مالک اشتر

کدام شهید «شیر سامرا» لقب گرفت؟

لقب حماسی شهید «نوروزی» در جبهه مقاومت/ دعایی که شهید «نوروزی» به مادرش سفارش کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس، این بار صحبت از شیر سامراست؛ شهید «مهدی نوروزی» مردی که مخالفین و معاندین نظام در بحبوحه فتنه ۸۸ انتشار تصاویر او را به دروغ به یکی از اعضای حزب‌الله لبنان و برادر شهید منیف اشمر منسوب کردند. در حالی که مهدی نوروزی متولد ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ در نیمه شعبان در کرمانشاه بود.

شهیدی که پدر یک نوزاد ۹ ماهه به نام محمد‌هادی است و به رسم ولایتمداری‌اش عمری در همه حوادثی که نظام اسلامی را تهدید می‌کرد با دل و جان وارد شد تا مالک اشتر بودن را به رخ همه آن‌هایی بکشد که ولایت را بی‌سرباز و عمار می‌خوانند.

مهدی نترس بود و شجاع. از همان بچگی هم روحیه مبارزه داشت. وقتی هواپیما‌ها بمباران هوایی می‌کردند، همه پنهان می‌شدند و مهدی با اسلحه چوبی که برای خودش درست کرده بود به حیاط خانه می‌دوید و هواپیما‌های دشمن را نشانه می‌گرفت و می‌گفت من بروم این هواپیما را بیاندازم.

هر چه بزرگ‌تر می‌شد، فعالیت‌هایش بیشتر می‌شد. نگران حضرت آقا بود و بار‌ها برای آقا گریه می‌کرد و می‌گفت امام‌مان تنهاست. در فتنه ۸۸ جگر مهدی خون شد. مادرش می‌گوید، وقتی بعد‌ها از مجاهدت‌هایش در دفع فتنه شنیدم به او تبریک گفتم. به مهدی گفتم: «الهی خدا آنقدر به تو عمر بدهد که خدمت به رهبر و نظامت کنی.» مهدی هم می‌گفت: «مادر برای شهادتم و برای اینکه من هرگز امامم را تنها نگذارم، دعا کن.» می‌گفت دعا کن از خط ولایت فقیه خارج نشوم.

مهدی ذوب در ولایت بود. بصیرت و ولایت‌پذیری ایشان از خانواده مجاهد و انقلابی‌اش نشئت می‌گرفت که در آن رشد پیدا کرده بود. پدر مهدی از مبارزین انقلابی بود که به همراه عمو و دوستان مبارزش رئیس ساواک کرمانشاه را به درک واصل کردند. مهدی خصوصیات بارزی داشت. می‌توان از جمله این خصوصیات به نماز اول وقت، دائم‌الوضو بودن اشاره کرد. او همواره بچه‌ها را به نماز اول وقت توصیه می‌کرد.

شجاعت و دلیری‌های مثال‌زدنی مهدی، دلیلی شد تا او را با نام «شیر سامرا» بشناسند. در عملیات‌هایی که در سامرا و نواحی آن انجام می‌شد، هر‌جا بچه‌ها تحت فشار قرار می‌گرفتند و به تنگنا می‌رسیدند، از مهدی می‌خواستند تا با نیروهایش به کمک آن‌ها برود و غائله را ختم کند. مهدی خط‌شکن بود، همیشه در وسط میدان معرکه بود. می‌گفت: ما باید اولین نفر در جلو و خط‌مقدم نبرد باشیم تا هر زمان به بچه‌ها گفتیم بیایند ما را ببینندو بدانند که ما نیز در معرکه نبرد حاضریم. حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوری همراه بود.

در تاریخ ۱۹ دی‌ماه در منطقه‌ای به نام «اوینات» ۴۰ کیلومتر بعد از شهر سامرا به سمت تکریت جهت شناسایی رفتیم. فردای آن روز ساعت ۳ بعد از ظهر، به سمت داخل سامرا در حرکت بودیم، در یک کیلومتری دشمن، به ما تیر‌اندازی شد و ما در کمین افتادیم. من در کنار مهدی بودم و به همراه ۵ نفر داخل یک کانال بودیم. سه چهار مرتبه بلند شدیم با هم تیر‌اندازی کردیم که بتوانیم از سمت دیگر برویم که یک لحظه دیدم آقا‌مهدی تیر خورد و به زمین افتاد. گفتم مهدی چی شد؟ گفت تیر خوردم.

شجاعت مهدی را برای بار دیگر دیدم. خون از بدنش می‌رفت، اما بلند شد، چند مرتبه‌ای دوباره تیر‌اندازی کرد. تا تیر آخرش را زد. گلوله‌ای برایش نمانده بود. ذکر یا حسین بر لب‌های مهدی جاری بود.

مهدی آنطور که دوست داشت به شهادت رسید. دعای مادرش در حق او مستجاب شد و مهدی در خون خود غلطید. چون مولایش اباعبدالله‌الحسین (ع) مظلومانه به شهادت رسید. بعد شهادت برای تشییع پیکر، مهدی را به کربلا و حرم ابا‌عبدالله‌الحسین (ع) بردند.

انتهای پیام/361

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لقب حماسی شهید «نوروزی» در جبهه مقاومت/ دعایی که شهید «نوروزی» به مادرش سفارش کرد بیشتر بخوانید »

برگزاری پنجمین جشنواره علمی سلمان فارسی به اردیبهشت ۱۴۰۱ موکول شد

برگزاری پنجمین جشنواره علمی سلمان فارسی به اردیبهشت ۱۴۰۱ موکول شد


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌، براساس اعلام دبیرخانه پنجمین جشنواره علمی سلمان فارسی، این جشنواره که قرار بود از سوی سازمان پدافند غیرعامل کشور و با همکاری دانشگاه جامع امام حسین (ع) اسفند سال جاری در سازمان پدافند غیر عامل کشور برگزار شود به دلیل وضعیت کرونایی کشور و گسترش شیوع آن در ماه‌های بهمن و اسفند به تعویق افتاد.

بر همین اساس این جشنواره در تاریخ سه شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری پنجمین جشنواره علمی سلمان فارسی به اردیبهشت ۱۴۰۱ موکول شد بیشتر بخوانید »

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین



جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، فاطمه حرب همسر شهید سید مصطفی بدرالدین (ذوالفقار)، فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان و نایب رئیس اتحادیه جهانی فرزندان شهدا و ایثارگران، رباره ویژگی‌ها و منش و روش زندگی شهید مصطفی بدرالدین به گفت‌وگو نشست.

آیا شخصیت ذوالفقار قبل از شهادتش شناخته شده بود؟

تفاوت زیادی میان شخصی که در حزب الله زندگی نظامی دارد و انسانی که زندگی امنی دارد، وجود دارد. از زمان ازدواج، خانه ما برای همه ناشناخته بود و در سال ۸۳ همسرم هفت سال در کویت زندانی شد و سپس بازگشت و با سید عباس موسوی دیدار کرد و شروع به عهده دار شدن مأموریت‌های رئیس ستاد مقاومت اسلامی در جنوب لبنان شد. غیر از مادر سید و خواهرش احدی از مکان و منزل ما اطلاع نداشت حتی پدر و مادرم و خویشاوندانم اطلاعی نداشتند. از آن هنگام میان خانه‌های متعددی جابجایی می‌شدیم از جمله خانه سیدحسن نصرالله و منزل حاج عماد، زندگی امنیتی بسیار سخت بود. آشنایی‌هایی بود و از اوضاع و احوال یکدیگر آگاه و یکدیگر را ملاقات می‌کردیم اما به طور کلی احدی از جزئیات اطلاع نداشت حتی بچه‌های حزب الله مطلع نبودند. معذرت می‌خواهم نمیتونم که وارد جزئیات بشوم. اما درباره کودکان هم زندگی امنیتی سخت داشتند و درس خواندن و مسائل دیگر در فضای امنیتی بود با این حال از این موضوع خرسند بودند.

حاج‌قاسم خطاب به فرزندانم گفت سربلند هستید زیرا ایشان در همه جبهه‌های جنگ حضور داشت و یاور مظلومان بود. شهید سلیمانی سپس گفت که از دست رفتن سیدمصطفی برای سیدحسن نصرالله به مثابه از دست رفتن مالک اشتر برای امیرالمومنین بود

چگونه با امام خمینی و انقلاب اسلامی آشنا شدید؟ چگونه به ایشان اقتدا کردید؟

در واقع در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهید موقعیت عجیبی داشت، من در آغاز آشنایی با خانواده آنها بودم و آن در مرحله نامزدی بود. سید در سال ۷۹ گفت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مستقیماً به ایران خواهد رفت. سید مصطفی روحیه انقلابی عجیبی داشت و از زمان شروع حیاتش آگاهی کامل با تفکر شهید محمد باقر الصدر و امام موسی صدر داشت. ایشان از تجارب انقلابی بسیاری از احزاب در کشورهای دنیا آگاه بود، اما هنگامی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد به من گفت که به ایران خواهد رفت و متعجب شدم زیرا حزب الله در آن زمان نبود. اگر بخواهم که از معرفت و شعور سید در آن زمان بگویم، گویای سلمان فارسی بود که در جستجوی رسول الله است و دین جدید را می‌جوید. سید تجارب جهادی بسیاری داشت. از گفته‌های ایشان هنگامی که فرماندهی ستاد حزب الله را عهده دار شد این بود که مقاومت بدون ولایت فقیه نمی‌تواند که یک وضعیت جهادی سیستماتیک ایجاد کند و دچار هرج و مرج خواهد شد. یکروز قبل از شهادتش با سید ابوالفضل طباطبایی نماینده امام در سوریه ملاقات کرد و به من گفت که آن دیداری ویژه بود. آخرین سخنان سید این بود که او سید ابوالفضل طباطبایی را بیش از هفت بار ملاقات کرده است و سید به او گفته است که من بوی رهبر را از شما استشمام می‌کنم.

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین

واکنش سید هنگامی که خبر رحلت امام را شنید چه بود؟

هنگامی که امام خمینی (ره) رحلت فرمودند، سید در زندان بود. بر حسب آموزه‌های علما ما آموخته بودیم و در واقع برداشت ما در آن مرحله این بود که امام خمینی همان شخصیتی است که پرچم را به امام مهدی (ع) خواهد سپرد. هنگامی که امام رحلت فرمودند این غافلگیری بزرگی در لبنان برای همه بود. همه شوکه شدند. ما می‌گفتیم چه بر ما خواهد گذشت. ما یقین داشتیم که خداوند عز وجل بر ما منت خواهد نهاد و رهبری بزرگ دیگری به عنوان نایب امام مهدی (ع) به ما می‌دهد. از خداوند می‌خواهیم که به دست امام خامنه ای فتوحاتی در همه کشورهای اسلامی رخ دهد. ایران در این روزها برای یاری مستضعفان متحمل رنج‌های زیادی شده است. به یاری خداوند اهداف امام خمینی (ره) باقی و جاودان در تاریخ خواهد ماند.

غیر از مادر سید و خواهرش احدی از مکان و منزل ما اطلاع نداشت حتی پدر و مادرم و خویشاوندانم اطلاعی نداشتند. از آن هنگام میان خانه‌های متعددی جابجایی می‌شدیم از جمله خانه سیدحسن نصرالله و منزل حاج عماد، زندگی امنیتی بسیار سخت بود

دلایلی که سید زندانی شد، چه بود؟

بیشتر آن به سبب اقتدای ایشان به امام خمینی (ره) بود. ایشان تحمیل حرف ظلمانی را نداشت. هنگامی که سید مصطفی در سال ۸۳ به کویت در یک مأموریت امنیتی با هماهنگی برادران رفت، به زندان افتاد و سه حکم اعدام و دو حکم ابد برای ایشان صادر شد. من از چیزی اطلاع نداشتم مگر پس از سال از زندانی شدن ایشان. هنگام بحث گروگان‌ها در بیروت و طرح سلامت مصطفی بدر الدین در مقابل گروگان‌ها، آمریکا به کویت در آن دوره به منظور عدم آزاد کردن ایشان از زندان فشار وارد کرد.
این گفته او را همیشه می گویم که می‌گفت من از سوریه شهید یا پیروز بازمی گردم. در سوریه به شهادت رسید و با شهادتش به پیروزی رسید و سوریه پیروز شد.

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین

رابطه با شهید قاسم سلیمانی چگونه بود؟

همیشه در ارتباط با ما بود و تواضع، جهاد و مهربانی ایشان به خانواده‌های شهیدان بسیار بود. هنگامی برای مراسم شهادت سید به ایران رفتیم ایشان حضور نداشتند و تلفنی به ما گفتند که در عراق در جبهه‌ها هستند و دو روز بعد به تهران خواهند آمد. سپس از خانواده و فرزندان پذیرایی کردند. ایشان خطاب به فرزندانم گفت سربلند هستید زیرا ایشان در همه جبهه‌های جنگ حضور داشت و یاور مظلومان بود. شهید سلیمانی سپس گفت که از دست رفتن سیدمصطفی برای سیدحسن نصرالله به مثابه از دست رفتن مالک اشتر برای امیرالمومنین بود. عظمت مادران شهدا از اهمیت و عظمت فرماندهان شهید کمتر نیست.

پیام شما به زن فلسطینی و ایرانی و زنان مقاومت در دنیا چیست؟

ما مبارزه زن فلسطینی را تحسین می‌گوئیم زنان فلسطینی بزرگ و قوی و راسخ هستند و در مقاومت تزلزل ندارند و به قضای الهی راضی هستند. اما درباره زن ایرانی باید بگویم که زن ایرانی الگویی هستند که باید در کل دنیا در سطح سیاسی، فرهنگی و عملی به آن اقتدا شود. زن ایرانی زنی بزرگ در همه زمینه هاست. امام خمینی به نقش زن ایران در انقلاب واقف بود. زن ایرانی توانست که دیدگاه دنیا را به نسبت به زن تغییر دهد و توانست که شکل دنیا را عوض کند. تجربه زن امروز در حکومت اسلامی و مشارکت آن در تصمیمات سرنوشت ساز کشور، تجربه بسیار خوبی در سطوح سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود. امام خمینی به زنان اجازه مشارکت در پارلمان را داد در حالی که برخی دیدگاه عدم ورود آنها را داشتند اما امام بر ضرورت مشارکت زن در این نقش مهم در جامعه تاکید کرد و احترام و منزلت زیادی به آن داد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، فاطمه حرب همسر شهید سید مصطفی بدرالدین (ذوالفقار)، فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان و نایب رئیس اتحادیه جهانی فرزندان شهدا و ایثارگران، رباره ویژگی‌ها و منش و روش زندگی شهید مصطفی بدرالدین به گفت‌وگو نشست.

آیا شخصیت ذوالفقار قبل از شهادتش شناخته شده بود؟

تفاوت زیادی میان شخصی که در حزب الله زندگی نظامی دارد و انسانی که زندگی امنی دارد، وجود دارد. از زمان ازدواج، خانه ما برای همه ناشناخته بود و در سال ۸۳ همسرم هفت سال در کویت زندانی شد و سپس بازگشت و با سید عباس موسوی دیدار کرد و شروع به عهده دار شدن مأموریت‌های رئیس ستاد مقاومت اسلامی در جنوب لبنان شد. غیر از مادر سید و خواهرش احدی از مکان و منزل ما اطلاع نداشت حتی پدر و مادرم و خویشاوندانم اطلاعی نداشتند. از آن هنگام میان خانه‌های متعددی جابجایی می‌شدیم از جمله خانه سیدحسن نصرالله و منزل حاج عماد، زندگی امنیتی بسیار سخت بود. آشنایی‌هایی بود و از اوضاع و احوال یکدیگر آگاه و یکدیگر را ملاقات می‌کردیم اما به طور کلی احدی از جزئیات اطلاع نداشت حتی بچه‌های حزب الله مطلع نبودند. معذرت می‌خواهم نمیتونم که وارد جزئیات بشوم. اما درباره کودکان هم زندگی امنیتی سخت داشتند و درس خواندن و مسائل دیگر در فضای امنیتی بود با این حال از این موضوع خرسند بودند.

حاج‌قاسم خطاب به فرزندانم گفت سربلند هستید زیرا ایشان در همه جبهه‌های جنگ حضور داشت و یاور مظلومان بود. شهید سلیمانی سپس گفت که از دست رفتن سیدمصطفی برای سیدحسن نصرالله به مثابه از دست رفتن مالک اشتر برای امیرالمومنین بود

چگونه با امام خمینی و انقلاب اسلامی آشنا شدید؟ چگونه به ایشان اقتدا کردید؟

در واقع در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهید موقعیت عجیبی داشت، من در آغاز آشنایی با خانواده آنها بودم و آن در مرحله نامزدی بود. سید در سال ۷۹ گفت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مستقیماً به ایران خواهد رفت. سید مصطفی روحیه انقلابی عجیبی داشت و از زمان شروع حیاتش آگاهی کامل با تفکر شهید محمد باقر الصدر و امام موسی صدر داشت. ایشان از تجارب انقلابی بسیاری از احزاب در کشورهای دنیا آگاه بود، اما هنگامی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد به من گفت که به ایران خواهد رفت و متعجب شدم زیرا حزب الله در آن زمان نبود. اگر بخواهم که از معرفت و شعور سید در آن زمان بگویم، گویای سلمان فارسی بود که در جستجوی رسول الله است و دین جدید را می‌جوید. سید تجارب جهادی بسیاری داشت. از گفته‌های ایشان هنگامی که فرماندهی ستاد حزب الله را عهده دار شد این بود که مقاومت بدون ولایت فقیه نمی‌تواند که یک وضعیت جهادی سیستماتیک ایجاد کند و دچار هرج و مرج خواهد شد. یکروز قبل از شهادتش با سید ابوالفضل طباطبایی نماینده امام در سوریه ملاقات کرد و به من گفت که آن دیداری ویژه بود. آخرین سخنان سید این بود که او سید ابوالفضل طباطبایی را بیش از هفت بار ملاقات کرده است و سید به او گفته است که من بوی رهبر را از شما استشمام می‌کنم.

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین

واکنش سید هنگامی که خبر رحلت امام را شنید چه بود؟

هنگامی که امام خمینی (ره) رحلت فرمودند، سید در زندان بود. بر حسب آموزه‌های علما ما آموخته بودیم و در واقع برداشت ما در آن مرحله این بود که امام خمینی همان شخصیتی است که پرچم را به امام مهدی (ع) خواهد سپرد. هنگامی که امام رحلت فرمودند این غافلگیری بزرگی در لبنان برای همه بود. همه شوکه شدند. ما می‌گفتیم چه بر ما خواهد گذشت. ما یقین داشتیم که خداوند عز وجل بر ما منت خواهد نهاد و رهبری بزرگ دیگری به عنوان نایب امام مهدی (ع) به ما می‌دهد. از خداوند می‌خواهیم که به دست امام خامنه ای فتوحاتی در همه کشورهای اسلامی رخ دهد. ایران در این روزها برای یاری مستضعفان متحمل رنج‌های زیادی شده است. به یاری خداوند اهداف امام خمینی (ره) باقی و جاودان در تاریخ خواهد ماند.

غیر از مادر سید و خواهرش احدی از مکان و منزل ما اطلاع نداشت حتی پدر و مادرم و خویشاوندانم اطلاعی نداشتند. از آن هنگام میان خانه‌های متعددی جابجایی می‌شدیم از جمله خانه سیدحسن نصرالله و منزل حاج عماد، زندگی امنیتی بسیار سخت بود

دلایلی که سید زندانی شد، چه بود؟

بیشتر آن به سبب اقتدای ایشان به امام خمینی (ره) بود. ایشان تحمیل حرف ظلمانی را نداشت. هنگامی که سید مصطفی در سال ۸۳ به کویت در یک مأموریت امنیتی با هماهنگی برادران رفت، به زندان افتاد و سه حکم اعدام و دو حکم ابد برای ایشان صادر شد. من از چیزی اطلاع نداشتم مگر پس از سال از زندانی شدن ایشان. هنگام بحث گروگان‌ها در بیروت و طرح سلامت مصطفی بدر الدین در مقابل گروگان‌ها، آمریکا به کویت در آن دوره به منظور عدم آزاد کردن ایشان از زندان فشار وارد کرد.
این گفته او را همیشه می گویم که می‌گفت من از سوریه شهید یا پیروز بازمی گردم. در سوریه به شهادت رسید و با شهادتش به پیروزی رسید و سوریه پیروز شد.

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین

رابطه با شهید قاسم سلیمانی چگونه بود؟

همیشه در ارتباط با ما بود و تواضع، جهاد و مهربانی ایشان به خانواده‌های شهیدان بسیار بود. هنگامی برای مراسم شهادت سید به ایران رفتیم ایشان حضور نداشتند و تلفنی به ما گفتند که در عراق در جبهه‌ها هستند و دو روز بعد به تهران خواهند آمد. سپس از خانواده و فرزندان پذیرایی کردند. ایشان خطاب به فرزندانم گفت سربلند هستید زیرا ایشان در همه جبهه‌های جنگ حضور داشت و یاور مظلومان بود. شهید سلیمانی سپس گفت که از دست رفتن سیدمصطفی برای سیدحسن نصرالله به مثابه از دست رفتن مالک اشتر برای امیرالمومنین بود. عظمت مادران شهدا از اهمیت و عظمت فرماندهان شهید کمتر نیست.

پیام شما به زن فلسطینی و ایرانی و زنان مقاومت در دنیا چیست؟

ما مبارزه زن فلسطینی را تحسین می‌گوئیم زنان فلسطینی بزرگ و قوی و راسخ هستند و در مقاومت تزلزل ندارند و به قضای الهی راضی هستند. اما درباره زن ایرانی باید بگویم که زن ایرانی الگویی هستند که باید در کل دنیا در سطح سیاسی، فرهنگی و عملی به آن اقتدا شود. زن ایرانی زنی بزرگ در همه زمینه هاست. امام خمینی به نقش زن ایران در انقلاب واقف بود. زن ایرانی توانست که دیدگاه دنیا را به نسبت به زن تغییر دهد و توانست که شکل دنیا را عوض کند. تجربه زن امروز در حکومت اسلامی و مشارکت آن در تصمیمات سرنوشت ساز کشور، تجربه بسیار خوبی در سطوح سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود. امام خمینی به زنان اجازه مشارکت در پارلمان را داد در حالی که برخی دیدگاه عدم ورود آنها را داشتند اما امام بر ضرورت مشارکت زن در این نقش مهم در جامعه تاکید کرد و احترام و منزلت زیادی به آن داد.



منبع خبر

جزییاتی از زندگی امنیتی شهید مصطفی بدرالدین بیشتر بخوانید »

چگونگی تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه/ ماجرای تقدیر سردار سلیمانی از امیر پوردستان

چگونگی تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه/ ماجرای تقدیر سردار سلیمانی از امیر پوردستان


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ارتش جمهوری اسلامی ایران با تقدیم ۴۸ هزار شهید کارنامه درخشانی را از خود در دوران دفاع مقدس به جای گذاشته و همواره در راه اعتلای میهن اسلامی حفاظت از استقلال و حدو ثغور کشور تلاش بی‌شائبه داشته است؛ بر این اساس و با توجه به در پیش بودن روز ارتش و گرامیداشت حماسه‌آفرینی‌های نیروی زمینی ارتش، خدمت فرمانده ولایی و حماسه‌ساز دوران دفاع مقدس، امیر سرتیپ «احمدرضا پوردستان» رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات راهبردی ارتش و فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش رسیدیم و گفت‌وگویی را با وی در خصوص نقش نیروی زمینی در حمایت از جبهه مقاومت و همکاری با سردار رشید اسلام، سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» انجام دادیم که بخش نخست آن در ذیل آمده است:

***ماجرای لوح اهدایی حاج قاسم/ رویای شهادت در کنار شهید سلیمانی

 لطفاً درباره سطح مراودات و همکاری‌هایتان با نیروی قدس سپاه پاسداران در دورانی که مسئولیت نیروی زمینی ارتش را عهده‌دار بودید، توضیح دهید.

در سال ۱۳۹۴ نیروی زمینی ارتش به‌عنوان یکی از نیروهای پشتیبانی‌کننده نیروی قدس در حوزه برخی سلاح‌های انفرادی، تک‌تیرانداز و سامانه‌های ارتباطی فعالیت داشت و در واقع از نیروی قدس پشتیبانی می‌کرد و این ارتباط میان‌نیرویی همواره وجود داشته است؛ در همان سال یک روز مسئول تحقیقات نیروی قدس سپاه پاسداران با بنده تماس گرفت و گفت سردار سلیمانی یک لوح تقدیر برای شما آماده کرده است که بنده با یک جلد کلام‌الله مجید آن را برایتان می‌آورم، و مقرر شد تا فردای آن روز به دفتر من در نیروی زمینی بیایند و لوح تقدیمی سردار سلیمانی را به بنده بدهند؛ اتفاقاً من همان شب در عالم رویا دیدم که در سوریه هستم و سردار سلیمانی از یک منزل بیرون آمدند و دارند برای انجام مأموریتی آماده می‌شوند؛ هنگامی که متوجه بنده شدند از ایشان درخواست کردم که اجازه بدهند که همراهشان باشم؛ سردار سلیمانی گفتند اشکالی ندارد، و ما دو نفری پشت یک وانت دوکابینه نشستیم؛ وانت وقتی شروع به حرکت کرد، وارد منطقه درگیری شد و من درگیری را از داخل ماشین می‌دیدم که ناگهان یک موشک ضد زره با ماشین ما برخورد کرد و در همان عالم رویا احساس کردم که شهید شدم و از اینجا به بعد دیگر من صحنه درگیری و آتش گرفتن خودرو را از بالا مشاهده می‌کردم و حتی در خواب متوجه شدم که پای راستم قطع شده و به طرفی افتاده است؛ خلاصه فردای آن روز مسئول تحقیقات نیروی قدس به همراه ۲ مهندس جوان به دفترم تشریف آوردند و من برای ایشان رویایی را که دیده بودم، تعریف کردم و گفتم سلام مرا به سردارسلیمانی برسانید و بگویید فلانی گفته خواهش می‌کنم کاری کنید تا این رویا محقق شود.

به خاطر دارم در سیزدهم دی‌ماه سال ۱۳۹۸ ساعت ۴ صبح بود که فرزندم من را از خواب بیدار کرد و گفت حاج قاسم سلیمانی را دیشب در سوریه به شهادت رساندند و بعد از آنکه من از نحوه شهادت ایشان مطلع شدم، ناخودآگاه آن رویای صادقه برایم تداعی شد با این تفاوت که ۵۰ درصد آن محقق شد و ۵۰ درصد دیگر آن متأسفانه محقق نشد و من توفیق همراهی ایشان را نداشتم.

 با توجه به خاطراتی که در برخی خطابه‌های شما شنیدیم، این اشتیاق به شهادت از دوران دفاع مقدس همواره در شما وجود داشته است؛ در این رابطه مختصری برایمان بفرمایید؟

بله؛ به واقع از همان سال‌های نخست جنگ و دوران دفاع مقدس شوق شهادت در راه خدا را داشتیم و گاهی اوقات همرزمان و برخی دوستان سوال می‌کردند که چرا عضو تعاونی مسکن نمی‌شوی که در آینده از مزایای آن استفاده کنید؟ من در پاسخ می‌گفتم مگر قرار است که ما بمانیم و زندگی کنیم؟! و واقع امر نیز همین بود که از قافله شهدا جا نمانیم که متأسفانه این توفیق را نداشتیم تا در دوران دفاع مقدس به سعادت شهادت نائل شویم؛ البته یک مرتبه تا پای شهادت رفتیم اما خب متأسفانه غفلت کردیم و این امر محقق نشد.

***خاطره امیر پوردستان از سفر تا مرز شهادت

پس از عملیات والفجر ۸ که یگان‌های ارتش در آن به‌عنوان تکِ فریبنده در منطقه پاسگاه زید عمل کرده بودند، بنده نیز برای بازدید از یگان های نزاجا به جزیره مجنون رفتم که این کار تا ظهر ادامه یافت؛ هنگامی که کار پایان یافت، سوار بر خودرو شدیم تا به منطقه مأموریتی برگردیم، یکی از سربازها جلو آمد و در خواست مرخصی کرد و من به دلیل اینکه پیشتر به تک‌تک سنگرها رفته و نیازها و درخواست رزمندگان را نوشته بودم به ایشان عرض کردم من که خدمتتان رسیده بودم، خوب هم آنجا می‌گفتید تا برایتان مرخصی می‌نوشتم. این رزمنده گفت که به تازگی از زخمی شدن برادرش در غرب کشور اطلاع پیدا کرده و می‌خواهد جهت کمک به ایشان مرخصی برود.

من همین‌طور که با خودنویس شروع به نوشتن نام سرباز کردم در یک لحظه متوجه شدم خودنویس از دستم پرت و برگه مرخصی پر از خون شد؛ اما متوجه زخمی شدن خودم نشدم. به بیرون نگاه کردم و دیدم که آن سرباز بر روی زمین افتاده و هنگامی که به جلو نگاه کردم، دیدم که پیکر راننده بر روی فرمان ماشین افتاده است.

خواستم چفیه‌ام را باز کنم، اما دیدم نمی‌توانم. احساس کردم که دستم قطع شده است. به سختی از ماشین پیاده شدم و دیدم سربازهایی که برای مشایعت کنار ماشین آمده بودند به زمین افتاده‌اند. خود را بر روی زمین کشاندم و درخواست کمک کردم. دیگر چیزی متوجه نشدم؛ فقط برخی صحبت‌ها به گوشم می‌خورد. در این هنگام شنیدم که بچه‌های ستاد گردان با یکدیگر راجع به انتقال من به پشت جبهه صحبت می‌کنند و اینکه از کمترین شانس برای زنده ماندن برخوردارم؛ چون ترکش‌های زیادی به سر، سینه و پهلویم اصابت کرده بود.

چگونگی تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه/ ماجرای تقدیر سردار سلیمانی از امیر پوردستان

به من سرم زدند و مرا به همراه مجروحی دیگر، برای انتقال به بیمارستان، سوار آمبولانس کردند. در آن شرایط احساس سبکی می‌کردم، حال خوشی داشتم و هیچ دردی حس نمی‌کردم. ناله‌های سربازی را که همراهم بود، می‌شنیدم و در همین حال پاهایم کاملاً سرد شد و انگار که اصلاً پایی نداشتم؛ این حالت همین‌طور ادامه یافت تا اینکه به سینه و سپس به حلقم رسید؛ همچنین تمام خاطرات زندگی در یک لحظه از مقابل چشمانم گذشت؛ از کودکی تا نوجوانی و جوانی؛ لذا شهادتین را گفتم و احساس کردم که دیگر کارم با این دنیا تمام است؛

اما در همین لحظات با خداوند مناجات کردم و گفتم خدایا اگر صلاح است به من یک فرصت دیگر بده؛ البته به نظرم این اشتباه و غفلت من بود. لحظه‌ای بعد از این درخواست، خود را در بیمارستان اهواز یافتم و متوجه شدم که کادر درمان در حال رسیدگی به وضعیت من هستند. ان‌شاالله که خداوند عاقبت ما را با شهادت رقم بزند.

***استقرار ۴۰۰ قبضه توپ و گروه موشکی نازعات نزاجا در مرزهای غربی کشور

 در یک برهه از زمان جنابعالی به‌عنوان فرمانده نیروی زمینی با چند تیپ از نیروی زمینی وارد مناطق مرزی غرب کشور شدید و حتی شنیده‌ها حاکی از حضور شما با بالگرد بر فراز مواضع داعش بود. لطفاً در این رابطه توضیح بفرمایید؟

بنده در دورانی که فرمانده نیروی زمینی ارتش بودم، جلساتی را به‌صورت دوره‌ای با فرماندهان مناطق برگزار می‌کردم؛ یک بار جلسه‌ای با فرماندهان غرب کشور برگزار کرده بودم که در اواسط نشست، گروه اطلاعات و پشتیبانی رزمی ما اطلاع دادند که منابع اطلاعاتی اخباری حاکی از آن دارند که داعش تا سعدیه و جلولا در عراق پیشروی کرده و در بخش‌هایی از این مناطق مستقر شده است؛ من با شنیدن این خبر، جلسه را فوراً تمام کردم و گفتم فرماندهان فوراً به یگان هایشان برگردند و به حالت آماده‌باش درآیند؛

همچنین دستور دادم سه تیپ به سمت مرز حرکت کنند و به بچه‌های سنندج نیز گفتم که تمامی کالیبرهای توپخانه را در محل مورد نظر قرار دهند که پس از این فرمان، حدود ۴۰۰ قبضه توپ در مناطق مرزی کرمانشاه مستقر شد؛ بنده نیز بلافاصله با بالگرد به پادگان سرپل ذهاب رفتم و در جریان اطلاعات تکمیلی قرار گرفته و تقریباً برایمان مسلم شده بود که داعش تا سعدیه و جلولا آمده است، اما اینکه دقیقاً کجا استقرار یافته بودند، هنوز مشخص نبود.

از این‌رو تصمیم به شناسایی دقیق منطقه گرفته شد که در اصطلاحات نظامی می‌گویند «حرکت برای اخذ تماس»؛ یعنی برویم ببینیم دشمن تا کجا جلو آمده و چه موضعی اتخاد کرده است؛ چون ارتباط زمینی زمان‌بر بود و میسر نبود، تعدادی از خلبانان هوانیروز را جمع کردم و گفتم که باید به شناسایی برویم و احتمال درگیر شدن و شهادت هم وجود دارد؛ چون داعش از موشک‌های استینگر و تاو آمریکایی برخوردار بود و این احتمال وجود داشت که بالگردهایمان را مورد اصابت قرار دهند؛ خلاصه اینکه از میان خلبانان داوطلب خواستیم که الحمدلله همه اعلام آمادگی کردند و مقرر شد با یک بالگرد ۲۱۴ و دو بالگرد کبرا حرکت کنیم و سینه‌مال و ارتفاع پست، به طرف مواضع احتمالی دشمن جهت شناسایی پیش برویم.

چگونگی تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه/ ماجرای تقدیر سردار سلیمانی از امیر پوردستان

***چند بالگرد پشت نقطه صفر مرزی آماده پشتیبانی از تیم شناسایی بودند

 از آنجایی که احتمال درگیری و شهادت هنگام شناسایی وجود داشت، آیا تمهیداتی برای این جریان اندیشیده شده بود؟

من گفتم چون ممکن است بالگردهای ما را مورد اصابت قرار دهند، بهتر است که چند بالگرد بیایند پشت نقطه صفر مرزی قرار بگیرند و منتظر باشند تا اگر بالگردهای ما را زدند، جهت کمک و بازگرداندن مصدومان و جنازه‌های ما وارد عمل شوند؛ چراکه تصویر خوبی نداشت که روز نخست درگیری، جنازه فرمانده نیروی زمینی به دست داعش بیفتد.

به هر حال با تمهیدات لازم، عملیات شناسایی را آغاز کردیم؛ همراه با امیر قربانی فرمانده وقت پایگاه هوانیروز کرمانشاه که اکنون فرمانده هوانیروز ارتش هستند؛ البته فرمانده حفاظت منطقه و ۲ نفر دیگر از فرماندهان نیز همراهمان بودند که رفتیم از خانقین رد شدیم و تا نزدیکی سعدیه و جلولا رسیدیم. به سرعت مواضع داعش را رؤیت کردیم و برگشتیم؛ سپس مراتب را به ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح اطلاع دادیم که داعش تا این منطقه آمده است و بعد از آن نیز خط قرمز ۴۰ کیلومتری را برای مقابله با داعش ترسیم و اعلام کردیم که هر کسی را که وارد این منطقه شود از بین می‌بریم.

برای اینکه اشراف خوبی به مناطق و عمق ۴۰ کیلومتری داشته باشیم، دیده‌بان‌های توپخانه را برای شناسایی فرستادیم و تمام مسیرها را شناسایی و عمق خط ۴۰ کیلومتری را به طور دقیق ثبت کردیم.

***تقاضای نزاجا برای حمله به داعش

یک گروه موشکی زمین به زمین داشتیم که از موشک‌های نازعات ۶ و نازعات ۱۰ برخوردار بودند؛ برای اینکه رعب و وحشت بیشتری در دل دشمن ایجاد کنیم، من دستور دادم که این گروه به منطقه بیاید. در واقع با اقتدار کامل در برابر دشمن قرار گرفتیم و یک دژ قوی ایجاد شده بود که در نهایت دیگر داعش نتوانست از سعدیه و جلولا جلوتر بیاید؛ ما حتی به مقامات مافوق خود اعلام کرده بودیم که اجازه بدهید ما به آن‌ها حمله کنیم. نظر ما این بود که حالا که شکار در تیررس قرار گرفته است، بهتر است ما به آن‌ها یورش ببریم؛ اما گفتند تدبیر این نیست که ارتش وارد عمل شود.

به هر حال حضور مقتدرانه نیروی قدس و فتوی آیت‌الله سیستانی و حضور مردم عراق سبب شد تا حملات زیادی علیه داعش صورت گیرد و دشمن از این منطقه عقب‌نشینی کند؛ اما آنچه که در این بین مهم است، اقدام به‌هنگامی بود که نیروی زمینی در آن برهه انجام داد. من شهادت می‌دهم که فرزندان این ملت در نیروی زمینی با عشق، ایثار و ازخودگذشتگی آماده رزم با پست‌ترین افرادِ روی زمین بودند تا آنان را به قعر جهنم بفرستند.

چگونگی تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه/ ماجرای تقدیر سردار سلیمانی از امیر پوردستان

***فرار داعش از حوالی مرزهای غربی ایران

 با توجه به تاکتیک‌هایی رسانه‌ای که داعش در راستای ایجاد رعب و وحشت استفاده می‌کرد، روحیه رزمندگان را در آن زمان که دیگر احتمال درگیری با داعش به حداقل رسیده بود، چطور ارزیابی می‌کنید؟

بله داعش به واقع از همین تاکتیک ایجاد رعب وحشت استفاده می‌کرد و می‌گفتند «النصرو باالرعب» و با همین تاکتیک با آتش زدن، منهدم کردن و غرق کردن افراد به دنبال ایجاد فضای ترس و خفقان بودند و در این رابطه نیز از فضای مدرن تصویربرداری  تبلیغاتی و رسانه‌ای استفاده کرده و کار را پیش می‌بردند. من به جهت این فضا بیشتر نگران سربازان بودم که خدایی‌نکرده تحت تاثیر این فضا قرار نگیرند و پایشان بلغزد؛ اما در برخوردهایی که با این عزیزان داشتم، متوجه عظمت روحی‌شان شدم به طوری که من در برابرشان احساس کوچکی می‌کردم.

هنگامی که بازدیدی از همان موضع تیپ‌های مستقر در منطقه داشتم، دیدم که سربازان تعدادی از اسامی را با عنوان شهید بالای سنگرهایشان زده‌اند، (چون ما در زمان جنگ این کار را می‌کردیم) و بعد فرمانده گروهانشان گفت که این اسامی که در کنارش کلمه شهید درج شده در واقع اسامی همین سربازان است که اسم خودشان را نوشته‌اند؛ من از یکی از این عزیزان سوال کردم که چرا اینکار را انجام دادید؟

ایشان در پاسخ گفت: ما به اینجا نیامدیم که برگردیم؛ ما آمده‌ایم تا آخرین نفس با دشمن بجنگیم و سپس عنوان کرد که اجازه دهید حالا که دشمن آمده است، ما به سمتشان حمله کنیم و هنگامی که این روحیه را دیدم، احساس کوچکی کردم. به نظر من به خاطر وجود فرماندهان لایق و با تدبیری چون سردار سلیمانی و چنین سربازان فداکار و متعهدی بود که داعش نتوانست به این کشور پا بگذارد.

***برای حضور مستشاری در سوریه دست به دامن سردار سلیمانی شدم

 لطفا از نحوه تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه برایمان بگویید؟

ما خیلی تلاش کرده و دست و پا زدیم تا به سوریه برویم، اما متأسفانه مسئولان ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح موافقت نمی‌کردند. من به‌عنوان فرمانده نیروی زمینی احساس می‌کردم که حتماً باید به منطقه بروم و شرایط منطقه را درک کنم؛ چرا که ما درک صحیحی از منطقه نداشتیم؛ اگرچه از تسلیحات، تجهیزات، نوع تاکتیک‌ها کم و بیش با خبر بودیم، اما از نزدیک در جریان مقابله با دشمن قرار نداشتیم که بالاخره در یک جلسه‌ای سردار سلیمانی را در ستاد کل نیروهای مسلح دیدم و دست به دامن ایشان شدم و تقاضا کردم که اجازه بدهد و زمینه‌ای فراهم کند تا تعدادی از نیروی زمینی جهت فعالیت مستشاری در منطقه حضور پیدا کنند؛ البته ایشان به ما لطف داشتند، چون ما هم پیش از این کمک می‌کردیم و مراوداتی داشتیم؛ به هر حال ایشان در آن جلسه نگاه عمیقی به بنده کردند و خندیدند و چیزی نگفتند و من با خود گفتم احتمال اینکه حاج قاسم با درخواست ما موافقت کند، کم است؛ اما چندان طول نکشید که این مجوز از سوی سردار سلیمانی صادر شد و چندی بعد ستاد کل نیروهای مسلح ابلاغ کرد که تعدادی نیرو جهت حضور مستشاری در سوریه آماده کنید.

ما گفتیم باید برای نخستین اقدام، گام اول را محکم برداریم؛ لذا من سراغ بچه‌های تیپ ۶۵ رفتم که زبده‌ترین‌های نیروی زمینی هستند؛ افراد را جمع کردیم و برایشان سخنرانی کردم و گفتم فضایی ایجاد شده تا ما تعدادی نیرو به سوریه بفرستیم؛ افرادی که داوطلب هستند، اسم خود را به فرماندهان اعلام کنند. بلافاصله با حجم وسیعی از داوطلبان مواجه شدم و افراد را تقسیم‌بندی کردیم و خداوند شاهد است که من از حضرت زینب (س) استمداد طلبیدم که هرکدام را که می‌خواهید خودتان انتخاب کنید. خلاصه با این نیت قلم را حرکت دادم و افراد انتخاب و اعزام شدند؛ بنای ما با سردار سلیمانی این بود که این نفرات در منطقه تقسیم شوند تا شرایط نبرد و منطقه را درک کنند و ما این‌ها را پس از بازگشت به سایر یگان‌ها اعزام کنیم و از تجربه و نکات آموزشی‌شان استفاده شود.

هنگامی که کلاه‌سبزهای نزاجا به منطقه می‌روند و سردار سلیمانی آن‌ها را برانداز می‌کند و می‌بیند که این‌ها نیروهای متخصص و کاربلدی هستند و هرکدام با چندین حرفه و تخصص آشنا هستند، دستور می‌دهد که این‌ها به یک تیپ مستقل تقسیم شوند و ظرفیتی در کنار نیروهای فاطمیون باشند؛ در همان زمان با بنده تماسی از جانب سردار سلیمانی گرفته و عنوان شد که نیروهای ارتش در سوریه باید به یک تیپ تبدیل شوند؛ من گفتم خیلی خوب است و نام آنرا هم تیپ مالک اشتر گذاشتیم.

منبع: دفاع پرس



منبع خبر

چگونگی تشکیل تیپ مالک اشتر در سوریه/ ماجرای تقدیر سردار سلیمانی از امیر پوردستان بیشتر بخوانید »

چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟

چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟



مرزبانی سرداران؛ چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، متفکران آزاده در کشورهای متعدد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به زعامت و رهبری امام خمینی (ه)، این انقلاب را احیا کننده اسلام در عصر حاضر دانسته و با این ویژگی آن را معرفی کردند. استنادات تئوریک این انقلاب به قرآن و سیره اهل بیت (ع) بوده و هست. پس از پیروزی انقلاب بود که تاریخ اسلام مورد توجه جدی پژوهشگران و مورخان قرار گرفت تا واکاوی آنها طرحی نو در توجه امروزین ما به اسلام دراندازد.

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند. مالک اشتر نخعی یکی از این شخصیت‌هاست.

مالک اشتر به مثابه یک الگو

مالک از سرداران رشید اسلام و از سرسپرده‌ترین یاران امیرالمومنین بود که ولایتمداری او شهره تاریخ است. به شهادت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (جلد ششم) سردار سلحشور اسلام آنقدر در پذیرش ولایت و سرسختی نسبت به دشمنان ولایت (اسلام) استوار بود که حضرت درباره او در نامه‌ای به محمدبن ابی‌بکر نوشت: «… مردی را که به ولایت و حکمرانی مصر فرستاده بودم (مالک اشتر) مردی بود که خیرخواه ما و نسبت به دشمنانمان قاطع و سرسخت بود. خدای رحمتش کند که روزگارش را به پایان رساند و به دیدار حق شتافت. ما از او راضی هستیم. خداوند از او راضی باشد و ثواب دو چندان به او بدهد.»

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند اعتماد امیرالمومنین به مالک اشتر و ویژگی سرسپردگی و ولایت‌پذیری این چهره تابناک در تاریخ تشیع، آنچنان زیاد بود که حضرت همیشه در مواقع بحرانی و حساس‌ترین برهه‌ها مالک را به میدان می‌فرستاد. در این باره سندی در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وجود دارد: «امام پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفّین، در نامه‌ای خطاب به مالک اشتر نوشت: «انّک ممّن استظهر به علی اقامة الدّین… تو از کسانی هستی که پشت گرمی من در استوارسازی دین هستند و سرکوبی غرور تبه کاران و نگهبانی مرزهای پر خطر به عهده توست.»

شیخ مفید در «الاختصاص» نیز نامه حضرت به مردم مصر را درج کرده است: «یکی از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام خوف و هراس، نمی‌خوابد و در لحظات دشوارِ مقابله با دشمن، از نبرد روی بر نمی‌گرداند. کسی که بر تبه کاران فاجر، از شعله‌های آتش، سخت‌تر و سوزان‌تر است؛ یعنی مالک اشتر را. پس گوش به فرمان او باشید و در راه حق از او اطاعت کنید، چرا که او یکی از شمشیرهای برّان الهی است که نه کند می‌شود و نه از اثر می‌افتد…»

ولایت‌پذیری مالک

مالک اشتر مدام در مأموریت‌های مهمی بود که از طرف حضرت به او محول می‌شد. اینکه حضرت به خطاب به دیگران فرمود که کاش دو نفر مثل مالک را داشتم به دلیل قلت یارانی چون او بود. مأموریت مصر که در نهایت به شهادت مالک انجامید نیز به دلیل فتنه عظیمی بود که در آن دیار اتفاق افتاد که تنها به دست توانای مالک حل می‌شد. فرمانی که حضرت در پی اعزام او به مصر نوشت و اکنون به نام «عهدنامه مالک اشتر» مشهور است از مهم‌ترین منابع درباره آداب حکومت از دیدگاه اسلام است.

همچنین در منابع داریم که پس از رسیدن خبر شهادت مالک اشتر به امیرمومنان امام علی (ع) ایشان بسیار محزون شدند و سخن مهمی را بیان کردند که در حکمت ۴۴۳ کتاب شریف نهج البلاغه آمده است: «و آن حضرت هنگامی که خبر مرگ مالک اشتر (رحمه الله) به او رسید، فرمود: مالک، مالک چه بود! به خدا سوگند، اگر کوه بود کوهی بلند و بی‌همتا بود و اگر صخره بود صخره‌ای سخت بود که هیچ ستوری بر آن برنمی‌آمد و هیچ مرغی به اوج آن نمی‌رسید… فراق ابدی او، پاره‌ای از وجودم را قطع کرد.»

ادامه دهندگان راه مالک اشتر

قصه سرسپردگی مالک به ولی زمان و رشادت‌هایش در طول تاریخ سرخ شیعه نقل محافل بود و حتی مادران شیعی کودکان خود را از هنگام طفولیت با قصه این سردار آشنا می‌کردند تا مگر آنکه نوری از مالک نیز در فرزندان آنها تابیده شود. به همین دلیل نیز مالک الگوی بسیاری از سلحشوران شیعه بود. در عصر حاضر نیز سردار سلیمانی را با مالک اشتر مقایسه کرده و او را تکرار کننده مالک دانسته‌اند. شاید خود سردار سلیمانی نیز مالک اشتر را الگوی خود قرار داده بود، به هر روی این ایده در پژوهش‌ها، خاطرات و اشعار شاعران درباره سردار مشهود است.

یکی از کتاب‌هایی که توانسته به همسنجی شخصیت دو سردار بزرگ اسلام یعنی مالک اشتر و قاسم سلیمانی بپردازد، «مالک زمان: داستان‌هایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی» است. این کتاب با ایده پردازی و تألیف و تدوین محمد جواد عمادی برای نخستین بار در پاییز امسال (۱۳۹۹) با شمارگان ۱۰ هزار نسخه، ۱۲۰ صفحه قطع پالتویی و بهای ۱۲ هزار تومان توسط نشر شهید ابراهیم هادی منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به چاپ‌های مجدد رسید.

در این کتاب بیشتر از ۴۰ خاطره از سردار سلیمانی (خاطرات بیان شده توسط خود سردار و یا خاطرات دیگران درباره او) روایت شده است. خاطره اول تا پنجم پس از پنج روایت تاریخی مشابه از مالک اشتر ارائه شده‌اند و خاطرات بعدی نیز هرکدام با بخشی از فرمان‌های حضرت امیرالمومنین به مالک و یا دیگران و همچنین برخی از سخنان حضرت مورد همسنجی قرار گرفته‌اند.

کتاب بدون آنکه زبان غامض و یا روش و رویکرد پژوهشی پیچیده‌ای داشته باشد، به خوبی توانسته با همسنجی طریق سیر و سلوک مبارزاتی سردار سلیمانی با مالک اشتر نخعی، یک صورتبندی کاربردی از «مکتب سلیمانی» را برای عموم مخاطبان، بویژه نوجوانان و جوانان ارائه دهد.

محمدجواد عمادی درباره ایده این کتاب به مهر گفت: سال گذشته، همزمان با ایام ترور و شهادت سردار سلیمانی، در حوزه امتحانی را درباره فرمان حضرت امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر داشتیم. در آن روزها همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم با پژوهش روی شخصیت مالک و بیان ویژگی‌هایش و همسنجی آنها با شخصیت سردار سلیمانی نشان دهم که ویژگی‌های مالک اشتر در شخصیت سردار نیز تبلور یافته است. به همین دلیل شروع به جمع آوری خاطرات سردار سلیمانی کردم.

نظامیان طراز اسلامی

وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چرا فقط پنج خاطره از سردار با روایت‌های زندگی مالک اشتر تطبیق داده شده است، اشاره کرد: پژوهش زیادی در منابع تاریخی کردم و تقریباً اکثر منابعی را که درباره تاریخ زمان امیرالمومنین (ع) بود دیدم، اما صرفاً همین روایت‌ها را از مالک پیدا کردم. متأسفانه روایت‌های چندانی از مالک اشتر در منابع وجود ندارد. همین پنج روایت را با خاطرات حاج قاسم سلیمانی تطبیق دادم و به نتایج شگفت آوری رسیدم.

در ایام شهادت سردار همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود عمادی اضافه کرد: من برای نگارش کتاب «مالک زمان» عموم کتاب‌ها و پژوهش‌های منتشر شده درباره سردار سلیمانی را مطالعه کردم. دنبال منبعی بودم که بگوید فرماندهان امیرالمومنین چه طرازی دارند و واجد چه خصوصیاتی هستند، اما کمتر به آن برخوردم. جای خالی یک کتاب که به بررسی تطبیقی زندگی سردار با اتفاقات صدر اسلام و بویژه دوران حیات امیرالمومنین (ع) بپردازد، خالی بود و به همین دلیل من این بررسی تطبیقی را انجام دادم. ایده کار هم پس از مطالعه نهج البلاغه و نامه حضرت (ع) به مالک به ذهنم رسید و تألیف کتاب نیز ۹ ماه زمان برد. خدای را شاکرم که به نظر مخاطبان کار متفاوتی درباره حاج قاسم سلیمانی بود و اکنون نیز پس از گذشت سه ماه از چاپ نخست، این کتاب به شمارگان ۴۰ هزار نسخه رسیده است.

خاطرات سردار را با دقتی علمی انتخاب کردم

عمادی در بخش دیگری از این گفت‌وگو در پاسخ به این سوال که «خاطرات سردار را چگونه انتخاب کرده و آیا نقل قول‌ها درباره سردار سلیمانی را بدون چون چرا پذیرفته است یا خیر؟» اشاره کرد: خاطرات حاج قاسم را از مستنداتی که پس از شهادت سردار منتشر شدند، انتخاب کردم. بیشتر این خاطرات از زبان شخصیت‌های نزدیک به سردار از جمله حسین امیرعبداللهیان و همچنین هم‌رزمان و نزدیکان او در جبهه‌های جنگ نقل شده‌اند. تعدادی از خاطرات را نیز نپذیرفتم و از آنها استفاده نکردم. از جمله اینکه پس از شهادت سردار یکی از خبرگزاری‌ها خاطره‌ای را کسی نقل کرده بود مبنی بر اینکه سردار در فتنه ۸۸ به عنوان مأمور امنیتی حضور داشت، اما همه مستندات نشان می‌داد که مأموریت حاج قاسم سلیمانی فقط خارج از کشور بود و شخصیت‌های موثق نیز بر این امر صحه گذاشته بودند. دانش و بینش‌های حوزه تاریخ شفاهی را در انتخاب خاطرات سردار به کار بردم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، متفکران آزاده در کشورهای متعدد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به زعامت و رهبری امام خمینی (ه)، این انقلاب را احیا کننده اسلام در عصر حاضر دانسته و با این ویژگی آن را معرفی کردند. استنادات تئوریک این انقلاب به قرآن و سیره اهل بیت (ع) بوده و هست. پس از پیروزی انقلاب بود که تاریخ اسلام مورد توجه جدی پژوهشگران و مورخان قرار گرفت تا واکاوی آنها طرحی نو در توجه امروزین ما به اسلام دراندازد.

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند. مالک اشتر نخعی یکی از این شخصیت‌هاست.

مالک اشتر به مثابه یک الگو

مالک از سرداران رشید اسلام و از سرسپرده‌ترین یاران امیرالمومنین بود که ولایتمداری او شهره تاریخ است. به شهادت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (جلد ششم) سردار سلحشور اسلام آنقدر در پذیرش ولایت و سرسختی نسبت به دشمنان ولایت (اسلام) استوار بود که حضرت درباره او در نامه‌ای به محمدبن ابی‌بکر نوشت: «… مردی را که به ولایت و حکمرانی مصر فرستاده بودم (مالک اشتر) مردی بود که خیرخواه ما و نسبت به دشمنانمان قاطع و سرسخت بود. خدای رحمتش کند که روزگارش را به پایان رساند و به دیدار حق شتافت. ما از او راضی هستیم. خداوند از او راضی باشد و ثواب دو چندان به او بدهد.»

توجه به صدر اسلام و دقت در سیره پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و همچنین طریق سیر و سلوک اصحاب پیامبر و اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین (ع) باعث شد تا بسیاری از شخصیت‌ها در عصر جدید نیز الگوی معرفتی خود را از میان اصحاب پیامبر (ع) و حضرت امیر (ع) برگزینند اعتماد امیرالمومنین به مالک اشتر و ویژگی سرسپردگی و ولایت‌پذیری این چهره تابناک در تاریخ تشیع، آنچنان زیاد بود که حضرت همیشه در مواقع بحرانی و حساس‌ترین برهه‌ها مالک را به میدان می‌فرستاد. در این باره سندی در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وجود دارد: «امام پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفّین، در نامه‌ای خطاب به مالک اشتر نوشت: «انّک ممّن استظهر به علی اقامة الدّین… تو از کسانی هستی که پشت گرمی من در استوارسازی دین هستند و سرکوبی غرور تبه کاران و نگهبانی مرزهای پر خطر به عهده توست.»

شیخ مفید در «الاختصاص» نیز نامه حضرت به مردم مصر را درج کرده است: «یکی از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام خوف و هراس، نمی‌خوابد و در لحظات دشوارِ مقابله با دشمن، از نبرد روی بر نمی‌گرداند. کسی که بر تبه کاران فاجر، از شعله‌های آتش، سخت‌تر و سوزان‌تر است؛ یعنی مالک اشتر را. پس گوش به فرمان او باشید و در راه حق از او اطاعت کنید، چرا که او یکی از شمشیرهای برّان الهی است که نه کند می‌شود و نه از اثر می‌افتد…»

ولایت‌پذیری مالک

مالک اشتر مدام در مأموریت‌های مهمی بود که از طرف حضرت به او محول می‌شد. اینکه حضرت به خطاب به دیگران فرمود که کاش دو نفر مثل مالک را داشتم به دلیل قلت یارانی چون او بود. مأموریت مصر که در نهایت به شهادت مالک انجامید نیز به دلیل فتنه عظیمی بود که در آن دیار اتفاق افتاد که تنها به دست توانای مالک حل می‌شد. فرمانی که حضرت در پی اعزام او به مصر نوشت و اکنون به نام «عهدنامه مالک اشتر» مشهور است از مهم‌ترین منابع درباره آداب حکومت از دیدگاه اسلام است.

همچنین در منابع داریم که پس از رسیدن خبر شهادت مالک اشتر به امیرمومنان امام علی (ع) ایشان بسیار محزون شدند و سخن مهمی را بیان کردند که در حکمت ۴۴۳ کتاب شریف نهج البلاغه آمده است: «و آن حضرت هنگامی که خبر مرگ مالک اشتر (رحمه الله) به او رسید، فرمود: مالک، مالک چه بود! به خدا سوگند، اگر کوه بود کوهی بلند و بی‌همتا بود و اگر صخره بود صخره‌ای سخت بود که هیچ ستوری بر آن برنمی‌آمد و هیچ مرغی به اوج آن نمی‌رسید… فراق ابدی او، پاره‌ای از وجودم را قطع کرد.»

ادامه دهندگان راه مالک اشتر

قصه سرسپردگی مالک به ولی زمان و رشادت‌هایش در طول تاریخ سرخ شیعه نقل محافل بود و حتی مادران شیعی کودکان خود را از هنگام طفولیت با قصه این سردار آشنا می‌کردند تا مگر آنکه نوری از مالک نیز در فرزندان آنها تابیده شود. به همین دلیل نیز مالک الگوی بسیاری از سلحشوران شیعه بود. در عصر حاضر نیز سردار سلیمانی را با مالک اشتر مقایسه کرده و او را تکرار کننده مالک دانسته‌اند. شاید خود سردار سلیمانی نیز مالک اشتر را الگوی خود قرار داده بود، به هر روی این ایده در پژوهش‌ها، خاطرات و اشعار شاعران درباره سردار مشهود است.

یکی از کتاب‌هایی که توانسته به همسنجی شخصیت دو سردار بزرگ اسلام یعنی مالک اشتر و قاسم سلیمانی بپردازد، «مالک زمان: داستان‌هایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی» است. این کتاب با ایده پردازی و تألیف و تدوین محمد جواد عمادی برای نخستین بار در پاییز امسال (۱۳۹۹) با شمارگان ۱۰ هزار نسخه، ۱۲۰ صفحه قطع پالتویی و بهای ۱۲ هزار تومان توسط نشر شهید ابراهیم هادی منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به چاپ‌های مجدد رسید.

در این کتاب بیشتر از ۴۰ خاطره از سردار سلیمانی (خاطرات بیان شده توسط خود سردار و یا خاطرات دیگران درباره او) روایت شده است. خاطره اول تا پنجم پس از پنج روایت تاریخی مشابه از مالک اشتر ارائه شده‌اند و خاطرات بعدی نیز هرکدام با بخشی از فرمان‌های حضرت امیرالمومنین به مالک و یا دیگران و همچنین برخی از سخنان حضرت مورد همسنجی قرار گرفته‌اند.

کتاب بدون آنکه زبان غامض و یا روش و رویکرد پژوهشی پیچیده‌ای داشته باشد، به خوبی توانسته با همسنجی طریق سیر و سلوک مبارزاتی سردار سلیمانی با مالک اشتر نخعی، یک صورتبندی کاربردی از «مکتب سلیمانی» را برای عموم مخاطبان، بویژه نوجوانان و جوانان ارائه دهد.

محمدجواد عمادی درباره ایده این کتاب به مهر گفت: سال گذشته، همزمان با ایام ترور و شهادت سردار سلیمانی، در حوزه امتحانی را درباره فرمان حضرت امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر داشتیم. در آن روزها همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم با پژوهش روی شخصیت مالک و بیان ویژگی‌هایش و همسنجی آنها با شخصیت سردار سلیمانی نشان دهم که ویژگی‌های مالک اشتر در شخصیت سردار نیز تبلور یافته است. به همین دلیل شروع به جمع آوری خاطرات سردار سلیمانی کردم.

نظامیان طراز اسلامی

وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چرا فقط پنج خاطره از سردار با روایت‌های زندگی مالک اشتر تطبیق داده شده است، اشاره کرد: پژوهش زیادی در منابع تاریخی کردم و تقریباً اکثر منابعی را که درباره تاریخ زمان امیرالمومنین (ع) بود دیدم، اما صرفاً همین روایت‌ها را از مالک پیدا کردم. متأسفانه روایت‌های چندانی از مالک اشتر در منابع وجود ندارد. همین پنج روایت را با خاطرات حاج قاسم سلیمانی تطبیق دادم و به نتایج شگفت آوری رسیدم.

در ایام شهادت سردار همه جا صحبت از این می‌شد که سردار سلیمانی مالک اشتر زمان بودند، اما چرا این سخن برای مردم تبیین نشده بود عمادی اضافه کرد: من برای نگارش کتاب «مالک زمان» عموم کتاب‌ها و پژوهش‌های منتشر شده درباره سردار سلیمانی را مطالعه کردم. دنبال منبعی بودم که بگوید فرماندهان امیرالمومنین چه طرازی دارند و واجد چه خصوصیاتی هستند، اما کمتر به آن برخوردم. جای خالی یک کتاب که به بررسی تطبیقی زندگی سردار با اتفاقات صدر اسلام و بویژه دوران حیات امیرالمومنین (ع) بپردازد، خالی بود و به همین دلیل من این بررسی تطبیقی را انجام دادم. ایده کار هم پس از مطالعه نهج البلاغه و نامه حضرت (ع) به مالک به ذهنم رسید و تألیف کتاب نیز ۹ ماه زمان برد. خدای را شاکرم که به نظر مخاطبان کار متفاوتی درباره حاج قاسم سلیمانی بود و اکنون نیز پس از گذشت سه ماه از چاپ نخست، این کتاب به شمارگان ۴۰ هزار نسخه رسیده است.

خاطرات سردار را با دقتی علمی انتخاب کردم

عمادی در بخش دیگری از این گفت‌وگو در پاسخ به این سوال که «خاطرات سردار را چگونه انتخاب کرده و آیا نقل قول‌ها درباره سردار سلیمانی را بدون چون چرا پذیرفته است یا خیر؟» اشاره کرد: خاطرات حاج قاسم را از مستنداتی که پس از شهادت سردار منتشر شدند، انتخاب کردم. بیشتر این خاطرات از زبان شخصیت‌های نزدیک به سردار از جمله حسین امیرعبداللهیان و همچنین هم‌رزمان و نزدیکان او در جبهه‌های جنگ نقل شده‌اند. تعدادی از خاطرات را نیز نپذیرفتم و از آنها استفاده نکردم. از جمله اینکه پس از شهادت سردار یکی از خبرگزاری‌ها خاطره‌ای را کسی نقل کرده بود مبنی بر اینکه سردار در فتنه ۸۸ به عنوان مأمور امنیتی حضور داشت، اما همه مستندات نشان می‌داد که مأموریت حاج قاسم سلیمانی فقط خارج از کشور بود و شخصیت‌های موثق نیز بر این امر صحه گذاشته بودند. دانش و بینش‌های حوزه تاریخ شفاهی را در انتخاب خاطرات سردار به کار بردم.



منبع خبر

چرا مالک اشتر الگوی سلحشوران شیعه است؟ بیشتر بخوانید »