مارتین اسکورسیزی

مارول سینما را می‌کشد؟

مارول سینما را می‌کشد؟



قهرمان شدن در عصر ما الزامات و اقتضائات خودش را می‌طلبد و هزینه سنگینی را به شخص تحمیل می‌کند، پس مردم ترجیح می‌دهند قهرمان را نه در کف خیابان، بلکه روی پرده عریض سینما ببینند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، هالیوود ریپورتر گزارش داد که برایان کاکس، بازیگر مطرح بریتانیایی نسبت به اوضاع کنونی سینما و گسیل تام و تمام آن به سمت آثار پرفروش و پرسروصدای مارول و دی‌سی ابراز نگرانی کرده و بدون ذره‌ای لکنت بیان اظهار داشته که حال سینما خراب است. او عنوان کرد: «به نظر من سینما در وضعیت بسیار بدی است و جایگاه خود را از دست داده و دلیل این امر هم تا حدی به دلیل مارول و دی‌سی و امثال آنهاست.» انتقادات به سینمای بلاک باستر و قهرمانانی که از دل کمیک‌بوک‌ها بر پرده سالن‌های سینما ظاهر شدند حرف امروز و تنها نظر کسی همچون برایان کاکس نیست و این نگرانی‌ها از سال‌های قبل در میان فیلمسازان بزرگی همچون فرانسیس فورد کاپولا و مارتین اسکورسیزی نیز وجود داشته، به‌طوری‌که آنها بارها نسبت به این پدیده واکنش نشان داده‌اند.

در ابتدا باید به طرفداران و مخالفان آثار دی‌سی و مارول بپردازیم و از خلال بحث‌های دامنه‌داری که مطرح داشته‌اند درستی یا نادرستی این گزاره که «وضع سینما خراب است» را اثبات یا رد کنیم. اما پیش از هر چیز اجازه دهید تا کمی از سرمایه در گردش سینمای ابرقهرمانی در دنیا، به‌خصوص در آمریکای شمالی بگوییم و سپس وارد روایت اصلی شویم و عنوان کنیم که حرف حساب مخالفان و موافقان این مدل از سینما چیست.

تجمیع پول و سرمایه در سینمای ابرقهرمانی

ماهیت سینمای ابرقهرمانی را باید در پیامی که از این عبارت یعنی «ابرقهرمانی» به خواننده انتقال پیدا می‌کند جست‌وجو کرد. ابرقهرمان، قهرمان زمینی نیست و ذات فناناپذیر و مانا و همیشگی آن باعث می‌شود تا مخاطب برای همیشه خیالش از تماشای فرانچایزها و دنباله‌های قهرمانی راحت شود.

آنها از قدرت منحصربه‌فرد و غیرطبیعی برخوردارند و همین مساله ذات حضور آنها را با تغییر نسبت به قهرمانانی از جنس فیلم‌های متقدم وسترن مواجه می‌کند. آثار ابرقهرمانی از کمیک‌بوک‌ها منشعب شده‌اند و تقریبا از اوایل قرن جدید میلادی به یکی از مدل‌های اصلی سینمای سرگرمی‌ساز هالیوود بدل گردیده‌اند.

بروز و ظهور این آثار -اگر نگاه بدبینانه‌ای نسبت به آن نداشته باشیم- چرخه اقتصادی سینما را متاثر از حضور خود کرده و روی تولیدات آثار جریان اصلی صنعت سینمای آمریکا سایه می‌اندازند.

در واقع فرم‌های هنری با تغییرات در ادراک حسی مرتبطند ولی نباید دگردیسی‌های اجتماعی را در مواجهه با تغییرات ادراک حسی مخاطب بدون اثرگذاری قلمداد کرد. مک‌دونالدیزه شدن و از دست رفتن تمایز در خلق آثار هنری یکی از مضرات یا به تعبیر بعضی یکی از مواهب عصر روشنگری است که حضور خود در دوران حاضر را بیش از هر زمان دیگری به رخ کشیده و نشان می‌دهد.

ماهیت هنر تکنیک‌زده مدرن رابطه مستقیمی با هستی و ماهیت تکنولوژیکی دنیای کنونی دارد و از این منظر، هم به افسون‌زدایی از رویاهای شکل‌گرفته در ذهن مردم می‌پردازد و هم به افسون‌زایی و برساختن جهانی که مماس با وضعیت مدرن قرار دارد دامن می‌زند. سینما به‌عنوان یکی از کارکردهای نوین هنر مدرن، تغییرات آینده جهان را براساس خواست مقاطعه‌دهندگان غرب فرهنگی و معرفتی پیش چشم مخاطب قرار می‌دهد و دستورالعمل رابطه میان تکنولوژی و انسان را به نوعی که طبیعی جلوه کند پدید می‌آورد.

سود اقتصادی و تجمیع پول و سرمایه در سینمای ابرقهرمانی تا وقتی که ادامه داشته باشد و منطقی به‌نظر برسد، نه‌تنها حیات این‌گونه از آثار را به خطر نمی‌اندازد، بلکه انتقاد بسیاری از پیرانه‌سرهای سینما نسبت به آن عملا به هیچ گرفته می‌شود.

برای نمونه، فرانچایز مرد عنکبوتی، ساخته سم ریمی در مجموع فروشی بالغ بر ۲ میلیارد و پانصد میلیون دلار تجربه کرد و آینده مجموعه فیلم‌های منسوب به مرد عنکبوتی را تضمین نمود. با نگاهی به دیگر فرانچایزهای مارول و دی‌سی با فرمول دنباله‌سازی بر پایه چیز موهومی تحت عنوان احترام به سلیقه مخاطب برمی‌خوریم و از همین منظر است که انتقادات نسبت به ساخت چنین آثاری با حداقل کنش و نیروی انسانی دخیل در فرآیند درام راه به جایی نمی‌برد و در نطفه خفه می‌شود.

اما هرگاه دنیای خارق‌العاده ابرقهرمانان موردپسند مخاطبان قرار نگرفته انتقادات شروع شده است، با وجود این، مخالفت‌ها کمتر به کنه و لایه‌های درونی‌تر مساله ورود پیدا کرده‌اند و تنها در سطح به رویارویی با فیلمسازانی همچون زک اسنایدر پرداخته‌اند.

مساله‌ای که در این میان بسیار اهمیت پیدا می‌کند این است که حیات آثار مارول و دی‌سی تا حد زیادی به برآورده کردن خواست بیننده از راه پیشرفت‌های تکنولوژیک وابسته است. مخاطبان دی‌سی در انتقاد نسبت به فیلم بازگشت سوپرمن (2006) این‌طور عنوان کردند که فیلم صحنه‌های اکشن زیادی ندارد و همین موجب خستگی و ملال آنها می‌شود.

برادران وارنر هم برای برآورده کردن تمایل مخاطبانش به تماشای یک فیلم هیجان‌انگیز دست به تولید مرد پولادین در سال ۲۰۱۳ زد و فروش نسبتا خوبی را هم تجربه کرد. وقتی معیار خوب بودن یا بد بودن هر چیزی «فروختن» یا «نفروختن» باشد دیگر مهم نیست که منتقد کیست و چه می‌گوید!

مخالفان سینمای ابرقهرمانی چه می‌گویند؟

مارول سینما را می‌کشد؟
مارتین اسکورسیزی

مارتین اسکورسیزی، کارگردان برنده اسکار یکی از مخالفان نامدار و سرسخت سینمای ابرقهرمانی است. او پیش‌تر در مصاحبه‌ای با مجله امپایر با بیان این که فیلم‌های ابرقهرمانی همچون شهربازی هستند خشم بسیاری از طرفداران مارول و دی‌سی را برانگیخت و آنها را به واکنش وادار کرد.

اسکورسیزی در این خصوص گفت: «این فیلم‌ها سینما نیستند. راستش را بخواهید، شبیه‌ترین چیز به این فیلم‌ها، هرچقدر هم که خوش‌ساخت باشند و بازیگرانش در بالاترین سطح ظاهر شوند، شهربازی است. این سینمایی نیست که سعی داشته باشد تجارب روانی و احساسی را به انسانی دیگر منتقل کند.» اسکورسیزی در بیان انتقاد از این آثار تنها نبود و دوست دیرینش، فرانسیس فوردکاپولا هم در حاشیه فستیوال لومیر در سال 2019 فیلم‌های بلاک باستر و ابرقهرمانی را نفرت‌انگیز خواند. البته او بعدها حرفش را تصحیح کرد و گفت که نگاهش در رابطه با آثار ابرقهرمانی را درست ترجمه و منتقل نکرده‌اند، اما منظور وی این بوده که صنعت فیلمسازی در دنیای کنونی به‌نحوی است که تجارت به هنر ارجحیت و برتری دارد و کمتر کسی به فکر خلق کردن است. کاپولا ولی با صراحت حرف‌های اسکورسیزی را تایید کرد و ادامه داد: «مارتی عنوان می‌کند که فیلم‌های مارول نسبتی با سینما ندارند، خب حق با اوست. ما می‌خواهیم از سینما چیزهای خوبی بیاموزیم و به‌واسطه تماشای آثار سینمایی انتظار روشنگری و آگاهی داریم. من نمی‌دانم که چطور می‌شود، بیننده فکر می‌کند با تکرار چندین‌باره یک ایده ممکن است چه تجربه‌ای به دست بیاورد! من قبلا هم گفته‌ام که تولید فیلم بدون کمترین ریسک مانند تولید مثل در خلا به حساب می‌آید. ریسک‌پذیری در عالم سینما بخشی از کار ماست و همین اتفاق به جذابیت‌های این حرفه اضافه می‌کند.»

کن لوچ، یکی از محبوب‌ترین کارگردانان جهان که نسبت به رنج بشر بی‌تفاوت نیست نسبت به ساخت آثار قهرمانی واکنش نشان داد و آنها را «کسل‌کننده» دانست. او گفت این فیلم‌ها هیچ ارتباط خاصی با هنر سینما ندارند و تنها به‌عنوان یک کالا در چرخه اقتصادی صنعت سینما کارکرد پیدا می‌کنند ولی سودشان مثل تولید همبرگر به جیب شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ می‌رود. انتقاد لوک بسون نسبت به این پدیده اما شکل دیگری داشت؛ او در مصاحبه با سینه‌پاپ در سال 2017 گفت نشان دادن آمریکا به‌عنوان قدرتی که همیشه مافوق دیگران به‌نظر می‌رسد وی را آزار می‌دهد، درحالی‌که هیچ کشوری به غیر از آنها قادر نیست به‌طور مثال کاپیتان آمریکای خود را داشته باشد و بقیه کشورها با احساسی مملو از شرمندگی از خیر ساخت چنین آثاری سر باز می‌زنند.

در پاسخ به حرف‌های جنجالی مارتین اسکورسیزی، باب ایگر مدیرعامل کمپانی والت دیزنی در مصاحبه‌ای با رادیو بی‌بی‌سی اذعان داشت: «اسکورسیزی فیلمساز بزرگی است و من امید دارم او حرف‌های مرا بشنود. من او را تحسین می‌کنم، چون توانسته فیلم‌های بزرگ و بسیار موفقی همچون «راننده تاکسی»، «رفقای خوب»، «گاو خشمگین» و… را بسازد. اسکورسیزی پدیده است و در این هیچ شکی نیست ولی من با این کارگردان در این زمینه شدیدا اختلاف‌نظر دارم. مارول فیلم می‌سازد، همان‌طور که اسکورسیزی و همکارانش به این کار مشغولند. ما مردم را سرگرم می‌کنیم، همان‌گونه که امثال او این کار را به‌درستی انجام می‌دهند. مخاطب با تماشای آثار مارول با احساس رضایت از سینما بیرون می‌آید و نسبت به خودش و انتخابش احساس خوبی دارد، پس نگرانی مارتی و همکارانش درخصوص بد بودن فیلم‌های ابرقهرمانی بی‌مورد است.»

سنت‌شکن یا دوست محافظه‌کار سنت‌های پیشین؟

ما در دنیای اضطراب‌آوری زندگی می‌کنیم که شبح جنگ و «بودن در موقعیت حاد و حساس کنونی» بیش از هر زمان دیگری زندگی مادی و فیزیکی ما را تهدید می‌کند. قرار گرفتن در این وضعیت وظیفه مهم و خطیری را بر دوش سازندگان آثار ابرقهرمانی و بلاک‌باسترهای پرخرج سوپرقهرمانی قرار می‌دهد تا در قالب یک تجربه نوگرا و تکنولوژیک به گذشته پل بزنند و خاطرات را با ظاهری جدید بر پرده احضار کنند.

مارول سینما را می‌کشد؟

ما در ابتدا گفتیم سینمای این روزها واقعیت خویش را بنا می‌کند و حتی آینده را در قالب یک اثر نمایشی به سمع و نظر مخاطبانش می‌رساند ولی این آثار از یک کارکرد دیگر نیز برخوردارند؛ آنها بی‌اعتنا به جنبه نوستالژیک فیلم‌های سینمایی نیستند و به این اصل نیز باور دارند که قرار نیست با برساختن فرم‌های انتزاعی خاطر مخاطب را بیازارند، به همین خاطر همچون روال مألوف فیلم‌های موسوم به «ژانر» قرار نیست فیل هوا کنند و یکی از اهداف‌شان سرگرم کردن خلق خداست.

تحولات بنیادین فکری در دوران مدرن باعث شده بشر امروزی نسبت به تاریخ خود احساس دلتنگی نشان دهد و بخواهد با فراخواندن ابرقهرمانانی که هر کاری از دست آنها برمی‌آید به احضار تاریخ رنگین و پرنشاط گذشته‌اش دلخوش کند. بگذارید پروژه بودن یا نبودن هنر مدرن را به وقت دیگری موکول کنیم.

در این نقطه بحث این است که آیا آثار منتسب به دنیای سینمایی مارول و نیز دی‌سی- همچون موجی که جریان «هالیوود نو» در اواخر دهه 60 میلادی به‌راه انداخت- بنیان‌کن است یا خیر؟ آیا از پس برهم زدن نظم اقتصادی استودیوها درپی ایجاد یک فکر نو در نگرش بیننده نسبت به سینما و هنر نمایش پا در این وادی گذاشته‌ یا درصدد زنده کردن سنت‌های پیشین، تولید فیلم داستانی را تحت‌تاثیر داستان خود قرار داده‌؟ آثار مارول و دی‌سی جلوه‌نما، چشمگیر و زیبا به‌نظر می‌رسند ولی تصویری به تماشاگران و طرفداران‌شان ارائه می‌دهند که تقریبا هیچ نسبتی با واقعیت ندارد و ذات آنها با شالوده‌شکنی و ایجاد فرم‌های بدیعی که به‌طورمثال در آثار افرادی مانند برایان دی‌پالما، رابرت آلتمن، ویلیام فریدکین، مارتین اسکورسیزی و… به‌چشم می‌خورد قرابتی برقرار نمی‌کند.

سوپرمن، بتمن، کاپیتان آمریکا، مرد آهنی، ددپول و… برخلاف ظاهر غلط‌اندازشان قرار نیست کار خاصی جز برآورده کردن نیازهای مخاطب و سرو غذاهای فست‌فودی به آنها انجام دهند و ادعایی هم در این زمینه ندارند. در ابتدای این بحث گفتیم در دنیای مملو از اضطرابی زندگی می‌کنیم و طبیعتا یکی از کارکردهای سینما تخلیه این نگرانی‌ها و اضطراب‌هاست.

قهرمان شدن در عصر ما الزامات و اقتضائات خودش را می‌طلبد و هزینه سنگینی را به شخص تحمیل می‌کند، پس مردم ترجیح می‌دهند برای واکنش به رنج بشر در جوامع مدرن قهرمان را نه در کف خیابان، بلکه روی پرده عریض سینما ببینند یا در ابعاد کوچک‌تر همچون نمایشگر تلفن‌های هوشمند آنها را از نظر بگذرانند. از طرف دیگر وقتی به تاریخ شکل‌گیری دنیای ابرقهرمانان به‌مثابه یک صنعت پرمنفعت و پولساز در سینما رجوع می‌کنیم درمی‌یابیم که 11سپتامبر نقشی عمده در این بین ایفا می‌کند. از این تاریخ بود که جهان غرب برای به وجود آمدن یک دیگری ستیزه‌جو و الزام به مقابله با آن از هر حیث، دست به دامن سینما شد و مصرف‌کنندگان کالایی به اسم فیلم را با حجم قابل‌توجهی از آثار ابرقهرمانی مواجه ساخت.

این اتفاق اگرچه در راستای تضمین سیاست‌های امپریالیستی و کاپیتالیستی موجود در صنعت سینمای هالیوود بود ولی نیاز مخاطب را هم به صورت آنی با مضامین درظاهر ضدسرمایه‌دارانه‌اش تضمین و برطرف می‌کرد. درحقیقت تولید و نمایش گسترده فیلم‌های ابرقهرمانی منطقی به‌نظر می‌رسید، چون بر ارزش‌های آیینی و سنتی مخاطب از یک‌سو و بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک هالیوود از سوی دیگر صحه می‌گذاشت و منطبق بود.

انسان در وضعیت اینجایی و این زمانی مضطرب، نگران و از خود بیگانه است و بیش از هر دوره دیگری برای التیام زخم‌هایش به مرهمی از جنس سوپرمن و بتمن نیاز دارد و دیگر کاری از دست جان وین و کلانترهای تنهای غرب وحشی برنمی‌آید.

سوای خوب بودن یا بد بودن بلاک‌باسترها باید رای به ضرورت آنها داد، چون سینما برای ادامه دادن حیاتش و مخاطب برای سرگرم شدنش علی‌رغم تالی فاسدی که این آثار درپی دارند به این نمایش‌های بی‌مایه و سطحی نیازمند است.

منبع: روزنامه فرهیختگان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مارول سینما را می‌کشد؟ بیشتر بخوانید »

«مریم و ۲۶ نفر از بچه‌ها» اولین فیلم بدون حجاب را تولید کردند

«مریم و ۲۶ نفر از بچه‌ها» اولین فیلم بدون حجاب را تولید کردند



در غفلت مدیران سینمایی در ایران مانده تا فیلمی را ــ هرچند بدون مجوز ساخت و در تولیدی مخفیانه ــ به‌عنوان کارگردان جلوی دوربین ببرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جشنواره سینمایی کن در هفتادوششمین دوره خود، با همکاری از چهره‌های خودفروخته داخلی در اقدامی هماهنگ‌شده در پی نشان‌دادن چهره غیرواقعی از ایران امروز است و به‌عنوان کارگردان ناآرامی‌هایی که با عنوان «زن، زندگی، آزادی» در کشور رقم زدند، حال سعی دارند این نوع تفکر مجهول را با تصویری غیرواقعی به جهانیان نشان دهند.

این تصویر که هفتادوششمین جشنواره فیلم کن که این روزها در فرانسه برگزار می‌شود، تنها محل نمایش پرزرق‌وبرق ستاره‌های سینمای جهان، از جانی دپ و لئوناردو دی‌کاپریو و رابرت دنیرو، کیت بلانشت، جنیفر لاورنس و ناتالی پورتمن و دیگران و شوخی‌های هریسون فورد و حضور کارگردان‌هایی چون مارتین اسکورسیزی، ویم وندرس، نوری بیلگه جیلان، آکی کوریسماکی، وس اندرسون، نانی مورتی، تاد هینز و … با فیلم‌های تازه‌شان است و از سینمای ایران و حاشیه‌هایش در این رویداد خبری نیست، اشتباه است، چون نمایش فیلم سینمایی «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» در روز یکشنبه در بازار جشنواره کن و در غرفه «کانون فیلمسازان مستقل ایران!» نشان‌داد حاشیه‌ها دست از سر سینمای ایران برنمی‌دارد و قرار است امسال هم مثل سال گذشته با شیطنت‌هایی از جنس «عنکبوت‌مقدس» و «برادران لیلا» روبه‌رو باشیم اما چه چیزهایی این حاشیه را جهت‌دار و هدفمند می‌کند؟ این‌که فیلم فارغ از تولید غیررسمی و حضور بدون مجوز در جشنواره کن، بدون رعایت قوانین رسمی کشور و در داخل ایران ساخته شده و بازیگران زن بدون حجاب جلوی دوربین ظاهر شده‌اند.

«مریم و ۲۶ نفر از بچه‌ها» اولین فیلم بدون حجاب را تولید کردند

درباره فیلم و عوامل آن چه می‌دانیم؟

جز تیزر دو دقیقه‌ای که از فیلم در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی منتشر شده، عکس و اطلاعات زیادی در دست نیست. فعلا تا این حد می‌دانیم که این فیلم سینمایی ۱۰۱دقیقه‌ای به کارگردانی سیدفرشاد هاشمی ساخته شده و قصه‌اش درباره زن جوانی است که تصمیم می‌گیرد خانه‌اش را در اختیار یک گروه فیلمسازی قرار دهد که قصد تولید فیلم کوتاهی درباره پایان رابطه‌ یک زن و مرد را دارند. آن‌طور که از تیزر منتشرشده مشخص است، زنان بازیگر در بسیاری از صحنه‌ها حجاب ندارند و روابط زنان و مردان هم خارج از عرف است.

سیدفرشاد هاشمی، کارگردان فیلم پیش از این، در فیلم «بمب یک عاشقانه» دستیار سوم پیمان معادی در کارگردانی بود در فیلم «پسر ــ مادر» ساخته مهناز محمدی هم دستیار دوم کارگردان اما مهم‌ترین عقبه هاشمی برای ساخت فیلم «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» به حضور او به‌عنوان دستیار کارگردان فیلم ضدایرانی عنکبوت‌مقدس، ساخته علی عباسی برمی‌گردد که سال گذشته حضوری جنجالی و حاشیه‌ای در جشنواره فیلم کن داشت!

درواقع آن حضور و پشتوانه ضدایرانی در سال قبل، موقعیتی را برای هاشمی ایجاد کرد که این‌بار خودش به‌عنوان کارگردان یک اثر ضدایرانی راهی کن شود. هرچند این ارتقای مسئولیت از دستیار کارگردان به کارگردانی، در بخش اصلی و مسابقه و حتی بخش جنبی اتفاق نیفتاده و این فیلم تنها یکی از فیلم‌های انبوه بازار کن است که آن هم با توجه به کیفیت و حال و روز فیلم و تیزر منتشرشده، بعید به نظر نمی‌رسد پخش‌کننده و خریدار جهانی با رویکرد سیاسی حاضر شوند برای خرید و حق پخش یک فیلم شعاری و سیاسی بدون ظرافت‌های هنری هزینه کنند.

«مریم و ۲۶ نفر از بچه‌ها» اولین فیلم بدون حجاب را تولید کردند

رصدگران کجایند؟

اتفاقا با توجه به کارنامه هاشمی مبنی بر حضور جدی در تولید فیلم عنکبوت‌مقدس و حواشی فراوان آن، چگونه است در غفلت مدیران سینمایی در ایران مانده تا فیلمی را ــ هرچند بدون مجوز ساخت و در تولیدی مخفیانه ــ به‌عنوان کارگردان جلوی دوربین ببرد. بنابراین می‌توان با این فرضیه و متکی بر بحث جوسازی رسانه‌ای و ترفندهای تبلیغاتی برای آلوده‌کردن فضای سینمای ایران، ساخت فیلم در داخل کشور را به‌طور جدی زیر سؤال برد. البته با نگاهی به نیمه خالی لیوان و با توجه به انفعال و اهمال سازمان سینمایی و وزارت ارشاد، شاید هم واقعا هاشمی بعد از همکاری با گروه عنکبوت‌مقدس همچنان به ایران رفت‌وآمد داشته و اولین فیلم سینمایی‌اش را در داخل ساخته باشد.

تهیه‌کنندگان من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر هم خود هاشمی و فرزاد پاک هستند. پاک پیش از این در تهیه‌کنندگی فیلم «شیطان وجود ندارد» با محمد رسول‌اف و کاوه فرنام مشارکت داشت. کاوه فرنام کیست؟ همراه محمد رسول‌اف یکی از دو تهیه‌کننده پسر ــ مادر و یکی از اعضای کانون فیلمسازان مستقل ایران. محمد رسول‌اف هم که نیازی به معرفی ندارد. با این خط و ربط، می‌توانید به‌راحتی مسیر حرکت خزنده و ضدایرانی کارگردان فیلم من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر را دنبال کنید و به ماهیت چنین باند و مافیایی برای فعالیت سینمایی در سطح بین‌المللی و خدشه‌دار کردن چهره ایران در جهان همزمان با حضور فعال در اغتشاشات پی ببرید.

در میان بازیگران فیلم – دست‌کم در تیزر انتشاریافته – هیچ بازیگر نام‌آشنایی وجود ندارد. نکته‌ای که نشان می‌دهد با وجود برخی اقدامات هنجارشکنانه بعضی از بازیگران زن در این چند وقت اخیر، هیچ بازیگری خطر حضور در چنین پروژه‌هایی که بدون مجوز ساخت و در خفا فیلمبرداری می‌شود، را نمی‌پذیرد. برای همین گروه‌های تولید چنین فیلم‌هایی سراغ بازیگران ناشناخته و هنرجویان می‌روند. نکته دیگر این‌که سازندگان و عوامل این فیلم‌ها به‌خوبی آگاهند که پس از احکام فیلم برادران لیلا به محض انتشار فیلم و رسانه‌ای شدن آن، باید منتظر جریمه و عواقب قانونی چنین هنجارشکنی‌ها و قانون‌گریزی‌هایی باشند. بنابراین احتمال مهاجرت و خروج این سینماگران بلافاصله پس از مشارکت در تولید اثر وجود دارد. به عنوان مثال بعید است هیچ‌کدام از عوامل این فیلم این روزها در ایران باشند.

باوجود این‌که یکی از عوامل این فیلم پس از نمایش آن در بازار جشنواره کن به دشواری تولید چنین فیلمی در شرایط امروز ایران از جمله فیلمبرداری بی‌حجاب در صحنه‌ای از فیلم که در خیابان می‌گذرد، اشاره کرد اما می‌توان فارغ از صحت ماجرا که غیرقابل انکار نیست، بخشی از این سازوکار را تبلیغات و هیاهوی رسانه‌ای دانست و چه‌بسا با ترفندهای سینمایی و پیشرفت جلوه‌های ویژه، بخشی از فیلم حتی بخش زیادی از آن به‌ویژه صحنه‌های داخلی در خارج از کشور فیلمبرداری شده باشد اما برای ایجاد چالش و بحران در فضای سینمای ایران، به دروغ وانمود کنند کل فیلم با چنین وضعیتی در داخل کشور فیلمبرداری شده است.

«مریم و ۲۶ نفر از بچه‌ها» اولین فیلم بدون حجاب را تولید کردند

ماهیت کانون فیلمسازان مستقل ایران

اما ماهیت کانون فیلمسازان مستقل ایران که با فیلم بلند «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» و ۱۳ فیلم دیگر از جمله ۹ فیلم کوتاه و یک فیلم انیمیشین که همگی آنها بدون رعایت حجاب و قوانین کشور ساخته شده و در بازار جشنواره فیلم کن حضور دارد، چیست، از چه زمانی تشکیل شد و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ آذرماه سال گذشته و همزمان با آشوب‌های کشور، گروهی از سینماگران خارج‌نشین در حمایت از اغتشاشات و اغتشاشگران، تشکل جدیدی با نام کانون فیلمسازان مستقل ایران را تشکیل دادند و در این ارتباط هم بیانیه‌ای را منتشر کردند.
در آن بیانیه، جلب‌نظر سینماگران دنیا به وقایع ایران و حذف سینمای ایران در رویدادهای بین‌المللی از اهداف اصلی این کانون ذکر شد.

همان‌گونه که عادله چراغی، یکی از سخنگویان این کانون در گفت‌وگویی که آن زمان با بی‌بی‌سی فارسی داشت، اشاره کرد که بیش از ۵۰ سینماگر ایرانی به عضویت این کانون درآمده‌اند. شیرین نشاط، مصطفی عزیزی، عبدالرضا کاهانی، نیما سروستانی، کاوه فرنام و علی عباسی از جمله اعضایی بودند که نام آنها رسانه‌ای شد و به گفته چراغی، اسامی برخی از اعضای مقیم داخل و خارج ایران به دلیل آنچه او «شرایط امنیتی» خواند، در آینده منتشر خواهد شد. فارغ از این‌که واقعا تنها چهره سرشناس این جماعت ناشناخته عبدالرضا کاهانی بود، در ادامه هم نام چندان زیادی از اعضای کانون رسانه‌ای نشد به‌جز محمدعلی طالبی که اسم او چند روز بعد اعلام شد و پگاه آهنگرانی که یک بار در مصاحبه بدون حجاب با بی‌بی‌سی فارسی از ایجاد کانون فیلمسازان مستقل ایران به عنوان اتفاق بسیار خوب یاد کرد و از این رو می‌توان آن را یکی از اعضای این کانون دانست.

تروریست‌های فرهنگی

این کانون از همان بدو تاسیس، ذات و ماهیت ضدایرانی خود را نشان داد و سعی کرد به بهانه‌های مختلف وجهه معتبر سینمای ایران را در مجامع جهانی خدشه‌دار کند. بیانیه‌هایی که درباره تحریم جشنواره سال گذشته فیلم فجر منتشر شد، بخشی از اقدامات آنها در این زمینه بود. نکته مهم و قابل اشاره این‌که شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان همچون رادیو فردا، ایران‌اینترنشنال، صدای آمریکا و… همراه با بازوهایی چون شبکه‌های مجازی هم به یاری این کانون ضدایرانی و ضدانقلابی آمدند و نقش مهمی در پروپاگاندای رسانه‌ای برای مهم جلوه دادن آن بازی کردند. طوری که انگار این کانون با اعضایی ناشناخته و معلوم‌الحال، واقعا نماینده سینمای ایران است.

این هیاهوی رسانه‌ای در ادامه با مشارکت سیاستمداران اروپا و مواضع ضدایرانی سران آنها شکل جدی‌تری به خود گرفت و کار را به آنجا رساند که جشنواره‌های برلین و کن در اقدامی تاسف‌بار و کاملا جهت‌دار و سیاسی، متاثر از حکومت‌های آلمان و فرانسه و تحت فرامین فرانک والتر اشتاین‌مایر، رئیس‌جمهور آلمان و امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه که به سهم خود آتش‌بیار معرکه اغتشاشات بودند، از حضور سینمای رسمی ایران در بازارهای این دو رویداد ممانعت به‌عمل آوردند.

با غیبت سینمای ایران در این دوره – ایران در دوره‌های قبلی حضور پررنگ و موثری در بازار کن داشت- این فضا به شکل غیرموجه در اختیار کانون فیلمسازان مستقل فیلم ایران قرار گرفت تا آنها با غرفه‌ای منقش به چهره برخی اغتشاشگران و شعار زن زندگی آزادی، ماهیت ضدایرانی خود را عریان‌تر کنند. فارغ از این‌که این اقدامات جشنواره‌هایی چون کن و برلین، ذات سیاسی آنها را کاملا برملا کرده، موضع کانون به اصطلاح فیلمسازان مستقل ایران را هم نشان می‌دهد که اتفاقا با سری که در آخور غرب و دشمنان ملت ایران دارند، باید آنها کانون فیلمسازان وابسته به غرب دانست.

نهادی که مدعی است فیلم‌هایی عرضه می‌کند که «تصویر حقیقی وضعیت موجود جامعه امروزی ایران را با نگاهی نو و با عبور از مرزهای سانسور ارائه می‌دهند.» از کارنامه اعضای کانون و اهداف و متن بیانیه‌ها و همین تیزر و احوالات «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» به خوبی برمی‌آید که معادل واقعی «تصویر حقیقی» سیاه‌نمایی‌هایی هدفمند و براندازانه است.

فلاش بک به هشدار

حوالی همان اغتشاشات و تشکیل گروه کانون فیلمسازان مستقل ایران در آذر سال گذشته بود که یکی دو مطلب در شبکه‌های اجتماعی از جمله اظهارنظر محمدرضا شفیعی، تهیه‌کننده سینما و تلویزیون خبرساز شد و حاشیه‌هایی را همراه داشت؛ این‌که «امروز متوجه شدم برخی فیلم‌های سینمایی در حال فیلمبرداری پلان‌های خود را با دو وضعیت باحجاب و بی‌حجاب برداشت می‌کنن! جنگ ترکیبی دشمن با ایجاد محاسبات غلط برای برخی سینماگران، با بصیرت آنها چه کرده است!؟» بلافاصله روزنامه جام‌جم دست به کندوکار این ماجرا زد و طی گزارشی با عنوان «محاسبات غلط سینماگران یا جوک یک تهیه‌کننده؟» منتشر کرد.

اگرچه شفیعی در تماس خبرنگار ما حاضر به گفت‌وگو و توضیح بیشتر در این زمینه نشد و به گفتن این‌که «من نمی‌توانم راجع به این موضوع صحبت کنم، از سازمان سینمایی درباره این موضوع بپرسید.» بسنده کرد اما در مصاحبه با برخی سینماگران از جمله انسیه شاه‌حسینی، محسن علی‌اکبری، هوشنگ توکلی و مقامی آگاه در سازمان سینمایی به چند و چون این شائبه و شایعه پرداختیم. باوجود برخی گمانه‌زنی‌ها و رد نکردن احتمال این مسأله، نظر کلی این سینماگران این بود که وجود چنین اتفاقاتی را متصور نمی‌دانستند.

حالا اما خبر نمایش فیلم «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» و نحوه تولید آن در داخل کشور، هم شایعه سال قبل را پررنگ‌تر و حتی کفه واقعیت آن را سنگین‌تر کرده و هم توپ را مستقیم به زمین سازمان سینمایی و وزارت ارشاد شوت کرده‌است.

هرچند احوالات فیلم نشان می‌دهد آن مورد فیلمبرداری بدون حجاب شامل هیچ فیلمی دارای مجوز ساخت از ارشاد نبوده و در صورت وقوع چنین جرایمی، جایی برای توجیه و برخورد سریع و قاطعانه با متخلفان نمی‌ماند، اما کماکان رصد و نظارت سازمان سینمایی و ارشاد می‌لنگد و توقع می‌رود حتی تولید مخفیانه چنین فیلم‌های بی‌ارزشی هم از نظارت دور نماند تا راه برای فعالیت‌ها، ادعاها و خوش‌رقصی‌های کانون فیلمسازان مستقل (وابسته) ایران در آن‌سوی آب‌ها بسته شود. درباره ماجرای کشف حجاب هایده صفی‌یاری روی فرش قرمز جشنواره کن، وقت دیگری از سازمان سینمایی سؤال می‌پرسیم؛ این‌که چطور او بعد از تدوین فیلم عنکبوت مقدس در سال قبل و انفعال ارشاد، حالا پا را در هنجارشکنی فراتر می‌گذارد.

منبع: جام جم آنلاین

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«مریم و ۲۶ نفر از بچه‌ها» اولین فیلم بدون حجاب را تولید کردند بیشتر بخوانید »