مادران شهدا

سیره حضرت زهرا (س) الگوی رفتاری زنان جامعه امروز هست

سیره حضرت زهرا (س) الگوی رفتاری زنان جامعه امروز است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خراسان شمالی، سرهنگ پاسدار «مهدی الهی‌راد» مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی امروز (دوشنبه) در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (س) و روز زن و به منظور تجلیل از بانوان شاغل در آن اداره کل برگزار شد، ضمن تبریک این روز فرخنده به تمام بانوان و زنان و به ویژه به مادران و همسران شهدای والا مقام، اظهارداشت: زنان با تاسی از اخلاق فردی و منش اجتماعی بانوی بزرگوار حضرت فاطمه (س) مرکز اصلی مهر و عاطفه و محور رشد و بالندگی در خانواده هستند و الگو‌های رفتاری و سیره حضرت زهرا (س) الگوی رفتاری برای تمام زنان هست.

وی با اشاره به فضائل اخلاقی حضرت فاطمه (س) و جایگاه والای زنان در دین مبین اسلام، افزود: نقش و جایگاه زنان در جامعه بسیار ارزشمند و حائز اهمیت هست به طوری که بانوان با تلاش و پشتکار خود توانسته اند در کنار خدمت به سلامت روح و روان خانواده، در فعالیت‌های اجتماعی هم خوش بدرخشند.

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی با بیان اینکه سعادت هر جامعه، در گرو سعادت خانواده هست و زنان و مادران خانواده، کانون پرورش نسل آینده هستند، تصریح کرد: میلاد باسعادت حضرت زهرا (س) و روز زن، فرصتی هست، خدمات و تلاش‌های بی دریغ بانوان اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی را ارج نهاده و از سخت کوشی آنها تقدیر بعمل آید.

این مراسم بعد از نماز ظهر و عصر در محل نماز خانه اداره کل برگزار و در پایان با اهدای شاخه گل و هدیه از زحمات و تلاش اثرگذار بانوان شاغل در این اداره کل قدردانی شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سیره حضرت زهرا (س) الگوی رفتاری زنان جامعه امروز است بیشتر بخوانید »

به مناسبت ولادت باسعادت حضرت زهرا (س) فرمانده نیروی هوایی ارتش از مادران و همسران شهدا و جانبازان این نیرو تجلیل کرد

به مناسبت ولادت باسعادت حضرت زهرا (س) فرمانده نیروی هوایی ارتش از مادران و همسران شهدا و جانبازان این نیرو تجلیل کرد


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، امیر سرتیپ خلبان حمید واحدی فرمانده نیروی هوایی ارتش در آیین تجلیل و تکریم از مادران و همسران شهدا و جانبازان این نیرو ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا و تبریک ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، اظهار داشت: شما مادران و همسران شهدا و جانبازان بهترین، شجاع ترین، مجبوب‌ترین و ارزشمندترین زنان دنیا هستید.

وی با اشاره به این که شهدا و جانبازان و خانواده‌های آنها، الگو‌های والای انسانی و اسلامی و پرچمداران اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، گفت: این خانواده‌ها با فداکاری و ایثار خود، درس‌های والایی از انسانیت و اسلام را به جامعه آموزش داده‌اند و ما باید از آنها الگو بگیریم و در مسیر آنها گام برداریم.

امیر سرتیپ خلبان واحدی با تأکید بر این که نیروی هوایی ارتش همیشه در خط مقدم مبارزه با دشمن بوده و خواهد بود، افزود: این نیرو با تمام توان در کنار سایر نیرو‌های مسلح کشور برای دفاع از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و مقابله با هرگونه تهدید و تجاوز، آماده است.

وی تصریح کرد: تمام دنیا دست در دست هم گذاشتند تا خون شهدای ما و شهدای جهان اسلام را پایمال کنند، اما به یاری خداوند این اتفاق هرگز نخواهده افتاد.

در این مراسم با حضور امیر سرتیپ خلبان حمید واحدی فرمانده نیروی هوایی ارتش و حجت الاسلام والمسلمین قاضی رئیس اداره عقیدتی سیاسی این نیرو، ۳۲ تن از مادران و همسران شهدا و جانبازان نهاجا تجلیل شدند.

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

به مناسبت ولادت باسعادت حضرت زهرا (س) فرمانده نیروی هوایی ارتش از مادران و همسران شهدا و جانبازان این نیرو تجلیل کرد بیشتر بخوانید »

سلیقه مشترک شهدا برای هدیه روز مادر

سلیقه مشترک شهدا برای هدیه روز مادر


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جایگاه مادر و همسر را خوب می‌دانستند. هر طوری که می‌توانستند به آنها عشق می‌ورزیدند. وقتی می‌خواستند عازم میدان نبرد بشوند، اول از همه باید مادر و همسرشان را راضی می‌کردند و چقدر دل‌کندن از مادر و همسر برایشان سخت بود؛ اما با تمام علاقه‌ای که به آنها داشتند، باید برای حفظ اسلام می‌رفتند.  شهدا در همین رفتن‌ها، یادگاری‌هایی به جا گذاشتند که هنوز هم مادران و همسران شهدا آنها را نگه داشته‌اند و موقع دلتنگی، آن را می‌بویند و می‌بوسند.
 
 
یکی از همین یادگاری‌ها را شهید «حمیدرضا مهرایی» به مادر داده. لیلا بی‌طرف مادر حمیدرضا می‌گوید: «قدیم‌ها که روز مادر به این شکل جشن نمی‌گرفتند، اوایل که این قضیه مطرح شده بود، بچه‌ها می‌گفتند: مامان، پول بده برایت جوراب بخریم! یک بار در تولد حضرت زهرا (س) حمیدرضا برای من پارچه چادری خرید. به او گفتم: تو که پول نداشتی؟ گفت: پول تو جیبی‌هایم را جمع کردم برای چنین روزی. آن چادر پاره شد، اما آن را یادگاری نگه داشتم. بعدها پسرم وقتی می‌خواست به جبهه برود، رضایت‌نامه را آورد و گفت: امضا کن. گفتم: پدرت هم امضا کرده، نیازی نیست من هم امضا کنم. حمیدرضا گفت: حالا یک امضایی بزن تا حضرت زهرا (س) شفاعتت کند. حمیدرضا به جبهه رفت و در عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.»
 
مادر شهیدان صابری که ۱۰ سالی هست، آسمانی شده، درباره هدیه روز مادر شهید عباس صابری گفته هست: «بعد از جنگ حسین آقا و عباس آقا به تفحص می‌رفتند و پیکر شهدا را می‌آوردند؛ یک بار عباس آقا به مناسبت روز مادر می‌خواست از منطقه به تهران بیاید زمستان بود. او گفت: الان در فرودگاهم، ساعت سه شب در خانه هستم، در را قفل نکن. نیمه‌های شب بود که عباس به خانه آمد. عباس آقا برای هدیه روز مادر یک چادر، روسری و ۱۰۰ هزار تومان پول داد و گفت: مامان! با این ۱۰۰ هزار تومان برای خودت دستبند بخر، چون برای ساخت این خانه دستبند خودت را فروختی و بابا نداشت بدهد. ۱۰۰ هزار تومان را از او گرفتم و گفتم: نگه می‌دارم برای خودت که به همسرت بدهی. اما فرزندم شهید شد و هیچ‌وقت ازدواج نکرد.»
 
خواهر شهیدان زین‌الدین درباره هدیه‌های برادرش برای روز مادر می‌گوید: «آقامهدی بعد از گرفتن دیپلم به جبهه رفت. او معمولاً برای روز مادر هر چیزی که مادرم لازم داشت را می‌خرید. کیف و چادر و یا شاخه گل و … ما سه خواهر هستیم و ۲ برادرم شهید شدند. یادم هست آقامهدی که سال ۱۳۶۱ به سوریه و لبنان رفته بود، برای ما خواهران و مادرم از آنجا چادرِ نماز آورد. الان هم آن چادر نماز و جانماز را در خانه موزه قم گذاشته‌ایم.»
 
«محمدالله اسدی» از شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون هست. مادر شهید درباره آخرین هدیه روز مادری که از فرزند شهیدش به یادگار دارد، بیان می‌کند: «در زمان شهادت محمدالله در افغانستان بودیم، اما او قبل از شهادتش یک قواره چادر برایم از سوریه آورده بود که الان هم آن را به یادگار نگه داشتم.»

همسر شهید مدافع حرم فاطمیون علیدوست حسن‌زاده بیان می‌کند: «علیدوست متولد سال ۶۰ بود و سال ۸۶ با هم ازدواج کردیم. همسرم گچ‌کار بود. از شهید سه فرزند به یادگار دارم. آخرین فرزندمان شیرخواره بود که علیدوست در حلب سوریه به شهادت رسید. معمولاً همسرم از سوریه برایم مهر و تسبیح سوغات می‌آورد. هر سال به مناسبت روز زن هم به من می‌گفت چه چیزی لازم داری برایت بگیرم. او یک وقت‌هایی پیراهن و چادر هدیه می‌گرفت. آخرین هدیه روز زن یک قواره روسری بود که به یادگار نگه داشتم.»

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سلیقه مشترک شهدا برای هدیه روز مادر بیشتر بخوانید »

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد


 

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ به همراه مادرم به بهشت زهرا (س) رفتیم. سراغ قطعه ۲۳۱ را که می گیریم همه می دانند کجا می خواهیم برویم! رهگذر می پرسد: «همون مادر شهیده که هر روز اینجاست؟» سرم را به نشان مثبت تکان می دهم و به مسیرمان ادامه می دهیم. وارد خیمه ای که به کمک پدر شهید بر مزار تک پسر شهیدش ساخته است، می شویم.

خودش هم تازه از راه رسیده است؛ دارد با هول و ولای مادرانه دور و بر را آب و جارو می کند. کمکش می کنم تا در دکه را باز کند؛ دبه آب را در سماور شر می دهد. در عین حال هنوز هم از اینکه میهمان برای خانه پسرش آمده است و همه چیز آماده نیست؛ کمی دستپاچه است.

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد

مادرم از او خواهش می کند تا کمی بنشیند و خودش را برای پذیرایی از ما اذیت نکند؛ «مامان مصطفی» در حالی که گوشه چادرش را با لبه دندانش گاز می گیرد؛ در جواب مادرم می گوید: «شما میهمان مصطفای شهیدم هستید؛ قدم بر سر چشمانم گذاشتید».

با گوشه نگاهی که به چشمان مادرم می اندازم صدای دل شکسته ولی قرص و محکم مادر مصطفی را که اتفاقا مادرم هم آن را شنیده است از نگاهش می خوانم.

حالا کمی کارها را جلو انداخته و خیالش راحت تر شده است و در استکانهای کمر باریک منقش به ذکر؛ که فقط در روضه ها مثالش را دیده ام برایمان چای خوش طعمی میریزد که اتفاقا طعم خوش چای روضه را هم می دهد.  

حالا که من و مادرم کمی خود را در آن فضا یافته ایم؛ نگاهی به چهره اش می اندازیم و گویی که از چشمان مادرم می خواند که می خواهد از او چه سوالی بپرسد؛ می گوید: «درست ۴ سال و دو ماه و شش روز است که مصطفی را کنارم ندارم و خانه ام اینجاست»

 

در قطعه ای غیر از قطعه شهدا؛ پیکر یکدانه پسرش دفن است. از خوش و بشی که همه زائران قبرهای چهار طرف با او دارند متوجه می شوم خوشحالند که در این قطعه مامنی مانند قبر شهید «مصطفی علیدادی» و مادری چون او را دارند.

 

گرم صحبت شده ایم؛ کنار مادرم حس بهتری پیدا می کند و می گوید: «مصطفای من پلیس بود اما شهید مدافع سلامت شد. همیشه در کارهای خیر پیش قدم بود و زمانی که بیماری کرونا فراگیر شد هر کاری که از دستش برمی آمد از پاکسازی معابر تا توزیع ماسک و مواد ضدعفونی کننده و حتی شستن مرده های کرونایی غافل نمی شد.»

با شنیدن این جمله چشمانم بُراق می شود و از او می پرسم چرا او مرده ها را می شست؟ جواب می دهد: «زمانی که کرونا شد، ترس و واهمه آنقدر زیاد شد که حتی اعضای خانواده ها از یکدیگر دوری می کردند به همین دلیل شستن مرده های کرونایی هم به معضلی بزرگ تبدیل شد که کمتر کسی حاضر می شد این کار را انجام دهد. و مصطفی و چند نفر دیگر این مسئولیت را پذیرفتند.»

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد

می پرسم: «نمیترسیدید؟» می‌گوید: «نه؛ چون مصطفی مطمئن بود که باید حالا، الان و در این لحظه کنار مردم باشد؛ حتی همسرش که در آن زمان روزهای آخر بارداری را طی میکرد جزو کسانی بود که مصطفی را در راهی که داشت تشویق می کرد. جالب است بدانید پسرش محمد هادی هم تنها چند روز بعد از شهادت مصطفی به دنیا آمد.»

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد

برایم این موضوع غم انگیز است و ترجیح می دهم دل او را بیشتر نلرزانم. سرم را گرم یادداشت برداری می کنم. رو به مادرم ادامه می دهد: «در زمانی که مصطفی زنده بود سعی می کردم برایش رفیق باشم تا مادر. کنار و همراهش بودم و حالا هم می خواهم با تمام وجودم همین کار را ادامه دهم. راه مصطفی راه من است. قدم ها و حضورش را کنارم حس میکنم و حالا در کنار مزار او این خیمه را برپا کردم و با تمام سختی هایی که دارد هر روز راس ساعتی که مصطفی از سر کار برمیگشت اینجا کنارش هستم.»

 

از او می پرسم چرا این ساعت می آیید، گردی اشک در چشمانش حلقه زده و پاسخ می دهد: « مصطفی و من جانی از هم سوا داشتیم. او همین ساعت از سر کار بر می گشت. همیشه تلاش کردم برایش همه آنچه در توانم بود انجام دهم اما نتوانستم آخرین آرزوی بچه ام را برآورده کنم.»

 در حالی که اشکش سرازیر شده می گوید: «مصطفای شهیدم روزهای آخر عمرش فقط یک درخواست داشت. به دلیل مراقبت از بیماران کرونایی خودش نیز به کرونا مبتلا شد. زمانی که روی تخت بیمارستان نفس هایش به شماره افتاده بود و به سختی می توانست حرف بزند؛ فقط یک جمله گفت که آن جمله بیشتر از همه چیز قلب مرا آتش می زند. او رو به من گفت مادر خواهش می کنم مرا به خانه برگردان! و من نتوانستم هرگز او را به خانه برگردانم.»

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد

کمی آرامتر می شود؛ مادرم از او می خواهد تا دعاگویش باشد و از صبری که دارد برای همه مادران ایران بخواهد؛ در ادامه می گوید: «حالا درست است مصطفی را کنارم ندارم اما هر روز تعداد زیادی زائر بر سر مزار او حاضر می شوند و به من می گویند که از مصطفی حاجتی خواسته اند و حاجت روا شده اند. خوشحالم می توانم اینجا باشم و راه مصطفی را ادامه دهم. هر هفته به یکی از مدارس می روم و راه و رسم مصطفی و امثال او را برای بچه هایی که حالا بچه های خودم می دانم؛ توضیح می دهم. مزار مصطفی حالا از همه کشور زائر دارد. تعداد زیادی نیز از طریق آشنایی در دنیای مجازی به راه مصطفی متوسل می شوند و همین ها برایم بس است. خوشحالم ایران مانند مصطفی هزاران فرزند دیگر دارد.»

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد

حرفهایش هنوز تمام نشده که صدای قدم ها و همهمه های پسران نوجوانی را می شنوم که از دور پیدایشان می شود. روپوشهای طوسی یکرنگشان نشان می دهد از مدرسه آمده اند. پسر بچه های پر سر و صدایی که با دیدن خیمه شهید مصطفی علیدادی معلمشان را صدا می کنند آقا معلم بیایید همینجاست که عکساشو دیدیم.

مادر شهید دوباره برای پذیرایی از بچه هایش مهیا می شود. خوشحالی اش وصف نشدنی است و رو به مصطفی می گوید ببین مصطفی جان دوباره مهمان داریم؛ دوستانت آمده اند!

 

انتهای گزارش/

 



منبع خبر

مادرانه هایی از مادر شهید «مصطفی علیدادی» و آخرین آرزویی که برآورده نشد بیشتر بخوانید »

فیلم/ مادر شهیدان خالقی‌پور: کاش به تعداد موهای سرم پسر داشتم تا در راه اسلام قربانی می‌کردم

فیلم/ مادر شهیدان خالقی‌پور: کاش به تعداد موهای سرم پسر داشتم تا در راه اسلام قربانی می‌کردم

گروه ساجد دفاع‌پرس: آن‌روز که با شهید سید مرتضی آوینی مصاحبه کرد، تنها یکی از فرزندانش یعنی «داوود» به شهادت رسیده بود؛ اما بعد از داوود، فرزندان دیگرش یعنی «رسول» و «علیرضا» نیز به شهادت رسیدند؛ چراکه مادر شهیدان «خالقی‌پور»، تنها به قربانی شدن یک فرزند خویش در راه خدا راضی نبود؛ بلکه معتقد بود: «کاش به تعداد تار‌های مویم پسر داشتم و در این راه قربانی می‌کردم»؛ این قضه مادران سرافراز این سرزمین هست که اسماعیل‌های خود را یک‌به‌یک به مسلخ عشق می‌فرستند و هرگز از کرده خود پشیمان نمی‌شوند؛ تا جایی که حسرت می‌خورند که ای کاش فرزندان دیگری نیز داشتند و آن‌ها را در راه خدا فدا می‌کردند.

حاجیه خانم «فروغ منهی» مادر شهیدان «داوود، رسول و علیرضا خالقی‌پور» سال‌ها بعد از مصاحبه‌اش با شهید آوینی گفت که پس از بیان این جمله، اشک از چشمان او جاری شد و من بعدها فهمیدم که وی سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی هست.

کد ویدیو

– شما با این‌که یک فرزندتان شهید شده هست و وظیفه خود را نسبت به انقلاب انجام داده‌اید، باز هم فرزند دیگر خود را به جبهه فرستادید؟

هنوز وظیفه‌ام را انجام ندادم؛ سه فرزندم هم دارم که این‌ها هم باید در راه اسلام، ان‌شاءالله قربانی شوند؛ اگر با خون خود می‌خواهند اسلام را آبیاری کنند، اگر با وجود خود می‌توانند، آن را هم خدا می‌داند. چه خوب گفت مادر شهیدان زین‌الدین که مادر ۲ شهید بود، مادر فرمانده شهید لشکر علی‌بن‌ابی‌طالب (ع)، که فرمودند کاش به تعداد تمامی رگ‌های بدنم پسر داشتم و در این راه قربانی می‌کردم؛ من هم پی گفته آن مادر را می‌گیرم  و می‌گویم کاش به تعداد تار‌های مویم پسر داشتم و در این راه قربانی می‌کردم؛ چه شیرین و چه باصفاست؛ این را با تمام وجودم می‌گویم. اگر تکه‌تکه بچه‌هایم را هم نیاورند، راضی‌ام به رضای خدا؛ وقتی که با خدا معامله کردم، دیگر کاری ندارم که جنازه‌اش بیاید یا نیاید.

– مادر جان! شما چه صحبتی دارید با خانواده‌هایی که می‌توانند فرزندان و همسران خود را به جبهه‌ها بفرستند و جنگ را یاری کنند؟

الحمدلله رب العالمین ما به تعداد زیادی رزمنده داریم، خانواده‌ها همه آگاهند و بچه‌های خود را پشت‌سر هم، با عشق و علاقه می‌فرستند به جبهه؛ خدا آن‌روز را نیاورد که با زور بچه‌های کسی را به جبهه بفرستند. وقتی دیروز من پایگاه ابوذر بودم، یک فرم از دست یک رزمنده مامور می‌آمد بیرون هزار دست می‌آمد تا آن فرم را بگیرد؛ این همه ما رزمنده داریم، احتیاجی نداریم به گفتار من کمینه که به خواهر‌ها یا مادر‌ها حرفی بزنم؛ همه آن‌ها آگاه و عاقل هستند.

– شما خودتان پشت جبهه برای یاری رزمندگان چه می‌کنید؟

هفت سال هست، هشت سال هست که جنگ شروع شده هست؛ همیشه یا یکی‌دوتا رزمنده در جبهه داشتم، خدا را شکر می‌کنم، اگر سفره‌ای باز کنم و بچه‌هایم و خانواده دور سفره بشینند، از خدا خجالت می‌کشم؛ پیش وجدانم ناراحتم، همیشه در جبهه رزمنده داشتم، خودم هم از روز اول تا امروز، آن‌چیزی که از دستم بریباید، هرطوری که شما بفرمایید اگر خدمتی جایی باشد، بنده آن‌جا برای خدمت‌گذاری حاضرم.

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ مادر شهیدان خالقی‌پور: کاش به تعداد موهای سرم پسر داشتم تا در راه اسلام قربانی می‌کردم بیشتر بخوانید »