قطعنامه 598

خیال خام صدام برای حمله به ایران با نقاب مشکلات مرزی

خیال خام صدام برای حمله به ایران با نقاب مشکلات مرزی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری اولین نظام متکی بر آراء مردم در منطقه‌ای خاص ازنظر ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک و با شعار‌ها و اقدامات ضد استکباری، وقوع جنگی قریب‌الوقوع علیه آن دور از ذهن نبود. به طوری که با سقوط شاه ایران، ستون نظامی ساختار امنیتی متمایل به غرب منطقه فروپاشید و منطقه خلیج‌فارس با بحران خلأ قدرت طرفداران غرب مواجه شد و موازنه قوا در میان کشور‌های منطقه و در سطح دو ابرقدرت بر هم خورد. [۱] به طوری‌که انقلاب شرایط جدیدی را در ایران پدید آورد و پیامی که از ایران صادر می‌شد، نشان می‌داد که نظام متفاوتی در ایران در حال شکل گرفتن هست و باید مهار شود. [۲].

اما جنگی که ایران در دهه ۸۰ میلادی به آن دچار شد، نه یک «حادثه تاریخی»، بلکه با توجه به تأثیرگذاری‌اش، یک «پدیده تاریخی» محسوب می‌شود. پدیده‌ای که با توجه به پیچیدگی‌های آن ازجمله طولانی بودن، شرایط طرفین جنگ و همچنین وضعیت نظام بین‌المللی در هنگام وقوع جنگ، در مقایسه با سایر جنگ‌های تاریخ، دارای «ویژگی «ها و «ماهیت» متفاوتی هست. حالتی که آن را نمی‌توان دارای ماهیت‌های نظامی، قومی – قبیله‌ای، اختلافات مرزی، سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک، خصومت‌های شخصی و… دانست، بلکه جنگی که در نوشتار پیش رو به بررسی آن می‌پردازیم، گفتمان متفاوتی را ازآنچه تاکنون در منازعات بین کشور‌ها رخ‌داده، ارائه کرده هست.

البته لزوم بررسی چنین پدیده‌ای را می‌توان به تأثیرگذاری این جنگ بر هویت ملی و تاریخی ایرانیان اشاره کرد که در مواجهه با حوادث آینده، نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. همچنین این جنگ اگر در چارچوب و مفاهیم دیگری غیر ازآنچه بوده هست تعریف شود، تأثیر و هویت تاریخی خود را از دست می‌دهد و هر جنگی که چنین شود، دچار بی‌ریشگی خواهد شد و ناظران خود را نسبت به علل و انگیزه‌های آن متحیر ساخته و نخواهد توانست همدلی نسل‌های آتی را برانگیزد. [۳]

تجربه تاریخی ایرانیان در مرز‌های غربی، مملو از جنگ‌های متعددی ازجمله مقابله با آشوریان و اقوام مهاجم بین‌النهرین و آسیای صغیر گرفته تا حملات اسکندر، رومیان، اعراب، عثمانی و… بوده که تمامی این موارد، تنها بخشی از ناامنی‌های مرز‌های غربی ایران محسوب می‌شود، اما آخرین رویارویی جدی به جنگی ۸ ساله منتهی شد که دارای ماهیت خاص خود هست؛ به طوری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فروپاشی رژیم شاهنشاهی و پیش آمدن شرایط ناشی از انقلاب در ایران، صدام، رئیس‌جمهور وقت عراق با این خیال که خلأ قدرت ناشی از سقوط رژیم شاه در منطقه خلیج‌فارس را پر کند، به بهانه دفاع و گسترش آرمان‌های ناسیونالیسم عرب به اقداماتی دست زد تا به تصور خود، نقش رهبری اعراب و قدرت برتر منطقه را کسب کند. [۴].

اما مسائل مرزی ایران و عراق در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر حل شده بود و همچنین با توجه به حمایت کشور‌هایی ازجمله آمریکا، شوروی، فرانسه، آلمان، انگلیس، عربستان، کویت، اردن، مصر، یمن جنوبی، بحرین و… از صدام علیه ایران، دلایل این جنگ را صرفاً نمی‌توان یکسری تفکرات جاه‌طلبانه و شخصی صدام و حزبش یا برخی اختلافات مرزی دانست. بلکه آنچه بیش از هر چیزی مشهود هست و فراتر از بهانه‌های جنگ، هدف طبق خواست نظام سلطه، مهار انقلاب ایران بود.

همان‌طوری که در این‌سوی جنگ، امام خمینی (ره)، ماهیت جنگ را به تقابل ایران و عراق محدود نمی‌دید بلکه این جنگ را بین اسلام و کفر و حق و باطل بیان کردند. درواقع امام با تعریف الهی و اسلامی از جنگ، به پیروان خود و رزمندگان ایرانی هویت اسلامی بخشیده و عملکرد آنها را معنادار می‌ساختند. امام (ره) از دشمن با القابی نظیر بعثی، عفلقی، کافر، ملحد یادکرده و در مقابل، وجهه‌ای الهی و اسلامی از طرف خودی ترسیم می‌کردند؛ این نوع غیریت‌سازی تأثیر بسیار زیادی در هویت‌بخشی به جبهه خودی داشت. [۵]امام خمینی (ره) همچنین با دارالاسلام دانستن ایران، مبارزه با صدام را بر همه مسلمانان واجب می‌داند و این‌طور بیان می‌فرمایند؛ «مسئلۀ نزاع بین یک حکومت و حکومت نیست، مسئلۀ هجوم یک بعث عراقی غیرمسلم هست بر یک حکومت اسلامی و این قیام کفر علیه اسلام هست و بر همۀ مسلمین‏‎ ‎‏قتال بر او واجب هست. [۶]»

چنین معنا بخشی به جنگ از طرف امام، جنگ را به سمت مردمی شدن سوق داد و با توجه به شرایط انقلابی که ایران در آن قرار داشت، بر شدت آن نیز افزوده شد. به‌طوری‌که نیرو‌های مردمی حتی نقش پررنگ‌تری نسبت به نیرو‌های متعارف نظامی داشتند. به‌طوری‌که یک خبرنگار آرژانتینی که از مناطق جنگی بازدید کرده بود با اشاره به ماهیت مردمی دفاع جمهوری اسلامی ایران در برابر تجاوز عراق گزارش داد: جنگ ناحق کنونی به نظر من یک جنگ مردمی هست. من صد درصد ایمان دارم که این ملت تا پیروزی جنگ را ادامه می‌دهد و این یک جنگ مردمی هست. [۷]

در واقع با توجه به آغاز جنگ از سوی رژیم بعث عراق، کنشگران مسلمان ایرانی، خود را مدافع دین اسلام می‌دانستند و به‌منظور دفاع از اسلام، عازم میدان‌های نبرد با ارتش بعثی عراق می‌شدند. این تعبیر تقریباً در تمام وصیت‌نامه‌های شهیدان دفاع مقدس به چشم می‌خورد. برای نمونه شهید رمضان‌علی قاسمی برمی در وصیت‌نامه خود نوشته هست: «برای دفاع از اسلام به جبهه آمده‌ام تا پرچم جمهوری اسلامی در تمام جهان برافراشته شود» (روزنامه جمهوری اسلامی،۱۳۶۹/۴/۹:‌۴).

شهید حسن وفایی نیز در وصیت‌نامه‌اش این مؤلفه هویتی را این‌طور برجسته کرده هست: «عازم جبهه جنگ اسلام علیه کفر می‌شوم. رفتن من تکلیف شرعی بود که بر گردنم نهاده شده بود…. می‌روم تا به یاری خداوند … اسلام و حکومت اسلامی را در منطقه و بعد هم در جهان برپا سازیم، حال اگر با پیروزی برگشتم که هیچ، الحمدالله و اگر هم کشته شدم که به وظیفه خود عمل کرده‌ام» (روزنامه جمهوری اسلام، ۱۳۶۴/۳/۶:۷). [۸]

امام خمینی (ره) همچنین معتقد بودند که ایران در جنگ تحمیلی به نمایندگی و پرچم‌داری تمام مستضعفان عالم به جنگ زورگویان و قدرتمندان رفته و بالطبع شکست ایران می‌توانست به معنای شکست خوردن تمام مظلومان و مستضعفان مبارز دنیا باشد. امام خمینی (ره) پس از پایان جنگ و در اسفند سال ۱۳۶۷، در این مورد گفتند «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام‌شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.» [۹]

البته این تنها نظر امام در پایان جنگ نبود، بلکه در همان ابتدای جنگ و در ۴ مهر ۱۳۵۹ با سؤالاتی به این مسئله می‌پردازد؛ این‌ها برای چی خون خودشان را می‌دهند؟ روی چه انگیزه‌ای خونشان را می‌دهند؟ اینها می‌توانند بگویند ما برای خدا داریم کار می‌کنیم؟ صدام حسین با خدا چه‌کار دارد؟ میشل عَفلَق به خدا چه‌کار دارد؟ حزب بعث، حزبی هست که به خدا کار ندارد، مأنوس به خدا نیست این. پس شما دارید در غیر راه خدا خون خودتان را می‌دهید. انگیزه شما چیست؟ انگیزه قدرت‌هایی که ما داریم، انگیزه این هست که ما برای خدا جنگ می‌کنیم. [۱۰]

منابع:

[۱]- وقوع جنگ ایران و عراق از منظر واقع‌گرایی ساختاری والتز، الهام رسولی، نگین ایران (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال ۸، شماره ۲۹، تابستان ۱۳۸۸، ص ۶۰.
[۲]- عوامل تأثیرگذار بر فهم و چیستی جنگ عراق و ایران، دکتر حسین اردستانی، نگین ایران (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال ۱۴، شماره ۵۵، زمستان ۱۳۹۴، ص ۱۱.
[۳]- بررسی ماهیت و آثار جنگ تحمیلی، علی مشهدی محمدی، چهارمین همایش ملی حقوق (ارزیابی کارآمدی قانون در نظام ج. ا. ایران)، ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، ص ۳.
[۴]- ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، یعقوب حسینی و دیگران، نبرد‌های غرب اهواز و سوسنگرد، ج ۲، ص ۲۷.
[۵]- قدرت متعالی (الگوی قدرت جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس)، یعقوب نعمتی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۹، ص ۱۴۸.

[۶]- صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۲۸۲.
[۷]- قدرت متعالی (الگوی قدرت جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس)، ص ۲۸۴.
[۸]- قدرت متعالی (الگوی قدرت جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس)، ص ۳۶۶.
[۹]- قدرت طبقه متوسط سنتی در ایران، حجر اردستانی (انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق)، نشر مرزوبوم، تهران ۱۳۹۱، صص ۱۸۵-۱۸۶.
[۱۰]- صحیفه دفاع (روزشمار بیانات، پیام‌ها و احکام امام خمینی (ره) در دفاع مقدس ۱۳۵۹-۱۳۶۸) مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس،۱۴۰۰، ص ۳۷.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خیال خام صدام برای حمله به ایران با نقاب مشکلات مرزی

خیال خام صدام برای حمله به ایران با نقاب مشکلات مرزی بیشتر بخوانید »

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران



تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کرد.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کرد. در واقع دشمن استعدادی را که ابتدای جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ از قصر شیرین تا خرمشهر به‌طور پراکنده به کار گرفته بود، در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ به طور متمرکز، در حدفاصل طلائیه تا شلمچه، به قصد تصرف اهواز و سقوط خوزستان وارد عملیات کرد.

این تجاوز ارتش عراق که یادآور بلندپروازی‌های صدام در روزهای آغازین جنگ بود، با تصور از هم پاشیدن انسجام داخلی ایران، پس از موافقت امام خمینی (ره) با قطعنامه ۵۹۸ آغاز شد.

سردار «رمضان الله‌وکیل» فرمانده تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) روایت می‌کند: چند روز بعد از پذیرش قطعنامه، مجدداً نیروهای عراقی از سمت شلمچه و زید دست به عملیات زدند تا بتوانند در زمان مبادله اسرا نفرات بیشتری را در اختیار داشته باشند. این بار دشمن به محض ورود به خاک کشورمان، با تدبیری که اندیشیده شد، در محاصره نیروهای ما گرفتار و با دادن تلفات و خسارات فراوان مجبور به فرار به داخل خاک خود شد. ناگفته نماند که در این مرحله از عملیات، نیروهای عراقی موفق شدند جاده خرمشهر به اهواز را هم برای ساعتی به اشغال خود دربیاورند ولی با مقاومت نیروهای ما و بسته شدن عقبه‌شان، متحمل خسارات زیادی شدند و تجهیزات فراوانی برجا گذاشتند که به غنیمت درآمد. این نتایج می‌توانست در جلوگیری از شرارت‌های جدید دشمن مؤثر باشد.

همچنین «محمدرضا عیدی عطارزاده» فرمانده لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر روایت می‌کند: دشمن بدعهد پیمان‌شکن، وقتی دید امتیازات زیادی در قطعنامه ۵۹۸ از دست داده است و مقصر شناخته شده، تصمیم گرفت برای کسب امتیاز بیشتر، دوباره بخش‌هایی از سرزمین ما را به اشغال خود درآورد. چون محتوای قطعنامه برای ایران سند خوبی بود؛ ولو در حد همان نوشته روی کاغذ، سند خوبی بود. برای دیپلماسی سند خوبی بود؛ برای همان جریانی که باور داشت سازمان ملل می‌تواند گره‌گشا باشد، نه برای انقلابیون و انقلاب اسلامی. دشمن می‌دانست که باخته است؛ بنابراین می‌خواست امتیاز بگیرد.

در آن وضعیت، ارتش بعثی صدام، با همه توان تقویت شده خود، در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۶۷، به خطوط پدافندی ما در استان خوزستان، از سمت شمال خرمشهر برای دستیابی به جاده اهواز-خرمشهر و تهدید خرمشهر حمله کرد. رژیم عراق تصمیم داشت دوباره خرمشهر را بگیرد. نوک پیکان حمله دشمن ابتدا به سمت اهواز نبود؛ خرمشهر را هدف گرفته بود. در مقابل حمله عراق، هرکدام از لشکرهای سپاه، یکی دو تا گردان بیشتر در اختیار نداشتند. در این مقطع زمانی، خدا فرماندهان ما را امتحان کرد و آنها با قدرت به میدان آمدند و درس بزرگی به دشمن دادند.

من از عقب‌نشینی‌های گذشته تجربه‌ای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همان‌جا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمی‌دانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور است.

هرچند دشمنان با نیرنگ، در نیروها و مسئولان ما تزلزل ایجاد کرده بودند، آنها این درس را به دشمن دادند که اگر بچه‌های انقلاب اراده کنند، او نه می‌تواند خرمشهر را تصرف کند و نه حتی یک وجب از خاک ما را.

هنگام حمله دشمن به جنوب، من در تهران بودم. شبانه با یک ماشین وانت خودم را به اهواز رساندم و مستقیم به طرف جبهه حمیدیه و جاده اهواز-خرمشهر رفتم. نرسیده به پادگان حمید دیدم خیلی از نیروهای ما در حال جمع و جور کردن خود برای عقب‌نشینی هستند. توپخانه و کاتیوشاها و بعضی بنه‌های پشتیبانی، همه داشتند جمع می‌کردند.

من از عقب‌نشینی‌های گذشته تجربه‌ای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همان‌جا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمی‌دانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور است.

این نیروها، بدون دستور فرماندهی عقب‌نشینی را شروع کرده بودند. این داد و بیداد ما کمی آنها را متوقف کرد. من تا نزدیک خط مقدم خاکریز پادگان حمید رفتم، دیدم واقعاً خط مقدمی در کار نیست. شاید کمتر از یک گروهان نیرو آنجا بود که در مقابل دشمن مقاومت می‌کردند. یکی دو نفرشان آر. پی. جی زن بودند. از گوش آنها خون می‌آمد و بقیه بچه‌ها هم تقریباً مستأصل ایستاده بودند.

فرماندهی در آنجا نبود. عده‌ای از فرماندهان برای جلوگیری از سقوط خرمشهر به آن جبهه رفته بودند به همین دلیل، این جبهه، هم از طرف خودمان و هم از طرف دشمن مغفول مانده بود.

دروغ مصلحتی!

این خط وضعیت متزلزلی داشت. من برای اینکه بتوانم این جبهه را تقویت و هماهنگی ایجاد کنم، چون ممکن بود دوباره دشمن حمله کند، از بچه‌هایی که در خط بودند سؤال کردم: شما نیروی کی هستید؟ گفتند: نیروی حاج حسین پروین (جانشین فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا)

آنها گفتند: به ما گفته شده باید جمع کنیم و به کمک نیروهای مدافع خرمشهر بریم. وقتی دیدم همین چند نفر نیرویی هم که آنجا هستند می‌خواهند بروند، به دروغ گفتم: من نماینده رحیم صفوی هستم. کاری به حاج حسین پروین نداشته باشید. رحیم صفوی گفته همه شما باید اینجا بمونید.

این را مخصوصاً می‌گویم: تنها دروغی که در جنگ گفتم همین بود؛ چون من با همه وجود، از دوستانی که برای گرفتن امکانات و تجهیزات از پشتیبانی دروغ می‌گویند، ناراحت بودم.

وقتی به بچه‌ها گفتم نماینده رحیم صفوی هستم، یک‌ذره محکم شدند. نیروهای خوب و ساده و با دقتی بودند. تا این مطلب را گفتم، آنها روحیه گرفتند که از طرف جانشین فرمانده کل سپاه نماینده‌ای به آنجا آمده و می‌گوید محکم همین‌جا بمانید و مقاومت کنید. خود این کار سبب تثبیت آن منطقه شد و کمی نظم در خط به وجود آمد.

من به آنها گفتم: هر چی کمبود سلاح و امکانات دارید بگید، می‌رم پشتیبانی براتون میارم. به قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) رفتم که در چند کیلومتری همان منطقه بود. کسی از مسئولان آنجا نبود.

در موقعیت خط پادگان حمید، روحیه فرماندهی خودم را تقویت کردم و با یک برخورد از بالا، به چندنفری که آنجا بودند گفتم: توی این منطقه چه خبره؟ بچه‌ها شروع کردند به گزارش مجاهدت از دادن و گفتند که به محض اینکه بچه‌ها در منطقه حسینیه به دشمن حمله کردند، عقب‌نشینی عراق از سمت خرمشهر شروع شد.

تانک‌های عراقی به‌طرف اهواز برگشتند، از پیچ کوشک هم گذشتند و به‌طرف همین خاکریزهای اطراف پادگان حمید آمدند… آرپی‌جی زن‌های ما رفتند جلو و دوتا از تانک‌های آنها را زدند، دشمن خیال کرد اینجا جبهه بسیار مستحکمی است.

واقعاً خود خدا این جبهه‌ها را حفظ می‌کرد؛ همچنان که خدا خرمشهر را آزاد کرد. اینها فقط شعار نبود که حضرت امام بیان می‌کردند؛ حقایقی بود که امام با تعبیر ساده مطرح می‌کردند.

در قرارگاه، به آقای محمد فروزنده زنگ زدم و گفتم: خودت بیا اینجا و بنشین تا ببینی چه خبره. مقر لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) اطراف قرارگاه بود. به آنجا رفتم، دیدم آنجا هم فرمانده لشکر و چند تا از بچه‌های پشتیبان لشکر هستند که می‌خواهند از منطقه بروند. اصلاً خبر نداشتند که در منطقه پادگان حمید چه پیش‌آمده است.

آقای کیانی فرمانده لشکر گفت: ما باید بریم طرف خرمشهر. آن‌طرف مأموریت داشت یا هر کاری، نمی‌دانم. گفت: من دارم از اینجا می‌رم. گفتم: آقا، بچه‌ها رو جمع کن آماده باشند. ممکنه عراق دوباره به این منطقه تک کنه.

خلاصه هرچه توانستم برای جمع‌آوری نیرو و امکانات تلاش کردم. ظهر به بعد، مشخص شد دشمن مجبور شده عقب‌نشینی کند و جاده‌های این منطقه هم به سمت خرمشهر آزاده شده است.

منابع:

۱-فضل‌الله صابری، رضا اعظمیان جزی، موقعیت الله وکیل، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، ص ۲۹۵،

۲-مشفقی خامنه، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت: محمدرضا عیدی عطار زاده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۲۲۵، ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۲۹

منبع: دفاع پرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران بیشتر بخوانید »

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران پس از قطعنامه ۵۹۸

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران پس از قطعنامه ۵۹۸


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کرد. در واقع دشمن استعدادی را که ابتدای جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ از قصر شیرین تا خرمشهر به‌طور پراکنده به کار گرفته بود، در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ به طور متمرکز، در حدفاصل طلائیه تا شلمچه، به قصد تصرف اهواز و سقوط خوزستان وارد عملیات کرد.

این تجاوز ارتش عراق که یادآور بلندپروازی‌های صدام در روز‌های آغازین جنگ بود، با تصور از هم پاشیدن انسجام داخلی ایران، پس از موافقت امام خمینی (ره) با قطعنامه ۵۹۸ آغاز شد.

سردار «رمضان الله‌وکیل» فرمانده تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) روایت می‌کند: چند روز بعد از پذیرش قطعنامه، مجدداً نیرو‌های عراقی از سمت شلمچه و زید دست به عملیات زدند تا بتوانند در زمان مبادله اسرا نفرات بیشتری را در اختیار داشته باشند. این بار دشمن به محض ورود به خاک کشورمان، با تدبیری که اندیشیده شد، در محاصره نیرو‌های ما گرفتار و با دادن تلفات و خسارات فراوان مجبور به فرار به داخل خاک خود شد. ناگفته نماند که در این مرحله از عملیات، نیرو‌های عراقی موفق شدند جاده خرمشهر به اهواز را هم برای ساعتی به اشغال خود دربیاورند ولی با مقاومت نیرو‌های ما و بسته شدن عقبه‌شان، متحمل خسارات زیادی شدند و تجهیزات فراوانی برجا گذاشتند که به غنیمت درآمد. این نتایج می‌توانست در جلوگیری از شرارت‌های جدید دشمن مؤثر باشد.

همچنین «محمدرضا عیدی عطارزاده» فرمانده لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر روایت می‌کند: دشمن بدعهد پیمان‌شکن، وقتی دید امتیازات زیادی در قطعنامه ۵۹۸ از دست داده هست و مقصر شناخته شده، تصمیم گرفت برای کسب امتیاز بیشتر، دوباره بخش‌هایی از سرزمین ما را به اشغال خود درآورد. چون محتوای قطعنامه برای ایران سند خوبی بود؛ ولو در حد همان نوشته روی کاغذ، سند خوبی بود. برای دیپلماسی سند خوبی بود؛ برای همان جریانی که باور داشت سازمان ملل می‌تواند گره‌گشا باشد، نه برای انقلابیون و انقلاب اسلامی. دشمن می‌دانست که باخته هست؛ بنابراین می‌خواست امتیاز بگیرد.

در آن وضعیت، ارتش بعثی صدام، با همه توان تقویت شده خود، در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۶۷، به خطوط پدافندی ما در استان خوزستان، از سمت شمال خرمشهر برای دستیابی به جاده اهواز-خرمشهر و تهدید خرمشهر حمله کرد. رژیم عراق تصمیم داشت دوباره خرمشهر را بگیرد. نوک پیکان حمله دشمن ابتدا به سمت اهواز نبود؛ خرمشهر را هدف گرفته بود. در مقابل حمله عراق، هرکدام از لشکر‌های سپاه، یکی دو تا گردان بیشتر در اختیار نداشتند. در این مقطع زمانی، خدا فرماندهان ما را امتحان کرد و آنها با قدرت به میدان آمدند و درس بزرگی به دشمن دادند.

من از عقب‌نشینی‌های گذشته تجربه‌ای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همان‌جا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمی‌دانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور هست.

هرچند دشمنان با نیرنگ، در نیرو‌ها و مسئولان ما تزلزل ایجاد کرده بودند، آنها این درس را به دشمن دادند که اگر بچه‌های انقلاب اراده کنند، او نه می‌تواند خرمشهر را تصرف کند و نه حتی یک وجب از خاک ما را.

هنگام حمله دشمن به جنوب، من در تهران بودم. شبانه با یک ماشین وانت خودم را به اهواز رساندم و مستقیم به طرف جبهه حمیدیه و جاده اهواز-خرمشهر رفتم. نرسیده به پادگان حمید دیدم خیلی از نیرو‌های ما در حال جمع و جور کردن خود برای عقب‌نشینی هستند. توپخانه و کاتیوشا‌ها و بعضی بنه‌های پشتیبانی، همه داشتند جمع می‌کردند.

من از عقب‌نشینی‌های گذشته تجربه‌ای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همان‌جا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمی‌دانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور هست.

این نیروها، بدون دستور فرماندهی عقب‌نشینی را شروع کرده بودند. این داد و بیداد ما کمی آنها را متوقف کرد. من تا نزدیک خط مقدم خاکریز پادگان حمید رفتم، دیدم واقعاً خط مقدمی در کار نیست. شاید کمتر از یک گروهان نیرو آنجا بود که در مقابل دشمن مقاومت می‌کردند. یکی دو نفرشان آر. پی. جی زن بودند. از گوش آنها خون می‌آمد و بقیه بچه‌ها هم تقریباً مستأصل ایستاده بودند.

فرماندهی در آنجا نبود. عده‌ای از فرماندهان برای جلوگیری از سقوط خرمشهر به آن جبهه رفته بودند به همین دلیل، این جبهه، هم از طرف خودمان و هم از طرف دشمن مغفول مانده بود.

دروغ مصلحتی!

این خط وضعیت متزلزلی داشت. من برای اینکه بتوانم این جبهه را تقویت و هماهنگی ایجاد کنم، چون ممکن بود دوباره دشمن حمله کند، از بچه‌هایی که در خط بودند سؤال کردم: شما نیروی کی هستید؟ گفتند: نیروی حاج حسین پروین (جانشین فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا)

آنها گفتند: به ما گفته شده باید جمع کنیم و به کمک نیرو‌های مدافع خرمشهر بریم. وقتی دیدم همین چند نفر نیرویی هم که آنجا هستند می‌خواهند بروند، به دروغ گفتم: من نماینده رحیم صفوی هستم. کاری به حاج حسین پروین نداشته باشید. رحیم صفوی گفته همه شما باید اینجا بمونید.

این را مخصوصاً می‌گویم: تنها دروغی که در جنگ گفتم همین بود؛ چون من با همه وجود، از دوستانی که برای گرفتن امکانات و تجهیزات از پشتیبانی دروغ می‌گویند، ناراحت بودم.

وقتی به بچه‌ها گفتم نماینده رحیم صفوی هستم، یک‌ذره محکم شدند. نیرو‌های خوب و ساده و با دقتی بودند. تا این مطلب را گفتم، آنها روحیه گرفتند که از طرف جانشین فرمانده کل سپاه نماینده‌ای به آنجا آمده و می‌گوید محکم همین‌جا بمانید و مقاومت کنید. خود این کار سبب تثبیت آن منطقه شد و کمی نظم در خط به وجود آمد.

من به آنها گفتم: هر چی کمبود سلاح و امکانات دارید بگید، می‌رم پشتیبانی براتون میارم. به قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) رفتم که در چند کیلومتری همان منطقه بود. کسی از مسئولان آنجا نبود.

در موقعیت خط پادگان حمید، روحیه فرماندهی خودم را تقویت کردم و با یک برخورد از بالا، به چندنفری که آنجا بودند گفتم: توی این منطقه چه خبره؟ بچه‌ها شروع کردند به گزارش مجاهدت از دادن و گفتند که به محض اینکه بچه‌ها در منطقه حسینیه به دشمن حمله کردند، عقب‌نشینی عراق از سمت خرمشهر شروع شد.

تانک‌های عراقی به‌طرف اهواز برگشتند، از پیچ کوشک هم گذشتند و به‌طرف همین خاکریز‌های اطراف پادگان حمید آمدند… آرپی‌جی زن‌های ما رفتند جلو و دوتا از تانک‌های آنها را زدند، دشمن خیال کرد اینجا جبهه بسیار مستحکمی هست.

واقعاً خود خدا این جبهه‌ها را حفظ می‌کرد؛ همچنان که خدا خرمشهر را آزاد کرد. اینها فقط شعار نبود که حضرت امام بیان می‌کردند؛ حقایقی بود که امام با تعبیر ساده مطرح می‌کردند.

در قرارگاه، به آقای محمد فروزنده زنگ زدم و گفتم: خودت بیا اینجا و بنشین تا ببینی چه خبره. مقر لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) اطراف قرارگاه بود. به آنجا رفتم، دیدم آنجا هم فرمانده لشکر و چند تا از بچه‌های پشتیبان لشکر هستند که می‌خواهند از منطقه بروند. اصلاً خبر نداشتند که در منطقه پادگان حمید چه پیش‌آمده هست.

آقای کیانی فرمانده لشکر گفت: ما باید بریم طرف خرمشهر. آن‌طرف مأموریت داشت یا هر کاری، نمی‌دانم. گفت: من دارم از اینجا می‌رم. گفتم: آقا، بچه‌ها رو جمع کن آماده باشند. ممکنه عراق دوباره به این منطقه تک کنه.

خلاصه هرچه توانستم برای جمع‌آوری نیرو و امکانات تلاش کردم. ظهر به بعد، مشخص شد دشمن مجبور شده عقب‌نشینی کند و جاده‌های این منطقه هم به سمت خرمشهر آزاده شده هست.

منابع:

۱-فضل‌الله صابری، رضا اعظمیان جزی، موقعیت الله وکیل، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، ص ۲۹۵،

۲-مشفقی خامنه، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت: محمدرضا عیدی عطار زاده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۲۲۵، ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۲۹

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران پس از قطعنامه ۵۹۸

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران پس از قطعنامه ۵۹۸ بیشتر بخوانید »

بازخوانی خیانت منافقین در زمان جنگ با نگاهی به ابعاد حقوقی و مصادیق تاریخی

بازخوانی خیانت منافقین در زمان جنگ با نگاهی به ابعاد حقوقی و مصادیق تاریخی


گروه استان‌های دفاع‌پرس- گروه نویسندگان بنیاد هابیلیان؛ در اواخر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروهک تروریستی منافقین با حمایت و پشتیبانی ارتش بعث عراق، اقدام به عملیات نظامی گسترده‌ای علیه ایران با نام «فروغ جاویدان» کرد که با واکنش متقابل ایران در قالب عملیات مرصاد مواجه شد. این اقدام، که بخشی از چارچوب یک جنگ تمام‌عیار بود، پرسش‌هایی جدی درباره جایگاه حقوقی چنین کنش‌هایی از سوی اتباع یک کشور علیه حاکمیت ملی مطرح می‌کند. 

این یادداشت با تمرکز بر ابعاد حقوق کیفری داخلی، حقوق بین‌الملل بشردوستانه، و رویه تطبیقی کشور‌های دیگر در برخورد با پدیده‌های مشابه، تلاش می‌کند تا ابعاد اقدام خیانت‌آمیز منافقین را روشن‌تر سازد.

در میانه جنگ هشت‌ساله میان ایران و عراق، که یکی از طولانی‌ترین مخاصمات متعارف قرن بیستم محسوب می‌شود، گروهک منافقین با عبور از مرز‌های سیاسی و جغرافیایی، رسماً به یکی از طرف‌های درگیر علیه حاکمیت ایران تبدیل شد. این گروه، که پیش از آن در چارچوب مخالفت سیاسی با جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کرد، با انتقال به خاک عراق و ادغام عملیاتی با ارتش صدام، جایگاهی تازه در منازعه پیدا کرد.

نقطه اوج این وضعیت، عملیات نظامی گسترده‌ای بود که در مرداد ۱۳۶۷ تحت عنوان فروغ جاویدان و با هدف تصرف کشور و براندازی نظام سیاسی ایران آغاز شد. این عملیات نه تنها از حیث نظامی شکست خورد، بلکه با تبعات حقوقی و اخلاقی بلندمدتی برای سازمان مزبور همراه بود. 

عملیات فروغ جاویدان؛ یک طراحی از پیش شکست خورده

در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۷، تنها چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، سازمان مجاهدین خلق با هماهنگی کامل ارتش عراق، اقدام به پیشروی از مرز‌های غربی به سمت کرمانشاه کرد. این عملیات که با نام «فروغ جاویدان» شناخته می‌شود، مبتنی بر تحلیلی کاملا اشتباه و متهورانه از وضعیت داخلی ایران بود.
در پاسخ، نیرو‌های مسلح ایران در منطقه چهارزبر کرمانشاه، عملیاتی تحت عنوان مرصاد را اجرا کردند. در طی چند روز، مسیر پیشروی مسدود و تلفات گسترده‌ای به نیرو‌های مهاجم وارد شد. برآورد‌ها از کشته‌شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر از اعضای گروهک حکایت دارد.

همکاری با دشمن در زمان جنگ

از منظر حقوق کیفری ایران، اقدامات گروهک منافقین در عملیات فروغ جاویدان، مصداق روشنی از همکاری با دولت متخاصم علیه امنیت کشور تلقی می‌شود.
براساس ماده ۵۰۸ قانون مجازات اسلامی «هرکس با دول متخاصم به هر نحو علیه جمهوری اسلامی ایران همکاری نماید، چنانچه مشمول حکم محارب نباشد، به حبس از یک تا ده سال محکوم می‌شود».

در این چارچوب، همکاری مستقیم نظامی با عراق، ارائه اطلاعات جاسوسی، و ورود مسلحانه به کشور، همگی در قلمرو این ماده قرار می‌گیرند.
همچنین براساس مطابق ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی هرکس برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه یا مقابله با نظام اسلامی دست به سلاح ببرد، محارب محسوب می‌شود. عملیات مسلحانه منافقین، در صورت انطباق با عنصر ذهنی جرم، قابلیت انطباق با این عنوان را نیز دارد.

ماده ۵۰۱ قانون مذکور هم تصریح دارد که هر کس نقشه‌ها یا اسرار یا اسناد و تصمیمات راجع به سیاست داخلی یا خارجی کشور را عالما و عامدا در اختیار افرادی که صلاحیت دسترسی به آنها را ندارند قرار دهد یا از مفاد آن مطلع کند به نحوی که متضمن نوعی جاسوسی باشد، نظر به کیفیات و مراتب جرم به یک تا ده سال‌حبس محکوم می‌شود.

بررسی حقوق بین‌الملل بشر دوستانه نیز، نشان می‌دهد در کنوانسیون‌های بین‌المللی اقدامات گروهک منافقین قابل دفاع نبوده و محل پیگیری هست و مشمول حمایت کنوانسیون‌هایی مانند ژنو نیز نمی‌باشد. 

مطابق ماده ۴ کنوانسیون سوم ژنو (۱۹۴۹)، افراد زیر در صورت اسارت باید تحت حمایت قرار گیرند:
اعضای نیرو‌های مسلح منظم یک طرف مخاصمه و نیرو‌های مقاومت سازمان‌یافته، مشروط به دارا بودن ویژگی‌های ذیل: فرمانده مسئول؛ علامت مشخصه ثابت؛ حمل علنی سلاح؛ رعایت قواعد جنگ.

اکنون پرسشی که مطرح می‌شود این هست که چرا اعضای گروهک منافقین مشمول این حمایت نیستند.

با توجه به شرایط عملیات فروغ جاویدان، گروهک منافقین فاقد تابعیت نظامی روشن در درگیری بود؛ اگرچه در خاک عراق مستقر بود، اما عضوی از ارتش آن کشور محسوب نمی‌شد. در بسیاری از گزارش‌ها، نیرو‌های این سازمان فاقد یونیفرم مشخص یا علامت مشخصه ثابت بودند. مهم‌تر از همه، تخطی از قواعد جنگ – از جمله گزارش‌هایی درباره خشونت علیه غیرنظامیان – نشان می‌دهد که شرط پایبندی به عرف جنگی توسط این گروهک رعایت نشده هست. در نتیجه، استناد به کنوانسیون سوم ژنو برای برخورداری از وضعیت «اسیر جنگی»، در مورد اعضای این گروهک، از منظر حقوق بشردوستانه بین‌المللی محل تردید جدی هست.

صلاحیت دادگاه‌های داخلی در رسیدگی به جرایم جنگی و امنیتی

در نظام حقوق بین‌الملل کیفری، صلاحیت دولت‌ها در رسیدگی به جرائم صورت‌گرفته در قلمروشان یا توسط اتباعشان، به رسمیت شناخته شده هست. مطابق اصول حقوق بین‌الملل عرفی، دولت‌ها می‌توانند در خصوص جرایمی که در قلمرو سرزمینی آنها رخ داده، یا توسط اتباع‌شان (در داخل یا خارج کشور) ارتکاب یافته، صلاحیت قضایی خود را اعمال کنند.

در مورد عملیات فروغ جاویدان، هر دو مبنا برای کشورمان فراهم هست: عملیات در خاک ایران انجام شده و عاملان آن اغلب دارای تابعیت ایرانی بوده‌اند.
نکته قابل توجه، تطبیق این قوانین و شرایط با کنوانسیون‌های ژنو هست. ماده ۵ کنوانسیون سوم ژنو اجازه می‌دهد چنانچه تردیدی درباره شمول ماده ۴ وجود داشته باشد، وضعیت فرد باید توسط یک دادگاه صلاحیت‌دار بررسی شود. چنانچه دادگاه داخلی پس از بررسی، وضعیت را مشمول ماده ۴ نداند، رسیدگی کیفری طبق قوانین داخلی کاملاً مشروع هست.

واکنش کشور‌های دیگر به همکاری با دشمن در دوران معاصر

در دوران معاصر نمونه‌های مشخصی از همکاری افراد با دشمنان خارجی و مجازات آنان توسط کشور‌های خود بوده هست که می‌توان برخی از آنها را مورد توجه قرار داد.
پس از آزادی فرانسه از اشغال نازی‌ها، دولت فرانسه بیش از ۱۰ هزار نفر را به اتهام همکاری با دشمن تحت پیگرد قرار داد. در این میان، مارشال پتن، رهبر دولت ویشی، به جرم خیانت ملی محاکمه و محکوم شد.

در نروژ، ویدکون کیسلینگ، رئیس دولت دست‌نشانده نازی‌ها، به اتهام همکاری با دشمن و خیانت به کشور اعدام شد. این پرونده یکی از بارزترین نمونه‌های برخورد حقوقی با هم‌پیمانان دشمن در دوران جنگ هست.

در کشور‌های بلوک شرق، به‌ویژه لهستان و جمهوری چک، مأموران امنیتی و نیرو‌های شبه‌نظامی که با ارتش شوروی همکاری کرده بودند، پس از پایان جنگ سرد با استفاده از قوانین داخلی محاکمه شدند.

در کرواسی گروهی به نام اوستاشه با حمایت آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم حکومتی دست‌نشانده تأسیس کرد و علیه دولت مرکزی یوگسلاوی جنگید. آنها به همراه نیرو‌های اشغالگر در سرکوب مخالفان و ارتکاب جنایات جنگی مشارکت داشتند. پس از پایان جنگ، بسیاری از اعضا در دادگاه‌های داخلی به جرم خیانت و جنایت جنگی محاکمه و مجازات شدند. همکاری با دشمن متخاصم و تشکیل دولت موازی، مشروعیت برخورد قضایی داخلی را از منظر حقوق بین‌الملل تثبیت کرد.

در هند و در جنگ جهانی دوم، گروهی از ملی‌گرایان هندی با حمایت ژاپن نیرویی نظامی تشکیل دادند تا علیه بریتانیا بجنگند. این نیرو متشکل از اسرای هندی ارتش بریتانیا بود و در جبهه برمه علیه نیرو‌های بریتانیایی جنگید. پس از شکست ژاپن، رهبران گروه توسط دادگاه‌های نظامی بریتانیا به اتهام خیانت و همکاری با دشمن محاکمه شدند. همکاری مسلحانه با نیروی متخاصم خارجی و هدف‌گیری ساختار قانونی، موجب شد تا از منظر حقوق بین‌الملل، آنها از حمایت‌های کامل کنوانسیون‌های ژنو محروم باشند.

با توجه به اسناد حقوقی داخلی و بین‌المللی، عملیات فروغ جاویدان گروهک منافقین را می‌توان مصداق روشن همکاری نظامی و اطلاعاتی با دشمن متخاصم در زمان جنگ دانست. از منظر حقوق داخلی ایران، این اقدام واجد عنوان‌های مجرمانه متعددی از جمله محاربه، جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی هست.

همچنین از منظر حقوق بشردوستانه بین‌المللی، این گروهک واجد شرایط شمول به حمایت کامل کنوانسیون سوم ژنو نبوده و از این حیث نیز، صلاحیت دادگاه‌های داخلی برای رسیدگی و محاکمه اعضای آن، مشروع و قابل توجیه هست.

بررسی تطبیقی نیز نشان می‌دهد که بسیاری از دولت‌ها، در شرایط مشابه، رفتار‌های مشابهی را در قالب دادگاه‌های داخلی و نظامی با رعایت استاندارد‌های دادرسی انجام داده‌اند. به‌این‌ترتیب، بررسی حقوقی عملیات فروغ جاویدان، می‌تواند به‌عنوان یک مطالعه موردی جدی در حوزه برخورد حقوقی با پدیده‌ی خیانت در زمان جنگ تلقی شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بازخوانی خیانت منافقین در زمان جنگ با نگاهی به ابعاد حقوقی و مصادیق تاریخی

بازخوانی خیانت منافقین در زمان جنگ با نگاهی به ابعاد حقوقی و مصادیق تاریخی بیشتر بخوانید »

روایت حجت‌الاسلام حاجی صادقی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸

روایت حجت‌الاسلام حاجی صادقی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین «عبدالله حاجی صادقی» نماینده ولی‌فقیه در قرارگاه قدس در دوران دفاع مقدس و نماینده فعلی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود به تفسیر و تبیین دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط امام خمینی (ره) و ثمرات این تصمیم بزرگ و تاریخی امام راحل پرداخته که به مناسبت سالروز تصویب و پذیرش این قطعنامه منتشر می‌شود:

روایت حجت الاسلام والمسلمین حاجی صادقی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸

در جنگ تحمیلی کشور‌های زیادی به صدام کمک کردند؛ اما نتوانستند در جنگ پیروز شوند. آنها نمی‌خواستند ایران در جنگ پیروز شود. همه می‌گفتند که اگر ایران با این وضعیت که همه دنیا پشت صدام هست، پیروز شود، برای دنیا یک شکست بزرگ محسوب می‌شود؛ لذا ایران نباید پیروز شود.

عراقی‌ها در صحنه جنگ نمی‌توانستند موفقیتی به دست بیاورند و در مقابل، ما پیروزی‌های بزرگی به دست می‌آوردیم. همه از قدرت ایران شگفت‌زده شده و به این باور رسیده بودند که نمی‌شود ایران اسلامی را در میدان جنگ شکست داد.

بعد از موفقیت‌های چشمگیر رزمندگان، استکبار جهانی، چهل درصد توان نظامی ارتش صدام را افزایش داد. در مقابل، تسلیحات و تجهیزات معمولی مرتبط با جنگ را به ما نمی‌داد.

از آن تاریخ به بعد، ژاپن هم ماشین تویوتا را که در جنگ از آن استفاده می‌کردیم، به ما نفروخت. ابرقدرت‌ها حتی سلاح شیمیایی را هم تجربه کردند؛ ولی دیدند با این سلاح هم نمی‌توانند ایران را به زانو درآورند. با همه این تلاش‌ها، خون بر شمشیر پیروز شد.

در وضعیتی که تلاش‌های دشمنان ایران اسلامی ناکام مانده بود، صدام و حامیانش تلاش کردند که به لحاظ سیاسی و نظامی جلوی ایران را بگیرند و مانع از پیروزی‌های پی در پی اش شوند؛ لذا قطعنامه را تهیه کردند.

آنها قصد داشتند که با دادن امتیازاتی، ایران را مجبور به پذیرش قطعنامه کنند، جنگ را خاتمه و صدام را هم نجات بدهند. این را هم پیش‌بینی کرده بودند که، چون ایران در اوج پیروزی هست، به‌احتمال‌زیاد، قطعنامه را نمی‌پذیرد، در نتیجه آنها در افکار عمومی دنیا این موضوع را مطرح می‌کنند که اگر ایران جنگ‌طلب و خون‌ریز نیست، چرا با وجود همه امتیازها، قطعنامه را قبول نکرده هست؟

در این صورت، ما چه کار می‌توانستیم بکنیم؟ با این وضعیت، اگر آنها ضربه‌ای به ما می‌زدند، افکار عمومی دنیا آن را می‌پذیرفت.

آنها حتی اقداماتی مثل زدن هواپیمای مسافربری ایرباس ما، تحریم شدیدتر اقتصادی و تقویت بیشتر صدام را انجام دادند تا زمینه را برای ضربه نهایی و پذیرش جهانی حمله واحد بر ضد ایران فراهم کنند. همه این دوراندیشی‌ها شده بود تا وقتی ما قطعنامه را نپذیرفتیم، خیلی راحت انقلاب اسلامی را نابود کنند.

در واقع آنها با این قطعنامه می‌خواستند جلوی پیروزی ایران را بگیرند. اگر ایران قطعنامه را نمی‌پذیرفت، به دنیا اعلام می‌کردند که ایران زیر بار صلح نمی‌رود و به تعبیر خودشان، او را جنگ‌طلب معرفی می‌کردند و بعد از آماده شدن افکار عمومی جهان، به ایران حمله می‌کردند. امام از اول قطعنامه را نپذیرفتند تا همه نقشه‌هایشان آشکار شود و درست زمانی که تصورش را نمی‌کردند، آن را پذیرفتند.

حضرت امام اگرچه برایشان خیلی سخت بود و از پذیرش قطعنامه به جام زهر تعبیر کردند، با دوراندیشی و دشمن‌شناسی، با پذیرش قطعنامه، نقشه دشمن را برهم زدند.

اگر این قطعنامه پذیرفته نمی‌شد، خسارات فراوانی می‌دیدیم؛ اوضاع جنگ کاملاً عوض می‌شد و دشمن دوباره برای گرفتن شهر‌ها حمله می‌کرد.

امام هرگز جنگ انقلاب اسلامی با استکبار را پایان‌پذیر نمی‌دانستند؛ حتی بیشترین اعلام جنگ امام با دنیای استکبار، در بیانیه قطعنامه هست. به باور ایشان، قطعنامه هم یک جنگ بود. جنگ یعنی چه؟ یعنی دشمن را شکست دادن. امام می‌خواستند دشمن را بشکنند.

روایت حجت الاسلام والمسلمین حاجی صادقی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸

اینکه امام می‌گویند جنگ را تا رفع فتنه، منظورشان این نیست که جنگ با صدام تا رفع فتنه؛ بلکه جنگ با استکبار تا رفع فتنه.

الآن هم این جنگ ادامه دارد. مگر الآن ما با استکبار در حال جنگ و درگیری نیستیم؟ این عمق قضیه هست. حرف امام این بود که این تقابل، درگیری و منازعه جبهه حق و باطل تا زمانی که فتنه و فتنه‌گر نابود نشود، تمام‌شدنی نیست. این یک واقعیت هست.

به‌هرحال، خود پذیرش قطعنامه، جهاد بزرگ‌تری بود که امام انجام دادند و این ضربه بزرگی به جبهه استکبار بود. چون دشمن از جنگ تحمیلی نتیجه نگرفت، برای جلوگیری از فراگیری و صدور انقلاب اسلامی و نابودی آن، به جنگ با ما آمد؛ ولی با تدبیر امام، خود جنگ عامل بقای انقلاب اسلامی شد.‌

می‌توان گفت که پذیرش به‌موقع قطعنامه، تبدیل تهدید دشمنان به فرصت بر ضد آنها شد.

مبنای تصمیم امام برای پذیرش قطعنامه، قدرت صدام نبود؛ ضعف ما بود که می‌گفتیم دیگر نمی‌شود جنگ را ادامه داد. خواهشم این هست که نسل جدید، به بیانیه امام در پذیرش قطعنامه دقت کنند.

کدام بیانیه را سراغ دارید که بیشتر از این بیانیه امام به جبهه‌بندی و مرزبندی بین جبهه انقلاب و جبهه استکبار و جنگ پایان‌ناپذیر ما با جبهه استکبار تکیه کند؟!

این خیلی مهم هست! امام فرمودند که جنگ ما با کفر و استکبار تمام نمی‌شود. جبهه و سنگر عوض‌شده هست، اما این به معنای پایان نبرد با استکبار نیست. تأکید امام در بیانیه این بود که این انقلاب، با یک قطعنامه تمام نمی‌شود و مرزبندی‌ها همچنان ادامه دارد.

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
روایت حجت‌الاسلام حاجی صادقی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸

روایت حجت‌الاسلام حاجی صادقی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بیشتر بخوانید »