لشکر 8 نجف

اوج عرفان رزمنده به حکایت دوربین‌های جبهه+ فیلم

اوج عرفان رزمندگان به روایت دوربین‌های جبهه + فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نماز جماعت از برنامه‌های با اهمیت رزمندگان در طول دوران حضور در جبهه به خصوص در مقر‌ها و پادگان‌ها بود.

نافله‌های شب، مناجات‌های عاشقانه و نجوا‌های عارفانه رزمندگان اسلام، بهترین قوت و قدرت را به آن‌ها می‌بخشید و آنان را در برابر دشمن مجهز به انواع سلاح ها، تجهیز می‌کرد. مسوولانی که در جبهه‌ها و در بین رزمندگان حضور می‌یافتند در نماز‌های جماعت شرکت می‌کردند و گاه خود نیز امام جماعت نماز‌های رزمندگان می‌شدند. این نماز‌ها گاه در سنگر‌ها و گاه در خطوط خط مقدم اقامه می‌شد.

در فیلم پیش رو که اسفند سال ۱۳۶۰ در آستانه عملیات فتح‌المبین، در منطقه عمومی غرب رودخانه کرخه ضبط شده، برگزاری مراسم نماز جماعت ظهر و عصر رزمندگان لشکر ۸ نجف‌اشرف (که آن زمان، تیپ بود)، توسط مرحوم محمود اصفهانی به تصویر کشیده شده است.

در این فیلم، صحنه‌هایی مانند وضو گرفتن برخی نیروها، اضافه شدن تدریجی نیرو‌ها به مراسم، تصاویر نصب شده از مسئولان وقت و شهدای شاخص کشور، اجرای دعای وحدت در بین دو نماز، دعا‌های پس از نماز به تصویر کشیده شده است.

در اواسط فیلم و پس از پایان نماز جماعت ظهر، برای لحظاتی تصویر شهید احمد کاظمی فرمانده وقت تیپ نجف‌اشرف، نشان داده می‌شود.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اوج عرفان رزمندگان به روایت دوربین‌های جبهه + فیلم بیشتر بخوانید »

شهادت در نظر شهید صادقیان، چون گل محمدی بود

نگرش قاسم‌گونه شهید «صادقیان» به شهادت/ تعبیر زیبای شهید از مرگ در راه خدا


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «علیرضا حاجی صادقیان» ۱۴ اسفند ۱۳۴۳ در خانواده‌ای مذهبی و متدین به دنیا آمد. پس از دوران کودکی برای طلب علم و فرهنگ در نجف‌آباد راهی مدرسه شد. در دوران تحصیل، دانش آموزی کوشا و درس خوان بود. تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی به پایان رساند و پس از آن برای گذراندن زندگی و کسب درآمد به حرفۀ جوشکاری مشغول شد. از پنج سالگی مشغول تلاوت قرآن شد.

به ائمه اطهار مخصوصاً به امام رضا (ع) ارادت خاصی داشت. عطوفت، مهربانی، اخلاق نیکو، دلسوزی، راستگویی و صبر از خصوصیات این شهید گران‌قدر بود. با شنیدن صدای الله اکبر اذان نمازش را اول وقت به پا می‌داشت. شهید بزرگوار با رزوه گرفتن تزکیۀ نفس می‌کرد به طوریکه در روز‌های گرم تابستان هم روزه می‌گرفت. معمولاً اوقات فراغتش را با مطالعه کتاب، نجاری، سفال‌سازی، خطاطی و رفتن به کلاس‌های آموزش قرآن سپری می‌کرد. مهربانی شهید باعث صمیمیت بین او وخواهر و برادرانش شده بود.

در گرفتاری‌ها و سختی‌ها به مردم یاری می‌رساند. با شروع نهضت امام خمینی (ره)، شور و هیاهوی انقلاب وجودش را به لرزه انداخت و برای دفاع از ارزش‌های اسلام و قرآن در تظاهرات و راهپیمایی شرکت می‌کرد. برای سرکوبی و سرنگونی شاه منحوس و عمل به دستورات رهبر کبیر انقلاب اعلامیه‌های امام خمینی را در سطح شهر پخش می‌کرد. به امام خمینی علاقه داشت و با دل و جان به سخنان ایشان گوش می‌داد. پس از پیروزی عظیم و شکوهمند انقلاب اسلامی با شعله‌ور شدن آتش نبرد حق علیه باطل برای دفاع از آرمان‌ها و ارزش‌های ناب کشورش عازم جبهه‌ها شد. رفتن به جبهه را مانند نان شب برخود واجب می‌دانست به خدمت لشکر ۸ زرهی نجف اشرف درآمد و با به عهده گرفتن مسئولیت توپچی پی‌ام‌پی آمادۀ نبرد شد. او سرانجام به تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در شرق بصره و عملیات رمضان براثر اصابت ترکش به بدنش به آرزوی خویش رسید.

در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین است من هم اکنون در جبهه رقابیه آماده حمله با چشمانی گریان در حال نوشتن این وصیت نامه، این احساس را در خود می‌بینم که تازه دارم متولد می‌شوم و زندگی جاویدان خود را آغاز می‌کنم شهادت انسان را به درجه ملکوتی می‌رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می‌ماند که وارثان خون شهید از آن می‌بویند.

خدایا، شهادتم را در راه خدا و قرآن و اسلام که خاری در چشم دشمنان اسلام است بپذیر‌ای خواهر و برادرانم راه خدا بهترین و برترین راه‌ها است و این راه را پوینده و کوشنده باشید و مرا هم حلال کنید دوستان و عزیزان در هر کجا که هستید، در سنگر و بسیج و انجمن مدرسه و غیره، از اسلام و امام و روحانیت دفاع کنید تا اسلام را به تمام جهانیان بشناسانیم، امید است انشاءالله ملت ما با همت مسلمین جهان دست خون آشام شرق و غرب را از سایه کشور‌های اسلامی کوتاه و راه را برای رسیدن به سرزمین مقدس قدس عزیز هموار ساز و شما‌ای ملت ایران و مردم شهیدپرور امام را تنها نگذارید و راه او را که همان خط اصیل اسلام و محمد (ص) و امامان معصوم (ع) دنبال کنید.

مادر شهید تعریف می‌کند: خیلی ناراحت آمد خانه. رفته بود خانۀ همسایه آمدن امام را از تلویزیون ببیند. فوراً دست‌بند طلایی که با قالی‌بافی خریده بودم را فروختم و یک تلویزیون خریدم. علیرضا از خوشحالی در پوست خود نبود.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگرش قاسم‌گونه شهید «صادقیان» به شهادت/ تعبیر زیبای شهید از مرگ در راه خدا بیشتر بخوانید »

گریه برای قبر بی مزار/ به سوی جبهه همراه پدر

گریه برای قبر بی مزار/ به سوی جبهه همراه پدر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سال ۱۳۴۴ اواسط بهمن ماه کودکی در خانواده مهدیه به دنیا آمد که نامش را مصطفی گذاشتند. سومین فرزند خانواده بود که خیلی زود قد کشید و بزرگ شد، وارد دبستان شد و پس از پایان دوره ابتدایی به مدرسه فارابی رفت. در این دوره هم درس می‌خواند و هم خیاطی می‌کرد، در امر دامداری کمک حالش پدرش هم بود. سخت کوشی را از همان کودکی یاد گرفت و هیچگاه وظایف و کار‌های شخصی خود را برعهدۀ دیگران نمی‌انداخت، بلکه تا می‌توانست باری از دوش آن‌ها بر می‌داشت.

انجام اصول دین را زودتر از سن تکلیف آغاز کرد و برای خواندن نماز جماعت در مساجد حضور داشت. زمانی که اذهان خفتۀ مردم آزادی‌خواه ایران بیدار شد و به رهبری امام خمینی تظاهرات‌های گسترده‌ای را به راه انداختند، با وجود سن کم، اما از درک والایی بهره می‌برد و همپا با بزرگ‌ترهایش در صحنه حضور پیدا می‌کرد. با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شکل گیری بسیج به این ارگان پیوست و خالصانه خدمت می‌کرد.

وقتی دشمن با وحشی‌گری به شهر‌های مرزی کشورمان یورش آورد و به جز چپاول و غارت‌گری جان هزاران انسان بی‌گناه به خطر افتاد، آرزو داشت همچون دیگر رزمندگان اسلام به جبهه‌ها بشتابد. مسئولان این امر به خاطر سن کم او با خواسته‌اش مخالفت کردند. آقا‌مصطفی هم با دستکاری در تاریخ تولد شناسنامه و زیاد نشان دادن سنش به همراه پدرش به مناطق جنگی شتافت. با شهید شدن دوستانش برای مراسم خاکسپاری به زادگاهش باز می‌گشت و آرزوی شهادت را در دل می‌پروراند. در این راه دچار مجروحیت شد؛ ولی بعد از بهبودی نسبی دوباره به خط مقدم می‌رفت و در کنار بقیۀ هم‌رزمانش عاشقانه فعالیت می‌کرد.

شوهر خواهر شهید تعریف کرد: «سال ۱۳۶۰ پدرش راننده بود ودر خرمشهر کارمی کرد. یک روز به علت گرمای زیاد به کنار شط خرمشهر رفت و ناگهان درآب غرق شد و جسدش پیدا نشد. مصطفی خیلی گریه می‌کرد و با ناراحتی می‌گفت: «برویم سرقبری که کسی در آن نیست.» خودش نیز همین‌طورشد، پیکرش برنگشت.

صدیقه مهدیه مادر شهید نیز می‌گفت: یتیمی و از دست دادن پدر سبب گردید تا مصطفی بتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. روز‌ها درس می‌خواند و شب‌ها به عنوان شاگرد خیاط کار می‌کرد وخرج و مخارج خود را در می‌آورد.

برای شرکت در عملیات رمضان داوطلب و با لشکر ۸ نجف اشرف در گردان پیادۀ انبیاء به جبهه رهسپار شد. بعد از دلاوری‌های بی‌مثال این تک تیرانداز، سرانجام در ۲۱ تیر ۶۱ در منطقۀ عملیاتی پاسگاه زید عراق با اصابت ترکش دشمن به بدن پاکش به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد و تا افلاک پر کشید. جسم پاکش در جبهه‌های نبرد باقی ماند تا سند فداکاری‌های قهرمانان ایران تاابد به جا بماند. آرامگاهی برایش در کنار دیگر شهیدان نجف‌آباد در نظر گرفته و تا ابد جاودانه شد.

او در وصیتنامه‌اش آورده است:
بسم اله الرحمن الرحیم
ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد. امام خمینی
اِنَّ اللهَ فَلیَقتُلونَ رَعداً عَلَیه حَقّاً فی التوریه وِ الانجیل وَالقرآن ومن اوفی بِعَهدِ مِن الله وَ ذلِکَ هُوالفوز العَظیم.
خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده و آن‌ها در راه خدا جهاد می‌کنندکه دشمنان دین را به قتل رسانند یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در سه کتاب آسمانی تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست.‌ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهد با خدا به حقیقت سعادتی و پیروزی بزرگی است.

سلام به رهبر عزیز انقلاب اسلامی، سلام بر تو‌ای خمینی،‌ای تو نور امت‌ای کسی که ۳۵ میلیون انسان زیر ظلم را در آوردی. سلام مرا بپذیر.

بخشش خود را از شما خواستارم. امیدوارم که توانسته باشم به قسم خودم خدمتی به اسلام کرده باشم و امیدوارم که خدا هم مرا بپذیرد و مرا ببخشد و سلام به ملت ایران و سلام بر شهیدان کربلا و شهیدان کربلا گونه ایران و سلام بر حسین مظلوم که انشاالله می‌روید و قبر شش گوشه او را زیارت می‌کنید و سلام مرا هم به این امام سوم شیعیان برسانید؛ و من از شما می‌خواهم آن جا حرکت برای نجات قدس عزیزان این قبله شیعیان را آغاز کنید؛ و تا نابودی کامل کفار دست از مبارزه با آن‌ها برندارید و ندای ملت را به تمامی مستضعفین و ستمدیدگان جهان برسانید تا موقع ظهور مهدی (عج) برسد و دیگر ظلمی در جهان نباشد و تمامی مستضعفان بتوانند به نحو احسن وظایف الهی و قرآنی خود را انجام دهند. تا خوشبختی بزرگی برای خودشان باشد. در پایان از پدر و مادرم می‌خواهم که مرا ببخشند، من در مقابل شما خیلی بی‌احترامی کردم و امیدوارم شما از خدا بخواهید که مرا ببخشد و از تمامی خویشاوندان هم می‌خواهم که مرا حلال کنند و از تمام مردم شهید پرور نجف آباد می‌خواهم که مرا ببخشند که نتوانستم به طور صحیح خدمتی به اسلام و ایران کرده باشم واقعاً پیش شما شرمنده‌ام. باز هم در پایان می‌خواهم که مرا ببخشید. خداحافظ

آرزوی موفقیت شما را من همین جا از خدا خواستارم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گریه برای قبر بی مزار/ به سوی جبهه همراه پدر بیشتر بخوانید »

روایت گزارشگر لشکر ۸ نجف از عملیات والفجر مقدماتی/ برو بیای رزمنده و استراحت روی زمین‌های خاکی

روایت گزارشگر لشکر ۸ نجف از عملیات والفجر مقدماتی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات والفجر مقدماتی در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ با رمز یا الله یا الله یا الله در جبهه میانی فکه و از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد. عملیات والفجر مقدماتی عملیاتی بود که قبل از آغاز برای عراق لو رفته بود، اما رزمندگان اسلام در جبهه خودی این را نمی‌دانستند به همین دلیل خیلی زود گردان‌های حاضر در عملیات در محاصره قرار گرفتند.

تیپ ۳۵ امام حسن (ع) و لشکر ۸ نجف از نیرو‌های عمل کننده این عملیات بودند که پشت جاده‌ی شنی در حد فاصل پاسگاه رشیده تا پاسگاه صفریه قرار داشتند.

راوی لشکر ۸ نجف در گزارش عملیات این یگان، ماجرا را چنین شرح داده است: هنگامی [حدود ساعت ۵:۳۰ تا ۶ صبح] که نیرو‌ها به جاده‌ی آسفالت مرزی رسیدند، برادر محمدی فرمانده تیپ و برادر قدیری مسئول محور از احمد کاظمی فرمانده سپاه هفتم و فرمانده لشکر ۸ نجف در مورد وضعیت یگان‌های چپ و راست خود سؤال کردند، ولی برادر احمد جواب مشخصی نداد و در بررسی‌ها مشخص شد که یگان‌های چپ و راست این تیپ موفق عمل نکرده‌اند و جناحین تأمین نیست. این نیرو‌ها تا ساعت هفت صبح در کنار جاده‌ی آسفالت [مرزی] مستقر بودند و فرمانده تیپ برای دفع پاتک‌های احتمالی دشمن درخواست کمک نیرو کرد، ولی علی‌رغم جواب مساعد احمد کاظمی، ارسال کمک مقدور نشد.

در این شرایط مهندسی لشکر حدود ۲۰۰ متر جلوتر از کانال دوم غرب مرز، یک خاکریز به طول ۲۰۰ متر احداث نمود و نیرو‌ها خود را به پشت خاکریز رسانده و در آن‌جا به دفاع پرداختند و یک تانک، ۲ دستگاه تفنگ ۱۰۶ و چند نفربر و چند قبضه خمپاره به خط برده شد و این نیرو‌ها تا ساعت ۱۲ ظهر در آن‌جا مقاومت سلحشورانه‌یی کردند.

ساعت ۱۲، هم‌زمان با پخش غذا بین نیروها، عراق با بهره‌برداری از تعداد قابل توجهی تانک و اجرای آتش پرحجم، پاتک بسیار سنگینی را علیه این نیرو‌ها آغاز کرد که به دلیل محدود بودن طول خاکریز و تراکم بالای آتش توپ‌خانه، ادوات و تانک‌های دشمن، در همان لحظات اولیه تانک و یکی از قبضه‌های [تفنگ] ۱۰۶ در خط منهدم شد و نیرو‌های پشت خاکریز نیز مقاومت سرسختانه‌یی انجام دادند و تعداد کمی از آن‌ها موفق شدند تا پشت جاده‌ی شنی مرز عقب بیایند، ولی تعدادی از شهدا و مجروحین در منطقه باقی ماندند.

در فیلم پیش رو که بهمن ۶۱ در حوالی تنگه ذلیجان و رقابیه و طی عملیات والفجر‌مقدماتی توسط مرحوم محمود اصفهانی ضبط شده، بخشی از نیرو‌ها و توان لشکر ۸ نجف‌اشرف و جهاد‌سازندگی نجف‌آباد به تصویر کشیده شده است.

اورژانس، تعدادی از قبضه‌های توپ، چند تانک غنیمتی، جابه‌جایی نیرو‌های پیاده، تردد تانک‌ها و خودرو‌های نظامی و تدارکاتی و بازگشت رزمندگان از عملیات شب گذشته به منظور تجدید قوا، از جمله تصاویر نمایش داده شده در بخش عمده‌ای از این فیلم هستند.

در لحظات پایانی نیز شهید عبدالرضا بیریایی از نیرو‌های شاخص جهاد‌سازندگی نجف‌آباد دیده می‌شود که چند سوال و جواب با مرحوم اصفهانی دارد.

شهید بیریایی، اسفند ۶۴ در ۲۵ سالگی طی عملیات والفجر ۸ در شبه‌جزیره فاو به شهادت رسید.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت گزارشگر لشکر ۸ نجف از عملیات والفجر مقدماتی بیشتر بخوانید »

آخرین سخنرانی‌ها پیش از عملیات کربلای۴/ خداحافظی به وقت آخرین دیدارها+ فیلم

آخرین سخنرانی‌ها پیش از عملیات کربلای ۴/ خداحافظی رزمندگان به وقت آخرین دیدارها+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، لشکر ۸ نجف از لشکر‌های زرهی سپاه پاسداران و از شناخته‌شده‌ترین یگان‌های عملیاتی در دفاع مقدس بود که بخش اعظم نیرو‌های آن متعلق به شهرستان نجف‌آباد اصفهان بود. این لشکر پس از عملیات ثامن‌الائمه (ع) در سال ۱۳۶۲ تشکیل شد و نخستین فرمانده آن شهید «احمد کاظمی» بود.

آخرین سخنرانی‌ها پیش از عملیات کربلای۴/ خداحافظی به وقت آخرین دیدارها+ فیلم
در فیلم پیش رو که به احتمال زیاد، اواخر پاییز یا اوایل زمستان ۱۳۶۵ ضبط شده، صحبت‌های یک روحانی به نام حاج آقا «بُنابی» در جمع تعدادی از مسئولان لشکر ۸ نجف‌ اشرف، به تصویر کشیده شده است.

در این فیلم که بین دو نماز و در آستانه عملیات کربلای ۴ ضبط شده، چهره‌هایی مانند غلامعلی شریف‌دوست، مرحوم قاسم شفیعی، غلامحسین کاظمی، محمد‌علی فاضل، اکبر عابدی، مرتضی کاظمی (نیروی پشتیبانی)، شهید احمد کاظمی، غلامرضا شفیعی، خداداد نادری‌نژاد، شهید محمد‌حسن مددی، رمضانعلی محمدی، رسول رحیمی، مهدی ترک لادانی (مهدوی امین)، عباس حیدری مقدم، محمد نوروزی، جواد آصفی، محمد‌تقی رضوانپور (وهابی) و حسین عابدینی دیده می‌شوند.

در مورد مکان برگزاری این جلسه، هرچند با چند نفر از رزمندگان حاضر در این جمع صحبت شده است، ولی هیچ‌کدام به‌طور دقیق به خاطر نداشتند که این جلسه در چه مکانی برگزار شده. البته به احتمال زیاد، در جایی در خوزستان بوده، ولی نمی‌توان به قطعیت گفت که در پایگاه شهید مدنی اهواز (دانشگاه شهید چمران)، پایگاه شوشتر یا سپنتا (تعمیرگاه زرهی لشکر) در جاده اهواز به خرمشهر بوده است.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

آخرین سخنرانی‌ها پیش از عملیات کربلای ۴/ خداحافظی رزمندگان به وقت آخرین دیدارها+ فیلم بیشتر بخوانید »