محسن مهدیان

خبرهایی در کمین مردم تهران

چرا مسمومیت کارخودشونه؟



حداقل به پنج دلیل نقش جریان پهلوی- رجوی در این خرابکاری نفرت انگیز محرز است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: نزدیک سه ماه است که تعدادی از مدارس دخترانه درگیر مسمومیت های مشکوک شده است. از قم شروع شد و بعد از چند شهر حالا به تهران رسیده است.

اما پشت پرده این مسمومیت مشکوک چیست؟ هرچند پاسخ به این سوال نزد نهادهای امنیتی است، اما برای گمانه زنی کافیست برنده و بازنده این خرابکاری شبکه ای بررسی شوند.

حداقل به پنج دلیل نقش جریان پهلوی- رجوی در این خرابکاری نفرت انگیز محرز است.

یکم. بیش از یک سال است جریان فحشا تلاش می کند از دختران نوجوان در مدارس یارگیری کند و البته هر بار نیز ناکام می ماند. در ایام اغتشاش نیز تلاش کردند از هیجان نوجوانی مدارس دخترانه بهره بگیرند که بجز معدود مواردی دست خالی برگشتند. حتی در موضوع کشته سازی های اخیر نیز عمده مصادیق شان دختران نوجوان بودند که بعدا نمونه های کذب آن افشا شد و بی آبرو شدند. یک نمونه از این دروغ ها آرمیتا عباسی.

با این مقدمه تمرکز مجدد بر مداراس دخترانه ادامه همان پروژه فرهنگی-امنیتی نیست؟

دوم. بعد از ناکامی اغتشاشات جریان مزدور غربی-عربی-عبری تلاش کردند با تنفس مصنوعی این اعتراضات را زنده نگه دارند. یک روز به برف و ترافیک متوسل شدند و یک روز آلودگی هوا و اخیرا هم تمام قوا در بازار مکاره دلار حاضرند و در واپسین روزها نیز ماجرای یوزپلنگ ایرانی را بهانه کردند.

این تنفس مصنوعی را در کنار تلاش همه جانبه برای ایجاد اغتشاش و فراخوان های خیابانی این روزها به بهانه مسمومیت ها قرار دهید.

با این توضیح آیا دور از واقعیت است که جریان مزدور پهلوی-رجوی عامل اصلی این مسمومیت باشد؟

سوم. آدمکشی به نام مریم رجوی اولین نفری بود که چند هفته قبل درحالی که هنوز مسمویت ها به تهران نرسیده بود در توئیتی به پایتخت رسیدن مسمویت ها را خبر و جاهلانه این پروژه دست ساز را لو داد. وی دیروز نیز در بیانیه ای درخواست تجمع خیابانی داده است. با این توضیح آیا نقش این جریان تروریستی روشن نیست؟

این درحالیست که مردم ما هنوز ترور کودکان و نوجوانان مظلوم شهرهای ایران را در دهه 60 فراموش نکرده اند.

چهارم. این روزها رسانه های وابسته به شبکه ریاض-لندن، مجددا پروژه کارخودشونه را کلید زده اند. اما کافیست سابقه کارخودشونه را مرور کنیم.

نمونه آشکار آن عملیات تروریستی شاهچراغ بود. در روز روشن آدم کشتند و بعد هم گفتند کار خودشونه.

در ماجرای ایذه نیز جریان تروریستی وطنی به میان مردم رفتند و آدم کشتند و در رسانه های شان بهم تبریک گفتند؛ البته وقتی متوجه کودکی در میان کشته شده ها شدند به طمع تبلیغات جعلی تبریک شان را پس گرفتند و گفتند کار خودشونه.

همه اینها به کنار؛ حداقل 40 کشته سازی دروغین راه انداختند که عمده آنها یا زنده بودند یا توسط نزدیکان شان مشخص شد به مرگ طبیعی یا حوادثی غیر اغتشاشات مرده اند.

جمعی از اینها نیز مثل مهسا موگوئی، مینو مجیدی، حنانه کیا،فرشته احمدی واسماعیل مولودی نیز مشخص شد توسط ضدانقلاب کشته شدند و باز گفتند کار خودشونه.

آیا از سابقه چنین جریان کذابی بعید نیست که اینبار نیز پروژه کارخودشونه را روی همین خرابکاری شبکه ای سوار کرده باشند؟

پنجم. ربع پهلوی خائن که چند دهه است با پول دزدی و به سرقت رفته از مردم ایران در غرب نفس می کشد، در مصاحبه ای صریحا اعلام کرد باید ایران تحت تحریم های سهمگین اقتصادی و مضاعف قرار بگیرد تا مقدمه اعتراض مردم شود. همین حرف را پیشتر مسیح علی نژاد مطرح کرده بود. جریان شیادی که برای یارگیری حاضر است زندگی مردم سخت و سخت تر شود آیا بعید است با هدف ایجاد اعتراض و یارگیری، عامل مسمومیت در مدارس دخترانه باشد؟

تا اینجا مشخص شد چه جریانی از این خراباکاری مشمئز کننده منتفع می شوند. اما سوی دیگر این میدان کیست؟ جمهوری اسلامی. کشوری که امروز 60 درصد دانشجویان ان دخترند و یک سوم هیات علمی دانشگاه های آن را بانوان تشکیل می دهند. از جایگاه زنان در ورزش و پیشرفت های علمی و شغلی و مناصب مدیریتی و غیره نیز بگذریم. آیا چنین کشوری می تواند مخالف مدرسه رفتن دختران باشد؟

با این توضیح بدون شک اولین متهم این خرابکاری شبکه ای جریان وطن فروش و تجزیه طلب پهلوی- رجوی است و اگر هرگونه گروه و دسته جاهلی و مرتجعی نیز در داخل پیدا و مقصر اعلام شوند، مستقیم و غیرمستقیم وابسته و تحت نفوذ همین جریان خبیث است.

بر این اساس لازم است هرچه سریعتر بجای وزارت بهداشت، خبررسانی و هدایت افکار عمومی توسط نهادهای امنیتی و انتظامی صورت گیرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا مسمومیت کارخودشونه؟ بیشتر بخوانید »

۷ماه متفاوت برای تهران

آرایش جنگی فقها



جهاد تببین اصل اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی است که شاید مهمترین مخاطب آن علما و فقها هستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: به واقع پربسامدترین مفهوم راهبردی در سخنان یک سال اخیر رهبرانقلاب، جهاد تبیین است.

رهبرانقلاب در دیدار با اقشار مختلف نسبت به ضرورت و اهمیت جهاد تبیین تذکر دادند. از نیروهای مسلح گرفته تا پرستاران و مداحان و دانشجویان و فعالان رسانه ها و نمایندگان مجلس و مسوولین و اخیرا هم فقهای مجلس خبرگان.

اما درباره دیدار اخیرشان با خبرگان ذکر چند نکته ضروریست.

یکم. اولا خطاب سخنان رهبری انقلاب در موضوع جهاد تبیین تنها اعضای مجلس خبرگان نبود و همه علما و فقها را خطاب قرار دادند. حوزه های علمیه نیز مخاطب این دیدار بودند.

دوم. رهبرانقلاب در سفارش به جهاد تبیین از کلیات و نصیحت عبور و راهبرد عملیاتی ارائه کردند؛ مثل اینکه فرمودند حلقه های معرفتی از فضلای جوان با محوریت علمای بزرگ تشکیل شود. از این هم جلوتر رفتند و برای توفیق اقدامات، معیار و میزان تعیین فرمودند. مثل اینکه یکی از ثمرات جهاد تبیین صرفا در حوزه این مجلس، باید رشد مشارکت در انتخابات بعدی خبرگان باشد.

سوم. رهبر انقلاب در باب اجرا و روش هم توصیه هایی داشتند؛ مثل اینکه تاکید داشتند بر حرف نو، بیان نو و منطق نو. یا اینکه از شبهه نهراسیم و نرنجیم. اگر پاسخ هم نداشتیم اشکال ندارد؛ صادقانه بیان کنیم و دنبال پاسخ رویم. در نهایت اینکه نفیا هم فرمودند حرف سست و بی منطق نزنیم.

این سه بسیار مهم، اما حرف تمام در بند چهارم است.

ماجرای جهاد تبیین را نباید صرفا در حد شبهه و شایعه دید. نباید تنها در موضوعات خبری و در مقابل دروغ پراکنی ها دید. جهاد تببین اصل اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی است که شاید مهمترین مخاطب آن علما و فقها هستند. به تعبیر رهبرانقلاب هم خود ورود کنند و هم باید از جهادگران جوان عرصه جهاد تببین با پشتوانه های نظری حمایت کنند.

خلاصه بند چهارم چنین است:

دشمن امروز دقیقا چه می کند؟ سیاست های راهبردی انقلاب را هدف گرفته است. مثل تضعیف مردمسالاری و تخریب اعتماد مردم به حاکمیت. یا ایجاد ناامیدی از آینده و یا پشیمانی از راه طی شده و یا تضعیف دلبستگی مردم به دین و اخلاق و معنویت.

از سوئی دیگر هیچ امری در انقلاب اسلامی پیش نمی رود مگر با گفتمان سازی و ایجاد فرهنگ و نهادسازی اجتماعی. چرا؟ چون هیچ فضیلتی قرار نیست اجباری باشد و باید با خواست و اراده مردم محقق شود.

با این توضیح، زمینه و مقدمه تحقق سیاست های راهبردی انقلاب جهاد تبیین است. جهاد تبیین به معنای گفتمان سازی و تقابل با تخریب های ذهنی و روانی دشمن است.

مساله روشن است.

علما و فقها نیز باید آرایش جنگی بگیرند و مثل همیشه پیشرو باشند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آرایش جنگی فقها بیشتر بخوانید »

محسن مهدیان: در جنگ ترکیبی مواجه ترکیبی لازم است

از سبزه میدان تا ادامه آشوب ها



یک قیمت گذاری غیرواقعی و تصنعی در فضای وهمی، کل اقتصاد در فضای واقعی را درگیر کرده است. آشوب و اغتشاش کف خیابان نیز همین بود و همین هست.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

یکم. اثر سبزه میدان مجازی بر قیمت دلار، همه آن چیزی است که در جنگ رسانه ای جدید رقم خورده است.

دوم. نهایت سادگی است خیال کنیم اغتشاشات تمام شده است. آشوب صرفا کف خیابان نبود که بخواهد جمع شود. اغتشاش در ذهن ها رقم می خورد و همچنان ادامه دارد.

به همین نمونه تروریست خواندن سپاه توجه کنیم. صرفا یک تنفس مصنوعی برای استمرار آشوب های ذهنی. آنهم قطعنامه ای که بدون الزام اجرایی صرفا در سطح پارلمان اروپاست و راه بسیار تا تصویب نهایی دارد. بعد از تصویب نیز هیچ است اما بدون آن نیز از پوچ بساط ساختند.

دشمن ذهن جامعه را هدف گرفته است. آتش کف خیابان نیز از ذهن ها زبانه می کشد. چنانچه جنگ ذهنی را مدیریت نکنیم، اقدامات امنیتی و انتظامی منفعلانه پس سراب دویدن است.

سوم. نمونه آشکار این جنگ جدید در قیمت دلار و سبزه میدان های مجازی در این روزهاست.

قیمت دلار چطور تعیین می شود؟ عرضه و تقاضای ارز. ما دو بازار تعیین کننده قیمت ارز داریم. بازار اصلی که ارز نیمایی است و بازار آزاد که به گفته وزیر اقتصاد کمتر از یک درصد معاملات است. قیمت در بازار آزاد با هیجانات سیاسی دچار تلاطم می شود. اما رفتار دولت ها در کوتاه مدت چیست؟ عرضه ارز و تعادل مجدد بازار.

عرضه ارز در چه شرایطی است؟ هم صادرات غیرنفتی رشد داشته و هم فروش نفت روزانه رکورد فروش ۱.۴ میلیون بشکه را زده است. پس مشکلی از جانب عرضه ارز نیست.

اما چرا قیمت تعدیل نمی شود؟ چون اساسا بازاری که تعیین کننده قیمت است از عرضه و تقاضای واقعی اثر نمی گیرد.

با این توضیح یک درصد بازار ارز کل اقتصاد را درگیر کرده است؛ آنهم نه بازار آزاد در میدان فردوسی و سبزه میدان، بلکه بازار دلالی و سوداگری ارز در فضای مجازی که از بیخ قیمت سازی است. پلیس امنیت در یک دوره کوتاه ۸۸ نفر را در این نابازار دستگیر کرده است.

چهارم. یک قیمت گذاری غیرواقعی و تصنعی در فضای وهمی، کل اقتصاد در فضای واقعی را درگیر کرده است. آشوب و اغتشاش کف خیابان نیز همین بود و همین هست. چهارنفر یک گوشه آتش درست کردند و شعار دادند و تصویرش را با قواعد جنگ شناختی توزیع کردند، تا عده ای سطل آشغال آتش زدن در پس کوچه های پائین محله را انقلاب ایران بنامند.

پنجم. اغتشاشات ادامه دارد؛ خط سیر آتش افکنی ها را ببینیم. اگر ذهن ها گرفتار وهم شوند، دیگر مهم نیست در واقعیت چه می گذرد. انشالله روشن است.

جنگ جدید را بشناسیم و از جهاد تبیین تا اصلاح حکمرانی مجازی بر آن تدبیر کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از سبزه میدان تا ادامه آشوب ها بیشتر بخوانید »

تا «تحول بزرگ»

تا «تحول بزرگ»



تحولخواهی امر جدیدی نیست.خیلی ها در کشور ما شعار تحول داده اند.از چپ و راست و عدالتخواه تا مجلس و دولت و غیره.طبیعی است که این شعار جذاب است. اما شعار تحولخواهی چه لوازمی دارد و از چه کسی پذیرفته است؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

یکم. مشکلات کشور روشن است. هم صدمات تحریم و هم ضعف ساختارها و هم بی تدبیری ها. هم کارهای روی زمین مانده و هم راه باقی مانده. هم رفع نقص ها و هم ارتقای قوت ها. باید چاره کرد.

دوم. رهبرانقلاب فرمودند نیاز به تحول داریم. در دوسخنرانی اخیر نیز اشاره صریح و روشن به تحول بزرگ و روز به روز داشتند. مسوولین باید توضیح دهند طرح شان چیست؟

سوم. تحولخواهی امر جدیدی نیست. خیلی ها در کشور ما شعار تحول داده اند. از چپ و راست و عدالتخواه تا مجلس و دولت و غیره. طبیعی است که این شعار جذاب است. اما شعار تحولخواهی چه لوازمی دارد و از چه کسی پذیرفته است؟

چهارم. شعار تحول نیازمند ۲ شرط اساسی است.

اول اینکه هرکس شعار تحول می دهد باید راه طی شده را ببینید. اینکه در چه نقطه ای قرار گرفتیم و از کجا به اینجا رسیدیم. دیدن حرکت شرط اولست.

دوم اینکه نقاط قوت را ملاحظه کند. تحول بدون اعتنا به داشته ها و دارائی ها میسر نیست. کسی که ایندو را نبیند چه بسا شعار تحولش منجر به احساس شکست و ناامیدی شود.

سبک رهبری در مطالبه تحول در کشور، همواره در کنار ایندو شرط بوده است.

پنجم. تحول فراتر از اصلاح است؛ فراتر از تغییر است. ما در مواردی نیازمند انقلاب اساسی در مدیریت هستیم. تغییرات بزرگی که مشکل را از بیخ و بن در کشور حل یا ارتقای جدی ایجاد کند. اما برای برداشتن گام های بلند و تحولی نیازمند اجماع ملی در ۳ گزاره کلیدی هستیم.

اول. سوال اینست که تحول در کدام مساله؟ پذیرفتن یک مساله و شناخت دقیق و عمق و ابعاد آن یک ضرورت روشن اولیه است.

دوم. گام بعدی روایت یکدست مسئولین از چالش هاست. اینکه هرکس چه برداشتی از مساله دارد. همدلی و همراهی در فهم مساله شرط دوم است.

سوم ضریبی است که از مساله یا مشکل در ذهن مسئولین وجود دارد. اگر ضریب اهمیت مساله در ذهن ها یکسان نباشد قدم تحولی برداشته نخواهد شد.

در ساخت این سه گزاره، نهادهای بالادستی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی امنیت ملی نقش کلیدی دارند.

یک نمونه این تحول بزرگ در حوزه حکمرانی مجازی است. هنوز مسئولین کشور تصویر دقیقی از دنیای جدید متکی بر رسانه ندارند. همچنان تصور می کنند رسانه ابزاری در ضمیمه تصمیمات آنهاست. همچنان نگاه بوق تبلیغاتی به رسانه دارند. همچنان فکر می کنند یک فضای واقعی داریم و یک فضای مجازی که صرفا اوقات فراغت مردم را پر کرده است. در این باره حرف بسیار است. خلاصه در شناخت عمق ماجرا و در روایت از مساله و ضریب اهمیت اجماع وجود ندارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تا «تحول بزرگ» بیشتر بخوانید »

این درد کجا بریم...

این درد کجا بریم…



حضور میلیون‌ها مردمِ عاشقِ انقلاب و خاک را در خیابان دیدند و باز هم به آتش‌بازی چند ده نفر در گوشه و کنار شهر دل خوش کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

مصی علی‌نژاد از ناتو خواسته است که به ایران حمله نظامی کند. تا اینجای ماجرای هیچ؛ روشن بود که اینها حتی به براندازی حکومت هم راضی نیستند و دنبال نابودی این خاک‌اند. به همین دلیل است که تجزیه کشور را دنبال می‌کنند. اما نکته تأسف برانگیز اینجاست که برخی کاربران داخلی برای این تقاضای شوم، جاهلانه سوت و کف می‌زنند.

واقعا چطور ممکن است؟ یعنی افرادی هستند که دریوزگی ناتو را می‌کنند تا قاتل جانشان شود؟ این بیماری مشترک در این جماعتِ اندک، اما پر سر و صدا نامش چیست؟ عمقش کجاست؟ …

درباره چه کسانی حرف می‌زنیم؟ آنها که…

بعد از باخت ایران با پرچم انگلیس به خیابان آمدند و شادی کردند و رقصیدند…

حمله داعش به شاهچراغ را دیدند و اعترافش را شنیدند و باز هم گفتند: “کار خودشونه”.

کیان را کنار دیگر شهدای امنیتی دیدند، اما حسابش را جدا کردند و گفتند کار جمهوری اسلامی است؛ بماند که برای باقی شهدا به هم تبریک گفتند.

از شنیدن دروغ لذت می‌برند و با حداقل 40 کشته‌سازی مضحک در رسانه‌های جاعل حس مظلومیت گرفتند.

پرچمی که هویت‌شان است، آتش زدنند و دورش کل کشیدند و پایکوبی کردند. با تجزیه‌طلبان همدلی کردند و برای‌شان سفره چیدند.

بدون وجدان درد، برای اوباش قداره‌کشی که حافظان امنیت را سلاخی کردند، هورا کشیدند…

پیوند اشرار و اوباش و اراذل جهانی و تروریست‌ها و جمیع خبائث عالم را علیه جمهوری اسلامی دیدند و باز برای این جرثومه‌های نجاست آغوش رایگان باز کردند.

دست آخر اینکه حضور میلیون‌ها مردمِ عاشقِ انقلاب و خاک را در خیابان دیدند و باز هم به آتش‌بازی چند ده نفر در گوشه و کنار شهر دل خوش کردند.

با دستکاری و شست‌وشوهای ذهنی آشنائی دارید؟ این همانست.

سال‌ها پیش در آمریکا بیش از 900 نفر در یک فرقه انحرافی، چنان مسخ شدند که با دستور رهبر سادیست و دیکتاتورشان یکجا خودکشی کردند.

مسخ چنین است.

اکثریت آن‌ها که این روزها دستگیر شدند می‌گویند با رسانه‌های اجتماعی هیپنوتیزم شدند و اراده‌شان از دست رفته است. جامعه شبکه‌ای شبیه کمپ‌های منافقین رابطه فرد با واقعیت را قطع می‌کند و چشم و گوش و قلب او را مشحون و مملو از اغوا و القاهای یک سویه رسانه‌ای می‌کند. این سطح از جنون چنان می‌کند که اساسا فرد برایش صدق و کذب اخبار مهم نیست و غوطه‌ور در یک خلسه رسانه‌ای، چنان دچار حیوان‌وارگی می‌شود که ممکن است دستش به خون پاکترین‌های روی زمین نیز آغشته شود.

اینهمه گفتیم و نوشتیم اما این‌ها مقصر نهایی نیستند؛ اصل حرف اینجاست.

آقایان مسئول متوجه‌ایم با ساده‌نگری و فهم ظاهرگرا از رسانه‌های جدید چه بلایی سر جامعه آوردیم؟ راهکارتان چیست؟ نشستن و نظاره آتش؟

پلتفرم محل زندگی واقعی است، نه صرفا یک پیام‌رسان مجازی؛ هیچ جای عالم اداره شهر و دیارشان – بخوانید ذهن‌ها- را به دشمن نمی‌سپارند؛ اما ما با خوش خیالی چنین می‌کنیم و ژست مردمی هم می‌گیریم. این درد کجا بریم…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این درد کجا بریم… بیشتر بخوانید »