لشکر 41 ثارالله

۳ شرط موفقیت سپاه از دیدگاه شهید سلیمانی

۳ شرط موفقیت سپاه از دیدگاه شهید سلیمانی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به مناسبت سالروز ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار برای اولین بار صوتی از سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی منتشر می‌کند.

در این صوت که سردار شهید سلیمانی حین عملیات کربلای ۱ در میان لشکر ۴۱ ثارالله در هشتم تیر سال ۱۳۶۵ سخنرانی کرده است، به ویژگی‌های یک سپاه موفق پرداخته است.

در این صوت می‌شنویم:

«برادران عزیز بسیجی، از من به شما وصیت؛ رمز موفقیت هر سپاهی سه چیز است: یک. نظم «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم»؛ کلام امیرالمؤمنین (ع) است. دوم اطاعت از فرماندهی، اطاعت از فرماندهی، اطاعت از فرماندهی؛ این رمز پیروزی معنوی و نظامی هر سپاهی است و برادران! سوم توکل، شجاعت، شهامت، حب شهادت، ایثار، تقوا که مجموعه همه‌اش اراده می‌شود، اراده، اراده.»

کد ویدیو

روز پاسدار

بنیان‌گذار کبیر جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) با تدبیر و درایت خود در تیرماه ۱۳۵۸، سوم شعبان میلاد سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) پیامی خطاب به پاسداران انقلاب صادر کردند و این روز را روز «پاسدار» نام‌گذاری کردند.

امام خمینی (ره) در این پیام وظایف پاسداران در برابر اسلام و انقلاب را تشریح کردند. متن این پیام چنین است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

روز مبارک سوم شعبان‌المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هم‌میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض [می‌کنم] و به‌حق باید این روز معظم را «روز پاسدار» بنامیم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است.

پاسداری که هر چه داشت در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوتی بنی‌امیه نجات داد. رژیم منحط بنی‌امیه می‌رفت تا اسلام را رژیم طاغوتی و بنیان‌گذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفی کند. معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفه رسول‌الله با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود.

اگر فداکاری پاسدار عظیم‌الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران بزرگ و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان بنی‌امیه و رژیم ظالمانه آنان وارونه معرفی می‌شد، و زحمات نبی اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) و اصحاب فداکارش هدر می‌رفت.

هان، ای پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامی! به امام امت و پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز اقتدا نموده و حق پاسداری از انقلاب اسلامی را به‌ خوبی ادا کنید و از این منصب بزرگ که منصب انبیای عظام و اولیای خداوند تعالی است به‌ خوبی حفاظت کنید.

نکند خدای‌ ناخواسته کاری کنید که مقام پاسداری لکه‌دار شود و مبادا در لباس پاسداری از شما عملی صادر شود که موجب سرشکستگی اسلام باشد و خدای‌ ناخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان (سازمان امنیت کشور (ساواک)) هستند.

اکیداً از شما جوانان عزیز خواستارم که عناصر ناپاک را از خود دور کنید که عمل خلاف یک نفر ممکن است گروهی را بدنام کند. ما امروز مواجه هستیم با گروه‌هایی که در کمین نشسته و می‌خواهند اسلام و انقلاب شکوهمند اسلام را برخلاف آنچه هست معرفی کنند و به قشر‌های مختلف اسلامی خرده‌ گیرند و آنچه در افراد غیرمسئول می‌گذرد، به‌ حساب نهضت و اسلام بیاورند؛ لهذا لازم است علمای اعلام، که راهنمای جامعه هستند و کمیته‌ها و دادگاه‌ها و پاسداران انقلاب کوشش کنند و نگذارند کسانی از روی شیطنت و توطئه یا از روی جهالت و بی‌اطلاعی از مبانی اسلام، رفتاری کنند که نهضت پاک اسلامی را واژگونه و مکتب مقدس اسلام و جمهوری اسلامی را لکه‌دار کنند.

من از تمام گروه‌های مذکور می‌خواهم که به دولت موقت اسلامی کمک کنند و دخالت‌های مستقیم در امور دولتی و در عزل و نصب مأموران نکنند. دخالت‌هایی که موجب تضعیف دولت اسلامی می‌شود برخلاف رضای خداست و باید از آن احتراز شود. (صحیفه نور؛ ج ۸، ص ۳۰۵ – ۳۰۶)

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۳ شرط موفقیت سپاه از دیدگاه شهید سلیمانی بیشتر بخوانید »

درد و دل‌های یک شهید خبرنگار با خدا/ راستی آیا لیاقت آن را دارم که همنشین خوبان شوم؟!

تحلیل شهید رضوی‌نسب از چگونگی کسب توفیق شهادت در جبهه


درد و دل‌های یک شهید خبرنگار با خدا/ راستی آیا لیاقت آن را دارم که همنشین خوبان شوم؟!به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، واحد تبلیغات و انتشارات لشکر‌ها در دوران دفاع مقدس، حکم تحریریه کوچکی را داشت که هر آنچه در لشکر اتفاق می‌افتاد را ثبت و گزارش می‌کرد. فراتر از این نیرو‌های تبلیغات با خلاقیت و هنر خود مسوول بخشی از فضای جنگ و جبهه بودند که کمتر کسی به آن توجه داشت. در این میان بسیاری از نیرو‌های تبلیغات به جهت فضای متفاوت کاری دستی در عرصه خبر و خبرنگاری داشتند و با گزارش‌ها و نوشته‌های خود اطلاعات خوبی از جبهه و جنگ را به ثبت رساندند. شهید سید اسماعیل رضوی نسب معاون تبلیغات لشکر ۴۱ ثار الله کرمان ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در روستای نجف آباد از توابع شهر سیرجان به دنیا آمد و سوم اسفند سال ۱۳۶۶ در اثر اصابت ترکش در شلمچه به شهادت رسید.
او در نوشته زیبایی به موضوع شهاد ت پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

«فردا چه خواهد شد؟
چه بر ما خواهد گذشت؟
چه وقایعی رخ خواهد داد؟

این سؤالی است که هیچ کس را توان جواب گفتن نیست. خداست که خبر از گذشته و آینده ما دارد و می‌داند بر ما چه خواهد گذشت و فردا چگونه سپری خواهد شد. پس ما باید خود را به خدا بسپاریم و سر را به او هدیه نماییم.

راستی شهادت چیست؟ چه شهد شیرینی است که همه کس را توان چشیدن نیست و لیاقت رسیدن به لقای الهی نمی‌باشد؟

انسان‌های از خود رسته و به خدا پیوسته، شهادت را با آغوش باز می‌پذیرند و استقبال می‌کنند آن‌ها لقای دوست را در سر دارند و برای رسیدن به محبوب لحظه شماری می‌کنند.

آن کس که سال‌ها از خانواده خود دور شده است و در آرزوی وصال است، چقدر مشتاق دیدار و وقتی به دیدار نایل شد، چقدر خوشحال می‌شود.

آن‌ها که عمری در انتظار وصل جانان بوده اند، آن هنگام که به رفیق اعلا رسیدند، منتهای آرزویشان برآورده شده است.

دنیا برای انسان دو پا گذرگاهی قرار داده تا برعکس دیگر استراحتگاه‌ها نیاساید، بلکه‌ او را به میدان تلاش و کوشش و فعالیت وقفه ناپذیر روانه کند تا سر از پای نشناخته، روز و شب بجنبد و بسیار کوشش کند و تحمل رنج‌ها نماید و درد‌ها را وسیله آزمایش بداند و بلا‌ها را میدان سنجش شمرد تا با چهر‌های برافروخته و مصمم و خستگی ناپذیر به لقای الهی نایل آید.

امشب تا صبح چه خواهد گذشت. من نمیدانم! و فردا و پس فردا‌ها بر ما چه می‌گذرد و من نمی‌توانم بفهمم، فقط این را درک می‌کنم که آماده دیداری بزرگ می‌شوم، دیداری که لیاقت آن را می‌بایست معبود عطایم نماید. چرا که اعمالم بسیار ناهنجار بوده است و پرونده‌ای قطور از تباهی‌ها در دادگاه زمان دارم، پرونده‌ای با سابقه‌ای زیاد و اوراقی بسیار. اگر پرونده‌ام را بازجویان معبود بگشایند، بدون لطف او تبرئه‌ام نخواهند کرد و مجازاتی را که تحملش را ندارم، برایم خواهند نوشت؛ اما او که یار تنهایی‌ام و همدل و معشوقم است، مرا نجات خواهد داد و بر بنده‌اش لغزش را خواهد بخشید و به مناسبت عید بریدن از دنیا مرا عفو خواهد کرد و در آنجا که صلاح بیند، رهایم خواهد ساخت.

راستی آیا لیاقت آن را دارم که همنشین خوبان شوم؟!

در خود نمی‌بینم، مگر لطف او شاملم شود و مرا در جوار رحمتش قرار دهد تا با مقربانش همنشین گشته و به منزلگاه ابدی عشق راه یابم و، چون عارفان، جز او کس دیگری را ندیده و عاشق سر از پا نشناخته رفیق او گردم.

راستی آنجا چه خبر است؟ عقبی را می‌گویم، آن جا که همه می‌روند و کسی را گریزی نیست. آنجا پرونده‌ها باز می‌شود و زندگی دنیا مرور می‌گردد و همه محاکمه می‌شوند جز شهیدان. آه از صف طویل قیامت و داد از صحرای محشر و وای بر ستمکاران و غافلان از عذاب الهی.

دنیا! دیگر هرگز تو را نمی‌خواهم ببینم، چقدر چهره‌ای کریه داری و زشتی. تو را با ما کاری نیست.

تو را به عافیت طلبان بخشیدم. آه‌ ای دنیا چه جنایت‌ها که نکردی با اجدادم. از کربلا بگویم یا از مدینه، از جدم بگویم یا از جده‌ام، از محمد (ص) بگویم یا از فاطمه (س)، از علی (ع) بگویم یا از حسن (ع)، از که و از کجا بگویم؟ از آن‌ها بگویم که خشت اول را کج نهادند و غصب کردند حق فرزندان رسول الله (ص) را. از آن‌ها بگویم که زمینه فساد را در عالم به وجود آوردند، یا از آن‌ها بگویم که عترت پیامبر را در کربلا چگونه پاس داشتند. یا از فرزندان ملحدان که نام اسلام را بر خود نهادند و نان را به نرخ روز خوردند و سر مردم نا آگاه کلاه گذشتند و بر خود تاج. از آن‌ها بگویم که خلافت را در خاندان خود موروثی کردند و فرزندان لایق پیامبر را خانه نشین کردند.

دنیا و روزگار، اف بر تو، که نمی‌خواهم دیگر تو را ببینم. تو بر خاندان ماجنایت کردی، تو جانیان را پروراندی و عشاق خود را قلقلک دادی و خوب رقصاندی، اما آن‌ها رفتند و اسلافشان اینک فرزندان ولایت را به خاک و خون می‌کشند.

خدا شاهد است هر قطره خونی که از فرزندان اسلام امروز بر زمین ریخته می‌شود، بر اثر غصب خلافت خلفای واقعی می‌باشد. اگر آن‌ها غاصب نبودند، این‌ها هم چنین نمی‌کردند. امروز سردار نگون بخت قادسیه ابوسفیان وار فریاد می‌زند و داد از پیروزی برمی آورد.

و اما تاریخ صحنه روشنی است از پیروزی حق بر باطل۔ آن‌ها که جمل، صفین و نهروان را علم کردند، امروز علم قادسیہ صدام را در دست دارند و آن‌ها که کربلا را آفریدند، امروز اعلم خونین حسین (ع) را بر کف گرفته‌اند.

دنیا و‌ای روزگارا دور شو، دور شو، دور شو از فرزندان خون خدا و از لشکریان روح خدا و پیوستگان حزب خدا؛ دور شو تا فرزندان جاهلیت، تو را در آغوش گیرند و دمی در سایه فریبنده‌ات بیاسایند تا نوبت عقوبتشان فرا رسد و زنجیرها، آن‌ها را فرا گیرند.

دنیا دور شو، تا خدا نزدیکمان آید. ما در انتظار خورشیدیم، خورشید روی مولا، مولای دردمندان. ماگدایان عشق کاسه گدایی بر کف گرفته و بر آستانش سر می‌دهیم که: آقا و مولا نگاهی به ما بینداز و لطفت را شامل مان کن و ما را در جوار خود راه ده؛‌ ای بخشنده مهربان

سیداسماعیل رضوی نسب ساعت ۱۱/۹
شب چهارشنبه اسفند ۶۵»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

تحلیل شهید رضوی‌نسب از چگونگی کسب توفیق شهادت در جبهه بیشتر بخوانید »

بیان مصادیق خودسازی شهید ماهانی در کلام شهید سلیمانی

پندآموزی شهید قاسم سلیمانی از نحوه خودسازی شهید «ماهانی» + عکس و فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کانال خبری معراج‌الشهداء به مناسبت سالروز شهادت شهید علی ماهانی از فرماندهان لشکر ۴۱ ثارالله کلیپی از سخنان شهید سلیمانی در مورد این شهید را منتشر کرد. متن این سخنان حاج قاسم در این فیلم به شرح زیر است:

بیان مصادیق خودسازی شهید ماهانی در کلام شهید سلیمانی

«برادری داشتیم به نام «علی ماهانی» که انسان بسیار مقدسی بود. در بدنش که زخمی شده بود، دست و پای او مجروح شده بودند. او این موضوع را همیشه به نوعی مخفی می‌کرد که تظاهر به این زخم نکرده باشد و این زخم را طوری نمایان نکند که نمایش داده شود. برادران، این‌ها خیلی حرف است و خودسازی بزرگی می‌خواهد و حرف‌های عادی نیست.

این فرد در عملیات والفجر ۳ در میدان مین آنجا ماند. او را می‌شناختند و شناخته شده بود. آمدند تا به مجروحین در معبر آب بدهند. با آن بونکر آب که همراه او بود، به سمت علی ماهانی رفتند که به او آب بدهند، اما او ننوشید. گفت آب را به فلانی بدهید. به آن فرد دادند و سپس سراغ شهید ماهانی آمدند، اما گفت به فلانی بدهید. به تمام مجروحین آب دادند. آب بود. اما وقتی برگشتند، او به شهادت رسیده بود.

نه در آب یا تشنگی که این‌ها حرجی است که بر انسان وارد می‌شوند و ممکن است در آن لحظه عقل انسان هم کار نکند چه برسد به وجدان او، بلکه یک تلاش یا حرصی داشته باشد و این را از دست کسی بقاپد. به جز این در موضوعات مادی و موضوعاتی که خیلی ارزشی ندارند، چه رقابت‌هایی می‌کنیم؟

نه در چیزی که حیات ما در آن هست و یا چیزی که ناجی جان ماست، در چیزی که کمی ما را بالا می‌برد، پول جیب ما را، رتبه و درجه ما را یا هر چیزی که در جامعه وجود دارد.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

پندآموزی شهید قاسم سلیمانی از نحوه خودسازی شهید «ماهانی» + عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

شبی که رزمندگان کنار بعثی‌ها خوابیدند

بیتوته ارتش بعثی در کنار لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در ایام عملیات مرصاد


شبی که رزمندگان کنار بعثی‌ها خوابیدندبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، رژیم بعث عراق با نقض آتش‌بس از مرز‌های جنوبی حملات مجددی را آغاز کرد و از سوی دیگر منافقین با پشتیبانی صدام از غرب کشور اقدام به عملیات «فروغ جاویدان» کردند که در ایران به عملیات مرصاد موسوم شد.  

سردار جعفر اسدی که در محور‌های جنوبی همراه با لشکر ۴۱ ثارالله کرمان و حاج قاسم سلیمانی در مقابل دشمن می‌جنگید خاطره جالبی را از آن دوران روایت کرده است که به شرح زیر است:

«یادم هست که [در محور اول عملیات مشترک دشمن] در نزدیکی شلمچه تا صبح با بعثی‌ها یک جا خوابیدیم! نماز صبح را که خواندیم شروع به آماده کردن گردان‌ها کردیم که به طرف مرز حرکت کنند.

یک مقدار که هوا روشن شد یکی از برادران رزمنده گفت که این تانک‌های لشکر ۴۱ ثارالله (ع) را هم بگویید با ما جلو بیایند.

گفتم کدام تانک‌ها؟

گفتند همین‌ها که اینجا ایستاده‌اند.

من نگاه کردم دیدم چندین تانک و نفربر جلوی ما ایستاده‌اند.

پیش حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) رفتیم. من گفتم: این تانک‌هایتان را نمی‌فرستید جلو بروند؟

گفت: این‌ها مال ما نیست. با کمی تأمل هر دو بلافاصله متوجه شدیم که این‌ها عراقی هستند.

من از فرمانده گردان پرسیدم: اصغر کجا می‌روی؟

گفت: داریم می‌رویم گروهان آخری را سوار کنیم و جلو برویم.

گفتم: بگو پیاده شوند.

گفت: برای چه پیاده شوند؟

گفتم: با چه کسی می‌خواهی بجنگی؟

گفت: می‌خواهیم به مرز برویم. آنجا که بعثی‌ها هستند.

گفتم: این‌ها بعثی‌ هستند.

گفت: نه؛ این‌ تانک‌ها متعلق به لشکر ۴۱ است.

گفتم: نه، این‌ها بعثی هستند. بعد از نماز صبح که هوا روشن شده بود ما فهمیدیم که آن‌ها بعثی هستند که دیشب تا صبح در نزدیکی هم خوابیده بودیم. از بس که آن‌ها خسته بودند و ما هم خسته شده بودیم تا دیر زمانی می‌جنگیدیم و درگیر بودیم و شب به این منطقه آمدیم و از هوش رفته بودیم.

حالا صبح برای نماز صبح که بلند شدیم تا نیرو‌ها را بفرستیم که جلو بروند، دیدیم بعثی‌ها کنار ما هستند. همان جا درگیر شدیم؛ درگیری بسیار سنگین و تنگاتنگ بود که الحمدلله موفق شدیم از مرز بیرونشان کرده و خاکریز‌های مرزی را ترمیم کنیم. پدافند را بردیم آنجا گذاشتیم و جیپ‌های ۱۰۶ را مستقر کردیم.

منبع: عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

بیتوته ارتش بعثی در کنار لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در ایام عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »

شبی که رزمندگان کنار بعثی‌ها خوابیدند

بیتوته ارتش بعثی در کنار لشکر 41 ثارالله (ع) در ایام عملیات مرصاد


شبی که رزمندگان کنار بعثی‌ها خوابیدندبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، رژیم بعث عراق با نقض آتش‌بس از مرز‌های جنوبی حملات مجددی را آغاز کرد و از سوی دیگر منافقین با پشتیبانی صدام از غرب کشور اقدام به عملیات «فروغ جاویدان» کردند که در ایران به عملیات مرصاد موسوم شد.  

سردار جعفر اسدی که در محور‌های جنوبی همراه با لشکر ۴۱ ثارالله کرمان و حاج قاسم سلیمانی در مقابل دشمن می‌جنگید خاطره جالبی را از آن دوران روایت کرده است که به شرح زیر است:

«یادم هست که [در محور اول عملیات مشترک دشمن] در نزدیکی شلمچه تا صبح با بعثی‌ها یک جا خوابیدیم! نماز صبح را که خواندیم شروع به آماده کردن گردان‌ها کردیم که به طرف مرز حرکت کنند.

یک مقدار که هوا روشن شد یکی از برادران رزمنده گفت که این تانک‌های لشکر ۴۱ ثارالله (ع) را هم بگویید با ما جلو بیایند.

گفتم کدام تانک‌ها؟

گفتند همین‌ها که اینجا ایستاده‌اند.

من نگاه کردم دیدم چندین تانک و نفربر جلوی ما ایستاده‌اند.

پیش حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) رفتیم. من گفتم: این تانک‌هایتان را نمی‌فرستید جلو بروند؟

گفت: این‌ها مال ما نیست. با کمی تأمل هر دو بلافاصله متوجه شدیم که این‌ها عراقی هستند.

من از فرمانده گردان پرسیدم: اصغر کجا می‌روی؟

گفت: داریم می‌رویم گروهان آخری را سوار کنیم و جلو برویم.

گفتم: بگو پیاده شوند.

گفت: برای چه پیاده شوند؟

گفتم: با چه کسی می‌خواهی بجنگی؟

گفت: می‌خواهیم به مرز برویم. آنجا که بعثی‌ها هستند.

گفتم: این‌ها بعثی‌ هستند.

گفت: نه؛ این‌ تانک‌ها متعلق به لشکر ۴۱ است.

گفتم: نه، این‌ها بعثی هستند. بعد از نماز صبح که هوا روشن شده بود ما فهمیدیم که آن‌ها بعثی هستند که دیشب تا صبح در نزدیکی هم خوابیده بودیم. از بس که آن‌ها خسته بودند و ما هم خسته شده بودیم تا دیر زمانی می‌جنگیدیم و درگیر بودیم و شب به این منطقه آمدیم و از هوش رفته بودیم.

حالا صبح برای نماز صبح که بلند شدیم تا نیرو‌ها را بفرستیم که جلو بروند، دیدیم بعثی‌ها کنار ما هستند. همان جا درگیر شدیم؛ درگیری بسیار سنگین و تنگاتنگ بود که الحمدلله موفق شدیم از مرز بیرونشان کرده و خاکریز‌های مرزی را ترمیم کنیم. پدافند را بردیم آنجا گذاشتیم و جیپ‌های ۱۰۶ را مستقر کردیم.

منبع: عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

بیتوته ارتش بعثی در کنار لشکر 41 ثارالله (ع) در ایام عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »