مادران شهدا

استفاده از آثار نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار در صنعت سینما و تئاتر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، «محمد کرم‌اللهی» مدیرکل امور هنری بنیاد شهید و امور ایثارگران در آیین اختتامیه نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار در شیراز اظهار داشت: دبیرخانه نهمین کنگره ملی شعر و داستان به میزبانی استان فارس، یکی از بهترین دبیرخانه‌های کشور هست و فارس با عرش خدا نسبتی قریب دارد و اینجا با آنان که آسوده زیستند و شهید شدند، نسبتی همپوشان دارد.

کرم‌اللهی افزود: فارس یکی از زنده‌ترین استان‌های کشور ما هست چراکه سند حیات و جاودانگی آن ۱۵ هزار شهید گلگون کفن هست و میزبانی این استان در نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار نیز مایه مباهات هست.

وی ضمن تشکر از هنرمندان، اصحاب رسانه و شرکت کنندگان نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار، گفت: استان‌های تهران، خراسان رضوی و گیلان پیش کنگره ملی شعر و داستان ایثار را برگزار کردند و جریانی مطلوب فرهنگی را آفریدند که از حمایت و تلاش‌های این استان‌ها تشکر می‌کنیم.

مدیرکل امور هنری بنیاد شهید و امور ایثارگران با تاکید بر اینکه با برگزاری اختتامیه نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار کار متوقف نخواهد شد، تصریح کرد: کار تازه آغاز شده و از آثار هنرمندان در حوزه داستان و شعر ارزش افزوده خواهیم گرفت و این آثار بایستی عرصه سینما و تئاتر ما را در عرصه فرهنگ ایثار و شهادت، حرکت بدهد و متحول کند.

کرم‌اللهی با بیان اینکه شهادت اکسیر حیات امت اسلام هست، گفت: شهید کلید راهیابی به سرزمین همیشه جاودانه تاریخ محسوب می‌شود و وقتی که در آن رزمگاه حقیقی که تمام باطل در برابر تمام حق صف آرایی کرد، حق با تمام وجود هرآنچه که داشت در طبق اخلاص به کار برد و حیات حقیقی امروز اسلام ناب برخواسته از تفکر سید الشهدا (ع) هست و این تفکر راهبردی که شهید اکسیر جاودانه دین و حیات اجتماعی انسان را از سید و سالار شهیدان گرفتیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

استفاده از آثار نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار در صنعت سینما و تئاتر بیشتر بخوانید »

تشییع پیکر مادر سردار شهید علی محمد نسل در مراغه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان شرقی،حاجیه خانم زرین‏ تاج رضایى مادر پاسدار شهید دفاع مقدس روز گذشته در سن ۹۵ سالگی به علت کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

پیکر این مادر شهید پس از تشییع درقطعه والدین شهدای گلشن زهرای مراغه و در جوار فرزند شهیدش به خاک سپرده شد.

سردار شهید «محمدرضا على‏ محمد نسل» قائم مقام فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع) لشکر عاشورا در دوران دفاع مقدس ۲ دى ۱۳۴۱ در مراغه به دنیا آمد و پس از چهل و هشت بار حضور در جبهه ۹ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در جزیره مجنون به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تشییع پیکر مادر سردار شهید علی محمد نسل در مراغه بیشتر بخوانید »

پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا را به دردسر انداخته است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، برای زیارت شهدا به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) همانجایی که ۳۰ هزار شهید والامقام در آن آرمیده‌اند رفتم. نزدیک قطعه ۴۰ بودم که از دور کانکس سفید رنگی را دیدم؛ همیشه این کانکس را می‌دیدم که عده‌ای از مادران شهدا به آن رفت و آمد می‌کنند، اینبار تصمیم گرفتم حالا که هوا هم سرد شده بعد از زیارت مزار چند شهید، به دیدار مادران شهدا در این کانکس بروم.

پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا  را به دردسر انداخته هست
در که زدم مادری خوش رو در را به رویم باز و تعارف کرد به داخل بروم؛ وارد که شدم گرمای لذت بخشی از آن سرما نجاتم داد، هر چند که گرمای اصلی از وجود مادر شهید بود. بساط چای سماوری داخل کانکس برپا بود و مادر در فنجان‌های سفیدرنگ، برایم چای خوش رنگی ریخت و بعد با ظرفی از میوه پذیرایی کرد. برایم جالب بود کانکس را مثل یک خانه ساده مجهز کرده بودند.

عکس شهید «محمدمهدی فلاح» روی دیوار زده شده بود؛ به مادر گفتم هر پنجشنبه اینجا هستید؛ که می‌گوید: «اوایل که پسرم تازه شهید شده بود، هر روز اینجا بودم. با بچه‌های قد و نیم قدم هر روز می‌آمدم سر مزار محمدمهدی»
پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا  را به دردسر انداخته هست

شهید فلاح موقع اذان ظهر روز نیمه شعبان سال ۴۴ به دنیا می‌آید و هنگام اذان ظهر پنج شنبه  در سال ۶۷، به شهادت می‌رسد.

مادر تعریف کرد: «من با محمدمهدی ۷ تا بچه دارم، چون شهید شده من او را زنده می‌دانم.»

مادر خیلی تمایلی به گفتن خاطره از فرزند شهیدش نداشت، چون می‌گفت تا یک هفته بعد از آن روحیه‌ام بهم ریخته هست، اما قدری از زمان بچگی محمد مهدی را اینطور تعریف کرد: «مهدی بچه درس خوان و کمک حالی بود. من کمی خیاطی می‌کردم که مهدی هم از من یاد گرفت، اما به قدری خوب یاد گرفت که از من هم بهتر خیاطی می‌کرد و همه چیز می‌دوخت. مغازه داشتیم و برای کارگر‌ها و سرباز‌ها دستکش هم می‌دوخت.»

مادر در ادامه با بغضی خفته در گلو ادامه می‌دهد: «بچه‌های خوب شهید می‌شوند؛ مهدی با همه بچه هایم فرق داشت؛ در غذا درست کردن و کار خانه هم کمکم می‌کرد؛ کمک خرج خانه هم بود. گاهی از راه مدرسه می‌رفت مولوی و چند بسته بیسکویت می‌خرید و تا منزل همه آنها را می‌فروخت.»

شهید فلاح قبل از اینکه به سن سربازی برسد، تصمیم می‌گیرد برای رفتن به جبهه از طریق سربازی اقدام کند؛ مادر می‌گوید: «سال قبل از اینکه مهدی دیپلم بگیرد، با دوستانش تصمیم گرفته بود جبهه برود؛ به او گفتم تو که هنوز به سن سربازی نرسیده‌ای که گفت مامان زودتر می‌روم. می‌خواست با دوستانش برود دفترچه سربازی بگیرد که گفتم همراهت می‌آیم، چون من و او خیلی بهم علاقه داشتیم.»

مادر که رضایت قلبی از رفتن پسرش به جبهه داشته، خود او را همراهی می‌کند تا برود، اما دوست نداشته دردانه اش به شهادت برسد.

 مادر با آهی از اعماق وجود می‌گوید: «وقتی بعد از گذراندن آموزشی به منطقه اعزام می‌شود، همه کاری می‌کرده، از ظرف شستن و چای درست کردن بگیر تا کار‌های مربوط به جبهه.»

مادر عکسی را با ذوق وصف ناپذیری از روی گوشی خود نشان می‌دهد و می‌گوید: «در این عکس پسرم کنار فرمانده اش ایستاده هست، در منطقه هم خیلی دوستش داشتند، چون خیلی خوب بود.»

پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا  را به دردسر انداخته هست

۱۷ ساله بوده که مادر یکی  از دختر‌های فامیل را به عقد محمدمهدی در می‌آورد به این امید که پسرش سالم برمی گردد و زندگی جدیدی را شروع می‌کند، غافل از اینکه خداوند زندگی دیگری برای او رقم زده بود؛ زندگی‌ای که در آن مرگ وجود ندارد و همیشه زنده می‌ماند.

«علی بادومی» دوست و همراه مهدی در جبهه بوده، مادر می‌گوید: «این دو به نوبت به مرخصی می‌آمدند؛ یک روز که هوا خیلی گرم بود، علی برای سر زدن به منزلمان آمد، چون مهدی نامه و سلام خود را از طریق او به ما می‌رساند و همیشه می‌گفت به ما سر بزند. من سریع رفتم خاکشیر و نبات خریدم و دادم همراهش به جبهه ببرد تا با هم بخورند. اما وقتی دفعه بعد آمد و می‌خواست خبر بدهد من که نگران بودم چرا دوباره او آمده و نوبت مهدی بوده، پرسیدم خاکشیر و نبات را خوردید که گفت نه مادر؛ نگو پسرم قبل از خوردن آنها شهید شده بود.»
شهید فلاح پس از ۳ سال و ۴ ماه حضور در جبهه، تنها چند روز قبل از قطعنامه به شهادت می‌رسد. او در منطقه مسئول رساندن آب و غذا به رزمندگان در خط مقدم بوده هست؛ مادر که گویا در خاطره‌های پسرش غرق شده بود با آهی از سینه می‌گوید: «دوستش که همیشه با هم بودند، می‌گفت روزی که مهدی شهید شد، آتش زیادی از سمت دشمن می‌بارید؛ به مهدی گفتم جلو نرویم، اما او گفت باید آب و غذا برای بچه‌ها برویم. غذای آن روز قیمه بوده و به هر سختی آن را به رزمنده‌ها می‌رسانند و موقع برگشت با اصابت بمب خوشه‌ای به شهادت می‌رسد و دوستش با قطع یک پا جانباز می‌شود.»

مادر می‌گوید: «همین دوست مهدی برایمان خبر آورد، اما گفت زخمی شده و من حالم به شدت بد شد؛ نمی‌دانستیم او را کجا برده‌اند؛ با چند ماشین همراه فامیل‌ها به شهر‌های مختلف رفتیم تا سراغی از او بگیریم. خودم رفتم پل کرخه، به یکی از رزمنده‌ها گفتم پسرم را می‌شناسی که گفت صبح با هم بودیم و اینطور گفت که من آنجا نمانم. همان حین یک خودروی تویوتا دیدم که در حال بردن وسایل شهدا بود  و یکدفعه پتوی چهارخانه پسرم را دیدم که گفتم این پتوی مهدی هست و شهید شده، اما گفتند نه.»

همه خانواده و فامیل تا حدود دو هفته به دنبال او در بیمارستان‌های شهر‌های مختلف بوده‌اند تا اینکه خبر شهادت را می‌آورند. مادر هیچ گاه باور نمی‌کرده بعد از مهدی زنده بماند، اما خداوند صبری به او داده که توانسته این همه سال دوری او را طاقت بیاورد، چراکه فرزندش در راه خدا به شهادت رسیده هست.

مادر تعریف می‌کند: «در سرما و گرما و باران و برف همیشه کنار پسرم آمده‌ام و محال هست پنج شنبه‌ای کنار او نیایم. از صبح تا غروب هر پنج شنبه اینجا می‌آیم، برخی  ایام هفته که مناسبت خاصی داشته باشد هم اینجا هستیم؛ شب‌های عید هم کنار پسرم هستیم.»

مادر از روز‌هایی تعریف می‌کند که کانکس نداشته‌اند و کنار مزار پسرش غذا درست می‌کرده و بساط چای و غذا راه می‌انداخته هست تا دلش کمی گرم شود.

مادر می‌گوید: «یکی از روز‌های سرد و برفی بود که با بخاری برقی و چندتا پتو کنار پسرم، کرسی به راه انداخته بودم. شهردار وقت آن زمان برای سر زدن به خانواده‌های شهدا همراه خانواده اش به بهشت زهرا (س) آمده بود. وقتی دید من زیر کرسی نشسته‌ام و غذا هم درست کرده‌ام، کنارمان آمد و با هم غذا هم خوردیم. چند وقت بعد هم این کانکس را در اختیار ما قرار داد و قول گرفت دفعه بعد آب گوشت درست کنم و کنارمان غذا بخورد که همین کار را کردیم.»

پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا  را به دردسر انداخته هست
صحبتمان گل انداخته بود که خواهر شهید هم وارد شد، او می‌گفت من اینجا بزرگ شده‌ام و وقتی دو ساله بوده‌ام برادرم شهید شده و اگر یک هفته اینجا نیایم، گویی چیزی گم کرده‌ایم.
خواهر شهید می‌گفت: «مادرم آن زمان جوان بود و به راحتی مزار برادرم را می‌شست، اما الان که پا به سن گذاشته، سخت شده، اما مادر با عشق این کار را انجام می‌دهد، ولی انقدر کنار سنگ مزار‌ها شیب دارد که علاوه بر اینکه هر از گاهی زمین می‌خوریم، آب هم می‌ایستد و باعث دردسر می‌شود.»
مادر در ادامه می‌گوید: «اول که پیش پسرم می‌آیم قربان صدقه اش می‌روم و برایش شعر می‌خوانم، بعد با شلنگ مزار او و همسایه هایش را می‌شویم؛ اما سنگ مزار کنار پسرم را خیلی بالا آورده‌اند و شلنگ به آن گیر می‌کند و نمی‌توانم به خوبی بشویم یا حتی چند بار پایم به آن گیر کرده و زمین خورده‌ام.»

خواهر شهید در همین حین گفت: «انقدر سنگ مزار‌ها بالا و پایین هست و فاصله بین آنها شیب دارد که زمستان‌ها آب باران و برف، یخ می‌زند و لیز می‌شود؛ یک بار خواهرم زمین خورد و دستش شکست، یک مرتبه هم پای من شکست. بنده خدا مادرم هم چند سال پیش زمین خورد و سرش شکست.‌ای کاش به این مسئله رسیدگی شود.»

مادر در  ادامه گفت: «قطعه ۵۰ را که درست کرده‌اند دیده‌ام، به ما گفته‌اند می‌خواهند اینجا را هم مثل آن قطعه درست کنند.»

خواهر با دلنگرانی برای مادر ادامه داد: «شیر آب‌های اینجا خیلی پایین هست برای مادران شهدا خیلی سخت شده از آن آب بردارند. سرویس‌های بهداشتی هم به این قطعه دور هست که‌ای کاش فکری هم به حال این مسئله کنند، مادران شهدا مسن شده‌اند و این شرایط برای آنها سخت شده هست.»

پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا  را به دردسر انداخته هست

حین صحبت، مادر شهید دیگری وارد شد و گفت اول پیش بچه اش رفته و حالا اینجا آمده تا قدری استراحت کند. از آنها خداحافظی کردم و به سر مزار شهید محمدمهدی فلاح رفتم تا فاتحه‌ای برای او قرائت کنم.

گفتنی هست شهید «محمدمهدی فلاح» متولد سال ۴۴ در شهر تهران بوده که در ۲۱ تیرماه سال ۶۷ تنها چند روز قبل از صدور قطعنامه در منطقه ابوغریب به شهادت می‌رسد و پیکر مطهرش در قطعه ۴۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک آرمیده می‌شود.

انتهای پیام/ 801

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پستی و بلندی مزارهایی که مادران شهدا را به دردسر انداخته است بیشتر بخوانید »

 مادران شهدا به معنای واقعی کلمه قهرمان پرور هستند


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خراسان شمالی، حجت الاسلام والمسلمین «على نوروزی» مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه حضرت جوادالائمه (ع) خراسان شمالی امروز (پنجشنبه) در همایش مادران قهرمان‌پرور که با هدف تجلیل از مادران و همسران شهدا برگزار شد با اشاره به خطبه ۱۲۱ نهج البلاغه اظهار داشت: امام علی علیه السلام در این خطبه خطاب به شهدا بیان می‌فرمایند: کجایند آن آدم‌هایی که به جهاد دعوت شدند و عاشقانه به طرف جهاد شتافتند، نترسیدند و همدیگر را برای دادن جان خود در راه خدا بشارت دادند.

وی با بیان اینکه مهم‌ترین ویژگی شهدای ما این بود که آنها اعتقاد داشتند که این راه بی بازگشت هست و پایان این جهاد شهادت هست، اظهار داشت: شهیدان و ایثارگران در هشت سال دفاع مقدس و دفاع از حرم و حریم با شجاعت به سوی جهاد و شهادت می‌رفتند و ایستادگی و مقاومت می‌کردند و باز هم بر راه خود استوار بودند.

حجت الاسلام نوروزی تصریح کرد: نقش خانواده مخصوصاً مادران در تربیت شهدا بسیار مؤثر هست و مادران شهدا به معنای واقعی کلمه قهرمان‌پرور هستند. دشمن می‌داند که نقطه قوت و پیروزی رزمندگان در کجاست و برای همین هست که کیان خانواده‌های ما را هدف گرفته هست و برای زنان این سرزمین نسخه می‌پیچد و سعی در انحراف آنان دارد.

وی در پایان از تلاش‌ها و مجاهدت‌های مادران، همسران و دختران شهدا تقدیر و تشکر کرد و از خداوند منان برای این عزیزان صبر جزیل و اجر اخروی را طلب نمود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

 مادران شهدا به معنای واقعی کلمه قهرمان پرور هستند بیشتر بخوانید »

عارف درگذشت مادر «شهید قندی» را تسلیت گفت


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهور باصدور پیامی درگذشت «اقدس گلچین خرازی» مادر شهید «محمود قندی» وزیر پست و تلگراف و تلفن دولت شهید رجایی را تسلیت گفت.

متن این پیام به شرح زیر هست:

انالله و اناالیه راجعون

خبر درگذشت مرحومه حاجیه خانم اقدس گلچین خرازی مادر محترم شهید بزرگوار دکتر محمود قندی موجب تأسف و تأثر عمیق گردید.

بدون شک تربیت فرزند برومندی، چون شهید والامقام قندی در دامن این بانوی مؤمنه، صبور و فداکار او را در اجر فراوان مجاهدت‌های فرزندش سهیم خواهد کرد.

مادران شهدا، اسطوره‌های صبر و ایثارند و عشق و شکیبایی فصل مشترک زندگی همه آنان هست.

اینجانب با ادای احترام به مقام معنوی این مادر بزرگوار، این ضایعه را به خانواده محترم شهید قندی، سرکار خانم سیمین نکوفر همسر بزرگوار شهید قندی تسلیت گفته و از خداوند منان برای این مادر صبور، علو درجات و بهشت برین و برای بازماندگان صبر و اجر و سلامتی مسألت می‌نمایم.

انتهای پیام/381

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عارف درگذشت مادر «شهید قندی» را تسلیت گفت بیشتر بخوانید »