صوت/ دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
صوت/ دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، «جمشید سرمستانی» آزاده هشت سال دفاع مقدس خاطرهای از دوران اسارت خود و رفتار بعثیها با اسرای روزه دار ایرانی روایت کرده است که در ادامه میخوانید.
در مدت چند سالی که در اسارت بودم همواره شاهد ادعای بعثیها به دینداری بودم. گرچه میگفتند مسلمانیم و روزه دار، اما بویی از مسلمانی نبرده بودند و ما در محرومیت شدید به سر میبردیم. به صورتی که درماه رمضان چایی که به ما میدادند آن را در پتو میپیچیدیم تا گرمای آن را حفظ کنیم تا برای افطار قابل خوردن باشد نیروهای بعثی هر روز درب آسایشگاه را ساعت شش عصر میبستند. در ماه رمضان بعد از خوردن وعده افطار و سحر، چون اجازه رفتن به سرویس بهداشتی را به ما نمیدادند خیلی از بچهها به بیماریهای گوارشی دچار میشدند که گاهی آنها را با خطر مرگ رو به رو میکرد.
ما حتی در ماه مبارک رمضان هم از چشیدن طعم مشت و لگدهای بعثیها در امان نبودیم و هنگام گرفتن وعده غذایی ما را کتک میزدند. تنها لطفی که به ما کردند این بود که در این یک ماه رمضان با کابل و چوب در اردوگاه نمیچرخیدن این کار آنها فشار عصبی زیادی به بچهها وارد میکرد. در ماه مبارک همچون سایر ماههای سال هم قرآن خواندن دسته جمعی و نماز خواندن ممنوع بود در حالی که بیش از هر زمان به این ا ُنس گرفتن نیاز داشتیم.
انتهای پیام/ 141
روزه داری با چشیدن طعم مشت و لگد بعثیها بیشتر بخوانید »
خبرگزاری فارس ـ گروه مسجد و هیأت ـ امیرحسین کسائی: سحرگاه هفتم اردیبهشتماه سال ۹۹ مصادف با دومین روز ماه رمضان بود که خبر شهادت یونس حبیبی مداح اهل بیت(ع) مخابره شد. خبری که در ابتدا شاید بسیاری تصور میکنند مانند تمامی دفعات گذشته اشتباه باشد او حال نامساعدی داشته باشد یا به کما رفته اما این بار خبر صحیح بود.
تصویری از حاج یونس حبیبی در بیمارستان
حبیبی ۷ اردیبهشتماه ۹۹ پر کشید
حبیبی مداح، نوحهخوان و جانباز شیمیایی دفاع مقدس، ۷ بار در جبهههای جنوب دچار عوارض بمبارانهای شیمیایی دشمن شد. او در ۲۱ خردادماه ۹۸ مجدداً به کما رفت و بعد از چندماه، بخشی از هوشیاری خود را به دست آورد اما در نهایت بامداد آن روز ۷ اردیبهشتماه ۹۹ مصادف با دومین روز از ماه رمضان به همرزمان شهیدش پیوست.
پیکر یونس حبیبی جانباز و مداح اهل بیت (ع) ۹ اردیبهشتماه ۹۹ در روستای سیمت محل زادگاهش به خاک سپرده شد. «سیمت»، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان سوادکوه در استان مازندران که در دامنه کوه ارفع ده و در مسیر راه آهن سراسری (تهران-گرگان) قرار دارد.
تصویری از تشییع پیکر یونس حبیبی در روستای سمیت
او متولد سال ۴۷ در روستای سمیت از توابع بخش مرکزی شهرستان سوادکوه در استان مازندران بود که ستایشگری را از سال ۵۳ در مرکز عترت و قرآن در حوالی میدان خراسان در حضور حاج مرتضی و حاج محسن طاهری آموخت. حبیبی که در خردسالی با پدرش پای منبر مرحوم شیخ احمد کافی و مداحی حاج محسن طاهری حاضر میشد، آرزو داشت تا خودش به عنوان مداح مهدیه پشت میکروفون قرار بگیرد. این اتفاق، اوایل دهه ۶۰ میافتد و یونس نوجوان که برای دفاع از مرزهای میهن راهی جنوب کشور شده، در خلال آمد و رفتهایش به تهران، در مهدیه دعا میخواند و مداحی میکند.
تصویری از یونس حبیبی در دوران دفاع مقدس
سال ۶۲ به عضویت سپاه پاسداران درآمد. او در نوجوانی به جبهههای جنگ اعزام شده و تا یک سال پس از پایان دفاع مقدس در منطقه حضور داشت. نوحههای او را رزمندگان جنگ از یاد نمیبرند، وقتی میخواند: رزمندگان عازم به میدان/ بهر دفاع از دین و قرآن.
او در خصوص دوران حضورش در جبههها گفته بود: «من از سال ۶۲ به عضویت سپاه درآمدم. همان اول به تیپ آموزش لشکر ۲۷ محمد رسول الله رفتم. آموزش نظامی لشکر را به بنده واگذار کردند.در گردان میثم لشکر، محمدرضا طاهری هم جزئی از رزمندگان بود و من با او مراوده هیأتی داشتم. آن سالها محمدرضا مرثیهها و نوحههای زیبایی را ارائه میداد.»
حصور محمدرضا طاهری در بیمارستان زمان بستری بودن یونس حبیبی
حاج یونس که ۷ بار در جبهههای جنوب دچار عوارض بمبارانهای شیمیایی دشمن شده، پس از سه بار سکته مغزی، حدود ۷۲ ساعت را در حالت کما به سر برد و حتی در بهمنماه سال ۹۵ خبر درگذشت او در فضای مجازی منتشر شد؛ اما پس از ۳ روز از اغما خارج شد و به زندگی بازگشت؛ هرچند دیگر نه توانست بخواند و نه امور جاری زندگیاش را سامان دهد.
او در خصوص مجروحیتش گفته بود: « عملیات کربلای ۸ بود؛ رفته بودیم تا کانال را ثبت کنیم. بچههای گردان میثم لشکر ۲۷ هم با ما آمده بودند. باید این خط را تا شب صاف میکردیم. نگاه کردم عراق خیلی جلوتر است. اینجا تانکهای عراقی در روبرویمان قرار گرفتهاند. ۷، ۸ نفر از بچههای تیرانداز را هماهنگ کردم و با خودم بردم. از سر کانال آمدیم بیرون به خاکریز رسیدیم اولین نفر جلوی پا افتاد یک عراقی بود که به رگبار گرفتم، دومین و سومین نفر بچهها رسیدند و کمک کردند. تا نزدیک تانک ها شدیم سینکی فریاد زد عراقیها پشت سر ما هستند. چراغهای تانکها روشن شد و با کالیبر شروع به تیراندازی کردند. یک خمپاره به پشت ما خورد و از فرط خستگی، افتادیم. فهمیدم ترکش خوردم. با خودم گفتم بحمدالله دارم شهید میشوم. سینکی پلاکم را برداشت و گفت ما را هم شفاعت کن حاج یونس! ۴۵ روز در خاکریز کانال ماندم و بالاخره بچههای اطلاعات عملیات لشکر ۱۴ امام حسین (ع) برای شناسایی منطقه آمده بودند و من را کمک کردند.
این ۴۵ روز خیلی سخت گذشت؛ برای رفع تشنگی و گرسنگی آب گندیده و بیسکویتی که در جاده مانده بود را میخوردم تا زنده بمانم. اما در همین حال برای بنده در لشکر مراسم ختم گرفته بودند. همه فکر میکردند من شهید شدهام. من را داخل پیام پی گذاشته بودند یک ترکش از همان جا به شکم من اصابت کرد. یک دفعه کاملاً بیهوش شدم در راه جا به جایی به اهواز متوجه این مجروحیت شدم. به خاطر شدت این مجروحیت بنده را به تهران و بیمارستان بهارلو انتقال دادند. وقتی که به اتاق عمل میرفتم تازه به هوش آمدم.»
فیلمی از مصاحبه خبرگزاری فارس با این مداح اهل بیت در سال ۹۷
وقتی نام حاج یونس میآید ناخودآگاه آن نوحه زیبای «یا اباعبداللهالحسین» در ذهن هیأتیها تداعی میشود؛ چقدر زنان و مردانی با آن نوحه بر سر و سینه زدند و کماکان هم در نوحههای ماندگار مرور میشود. او همچنین روضهخوانیهای مثال زدنی هم برای حضرت رقیه (س) داشت که در خصوص ارادتش به حضرت رقیه (س) گفته بود: «سند نوکری همه ما را حضرت رقیه (س) امضاء کرده است. من به سهساله اباعبدالله (ع) خیلی ارادت دارم و بارها شده که مشکلات مرا همین دردانه سیدالشهدا (ع) حل کردهاند.»
نوحه «یا اباعبداللهالحسین» با نوای یونس حبیبی
بنیاد شهید علت فوت را جراحات دفاع مقدس ندانست!
حاج یونس نهایتاً ۷ اردیبهشتماه امسال به جمع یاران شهیدش پیوست. روند ثبت نام او به عنوان شهید نیز در بنیاد شهید پروسه خاص خود را داشت. مجتبی حبیبی فرزندش میگوید: «متاسفانه کمیسیون اول در بنیاد شهید اسلامشهر برای بررسی شهادت حاج یونس علیرغم مشکلات مشهود ریوی و تنفسی برایش که سالها بدون کپسول اکسیژن توان نفس کشیدن نداشت، رای منفی داد. این درحالی است که علت پیشرفت بیماری و زمین گیر شدن حاج یونس عوارض شیمیایی بود که پزشکان بیمارستان ساسان و نورافشان نیز به همین علت از او قطع امید کردند. در نهایت هم او به دلیل نارسایی تنفسی از دنیا رفت.»
حبیبی میگوید: «چطور ممکن است فردی تا ۵۰ سالگی بارها دچار سکته شود؟ پزشکان میگفتند فشار خون او بالاست که دلیلش عوارض شیمایی است و ریه به همین دلیل خوب کار نمیکند و عدم اکسیژن رسانی به مغر موجب سکتههای فراوان مغزی شده است. ما اعتراض نسبت به تصمیم بنیاد شهید داریم اما خواستار دیداری با مهندس اوحدی رئیس بنیاد شهید برای رفع این مشکل هستیم.»
خانواده این مداح اهل بیت (ع) بعد از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص رزمایش همدلی و کمک به نیازمندان در آستانه ماه رمضان، قرارگاه شهید حاج یونس حبیبی را راهاندازی کردند تا بتوانند به برکت خون این شهید، به خانوادههای نیازمندان با تهیه بسته ارزاق و جمعآوری کمکهای نقدی کمکرسانی کنند.
مجتبی حبیبی در این خصوص میگوید: این قرارگاه جهادی با نام «قرارگاه جهادی شهید حاج یونس حبیبی» در مدت حدود ۴۰ روز، بستههای ارزاق با کمکهای مردمی برای ۶۹ خانواده نیازمند تهیه کرد و برای یک بیمار نیز دستگاه تنفسی تهیه شد.
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، میثم مطیعی مداح اهل بیت (ع) شب گذشته در مراسم مناجاتخوانی هیأت آئین حسینی به صوت منتشر شده از مصاحبه محمد جواد ظریف واکنش نشان داد. او جواب اظهارات وزیر امور خارجه را در قالب یک مداحی داد.
متن شعر مداحی او که سروده سه شاعر است، به شرح زیر است:
زمان خیبر و بدر است، ما را کار بسیار است
فدایی در رکاب حیدر کرار بسیار است
اگرچه قوم شب، تا صبح گیج خواب تردیدند
ولی در سایه خورشید ما بیدار، بسیار است
به خون خواهی عاشورا ندای یالثاراتیم
بگو این خون نمیخوابد بگو مختار بسیار است
مجال عمر و عاصان نیست تا هستند این مردم
بگو با رهبر فرزانه ام عمار بسیار است
بگو در بند تحریمی نمیمانیم تا هستیم
بگو موجیم ما، سیلیم اگر دیوار بسیار است
کماکان مانده از تحریم تا تهدید، سرگردان
که دور باطل دشمن در این پرگار بسیار است
نخشکد باغ ما هرگز به رغم خشکدستیها
که از خون شهیدان، چشمه سرشار بسیار است
همین امروز یا فرداست میآید صبح موعودش
به پاخیزید مردم! آی مردم! کار بسیار است
شاعر: میلاد عرفان پور
*** *** *** ***
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بی کرانی مانده است
در تنور سینهها آتش فشانی مانده است
مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است
حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است
تازگیها هرطرف رو می کنی روز خداست
مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست
حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست
با علی همراه شو، میزان علیّ مرتضی ست
غیرت صفینیان را نهروانی مانده است
ای خمینی باوران دنیا جمارانی شده است
ای مسلمان وقت تجدید مسلمانی شده است
شهر را یکروز می بینی چراغانی شده است
کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شده است
منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است
نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد
دشمنی بسیار و فتنه بی حد و بدعت زیاد
بزدل و کجفهم و سازشکار و بی غیرت زیاد
کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم عزّت زیاد
در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است
حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین
خوش به حال آنکه تا آخر بماند با حسین
لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا حسین
هرکه عزم کربلا دارد بگوید یاحسین
بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است
شاعر: مهدی جهاندار
*** *** *** ***
دلِ شیران، به تو بخشید، خداوندِ تو، ای مرد!
کم در این عصر، جهان دید، همانندِ تو، ای مرد!
بیسبب نیست، عَلَم دست تو دادند، علمدار!
بیسبب نیست، شدی مالکِ این معرکه، سردار!
تو سلیمانی؛ از انگشتریات، دیو هراسان
قاسمی؛ نذر حسین است تو را، دست و سر و جان
همه فکر تو و ذکر تو، ای مرد! شهادت
قبله قلب تو زینب، سرخی خونِ تو غیرت
تو مدافع، تو مسافر، تو فدایی، تو دلاور
تو علمداری و سرداری و دلداری و دلبر
عاشق حضرت سقایی و لب تشنه عشقی
بی سبب نیست، که از خیل سواران دمشقی
تو به میقات و به میعاد و به دلدار رسیدی
تا که بیدست، به آغوش علمدار رسیدی
ما نمردیم، که سربند تو، بر خاک بیفتد
چشم ناپاک، دمی بر حرمی پاک بیفتد
زندهای در دل من، در دل ما، در دل عالم
هر یک از ماست سلیمانیِ این خط مقدم
دل شیران، به تو بخشید، خداوندِ تو، ای مرد!
کم در این عصر، جهان دید، همانندِ تو، ای مرد!
شاعر: قاسم صرافان
فیلم این مداحی را اینجا ببینید:
انتهای پیام/
مطیعی جواب ظریف را با شعر داد/ تو سلیمانی از انگشتریات، دیو هراسان بیشتر بخوانید »