قلاویزان

شهیدی که پیش از عملیات حاضر نشد عکس فرزند تازه متولد شده‌اش را ببیند

شهیدی که پیش از عملیات حاضر نشد عکس فرزند تازه متولد شده‌اش را ببیند


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید محمدرضا عسگری معاون رئیس ستاد لشکر ۲۵ کربلا بود که روز ۱۰ تیر ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک در دشت مهران در قلاویزان به شهادت رسید.

یکی از همرزمانش در خاطره‌ای از این شهید عزیز پیش از آغاز عملیات در قلاویزان، می‌گوید:

چند روز پیش بچه‌دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم: هان، آقا مهدی خبری رسیده؟ چشم‌هایش برق زد.
گفت: خبر که… راستش عکسش رو فرستادن.
خیلی دوست داشتم عکس بچه‌اش را ببینم. با عجله گفتم: خب بده، ببینم.
گفت: خودم هنوز ندیدمش. خورد توی ذوقم.
قیافه‌ام را که دید، گفت: راستش می‌ترسم؛ می‌ترسم توی این بحبوحه عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش.
نگاهش کردم. چه می‌توانستم بگویم؟
گفتم: خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می‌بینم.
محمدرضا در بخشی از وصیت نامه خود می‌نویسد: «آروز دارم مفقودالاثر شوم، تا شرمنده مادرانی که جوانان خود را از دست داده‌اند نشوم.» خدا صدای او را شنید و به آرزویش رسید. پیکر محمدرضا هیچ وقت برنگشت.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهیدی که پیش از عملیات حاضر نشد عکس فرزند تازه متولد شده‌اش را ببیند بیشتر بخوانید »

انفجار مین در منطقه قلاویزان مهران

انفجار مین در منطقه قلاویزان مهران


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‎پرس از ایلام، طبق اعلام اورژانس ایلام، حوالی ساعت ۱۲ ظهر  دیروز،دو عضو تیم مین روبی در شهرستان مهران به علت انفجار مین مصدوم شدند.

این حادثه تلفات جانی نداشته اما شدت آسیب‌ها زیاد بوده است.

هردو مصدوم ابتدا با وسیله‌ی شخصی به بیمارستان امام حسین مهران مراجعه کرده و سپس برای درمان‌های تکمیلی به بیمارستان امام خمینی ایلام اعزام شدند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انفجار مین در منطقه قلاویزان مهران بیشتر بخوانید »

معبری که با خون ابوالفضل باز شد

یادگاری جاویدان شهید رمضانی در معبر مین‌روبی شده در جبهه


معبری که با خون ابوالفضل باز شدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «امیر خنده جان» رزمنده تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) روایتی از شهادت ابوالفضل رمضانی در ۱۸ تیر سال ۱۳۶۵ در قلاویزان مهران را روایت کرد که در ادامه می‌خوانید.

«تمام سر و صورتم را خون گرفته بود. ابتدا فکر کردم مجروح شدم، خون‌ها را از صورتم پاک کردم و تکانی خوردم. چیزی نشده بود، سینه را از خاک بلند کردم و یه نگاه به اطراف انداختم. دیدم ابوالفضل رمضانی پاش به پوست آویزان است و وسط معبر افتاده، آمدم بالای سرش، دیدم زنده است.

خودم را به برادر لطیفی که چند متر جلوتر بود رساندم و با هم مشورتی کردیم. قرار شد برادر لطیفی معبر را ادامه دهد و من هم ابوالفضل را از معبر بیرون ببرم. طناب معبر را توی میدان محکم کردم و ابوالفضل رمضانی هم خودش کمک کرد و در حالیکه خون زیادی از محل زخم‌هاش می‌آمد به اول میدان آمدیم و بچه‌های امدادگر را خبر کردم و مشغول بستن زخم ابوالفضل شدند و من برگشتم توی میدان مین.

مسیر معبر و طناب معبر سفید رنگ با خون‌هایی که از ابوالفضل رفته بود کاملا قرمز شده بود، دو نفری معبر را تمام و سیم خاردار‌های توپی آخر میدان مین را هم قطع کردیم، هنوز دشمن متوجه نشده بود. معبر کامل باز شده بود یکی دوبار عرض معبر را رفتیم و آمدیم و وارسی کردیم که مین جا نمانده باشه.

فرمانده گردان را هم آوردیم توی معبر و ایشان هم تا انتهای معبر رفت و خاطرش جمع شد که معبر باز است. آمدیم اول میدان و سر وقت شهید ابوالفضل رمضانی.

خونریزی زیاد خیلی بی‌حالش کرده بود. ابوالفضل قد بلندی داشت و خیلی هم هیکلی بود اما این زخم کاری همه توانش را برده بود؛ اما اون لبخند همیشگی روی لبانش بود. با برادر لطیفی کار‌ها را تقسیم کردیم. من اول میدان نشستم و لطیفی هم رفت آخر میدان و بچه‌های گردان قمر بنی هاشم (ع) برای شکستن خط دشمن و شروع عملیات وارد معبر شدند. درگیری شروع شد دشمن مقاومت و آتش سنگینی رو منطقه اجرا می‌کرد.

سمت چپ ما چند تا تیربار سنگین کار می‌کرد. نارنجک برداشتم و برای آخرین بار نگاهم به ابوالفضل افتاد که دیگر رمقی به تن نداشت. با او خداحافظی کردم و رفتم سر وقت سنگر دوشکا؛ با دشمن درگیر شدیم و خودم هم مجروح شدم و وقت عقب آمدن سراغ ابوالفضل را گرفتم. او را عقب برده بودند. توی بیمارستان بودم که خبر دادند ابوالفضل رمضانی شهید شده.

هنوز یاد آن معبر که طناب معبرش با خون ابوالفضل رنگین شد زنده است. آن‌هایی که از مرز مهران به کربلا مشرف می‌شوند یادشان باشد معبر عبورشان با خون شهید ابوالفضل رمضانی سرخ شده و اگر زیارت با عزتی دارند از برکت ابوالفضل‌هاست.»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

یادگاری جاویدان شهید رمضانی در معبر مین‌روبی شده در جبهه بیشتر بخوانید »

معبری که با خون ابوالفضل باز شد

معبری که با خون ابوالفضل باز شد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «امیر خنده جان» رزمنده تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) روایتی از شهادت شهید ابوالفضل رمضانی در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۶۵ در قلاویزان مهران را روایت کرد که در ادامه می‌خوانید.

تمام سر و صورتم را خون گرفته بود. ابتدا فکر کردم مجروح شدم، خون‌ها را از صورتم پاک کردم و یه تکانی خوردم. چیزی نشده بود، سینه را از خاک بلند کردم و یه نگاه به اطراف انداختم. دیدم ابوالفضل رمضانی پاش به پوست آویزان است و وسط معبر افتاده، آمدم بالای سرش، دیدم زنده است.

خودم را به برادر لطیفی که چند متر جلوتر بود رساندم و با هم مشورتی کردیم. قرار شد برادر لطیفی معبر را ادامه دهد و من هم ابوالفضل را از معبر بیرون ببرم. طناب معبر را توی میدون محکم کردم وابوالفضل رمضانی هم خودش کمک کرد و در حالیکه خون زیادی از محل زخم‌هاش می‌آمد به اول میدان آمدیم و بچه‌های امدادگر را خبر کردم و مشغول بستن زخم ابوالفضل شدند و من برگشتم توی میدون مین.

مسیر معبر و طناب معبر سفید رنگ با خون‌هایی که از ابوالفضل رفته بود کاملا قرمز شده بود، دو نفری معبر را تموم کردیم و سیم خاردار‌های توپی آخر میدان مین را هم قطع کردیم، هنوز دشمن متوجه نشده بود. معبر کامل باز شده بود یکی دوبار عرض معبر را رفتیم و آمدیم و وارسی کردیم که مین جامانده باشه.

فرمانده گردان را هم آوردیم توی معبر و ایشان هم تا انتهای معبر رفت و خاطرش جمع شد که معبر باز است. آمدیم اول میدان و سر وقت شهید ابوالفضل رمضانی.

خونریزی زیاد خیلی بیحالش کرده بود. ابوالفضل قد بلندی داشت و خیلی هم هیکلی بود. اما این زخم کاری همه توانش را برده بود، اما اون لبخند همیشگی روی لبانش بود. با برادر لطیفی کار‌ها را تقسیم کردیم. من اول میدان نشستم و لطیفی هم رفت آخر میدان و بچه‌های گردان قمر بنی هاشم (ع) برای شکستن خط دشمن و شروع عملیات وارد معبر شدند. درگیری شروع شد دشمن مقاومت می‌کرد و آتش سنگینی رو منطقه اجرا می‌کرد.

سمت چپ ما چند تا تیربار سنگین کار می‌کرد. نارنجک برداشتم و برای آخرین بار نگاهم به ابالفضل افتاد که دیگر رمقی به تن نداشت با او خداحافظی کردم ورفتم سروقت سنگر دوشکا، با دشمن درگیر شدیم و خودم هم مجروح شدم و وقت عقب آمدن سراغ ابوالفضل را گرفتم او را عقب برده بودند. توی بیمارستان بودم که خبر دادند ابوالفضل رمضانی شهید شده.

هنوز یاد آن معبر که طناب معبرش با خون ابوالفضل رنگین شد زنده است. آن‌هایی که از مرز مهران به کربلا مشرف می‌شوند یادشان باشد معبر عبورشان با خون شهید ابوالفضل رمضانی سرخ شده و اگر زیارت با عزتی دارند به یمن از پا افتادن ابوالفضل‌هاست.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

معبری که با خون ابوالفضل باز شد بیشتر بخوانید »

علت ضعف دشمنان از زبان سردار سلیمانی + صوت

علت ضعف دشمنان از زبان سپهبد سلیمانی + صوت


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در تاریخ نهم تیر سال ۱۳۶۵، همزمان با شروع عملیات آزادسازی مهران در میان نیرو‌های لشکر ۴۱ ثارالله از گنجینه نیروی ایمانی رزمندگان ایرانی در برابر دشمن تا بن دندان مسلح و تأثیر آن بر پیروزی جبهه حق بر باطل سخنرانی کرد.

علت ضعف دشمنان از زبان سردار سلیمانی + صوت

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای اولین بار این صوت را منتشر کرده است. در این صوت می‌شنویم:

«برادران، توجه داشته باشید که خدا با ماست. دشمن ما یک دشمن ترسو و بزدل است. اینکه امکانات، تجهیزات، آموزش و فکر نظامی دارد را هیچ‌کس انکار نمی‌کند اما دشمن ما یک‌چیز ندارد و آن یک چیز را که ندارد انگار هیچ‌چیز ندارد که آن ایمان است.

یک‌ چیز و یک مرض در دشمن ما وجود دارد و آن ترس از مرگ. به خدا عراقی‌ها آنچنان از مرگ می‌ترسند که حساب ندارد و این عامل و این مرض در هرکجا باشد باعث شکست می‌شود.»

درباره عملیات

پس از اشغال مهران برخی شواهد نشان‌دهنده این بود که دشمن از حملات زمینی خود دست برنداشته و همچنان در محور‌هایی خود را آماده تک می‌کرد و این احتمال داده می‌شد درصورتیکه نیرو‌های خودی به دشمن مجال بدهند، قصر‌شیرین و سپس سومار مانند مهران به تصرف عراق درخواهند آمد. در این صورت ادامه این روند آثار و تبعات سیاسی نظامی نامناسبی برای کشور خواهد داشت. به همین دلیل عملیات کربلای ۱ با هدف باز پس‌ گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تأمین کل منطقه در ۱۳۶۵/۴/۹ انجام شد و تا ۱۳۶۵/۴/۱۹ ادامه یافت.

در این عملیات شهر مهران، هشت روستای منطقه، پاسگاه دراجی و سلسله ارتفاعات قلاویزان به‌ویژه قله ۲۲۳ و همچنین منطقه‌ای به وسعت ۱۷۵ کیلومترمربع از خاک ایران و عراق از دست عراقی‌ها آزاد شد و عقبه‌های دشمن ازجمله شهر‌های بدره و زرباطیه در دید و تیررس نیرو‌های اسلام قرار گرفت.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

علت ضعف دشمنان از زبان سپهبد سلیمانی + صوت بیشتر بخوانید »