز با عراق دارد که در امتداد این مرزها ۲ مرز رسمی خسروی و پرویزخان فعال است. 

منبع: ایرنا



منبع خبر

رزمایش ارتش یکشنبه در قصرشیرین برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »