لشکر 8 نجف اشرف

وقتی رزمنده‌ها در سنگر بی پرده از رهبر انقلاب سوال می‌پرسند+فیلم

نشست‌های صمیمی رهبر معظم انقلاب با رزمندگان در دل جنگ+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حضور روحانیت در جمع رزمندگان لشکر‌ها و یگان‌ها مایه دلگرمی و امید بود. رزمنده‌هایی که در شرایط سخت و دشوار جنگ در میدان‌های نبرد مشغول دفاع از کشور بودند و در جنگی نابرابر با دشمن بعثی با بذل جان مقاومت را با ادبیاتی نو مشق می‌کردند این همراهی روحانیت به نوعی تائیدی بر عملکرد آنان و دلگرمی برای حضور در این میدان بود.

بار‌ها روحانیونی که در جبهه حضور پیدا کردند، از رهبر معظم انقلاب اسلامی تا ائمه جمعه به جایگاه جهاد و بر تن کردن لباس مجاهدت اشاره داشته و آن را فیضی عظیم می‌دانستند که تنها انسان‌های بزرگ توان قدم گذاشتن در آن را داشتند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان ریاست جمهور کشور بودند بار‌ها در میدان جبهه و در میان لشکر‌ها حاضر شدند و به سخنرانی در میان رزمندگان پرداختند. ایشان در سال ۱۳۶۷ از پادگان انبیا شوشتر محل استقرار نیرو‌های لشکر ۸ نجف آباد بازدید کرده و در میان کادر فرماندهی لشکر سخنرانی کردند.  

ایشان همچنین در ادامه از قسمت‌های مختلف پادگان و توان زرهی لشکر بازدید کردند که فیلمی از آن در آرشیو لشکر ۸ نجف آباد وجود دارد و منتشر شده است که در ادامه آن را می‌بینید.

در بخشی از این دیدار صمیمانه رزمندگان سوالات خود را از رهبر معظم انقلاب می‌پرسند.  

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از صحبت‌های خود در جمع رزمندگان لشکر ۸ نجف آباد می‌گوید: «من اول جنگ در منطقه در جبهه بودم. در اتاق ننشستم تفنگ به دست بگیرم بلکه در زمانی که هنوز سپاه حضور نداشت به جنگ رفتم. از وقتی مسئول شدم امام به ما اجازه نداد حتی در شهر‌های نزدیک به خط حضور پیدا کنیم.»

کد ویدیو

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نشست‌های صمیمی رهبر معظم انقلاب با رزمندگان در دل جنگ+ فیلم بیشتر بخوانید »

تصاویر/ پاسدار شهید «عباس تابنده»

تصاویر/ پاسدار شهید «عباس تابنده»


تصاویر پاسدار شهید «عباس تابنده»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ پاسدار شهید «عباس تابنده» بیشتر بخوانید »

نحوه توزیع غذا در جبهه+ فیلم

نحوه توزیع غذا در جبهه+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از بخش‌های مهم نیرو‌های نظامی در زمان دفاع مقدس بخش پشتیبانی بود. پشتیبانی کار تجهیز و رسیدگی به امور رزمندگان را در امور مختلف برعهده داشت و از این رو بخشی از آمادگی رزمندگان برای حضور در صحنه نبرد به قدرت پشتیبانی بازمی‌گشت. هرچه پشتیبانی قویتر و کاملتر بود کار رزمنده‌ها در خط مقدم دفاع و عملیالت بهتر صورت می‎گرفت. هرچند رزمندگان اسلام در شرایط کمی امکانات، سختی‌ها و کمبود‌ها بازهم وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده و به تکلیف خود در قبال دفاع از وطن و دفع متجاوز عمل می‌کردند.

بخشی از کار پشتیبانی در جنگ تهیه و توزیع غذا در بین یگان‌‍ها و نیرو‌های رزمنده بود. کاری که از تهیه مواد غذایی از شهر‌های مختلف انجام شده، وارد مرحله پخت غذا در آشپزخانه شهر‌های مرزی و سپس توزیع آن می‌شد. در اولین مرحله پشتیبانی و تدارکات علاوه بر خرید اقلام مورد نیاز پخت غذا بخشی از مواد غذایی را از اقلام اهدایی مردم به جبهه‌ها تهیه می‌کردند.

در فیلم پیش رو که اواخر اسفند سال ۱۳۶۲ در دشت جفیر ضبط شده است، بخشی از انبار تدارکات لشکر ۸ نجف اشرف را نشان می‌دهد که محمود اصفهانی به بیان توضیحاتی درباره عقبه تدارکاتی لشکر ۸ نجف اشرف پرداخت.

ابوالشهید مرحوم حاج محمد علی نجفیان در این فیلم توضیح می‌دهد: در بخش تدارکات لشکر ۸ نجف اشرف هستیم، نان، ماست، میوه و برخی از وسایلی که جهت تغذیه رزمندگان توزیع می‌شود را می‌بینیم.

در ادامه دوربین به سراغ انباری می‌رود که داخل آن مقادیری نان، مواد‌غذایی، ماست و میوه ذخیره شده و رزمنده‌ای در این خصوص توضیح می‌دهد که اقلام مذکور از نقاطی مانند اصفهان، خمینی‌شهر، خرم‌آباد، نجف‌آباد و لنجان‌سفلی به رزمندگان اهدا شده است.

این شخص همچنین توضیح می‌دهد که غذا در (دانشگاه شهید چمران) اهواز پخت شده و به این نقطه انتقال داده می‌شود. در بخش دیگری از فیلم، کامیون حامل غذا که به گفته اصفهانی، حامل بیش از چهار هزار غذا است، وارد منطقه شده و مرحله توزیع غذا بین تویوتا‌هایی که هر کدام از گردان یا واحدی آمده‌اند، آغاز می‌شود.

همچنین توضیح می‌دهد که عقبه لشکر تقریبا هر وعده ۱۵۰۰ نفر را غذا می‌دهد. غذا در آشپزخانه اهواز پخته شده و سپس به عقبه تدارکاتی لشکر ۸ نجف در عملیات خیبر می‌آید.

فرد بعدی از گردان امیرالمومنین (ع) می‌گوید: گردان ما حدود ۳۵۰ نفر جمعیت دارد که هر روز از این منطقه غذا را تهیه می‌کنیم. غذا‌ها در کامیون‌هایی به عقبه لشکر ۸ نجف آورده می‌شود و نمایندگان هر گردان با یک تویوتا برای گرفتن غذا به عقبه می‌آیند.

کد ویدیو

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نحوه توزیع غذا در جبهه+ فیلم بیشتر بخوانید »

لبیک به کربلای خمینی + صوت منتشرنشده شهید احمد کاظمی در آغاز عملیات کربلای ۴

ویژگی‌هایی که شهید احمد کاظمی را عزتمند کرد + صوت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید احمد کاظمی یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. در کارنامه فعالیتی او دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یک سال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه دیده می‌شود.

شاه‌کلید شهید کاظمی به روایت حاج قاسم

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره رفیقش شهید حاج احمد کاظمی این‌چنین گفت: خصوصیت مهم احمد، شجاعت و جسارت او بود که هرچند در جنگ عمومیت داشت؛ لکن احمد در حد اعلای آن قرار داشت. اما بعد از جنگ دو مشخصه احمد که به نظر من این‌ها خیلی از مشخصه‌های معنوی احمد را رشد دادند، یکی ادب احمد بود و دیگری راز نگهداری او بود. ادب احمد فوق‌العاده بود و این ادب احمد به نظر من شاه‌کلید همه‌چیز بود و به خیلی چیز‌ها رشد داد.

افتخار رزمندگان در عملیات کربلای ۴ به روایت حاج احمد

آنچه در ادامه می‌شنوید، سخنان منتشرنشده شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف قبل از آغاز عملیات کربلای ۴، در دوم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به مناسبت ۱۹ دی سالروز شهادتش، این صوت تاریخی را برای نخستین بار منتشر کرد.

در این صوت می‌شنویم:

«برادران! این عملیاتی که به حول و قوه الهی در پیش است، عملیاتی است که مقدمه‌اش را و اعلام بسیج عمومی‌اش را رهبر عزیز انقلاب، نایب بر حق آقا امام زمان (عج) اعلام کردند و نتایج این عملیات هم به همین شکل. رهبر عزیز انقلاب در سخنرانی‌هایشان فرمودند که ما سیلی آخر را به صدام خواهیم زد و دستور بسیج عمومی را بعد از عملیات والفجر ۸ دادند و امروز هم وضعیت عملیات و چگونگی عملیات و منطقه عملیات را خود امام عزیزمان تعقیب می‌کند و افتخار رزمندگان ما این است که در این عملیات که حضرت امام مقدمه‌اش را و بسیجش را و نتایجش را اعلام کردند، شرکت کردند و با این مطلب بایست ان‌شاءالله ما خیلی پرقدرت و خیلی با سرعت برویم که ان‌شاءالله از آن افرادی بشویم که خیلی مقاومت کرده باشیم، خیلی ازخودگذشتگی نشان داده باشیم.»

لبیک به کربلای خمینی + صوت منتشرنشده شهید احمد کاظمی در آغاز عملیات کربلای ۴

امروز، روزی است که حاج احمد به یاران شهیدش پیوست

صبح روز ۱۹ دی ۱۳۸۴، هواپیمای نظامی فالکون سپاه پاسداران به‌منظور اعزام ۱۲ نفر از فرماندهان و افسران عالی‌رتبه این نهاد به سمت ارومیه حرکت کرده بود که در حدود ۱۰ کیلومتری فرودگاه ارومیه سقوط کرد و به‌این‌ترتیب احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه در کنار هم‌رزمانش سعید مهتدی جعفری، نبی‌الله شاه‌مرادی، عباس کربندی مجرد، غلامرضا یزدانی، صفدر رشادی، احمد الهامی‌نژاد، حمید آذین‌پور، مرتضی بصیری و محسن اسدی در این سانحه هوایی شهید شدند.

کد ویدیو

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ویژگی‌هایی که شهید احمد کاظمی را عزتمند کرد + صوت بیشتر بخوانید »

روایتی از تنها فرمانده شهید لشکر نجف در کربلای یک

ذکاوت شهید پوراسماعیلی برای روحیه‌بخشی به رزمندگان/ شوخی دوستانه با شهید «احمد کاظمی»


روایتی از تنها فرمانده شهید لشکر نجف در کربلای یکبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید محمدرضا پوراسماعیلی از فرماندهان لشکر ۸ نجف اشرف در دوران دفاع مقدس بود. او سال ۱۳۴۴ در نجف آباد متولد شد. روحیه انقلابی و حق‌طلبی او از دوران راهنمایی و با شدت گرفتن اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی نمایان شد و یکی از نوجوانان فعال در تظاهرات‌ها و پخش اعلامیه‌ها بود.

۱۴ ساله بود که برای کمک به زلزله زدگان طبس به این شهر رفت. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد کمیته انقلاب شد و ضمن شرکت در اردو‌های خدمت رسانی به یادگیری فنون نظامی پرداخت. با شنیدن اخبار جنگ در افغانستان آماده حضور در این کشور شد، اما شدت گرفتن درگیری‌های کردستان او را به غرب کشور کشاند.

با شروع جنگ تحمیلی در قالب گروه ۴۰۰ نفره‌ای از نجف آباد عازم جبهه ذوالفقاریه شد. او به عضویت سپاه پاسداران درآمد. در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان پیاده از ناحیه پا مجروح شد. در عملیات‌های والفجر ۱، ۲ و ۴، خیبر، بدر و قادر فرمانده توپخانه لشکر نجف بود. بعد از عملیات والفجر ۷ به لشکر ۲۵ کربلا رفت و مسوول توپخانه این لشکر شد تا اینکه در عملیات کربلای یک بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

در ادامه خاطراتی از این شهید از زبان همرزمان و خانواده‌اش را می‌خوانید.

فرماندهی شبیه رزمنده

مهدی صادقی همرزم شهید: در آبراه‌های جزیره، سنگر‌های کمینی گذاشته بودند و مسئولیتش به عهده توپخانه بود. حجم آتش گاه خیلی سنگین می‌شد. محمدرضا پوراسماعیلی برای آنکه بچه‌ها بین خودشان و فرمانده احساس جدایی نکنند هر روز را در یک سنگر می‌گذراند و با بچه‌ها غذا می‌خورد.

عمل به قول

مادر شهید: این بار که دوباره می‌خواست برود جبهه، همسرش باردار بود. موقع رفتن گفت: «۴۵ روزه دیگر بر می‌گردم.» شب چهل و پنجم بود. همسرش تمام اتاق را پر از گل‌های محمدی کرد و چشم انتظار نشستند، خودش و نوزادی که در راه داشت. مطمئن بود می‌آید، درست سر وقت! موقع رفتن با اطمینان گفته بود ۴۵ روز دیگر بر می‌گردد. فردای آن شب جنازه‌اش را آوردند.

شجاعت به قیمت اسارت

محمدرضا تعریف می‌کرد که عملیات والفجر ۴ را پیش رو داشتیم. جهت شناسایی موقعیت دشمن با یک دستگاه خورو تویوتا به سمت خط حرکت کردیم.

نزدیک خط مقدم که رسیدیم، به تعدادی مجروح برخوردیم. پیش خودم گفتم: «نیرو‌ها تا اینجا پیش روی کرده‌اند!» کمی جلوتر رفتیم تا رسیدیم به یک سو. از ماشین پیاده شده وارد یکی از سنگر‌ها شدم. ناگهان دو عراقی را در سنگر دیدم، معطل نکردم و هر دو را به هلاکت رساندم. کم کم بقیه عراقی‌ها در سنگر‌های دیگر متوجه قضیه شدند.

سرم را از سنگر بیرون آوردم تا موقعیت را برای دور زدن ماشین بسنجم، بعد سریع سوار ماشین شده و دور زدم. عراقی‌ها مرا به رگبار بستند و هر چهار چرخ ماشین پنچر شد، اما نجات یافتم. فاصله کمی تا اسارت داشتم.

سوژه خنده

مرتضی محمدی، همرزم شهید: اوایل جنگ که بنی صدر رئیس جمهور بود، نیرو‌ها از همه نظر در مضیقه بودند. حتی امکاناتی که بتوانیم خاکریز بزنیم نداشتیم.

در عملیات بدر قرار شد کانالی حفر کنیم. او فرمانده بود؛ امّا من از این جهت که با هم نسبت داشتیم و صمیمی بودیم مدام به او می‌گفتم: «محمدرضا بی عاری!» بعد کلنگی دادم دستش که او هم مشغول زمین کندن شود. از اتفاق سردار کاظمی هم همان وقت از آنجا می‌گذشت. وقتی سردار رد شد، کلنگ را زمین انداخت و گفت: «من همین لحظه را می‌خواستم.»

سردار حاج احمدکاظمی در جلسه‌ی فرماندمان این موضوع را مطرح کرده بود که از او یاد بگیرید، خودش در کار کردن پیش قدم می‌شود و نیروهایش هم به دنبالش.

تا مدت‌ها با هم به سوژه‌ای که دستم‌مان افتاده بود می‌خندیدیم.

شوخی و جدی جای خودش

محمدرضا خیلی شوخ بود، اما موقع کار که می‌شد بسیار جدی رفتار می‌کرد، حتی با من که شوهرخواهرش بودم. هر دو آمده بودیم مرخصی و داشتیم روی حیاط خانه قدم می‌زدیم. سیگاری چاق کردم که بکشم. رو کرد به پدرش و گفت: «اینو می‌بینی اینجا چطور سیگار می‌کشه؟ تو جبهه جرات نداره پیش من سیگار بکشه!»

نگاهش کردم و گفتم: «دوباره دور برداشتی؟»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ذکاوت شهید پوراسماعیلی برای روحیه‌بخشی به رزمندگان/ شوخی دوستانه با شهید «احمد کاظمی» بیشتر بخوانید »