محسن مهدیان

از هواداری سیاه تا جان‌فداهای امام خمینی(ره)

ثمره خون حججی ها و صدرزاده‎ ها و همدانی ها



برکت خون شهدای مدافع حرم جاریست و از همان برکت است که امروز درباره ثمرات حضور مستشاری ایران حرف می زنیم واگرنه باید از پشیمانی درباره یک غفلت بزرگ تاریخی می نوشتیم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی نوشت: پس از سقوط سوریه یک ادعا از سوی سه گروه مطرح شده است و آن اینکه سقوط اسد یعنی شکست سیاست های ایران در سوریه.

گروه اول براندازها هستند. تکلیف دسته اول روشن است. مواجب می گیرند تا بگویند روز شب است.

دسته دوم جمعی از غربزده های داخلی هستند. می گویند سقوط سوریه یعنی محاسبات غلط ما در گذشته. به تصورشان امروز غرب در سوریه پیروز میدان است و معتقدند از همان ابتدا باید با برنده می بستیم و به اشتباه هزینه کردیم.

اما دسته سوم جمعی از متدینین هستند. کسانی که می گویند سقوط سوریه و بازگشت تروریست ها یعنی به هدر رفتن خون شهدای مدافع حرم.

این متن پاسخ به گروه دوم و سوم است؛ واقعا ثمره خون شهدای مدافع حرم، شهید حججی ها و شهید همدانی ها و شهید صدرزاده ها چه بود؟

یکم. مهمترین دلیل همان است که بارها رهبرانقلاب بدان اشاره کرده است. اینکه جریان داعش به عنوان تروریست های تکفیری و ضدشیعی اگر از سوریه حذف نمی شدند باید در کرمانشاه و همدان و تهران با آنها مواجه می شدیم. لذا مهمترین ثمره خون شهدای مدافع حرم حفظ امنیت ملی و خاک و نوامیس کشور بود. امروز داعش تکفیری و خونریز تبدیل به القاعده یا جریان تروریست ری برند شده ایست که دریوزگی غرب و اسرائیل را می کند.

دوم. سوریه همواره محل درگیری کردها و ترکیه و عربستان و رژیم صهیونیستی بوده است. ورود ایران به سوریه باعث شد موازنه قدرت در سوریه و بلکه منطقه بهم بخورد. این موضوع عمق راهبردی ما در منطقه را تقویت و از نفوذ بیشتر آمریکا جلوگیری کرد. در آن مقطع محور واشنگتن – تل‌آویو سعی در اجرایی‌سازی نقشه خاورمیانه بزرگ را داشتند که با نقش‌آفرینی ایران، ناکام ماندند.

سوم. سوریه نقطه استراتژیک اتصال ایران به مدیترانه و غرب آسیا بود. بنادر سوریه از این جهت یک فرصت استثنایی برای ایران محسوب میشد تا نفت و گاز و کالای خود را به اروپا صادر کند. از سوی دیگر بتواند از طریق سوریه و با تهاتر کالا بخشی از تحریم های ظالمانه غرب را دور بزند. صادرات نفت ایران به سوریه و ساخت نیروگاه گازی وبرقی و اکتشافات و بهره برداری نفتی در سوریه که همه این موارد طی سالهای گذشته به قرارداد میان دو کشور تبدیل شده بود، ثمره حضور مستشاری ایران در سوریه بود. همه این فرصت ها متکی به حضور اسد در قدرت بود.

چهارم و از همه مهمتر سهم حضور ایران در تقویت محور مقاومت بود. این نیز هم وجه راهبردی داشت و هم ضروری از جهت دفاع از امنیت ملی. اساسا حضور ایران در سوریه کمک کرد محور مقاومت در بخش های مختلف به یک حلقه منسجم تبدیل شود که امروز ثمره اش را می بینیم و رژیم صهیونیستی با یک گروه چریکی و البته سازمان یافته زمین گیر شده است. اگر شرارت رژیم صهیونیستی در همان سالها از طریق حضور ایران در سوریه کنترل نمی شد نه تنها محور مقاومت قدرت نمی گرفت و بلکه امنیت ایران نیز به خطر می افتاد.

همه این موارد به غیر از ماموریت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که با دعوت دولت سوریه زمینه تحقق پیدا کرد و از حفظ حرمین شریف تا دفاع از مظلوم و ایستادن مقابل غاصب را در بر می گرفت.

خلاصه اینکه برکت خون شهدای مدافع حرم جاریست و از همان برکت است که امروز درباره ثمرات حضور مستشاری ایران حرف می زنیم واگرنه باید از پشیمانی درباره یک غفلت بزرگ تاریخی می نوشتیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ثمره خون حججی ها و صدرزاده‎ ها و همدانی ها بیشتر بخوانید »

مقصر ماجرای مهسا امینی کیست؟

پیام‌های نماز نصر



حقیقتا هر گوشه‌اش زبان گویای فتح و فریاد ظفر و گشایش داشت؛ نمازی حیرت‌افزا که چشم‌های دنیا را پر کرد و امیدها بر جان‌ها نشاند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی نوشت: عجیب نمازجمعه تهران باشکوه و باهیبت بود و چه عنوانی دقیق‌تر و پرمعناتر از نماز نصر!؟ حقیقتا هر گوشه‌اش زبان گویای فتح و فریاد ظفر و گشایش داشت؛ نمازی حیرت‌افزا که چشم‌های دنیا را پر کرد و امیدها بر جان‌ها نشاند.

این نماز، تاریخی شد. رسانه‌های دنیا نتوانستند از این خروش شورآور به‌سادگی عبور یا آن را سانسور کنند. حتی رسانه‌های ضدانقلاب فرصت نکردند از این نمایش انسجام و مبارزه قلب واقع بسازند و انگشت به دهان مقابل مردم ایران زبان به کام گرفتند.

از این نماز باید گفت؛ از حقایق پرروزنه به روزها و امیدها که نباید از کنار آن گذشت‌…

یکم. غوغای تصاویر پرشکوه نمازجمعه، آن‌هم بعد از عملیات موشکی درخشان، یک پیام روشن داشت و آن اینکه سوخت این موشک‌ها گرمای ولایت است؛ ولایت به همان معنایی که رهبرانقلاب در خطبه‌ها فرمودند. ولایت یعنی وحدت و انسجام مردم با هم؛ چنان‌که اتصال مردم به ولی نیز از همین جنس و معناست. خلاصه اینکه پرتاب این موشک‌ها پیش از آنکه به ضرب شست سرداران نظامی باشد، به اراده مقتدر مردمی است.

دوم. نمازجمعه تهران پیام هیبت و اقتدار داشت؛ هم برای دیوان و ددان خون‌آشام و هم برای دوستان جان در جبهه مقاومت. بعد از ترور بی‌شرمانه سیدالشهدای لبنان، این مانور مردمی ضرورت داشت. تا چشم کار می‌کرد، نور بود که پاشیده‌اند؛ صفوفی به‌هم‌پیوسته و یکپارچه از مردم مومن که آمده‌بودند تا بگویند اهل ایستادگی و مبارزه‌ایم؛ نه از آوای وحش اهریمن هراس داریم و نه در نصرت مجاهدین عالم کم و کسر خواهیم گذاشت.

سوم. پیام‌های نهفته در متن خطبه‌ها نیز چشمه جوشان امیدواری بود. مصائب و تلخی‌ها و رنج‌ها و غم‌های یک سال گذشته نیاز به این طنین تکان‌دهنده پدرانه و نفس قرآنی داشت که بدانید و به‌خاطر بسپارید که اگر در این راه مصمم و منسجم باشید، رحمت الهی شما را فرا خواهد گرفت و تمام خلقت یارای شما خواهد بود. مظلوم را نصرت داده‌اید و خدا را نصرت بخشیده‌اید و قطعا و یقینا رحمت و نصرت حق با شماست، عزیز، شمایید نه آن گرگ‌صفت‌ها در سرای جباران.

چهارم. برای عموم مردم نیز پیام داشت؛ برای آنها که فرصت نکردند و شرایط حضور را به هر دلیل در نماز تهران نداشتند؛ حتی برای آنها که دل‌شان با دوست نیست، هرچند با دشمن هم نیست. خیلی ساده فرمود: دشمن ملت ایران همین دشمن فلسطین است. برای هر ملت یک نسخه پیچیده‌اند. اگر آنجا موفق شوند، به اینجا می‌رسند. پس باید پشت هم باشیم.

پنجم. برای گذرگاه تاریخ نیز پیام داشت. تاریخ بداند این ملت چهل و اندی سال قیام و مقابل همه سختی‌ها مقاومت کرده است. قیام این مردم برای دفاع از مظلوم در اقصی نقاط دنیاست. فرقی هم بین مسلمان و غیر آن نیست. این مردم هستند تا درس بزرگی به تاریخ بدهند و آن‌هم نمایش روشن از سمت و سوی درست و غلط تاریخ است. با فروغستان جمهوری اسلامی، هرکس در هرجای این عالم نمی‌تواند خنثی و بی‌تفاوت باشد. زیر روشنایی این تیغه آفتاب دوراه بیشتر پیش‌رو نیست؛ یا برحق هستید یا باحق.

این نماز نصر را فراموش نخواهیم کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیام‌های نماز نصر بیشتر بخوانید »

از هواداری سیاه تا جان‌فداهای امام خمینی(ره)

از هواداری سیاه تا جان‌فداهای امام خمینی(ره)



هواداری در انتخابات یک ارزش است؛ به شرط آنکه به آدابش وفادار باشیم؛ وگرنه به دعوای پرهیاهوی تیفوسی‌ها در ورزشگاه تقلیل می‌یابد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

هواداری در انتخابات یک ارزش است؛ به شرط آنکه به آدابش وفادار باشیم؛ وگرنه به دعوای پرهیاهوی تیفوسی‌ها در ورزشگاه تقلیل می‌یابد. خاصه در این انتخابات که میراث شهیدجمهور حکم می‌کند اخلاق انتخاباتی تا پای صندوق رأی حاکم باشد؛ بلکه بی‌اخلاقی‌های انتخابات گذشته ازجمله مجلس تا حدی از حافظه مشترک اجتماعی حذف شود.

اما مرز هواداری ممدوح با مذموم چیست؟

یکم. هواداری برای کسب هویت

هواداری ممدوح زمانی است که فرد، برای تحقق یک ارزش یا آرمان، هوادار می‌شود؛ چنین هواداری هیچ گاه در مسیر طرفداری دچار تعصب کور و تعطیلی خرد نمی‌شود، اما برعکس، هواداری مذموم زمانی است که فرد با هواداری، برای خود هویت اجتماعی کسب می‌کند. در اینجا ملاک خودش است، نه آرمانش.

هواداری وقتی تبدیل به هویت اجتماعی شود، هر نوع پیروزی یا شکستی منجر به انطباق حس مثبت و منفی در عزت نفس او می‌شود؛ با هواداری حس سرخوشی پیدا می‌کند و قدرت توهمی و عزت خیالی می‌گیرد؛ لذا از هر نوع مانعی برای پیروزی هراسناک است.

دوم. کوررنگی و دوقطبی اهورا-اهریمن

هواداری سیاه جز در دوقطبی‌ها زیست نمی‌کند؛ دوگانه‌هایی از جنس اهریمن و اهورا، دیوان و پریان. در این دوقطبی‌ها، بُرد در حذف دیگری است نه رقابت با او. در رقابت سازنده برخلاف دوقطبی شکننده، حذف صورت نمی‌گیرد؛ بلکه رقابت‌ها منجر به رشد آگاهی و انتخاب مخاطب می‌شود.

هواداری سیاه باعث کوررنگی و ندیدن اشکالات می‌شود و تعصب شدیدی در مقابل نقدها پیدا می کند. هرکس با او همراه شود، به او عشق می‌ورزد و حتی تفاوت‌ها را نمی‌بیند و هرکس او را نقد کند، به او نفرت می‌ورزد و حتی مشترکات را نمی‌بیند.

نکات مثبت رقیب را نمی‌بیند و به کمتر از تکفیر او فکر نمی‌کند. برای او کل کل بسیار جذاب‌تر و دلنشین‌تر از گفت‌وگو است. با کل‌کل رجز می‌خواند و خود را به رخ می‌کشد و تلاش می‌کند قدرتش را تحمیل کند.

سوم. هواداری و جهل مشترک اجتماعی

افراد با هواداری، همدیگر را یافته و حس قدرت مشترک پیدا می‌کنند؛ حسی فراتر از حس فردی. بغض جمعی و حیرت جمعی و لذت جمعی و نفرت جمعی و غیره… حس مشترک جمعی، قدرتی فراتر از حس فردی دارد. نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم؛ به خاطر حس مقاومت جمعی است که فراتر از حس تاب‌آوری فردی است. کارکرد اصلی حس مشترک جمعی این است که فرد خود را از فکر کردن بی‌نیاز می‌بیند و مأموریت فکر کردن را به جمع می‌سپارد و هرکاری که جمع انجام می‌دهد، برایش مشروع می‌شود. مثلا خیلی اوقات‌ افراد در اعتراضات خیابانی دست به خشونت‌هایی می‌زنند که اگر در خلوت رفتارشان را مرور کنند، دچار پشیمانی می‌شوند. در فضای مجازی نیز همین است؛ می‌بیند همه یک نفر را تکفیر می‌کنند و او چشم بسته همراه آنها می‌شود.

دست آخر اینکه؛

هواداری ممدوح مثل جان‌فداهای امام خمینی(ره) هستند که پای منبرش از شدت علاقه، اشک می‌ریختند اما آنقدر امام به عقلانیت آنها اعتماد داشت که می‌گفت اگر از من خطایی سر بزند، همین مردم جلوی من را خواهند گرفت.

و نکته ظریف و نهایی ماجرا همین‌جاست؛

اینکه نامزدهای انتخاباتی روی هیجان هوادار حساب و رفتار غیرارادی او را تحریک کنند یا روی عقلانیت و اراده منطقی او تاثیر بگذارند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از هواداری سیاه تا جان‌فداهای امام خمینی(ره) بیشتر بخوانید »

این شهید رئیسی نیست

این شهید رئیسی نیست



تحریف شهید چطور ممکن است؟ همین که این روزها در گوشه و کنار می‌بینیم: شهید رئیسی بدون دولت رئیسی.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: همسر شهید رئیسی گفت با شهید رقابت نکنید. جمله، ساده و گویاست.

اما چرا؟ رقابت با شهید ثمره‌اش چیست که تلخ است؟

رقابت کجاست؟ در ذهن مخاطب؛ مردم. یعنی در ذهن جامعه از شهید عبور کنند. اما مگر ممکن است؟

مردم دلبسته به شهید و وابسته به گفتمان او هستند. اینجاست که رقابت شکل جدیدی می‌گیرد؛ رقابت از طریق تحریف.

اما تحریف شهید چطور ممکن است؟ همین که این روزها در گوشه و کنار می‌بینیم: شهید رئیسی بدون دولت رئیسی.

تحریف شهید یعنی تقلیل از رئیس دولت تراز به یک رئیسی خوب.

تحریف یعنی خودش خوب بود اما دولتش نه؛ اخلاص داشت اما کارآمد نبود؛ تلاش داشت اما مؤثر نبود؛ تقوا داشت اما متخصص نبود.

اینجاست که باید نگران بود؟

خیر.

رئیسی صبور و اهل مدارا بود، اما ثمره این ویژگی فردی شد دولت وحدت‌گرا؛ دولتی که از حاشیه‌سازی‌ پرهیز می‌کرد و هر روز به بهانه‌ای جامعه را چنددسته نمی‌کرد.

اهل مراعات و سازگاری بود و نتیجه این خصیصه فردی شد همدلی با قوا و پرهیز از اختلاف مقابل چشم مردم.

تکبر و تفرعن نداشت و ثمره این اخلاق فردی شد مشورت و عقل جمعی و از همه مهم‌تر مردمداری.

ساده‌زیست و اهل چشیدن فقر بود و اثر این ویژگی شد محرومیت‌زدایی؛ شد احیای چندصد کارخانه ورشکسته و کاهش نرخ بیکاری به کمترین رقم بعد از انقلاب.

حاصل دوری از رانت و خاصه‌تراشی‌اش شد مبارزه با فساد و گشت ارشاد مدیران و ثمره صداقت فردی‌اش شد شفافیت با مردم؛ شد پاسخگویی دولت.

اهل تلاش بود و نتیجه این تلاش بی‌امان شد ۴۷سفر استانی در ۳۳‌ماه خدمت.

صبور بود و ثمره این فضیلت فردی شد مدارا با مخالف و رعایت اخلاق رقابت؛ شد تحمل تهمت‌ها و بدگویی‌ها.

اخلاص داشت و اثرش شد حق‌بینی در ابتدا و انتها و حین کارها و غیر او ندیدن؛ همین شد کارآمدی.

حرف زور را نمی‌پذیرفت و ثمره همین ظلم‌ستیزی‌اش شد حمایت تمام‌قد از جبهه مقاومت و ایستادن مقابل ابرظالمان جهانی.

درنهایت اینکه خادم‌الرضا بود و از سر همین خادم‌الرضایی، خادم مردم شد، چون به سخن حاج‌قاسم باور داشت که صحن رضوی به وسعت جمهوری اسلامی است و همه مردم ایران زائرند و دست به دامن انسان کامل و باید برایشان خادمی کرد.

مدیر موحدی که انقلاب اسلامی تربیت می‌کند، فضائل اخلاقی‌اش را از دل مردم‌سالاری و زیر بار مسئولیت اجتماعی و سیاسی رفتن می‌گیرد نه از سر سجاده عزلت‌نشینی و خلوت رهبانیتی.

خلاصه اینکه رئیسی را به بهانه رقابت تحریف نکنید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این شهید رئیسی نیست بیشتر بخوانید »

محسن مهدیان: در جنگ ترکیبی مواجه ترکیبی لازم است

امان از حیرت این روزها



آنچه از رفتن شهیدجمهور می‌فهمم این است که هیچیم. به قول مولانا اندر ره دوست فقر مطلق خوش‌تر / کاندر ره او خوار بود محتشمی.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان مدیرمسئول روزنامه همشهری طی یادداشتی نوشت: شما هم اینطورید و هنوز باور نکرده‌اید؟ در خانه و محل کار با خود کلنجار می‌روید که چه شد اینطور شد؟ عکسی از آقای رئیسی می‌بینید و ممکن است از خود بپرسید که چطور ممکن است؟ حکمتش چیست؟

چه‌بسا ساعات اولیه حادثه، این نجواهای درونی کمتر بود. شاید داغ بودیم و نفهمیدیم. حالا هر چه می‌گذرد، این سؤال‌های فلسفی بیشتر می‌شود.

چطور ممکن است؟ یک نفر با تمام ویژگی‌هایی که این روزها بدان نیاز داریم بار سفر می‌بندد و عزم آسمان می‌کند. چرا؟

آنها که دنبال علت‌اند و هنوز درپی اینکه بالگرد چطور بلند شد و چطور نشست و چه‌کسی مقصر است، مخاطبم نیستند. شاید اگر نشانه‌های اعجاب‌برانگیز یک عروج معنوی را دقیق تر می‌دیدند، از علت‌ها فراتر و دنبال حکمت‌ها می‌رفتند. اما حکمت چیست؟

یکی می‌گفت حکمتش این است که قدر نعمت بیشتر بدانیم؛ قبول.

آن یکی می‌گفت این ماجرا باعث شد رئیسی بیشتر شناخته شود؛ این‌هم درست.

آن یکی می‌گفت خیلی‌ها با این حادثه پیوندشان با انقلاب و حاکمیت و مسئولان خدمتگزار بیشتر شد؛ البته درست است.

یکی دیگر می‌گفت رفتن رئیسی سرمایه اجتماعی نظام را بیشتر می‌کند؛ این‌هم درست است. از روی فیلم‌های تشییع روشن است.

همه اینها درست. اما اینها فهم ناقص ما از حکمت این حادثه است. سؤال اصلی این است که واقعا حکمت ماجرا چه بود؟ آنچه می‌گویند و گفته می‌شود، گویا کافی نیست.

ما نمی‌دانیم. راستش همین‌ «ما نمی‌دانیم.» تنها چیزی که آرامش‌بخش است؛ اتفاقا همین تعبیر است؛ «ما نمی‌دانیم.»

هرطور حساب‌ می‌کنیم این حادثه بی‌اندازه سخت و باورنکردنی است. اداره کشور در دست کسی بود که هم اخلاق داشت و هم اهل معنویت بود و هم ولایت‌پذیر و هم وحدت‌ساز بود و هم بسیار پرتلاش و البته مردمدار. و حالا فقدانش؛ خب چرا؟

شاید باید می‌رفت تا همین سؤال‌ها پیش بیاید و بفهمیم ما هیچ نمی‌دانیم. هیچ کاره‌ایم. به تعبیر اخوان ثالث سرگشته محضیم در این وادی حیرت. فقر مطلقیم. اراده اوست و دیگر هیچ نیست. به تعبیر امیرالمومنین(ع) عَرَفْتُ‌الله سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ الْهِمَمِ. می‌فرماید: «خداوند را به‌وسیله بَرهم‌خوردن تصمیم‌ها، فسخ پیمان‌ها و نقض اراده‌ها شناختم.»

آنچه از رفتن شهیدجمهور می‌فهمم این است که هیچیم. به قول مولانا اندر ره دوست فقر مطلق خوش‌تر / کاندر ره او خوار بود محتشمی. باید بدانیم و بدانید که همه نقشه‌هایمان در مقابل اراده حق نقش بر آب است. فقر محضیم. نه فقیر که فقیر ذاتی است که به صفت فقر موصوف شده است؛ فقر محض یعنی هیچ. ربط محضیم.

حالا با این وصف از تدبیرمان سخن بگوییم. اندازه‌مان را بشناسیم و اراده کنیم و با این شناخت وارد عرصه سیاسی شویم. با اینکه هیچیم. چه‌بسا همین صفت خیلی از اراده‌ها و تدبیرها را جابه‌جا کند. بدانیم و وجدان کنیم که فوق همه اراده‌ها، اراده اوست.

روح امام شاد، چقدر این هیچ بر زبانش بود. و فرمود: نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است / هیچم و هیچ، که دَر هیچ نظر فرمایی.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امان از حیرت این روزها بیشتر بخوانید »