مترصد

‌‌بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌ ‌‌‌به دعوت از ‌دوست عزیز سرکار خانم محمدی، ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌…


‌‌بسم الله الرحمن الرحیم
‌‌‌‌
‌‌‌به دعوت از ‌دوست عزیز سرکار خانم محمدی، ‌‌
‌‌@hoda.hm
‌‌
‌‌
‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌
‌‌یک نقد کوتاه به آثار زندگی نامه‌ی شهدا

‌‌
‌‌‌اگر نقد به روایت‌های عاشقانه از شهدا چند سالی‌ست بر زندگی جوانان مذهبی تاثیر گذاشته. ‌‌
از شهدا سال‌هاست بین شهدا و جوانان کشیده است.
‌‌‌‌بزرگ ترین مشکل آثار زندگی نامه شهدا این است که از شهدا یک انسان کامل و دست نیافتنی ساخته
‌گویی که شهید از بدو تولد به درجه‌ی انسان کامل واصل شده است. ‌‌
‌‌در این روایت‌ها، سیر تکامل و راه‌های خودسازی شهید به تصویر کشیده نمی‌شود و تنها از او شخصیتی نشان داده می‌شود که از کودکی به دیگران کمک می‌کرده، ‌هیچ گاه عصبانی نمیشده، هیچ گاه نمازهایش قضا نمی‌شده، ‌به هیچ وجه گناه نمی‌کرده
و‌ تقریبا از کودکی یک بوده که همه با دیدن چهره‌اش می‌گفتند این کودک روزی شهید خواهد شد. ‌‌
‌‌‌این روایت‌های غیرواقعی و اغراقانه در بهترین حالت ممکن باعث می‌شد جوان و نوجوان بعد از مطالعه زندگی شهید تصمیم بگیرد شبیه او باشد. ‌
‌تا اینجای ماجرا بسیار عالی‌ست. ‌جوان الگوی خودش را پیدا کرده.
‌‌اما مشکل از آنجایی شروع می‌شود که می‌بیند در عمل عصبانی می‌شود، بعضا دروغ می‌گوید، ‌غیبت می‌شوند؛ به خود می‌آید که می‌بیند چقدر در روز گناه می‌کند و چقدر با شهید متفاوت است.
یک فرشته‌ی آسمانی بود و او یک انسانِ شیطانی!
‌‌اینجاست که جوان از موفقیت در سبک زندگی مومنانه ناامید می‌شود و کم کم شهید برای او تنها سمبل و نشانه‌ی یک انسان کامل و سعادتمند است که خود نمی‌تواند شبیه او باشد.
‌‌‌در روایت زندگی نامه‌ی شهدا اینکه بگوییم شهید هیچ گاه عصبانی نمی‌شد هیچ مشکلی را حل نمی‌کند که مشکل‌ساز می‌شود.
‌‌اگر تمام این سال‌ها در این آثار، روایت می‌کردند که شهید بعد از عصبانیت چه می‌کرد؟ آیا جبران می‌کرد؟ ‌چگونه بر کنترل خشم فائق شد و یا آن فرد در رابطه با اشتباهاتش چگونه بود؟
‌‌‌لااقل جوانان ما یک الگوی نزدیک به زندگی‌ و شخصیت خودشان داشتند.
‌‌همان الگوی غیر معصومی که ممکن است در روزهای قبل از شهادت هنوز صفات رذیله کوچکی در جانش بوده باشد اما در و و تلاش‌هایش سبب شده شود.
‌‌‌اینکه همه‌ی هم اجر و هم رده نیستند اینکه در شدن به صفات حسنه و ترک صفات رذیله با یکدیگر متفاوت اند اما وجه مشترک تمامی آن‌ها این است که خداوند آن‌ها را برای خود خریده است.
‌‌
‌‌
‌‌‌‌‌



منبع

motarased@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

‌‌بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌ ‌‌‌به دعوت از ‌دوست عزیز سرکار خانم محمدی، ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌… بیشتر بخوانید »

‌ ‌بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌در روایت‌های واقع بینانه قرار نیست از شهید شخصیت منف…



‌بسم الله الرحمن الرحیم
‌‌
‌‌‌
‌‌
‌‌در روایت‌های واقع بینانه قرار نیست از شهید شخصیت منفی نشان داده شود. ‌بلکه قرار است تنها واقعیت زندگی اورا به تصویر کشید.
‌‌ما در روایت زندگی شهدا به دنبال چه چیزی هستیم؟
‌‌غلو؟ ‌بزرگ نمایی؟ ‌معصوم سازی؟‌ساخت الگویی دست نیافتنی؟
‌‌اینکه جوان و نوجوان ما مشاهده کند جوانی از جنس امیال و آرزوهای خودش، ‌از جنس ضعف‌ها و توانایی‌های خودش توانسته با تمام خلل‌های نفسانی و نقات قوت ایمانی‌‌اش به درجه‌‌ی جان بازی در راه خدا برسد برایش ملموس تر و دست یافتنی تر است.
‌‌اینکه ببینی جوانی مثل تو خشمگین می‌شود، شوخی می‌کند، ‌اشتباه می‌کند،گناه می‌کند اما پشیمان می‌شود، ‌توبه می‌کند، جبران می‌کند، پذیرفته می‌شود بیشتر مایل می‌شوی مثل او باشی.
‌‌در این صورت با خود می‌گویی، ‌ مثل بود و توانست بر نفس خود غالب شود. ‌چرا من نتوانم؟
‌‌اما وقتی از قبل از شهادتش یک موجود می‌سازیم که از بدو تولد جایش در این زمین نبوده، ‌جوان چگونه با او همزاد پنداری کند؟
‌‌ زندگی واقعی یک لطف نیست، خیانت است!
‌‌چرا که ما حتی شهید در اصلاح نفسش را نادیده گرفتیم و تلاش اورا تنها در انجام مستحبات خلاصه کردیم.
‌این که شهید هم مثل ما ممکن بود در ابتدای راه برای چله‌ی فلان دعا و زیارت کسالت به خرج میداده یا مثلا یادش می‌رفته فلان عملش را انجام دهد.
‌‌وقتی ما در وصف شهید می‌گوییم :شهید به زیارت عاشورای روزانه انس داشت و پاسخ نمی‌دهیم چگونه انس پیدا کرد؟
‌‌جوان را در حالتی قرار می‌دهیم که خود را به زمین و زمان می‌زند نمی‌تواند به عاشورای روزانه انس پیدا کند، ‌یادش می‌رود، ‌کسل می‌شود و به هزار و یک دلیل در این عمل روزانه شکست می‌خورد. ‌اینجاست که جوان ناامید می‌شود!
‌‌باخود می‌گوید شهید عاشورای با صد لعن و صد سلامِ روزانه‌‌اش ترک نمی‌شد. ‌من حتی یک عاشورای درست و با حال هم نمی‌توانم بخوانم.
‌من کجا؟ ‌او کجا؟

‌‌‌ما از شهید تنها و را نشان می‌دهیم. ‌در حالی که او برای وصول به شهود و ملکه شدن صفات حسنه در نفسش، ‌مراحلی را طی کرده!
‌‌ما در روایت‌ها از تکیه‌ی نفس حرف نمی‌زنیم.
‌‌از او نمی‌گوییم از و سخن می‌گوییم.
‌‌بین این‌ها تفاوت بسیاری‌ست.
‌‌ما قرار نیست از چهره‌ی و را تخریب کنیم. ‌

‌‌ادامه در کامنت
‌‌



منبع

motarased@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

‌ ‌بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌در روایت‌های واقع بینانه قرار نیست از شهید شخصیت منف… بیشتر بخوانید »