لشکر فاطمیون

رسم رود فرات این بار برای لشکر فاطمیون تکرار شد

رسم رود فرات این بار برای لشکر فاطمیون تکرار شد



یکی از رزمندگان فاطمیون می‌گوید: با فرات فاصله‌ چندانی نداشتیم؛اما برای برداشتن آب نمی‌توانستیم به آن نزدیک شویم؛ چون از آن طرف شط به سمتمان تیراندازی می‌شد. بچه‌ها می‌گفتند: رسم فرات، همین است!

به گزارش مجاهدت از مشرق، امروز، روز تاسوعای حسینی است، روزی که تداعی‌کننده نقش حضرت ابوالفضل العباس (ع) در دفاع حرم است. روزی که ذاکران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) داستان رود فرات و نرسیدن آب به خیمه را برای عزاداران حسینی بازتعریف می‌کنند. اما این بار، روایت مصطفی نجیب از مدافعان حرم درباره رود فرات و حکایت دوباره زنده شدن آن مرثیه است. آنچه در ادامه می‌خوانید روایت این رزمنده لشکر فاطمیون از آزادسازی شهر بوکمال سوریه از کتاب «ابوباران» است:

فرات این بار آب رودش را از مدافعان حرم دریغ کرد

در حالی که ما با شط فاصله‌ چندانی نداشتیم، برای برداشتن آب نمی‌توانستیم به آن نزدیک شویم، چون به سمتمان از آن طرف شط تیراندازی می‌شد. بچه ها با این قضیه کنار آمده بودند و بین خودشان می‌گفتند: رسم فرات، همین است؛ کسانی را که نزدیکش هستند، تشنه نگه می‌دارد.

فردا صبح، چند ماشین برای انتقال مردم به آنجا آمد؛ چون احتمال هجوم داعش زیاد بود و گاهی هم خانه‌ها را با خمپاره شصت می‌زدند. از مردم خواستیم وسایلی را که می‌خواهند همراه خود ببرند، جمع کنند و بعد سوار ماشین‌ها بشوند. ما نهایت تلاش خودمان را می‌کردیم عزت و احترام مردم حفظ بشود و بچه‌ها نترسند، اما باز هم بسیاری از کودکان با صدای بلند گریه می کردند، و مادرانشان نمی‌توانستند آرامشان کنند.

در همین زمان، یکی از دوستانم را دیدم که سید بود. در گوشه‌ای ایستاده بود و گریه می‌کرد. رفتم کنارش، و پرسیدم: چرا گریه می‌کنی؟. همان‌طور که دستش را روی پیشانی‌اش گذاشته بود و شانه‌هایش تکان می‌خورد، گفت: مگر نمی‌بینی؟ ما به این مردم این‌قدر احترام کردیم و حواسمان بود آب توی دلشان تکان نخورد، اما بچه‌ها ترسیده‌اند و گریه و زاری می‌کنند. حالا ببین کربلا چه خبر بوده و با فرزندان امام حسین چه کرده‌اند؟.

به خاطر دل پاکش، پیشانی‌اش را بوسیدم و چند دقیقه ای کنارش ماندم.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رسم رود فرات این بار برای لشکر فاطمیون تکرار شد بیشتر بخوانید »

آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم!

آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم!



خیلی التماس کردم به سپاه که یک لحظه ثانیه ای فیلم بگیرید در خاک گذاشتید فقط چهره اش را ببینیم. بعضی گفتند فیلم را نمی‌دهیم، بعضی گفت نمی‌دانیم دست کیست…

گروه جهاد و مقاومت مشرق – تیپ فاطمیون که بعدها به لشکر تبدیل شد، متشکل از نیروهای داوطلب بود که همزمان با نبردهای داخلی در سوریه، عازم این کشور شدند. این لشکر متشکل از «داوطلبان» افغانستانی است که به عشق پاسداری از حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها عازم دمشق شدند. این گروه در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ شمسی با ۲۲ نفر در منطقه زینبیه سوریه حاضر شد و اعلام موجودیت کرده و امروز با نام لشکر فاطمیون شناخته می‌شود. بنیانگذار این گروه علیرضا توسلی ملقب به ابوحامد بود که در ۹ اسفند سال ۱۳۹۳ در منطقه تل قرین در نزدیکی مرزهای فلسطین اشغالی همراه با معاونش رضا بخشی (فاتح) توسط موشکی که از هواپیمای بدون سرنشین اسرائیلی شلیک شد، به شهادت رسیدند.

قسمت قبلی را اینجا بخوانید؛

یکی از پسرانم آمد پسر دیگرم رفت سوریه

پسرم ۴۵ روز در سردخانه بود! +‌ عکس

اذان صبح که تمام شد، برادرم به شهادت رسید!

خون شهیدان ابوحامد و فاتح، جان دوباره‌ای به این لشکر داد به نحوی که مجاهدان و جوانان افغان از سرتاسر دنیا، خصوصا از شهرها و روستاهای ایران، تمام تلاششان را می‌کردند تا به سوریه بروند. شجاعت و جنگ‌آوری این مبارزان در نبرد سوریه بی‌بدیل بود. سایت خبری تحلیلی مشرق افتخار دارد در سال ۱۴۰۱ نیز گفتگو با خانواده شهدای مدافع حرم، خصوصا شهدای فاطمیون را ادامه دهد تا این سرشناسان در آسمان و گمنامان در زمین را بیشتر به نسل جوان بشناساند. دوست خوبمان سید ابراهیم در اصفهان، با پدر و مادر شهید مدافع حرم فاطمیون، حاجی‌حسین معصومی گفتگویی ترتیب داده است که متن آن را بی کم و کاست در چهار قسمت، ‌ تقدیم می‌کنیم.

آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم!

**: وقتی به ایران آمدید، رفتید سر مزارش؟

خواهر شهید: آره سر مزارش رفتیم؛ اصلا باور نمی‌کردم؛ سر خاکش نشستم؛ باورم نمی‌شد؛ هنوز هم باور نمی‌کنم شهید شده؛ هنوز می‌گویم یک روزی می‌آید، چون واقعا خیلی سخت است؛ برادرت در سن جوانی باشد و بعد از شش سال بیایی سر مزارش بنشینی و گریه کنی؛ خیلی سخت است.

بعضی اتفاق‌ها برای برادر شهیدم یک طوری افتاد، که مثلا یک نفری نمی‌گوید فلانی مُرد، فلانی اینطوری شد؛ چون قبل از این، ده روز پیش، همین امسال مادربزرگم فوت کرد. وقتی خبر رسید که مادربزرگم فوت کرد، به نظرم هیچ گپی نشد. اصلا هیچ تصوری وجود نداشت. اصلا می‌گویم وقتی داداشم در سن جوانی شهید شد، فهمیدیم مرگ اینها که مرگ نیست، اصلا هیچ تصوری از رفتن داداشم نداشتم. هر مرگی که می‌شنوم که فلانی مرده یا فلانی به رحمت خدا رفته، اصلا هیچ تاثیری بر من نمی‌گذارد و می‌گویم رفت که رفت.

**: فکر نمی‌کنید به خاطر صبری است که حضرت زینب بهتان داده؟

خواهر شهید: شاید هم همینطور است. ما واقعا اول سعی می‌کردیم خودمان را جای حضرت زینب قرار بدهیم چون صبر زیادی که حضرت زینب داشت را ما نداریم، اما باز هم بعضی وقت‌ها فکر می‌کنیم حتما لیاقتش بوده چون لیاقت داشته چون واقعا آدمی بود که در شهادت خودش ساخته شده بود؛ چون بعضی وقت‌ها مادر صحبت می‌کند و خاطراتش را و گپ‌هایش را که مرور می کنیم، می‌گوییم که همه‌اش ببین این چه رقمی بود؛ هیچ وقت قانع نبود، همیشه از بچگی که ما باهاش آشنا بودیم و از سن ۱۷ **: ۱۸ سالگی که ما خیلی باهاش صمیمی بودیم اصلا به هیچی قانع نبود؛ وقتی یک چیزی را به دست می‌آورد می‌گفت ما باید از این زیادتر به دست بیاورم. مثلا وقتی می‌گفت فلان چیز است، فلان چیز است یعنی از این زیادتر ان‌شاالله می‌گیرم. همه‌ش می‌گفت یک چیز در رویای خودم ساخته‌ام؛ ببین یک روز من به جایی می‌رسم که هیچ کس تصورش را نمی‌کند، یک روز همگی شما را غافل‌گیر می کنم…

جوان هدفمندی بود، خیلی آرزو داشت، هدف داشت، همه‌اش به مامانم می‌گفت مامان برای تو یک خانه می‌گیرم، خانه ای بگیرم برای تو شش طبقه باشد از بالا همگی را نگاه کنی. همیشه همین بود. چند روز پیش که از سپاه زنگ زدند که قرار است به شما خانه بدهیم، یادم آمد گفتم ببین حاجی‌حسین همیشه می‌گفت یک خانه شش طبقه برایت می‌گیرم… همیشه هر چی بگوییم باز هم کم است، تاریخ و روزها و ساعت‌ها و ثانیه‌ها گذشت ولی باز هم هیچ وقت حرف اصلی‌اش را متوجه نشدیم… با اینکه شش سال از شهادتش گذشته با اینکه رویش را ندیدیم اما یک طوری تصورم می‌کنم زنده است، امیدوارم شاید روزی بیاید.

**: گفتید تماس می‌گرفت و طولانی صحبت می‌کرد؛ با شما درباره چی صحبت می‌کرد؟

خواهر شهید: بیشتر یک روز، همین روز جمعه بود فکر کنم؛ سر ظهر بود؛ ما بُرانی پخته کرده بودیم؛ زنگ زد از آنجا، چون خانه برادرم یک پسر شده بود و پسرش سه شنبه به دنیا آمده بود؛ سال ۹۴ بود؛ سه شنبه برج ۳ بود؛ چون تماسش قطع شده بود جمعه به ما زنگ زد، یعنی تک‌تک ما را گپ می‌زد می‌گفت در جایی هستیم یک نفر آمده، همه اش همین را می‌گفت در جایی هستم یک پسر دیگر آمده، گفت ببین اسم این را محمد مصطفی بگذارید، یا الیاس بگذارید یا مصطفی که در جای من بیاید. گفتیم حتما چون دور است این حرف‌ها را می‌زند… اصلا فکری نداشتیم، چون احساس می‌کنیم خودش از شهادت خبر داشته می‌گوید یک نفری از عضو خانواده کم شود یک نفر دیگر به جای من آمده.

آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم!

همان روزی که خبر شد خانه برادرم پسر شده، همان روز سوریه یک گوسفند کشته بود، عکس‌هایش را برای ما راهی کرده بود؛ گفته بود من این را نذر کردم، خیلی آدم مرتبی بود. بعضی از دوستانش می‌گفتند همه اش لبش به خنده بود، می‌گفتیم حاج حسین این کارها را که می‌گفته همه اش یعنی در ماه روزه می‌گرفت با اینکه خودش روزه می‌گرفت؛ می‌گفت همیشه ماه روزه را برای بچه‌ها فقط او افطاری آماده می‌کرد. افطاری را فقط او آماده می‌کرد. می‌گفت یعنی ما یک روز ندیدیم که حاج حسین بیکار بنشید. یک دایی‌ام اینجا است. دایی‌ام خیلی او را اذیت می‌کرد؛ دایی‌ام می‌گفت من همه چیز را می‌زدم و اذیت می‌کردم، فقط اندازه دو ثانیه قهر می‌کرد بعد می‌گفت دایی جان بیا آشتی.

وقتی خبر شهادتش به من رسید در ماشین بودم؛ طرف خانه می‌رفتم در کابل، گفتم بروم ببینم واقعا راست است؟ چه خبر است؟ به پسرخاله ام زنگ زدم، پسرخاله ام گفت خبر خاصی ما نشنیدیم؛ می‌گویند که زخمی شده؛ زخمش خیلی عمیق نیست.

ما یک چند روز چون دلم خیلی گواهی بد می‌داد؛ حالم خیلی بد بود، به دلم شک افتاده بود چرا اینطور شده؛ اگر اینطور بود باید خبرش زودتر می‌آمد، در اتوبوس بودم که پسرخاله ام زنگ زدم گفتم تو را خدا راستش را بگو چه خبر است؟ گفت حاج حسین شهید شده؛ در اتوبوس افتادم؛ گوشیم را خبر نداشتم، یک وقتی به حال آمدم که مامانم بالای سرم بود؛ اصلا آن صدا از گوشم نمی‌رود، اصلا آن صدای پسرخاله ام در گوش من هست که داداشت شهید شده.

وقتی خبر شهادتش را شنیدم دیگه گفتم حتما خدا خواسته باید هر رقمی شده باید من خودم را باید دلداری بدهم خواهرهای خودم را برادرهای خودم را دلداری بدهم. کارهای مادرم جور نمی‌شد، از صبح می‌گشتم تا ظهر، افغانستان هم می‌دانید کارهای اداری‌اش چه رقمی است؛ شعبه به شعبه می‌گشتیم تا کارهای اداری‌اش جور شد، تا ویزایش جور شد، پشت ویزایش دنبالش گشتیم، تا مادرم اینها آمدند تقریبا ۱۷ برج ۷ خاکسپاری‌اش بود، دو ماه قشنگ داداشم در سردخانه ماند تا کارهایش ردیف شد تا آمدند، با اینکه دنبال کارهایش می‌گشتیم از صبح می‌گشتیم تا ظهر، می‌گفتیم تا زودتر جور شود که عزیزان اذیت نشوند، اما خودمان که ۹۷ آمدیم، باز هم وسایلش را که آوردند، احساس می‌کنیم وسایلش که اینطوری است خودش چه رقمی است.

مادر شهید: کلاه نظامی‌اش هست. ساکش هست، انگشترش که در جیبش بود، هست.

خواهر شهید: ساکش را پر از خون آورده بودند؛ انگشترش پر خون بود؛ انگشترش را شستیم به خاطر مادرم که دست می‌گرفت گریه می‌کرد، ساعتش را هم شستیم، لکش روی انگشترش قشنگ مانده که داداشم در افغانستان گفت مثل نشانه برای من بفرستید. ساعتش را تقریبا شش سال است همین طوری کار میکند؛ باطری‌اش خلاص نمی‌شود. همین طوری خودش می‌چرخد.

مادر شهید: ساعت به ساعت زنگ می‌زند. مثل آن گوشی‌اش است.

خواهر شهید: زنگ گوشی‌اش می‌خورد.

مادر شهید: روزی چند دفعه زنگ می‌خورد. پیش تعمیرکار بردیم اما باز هم زنگ می‌خورد!

خواهر شهید: مثل پشت خطی صدای لرزه دارد.

**: یعنی کسی با شما تماس می‌گیرد؟

خواهر شهید: آره، یک صدای لرزه دارد، گاهی اوقات که خانه تنها باشیم آرامش باشد، سکوت باشد، قشنگ پیداست که گوشی‌اش دارد زنگ می‌خورد با صدای لرزه؛ اما تصویرش نه، وقتی فضای آرام باشی، فقط گوشی‌اش زنگ می‌خورد و لرزه می‌خورد.

**: جایی بردید که ببینید علتش چیست؟

مادر شهید: بله.

آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم!
وسائل به جا مانده از شهید معصومی

خواهر شهید: سه چهار جا بردیم چون گوشی‌اش خیلی ضربه خورده، عکس‌هایش همه داخلش بود، ما ازش عکس خیلی زیادی نداریم، چند تا عکسی که دوره ۱۵ روزه شهید بود هست و دیگر عکسی نداریم. خودم سه سال است که طراحی می‌روم، یک روزی چون خیلی سفارش‌هایم زیاد بود، یک روز تصمیم گرفتم اولین سالگردش عکس از داداشم بکشم. وقتی عکس را از کار گرفتیم، دیگه عکس‌ها را ما حدودا یک ساعت دو ساعت سه ساعت شاید یک روز ما رفتیم، می‌گفتیم عکس داداشم را چرا هر دفعه که می‌کشیدم دو سه جاییش هم لکه شده، یعنی ما تنها در کلاس گریه نمی‌کردم، با اینکه عکس داداشم تمیز نبود، قشنگ پیدا نبود صورتش، اما یک طوری عکس از این طراحی شد که همان استادمان همان کسانی که دیده اند می‌گفتند شهید دارد عکس خودش را خودش با دست خودش می‌کشد. یعنی حدودا ۴۵ تا عکس از او تمام کردیم، ما خودمان هم نفهمیدیم چه رقمی تمام شد.

**: الان که یاد حاج حسین می‌افتید بیشتر کدام خاطره در ذهنتان هست؟

خواهر شهید: اینکه همیشه با هم بودیم. صحنه‌هایی که با هم بودیم، سر سفره می‌نشستیم، صحنه‌های دعوا، صحنه‌های سخنرانی‌اش، لحظه به لحظه اش در یادم هست.

**: وقت‌هایی که دلتنگ می‌شوید چه کار می‌کنید؟

خواهر شهید: فقط سر خاکش گریه می‌کنیم. سر مزارش می‌رویم همین طور اشکم می‌آید. هر مشکلی پیش می‌آید، هر دلتنگی که دارم فقط سر مزارش گریه می‌کنم و با او حرف می زنم.

**: تا حالا شده بهشان توسل کنید و جواب هم بگیرید؟

خواهر شهید: آره؛ خیلی زیاد. خیلی هم مامانم که مریض بود عمل شد، در اتاق عمل بود خیلی بی‌تابی کردم، چون دکترها گفتند عملش خیلی سخت است، کیسه صفرایش خیلی سنگش عمیق است؛ چون مامانم به مشکلات زیادی برخورده بود. فقط همه اش می‌گفتیم که مامانم را از ما نگیر و… وقتی شب‌ها می‌خوابیم یعنی عکسش مثل یک نوری می‌افتاد، عکسش که من طراحی کردم، لامپ‌ها همه خاموش باشند قشنگ خودش یک نوری می‌دهد، خیلی جالب است عکسش. با اینکه من خیلی طراحی کردم، تقریبا ده بیست تا سفارش داشتیم که فیلم‌ها و عکس‌هایش همه بودند حتی در یک حیاط هست که ایرانی‌ها هستند حیاط صاحب الزمان است؛ خیابان کمال؛ چهار دانه عکس امام علی است که آوردیم طراحی کردیم که یک دانه اش را خودم طراحی کردم؛ یک طوری است که عکسش نورانی‌تر است. مثلا همه در کلاس می‌گفتند چرا همه تابلوها که می‌کشی اینقدر خوب است. همه کارهایی که می‌کنی متفاوت است؟ چون من خیلی در کار خود دقت می‌کنم که می‌گویم باید دقت شود، مثل عکس داداشم هیچ عکسی که تابلوها و عکس‌هاش را دارم که به شما نشان بدهم فیلم‌هایش را دارم به شما نشان بدهم، اما هیچ عکسی مثل این نورانی و سریعتر که تمام شده باشد من هنوز هیج تابلویی ندارم؛ در این مدت سه سالی که من طراحی می‌کنم اولین تابلویی است که برایم جذاب است و سریعتر تمام شده است.

**: تابلویتان عشق بین خواهر و برادری را قشنگ نشان می‌دهد.

خواهر شهید: آره؛ چون من خیلی آرزویش را داشتم؛ برادر شهیدم را خیلی دوست داشتم چون خودش هم خیلی خواهردوست بود؛ خیلی با هم حرف می‌زدیم؛ صحبت می‌کردیم. هر چه بگویم هر ثانیه و هر لحظه‌اش کم است.

در نانوایی کار می‌کرد؛ شبانه ده تا نان می‌آورد، دو تا یا سه تایش را برای خودمان می‌گذاشت بعد همه اش را پخش می‌کرد، بین مردم. فقط محرم که می‌شد یک ماه محرم خود را از کار می‌گرفت و فقط چایخانه می‌زد، یعنی همه هزینه‌هایش را از جیب خودش می‌داد؛ همه کارهایش را می‌کرد، در ماه محرم که می‌شد اینقدر عزاداری محکم می‌گرفت، می‌گفتم شاید هم آن عزاداری‌اش برای امام حسین بود که راه شهادت رفته؛ خدا شهادتش را انتخاب کرده.

واقعا خیلی سخت است آدم داغ عزیز خود را به خصوص برادر را ببیند. داغ همه چی می‌شود تحمل کرد؛ داغ برادر نمی‌شود، داغ برادر یک داغی است که تا زنده ای در وجودت هست. اگر مردی هم در وجودت می ماند. بعضی وقت‌ها می‌گویم کاش می‌آمدیم فقط یک دفعه می‌دیدیمش. خیلی التماس کردم به سپاه که یک لحظه ثانیه ای فیلم بگیرید در خاک گذاشتید فقط چهره اش را ببینیم. بعضی گفتند فیلم را نمی‌دهیم، بعضی گفت نمی‌دانیم دست کیست؛ خیلی این سو آن سو رفتیم خواستم فیلمش را ببینم آن ثانیه ای که در خاک گذاشتند…

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آرزو دارم فیلم خاکسپاری برادرم را ببینم! بیشتر بخوانید »

مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون

تصاویر/ مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون


مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون بیشتر بخوانید »

حال و هوای رزمندگان مقاومت برای مبارزه با رژیم صهیونیستی

حال و هوای رزمندگان مقاومت برای مبارزه با رژیم صهیونیستی



جمعی از رزمندگان و خانواده‌های معزز شهدای لشکر فاطمیون همنوا با سایر آحاد ملت مسلمان ایران در روز جهانی قدس به خیابان آمده و فریاد مرگ بر اسرائیل سر دادند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار سرتیپ «اسماعیل قاآنی» فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در مراسم راهپیمایی روز جهانی قدس در میان رزمندگان لشکر فاطمیون در مشهد حضور یافت.

کشور افغانستان , لشکر فاطمیون , بیت المقدس , روز جهانی قدس , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

حسنی از رزمندگان لشکر سرافراز فاطمیون درباره حضور اعضای این لشکر در راهپیمایی روز قدس گفت: انگیزه من و همرزمانم از حضور در راهپیمایی جهانی روز قدس نشان دادن زنده بودن محبت ما نسبت به مسجد الاقصی و فلسطین عزیز است، و اینکه ما همیشه برای دفاع از آرمان‌ها و آزادی قدس شریف منتظر امر رهبر معظم انقلاب هستیم.

کشور افغانستان , لشکر فاطمیون , بیت المقدس , روز جهانی قدس , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

وی تاکید کرد: سند اثبات حرف من تقدیم ۲ فرمانده شهید فاطمیون در نزدیکی سرزمین‌های اشغالی است که رویای آن عزیزان آزادی قدس و نابودی رژیم صهیونیستی بود و ما ادامه دهنده مسیرشان هستیم.

محمدی از دیگر رزمندگان نیز درباره آرزوی لشکر فاطمیون برای مقابله با رژیم صهیونیستی گفت: همه دنیا بویژه رژیم صهیونیستی به خوبی می‌داند که ما رزمندگان فاطمیون چقدر نسبت به این رژیم منحوس اشغالگر حس تنفر داریم و بیشتر از آن، انگیزه مقابله با این ترسوها در وجود ما است؛ این را قبلاً فرمانده شهید فاطمیون نیز گفته بود که آرزوی فاطمیون مقابله رو در رو با رژیم غاصب صهیونیستی است.

کشور افغانستان , لشکر فاطمیون , بیت المقدس , روز جهانی قدس , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

حسین‌زاده از رزمندگان لشکر فاطمیون نیز با اشاره به حضور سردار «اسماعیل قاآنی» فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در میان این رزمندگان طی مسیر راهپیمایی گفت: اینکه فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در روز جهانی قدس در کنار رزمندگان فاطمیون حضور پیدا می‌کند را می‌توان پیام هشداری برای اسرائیل دانست که نیروی قدس همراه با رزمندگان مسلمان از ملیت‌های مختلف آماده آزادسازی قدس شریف است.

کشور افغانستان , لشکر فاطمیون , بیت المقدس , روز جهانی قدس , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

موسوی از رزمندگان لشکر فاطمیون نیز با اشاره به حضور پرشور مسلمانان از کشورهای مختلف در راهپیمایی روز جهانی قدس در مشهد گفت: آزادی قدس هدف مشترک همه مسلمانان است؛ در اینجا، مشهد به عنوان پایتخت معنوی ایران می‌بینید که در کنار ایرانی‌ها مهاجرین کشورهای مختلف حضور دارند.

کشور افغانستان , لشکر فاطمیون , بیت المقدس , روز جهانی قدس , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

وی افزود: من از افغانستان، دیگری از عراق، یکی از آفریقا و برادرانی از پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی در این راهپیمایی حضور دارند که خود این حضور و همبستگی افراد از چندین ملیت در صحنه به برکت انقلاب اسلامی است و در این میان لشکر فاطمیون به دلیل چند سال مبارزه با دست‌نشاندگان رژیم صهیونیستی در سوریه خود را جزو پیشتازان عرصه مبارزه با این رژیم اشغالگر می‌داند و قطعاً روزی در مسجد الاقصی گردهم خواهیم آمد و ردی از اسرائیل نخواهیم گذاشت.

کشور افغانستان , لشکر فاطمیون , بیت المقدس , روز جهانی قدس , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حال و هوای رزمندگان مقاومت برای مبارزه با رژیم صهیونیستی بیشتر بخوانید »

عملیات تروریستی در مشهد را چه کسی هدایت کرد؟

عملیات تروریستی در مشهد را چه کسی هدایت کرد؟



در ایران سپر بلای مردم افغانستان شدن تعارف نیست؛ دولت ایران مانند دولت آمریکا تنها برای دست‌هایی که به سویش دراز می‌شود دعا نمی‌خواند!

سرویس سیاست مشرق- انجام سه عملیات در دو جهت مختلف نشانه‌های مهم در خود دارد، قتل دو روحانی اهل سنت در گنبد، شهادت و مجروح شدن سه طلبه مظلوم در حریم اهل بیت در مشهد و نیز اقدام تروریستی در مسجد پل خشتی کابل را باید در یک امتداد قرار داده و روی اهداف آن تأمل کرد.

علائم موجود از این حوادث نشان می‌دهد سناریویی دقیق برای ایجاد یک توطئه جدید در منطقه توسط آمریکایی‌ها طراحی‌شده است. در هفته‌های اخیر میزان اخبار دسته‌بندی‌شده از یک اتاق فرمان خاص به طرز قابل‌ملاحظه‌ای افزایش پیداکرده است؛ شایعه‌سازی، بالا بردن سطح اختلافات مذهبی میان شیعیان و اهل سنت و یا اختلافات قومی به نظر یک هدف خاص را دنبال می‌کند.

بعد از پیروزی‌های درخشان جبهه مقاومت با فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی در سوریه و عراق و در هم شکستن جبهه عبری- غربی؛ دشمن به این نتیجه رسید که چسب استحکام دهنده مقاومت اسلامی در منطقه فراتر از پول پاشی برخی کشورهای عربی است. ازاین‌رو دستگاه ادراکی دشمن در سویی قرار گرفت که این دژ محکم و صف متحد رزمندگان اسلام را بر هم بزند.

سال ۲۰۱۷ مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان (تحت مدیریت آمریکایی‌ها) در گزارشی نوشت که علاقه وافر مردم افغانستان برای پیوستن به لشکر فاطمیون غیرقابل وصف است. در آن گزارش آمده بود که فاطمیون و سایر لشکرهای منطقه‌ای برای حفظ هژمونی کاخ سفید خطرناک است و باید متلاشی شود.

همان روزها بود که برخی با اشاراتی به اختلافات قومی و مذهبی دامن زده و با انجام توطئه به‌گونه‌ای صحنه‌سازی کردند که از لشکر فاطمیون یک نیروی خطرناک و تروریستی در خاک افغانستان بسازند. پس از نتیجه ندادن آن ماجرا، خط ارتباطی برای ایجاد جنگ ترکیبی تغییر کرد.

برخی نمایندگان مجلس آن روزهای افغانستان هرروز شرارتی به پا می‌کردند که میان دو کشور همسایه آتش اختلافات را روشن کنند. صف کشی تعدادی اندک در برابر کنسول گری ایران در هرات بخشی از آن ماجرا بود. تولید شایعاتی چون برخورد نامناسب مرزبانی جمهوری اسلامی ایران با مهاجران افغانستانی و یا داستان عجیب غرق شدن چند مهاجر در آب توسط مأموران ایرانی بخشی از آن حوادث دروغین بود.

بعد از شکست ارتش تروریستی آمریکا و فرار دست جمعی آن‌ها از فرودگاه کابل؛ اگرچه دشمن حضور فیزیکی خود را کاهش داد، اما عملیات تحریکی‌اش به‌منظور برهم زدن معادلات جدید ژئوپلیتیکی نه‌تنها تغییر نکرد، بلکه دامنه آن به طرز قابل‌توجهی افزایش یافت.

کشورهای غربی درحالی‌که مردم افغانستان را تحت شدیدترین ترحیم‌ها قرار داده بودند، اما به‌گونه‌ای وانمود می‌کردند که مشکل اصلی همسایگان افغانستان هستند و آن‌ها عامل  رنج و دردهای مردم آن کشور شده‌اند. انفجارهای سریالی در مناطق شیعه‌نشین توسط عناصر داعش؛ تولید محتوای دروغین از شیوه حکومت طالبان، آموزش و لجستیک مزدوران در برخی ولایت‌ها نشان می‌داد که اگرچه دشمن با بدترین شکل صحنه را ترک کرده؛ اما شبح سرگردان آن همچنان روی منطقه دست به شرارت می‌زند.

دسیسه‌ای عمیق و خطرناک در حمله به صحن متبرک رضوی و پس‌ازآن انفجار یک مسجد متعلق به اهل تسنن در شهر کابل نشان می‌دهد که نقشه توطئه دشمن برای ایجاد تفرقه میان ملت‌های منطقه چگونه طراحی‌شده است. در این ماجرا پرداختن به چند نکته اهمیت فراوان دارد:

۱- اگرچه حوادثی مانند شهادت طلبه مشهدی و بلکه بزرگ‌تر از آن، ممکن است در گوشه و کنار یک کشور پهناوری مثل ایران بارها اتفاق افتاده باشد، اما شکل‌گیری یک چنین جنایتی در امن‌ترین مکان مذهبی، به‌شدت تکان‌دهنده و سؤال‌برانگیز است و توجه‌ها را به سمت وجود دسیسه و توطئهٔ بس عمیق و خطرناک سوق می‌دهد و نشان از برنامه‌ریزی دقیق و منظم دارد تا دشمنان اسلام از این حادثه بهره بالا ببرند.

استفاده از یک تکفیری (تبعه افغانستان) برای اجرای عملیات از سوی دشمن قابل‌تأمل است! بررسی سوابق عبداللطیف مرادی (ضارب) در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که او از تعادل روحی و روانی درست برخوردار نبوده و انتخاب او به‌عنوان عامل ترور با دقت نظر از جانب سرویس‌های اطلاعاتی دشمن صورت گرفته است.

۲-  انتخاب یک تبعه افغانستانی تیپولوژی عملیات را به‌خوبی نشان می‌دهد، برخلاف سایر عملیات های تکفیری صورت گرفته در ایران (مانند حمله داعش به مجلس و نیز ماجرای رژه اهواز) عامل ترور فردی انتخاب‌شده است که انجام عملیات از جانب او نشانه‌هایی داشته باشد. نشان دادن قاتل به‌عنوان تبعه افغانستان ایجاد تنش میان دو ملت ایران و افغانستان‌ را اضافه کرده و ضمن آسیب زدن به روحیه مهاجرین مظلوم افغانستانی، نقش منطقه‌ای ایران را تضعیف نموده و از سوی دیگر فضای کشور را نا امن نشان می‌دهد. این شرایط فضاحت آمریکا در افغانستان ، منطقه و شکست طرفداران آمریکا در کشورهای محور مقاومت را تحت شعاع قرار خواهد داد.

۳- اخیراً حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه در نشست وزرای امور خارجه کشورهای همسایه افغانستان در چین گفته است که ایران میزبان پنج میلیون مهاجر افغانستانی است.جمهوری اسلامی ایران پس از آغاز جنگ‌های سریالی در افغانستان به‌تنهایی میلیون‌ها پناه‌جو و پناهنده افغانستانی را در خود جای‌داده است و تنها کشور همسایه است که بدون ایجاد بحران، همواره در کنار مردم افغانستان بوده است و در بدترین شرایط از هیچ‌گونه یاری و دوستی دریغ نکرده است.

در شرایطی که ایران خود از سوی دولت‌های متجاوز خارجی، همواره آماج بی‌رحمانه‌ترین تحریم‌ها و محدودیت‌های اقتصادی قرار داشته، بااین‌حال، مرزهای ملی همیشه به روی پناه‌جویان قانونی و حتی غیرقانونی افغانستان باز بوده و جامعه میزبان با آغوش باز و رویی گشاده از میهمانان افغانستانی‌شان پذیرایی کرده‌است.

در حال حاضر، میلیون‌ها مهاجر افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند و به‌جز شرکت در انتخابات‌های ایران، تقریباً از تمامی حقوق و امتیازات یک شهروند ایرانی برخوردارند و نسل‌های جدید مهاجران، کاملاً بر بنیاد ارزش‌ها و آموزه‌ها و نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی، پرورش می‌یابند. این شرایط پیوندهای تمدنی میان دو کشورمستحکم کرده است. ایجاد حوزه تمدنی نقطه‌ای است که دشمن آن را تحمل نکرده و علیه آن دسیسه‌چینی می‌کند.

۴- ایجاد حوزه تمدنی، عاطفی و ادیانی مشترک میان دو کشور باعث شده است که از دل آن رودخانه‌هایی عمیق چون لشکر فاطمیون و تیپ ابوذر در جنگ تحمیلی شکل‌گرفته که حافظ جان، مال و ناموس هر دو کشور باشند. از سویی در میانه هجوم دشمن خارجی (شوروی و آمریکا) این دست یاری ایرانیان است که به‌سوی مردم افغانستان دراز شده تا سلب امنیت خارجی با دفاع ملی( چون احمدشاه مسعود) بر دشمن غلبه کند.

۵- دشمن برای ضربه زدن به حوزه تمدنی مشترک از یک تیغ دو لبه استفاده کرده است. مدل آسیب‌رسانی دشمن به‌گونه‌ای است که هم به میزبان (ایران) و هم میهمان به یک اندازه آسیب وارد شود. در چنین وضعیتی در برخورد با عوامل دشمن نیازمند صبوری، ظرافت، هوشمندی و دقت نظر فروان است!

۶- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در چندین عملیات بازوهای عملیاتی تکفیری‌ها در دیر الزور، بوکمال، نبل و الزهرا را قطع کرده است. این وضعیت باعث شد تا دشمن قدرت عملیاتی خود را ازدست‌داده و فرمت خود را از تهاجمی به حالت ادراکی و ضربتی تغییر دهد.

به‌صورت طبیعی عملیات مویرگی دشمن نیازمند بازتعریف دوباره از مقوله تروریسم دارد. تاکنون نهادهای سیاسی، مذهبی، امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران به دشمنان اجازه نداده‌اند تا با استفاده از ابزارهای قدیمی، بحران‌های تازه‌ای بسازند و روابط برادرانه ایرانیان و مهاجران را تنش آلود سازند.

در همین راستا، ایران بارها اعلام کرده که هرگونه رویداد مرتبط با ناامنی‌های اجتماعی منسوب به مهاجرین افغانستانی و سایر اتباع خارجی، از طریق تریبون‌های رسمی منتشر و همرسانی می‌شود و جز این مجاری، هر خبر دیگری در این زمینه، کذب و بی‌پایه است.

این نکته را نیز نباید از یاد برد که در حوزه حساسیت‌های موجود و تهدیدهای بالقوه امنیتی، جامعه مهاجر نیز مسئولیت دارد تا به‌طور همه‌جانبه با نهادهای رسمی جمهوری اسلامی ایران همکاری داشته و موارد مشکوک را به اطلاع نهادهای مربوطه برسانند.

۷- سران نو دولت تشکیل‌شده در کابل وظیفه‌دارند، مسیر طی شده توسط دولت وابسته به خارجی‌ها را تصحیح کرده و نهایت همکاری را برای ایجاد امنیت به کار برند؛ دولت داری تنها عملیاتی شعاری نیست!

درنهایت آنکه درباره روابط میان دو کشور برادر و مسلمان؛ ایران و افغانستان برای جمهوری اسلامی ایران در همان کلام رهبر انقلاب اسلامی خلاصه می‌شود که جمهوری اسلامی در همه احوال طرفدار ملت مظلوم و مسلمان افغانستان است و روابط ما با دولت‌ها، به روابط و رفتار آن‌ها با ایران بستگی دارد. این طرفداری بدون قید و شرط برآمده از تعالیم ناب اسلام محمدی، جمهوری اسلامی ایران را مسئول می‌سازد از تمامی مهاجرین؛ انصار و مردم افغانستان با هر نژاد، قوم و قبیله‌ای حمایت کند؛ در ایران سپر بلای مردم افغانستان شدن تعارف نیست؛ دولت ایران مانند دولت آمریکا تنها برای دست‌هایی که به سویش دراز می‌شود دعا نمی‌خواند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات تروریستی در مشهد را چه کسی هدایت کرد؟ بیشتر بخوانید »