محسن رنانی

اصلاح طلبان رادیکال، حاکمیت را رقیب خود می‌دانند / قدرت، اصلاح‌طلبان را به هم نزدیک می‌کند

«وسط باز» رادیکال



رنانی به اشتباه کارآمدی را جدا از شایستگی – که شاید منظور همان مشروعیت در علوم‌سیاسی باشد- قرار می‌دهد و مدعی است که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای نمایش کارآمدی بود اما در دولت دهم این نمایش تمام شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدی آجرلو، مدیر مسئول روزنامه صبح نو در یادداشتی نقادانه با اشاره به مطلب محسن رنانی نوشت:

به تازگی مطلبی از دکتر محسن رنانی با عنوان «سقوط» منتشر شده است که گرچه مدعی خیرخواهی برای آینده کشور است اما در باطن نوشته خود در سطح یک کنشگر سیاسی تجدیدنظرطلب و رادیکال ظاهر شده است. در این مطلب سعی می‌کنم به اختصار نقد خود را بر این نوشته افسرده، انفعالی، یاس‌آور و غیرعلمی بیان نمایم.

۱- بزرگ‌ترین ایراد به این متن، ایراد «معرفت‌شناسی» است. ما با متنی مواجهیم که انگاره‌های سیاسی و احساسی را به‌صورت «مطلق‌گرایانه» طرح و آن را به عموم جامعه تعمیم داده است. در سراسر متن با نویسنده‌ای مواجهیم که خود در مقام «داور» قرار گرفته و قضاوت ارزشی خود را مبنای توصیف، تحلیل و تجویز قرار می‌دهد. در این معرفت‌شناسی با جامعه یک‌دست، حکومت بدون انعطاف و محیط بین‌الملل منفعل درباره ناآرامی‌های ایران مواجهیم

۲- علاوه بر معرفت‌شناسی، متن در «روش‌شناسی» هم معیوب و ناقص است. مشخص نیست که متن پیش‌رو سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی است؟ چرا که چارچوب تحلیلی پراکنده‌ای دارد و برای «سقوط» یک نظام معنایی ناشناخته تعریف شده که قابل خدشه و ایراد است. برای مثال متن به واقعیت قدرت سخت و الهام‌بخش جمهوری اسلامی بی‌توجه بوده یا نسبت به مثال‌های عینی در کشورهای مختلف خاورمیانه در فرآیند تحول یا گذار یا تثبیت عنایت ندارد. همچنین رابطه میان فرضیه و عوامل پشتیبانی‌کننده فرضیه رابطه‌ای غیرعلمی است.

۳- در فرضیه این متن آمده که نظام سیاسی در سه مرحله (کارآمدی، شایستگی، نمادها) سقوط کرده و فقط مرحله«ساختارها» باقی مانده است. در چنین شرایطی نظام با «انقلاب از بالا» می‌تواند احتمال فروپاشی را کاهش دهد. اگر از معایب دسته‌بندی رنانی بگذریم، ایراد اصلی به ابهام در مفهوم «انقلاب از بالا» برمی‌گردد. ما در جامعه‌شناسی سیاسی چنین مفهومی نداریم و نویسنده هم تعریف درستی از این مفهوم ارائه نداده است. انقلاب از بالا در تضاد با مفهوم انقلاب است و معلوم نیست چگونه این مفهوم مبهم، بخش اصلی فرض نویسنده را تشکیل داده است. نویسنده بدون وفاداری به مفاهیم علوم‌ سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی، نتایج سیاسی از جمله «انقلاب از بالا» گرفته و توضیح روشنی هم درباره کیفیت آن نداده است. آقای رنانی، اگر عبارت جدید خلق می‌کنید حداقل درباره آن توضیح دهید.

۴- یکی دیگر از اشکالات متن رنانی، تعریف اشتباه از «طبقه» است. او پیشنهاد داده که «طبقه نخبگان وسط باز» شکل بگیرد. طبقه، مفهومی در ارتباط با وسایل تولید، مالکیت و با تسامح مرتبط با درآمد اقتصادی است. تعبیر درست‌تر رنانی می‌توانست شأن و منزلت باشد، نه طبقه. امیدوارم این اشکال از عجله و بی‌دقتی باشد.

۵- گزاره‌های پشتیبان متن برای تعریف «نمادها» و اثبات فرض سقوط آنها به اندازه کافی گویا نیست. در این بخش نویسنده با مفروض گرفتن ارزش‌های بورژوایی میان اکثریت جامعه و نادیده‌گرفتن طیف‌های گسترده اجتماعی برای مثال ادعا می‌کند که راه‌پیمایی های‌حکومتی خلوت شده است و چیزهایی از این دست. این در حالی است که حمایت مردمی ۲۲بهمن و حتی سیزده آبان امسال بزرگ ترین تجمع ایرانیان در سراسر جهان است. البته در اینکه برخی از حاضران در این تجمعات مانند طیف‌های مختلف جامعه از وضعیت اقتصادی و معیشتی گلایه دارند، تردیدی نیست اما نگاه تقلیل‌گرایانه و مطلق‌گرایانه رنانی به جامعه، روی دیگر نپذیرفتن ضعف‌ها و مشکلات از جانب برخی افراد و مدیران اجرایی است. در ناآرامی‌های پاییز به برخی نمادها توهین و جسارت شد اما آیا همه جامعه با این نوع از رادیکالیسم موافق بودند؟ آقای رنانی به یاد دارند که در ششم ژانویه ۲۰۲۰ طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره حمله کردند یا در جنبش وال‌استریت، نمادهای اقتصاد سیاسی آمریکا به چالش کشیده شد و یا در جنبش جلیقه‌زردهای فرانسه، دولت مکرون به عنوان نماد بی‌عدالتی مورد حمله قرار گرفت. آیا با استناد به این واقعیت‌ها ایشان معتقدند که در این کشورها «نمادها» سقوط کرده‌اند؟ تاکنون که برعکس بوده و روشنفکران ما این‌گونه ناهنجاری‌ها در غرب را ذیل ادبیات جنبش‌ها، نماد دموکراسی و تکثر عنوان کرده‌اند. اما به ایران که می‌رسند، آن کار دیگر می‌کنند. می‌توان مثال‌های فراوانی از احترام مردم ایران به نمادهای انقلابی برای اثبات غیرعلمی‌بودن گزاره آقای رنانی به کار برد که حساب آنها از عصبانیت از وضع معیشتی و عملکرد برخی مسئولان جدا است. متن آقای رنانی نه در مثال‌های سلبی مانند هتاکی به نمادها واقع‌نگر هستند، نه در توصیف مثال‌های ایجابی مانند راه‌پیمایی ۲۲بهمن منصف که البته ریشه در اشکال‌های معرفت‌شناسی و روش‌شناسی متن ایشان دارد.

۶- توصیف و تحلیل دکتر رنانی از دولت نهم و دهم مخدوش و غیرعلمی است. اولا ایشان حکم کلی صادر کرده و می‌گویند که دولت نهم و دهم شکست خورد. گزاره‌ای برگرفته از معرفت‌شناسی مطلق‌گرایانه و یا به تعبیری «علم ارزشی» به جای «علم فارغ از ارزش» به بیان وبر که همواره روشنفکران تحصل‌گرا، رقبا را به آن متهم کرده‌اند، حال آن‌که اکنون خود گرفتار چنین آفتی شده‌اند. با چه مبنایی دولت‌های احمدی‌نژاد شکست خوردند؟ آیا واقعا می‌توان درباره یک دولت ۸ساله به این راحتی حکم کلی صادر کرد؟ البته ایشان در جایی از متن ، سرکار آمدن احمدی‌نژاد در سال ۸۴ را هم حاصل بداخلاقی دانسته‌اند، حال آن‌که نتایج انتخابات سال ۸۴ که توسط وزارت کشور اصلاح‌طلبان برگزار شد به اندازه کافی روشن و گویا هست، حتی اگر منتقد احمدی‌نژاد باشیم. پیروزی او مقابل مرحوم هاشمی به جای آن‌که مخالفانش را به تحلیل جامعه‌شناسانه و سیاسی وادار کند، آن‌ها را به صادرکننده احکام کلی تبدیل کرده است. جسارت آقای رنانی برای صدور چنین احکام کلی از هر چه برخیزد نباید از اعتماد به نفس علمی باشد.

۷- تحلیل دولت‌های حسن روحانی هم نزد دکتر رنانی مانند دولت‌های احمدی‌نژاد ساده‌اندیشانه و دم‌دستی است. او که دولت روحانی را مدعی «افق گشایی» می‌داند، ناکامی و شکست برجام را به نهادهای حکومتی مربوط می‌کند و بدون اشاره به نقش ترامپ در به بن‌بست کشیدن برجام، تمام تقصیر را به گردن ایران می‌اندازد. آقای رنانی در موضوع برجام حتی تندتر از مقامات اروپایی درباره ایران سخن می‌گوید. او در تحلیل دولت روحانی همین‌قدر آسان‌گیر و روادار است و علاقه‌ای به نگرش همه‌جانبه برای بررسی دولت وی ندارد، وگرنه حتما ریشه‌های ناکارآمدی و تضعیف نهاد دولت را در رویکرد دولت آقای روحانی جستجو می‌کرد. چگونه باید با این سطح از وارونه‌نمایی واقعیت منتظر نتیجه‌گیری درست نویسنده باشیم؟

۸ – آقای رنانی به اشتباه کارآمدی را جدا از شایستگی – که شاید منظور همان مشروعیت در علوم‌سیاسی باشد- قرار می‌دهد و مدعی است که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای نمایش کارآمدی بود اما در دولت دهم این نمایش تمام شد. اشکال اول اینکه کارآمدی در امتداد شایستگی است، نه جدا از آن . به تعبیری کارآمدی می‌تواند عامل تقویت یا تضعیف شایستگی باشد. اشکال دوم هم این‌که بر چه مبنایی دولت دهم از ریل کارآمدی خارج شد؟ برای مثال در دولت دهم هم سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها ادامه یافت، هم مسکن مهر ساخته شد و هم سیاست‌های اقتصادی دیگر دولت نهم ادامه یافت. فرق دولت نهم و دهم از نظر دکتر رنانی در چیست؟ همین‌طور است توصیف مجلس ششم از نظر ایشان به عنوان نماد شایستگی و ردصلاحیت نمایندگان این دوره به عنوان نشانه‌ای از ترک‌خوردن عنصر شایستگی. اگر با نگرش اصلاح‌طلبانه هم به موضوع بنگریم، پایان معرکه مجلس ششم، بزرگ‌ترین کمک به دولت دوم خاتمی برای بالا بردن رشد اقتصادی بود، چرا که با عبور از رادیکال‌هایی چون نوری و تاج‌زاده در وزارت کشور و میردامادی، شیرزاد و رضا خاتمی در پارلمان، کار برای دولت او در زمینه اقتصادی راحت‌تر از دور اول ریاست‌جمهوری شد. ضمناً اگر مسئله شایستگی پایان یافته، چگونه ایشان می‌توانند مشارکت انتخاباتی سال ۹۶ را تحلیل کنند؟ البته شاید عیب از ما باشد که از یک بیانیه سیاسی توقع پاسخ به گزاره‌های علمی داریم.

۹- متن «سقوط» در تحلیل ناآرامی‌های اخیر هیجان‌زده و سمپاتیک برخورد می‌کند و به جای سخن جامعه‌شناسانه که می‌تواند تحلیلی آسیب‌شناسانه از برخی شکاف‌ها، تحولات ارزشی، نقص در اقناع‌سازی و کمبود راهکارهای ایجابی ارائه دهد، فهرستی از اتهام‌ها را علیه نظام قطار می‌کند و در کمال تعجب، نقش طرف‌های خارجی را در این ماجراها به کل نادیده می‌گیرد. توقع می‌رفت که این استاد دانشگاه اندازه اپوزیسیونی که صبح تا شب به غرب برای تحریم بیشتر ایران التماس می‌کند، به کشورهای غربی در تلاش برای ناآرام‌کردن ایران نقش می‌داد.

۱۰- نویسنده با ادعای «باورناپذیری» اقدامات حکومت از سوی جامعه که در ادامه احکام کلی اوست، به صورت کلی اقدامات ترمیمی چون تغییرات در نیروی انتظامی سیستان‌وبلوچستان، حضور نماینده رهبری در این استان، تغییرات در سطح فرماندهی پلیس کشور، عفو عمومی و اقداماتی از این دست را در تحلیل خود وارد نمی‌کند تا بتواند نتیجه مطلوب از مفروض‌های خود بگیرد که همان انقلاب از بالاست؛یک مقدمه معیوب، با توصیف نادرست و البته نتیجه گیری ناقص. رنانی حتی به‌ادعای «وسط‌باز» بودن خودش پایبند نبوده و بیشتر در نقش یک رادیکال ظاهر شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«وسط باز» رادیکال بیشتر بخوانید »

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن!

علی ربیعی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و سخنگوی دولت رئیس‌جمهور روحانی به تازگی در اظهاراتی پیرامون برجام گفته است: سرنوشت برجام به ما یاد داد که هرچند در امنیت زدایی ایران موفق شدیم و افق از امکانات تازه به رویمان گشوده شد اما بخاطر اختلافات داخلی نتوانستیم چنان که شایسته بود از آن استفاده کنیم!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از جماران، او می‌افزاید: برجام به تنهایی برای بهبود چشمگیر اقتصاد ملی کافی نبود چون با وجود رفع کردن یک مانع بزرگ خارجی، نارسایی‌های دیگر از جمله در نظام مالی و بانکی و مقررات دست و پاگیر و مهمتر از اینها اختلاف های سیاسی که مانع از شکل گیری اجماع ملی حول برنامه توسعه کشور بود، سد راه بهره مندی از شرایط مطلوب شد.[1]

*آنچه بیشتر از تجربه تلخ برجام بایستی مایه عبرت جوانان، مردم و رجال سیاسی باشد؛ روی کار آمدن دولتی اصلاح‌طلب در انتخابات ایران است که مسئولانش هرگز حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند.

مسئولانی که پس از مشاهده عینی شکست و بیدستاوردی برجامشان که به دلیل عدم درک لازم از ماهیت ذات دشمن رخ داد؛ اما به جای اینکه به مردم بگویند ما اشتباه کردیم که منتظر برجام ماندیم و ظرفیت‌های کشور را معطل گذاشتیم؛ اما از این می‌گویند که اختلافات داخلی اجازه استفاده از برجام را نداد!

در اینجا و از بابت نشان دادن گوشه‌ای از شوآف‌های صورت گرفته پیرامون برجام بایستی به یک رخداد جالب اشاره کرد و آن فرش قرمز پهن کردن آقایان در ایام برجام برای سفر مسئولان کشور یونان به ایران بود.

کشوری که در بحران عمیق اقتصادی قرار دارد و شاخص‌هایش در بحث اقتصاد مثل یک کشور جنگ‌زده است اما مقامات دولت آقای روحانی برای اینکه نشان دهند در پسابرجام هیئت‌های اروپایی به ایران آمده‌اند! یونانی‌ها را هم به ایران کشاندند.

و جالب آنکه از قِبَل تمام این سفرهای خارجی به ایران هرگز سرمایه‌گذاری خارجی خاصی در کشور صورت نگرفت و در انتها هم شاهدیم که امثال ربیعی اظهار می‌کنند اختلافات داخلی اجازه استفاده از برجام را نداد!

ما قضاوت درباره علت بیدستاوردی برجام را بر عهده مخاطبان محترم می‌گذاریم…

***

نظر شورای پنجم درباره شهردار شدن یک زن

شهرداری “مدیریت مادرانه” است، آنرا به ما بدهید!

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن

ژاله فرامرزیان، از فعالان اصلاح‌طلب به تازگی در اظهاراتی که خبرگزاری ایلنا آنها را منتشر کرد، گفته است: یکی از بزرگترین مسائل شوراها در مدت فعالیتشان فساد بوده است و یکی از دلایلی که بسیاری از شوراها منحل شده است، همین موضوع است. البته خوشبختانه خانم‌ها کمترین میزان فساد را داشتند به همین دلیل به نظر می‌رسد جامعه در دراز مدت به این سمت خواهد رفت که به خانم‌ها بیشتر اعتماد کند.

وی می‌افزاید: خانم‌ها اگر بتوانند در رشته‌های مرتبط با خود، آثار موثری داشته باشند، می‌توانند در آینده بخشی از جریان مدیریت شهری را در دست بگیرند.

فرامرزیان همچنین با بیان اینکه مدیریت شهری مدیریتی مادرانه است! اظهار می‌کند: درباره مدیریت شهری آنچه حائز اهمیت است، تعامل، مهربانی و احساس مطلوبیت است که این مولفه‌ها در زنان پررنگ‌تر از مردان است. جوامعی می‌توانند موفق باشند و احساس آسایش و آرامش داشته باشند که بتوانند این مولفه‌ها را در جای مدیریت، خدمات و تعاملات شهری رعایت کنند.

او می‌گوید: طبق نظریه‌های جامعه شناختی، اثرگذاری مختصات و خصوصیت افراد در نظام مدیریتی بسیار موثر است. به نظر من زنان به جهت خصوصیت ذهنی و رویکرد شبکه‌ای فکر کردن، برای مدیریت شهری از مردان بسیار محق‌تر هستند.[2]

*یک آشنایی ساده با دانش مدیریت و چالش‌های آن خاصه در بحث ضریب دانشی یا استعدادی بودن مدیریت؛ در وهله اول نشان می‌دهد که ذات مدیریت یک ذات زمخت، پر دغدغه و قاطع است و کسی که از مادرانه بودن مدیریت حرف می‌زند جدای از نداشتن حتی یک آشنایی ساده با مفهوم مدیریت حکما در پی اوامر فمینیستی است!

مسئله جالب‌تر نیز آشنایی ساده با مفهوم مادری است.

کسی هم که با مفهوم عظیم‌القدر مادری آشنا باشد به سادگی درمی‌یابد که مادری هرگز با خصلت‌های مدیریتی مثل مشغله و زمخت بودن قابل جمع نیست فلذا ادعای خانم فرامرزی در بحث مادری هم قابل تأمل است چه رسد به ادعای ایشان درباره مدیریت!

بحث کم بودن فساد در میان بانوان دارای مسئولیت نیز به لحاظ فلسفی یک بحث غلط است زیرا زن و مرد در مقوله هواهای نفسانی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. ضمن اینکه میزان حضور مردان در مناصب کشور نیز طبعا بیشتر از خانم‌هاست.

در عین حال یادآوری این خاطره جالب هم برای مخاطبان ضروریست که اصلاح‌طلبان علیرغم تأکید بر حضور زنان در مناصب مدیریتی اما در دوران شورای شهر پنجم تهران و با اینکه اکثریت شورا در اختیار آنها بود اما هرگز حاضر به قرار دادن یک خانم در سمت شهردار تهران نشدند و جالب آنکه فعالان زن اصلاح‌طلب نیز هیچ اعتراضی و دقیقا هیچ اعتراضی به این رفتار نداشتند.

قابل تأمل آنکه چپ‌ها در حالی که حاضر به سپردن شهرداری تهران به یک خانم نیستند اما دائما تأکید دارند که رئیس‌جمهور کشور می‌تواند یک زن باشد!

***

اسلحه فرماندهان فتنه اقتصادی چه زمانی شلیک می‌کند؟!

کتمان امتیازات اقتصادی ایران در پروژه “حذف خونین”

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن

محسن رنانی، اقتصاددان و از چهره‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان که پیش از این در اظهاراتی گفته بود “حاکمیت ایران در برابر تکرار آبان98 توان مقاومت ندارد”! اخیراً طی یادداشتی در شماره سه‌شنبه گذشته روزنامه آرمان ملی با کنایه به رتبه خوب ایران در میان اقتصادهای جهانی که مورد اشاره رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت، نوشته است:

“این شاخص (تولید ناخالص داخلی که ایران در آن جایگاه مطلوبی در جهان دارد) البته از جنبه‌های سیاسی اهمیت ویژه‌ای دارد، چرا که هر چه رتبه بهتر باشد، می‌توان در معادلات جهانی نقش موثرتری ایفا کرد. حال اگر بخواهیم تصویر واقعی‌تری از نقش تولید ناخالص داخلی در رفاه مردم در جامعه ارایه کنیم، باید تولید ناخالص داخلی را به سرانه یعنی بر حسب جمعیت هر کشور در نظر بگیریم. برای مثال بزرگی اقتصاد هند لزوما به معنی رفاه و توسعه نیست، چون هند دومین کشور پرجمعیت جهان است که بیش از ۱۵ برابر ایران جمعیت دارد. اما در مورد ایران در حالیکه این کشور در سال ۲۰۲۰ در تولید ناخالص داخلی رتبه ۲۶ جهان را به خود اختصاص داده در شاخص تولید ناخالص داخلی سرانه در بین ۱۸۷ کشور توانسته تنها رتبه ۱۰۳ را کسب کند. حال سوال اصلی این است که کشورها از درآمدهای کسب شده چقدر توانسته‌اند در راستای خلق توسعه در همه ابعاد استفاده کنند؟ با درآمدی مشابه با درآمد خوب ایران، چه حجم از توسعه را می‌توان خلق کرد؟ جایگاه ایران در شاخص «توان تبدیل پول به توسعه» در میان بقیه کشورها کجاست؟”

او در ادامه می‌نویسد: در رابطه بین تولید ناخالص داخلی سرانه و فراشاخص توسعه (کل توسعه یک کشور در یک نگاه)، برخی از کشورها پایین‌تر از توان بالقوه خود در توسعه قرار گرفته‌اند، که به این معنی است که نتوانسته‌اند درآمدهای خود را به طور کامل استفاده کنند و از آن توسعه همه جانبه خلق کنند…اما در این بین برخی کشورها هم هستند که بیش از ظرفیت بالقوه خود از لحاظ درآمدی توسعه‌آفرینی کرده‌اند. یعنی آنها بالاتر از حد ظرفیت خود، توسعه آفرینی کردند که این عملکرد بسیار خوب آنها را نشان می‌دهد.

در ادامه یادداشت رنانی می‌خوانیم: شاخص «توان تبدیل پول به توسعه»، فاصله بین مقدار بالقوه توسعه (که از روی تولید ناخالص سرانه بدست می‌آید) با مقدار بالفعل توسعه را نشان می‌دهد. یعنی به طور ساده این شاخص نشان می‌دهد هر کشور با درآمد فعلی خود چقدر نسبت به وضعیت توسعه بالقوه خود فاصله دارد یا چقدر از سرمایه‌های خود را برای توسعه استفاده کرده ‌است. بر این اساس، ایران بیش از ۱۰ نمره پایین‌تر از وضعیت بالقوه خود عمل کرده است (مقیاس کل از ۱۰۰ نمره است). این پایین‌تر بودن از نقطه توسعه بالقوه را می‌توان به دو شیوه تحلیل کرد. از یک سو واضح است که ایران نتواسته است از تولید، درآمد و سرمایه‌های خود به خوبی استفاده کرده و توسعه‌سازی کند و چنانچه به همین رویه ادامه دهد افزایش تولید و درآمد کمک قابل توجهی به توسعه ایران نخواهد کرد. از سوی دیگر می‌توان این برداشت را ارائه کرد که ایران با همین درآمد موجود به شرط تحول نهادی می‌تواند حداقل ۱۰ نمره به فراشاخص خود اضافه کند، یعنی تقریبا ۲۰ درصد در توسعه همه‌جانبه ارتقا پیدا کند.

رنانی می‌افزاید:

“حال سوال این است که جایگاه امروز ایران از لحاظ «توان تبدیل پول به توسعه» در بین سایر کشورها در کجا قرار دارد. ایران در بین ۱۴۷ کشوری که داده‌های آنها در همه ابعاد فراشاخص توسعه در سال ۲۰۲۰ وجود داشته است، از لحاظ توان تبدیل پول به توسعه رتبه ۱۴۳ را به خود اختصاص داده است و تنها سه کشور در دنیا هستند که وضعیتی بدتر از ایران دارند! بیایید نکته اصلی این جمع‌بندی را با هم مرور کنیم: در حالی‌که ایران همین امروز به لحاظ تولید ملی، توانِ خلق توسعه به اندازه ۲۰ درصد بیشتر از وضعیت موجود را دارد، اما در زمره ناتوان‌ترین کشورها در توان تبدیل پول به توسعه قرار گرفته است.“[3]

*قطب‌بندی حق و حقیقت با کسانی که در آرزوی ایجاد فتنه اقتصادی و تکرار رخدادهایی مثل “آبان98” در ایران می‌سوزند یک قطب‌بندی مشخص است.

آقای رنانی و دوستان ایشان طی 11 سال گذشته بدترین و تلخ‌ترین رخدادها از سیل و زلزله تا حتی خشک شدن زاینده رود را نیز به مدیریت کشور نسبت داده‌اند و امروز هیچکس از آنها انتظاری ندارد که به بیان حقیقت در بحث اقتصاد روی بیاورند!

حقیقت اینست که در بحث اقتصاد همواره نهادهای بین‌المللی مختلف آمارهای مختلفی را منتشر می‌کنند که دانستن حاق این آمارها و البته توان تطبیق این آمارها با واقعیت یک ضرورت است.

ایران اسلامی ما به گواه نهادهای بین‌المللی در شاخص‌های مهمی مثل تولید ناخالص داخلی، ضریب جینی، کاهش فقر مطلق و کاهش شیوع گرسنگی رتبه‌های بالا و مطلوبی در کلیت این گزارش‌ها دارد.

اما در شاخص‌هایی مثل فساد یا آنچه آقای رنانی ادعا کرده است جایگاه پایینی داریم. (جالب است بدانیم که اساسا چیزی به نام شاخص فساد وجود ندارد چون فساد قابل اندازه‌گیری نیست و آنچه هست “شاخص ادراک فساد” است که مستقیما تحت تأثیر سیاه‌نمایی است!)

در علم اقتصاد برخی شاخص‌ها مهمتر و البته فراگیرتر از سایر شاخص‌ها هستند.

فی‌المثل آنچه رنانی از آن با عنوان توان تبدیل پول به توسعه نام برده شاخص چندان با اهمیتی نیست. ضمن اینکه چالش‌های فلسفی نیز در این میان وجود دارد.

به این معنی که نهادهای جهانی اقتصاد هنوز نتوانسته‌اند این حقیقت را آنالیز اقتصادی کنند که توان نظامی یک کشور که به گواه تمام کارشناسان منبعث از توان اقتصادی است را چگونه می‌توان در شاخص‌های اعداد و ارقام مندرج ساخت؟!

در مقابل نیازی به توضیح نیست که شاخص‌هایی مثل گرسنگی، نرخ بیکاری، ضریب جینی و تولید ناخالص داخلی از شاخص‌های اصلی اقتصادی هستند که به مثابه شناسنامه یک کشور عمل می‌کنند و هر نظاره‌گری در وهله اول به آنها می‌نگرد.

اما اینکه فرماندهان فتنه اقتصادی در ایران دائما اصرار دارند به بهانه مشکلاتی مثل گرانی که در تمام دنیا وجود دارد؛ شناسه‌های اصلی اقتصاد کشور را کتمان و یا علیه آنها لجن‌پراکنی کنند جای سؤال دارد!

مسئله اصلی‌تر بروز و ظهور شاخص‌های اقتصادی در زندگی مردم است که اگر از سوی امثال رنانی مورد اشاره قرار گیرد؛ دکان این افراد را از رونق خواهد انداخت.

مثلا بدانیم که تعیّن شاخصی مثل ضریب جینی، منجر به شیوع رفتارهای قشر متوسط در یک جامعه می‌شود. به دیگر سخن اینکه وقتی در جامعه‌ای داشتن خودروی شخصی، مسافرت سالانه، غذا خوردن در رستوران و رکورد شکنی فروش فیلم‌های سینمایی رخ می‌دهد یعنی می‌توان گفت آن جامعه در بحث بهبود ضریب جینی موفق بوده است. رخدادهایی که درباره ایران اسلامی هم به رأی‌العین شاهد آنها هستیم.

یا مثلا از باب نمونه بایستی به شاخص نرخ بیکاری اشاره کرد که با وجود تمام سیاه‌نمایی‌ها اما در ایران در رقم نرمالی قرار دارد. رقم نرمالی که به دلیل بهبود اقتصادی در کشور منجر به پدیده “بیکاری شیک” شده است.

امثال آقای رنانی آیا شهامت این را دارند که در محضر مردم توضیح بدهند مقوله بیکاری شیک (قبول نکردن هر شغلی از سوی کارجویان به دلیل برخورداری از سطحی از معیشت) چیست و چرا در اقتصادهای پیشرفته بروز می‌کند؟!

ما به مردم عزیز ایران عرض می‌کنیم که خیر!

چنین شهامتی وجود ندارد چون بایستی یک ترس عمومی از بیان مثبتات کشور، فراگیر شود، حقایق کشور زنده به گور شود و هیزم لازم برای تکرار آبان 98 نیز به دست اینان بیافتد.

برای جلوگیری از فتنه اقتصادی و طرح خونباری که امثال رنانی بصورت خواسته یا ناخواسته پیگیر آن هستند؛ در گام اول یک راه بیشتر وجود ندارد. و آن ورود خواص به مسئله و روشنگری و تبیین حقایق کشور از سوی آنهاست.

مادام که حقیقت در انزوا قرار داشته باشد و کسی جرأت بیانش را پیدا نکند؛ دشمن خواهد توانست هر طرحی را در فضای افکار عمومی به اجرا دربیاورد و از وجود مشکلاتی که همواره و در همه اقتصادها وجود دارد، مستمسک بسازد. چه حتی اگر اثبات تارک‌الصلاة بودن علی(ع) باشد!

نقش خواص در این فضا تعیین کننده است.

گفتنیست، رنانی چند سال قبل خواستار تبدیل ایران به ترکیه دوم برای غرب در پسابرجام شده بود. در اظهارات او به مقولاتی مثل “حذف خونین یکدیگر به دلیل مشکلات اقتصادی” نیز برمی‌خوریم!

***

1_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1506223

2_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1065520

3_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/312244



منبع خبر

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن بیشتر بخوانید »