واکنش توییتریها به پخش مستند "لشکر زینبی"
واکنش توییتریها به پخش مستند "لشکر زینبی" بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بعد از مستندهای «در لباس سربازی» و «غیررسمی»، حالا «لشکر زینبی» تازهترین مستندی است که با محوریت روایت و رونمایی از تصاویری دیده نشده از محافل صمیمانه رهبر انقلاب تولید شده است. مستندی که شب گذشته دقایقی پس از لحظه افطار روی آنتن شبکه اول سیما رفت اما بازتابهایش در فضای مجازی از چند روز پیشتر که تیزرهای آن منتشر شد، کلید خورده بود.
مستند «لشکر زینبی» به همت مؤسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای) و به کارگردانی محسن اردستانی تهیه و تولید شده است و در واقع اولین قسمت از مجموعه «این ستارهها» محسوب میشود که قصد دارد به مرور گوشهای از جلسات و ارتباط همیشگی رهبر معظم انقلاب با خانواده معزز شهدا اختصاص پیدا کند.
در آستانه پخش این مستند، میزبان محسن اردستانی کارگردان جوان آن بودیم تا درباره شرایط تولید و ویژگیهای محتوایی این مستند به گفتگو بنشینیم.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگو با کارگردان مستند «لشکر زینبی» است.
* صحبت درباره مستند «لشکر زینبی» را از اینجا آغاز کنیم که از نگاه شما بهعنوان کارگردان، مخاطب اصلی این مستند چه کسانی هستند؟
پیش از این مستند من تجربه ساخت مجموعه «ملازمان حرم» را داشتم که اصولاً برنامهای بود برای آنها که ماجرای مدافعان حرم را قبول داشتند و هدفگذاری آن هم مخاطب ایرانی بود. برخی آن زمان از من میپرسیدند فکر میکنی اگر این مجموعه در کشور دیگری نمایش داده شود، چه واکنشی به آن خواهند داشت؟ من در جواب میگفتم برای آن مخاطبان باید جور دیگری کار کنیم و مستند بسازیم.
بعدها که این مجموعه در یکی از شبکههای تلویزیونی کشور ترکیه پخش شد، بازخوردهای عجیبی از آن گرفتم. در کشوری که نه تنها مدافع حرم ندارد، بلکه دولتش با این جریان مخالفتهایی داشته است. از این منظر میتوانم بگویم این جنس مستندسازی از اساس میتواند برای مخاطب عام در نظر گرفته شود. فضای لبخند و اشک و حماسه در این آثار غالب است و به همین دلیل مخاطب عام میتواند بهراحتی با آن ارتباط برقرار کند.
*** تیزر مستند «لشکر زینبی»
* این «لبخند و اشک و حماسه» را کمی بیشتر تشریح میکنید. بالاخره مستندسازی درباره سوژه حساسی مانند «مدافعان حرم» میتواند رویکردهای متنوعی داشته باشد از احساسی تا تبیینی و اقناعی. به نظر از مستندی مانند «لشکر زینبی» نمیتوان انتظار اقناع داشت، بهخصوص برای مخاطبی که اساساً از چنین اتمسفری خارج است و بیشتر سویه احساسی و حماسی در آن مدنظر قرار گرفته است. در چه فرآیندی و چرا تصمیم به تمرکز روی این وجه ماجرا گرفتید؟
این مستند مشخصاً روایت دیدارهای سال ۹۲ تا ۹۸ رهبرانقلاب با خانواده شهدای مدافع حرم در حسینیه شماره ۲ بیت رهبری است. ایشان دیدارهای دیگری هم در این قالب داشتهاند اما ما متمرکز بر روی دیدارهای صورت گرفته در همین حسینیه بودیم. از نظر فرمی هم نه مانند مستند خوب «در لباس سربازی» از نریشن استفاده کردیم و نه مانند مستند خوب «غیررسمی» مصاحبه داشتم. این صرفاً یک انتخاب فرم متفاوت برای مواجهه با یک آرشیو است.
دو پلانی که رهبر انقلاب در آنها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را میبوسند، به نظرم مربوط لحظههای بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابلتوجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظهها کاملاً تصویری است و نمیتوان آنها را شرح داد سعی کردم ورودیه کار، حدود ۱۰ دقیقه ابتدایی به معرفی دشمن و معرفی مدافعان حرم اختصاص پیدا کند که در زمینه اقناع مخاطب هم میتواند مؤثر باشد. در ادامه روایت، مبانی حضور در این میدان را تبیین کردم و بعد هم سراغ ماجرای حضور اهل سنت در این عرصه رفتم. به نوعی در آغاز استدلالهایی مطرح میشود، در میانه، فضا احساسی میشود و در ادامه از نامهنگاریها فرزندان مدافعان حرم به رهبر انقلاب میگوییم و در پایان هم اشاراتی به انتظار ظهور حضرت موعود (عج) میشود. این اسلوب کلی کار بود که کاملاً انتخاب خودم بود.
* پس تعمد داشتید که فضای کار خیلی گزارشی نباشد؟
شاید در قسمتهای بعدی من هم تصمیم بگیریم سراغ راوی، نریشن یا مصاحبه بروم. احساس خودم این بود که اگر نریشن اضافه میکردم، در بخشهای روایت مستند، شعاری میشد. بهجای آن تصمیم گرفتم آنچه مدنظر دارم را در تصویر نشان دهم. مثلاً وقتی میخواستم از رفتار پدرانه رهبر انقلاب بگویم، بهجای گفتن، چند لحظه کوتاه را به تصویر درآوردم تا مخاطب مستقیم آن را تماشا کند. مثلاً دو پلانی که رهبر انقلاب در آنها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را میبوسند، به نظرم مربوط لحظههای بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابلتوجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظهها کاملاً تصویری است و نمیتوان آنها را شرح داد.
* برگردیم به ماجرای واکنش مخاطبان ترکیهای نسبت به مجموعه مستند قبلی شما یعنی «ملازمان حرم»؛ علاقهمندم از زبان شما بشنوم که زاویه ارتباط این مخاطبان که احتمالاً قرابتی با منطق پشت جریان مدافعان حرم ندارند، با این دست آثار مستند چیست؟
اگر بخواهم نظر شخصیام را بگویم باید یک مثال بزنم. ماجرا عاشورا هم بعد احساسی دارد و هم بعد عقلانی که مکمل هم هستند. از سال ۹۱ که کار مستندسازی در حوزه مقاومت، مدافعان حرم و شهدا را آغاز کردهام، این واقعیت را درک کردهام که همه طیفهای فکری در جامعه ما در بعضی حوزهها مثل شهدا، اشتراک نظر دارند. بماند که برخی هنوز حرفها و انقلتهایی را در ماجرای مدافعان حرم مطرح میکنند اما حتی این بخش هم در مواجهه با ماجرای شهدا، کاملاً همراه هستند.
حسم این است که مخاطب عام و یا همان مخاطب خارجی که به آن اشاره کردید، با این روایت همراه میشود. همین روایت مستند، پر از سوژهها و قصههایی است که مستقلاً هم میتوان به آنها پرداخت. خود من خیلی از همین افراد و خانوادههای شهدا را از نزدیک میشناسم. ویدئوهای دیدارهای رهبر با این خانوادهها حکم یک گنجینه را دارد که امید داریم بخشهایی از آن را بتوانیم در قالب این مجموعه مستند با مخاطبان عام به اشتراک بگذاریم.
* در مجموع چند ساعت راش از دیدارها در اختیار داشتید؟
هر دیدار یک ساعتونیم تا دو ساعت بود و حتی اگر یک ساعت هم بخواهیم در نظر بگیریم، سیوخردهای ساعت راش از این دیدارها در اختیار داشتم که بیش از یکی دو بار آنها را دیدم و حتی رافکاتهای مختلف زدیم تا به نسخه نهایی رسیدیم.
مثلاً مصطفی صدرزاده یکی از شهدای معروف مدافع حرم است که برای مخاطب آشنا با این فضا، کاملاً شناختهشده است. در روایت اول مصطفی صدرزاده و بریدههایی از تصاویر مرتبط با او وجود داشت اما بهجای آن ترجیح دادیم تصاویر مرتبط با شهید دیگری را استفاده کنیم که رسیدیم به روایت شهید مولایی که حضرت آقا در فیلم اشاره میکنند سنشان آنقدر زیاد بود که ریششان را کوتاه میکردند تا پذیرفته شوند. حرف اصلی مستند همان است اما تلاش کردیم در روایتهای موازی دست به انتخاب بزنیم.
فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم میکردم * معمولاً وقتی پای صحبت خانوادههای شهدا مینشینیم، در کنار استحکام روحی و شکرگزاری که همواره در کلامشان مشهود است، گله هم کم ندارند. غالباً دردکشیده و زخمخوردهاند. کمااینکه در بخشهایی از مستند «لشکر زینبی» هم شاهد طرح برخی درددلها هستیم. اما کمی که در گفتگو با آنها عمیق میشویم، اعتراضات بعضاً تندی نسبت به عملکرد نهادهای متولی حوزه شهدا هم هستند. در این دیدارهای رودررو با شخص اول کشور آیا هیچوقت چنین دیالوگهای معترضانه و انتقادی در نگرفته است؟ چیزی شبیه همان اعتراضهای تندوتیزی که مثلاً از زبان برخی سینماگران در مستند «غیررسمی» شاهدش بودیم. در این دیدارها واقعاً چنین گلایههایی مطرح نشده یا براساس هدفگذاریای که برای مستند «لشکر زینبی» داشتید، آنها را در کار نمیبینیم؟
واقعیت این است که گلهگذاریهای خانواده شهدا در این دیدارها صرفاً یا ناظر به زخمزبانها است که بخشی از آن را در همین مستند هم میبینید، یا ناظر به دلتنگیهاست…
* یعنی در ۳۰ ساعت راشی که شما در اختیار داشتید، جز این دو مورد گلهگزاری دیگر نبود…
بله. محدود به همین موارد بود. اساساً فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم میکردم. ارتباط قلبی و عاطفی با رهبری در این دیدارها بسیار مشهود و پررنگ است. گلهای هم اگر مطرح میشود از همین جنس است.
* واقعیت این است چون در بخشهایی از این دیدارها شاهد حضور مسئولان بنیاد شهید هم هستیم، احتمال دادم شاید گلهگزاریهایی هم از باب درد دل در حضور رهبر انقلاب شده باشد…
بسیاربسیار کم است. حتی به یاد ندارم در این دیدارها حتی کسی نامهای به رهبری داده باشد و طرح شکایتی کرده باشد. اتفاقاً شرایط برعکس است و بخش عمدهای از گلایهها از این جنس است که ما هم میخواهیم به میدان برویم و شهید شویم. برای این درخواست از مسئولانی که اجازه حضور در میدان را به این خانوادهها نمیدهند، پیش رهبر گله میکنند.
* مجموعه «این ستارهها» که «لشکر زینبی» قسمت اول آن است، در چند قسمت قرار است تولید شود؟
دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا از همان سالهای جنگ برقرار بوده و ایشان دیدارهایی در سالهای ریاست جمهوری هم داشتهاند. بیش از قریب به دوهزار خانواده شهید تا به امروز با رهبری دیدار کردهاند که از خیلی از این دیدارها بهویژه دیدارهای دهه ۶۰ شاید امروز هیچ تصویر و راشی هم وجود نداشته باشد. بعضی از این دیدارها در محلهها و اماکن عجیبوغریبی رخ داده است. مثلاً موردی بود که ماشین حضرت آقا امکان ورود به منطقه را در پایینشهر نداشت. برای ادامه همین مجموعه «این ستارهها» طرح تولیدِ حداقل دو قسمت دیگر آماده است و قسمتهای بعدی آن بهمرور تولید خواهد شد.
* جناب اردستانی شما قبل از «لشکر زینبی» مستندهای دیگری هم با موضوع مدافعان حرم کار کردهاید، کمی از ارتباط شخصی خودتان با این فضا بگویید و اینکه چه شد در این مسیر مستندسازی افتادهاید؟
زمانی پدرم به جبهه میرفت. مایی که اواخر دهه ۶۰ بهدنیا آمدیم، همواره این آرزو را داشتهایم که حال و هوای آن سالها را درک کنیم. سال ۹۳ اولین نوبتی بود که بالاخره توانستم به سوریه بروم و جنگ را از نزدیک ببینم. با مدافعان حرم آشنا شدم…
* سال ۹۳ بهعنوان مستندساز به سوریه رفتید؟
بله. تا سال ۹۶ در قالب لشکر فاطمیون و با هماهنگی شهید ابوحامد به میدان میرفتم و اولین مستندهایم هم درباره مستندهای «فاطمیون» و «زینبیون» بود. در فضای ایران هم مجموعه «ملازمان حرم» را میساختم. طبیعتاً در این زمینه علاقه قبلی داشتم اما از زمانی که این بچهها را از نزدیک دیدم، این علقه بیشتر هم شد. من تجربه صحبت با شهیدی را داشتم که همین امروز هم تصویرش پسزمینه تلفن همراهم است. شهید سلیم اقبالی که شب عملیات با او مصاحبه داشتم و از فردای عملیات تنها آرزویم این است که جنازهاش برگردد. در همان عملیات به شهادت رسید.
ابراهیم حاتمیکیا جمله معروفی دارد که میگوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمیگشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس میکنم. از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم از سال ۹۳ تا امروز، هر سال ۲ تا ۳ نوبت به سوریه رفتهام. ابراهیم حاتمیکیا جمله معروفی دارد که میگوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمیگشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس میکنم.
از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم. من هم تلاشم را کردهام در این مسیر روی سوژههای دست بگذارم که دیگران کمتر دست میگذارند. واقعیت این است که تا زمانی که دو جایزه برای کارهایم گرفته بودم، حتی یک کلاس سینما هم نرفتم و بعد از آن بود که پیگیر آموزش شدم. همواره احساس میکنم در تمام این مسیر، دستی پشتیبانم بوده و راهنماییام کرده است. خدا به من لطف داشته که وارد این مسیر شوم.
* فکر میکنید مستندی از جنس «لشکر زینبی» چه نقشی میتواند در میدان خطیر «جنگ روایتها» ایفا کند. بهخصوص که میدانیم شبکههایی مانند بیبیسی فارسی و منوتو در حوزه جریان مدافعان حرم افغانستانی، چندان بیکار نبودهاند و آثاری را تولید کردهاند. چقدر در ساخت این مستند بحث ورود تأثیرگذار به این میدان را مدنظر داشتید؟
بحث اصلی ما در زمینه تولید است. در حوادث سال ۸۸ خاطرم هست که اجتماعات نیروهای انقلابی و حزباللهی گاه پرشمارتر هم بود اما انعکاسی در فضای مجازی پیدا نمیکرد. در حالی فیلمهای طرف مقابل بارها در فضایی مانند یوتیوب بارگذاری و دیده میشد. شرط اصلی ورود بچههای حزباللهی به میدان است. باید در این میدان سربازی کنیم.
این میدان، میدان جنگ است. همان زمان جنگ هم کسی میخواست به جبهه برود، حتماً ملاحظات و مشکلات بروکراسی پیش رویش وجود داشته است. نکتهای که حضرت آقا روی آن بارها تأکید داشتهاند این است که در این مسیر ناامید نشوید و ادامه دهید. ما باید هر کدام در حوزه کاری خودمان بجنگیم. از سوی دیگر نهادهای متولی هم در زمینه پرورش و هدایت نیروها ضعف جدی دارند. کاش امروز یک مرتضی آوینی داشتیم که به من میگفت، محسن اردستانی، وقتی به سوریه میروی، تو درباره این موضوع کار کن. به دیگری موضوع دیگری را میسپارد…
* چیزی شبیه فرماندهی…
بله فرماندهی فضای فرهنگی این میدان. علاوه بر اینکه این میدان نیاز به پرورش نیرو هم دارد.
* اتفاقاً یکی از مستندسازان حوزه مقاومت در گفتگویی روی این موضوع تأکید داشت که حاج قاسم سلیمانی، چنین نقشی را در مواجهه با بچههای مستندساز ایفا میکرد. گرا میداد به بچههای مستندساز و این یعنی یک نگاه درست به موضوع «رسانه» و استفاده هدفمند از این ظرفیت….
حضرت آقا زمانی بحث آتش به اختیار را مطرح کردند که ارتباط میان فرماندهی و بدنه نیروها از بین رفته باشد. در این میدان قرار نیست ناامید شویم. باید مراکز فرهنگی ما متوجه مراحل آموزش و هدایت فیلمسازان باشد. این اتفاق امروز رخ نمیدهد اما به هر حال شاهد پرورش مستندسازانی در این میدان هستیم.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بعد از مستندهای «در لباس سربازی» و «غیررسمی»، حالا «لشکر زینبی» تازهترین مستندی است که با محوریت روایت و رونمایی از تصاویری دیده نشده از محافل صمیمانه رهبر انقلاب تولید شده است. مستندی که شب گذشته دقایقی پس از لحظه افطار روی آنتن شبکه اول سیما رفت اما بازتابهایش در فضای مجازی از چند روز پیشتر که تیزرهای آن منتشر شد، کلید خورده بود.
مستند «لشکر زینبی» به همت مؤسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای) و به کارگردانی محسن اردستانی تهیه و تولید شده است و در واقع اولین قسمت از مجموعه «این ستارهها» محسوب میشود که قصد دارد به مرور گوشهای از جلسات و ارتباط همیشگی رهبر معظم انقلاب با خانواده معزز شهدا اختصاص پیدا کند.
در آستانه پخش این مستند، میزبان محسن اردستانی کارگردان جوان آن بودیم تا درباره شرایط تولید و ویژگیهای محتوایی این مستند به گفتگو بنشینیم.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگو با کارگردان مستند «لشکر زینبی» است.
* صحبت درباره مستند «لشکر زینبی» را از اینجا آغاز کنیم که از نگاه شما بهعنوان کارگردان، مخاطب اصلی این مستند چه کسانی هستند؟
پیش از این مستند من تجربه ساخت مجموعه «ملازمان حرم» را داشتم که اصولاً برنامهای بود برای آنها که ماجرای مدافعان حرم را قبول داشتند و هدفگذاری آن هم مخاطب ایرانی بود. برخی آن زمان از من میپرسیدند فکر میکنی اگر این مجموعه در کشور دیگری نمایش داده شود، چه واکنشی به آن خواهند داشت؟ من در جواب میگفتم برای آن مخاطبان باید جور دیگری کار کنیم و مستند بسازیم.
بعدها که این مجموعه در یکی از شبکههای تلویزیونی کشور ترکیه پخش شد، بازخوردهای عجیبی از آن گرفتم. در کشوری که نه تنها مدافع حرم ندارد، بلکه دولتش با این جریان مخالفتهایی داشته است. از این منظر میتوانم بگویم این جنس مستندسازی از اساس میتواند برای مخاطب عام در نظر گرفته شود. فضای لبخند و اشک و حماسه در این آثار غالب است و به همین دلیل مخاطب عام میتواند بهراحتی با آن ارتباط برقرار کند.
*** تیزر مستند «لشکر زینبی»
* این «لبخند و اشک و حماسه» را کمی بیشتر تشریح میکنید. بالاخره مستندسازی درباره سوژه حساسی مانند «مدافعان حرم» میتواند رویکردهای متنوعی داشته باشد از احساسی تا تبیینی و اقناعی. به نظر از مستندی مانند «لشکر زینبی» نمیتوان انتظار اقناع داشت، بهخصوص برای مخاطبی که اساساً از چنین اتمسفری خارج است و بیشتر سویه احساسی و حماسی در آن مدنظر قرار گرفته است. در چه فرآیندی و چرا تصمیم به تمرکز روی این وجه ماجرا گرفتید؟
این مستند مشخصاً روایت دیدارهای سال ۹۲ تا ۹۸ رهبرانقلاب با خانواده شهدای مدافع حرم در حسینیه شماره ۲ بیت رهبری است. ایشان دیدارهای دیگری هم در این قالب داشتهاند اما ما متمرکز بر روی دیدارهای صورت گرفته در همین حسینیه بودیم. از نظر فرمی هم نه مانند مستند خوب «در لباس سربازی» از نریشن استفاده کردیم و نه مانند مستند خوب «غیررسمی» مصاحبه داشتم. این صرفاً یک انتخاب فرم متفاوت برای مواجهه با یک آرشیو است.
دو پلانی که رهبر انقلاب در آنها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را میبوسند، به نظرم مربوط لحظههای بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابلتوجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظهها کاملاً تصویری است و نمیتوان آنها را شرح داد سعی کردم ورودیه کار، حدود ۱۰ دقیقه ابتدایی به معرفی دشمن و معرفی مدافعان حرم اختصاص پیدا کند که در زمینه اقناع مخاطب هم میتواند مؤثر باشد. در ادامه روایت، مبانی حضور در این میدان را تبیین کردم و بعد هم سراغ ماجرای حضور اهل سنت در این عرصه رفتم. به نوعی در آغاز استدلالهایی مطرح میشود، در میانه، فضا احساسی میشود و در ادامه از نامهنگاریها فرزندان مدافعان حرم به رهبر انقلاب میگوییم و در پایان هم اشاراتی به انتظار ظهور حضرت موعود (عج) میشود. این اسلوب کلی کار بود که کاملاً انتخاب خودم بود.
* پس تعمد داشتید که فضای کار خیلی گزارشی نباشد؟
شاید در قسمتهای بعدی من هم تصمیم بگیریم سراغ راوی، نریشن یا مصاحبه بروم. احساس خودم این بود که اگر نریشن اضافه میکردم، در بخشهای روایت مستند، شعاری میشد. بهجای آن تصمیم گرفتم آنچه مدنظر دارم را در تصویر نشان دهم. مثلاً وقتی میخواستم از رفتار پدرانه رهبر انقلاب بگویم، بهجای گفتن، چند لحظه کوتاه را به تصویر درآوردم تا مخاطب مستقیم آن را تماشا کند. مثلاً دو پلانی که رهبر انقلاب در آنها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را میبوسند، به نظرم مربوط لحظههای بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابلتوجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظهها کاملاً تصویری است و نمیتوان آنها را شرح داد.
* برگردیم به ماجرای واکنش مخاطبان ترکیهای نسبت به مجموعه مستند قبلی شما یعنی «ملازمان حرم»؛ علاقهمندم از زبان شما بشنوم که زاویه ارتباط این مخاطبان که احتمالاً قرابتی با منطق پشت جریان مدافعان حرم ندارند، با این دست آثار مستند چیست؟
اگر بخواهم نظر شخصیام را بگویم باید یک مثال بزنم. ماجرا عاشورا هم بعد احساسی دارد و هم بعد عقلانی که مکمل هم هستند. از سال ۹۱ که کار مستندسازی در حوزه مقاومت، مدافعان حرم و شهدا را آغاز کردهام، این واقعیت را درک کردهام که همه طیفهای فکری در جامعه ما در بعضی حوزهها مثل شهدا، اشتراک نظر دارند. بماند که برخی هنوز حرفها و انقلتهایی را در ماجرای مدافعان حرم مطرح میکنند اما حتی این بخش هم در مواجهه با ماجرای شهدا، کاملاً همراه هستند.
حسم این است که مخاطب عام و یا همان مخاطب خارجی که به آن اشاره کردید، با این روایت همراه میشود. همین روایت مستند، پر از سوژهها و قصههایی است که مستقلاً هم میتوان به آنها پرداخت. خود من خیلی از همین افراد و خانوادههای شهدا را از نزدیک میشناسم. ویدئوهای دیدارهای رهبر با این خانوادهها حکم یک گنجینه را دارد که امید داریم بخشهایی از آن را بتوانیم در قالب این مجموعه مستند با مخاطبان عام به اشتراک بگذاریم.
* در مجموع چند ساعت راش از دیدارها در اختیار داشتید؟
هر دیدار یک ساعتونیم تا دو ساعت بود و حتی اگر یک ساعت هم بخواهیم در نظر بگیریم، سیوخردهای ساعت راش از این دیدارها در اختیار داشتم که بیش از یکی دو بار آنها را دیدم و حتی رافکاتهای مختلف زدیم تا به نسخه نهایی رسیدیم.
مثلاً مصطفی صدرزاده یکی از شهدای معروف مدافع حرم است که برای مخاطب آشنا با این فضا، کاملاً شناختهشده است. در روایت اول مصطفی صدرزاده و بریدههایی از تصاویر مرتبط با او وجود داشت اما بهجای آن ترجیح دادیم تصاویر مرتبط با شهید دیگری را استفاده کنیم که رسیدیم به روایت شهید مولایی که حضرت آقا در فیلم اشاره میکنند سنشان آنقدر زیاد بود که ریششان را کوتاه میکردند تا پذیرفته شوند. حرف اصلی مستند همان است اما تلاش کردیم در روایتهای موازی دست به انتخاب بزنیم.
فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم میکردم * معمولاً وقتی پای صحبت خانوادههای شهدا مینشینیم، در کنار استحکام روحی و شکرگزاری که همواره در کلامشان مشهود است، گله هم کم ندارند. غالباً دردکشیده و زخمخوردهاند. کمااینکه در بخشهایی از مستند «لشکر زینبی» هم شاهد طرح برخی درددلها هستیم. اما کمی که در گفتگو با آنها عمیق میشویم، اعتراضات بعضاً تندی نسبت به عملکرد نهادهای متولی حوزه شهدا هم هستند. در این دیدارهای رودررو با شخص اول کشور آیا هیچوقت چنین دیالوگهای معترضانه و انتقادی در نگرفته است؟ چیزی شبیه همان اعتراضهای تندوتیزی که مثلاً از زبان برخی سینماگران در مستند «غیررسمی» شاهدش بودیم. در این دیدارها واقعاً چنین گلایههایی مطرح نشده یا براساس هدفگذاریای که برای مستند «لشکر زینبی» داشتید، آنها را در کار نمیبینیم؟
واقعیت این است که گلهگذاریهای خانواده شهدا در این دیدارها صرفاً یا ناظر به زخمزبانها است که بخشی از آن را در همین مستند هم میبینید، یا ناظر به دلتنگیهاست…
* یعنی در ۳۰ ساعت راشی که شما در اختیار داشتید، جز این دو مورد گلهگزاری دیگر نبود…
بله. محدود به همین موارد بود. اساساً فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم میکردم. ارتباط قلبی و عاطفی با رهبری در این دیدارها بسیار مشهود و پررنگ است. گلهای هم اگر مطرح میشود از همین جنس است.
* واقعیت این است چون در بخشهایی از این دیدارها شاهد حضور مسئولان بنیاد شهید هم هستیم، احتمال دادم شاید گلهگزاریهایی هم از باب درد دل در حضور رهبر انقلاب شده باشد…
بسیاربسیار کم است. حتی به یاد ندارم در این دیدارها حتی کسی نامهای به رهبری داده باشد و طرح شکایتی کرده باشد. اتفاقاً شرایط برعکس است و بخش عمدهای از گلایهها از این جنس است که ما هم میخواهیم به میدان برویم و شهید شویم. برای این درخواست از مسئولانی که اجازه حضور در میدان را به این خانوادهها نمیدهند، پیش رهبر گله میکنند.
* مجموعه «این ستارهها» که «لشکر زینبی» قسمت اول آن است، در چند قسمت قرار است تولید شود؟
دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا از همان سالهای جنگ برقرار بوده و ایشان دیدارهایی در سالهای ریاست جمهوری هم داشتهاند. بیش از قریب به دوهزار خانواده شهید تا به امروز با رهبری دیدار کردهاند که از خیلی از این دیدارها بهویژه دیدارهای دهه ۶۰ شاید امروز هیچ تصویر و راشی هم وجود نداشته باشد. بعضی از این دیدارها در محلهها و اماکن عجیبوغریبی رخ داده است. مثلاً موردی بود که ماشین حضرت آقا امکان ورود به منطقه را در پایینشهر نداشت. برای ادامه همین مجموعه «این ستارهها» طرح تولیدِ حداقل دو قسمت دیگر آماده است و قسمتهای بعدی آن بهمرور تولید خواهد شد.
* جناب اردستانی شما قبل از «لشکر زینبی» مستندهای دیگری هم با موضوع مدافعان حرم کار کردهاید، کمی از ارتباط شخصی خودتان با این فضا بگویید و اینکه چه شد در این مسیر مستندسازی افتادهاید؟
زمانی پدرم به جبهه میرفت. مایی که اواخر دهه ۶۰ بهدنیا آمدیم، همواره این آرزو را داشتهایم که حال و هوای آن سالها را درک کنیم. سال ۹۳ اولین نوبتی بود که بالاخره توانستم به سوریه بروم و جنگ را از نزدیک ببینم. با مدافعان حرم آشنا شدم…
* سال ۹۳ بهعنوان مستندساز به سوریه رفتید؟
بله. تا سال ۹۶ در قالب لشکر فاطمیون و با هماهنگی شهید ابوحامد به میدان میرفتم و اولین مستندهایم هم درباره مستندهای «فاطمیون» و «زینبیون» بود. در فضای ایران هم مجموعه «ملازمان حرم» را میساختم. طبیعتاً در این زمینه علاقه قبلی داشتم اما از زمانی که این بچهها را از نزدیک دیدم، این علقه بیشتر هم شد. من تجربه صحبت با شهیدی را داشتم که همین امروز هم تصویرش پسزمینه تلفن همراهم است. شهید سلیم اقبالی که شب عملیات با او مصاحبه داشتم و از فردای عملیات تنها آرزویم این است که جنازهاش برگردد. در همان عملیات به شهادت رسید.
ابراهیم حاتمیکیا جمله معروفی دارد که میگوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمیگشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس میکنم. از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم از سال ۹۳ تا امروز، هر سال ۲ تا ۳ نوبت به سوریه رفتهام. ابراهیم حاتمیکیا جمله معروفی دارد که میگوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمیگشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس میکنم.
از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم. من هم تلاشم را کردهام در این مسیر روی سوژههای دست بگذارم که دیگران کمتر دست میگذارند. واقعیت این است که تا زمانی که دو جایزه برای کارهایم گرفته بودم، حتی یک کلاس سینما هم نرفتم و بعد از آن بود که پیگیر آموزش شدم. همواره احساس میکنم در تمام این مسیر، دستی پشتیبانم بوده و راهنماییام کرده است. خدا به من لطف داشته که وارد این مسیر شوم.
* فکر میکنید مستندی از جنس «لشکر زینبی» چه نقشی میتواند در میدان خطیر «جنگ روایتها» ایفا کند. بهخصوص که میدانیم شبکههایی مانند بیبیسی فارسی و منوتو در حوزه جریان مدافعان حرم افغانستانی، چندان بیکار نبودهاند و آثاری را تولید کردهاند. چقدر در ساخت این مستند بحث ورود تأثیرگذار به این میدان را مدنظر داشتید؟
بحث اصلی ما در زمینه تولید است. در حوادث سال ۸۸ خاطرم هست که اجتماعات نیروهای انقلابی و حزباللهی گاه پرشمارتر هم بود اما انعکاسی در فضای مجازی پیدا نمیکرد. در حالی فیلمهای طرف مقابل بارها در فضایی مانند یوتیوب بارگذاری و دیده میشد. شرط اصلی ورود بچههای حزباللهی به میدان است. باید در این میدان سربازی کنیم.
این میدان، میدان جنگ است. همان زمان جنگ هم کسی میخواست به جبهه برود، حتماً ملاحظات و مشکلات بروکراسی پیش رویش وجود داشته است. نکتهای که حضرت آقا روی آن بارها تأکید داشتهاند این است که در این مسیر ناامید نشوید و ادامه دهید. ما باید هر کدام در حوزه کاری خودمان بجنگیم. از سوی دیگر نهادهای متولی هم در زمینه پرورش و هدایت نیروها ضعف جدی دارند. کاش امروز یک مرتضی آوینی داشتیم که به من میگفت، محسن اردستانی، وقتی به سوریه میروی، تو درباره این موضوع کار کن. به دیگری موضوع دیگری را میسپارد…
* چیزی شبیه فرماندهی…
بله فرماندهی فضای فرهنگی این میدان. علاوه بر اینکه این میدان نیاز به پرورش نیرو هم دارد.
* اتفاقاً یکی از مستندسازان حوزه مقاومت در گفتگویی روی این موضوع تأکید داشت که حاج قاسم سلیمانی، چنین نقشی را در مواجهه با بچههای مستندساز ایفا میکرد. گرا میداد به بچههای مستندساز و این یعنی یک نگاه درست به موضوع «رسانه» و استفاده هدفمند از این ظرفیت….
حضرت آقا زمانی بحث آتش به اختیار را مطرح کردند که ارتباط میان فرماندهی و بدنه نیروها از بین رفته باشد. در این میدان قرار نیست ناامید شویم. باید مراکز فرهنگی ما متوجه مراحل آموزش و هدایت فیلمسازان باشد. این اتفاق امروز رخ نمیدهد اما به هر حال شاهد پرورش مستندسازانی در این میدان هستیم.
«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایتها» بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در یکی از دیدارهای خانوادهی شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب، نوبت به همسر و فرزند شهید روحالله طالبی اقدم که میرسد، جلو میروند تا با آقا صحبت کنند. آقا از دختر سه چهار سالهی شهید میپرسند: اسم شما چیست؟ پاسخ میدهد: «حنانه» و بعد هم میرود و مینشیند. اما کمی بعد انگار یادش میآید که میخواسته برای آقا شعر بخواند. آقا به زبان آذری میگویند: عیبی ندارد، بخوان. حنانه دوباره مقابل آقا میایستد و شروع به شعر خواندن میکند: یه توپ دارم قل قلیه؛ سرخ و سفید و آبیه…
آقا که میبینند صدای حنانه آرام است، به زبان آذری به حنانه میگویند: جلوتر بیا، بعد هم میکروفون را به سوی او میچرخانند تا همهی حضار شیرینزبانی حنانه را بشنوند. وقتی حنانه شعرش را تمام کرد، آقا با نگاهی پدرانه و همراه با ملاطفت و مهربانی، به او ماشاءالله میگویند و او را تحسین میکنند.
انگار پدر حنانه هم گوشهای از حسینیه ایستاده و از شعر خواندن دخترش در نزد آقا حظ میبرد…
اولین قسمت از روایتهای مستند لشکر زینبی بزودی از حسابهای khamenei.ir و شبکه اول سیما پخش خواهد شد.
داستان یک عکس؛ وقتی آقا تریبون را به حنانه داد بیشتر بخوانید »