لشکر 41 ثارالله

فلسفه خطر کردن رزمندگان اسلام در جبهه نبرد از زبان شهید «حاج قاسم سلیمانی»


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس صوت منتشرنشده‌ای از سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی را که در عملیات والفجر ۸ برای لشکر ۴۱ ثارالله سخنرانی کرده‌اند، منتشر کرد.

تاکید شهید سلیمانی به رزمندگان برای شکستن خط در عملیات والفجر ۸

شهید سلیمانی در این صوت بر شکستن خط تأکید می‌کنند و در ادامه به نیرو‌های رزمنده این لشکر می‌گوید:

«خودتان را آماده کنید با تمام وجود با دشمن بجنگید. برادران؛ قطعاً سختی وجود دارد، ممکن است تیر بیاد دو تا برادر شهید بشن، دو تا قایق منهدم بشه، اصلاً ترس به خودت راه نده، اصلاً نلرز، اصلاً نترس، اصلاً توجه نکن، به هدفت توجه بکن، به حیثیت اسلام توجه بکن، به امام که نگران هست و متوجه هست و بیدار است توجه بکن، به ملت‌مان توجه بکن، ما باید فدا بشیم اشکالی ندارد ده تایمان در این آب فدا بشیم، ما باید فدا بشیم اشکال نداره ده تایمان در موانع هم شهید بشیم، هیچ اشکالی نداره؛ باید راه باز بشه، باید خط شکسته بشه. شما برادران عزیز همت باید بکنید ان‌شاءالله به حول و قوه الهی که ضربه‌تان سریع باشد و کوبنده و ان‌شاءالله بتوانید برق‌آسا خط را بشکنید.»

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

فلسفه خطر کردن رزمندگان اسلام در جبهه نبرد از زبان شهید «حاج قاسم سلیمانی» بیشتر بخوانید »

روایت جانبازی دست حاج قاسم/ آشنایی شهیدان سلیمانی و باقری از کجا شروع شد؟


ماجرای مجروحیت چندباره سردار سلیمانی در اوایل جنگمحمدعلی ایران‌نژاد از رزمندگان سیرجانی استان کرمان عضور لشکر ۴۱ ثارالله بود که از سال ۱۳۵۹ وارد جبهه غرب و از سال ۱۳۶۰ به جبهه جنوب اعزام شد. او مدتی مسوولیت گزینش سپاه سیرجان و مسوول پرسنلی تیپ ثارالله را برعهده گرفت. وی در گفت‌‎وگویی با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس درباره فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در روز‌های جنگ به نکاتی پرداخت که در ادامه آمده است.

ایران‌نژاد اظهار داشت: هنر فرماندهی، تلفیقی از علم و قریحه ذاتی است، قدرت رهبری در ذات سردار سلیمانی وجود داشت. این موضوع زمانی مشخص شد که در عملیات ثامن الائمه (ع) بچه‌های استان کرمان در حد یک گردان بودند. هنوز حاج قاسم در جبهه نبود. برای عملیات بستان که در آذر سال ۱۳۶۰ انجام شد، استان کرمان دو گردان داشت که فرماندهی آنها را به حاج قاسم دادند. یکی از فرماندهان شهید و خود حاج قاسم به شدت مجروح شدند در حدی که همه فکر کردند شهید شده. بخشی از معده و روده ایشان در عملیات آسیب جدی دید و با تیری که به بازویش اصابت کرد، یک گودی روی بازو به وجود آمد که هیچ وقت ترمیم نشد. مجروحیت دست او مربوط به همین عملیات است که انگشتانش به سختی خم می‌شد به خاطر ضربه‌ای که دید نمی‌توانست به راحتی قلم به دست بگیرد.

وی افزود: در همین عملیات یکی از نیرو‌های سیرجانی که خودش مجروح شده بود را دیدیم که به شدت گریه و بی تابی می‌کرد. در بین گریه و ناله مدام حاج قاسم را صدا می‌زد، وقتی ماجرا را پرسیدیم گفت حاج قاسم شهید شده، با ناله می‌گفت کاش ۲۰۰ پاسدار شهید شده بودند، اما حاجی می‌ماند. همه فکر می‌کردند حاج قاسم در عملیات شهید شده و پیکرش را از خط خارج کرده‌اند، اما بعدا معلوم شد در درمانگاه است، و بدنش به شدت آسیب دیده به طوری که یک ماه و نیم بعد به جبهه بازگشت.

ایران‌نژاد ادامه داد: دی سال ۱۳۶۰ خودش برای ما تعریف کرد که حسن باقری در قرارگاه کربلا من را در اندیمشک دید و خواست حد خط را مشخص کنیم و بعد از آن تیپ تشکیل بدهیم. این هوشیاری و قدرت تشخیص شهید باقری را نشان می‌داد که سردار سلیمانی را شناخت و او را به عنوان فرمانده تیپ جدید به محسن رضایی پیشنهاد داد. همانجا ماشینی تهیه کرده و مامور به تشکیل تیپ می‌شوند، داخل ماشین که نشستند ابتدا برای نام تیپ تصمیم گیری کردند که «ثارالله» انتخاب شد.

وی خاطرنشان کرد: کمتر از دو ماه بعد تیپ ثارالله آموزش و سازماندهی شد تا در عملیات فتح المبین شرکت کند. در این عملیات هم سردار سلیمانی روی مین رفت و دوباره مجروح شد که همه فکر کردند شهید شده. از این روست که رهبر معظم انقلاب عنوان شهید زنده به او داده و می‌گویند سلیمانی شهید زنده بوده و هست.

ایران‌نژاد تصریح کرد: شخصا در بسیاری از مسائل ورود می‌کرد، برای گزینش تیپ جایی که در آن مسوولیت گرفتم ایشان مدام پیگیر بود و افراد را پیشنهاد و اهمیت می‌داد که از درون نیرو‌های بسیجی پاسدار جذب کنیم. همواره خودش برای جذب و به کارگیری نیرو‌های خود کمک می‌کرد. وقتی سال ۱۳۶۳ منطقه ششم سپاه منحل شد حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر از نیرو‌های این سپاه را آزاد کردند و به لشکر ثارالله فرستادند، در اردوگاهی که داشتیم یک ماه مستقر شد تا پاسداران را آموزش دهد و در ارزیابی، خودش حضور داشت و نتیجه را بررسی و کنترل می‌کرد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

روایت جانبازی دست حاج قاسم/ آشنایی شهیدان سلیمانی و باقری از کجا شروع شد؟ بیشتر بخوانید »

ماجرای مجروحیت چندباره سردار سلیمانی در اوایل جنگ


ماجرای مجروحیت چندباره سردار سلیمانی در اوایل جنگگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: محمدعلی ایران نژاد از رزمندگان اهل سیرجان استان کرمان عضور لشکر ۴۱ ثارالله بود که از سال ۱۳۵۹ وارد جبهه غرب شد و از سال ۱۳۶۰ به جبهه جنوب اعزام شد. او در مدتی مسوولیت گزینش سپاه سیرجان و مسوول پرسنلی تیپ ثارالله را برعهده گرفت. وی در گفت‌‎وگویی با خبرنگار حماسه و جهاد درباره فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در روز‌های جنگ به نکاتی پرداخت که در ادامه آمده است.

هنر فرماندهی تلفیقی از علم و قریحه ذاتی است، ذات رهبری در سردار سلیمانی وجود داشت. این موضوع زمانی مشخص شد که در عملیات ثامن الائمه بچه‌های استان کرمان در حد یک گردان بودند. هنوز حاج قاسم در جبهه نبود. برای هملیات بستان که در آذر سال ۱۳۶۰ انجام شد استان کرمان ۲ گردان شد که فرماندهی آن را به حاج قاسم دادند. یکی از فرماندهان شهید و خود حاج قاسم به شدت مجروح شد در حدی که همه فکر کردند شهید شده. بخشی از معده و روده ایشان در عملیات آسیب جدی دید و با تیر که به بازو اصابت کرد یک گودی روی بازو به وجود آمد که هیچ وقت ترمیم نشد. مجروحیت دست او مربوط به همین عملیات است که انگشتانش به سختی خم می‌شد به خاطر ضربه‌ای که دید نمی‌توانست به راحتی قلم دست بگیرد.

در همین عملیات یکی از نیرو‌های سیرجان که خودش مجروح شده بود را دیدیم که به شدت گریه و بی تابی می‌کرد. در بین گریه و ناله مدام حاج قاسم را صدا می‌زد، وقتی ماجرا را پرسیدیم گفت حاج قاسم شهید شده، با ناله می‌گفت کاش ۲۰۰ پاسدار شهید شده بودند، اما حاجی می‌ماند. همه فکر می‌کردند حاج قاسم در عملیات شهید شده و پیکرش را از خط خارج کردند، اما بعدا معلوم شد در درمانگاه است، اما بدنش به شدت آسیب دیده به طوری که یک ماه و نیم بعد به جبهه بازگشت.

دی سال ۱۳۶۰ خودش برای ما تعریف کرد که حسن باقری در قرارگاه کربلا من را در اندیمشک دید و خواست حد خط را مشخص کنید و بعد از آن تیپ تشکیل بدهیم. این هوشیاری و قدرت تشخیص شهید باقری را نشان می‌داد که سردار سلیمانی را شناخت و او را به عنوان فرمانده تیپ جدید به محسن رضایی پیشنهاد داد. همانجا ماشینی تهیه کرده و مامور به تشکیل تیپ می‌شوند، داخل ماشین که نشستند ابتدا برای نام تیپ تصمیم گیری شد که «ثارالله» انتخاب شد.

کمتر از ۲ ماه بعد تیپ ثارالله آموزش و سازماندهی شد تا در عملیات فتح المبین شرکت کند. در این عملیات هم سردار سلیمانی روی مین رفت و دوباره مجروح شد که همه فکر کردند شهید شده. از این روست که رهبر انقلاب عنوان شهید زنده به او داده و می‌گویند سلیمانی شهید زنده بوده و هست.

شخصا در بسیاری از مسائل ورود می‌کرد، برای گزینش تیپ جایی که در آن مسوولیت گرفتم ایشان مدام پیگیر بود و افراد را پیشنهاد می‎داد و اهمیت می‌داد که از درون نیرو‌های بسیجی پاسدار جذب کنیم. همواره خودش برای جذب و به کار گیری نیرو‌های خود کمک می‌کرد. وقتی سال ۱۳۶۳ منطقه شش سپاه منحل شد حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر از نیرو‌های این سپاه را آزاد کردند و به لشکر ثارالله فرستادند، در اردوگاهی که داشتیم یک ماه مستقر شد تا پاسداران را آموزش دهد و در ارزیابی خودش حضور داشت و نتیجه را بررسی و کنترل می‌کرد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ماجرای مجروحیت چندباره سردار سلیمانی در اوایل جنگ بیشتر بخوانید »

زندگی با مشکلات جانبازی در گمنامی/ «حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: تاریخ ایران‌زمین همواره شاهد ایثارگری‌ها و حماسه‌های مردان و زنانی است که تا آخرین نفس خود، در برابر متجاوزان و دشمنان این سرزمین ایستادگی کردند؛ بنابراین روایت این ایثارگری‌ها و حماسه‌ها، در دنیایی که دستگاه‌های تبلیغاتی غربی نظیر «هالیوود» در آن، در حال ساختن تاریخ تخیلی برای خود هستند تا خلأ قهرمان‌های نداشته خود را جبران کنند، امری لازم و ضروری است؛ چراکه این مردان و زنان در تاریخ پرافتخار ما، الگوهای واقعی و قهرمانان حقیقی هستند؛ درحالی که غربی‌ها می‌خواهند شخصیت‌های خیالی خود را همراه با داستان‌های ساختگی، جایگزین قهرمانان حقیقی و الگویی برای نسل‌های آینده ما قرار دهند.

هشت سال دفاع مقدس تنها مقطعی کوتاه از تاریخ ایران‌زمین است که مردان و زنان زیادی در آن حماسه آفریدند؛ همان قهرمانان حقیقی، که برخی از آن‌ها برای جامعه و نسل‌های آینده شناخته‌شده هستند؛ مانند سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که از روستاهای کرمان پا به دانشگاه انسان‌سازی دفاع مقدس نهاد و به یک چهره‌ درخشان و قهرمان برای امت اسلامی تبدیل شد؛ اما این دانشگاه انسان‌سازی، فارغ‌التحصیل‌های دیگری هم دارد که شناخته‌شده نیستند؛ مانند بسیاری از جانبازان که سال‌های سال با درد و رنج‌های روحی و جسمی، دست و پنجه نرم کرده؛ اما هیچ‌وقت، نه از راهی که رفته‌اند پیشیمان شدند و نه خود را مدعی سهم از سفره انقلاب دانستند.

شهید «محبعلی فارسی» که همرزمانش او را با نام «حاج محب» می‌شناسند، یکی از همین اسطوره‌های شناخته‌نشده دوران دفاع مقدس است که عمری را در گمنامی مجاهدت کرد؛ از همان دورانی که از روستا‌های سیستان و بلوچستان به جبهه‌های دفاع مقدس پای نهاد و در لشکر ۴۱ ثارالله (ع)، در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی حماسه آفرید، تا زمانی که در اسارت، زیر شکنجه‌های دشمن قرار گرفت و سپس تا پایان عمر خود، با تحمل عوارض ناشی از شکنجه‌های دوران اسارت و همچنین اثرات گاز‌های شیمیایی غربی‌ها که به صدام هدیه داده بودند، استقامت کرد و سرانجام سال ۱۳۹۶ همزمان با روز ولادت جانباز دشت کربلا، چشم از دنیای فانی فرو بست و آسمانی شد.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

سردار شهید «محبعلی فارسی» در کنار سردار «علی فضلی» و سردار «مرتضی قربانی»

«حاج محب» با وجود این‌که در زندگی خود سختی‌های زیادی را متحمل می‌شد؛ اما هیچ‌وقت مشکلاتش را به کسی نمی‌گفت؛ ولی با این وجود، گمنامی و مشکلاتش برای «حاج قاسم» پوشیده نبود؛ بنابراین سردار دل‌ها سعی می‌کرد تا گه‌گاهی به همرزم قدیمی خود سر بزند و هوای او را داشته باشد و وقتی هم که «حاج محب» به شهادت رسید، بازهم فرمانده، خود را از جبهه مقاومت به سیستان و بلوچستان رساند و در مراسم تشییع او شرکت کرد.

«حاج قاسم» وقتی برای شرکت در مراسم تشییع «حاج محب» به سیستان و بلوچستان آمده بود، از آن‌جایی که همیشه دغدغه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را داشت، به خانواده حاج محب تأکید کرد که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»؛ چراکه به عقیده سیدالشهدای مقاومت، فرماندهی «حاج محب» تازه شروع شده بود؛ قوی‌تر و زنده‌تر از قبل.

همسر «حاج محب» همانند دیگر همسران جانبازان، سال‌های سال در کنار این جانباز فداکار، ایثارگرانه از وی پرستاری کرد؛ وی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرگذشت زندگی پر فراز و نشیب خود و همسر جانبازش را روایت کرده است، تا به درخواست شهید «حاج قاسم سلیمانی» مبنی بر این‌که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»، جامه عمل بپوشاند.

معلمی که دغدغه رسیدگی به محرومان را داشت

شهید «محبعلی فارسی» متولد سال ۱۳۳۸ در «زابل»، همزمان با شکل‌گیری نهضت انفلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، از قافله مجاهدان راه حق جا نماند و به فعالیت‌های انقلابی پرداخت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز درحالی که شغل معلمی را برگزیده بود، همواره برای خدمت در مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان تلاش می‌کرد و جزو افرادی بود که بسیج را در این استان تأسیس کردند.

«حاج محب» طرحی را ارائه کرد که براساس آن، معلم‌ها در سه‌ماه تابستان دوره‌های «امدادگری» را آموزش ببینند تا چنانچه مردم نیاز به کمک‌های پزشکی و امدادی پیدا کردند، معلم‌ها آن‌ها را درمان کنند؛ بنابراین طرح وی مورد قبول قرار گرفت و خودش به‌عنوان مجری طرح، مسئولیت آن را پذیرفت، سپس برای گذراندن دوره‌های امدادگری به تهران رفت و بعد از آن، به سیستان و بلوچستان بازگشت و امدادگری را به معلم‌ها آموزش داد؛ البته «حاج محب» برای خدمت به محرومان، تنها به اجرای این طرح اکتفا نکرد و حتی زمانی هم که مدرسه‌ها دایر بودند، در کنار شغل معلمی، بعدازظهر‌ها به بیمارستان رفته و با پزشکان همکاری می‌کرد.

«حاج محب» تنها شش‌ماه از هشت سال دفاع مقدس را در جبهه‌‌ها حضور نداشت

جنگ تحمیلی که آغاز شد، «حاج محب» تنها شش ماه نخست هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌ها حضور نداشت؛ چراکه از بسیجی‌های زابل که «حاج محب» نیز یکی از آن‌ها بود، در آن زمان به‌همراه پاسدارهایی که از سپاه دهم (تهران) و بعضاً از اصفهان به سیستان و بلوچستان اعزام می‌شدند، در موضوعاتی نظیر پاسداری، بسیجی و جهادگری، پیش‌قدم بودند و از طرفی دیگر نیز «حاج محب» مدت‌زمانی را در دوره‌های «مربیگری نظامی» شرکت می‌کرد.

«حاج محب» در دوره‌های «مربیگری نظامی»، در بین ۳۳ نفر که از میان ۱۰۰ نفر انتخاب شده بودند، به‌عنوان «ارشد» انتخاب شد؛ بنابراین از ابتدای سال ۱۳۶۰ دوشادوش دیگر رزمندگان در جبهه‌ها حضور پیدا کرد. زمانی هم که به جبهه‌ها رفت، به‌عنوان «امدادگر» اعزام شد، درحالی که آن‌زمان، از «سیستان و بلوچستان» اعزامی زیادی صورت نمی‌گرفت؛ با این حال «حاج محب» به‌همراه تعدادی از نیرو‌های داوطلب مردمی خود را به تهران رساند و با توجه به آموزش‌های امدادگری که دیده بود، در اولین اعزام خود، به‌عنوان «امدادگر» در بیمارستان‌های صحرایی حضور پیدا کرد.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

شکست وزیر دفاع عراق در کانال «زوجی»

«حاج محب» در طول هشت سال «دفاع مقدس» به‌عنوان «بسیجی» در جبهه‌ها، در کنار شهید «میرحسینی» – که وی هم از رزمندگان استان سیستان و بلوچستان و مدتی هم جانشین شهید «قاسم سلیمانی» در لشکر ۴۱ ثارالله (ع) بود – حضور داشت. وی تا سال ۱۳۶۴ با مسئولیت‌هایی نظیر دستیار طرح عملیات و… در جبهه‌ها در کنار سردار «پودینه»، سردار شهید «میرحسینی» و سردار شهید «قاسم سلیمانی» فعالیت می‌کرد و سال ۱۳۶۴، وقتی یکی از فرمانده گردان‌های لشکر ۴۱ ثارالله (ع) به شهادت رسید، «حاج محب» به‌عنوان فرمانده آن گردان منصوب شد و تا پایان جنگ، فرماندهی گردان‌های ۴۰۵ و ۴۰۹ را برعهده داشت.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

سردار شهید «محبعلی فارسی» در کنار سردار شهید «قاسم سلیمانی» در دوران دفاع مقدس

«حاج محب» در مدت زمانی که فرماندهی گردان ۴۰۹ را برعهده داشت، به‌همراه دیگر رزمندگان، در جنگ تن‌به‌تن در کانال «زوجی»، توانستند نیرو‌های تحت فرماندهی «عدنان خیرالله» وزیر دفاع رژیم بعث عراق را شکست دهند؛ همچنین فتح «قلاویزان»، حماسه‌های «کربلای ۵»، «کربلای ۱۰»، «والفجر ۱۰» و… از دیگر حماسه‌هایی بود که «حاج محب» در آن‌ها حضور داشت.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد که تصویب شد، با وجود این‌که جنگ پایان یافته و تعدادی از رزمندگان مرز‌ها را ترک کرده بودند، «حاج محب» با توجه به حساسیتی که هنوز در مرز‌ها وجود داشت، در منطقه ماند و با نیرو‌های خود در «خرمشهر» حضور داشت، تا این‌که متوجه یک‌سری تحرکاتی از سوی دشمن بعثی شد؛ بنابراین موضوع را سریعاً با شهید «قاسم سلیمانی» فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در میان گذاشت و «حاج قاسم» هم به وی تأکید کرد که دقت کن و ببین تحرکات دشمن چگونه است و…؛ بر این اساس «حاج محب» متوجه شد که دشمن از خلوتی مرز‌ها سوءاستفاده کرده و می‌خواهد مجدداً خرمشهر را اشغال کند؛ بنابراین به‌همراه رزمندگان مقاومت کرده و از پیشروی نیرو‌های بعثی جلوگیری کرد و به‌اصطلاح خودشان، با دست خالی آن‌قدر جنگیدند که بعثی‌ها مجبور شدند تا نیرو‌های ایرانی را با تانک و هلی‌کوپتر محاصره کرده و سپس به اسارت در بیاورند و «حاج محب» هم جزو رزمندگانی بود که به اسارت یعثی‌ها درآمدند.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

«حاج محب» مدت‌ها در اردوگاه‌های ۱۷ و ۱۸، اسیر مفقوالأثر بود و زیر سخت‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین شکنجه‌ها قرار داشت، تا این‌که بعد از تبادل اسرا، متوجه شدیم که وی زنده است. بعد از این‌که «حاج محب» از اسارت برگشت، سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» با توجه به شناختی که از وی داشت، او را وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرده و سپس به‌عنوان جانشین تیپ «سلمان فارسی» در استان سیستان و بلوچستان منصوب کرد؛ «حاج قاسم» شناخت کاملی روی «حاج محب» داشت و «حاج محب» هم سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود.

هیچ‌وقت مشکلات جسمی خود را بروز نمی‌داد

«حاج محب» هیچ‌وقت مسئولیت‌های سنگین قبول نمی‌کرد؛ چراکه خود را همانند گذشته یک «معلم» می‌دانست و وزارت آموزش و پرورش هم سخت‌گیری‌های خاصی داشت و از طرفی دیگر هم برای برخی افراد، سخت بود که «حاج محب» یک مسئولیتی در استان داشته باشد و آن‌ها نیروی زیر دست وی شوند؛ بنابراین بی‌انصافی‌هایی هم در حق «حاج محب» صورت گرفت؛ مثلاً سابقه خدمتی وی در آموزش و پرورش با احتساب حضورش در جبهه، به ۱۴ سال می‌رسید؛ اما مسئولان وقت، حضور «حاج محب» در جبهه را به‌عنوان سابقه خدمتی وی حساب نکردند که اگر این سابقه را برای وی لحاظ می‌کردند، روی حقوق، رتبه‌های کاری و… او تأثیر می‌گذاشت؛ اما با تنگ‌نظری‌های برخی مسئولان، این اقدام صورت نگرفت که من این‌روزها، با توجه به گذشت زمان، من بهتر می‌فهمم که علت برخی تنش‌هایی که برخی افراد با «حاج محب» داشتند، چه چیزی بود.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

من و «حاج محب» سال ۱۳۷۱ با همدیگر ازدواج کرده و شریک زندگی هم شدیم؛ اما چندسالی که از ازدواج‌مان گذشت، کم‌کم بیماری‌های «حاج محب» شدت گرفت و توانایی‌های جسمی وی رو به افول رفت؛ چراکه هم در دوران دفاع مقدس به‌شدت شیمایی شده و هم در دوران اسارت شدیداً شکنجه شده بود؛ اما در طول عمر خود، همواره سعی کرد تا گمنام باشد و نمی‌خواست کسی از ناراحتی‌های جسمی‌اش چیزی بفهمد؛ حتی «حاج قاسم» هم چندباری گفته بود که «حاجی مشکلی نداری؟»، «حاج محب» پاسخ داده بود که «نه، مشکلی ندارم، شما حواست به مسئولیت سنگین خودت باشد» و هیچ‌وقت مشکلات جسمی خود را بروز نمی‌داد.

ای‌کاش حقوق‌هایی که گرفتم را بتوانم بگردانم

«حاج محب» گفتنی زیاد داشت؛ اما این‌که آن‌ها را محفوظ می‌کرد و منیّت به سراغ وی نمی‌آمد، برای من درس باارزشی بود و بعداً متوجه شدم که او چقدر بزرگوار و متواضع بود و در خیلی از موارد کوتاه می‌آمد و نمی‌خواست خاطر کسی را مکدّر کند. حتی خاطره‌ای هم نمی‌گفت؛ چراکه معتقد بود، هرکاری انجام داده‌ام برای رضای خدا بوده است و من نیز خاطرات اسارت وی را بعد از شهادتش، از زبان همرزمانش شنیدم.

سختی‌های زیادی به‌دلیل مشکلات جسمی «حاج محب» در زندگی داشتیم، تا جایی که برخی افراد پیشنهاد می‌دادند که «حاج محب» به رهبر معظم انقلاب اسلامی نامه بدهد، یا این‌که حداقل مشکلات خود را به «حاج قاسم» بگوید؛ اما وی همواره مخالفت می‌کرد و می‌گفت که «نه، چیزی نیست». مدتی گذشت، تا این‌که «حاج محب» در وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح هم به‌کارگیری شد؛ اما مسئولیت نپذیرفت و ترجیح داد تا زیر دست دیگران قرار بگیرد؛ چراکه می‌گفت از لحاظ جسمی شاید نتوانم از پس کار بربیایم و آن‌وقت مدیون می‌شوم؛ مسئولیت‌های زیادی به وی پیشنهاد می‌شد؛ اما به‌همین دلایل نمی‌پذیرفت.

«حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود

مشکلات جسمی «حاج محب» موجب شده بود تا خیلی وقت‌ها در بیمارستان و یا در محدودیت‌هایی قرار داشته باشد؛ اما با این حال، موظفی حضور خود در محل کار را تکمیل می‌کرد و اواخر نیز همواره دغدغه داشت که «ای‌کاش این حقوق‌هایی که از سپاه گرفتم را بتوانم بگردانم»، همان‌گونه که از بنیاد شهید و امور ایثارگران هم هیچ تسهیلاتی دریافت نکرد؛ با وجود این‌که حق وی بود.

انتهای پبام/ 113



منبع خبر

زندگی با مشکلات جانبازی در گمنامی/ «حاج محب» سمعاً و طاعتاً مرید «حاج قاسم» بود بیشتر بخوانید »

«حاج‌قاسم» فرماندهی چهره‌های شاخص اسلام را الگوی خود قرار داده بود


حاج‌قاسم فرماندهی چهره‌های شاخص اسلام را الگوی خود قرار داده بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «غلامرضا کرمی» جانشین سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» در لشکر ۴۱ ثارالله (ع) و رییس مرکز پژوهش ستاد بازسازی عتبات عالیات، در برنامه «سرباز روح‌الله» که هرشب از رادیو «مقاومت» پخش می‌شود، اظهار داشت: سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» عصاره رزمندگان در طول تاریخ اسلام و تجربه آن‌چه که در این قرن‌ها گذشته است، در خود جمع کرده بود. وی تجربه جنگ تحمیلی، تامین امنیت در جنوب شرق کشور، جنگ با دشمنان قسم‌خورده اسلام در منطقه و دفاع از مظلومان و مستضعفان را داشت.

وی افزود: سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» قبلاً گفته بود که من قدیمی‌ترین کتاب شیعه را خوانده‌ام و توصیه می‌کنم دوستان نیز بخوانند. وی همچنین در جای دیگری نیز به مردم توصیه کرده بود، کتاب‌هایی را که برای دوره چهارساله حکومت حضرت علی (ع) نوشته شده است را بخوانند.

سردار «کرمی» تصریح کرد: تجربه‌های سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» باعث شده بود تا در هر جایی که حضور پیدا می‌کرد، از روی منطق و دانش تصمیم بگیرد. وی فرماندهی منحصر به فرد چهره‌های شاخص اسلام، از جمله «مالک‌اشتر» را الگوی خود قرار داده بود. سردار دل‌ها زهد، تیزبینی، عبادت، تبعیت از ولایت، فهم دقیق از مسایل، شناخت دقیق از دشمن و… را در خود تقویت کرده بود‌.

وی خاطرنشان کرد: سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» سرباز همیشه در صحنه بود و از آن‌جا که یک الگوی تمام افراد با شاخصه‌های منحصر به فرد است، می‌تواند الگویی برای همه ما باشد.

آب را به حضرت زهرا (س) قسم بدهید

همچنین «ابراهیم شهریاری» از دوستان نزدیک سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» نیز در این برنامه رادیویی، با بیان این‌که شهید حاج قاسم سلیمانی ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا (س) داشت، اظهار داشت: در عملیات «والفجر ۸» که غواصان قصد داشتند به امواج بزنند، حاج قاسم به رزمندگان گفت اگر به مشکلی برخوردید، آب را به حضرت زهرا (س) قسم بدهید و آن زمان بود که موفقیت چشمگیر نصیب بچه‌ها شد.

وی افزود: حاج‌قاسم در چنین روزهایی در «بیت‌الزهرا» کرمان بود. تنها فرماندهی بود که از ابتدا تا انتها در مراسم عزاداری و میزبان افراد بود، تا هرکس که گرفتاری و مشکلی دارد، به او بگوید و مشکلات را پیگیری کند‌. وی گذشته خود را فراموش نکرده بود و خادم مردم و اهل بیت (ع) بود. افراد زیادی از شهرهای دیگر برای مراسم فاطمیه می‌آمدند و در مجلس حاج قاسم شرکت می‌کردند.

شهریاری خاطرنشان کرد: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مردی مقاوم و خدایی بود که خود را فدای مقاومت و مردم کرد.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

«حاج‌قاسم» فرماندهی چهره‌های شاخص اسلام را الگوی خود قرار داده بود بیشتر بخوانید »