لشکر 31 عاشورا

دعای شهید حاج قاسم سلیمانی در حق آذری‌زبان‌ها

دعای شهید حاج قاسم سلیمانی در حق آذری‌زبان‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محسن ایرانزاد» از رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس، شب گذشته (پنج‌شنبه) در یادواره شهیدان مهدی و حمید باکری که در سالن بزرگ وزارت کشور برگزار شد، اظهار داشت: شهید مهدی باکری خورشید لشکر ۳۱ عاشورا و شهید حمید باکری ماه این لشکر بود و آن‌ها به همدیگر عشق و علاقه خاصی داشتند.

ایرانزاد با اشاره به خاطره‌ای از عملیات والفجر ۲ گفت: ما در منطقه «حاج عمران» بودیم و بعد از عملیات قرار بود که خط را تثبیت کنیم. در منطقه‌ای من خط را با مهندسی رزمی جهاد خراسان تثبیت کرده و در منطقه دیگری نیز مرتضی یاغچیان خط را تثبیت می‌کرد.

وی ادامه داد: به‌یک‌باره من دیدم که شهید مهدی باکری به بالای تپه آمده است. او درحالی که من شلوارم پاره شده بود و آن را با سیم دوخته بودم، به راننده خود گفت که برو از پایین کیف من را بیاور و وقتی کیف او را اورد، وی یک شلوار بسیجی از آن درآورد که یک وصله داشت؛ وقتی شلوار را گرفتم، بعد چندروز طرف دیگر آن هم که سالم بود، پاره شد و من آن را دوختم.

این رزمنده دفاع مقدس افزود: بعد از اینکه خط را تحویل دادیم، خدمت شهید باکری رسیدم تا به او گزارش دهم، بعد از اینکه گزارش دادنم تمام شد، شهید باکری گفت که شلوار من را بده، گفتم آقامهدی آن شلوار که پاره بود، او گفت مومن خدا من نباید به تو شلوار می‌دادم؛ چراکه تو امانت‌دار خوبی نیستی. شلوار را می‌آوردی، خودم آن را می‌دوختم. 

وی تصریح کرد: فردای آن‌روز شلوار را شستم، دوختم و آوردم و به شهید باکری گفتم از این به بعد یک شلوار سالم به من بده؛ اما او گفت به تو دیگر شلوار نمی‌دهم؛ چراکه بدحساب هستی و ۲ روز بعد دیدم که در صبحگاه مشترک، آقامهدی با همان شلواری که ۲ وصله داشت، به صبحگاه آمده بود.

ایرانزاد همچنین با بیان خاطره‌ای از شهید حمید باکری، اظهار داشت: آقامهدی عاشق حمید بود؛ من می‌دانم که وقتی پیکر حمید جا ماند، آقامهدی چه می‌کشید؛ اما با برگرداندن پیکر او، می‌خواست حق بسیجی را ادا بشود و نکند یک بسیجی نسبت به فرمانده خود کمتر به حساب بیاید.

وی ادامه داد: در عملیات مسلم بن عقیل، خیلی به دشمن نزدیک بودیم؛ یک‌روز در این عملیات باران شدیدی آمد و سنگر‌های ما را آب برد؛ بنابراین ما در زیر فشار دشمن و احتمال پاتک آن، می‌خواستیم سنگر‌ها را بازسازی کنیم. وقتی سنگر‌ها را ساماندهی کردیم و به داخل سنگری رفتیم، دیدیم نزدیک به ۸۰ سانتی متر آب در آن وجود دارد؛ لذا جعبه‌های مهمات را روی همدیگر گذاشتیم و روی آن‌ها نشستیم.

این رزمنده دفاع مقدس افزود: در همین لحظه شهید مهدی باکری به شهید حمید باکری بیسیم زد و گفت که وضعیت‌تان چگونه است؟ حمید باکری در جواب در آرامش گفت آقامهدی الحمدلله با رحمت دست دادیم، اما رحمت زیادی بوده؛ هم داخل و هم خارج ما را پر کرده است؛ هرکسی کنار حمید باکری بود، هیچ وقت نگران جنگ نبود.

وی با تأکید بر اینکه شهیدان باکری عاشق رزمنده‌های خود بودند و همه کار‌های خود را برای آن‌ها انجام می‌دادند، خاطرنشان کرد: من شهید احمد کاظمی را سال ۱۳۷۵ در مکه دیدم، وقتی روبوسی کردیم، خیلی گریه کرد و گفت که آقامهدی به من گفت بیا، من نرفتم و من را هم قسم داد که دعا کنم تا شهید شود.

ایرانزاد به بیان خاطره‌ای از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداخت و بیان داشت: در سوریه خدمت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بودم و داشتم به او گزارش می‌دادم که به من گفت: «برادر ایرانزاد یک دعا در حق مردم آذری‌زبان می‌کنم و می‌گویم که خدایا همه آن‌ها را با آقامهدی محشور فرما».

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دعای شهید حاج قاسم سلیمانی در حق آذری‌زبان‌ها بیشتر بخوانید »

گویاسازی عکس رزمندگان استان اردبیل

گویاسازی عکس رزمندگان استان اردبیل


منطقه عملیاتی خیبر سال 1362

از سمت راست: شهید اژدر محمدی دوست، شهید محمود بنی هاشم (فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع) لشکر 31 عاشورا)، شهید جعفر طهماسبی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گویاسازی عکس رزمندگان استان اردبیل بیشتر بخوانید »

گویاسازی عکس رزمندگان آذربایجان شرقی (۱۶۱)

گویاسازی عکس رزمندگان آذربایجان شرقی (۱۶۱)


از سمت راست: شهید «جعفر زوار»، «علیرضا اسدزاده» 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گویاسازی عکس رزمندگان آذربایجان شرقی (۱۶۱) بیشتر بخوانید »

طراحی عکس شهید «باکری» در اردوگاه بعثی

طراحی عکس شهید «باکری» در اردوگاه بعثی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، آزادگان کشورمان در سال‌های سخت اسارت با وجود مواجهه با شرایط دشوار و تحمل فشارهای فراوان، با ایثار و استقامت فراوان به اسوه‌های پایداری مبدل شدند. در این میان، تعداد زیادی از آزادگان که دستی در عالم هنر داشتند، با تکیه بر خلاقیت و ابتکار شرایط بهتر و تحمل‌پذیرتری را برای خود و همرزمانشان ایجاد می‌کردند.

«اسدالله زندیه» آزاده اهل تبریز که در سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ در اردوگاه‌های عراق زندانی بود، در کتاب «روایت صبر» اثر «مریم جلیلی» نمونه‌ای از فعالیت‌های هنری خود را در آن دوران چنین روایت کرده است:

«در آسایشگاه ما هر کس سعی می‌کرد خود را با کاری سرگرم بکند. من نیز از بچگی به نقاشی کشیدن علاقه داشتم. در آن‌جا هم روی کاغذهایی که نمایندگان صلیب سرخ در اختیارمان گذاشته بودند نقاشی می‌کشیدم. نقاشی ابتدا با مداد و خودکار به صورت تک رنگ کشیده می‌شد و کاغذ آن نیز از پاکت سیمان و کاغذ سیگار تامین می‌شد. به خاطر ممنوعیت خودکار و کاغذ، وقتی نمایندگان صلیب سرخ در اردوگاه‌ها حضور می‌یافتند و قلم و کاغذ را در اختیار اسرا قرار می‌دادند تا به خانواده‌های خود نامه بنویسند، به دور از چشم عراقی‌ها مقداری از آن‌ها را مخفی می‌کردند و یا با خالی کردن جوهر خودکار در ظرفی برای استفاده‌های بعدی، خودکار خالی‌شده را به آن‌ها پس می‌دادند.

بعضی از تصاویر نیز حاوی طعم‌ها و مزه‌ها و رنگ‌ها بود. مثلا رنگ قهوه‌ای نقاشی از شیره خرما، رنگ سفید از شیر خشک و خمیر دندان یا رنگ‌های مختلفی استفاده می‌شد که از قرص‌های دارویی گرفته شده بود. نوعی قرص زرد رنگی وجود داشت که با حل کردن آن در آب تقریبا نصف استکان رنگ زرد به دست می‌آمد با مخلوط کردن این رنگ زرد با خمیر دندان رنگ‌های خمیری متنوعی تهیه می‌شد و در رنگ‌آمیزی به کار می‌آمد. از غنچه گل ناز، بین ۱۰ تا ۲۰ رنگ درست می‌شد و کاربرد بسیاری در رنگ آمیزی داشت. گل ناز برگ‌های آبداری داشت که رنگ‌های مختلفی داشتند.

بعدها مامورين صليب سرخ به هر یک از اسرا یک برگ کاغذ سهمیه می‌دادند و این کار نقاشی کشیدن را کمی آسان‌تر کرده بود. اولین نقاشی که کشیدم عکس سر یک خرس بود. هم‌اردوگاهی‌هایی که نقاشی من را دیده بودند خوششان آمده بود و سهمیه‌ی کاغذ خود را به من می دادند تا برایشان نقاشی بکشم. من نیز با علاقه این کار را می‌پذیرفتم.

بعد از آن برای مراسمات طرح‌های انقلابی طراحی می‌کردم و در مراسمات از آن استفاده می‌کردیم. یکی از رزمنده‌ها عکس شهید مهدی باکری را با خود وارد اردوگاه کرده بود. آن عکس را به من داد و آن را روی پارچه‌ی دشداشه‌ی عربی کشیدم. بعد از کشیدن عکس شهید باکری با نخ شعری را به صورت گلدوزی روی پارچه نوشتم:

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

بعد یک منظره که ربطی به قطعه‌ی شعر داشت کشیدم تا در مراسمات از آن استفاده کنیم. البته طولی نکشید که در تفتیش آن را یافتند و با خود بردند. اسرا عکس‌هایی را که از ایران برای ما ارسال می‌شد را به من می‌دادند تا برایشان در روی کاغذ طراحی کنم. عکسهای ۳*۴ آن‌ها را در کاغذهای بزرگ می‌کشیدم.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طراحی عکس شهید «باکری» در اردوگاه بعثی بیشتر بخوانید »

ایمان، عامل تحرک و فعالیت است

ایمان، عامل تحرک و فعالیت است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، سردار شهید «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس طی یک سخنرانی در جمع نیروهای جهاد سازندگی و مهندسی لشکر از جمله رانندگان ادوات و ماشین‌آلات، به بیان نکات مهم و ارزشمندی درباره اهمیت ایمان و داشتن روحیه ایثار و فداکاری در ایستادگی و مقاومت برابر دشمنان پرداخته است که گزیده‌ای از آن، از کتاب «کلام عاشورایی» اثر «اسماعیل وکیل‌زاده» بازنشر می‌شود:

«يقيناً عامل تحرک، فعالیت، زحمت و تلاش برادران همین ایمانشان است؛ ایمانی که به راهشان دارند و در اثر همین ایمان است که این راننده‌های عزیز، این تلاشگران جهاد بدون هیچ‌گونه ترسی، واهمه‌ای در اکثر عملیات‌ها بولدوزر و لودرهای ما در خط اول بودند. حتی از زرهی‌ها، حتی از نیروهای پیاده هم جلوتر خاکریز می‌زدند و کار می‌کردند.

این چه عاملی است که باعث می‌شود یک نفر راننده آن کسی که چند متر بالاتر، روی یک دستگاه نشسته بدون هیچ چشم‌داشتی جانش را عرضه می‌کند در راه اسلام و این فعالیت را انجام می‌دهد و کاری به این بزرگی می‌کند. این نیست مگر اینکه عشق دارد به راه امام حسین (ع) و دیدارش و گشودن راه کربلا. شماهایی که چنین عشقی دارید دیگر برایتان زیادی دشمن، موانعش، سنگرهایش، تانک‌هایش، مین‌هایش، کانال‌هایش، سختی‌ها، شب، هیچ‌کدام از این‌ها اثر نمی‌گذارد. همان طوری که تا الان اثر نگذاشته است و ان‌شاء‌الله امید است با این روحیه‌ای که دارید روحیه‌ی حسینی، تلاشی که می‌کنید، زحمتی که می‌کشید، جهادی که می‌کنید حسین‌گونه در این عملیات هم مثل عملیات‌های قبلی به دشمنان بعثی نشان بدهید که سرباز و رهرو حسین (ع) چگونه است. هیچ عاملی نمی‌تواند سد راه عاشقان حسین (ع) باشد.

اگر چه ما امکانات کم داریم ولی بالاتر از امکانات مادی، ایمانی در دل رزمندگان و شما عزیزان است که دشمنان ندارند. این‌هایی که در دل شب‌ها این‌گونه می‌تازند به دشمن بعثی، نابودش می‌کنند و به پیش می‌روند.

ان‌شاءالله امید است با روحیه‌های مالامال از عشق امام حسین (ع) و سربازی امام زمان (عج) و لبیکی که گفتیم به نائب بر حق او، آن‌طوری که تا به حال حضور پیدا کردید در جبهه‌ها و الان هم خداوند این نعمت را این سعادت را برای ما داده که در این عملیات هم حاضر باشیم در این شب عملیات با امکاناتی که در اختیارتان است و با وظیفه‌هایی که مشخص شده است، بر دشمن بتازید و ان‌شاءالله بدون هیچ خوف و ترس و وحشتی در دل شب که وحشت را خداوند در دل کفار بعثی خواهد انداخت و نور و روشنی و پیروزی را در دل شماها، این خاکریزها را بزنید، این موانع را برطرف بکنید و یقیناً شما عزیزان هیچ‌گونه ترس و وحشتی نخواهید داشت همان‌گونه که تا به حال نشان دادید.

اعتقاد ما به این است که زحمت بکشیم، تلاش بکنیم و اگر در راه جهاد شهید شویم که خوب سعادتی است اگر نداشتیم این سعادت را، می‌مانیم و بیش‌تر خدمت می‌کنیم.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ایمان، عامل تحرک و فعالیت است بیشتر بخوانید »