لشکر 27 محمد رسول الله

تواضع شهید «دستواره» در برابر سخت‌گیری دژبان راه‌آهن


شهید محمدرضا دستوارهبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمدرضا دستواره» پس از شهادت سردار «محمدابراهیم همت» و واگذاری فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) به شهید «عباس کریمی» پس از مجاهدت‌های فراوان در کردستان، به‌عنوان قائم مقام این لشکر منصوب شد و سرانجام در ۱۳ تیر سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۱» به شهادت رسید.

«حمید داوودآبادی» نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس، در صفحه مجازی خود با بیان خاطره‌ای از این شهید والامقام، نوشته است: اواسط فروردین سال ۱۳۶۴ بود که می‌خواستم برای ردیف کردن بعضی کارهایم، به تهران بروم. «علی اشتری» هم می‌خواست بیاید که گفت باهم برویم. بلیط قطار به هیچ‌وجه گیر نمی‌آمد، پرس‌وجو که کردیم، فهمیدیم فقط یک قطار ساعت ۵ عصر به تهران می‌رود؛ ولی همه بلیط‌های آن را لشکر ۲۷ گرفته تا خانواده‌های شهدا را که برای بازدید از منطقه آورده بودند، به تهران برگردانند.

بیشتر بخوانید:

* سه روایت از زندگی شهید سید محمدرضا دستواره
* سه شهید؛ سهم خانواده دستواره در یک سال

همین‌طور که ساک به‌دست جلوی راه‌آهن اندیمشک ایستاده بودیم، حاج «محمدرضا دستواره» را دیدم که داشت وارد می‌شد. سریع رفتم جلو و قضیه را گفتم که خندید و گفت: «مشکلی نداره. برای شما جا داریم. سریع بیایید سوار بشوید».

ساک‌ها را برداشتیم و دنبال او وارد ایستگاه شدیم. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که دژبان آذری‌زبان آن‌جا، داد زد: «آهای، برگردید، کجا دارید می‌روید؟»، حاج رضا گفت: «این‌ها با من هستند. مشکلی ندارد»؛ که دژبان جلو آمد و گفت: «این‌ها کیه. خودت را هم می‌گم. کجا سرت را انداختی پایین و داری می‌ری تو؟»

حاج رضا گیر کرد که چه بگوید. دهانم را بردم دم گوش دژبان و گفتم: «ببین، این برادر، قائم‌مقام لشکر حضرت رسول (ص) است»، شانه‌هایش را انداخت بالا و با بی‌تفاوتی گفت: «قائم‌مقام چیه، خود فرمانده لشکر هم باشه، حق نداره بره تو. مگر این‌که حاجی شیبانی تاییدش کنه». با تعجب گفتم: «مرد مومن، حاجی شیبانی مسئول ستاد لشکر است، یعنی نیروی زیر دست این». باز گفت: «من به این کار‌ها کاری ندارم، تا حاجی شیبانی نگه، هیچ‌کس نمی‌تونه بره تو».

حاج رضا، مظلومانه کناری ایستاد؛ تا چشمش به حاجی شیبانی افتاد، او را صدا کرد و گفت: «حاجی جون، من را تایید کن تا این برادر‌ها راه بدهند تو».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تواضع شهید «دستواره» در برابر سخت‌گیری دژبان راه‌آهن بیشتر بخوانید »

هنرنمایی رزمندگان با موشک‌های «تاو» برای شکار تانک‌های بعثی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نیرو‌های تیپ ۴ مکانیزه «ذوالفقار» و همچنین گردان «کمیل بن زیاد» به همراه یک گروهان از گردان «مقداد»، در عملیات «والفجر ۳» به‌خوبی عمل کردند و توانستند جواب اطمینان فرماندهان را به‌خوبی بدهند. در کتاب «کوهستان آتش» که به‌تازگی توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشرشده است در این‌باره آمده است:

«عباس برقی» جانشین وقت فرماندهی تیپ ۴ مکانیزه «ذوالفقار»، درباره درخشش رزمندگان تیپ ۴ مکانیزه لشکر ۲۷ در عملیات «والفجر ۳» گفته است: در اوج درگیری‌ها، به من خبر دادند «مصطفی پالیزبان» درخواست موشک «تاو» کرده. پرسیدم: «مگر او همه‌ی موشک‌ها را شلیک کرده است؟»، گفتند «کل موشک‌های همراه او، هشت تیر بوده که با آن‌ها توانسته هفت‌دستگاه تانک دشمن را منهدم کند. الآن هم دشمن فشار می‌آورد تا مقاومت بچه‌ها را در هم بشکند. باید سریع‌تر موشک‌ها را برسانید».

کسب اطمینان فرماندهان پس از اصابت درست موشک‌های «تاو» به تانک‌های عراقی

می‌دانستم که توی انبار مهمات تسلیحات خودمان، دیگر از این نوع موشک‌ها ندارم، سراغ حاج همت را که گرفتم، گفتند برگشته به اردوگاه «قلّاجه». من هم با وجود منگی ناشی از بی‌خوابی، سریع گاز وانت تویوتا را گرفتم و آمدم به «قلّاجه». با عجله رفتم سمت چادر فرماندهی لشکر. دیدم حاج همت داخل چادر است و یک برادر پاسدار دیگری هم با لباس فُرم جلوی در ورودی چادر نشسته و سرش پایین است. همین‌طور که نفس‌نفس می‌زدم، گفتم «حاجی جان؛ مصطفی پالیزبان هشت تیر موشک تاو داشته که همه آن‌ها را شلیک کرده و الآن هم به موشک نیاز دارد؛ چون تانک‌های دشمن دارند در آن‌جا بچه‌ها را اذیت می‌کنند.»

حاج همت گفت: «اول شما به من بگو ببینم؛ پالیزبان با این موشک‌هایی که شلیک کرده، چند دستگاه تانک زده؟» گفتم «والله هشت‌تا موشک داشتیم؛ که همه آن‌ها را شلیک کرده و با آن‌ها توانسته هفت دستگاه تانک دشمن را هم بزند.» تا این حرف را زدم؛ آن برادر پاسداری که جلوی چادر نشسته بود، رود کرد به من و گفت «یعنی این آقای پالیزبانِ شما با شلیک هشت تیر موشک، توانسته هفت دستگاه تانک دشمن را بزند؟ این امکان ندارد».

گفتم «مصطفی پالیزبان موشک‌انداز «تاو» درجه یک ماست؛ چرا امکان ندارد؟» گفت «من تماس می‌گیرم؛ اگر راست گفته باشی، الآن می‌گویم ده تیر موشک تاو به شما تحویل دهند». چهره آن برادر برایم آشنا بود، اما در آن منگی ناشی از بی‌خوابی و دوندگی هرچه فکر می‌کردم، یادم نمی‌آمد که او را کجا دیده‌ام. همین‌طور داشتم با ذهنم کلنجار می‌رفتم که این برادر پاسدار چه کسی است که این‌طور با اطمینان دارد قول واگذاری ده تیر موشک تاو را به من می‌دهد که حاج همت به من گفت «برقی؛ ایشان برادر «عزیز جعفری» فرمانده قرارگاه نجف است». تازه آن‌جا بود که دوریالی من جا افتاد و بعد از خوش‌وبش گرم با برادر جعفری، از اینکه ایشان را به‌جا نیاورده بودم، عذرخواهی کردم.

آقا عزیز همان‌طور که گفته بود، اول سریعاً با بی‌سیم تماس گرفت و از رابط‌های خودش در منطقه «مهران» پرسید که آیا چنین اتفاقی افتاده یا خیر؟ وقتی آن‌ها به ایشان اطمینان دادند و گفتند تانک‌های منهدم شده، الآن جلوی چشم ما در حال سوختن هستند، سریعاً نامه‌ای برای قرارگاه نجف نوشت تا ده تیر دیگر موشک تاو، در اختیار تیپ ما قرار بدهند. آن نامه را دادم به «حسین بختیاری» مسئول تدارکات تیپ‌مان و خودم پریدم پشت فرمان وانت و بی‌معطلی دوباره برگشتم به سمت منطقه «مهران».

با رسیدن به نزدیکی پاسگاه «درّاجی»، دیدم که بچه‌های واحد ۱۰۶ و خمپاره‌انداز‌های ما، با هدایت و فرماندهی میدانی «حسن نورانی» فرمانده تیپ ۴ مکانیزه ذوالفقار، همچنان درگیر هستند. مصطفی پالیزبان هم آن‌جا بود تا مرا دید گفت «برادر برقی؛ چه‌کار کردی؟» گفتم «حل شد، الآن حسین بختیاری موشک‌ها را برایت می‌آورد.» خوب که به چهره مصطفی نگاه کردم، دیدم چشم‌های او ازبس‌که شلیک کرده مثل دو تا کاسه خون شده، طوری که اصلاً نمی‌توانست جلوی پای خودش را هم ببیند. دستش را گرفتم و او را سوار وانت تویوتای خودم کردم و به سنگر اورژانس بهداری لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) بردم تا در آن‌جا با محلول بهداشتی، چشم‌هایش را شست‌وشو بدهند.

بچه‌های ما و نیرو‌های تیپ «عمار» یعنی گردان «کمیل بن زیاد» به‌همراه یک گروهان از گردان «مقداد»، در عملیات «والفجر ۳» واقعاً گل کاشتند و جواب اطمینان فرماندهان را، خوب دادند.

کسب اطمینان فرماندهان پس از اصابت درست موشک‌های «تاو» به تانک‌های عراقی

برای تهیه این کتاب این‌جا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

هنرنمایی رزمندگان با موشک‌های «تاو» برای شکار تانک‌های بعثی بیشتر بخوانید »

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس – سید جواد هاشمی فشارکی؛ «پشتیبانی» همواره به‌عنوان امری ضروری در جنگ‌ها به شمار می‌رود و از این‌رو در دوران دفاع مقدس نیز این مهم، از اهمیت بالایی برخوردار بود؛ در این راستا، از بخش‌هایی که در دوران دفاع مقدس، در زمینه پشتیبانی از خطوط مقدم نقش داشتند، می‌توان به «مهندسی رزمی»، «ترابری»، «توپخانه»، «مهمات»، «مخابرات» و… اشاره کرد.

در این میان، رزمندگان «مخابرات» اعم از بی‌سیم‌چی‌ها از دسته‌ها و گردان‌ها گرفته تا تیپ‌ها، لشکر‌ها و قرارگاه‌ها، همه در پی اطلاع‌رسانی و گزارش لحظه‌به‌لحظه به فرماندهان خود بودند؛ خصوصاً در شب‌های عملیات، در زیر باران انواع گلوله‌ها، می‌بایستی تمام توجه خود را به بی‌سیم‌ها جلب می‌کردند تا خبر و فرمانی، ناگفته نماند. همچنین سیم‌کشی کیلومتر‌ها از مناطق عملیاتی و قرارگاه‌ها برعهده رزمندگان «مخابرات» بود؛ رزمندگانی که در صورت قطع شدن ارتباط، می‌بایستی کیلومتر‌ها را بررسی کرده، تا سیم‌های قطع‌شده بر اثر انفجار خمپاره‌ها، توپ‌ها و… را به‌همدیگر وصل می‌کردند.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

اهمیت مخابرات در دوران دفاع مقدس

اگر دیده‌بان‌ها، تحرکی از دشمن را رصد کرده و می‌خواستند این خبر را سریعاً به فرماندهان خود منعکس کنند، به ابزار‌های مخابراتی نیاز داشتند. همچنین اگر یگان‌های ادوات و توپخانه می‌خواستند گرای درست نقطه اصابت به هدف را بدهند، آن‌ها نیز به ابزار‌های مخابراتی احتیاج داشتند.

از سویی دیگر، در عملیات‌ها ضرورت هماهنگی بین یگان‌های عمل‌کننده وجود داشت که این هماهنگی‌ها نیز به‌وسیله ابزار مخابراتی صورت می‌گرفت، یا این‌که اگر گاهی یگان‌ها و نیرو‌های عمل‌کننده با کمبود مهمات و آذوقه مواجه می‌شدند، این اعلام نیاز از طریق ابزار‌های مخابراتی، به گوش فرماندهان می‌رسید.

ابزار‌های مخابراتی همچنین در زمینه «امدادرسانی» و انتقال مجروحان نیز نقشی مهم و حیاطی ایفا می‌کردند؛ یعنی چنانچه افرادی مجروح می‌شدند و یگان‌ها نیاز به آمبولانس و امدادگر پیدا می‌کردند، این اعلام نیز از طریق ابزار‌های مخابراتی اعلام و اعزام صورت می‌گرفت؛ بنابراین در صورت قطع ارتباط مخابراتی، یک بی‌خبری و ابهام و سرگردانی در امور، می‌توانست سبب تلفات جانی و خسارات زیادی شود.

با پایان یافتن جنگ تحمیلی و گذشت زمان، پیشرفت‌های چشمگیری در عرصه ارتباطات و مخابرات صورت گرفت و امروز اگرچه این نیاز مهم در نیرو‌های نظامی وجود دارد؛ اما این نیاز‌ها با ابزار‌های پیشرفته‌تر برطرف می‌شود؛ هرچند در همان دوران دفاع مقدس نیز ارتش بعث عراق به‌دلیل برخورداری از حمایت‌های کشور‌های مستکبر، از امکانات پیشرفته‌تر مخابراتی، نسبت به رزمندگان ایرانی برخوردار بود.

بیشتر بخوانید: 

* نگاهی بر نقش مخابرات و ارتباطات در دفاع مقدس

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، مروری است بر نقش واحد «مخابرات» لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در دفاع مقدس و حماسه‌های عاشورایی این لشکر همیشه پیروز:

نقش مخابرات لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس

لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) یکی از مهم‌ترین لشکر‌های عملیاتی و خط‌شکن در دوران دفاع مقدس بود که سال ۱۳۶۰ با استعداد «تیپ» تشکیل شد و بعد‌ها به «لشکر» ارتقاء یافت.

عملیات «محمد رسول‌الله (ص)»، دی سال ۱۳۶۰ از دو محور «مریوان» و «پاوه» بر روی منطقه «خرمال» به فرماندهی جاویدالأثر «احمد متوسلیان» و شهید «محمدابراهیم همت» برگزار شد که پس از آن، با ادغام نیرو‌های سپاه مریوان، پاوه و همدان، تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) به‌فرماندهی سردار جاویدالأثر «احمد متوسلیان» شکل گرفت.

تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) پیش از عملیات «بیت‌المقدس» که به آزادسازی «خرمشهر» منجر شد، به «لشکر» ارتقاء یافت و با رزمندگان آن همچون گذشته، با شرکت در چندین عملیات بزرگ و عاشورایی، حماسه‌های بی‌بدیلی را آفریدند.

واحد «مخابرات» لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، شامل دو بخش اصلی «بی‌سیم» و «با سیم» بود و برای انجام وظایف محوله، نیز شامل چندین زیرمجموعه اعم از «مرکز پیام»، «مرکز تلفن»، «امنیت»، «تعمیرگاه»، «پشتیبانی»، «کارگزینی» می‌شد و در هرکدام از تیپ‌ها و گردان‌ها نیز رزمندگان خود را داشت که از زیرمجموعه‌های آن به‌شمار می‌رفتند.

همچنین، واحد «مخابرات» لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص)، در دوران دفاع مقدس حدود ۵۶۰ شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرد و یکی از رزمندگان این گردان به‌نام «اصغر فلاح‌پیشه» نیز، اگرچه از قافله شهدای دفاع مقدس جا ماند؛ اما سال‌ها بعد به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

سنگر فلزی مرکز پیام مخابرات لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص)

نگاهی به ماموریت‌های گردان «مخابرات» لشکر ۲۷ در دوران دفاع مقدس

واحد «مخابرات» لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) برای تحقق برنامه‌های محوله به لشکر، ماموریت‌های زیر را دنبال می‌کرد:

۱- برقراری ارتباط «بی‌سیم»

برقراری ارتباط «بی‌سیم» توسط مرکز پیام مخابرات لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) بین مقرهای این لشکر نظیر پادگان دوکوهه، اردوگاه عملیاتی و…، همچنین سایر رده‌های مرتبط  مانند تیپ «ذوالفقار» اعم از گردان‌ها و واحدهای آن و از سویی دیگر قرارگاه‌های منطقه‌ای نظیر قرارگاه «کربلا» و… در زمان برگزاری عملیات، پدافند و…

در این راستا، از ابزار‌های مختلف مخابراتی نظیر: بی‌سیم پی. آر. سی ۶ – بی‌سیم «پی. آر. سی ۷۷» – بی‌سیم «پی. آر. سی ۶۳۸» – بی‌سیم «پی. آر. سی ۴۳۹» – بی‌سیم «پی. آر. سی ۳۴۹» – بی‌سیم «پی. آر. آی ۹۶۷» یا «راکال ۳ واتی» – تلفن‌کن «پی. آر. تی ۴۷» – بی‌سیم «اسلسون» («آر. تی ۴۶۰۰» و «پی. آر. اس ۴۶۲۰») – دستگاه رله – آنتن «آر. سی.۲۹۲» – گیرنده فرستنده «آر. تی ۵۲۴» – گیرنده فرستنده «آر. تی ۲۴۶» – گیرنده کمکی «آر ۴۴۲» – آنتن خودرویی – دستگاه ولتاژ تغذیه – دستگاه کنورتور و… استفاده می‌شد.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

تصویری از کروکی دستگاه تقویت‌کننده بیسیم خودرویی (وی.آر.سی ۶۴) – ساخت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

۲- برقراری ارتباط «با سیم»

برقرار ارتباط «با سیم» بین نقاط مختلف داخل هر یک از مقرهای لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) نظیر پادگان دوکوهه، پادگان بیستون، اردوگاه کوزران و…، همچنین ارتباط در مناطق عملیاتی و یا محورهای پدافندی لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) مانند منطقه «سنگ شکن» شهر «مهران» بعد از عملیات آزادسازی این شهر و… که سیم‌کشی با استفاده از سیم جنگی صورت می‌گرفت.

در این راستا، برقرار ارتباط «با سیم» توسط ابزار مخابراتی نظیر: تلفن «ام ۸۰» – تلفن صحرایی «پی. تی ۳۱۲» – تلفن صحرایی «۵۷» – تلفن «تلمید (اف. دی ۶۰۲)» – مرکز تلفن «اس. بی ۲۲» – تلفن قورباغه «ای. تی. آ ۱ پی. تی» – تقویت‌کننده «وی. آر. سی ۶۴» – تقویت‌کننده «کاما ۸۰» – راکال ۲۰ واتی – تلفن‌کن – مرکز تلفن ۴۰ شماره‌ای «اس. بی ۲۲» و… صورت می‌گرفت.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

نمونه‌ای از کدگذاری موضوعات مهمی همچون: وضعیت مواضع خودی، وضعیت دشمن، اسم مکان‌های خاص در همان منطقه،  نیازمندی‌های مهماتی و تدارکاتی و…. که بایستی هر طرف از طرف دیگر به‌صورت رمز، سوال و یا اعلام می‌کرد.

۳- برقراری ارتباط مخابراتی خودرو‌های زرهی و امثال آن

برقراری ارتباط «بی‌سیم» خودروهای زرهی بین فرماندهی یگان زرهی، گروهان‌ها، نیروهای زرهی و فرماهدهی لشکر و… که این ارتباط، هنگام عملیات یا هنگام استقرار در خطوط پدافندی، با انتخاب یکی از انواع آرایش‌های مخابراتی نظیر زنجیره‌ای، دایره‌ای، هفتی، پلکانی و یا خطی (دشت‌بانی) صورت می‌گرفت.

۴- تامین امنیت ارتباطات

تامین امنیت ارتباطات با استفاده از دستگاه‌های رمزکننده و همچنین تهیه برگه کد و رمز مکالماتی  و توزیع بین بیسیم‌چی‌ها برای استفاده از آن به‌منظور عدم درک دشمن از وضعیت مکالمات بین خودی‌ها. برای هر موضوع یا لوازم مهم یک رمز نوشته شده و افراد موظف به استفاده از آن بوده و مکالمه کشف مجاز نبود.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

تصویری از برگه خام کد و رمز شبکه بی‌سیم مرکزی لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص)  – در هر نوبت، نظیر هر مرحله از عملیات و یا هر چندوفت یک‌بار در منطقه پدافندی، اسامی گردان‌ها و واحد‌ها، معمولا با یک اسم مستعار قابل وضوح کدگذاری و در اختیار گردان‌ها و واحد‌ها قرار داده شده و در شبکه مورد استفاده قرار می‌گرفت.

۵- شنود مخابرات دشمن

شنود بیسیم‌های دشمن (با قرارگیری در فرکانس‌های مورد استفاده آن‌ها توسط عرب‌زبان‌ها) و کشف وضعیت مواضع و نیروهای آن‌ها و تجزیه تحلیل مطالب رد و بدل شده و بهره‌برداری اطلاعات پالایش‌شده از آن، توسط اطلاعات لشکر و سپس بهره‌برداری در طرح‌ریزی عملیاتی در قبل، حین و بعد از عملیات‌ها.

۶- تامین لوازم و تجهیزات مخابراتی مورد نیاز

تامین لوازم و تجهیزات مخابراتی نظیر: بی‌سیم، تلفن، لوازم و تجهیزات مخابراتی متناسب با ماموریت‌های محوله، از سپاه یا خرید از بازار و یا از طریق کمک‌های مردمی صورت می‌گرفت. به‌خصوص قبل از هر عملیاتی نیازمندی‌ها احصاء، تامین و زیرمجموعه‌های مخابرات تجهیز می‌شدند تا در زمان عملیات، مورد استفاده قرار گیرند.

۷- تعمیر و نگهداری لوازم و تجهیزات مخابراتی

بی‌سیم، تلفن، لوازم و تجهیزات مخابراتی که خراب می‌شدند، تعمیر شده و مجدداً به گردونه بهره‌برداری بازمی‌گشتند. مشکلات عمده تجهیزات مخابراتی، خصوصاً بی‌سیم‌های مستقر در کوله‌پشتی نیروی مخابراتی در عملیات‌ها، ناشی از غبار، گل‌آلود شدن، افتادن در آب و یا آسیب در سوکت‌های اتصال، خرابی باطری و… بود؛ بنابراین یک  کارگاه سیار (آتلیه) نیز برای تعمیرات لوازم و تجهیزات مخابراتی به‌همراه وسایل تعمیراتی و برق اضطراری وجود داشت. همچنین یکی دیگر از وظایف این بخش، مهندسی معکوس تجهیرات مخابراتی غنیمتی از دشمن جهت بهره‌برداری از آن‌ها بود.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

بی‌سیم «پی. آر. سی ۷۷» پرمصرف‌ترین وسیله ارتباطی بین گردان‌های پیاده در حین عملیات بود که در داخل کوله‌پشتی قرار داده می‌شد.

۸- آموزش نیرو‌های مخابراتی خود

نیروهای داوطلب اعزامی تازه‌وارد، به‌صورت دوره کوتاه‌مدت و فشرده، نحوه کار با دستگاه‌ها را آموزش دیده و سپس در گردان مربوطه مشغول به‌کار می‌شدند، همچنین نیروهایی که به‌صورت بلندمدت در مخابرات مشغول بودند نیز با اعزام به دانشگاه امام حسین (ع) آموزش تکمیلی می‌دیدند.

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس

دوره آموزشی مخابرات در داخل چادر – اردوگاه دوکوهه، سال ۱۳۶۴

ردیف جلو از سمت راست: شهید علی‌رضا قره‌جلی (شهادت: عملیات بدر در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ در سن ۱۸ سـالگی) – سیدجواد هاشمی فشارکی – شهید «ابوالفضل قربانی» (شهادت: عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۱۲)

ردیف پشت سر از سمت راست: شهید مدافع حرم «اصغرفلاح پیشه» (شهادت: ۲۲ بهمن سال ۱۳۹۴ در سوریه) – «مرتضی جلایری»

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

نقش مخابرات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)» در دوران دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

اسمی انتخاب می‌کنم که همه صلوات بفرستند!

اسمی انتخاب می‌کنم که همه صلوات بفرستند!



سرنوشت مبهم پرو­­نده ۳۸ ساله؛ روزشمار ادعاهای متناقض | چه کسی باید ادعاها درباره احمد متوسلیان را بررسی کند؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به او مسیح کردستان می‌گفتند. واقعاً چهره مسیحایی داشت. از نظر شجاعت و قدرت سازماندهی توانمند بود و سازمان پیشمرگان مسلمان کرد راتأسیس کرد. پیشمرگان واقعاً برای آزادسازی کردستان خدمت کردند

آنقدرصبور و تاثیرگذار بود که وقتی نیروهای ضدانقلاب اسیر می شدند با آنها بحث می‌کرد و آنها را متقاعد می کرد که مسیرشان اشتباه است.حتی در مورد ضدانقلاب هم به کار فکری قائل بود.بعضا حکم اعدام ضدانقلابی که محکوم شده بود را با توبه دادن و بردن پیش قاضی دادگاه به حبس ابد تغییر میداد.چه در کردستان و چه در جنگ منشا اثر بود و تا زمان حیاتش اگر بخواهم یک نفر اصلی را نام ببرم که در آزادسازی کردستان نقش بزرگی داشت محمد بروجردی بود

 برای عملیات فتح المبین هم کسی که حاضرشد و موافقت کرد حاج احمد متوسلیان و بچه‌های سپاه مریوان را از کردستان به جبهه جنوب  بیاورد و تیپ ۲۷ محمد رسول الله را بنیانگذاری کند خود او بود.من و آقامحسن برای عملیات فتح المبین در بهمن ۶۰ به کرمانشاه رفتیم. بروجردی،ناصرکاظمی و فرماندهان دیگر هم بودند.آقا محسن مطرح کرد که می‌خواهیم عملیات بزرگی در غرب رودخانه کرخه انجام دهیم ولی یگان کم داریم و آمدیم از اینجا نیرو ببریم. شما یک تیپ تشکیل بدهید

⁩ناصر کاظمی گفت شما به دلیل جنگ در جنوب همه پاسدارها را دارید میبرید و بسیجی‌ها هم به جنوب می‌آیند. ما برای کردستان نه پاسدار داریم و نه بسیجی. تازه میخواهید از اینجا یک چیزی هم بردارید و ببرید! ایشان با ناراحتی از جلسه بلند شد و بیرون رفت

⁩ولی بروجردی بزرگوار به ریشهای طلایی رنگش دست کشید و گفت: امام جنگ را مسئله اصلی میدانند. چشم! من خودم می آیم و نیروها را هم می آورم. ماشین و سلاح هم می آورم. از شما هم هیچ چیز نمی خواهم. فقط یک حکم به من بدهید

⁩ خودش رفت بچه های مریوان، احمد متوسلیان و قجه ای را به جنوب آورد و تیپ را تشکیل داد.گفتیم شماره تیپ شما ۲۷ است ولی اسمش را خودتان انتخاب کنید.

 حاج احمد متوسلیان دستش را به هم مالید و گفت می‌خواهم اسمی انتخاب کنم که هر کس این اسم را ببرد صلوات بفرستد.نام تیپ را محمد رسول الله گذاشت. بنابراین بروجردی خودش آمد و در عملیات فتح‌المبین در فروردین سال ۶۱ شرکت کرد.  بروجردی واقعا مطیع امام بود

آنچه خواندید، بخشی از کتاب از سنندج تا خرمشهر تاریخ شفاهی سردار سید رحیم صفوی است. این کتاب را مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر کرده است.



منبع خبر

اسمی انتخاب می‌کنم که همه صلوات بفرستند! بیشتر بخوانید »

کتک مفصل به نیروهای خودی پس از شکست دشمن فرضی!


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اردوگاه «قلاجه»، اردوگاه تابستانی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) بود که رزمندگان این لشکر همیشه‌پیروز، در خرداد و تیر سال ۶۲ در این اردوگاه حضور داشته و خود را برای انجام عملیات‌های سخت پیش‌رو آماده می‌کردند.

اردوگاه «قلاجه» بالای ارتفاع و خط‌الرأس بنا شده بود و ۴۰ کیلومتر از اسلام‌آباد فاصله داشت و در پیچ‌های غیر مهندسی جاده اسلام‌آباد به سمت ایلام می‌رفتی و تقریبا گردنه «قلاجه» تمام می‌شد.

حاج «جابر اردستانی» یکی از فرماندهان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، درباره روزهای حضورش در این اردوگاه گفته است:

سمت راست جاده اسلام‌آباد اردوگاه و تابلوهای نماد لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله و دژبانی اردوگاه نمایان بود و بعد از دژبانی ابتدا تدارکات لشکر و انبارها و کانکس‌ها و تسلیحات قرار داشت و همین‌طور به ترتیب، پرسنلی، تعاون و گردان‌ها، با فاصله در امتداد یک خط واقع شده بودند.

گردان‌های «بلال»، «حمزه»، «ابوذر» و… از تیپ ۳ ابوذر، تا اواسط اردوگاه قرار داشتند و از تیپ ۲ سلمان نیز گردان‌های «میثم»، «انصار» و… و در انتهای اردوگاه هم جاده‌ای پر از سنگلاخ وجود داشت. در اردوگاه یک پیچ با شیب نسبتاً تندی بود که معروف شده بود به پیچ یا گردنه «حاجی‌پور»؛ چراکه چادر فرماندهی تیپ یکم عمار و مقر فرماندهی شهید «حاجی‌پور» در آن‌جا قرار داشت.

کتک مفصل رزمندگان گردان «کمیل» به نیروهای خودی در رزمایش

جمعی از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در اردوگاه «قلاجه»
(چهار نفر از این رزمندگان شهیدان «شاهی»، «کاظمی»، «دولتی» و «میرصانعی» هستند)

رزمندگان هر روز در دویدن صبحگاهی، موقع رد شدن از کنار چادر شهید «حاجی‌پور»، با وی شوخی‌هایی می‌کردند و ایشان هم با مهربانی تمام، جواب ابراز احساسات آن‌ها را می‌داد و خیلی هم باصفا بود و نیروها هم دوستش داشتند.

بعد از شیب، ابتدا گردان «مقداد»، سپس گردان «کمیل» و بعد گردان «مالک» قرار داشتند و در انتهای جاده و اردوگاه نیز گردان «عمار» مستقر بود. همچنین در ادامه مقر گردان «کمیل» و پشت چادرها، گروهان «شهید صدوقی» ابتدای شیاری بود که سرازیری و با شیب‌های تند و دارای صخره‌ها و درخت‌های بلوط، انگور و انجیر وحشی بود که برای عبور و آموزش و تمرینات راهپیمایی و صخره‌پیمایی و همین‌طور آموزش راپل از آن استفاده می‌کردند.

اکثر شب‌ها و یا روزها، از این شیار خشن و بی‌رحم با سختی و مشقت فراوان عبور می‌کردیم و در مسیر نکات آموزشی مانند این‌که اگر حمله‌ای شد، چگونه باید خود را به بالای ارتفاع برسانیم، گفته می‌شد؛ چراکه صحبت‌هایی وجود داشت مبنی بر این‌که عملیات بعدی در منطقه بین «ازگله» و «شیخ‌صالح»، یعنی ارتفاعات «بمو»، سمت چپ ارتفاعات «شاخ شمیران» و «برددکان» و ارتفاعات «بمو» و تنگه «سرتک» که یک جاده‌ای از میان آن می‌گذشت و ارتباط بین ایران و عراق را برقرار می‌کرد و خیلی هم صعب‌العبور بود، صورت می‌گیرد.

کار تمام بود و همه مسئولین گردان‌ها و گروهان‌ها در اطلاعات لشکر که در منطقه شناسایی می‌کردند، تقریباً فهمیده بودند که قرار است عملیات روی «بمو» انجام شود؛ بنابراین این‌جا بود که اهمیت انتخاب این اردوگاه و بدن‌سازی نیروها معنا پیدا می‌کرد.

چندین شیار در انتهای گردان‌ها وجود داشت که یکی از این‌ها در پشت مقر گردان «کمیل» بود و ما معمولاً با اجازه و کمک و همراهی شهید «معصومی» و برادر «رضا بختیاری» که معاون گردان بود و همین‌طور شهید «خدایی» که خیلی خندان و باصفا، اما در کار خیلی جدی بود، از این شیارها با آن اوصافی که گفتم، به خوبی استفاده می‌کردیم و گه‌گاهی نیز مشکلاتی هم به‌وجود می‌آمد؛ مثل شکستگی پا، در رفتگی و… .

انتهای شیار، شیب خیلی وحشتناکی همراه با صخره‌ها بود که به جاده ورودی شهر «گیلان غرب» ختم می‌شد و این شیار آبریزگاه و محل عبور سیلاب‌ها بود؛ البته گه‌گاهی هم با حیوانات وحشی برخورد داشتیم؛ اما یا به نیروها نمی‌گفتیم و یا اگر هم متوجه می‌شدند، حیوان وحشی از برخورد با این همه نیرو بیشتر از آن‌ها می‌ترسید و معمولا فرار می‌کرد.

بعد از عبور از شیار و رسیدن به جاده ورودی گیلان‌غرب، در امتداد جاده، حدود یکی دو کیلومتر راهپیمایی می‌کردیم و قبل ورود به شهر، دوباره سمت راست وارد شیار می‌شدیم؛ البته این‌بار تماماً سر بالایی بود و نِق و نوق نیروها بلند می‌شد؛ ولی فایده‌ای نداشت و باید تحمل می‌کردند.

کتک مفصل رزمندگان گردان «کمیل» به نیروهای خودی در رزمایش

رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در اردوگاه «قلاجه» در کنار شهید «همت»
(شهیدان «امیر نان‌گیر»، «میرصانع» و «ابراهیم معصومی»، در محضر شهید «محمد ابراهیم» همت دیده می‌شوند)

یک جاهایی باید چند نفری کمک می‌کردند؛ یا قلاب می‌گرفتند و یا با طناب از شیار و صخره‌ها بالا می‌رفتیم؛ خلاصه انتهای شیار به گردان «عمار» ختم می‌شد. معولاً راهپیمایی از ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب شروع می‌شد و تقریباً ساعت ۶ یا ۷ صبح روز بعد بود که وارد اردوگاه می‌شدیم و بعضاً نماز صبح را در مسیر می‌خواندیم؛ البته ناگفته نماند که بعضاً مانورهایی با همکاری دیگر گردان‌ها نیز در همین مسیر انجام می‌شد.

یک‌بار با صحبت‌هایی که با برادر «مقدم‌جو» و برادر «بختیاری» انجام شد، تصمیم گرفتیم که یک نیم‌چه مانوری در اواسط شیار که یک کمی مسطح و از دو طرف ارتفاع بود، برگزار کنیم؛ بنابراین طبق هماهنگی با برادر «ابراهیمی» فرمانده یکی از گروهان‌های گردان «عمار» قرار شد که وی با تعدادی از نیروهایش در ارتفاع با سلاح‌های جنگی و واقعی مستقر شوند و به‌محض رسیدن ما به این نقطه، به نیروهای ما حمله فرضی کنند و با توجه به آموزش‌های داده شده بود، نیروهای ما باید سریع عکس‌العمل نشان داده و از خود دفاع کرده و خودشان را به بالای ارتفاع برسانند.

همچنین مقرر شده بود که وقتی نیروهای ما به نزدیکی قله رسیدند، دشمن فرضی فرار کند؛ ولی آن‌ها این موضوع را نمی‌دانستد. خلاصه ما به نقطه مورد نظر رسیدیم و حمله فرصی انجام و طبق روال، درگیری آغاز و حرکت نیروها به طرف قله شروع شد.

نیروهای مدافع (گردان عمار) پا به فرار گذاشتند؛ ولی یکی دو تا از آن‌ها نتوانسته بودند که به‌موقع فرار کنند و گرفتار نیروهای ما افتادن و بچه‌ها هم حسابی از خجالت‌شان درآمدند و کتک مفصلی به آن‌ها زدند، بچه‌های ما قبول نمی‌کردند که این‌ها خودی هستند و با هماهنگی خودمان این کار را انجام داده‌اند. برادر «ابراهیمی» تا چند وقت، وقتی که ما را می‌دید اخم می‌کرد و چپ‌چپ نگاه می‌کرد و هر وقت اسم مانور مشترک می‌آوردیم، از ما فراری بود.

همین آموزش‌های سخت، باعث شده بود که بدن‌سازی خیلی خوبی انجام شود و همه نیروها برای حضور در عملیات، قبراق و آماده شوند. از طرفی دیگر بنا به دلایلی، عملیات منحل شد؛ ولی بعد، گردان «کمیل» به نمایندگی لشکر ۲۷ در عملیات «والفجر ۳» شرکت کرد. گردان کمیل با سربلندی در این عملیات شرکت کرد و با کمترین تلفات، فقط یکی دو تا شهید و چند نفر مجروح، ماموریت خود را انجام داده و ارتفاعات قله‌قندی، تپه تخم‌مرغی و… را فتح کرد و با پیروزی و سربلندی خود، باعث حفظ اعتبار لشکر ۲۷ شد؛ چراکه لشکر ۲۷ هنوز از فشار عملیات «والفجر مقدماتی» و «والفجر یک» بیرون نیامده بود و اکثر کادر گردان‌های لشکر شهید شده بودند. انتخاب اردوگاه «قلاجه» هم به همین خاطر؛ یعنی کادرسازی و انجام ماموریت‌های آفندی بود.

بعد از عملیات «والفجر ۳»، نیروها به‌عنوان تشویقی، مرخصی گرفتند و یک سفر مشهد هم رفتند و بعد از آن، در منطقه حضور پیدا کرده و مجدداً آماده عملیات شدند؛ ولی این‌بار در منطقه «مریوان» و دشت «شیلر» و ارتفاعات «کانی‌مانگا».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

کتک مفصل به نیروهای خودی پس از شکست دشمن فرضی! بیشتر بخوانید »