محسن مهدیان

خبرهایی در کمین مردم تهران

خدمتی که حصر کرد



بیانیه موسوی تصریح موکدی بود بر مرزبندی که از ۸۸ با مردم و این خاک و انقلاب پیدا کرد. آنروز نقاب و امروز بی نقاب؛ همین. بیشتر هم لازم نیست جدی گرفته شود.گذشت دوران نفاق؛ این جامعه بلوغ یافته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

یکم. یک اصل کلیدی را فراموش نکنیم؛ جامعه ای که در آن نفاق کم شود، جامعه رشد یافته است.

نفاق از کفر بدتر است. چون منافق، همان کافر در لباس نفاق است. جامعه ای که در آن نفاق کم شود، جامعه بلوغ یافته است چراکه دشمن نمی تواند با تزیین و ظاهرسازی آنها را دچار خطا کند.

دوم. حوادث ۸۸ چرا لقب فتنه گرفت؟ ادعای تقلب؟ خیر. اعتراضات غیرقانونی؟ خیر. آدم کشی و و صدمه زدن به بیت المال؟ خیر. عنوان فتنه تنها به یک دلیل بود: امتزاج غبارآلود حق و باطل؛ به نحوی که حق از باطل قابل شناسایی نبود؛ بقیه موارد ذیل همین عنوان بود.

سوم. همان سال رهبری فرمودند أین عمار؟ چرا چنین گفتند؟ مگر نبودند شخصیت های سیاسی و رسانه ای که علیه فتنه موضع گیری کنند؟ بودند؛ پس چرا فرمودند این عمار؟ مگر عمار در تاریخ چه کرده است و چرا آنروز نیازمند عمار بودیم؟

چهارم. در تاریخ ثبت است که نقش عمار در سپاه امیرالمومنین روشنگری و نشاندن غبار صفین بود تا حق از باطل تمییز داده شود. عمار فتنه شکن بود.

  آنروز ها مطالبه منتقدین و مخالفان جنبش سبز محاکمه سران فتنه بود؛ حال آنکه کشور عمار می خواست.

چرا؟ مگر حق شان محاکمه نبود؟ حتما بود. اما قبل از محکمه باید نزد مردم محاکمه می شدند. باید فتنه ها می شکست تا حق نمایان شود.

پنجم. هدف نهایی حصر چه بود؟ حصر کمک کرد زمان بگذرد و غبارها بنشیند و باطل خود را نشان دهد. حصر کمک کرد هیجان های کف خیابان تمام شود تا جامعه عاقلانه صحنه را ببیند. نقش حصر فرصت روشنگری و انداختن نقاب نفاق بود.

و این پروژه کلان انقلاب اسلامی است. باید مردم بخواهند تا هر تصمیمی ولو قهریه کارساز باشد. امام با بنی صدر و بازرگان و منتظری نیز با همین راهبرد رفتار کرد. برای تک تک آنها فرمود “از اول می دانستم محق نیستند” اما همراهی می کنند تا با گذر زمان و روشنگری نقاب ها بیافتد. رهبری نیز با موسوی و جنبش سبز و جریان فتنه همین کردند. با امثال احمدی نژاد نیز.

ششم. و حالا توهین ها و هتاکی ها در بیانیه موسوی مهم نیست. مهم اینست که گذشت روزگار فتنه. رقیب موسوی آگاهی مردم است. همه چیز روشن است. یک خط است با دو سو؛ یا جریان انقلاب اسلامی و یا مقابل آن که طرفداران داعش و تروریست ها و آدم کش ها و سلطنت طلب ها و رجوی ها و غیره اند.

بیانیه موسوی تصریح موکدی بود بر مرزبندی که از ۸۸ با مردم و این خاک و انقلاب پیدا کرد. آنروز نقاب و امروز بی نقاب؛ همین. بیشتر هم لازم نیست جدی گرفته شود.

گذشت دوران نفاق؛ این جامعه بلوغ یافته است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خدمتی که حصر کرد بیشتر بخوانید »

عاقبت بخیری جبهه اصلاحات

هیئتی سکولار؛ متن تلخ است



هیئتی سکولار کسی است که محبتش به امام به منصه عمل نمی‌رسد. عمل؟ کدام عمل؟ هر عملی؟ خیر. عملی که نصرت امام و منطبق بر نقشه ولایت باشد نه تشخیص و اجتهاد شخصی.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

هیئتی سکولار، سکولار هیئتی نیست. برخی فکر می‌کنند هیئتی سکولار جوان با کروات و  شش‌تیغ یا زن بی‌حجاب یا غیره است. سکولار(به معنای عرفی) وقتی پایش به هیئت رسید، حرمت و قیمت یافته‌است.

برخی دیگر فکر می‌کنند هیئت سکولار طرفداران فلان روحانی‌اند که مورد حمایت انگلیسی‌ها هستند. برخی دیگر هیئت سکولار را با انجمن حجتیه می‌شناسند؛ یا هیئتی که حرف سیاسی نمی‌زند. از این موارد بگذریم، نگران‌کننده نیستند.

اما تا به حال درباره «هیئتی سکولار» شنیده‌اید؟

هیئتی‌های سکولار نگران‌کننده‌تر و عمومیت بیشتری دارند. هیئتی سکولار شاید در هیئت غیرسکولار باشد. راه دور نرویم. از خودمان حرف می‌زنیم…

هیئتی سکولار کسی است که محبتش به اهل‌بیت از درب هیئت فراتر نمی‌رود. تنها اثر اشک و ندبه‌اش حال خوب است و آرامش وجدان تخدیری.

هیئتی سکولار ممکن است عکس امام و آقا هم در هیئتش باشد و در انتهای مجلس هم انقلاب را دعا کند.

به‌خودمان رجوع کنیم ببینیم ثمره اشک را چه دانستیم. حضرت امام فرمود امام حسین به اشک ما نیاز ندارد. رهبر انقلاب فرمود اگر به اشک و ندبه است معاویه هم اهل مدح و مرثیه بر امیرالمومنین بود.

سید بن طاووس در لهوف نقل می‌کند که وقتی اهل‌بیت به کوفه رسیدند، اهل شهر به پهنای صورت اشک می‌ریختند.

پس اشک به‌تنهایی نشانه ولایت نیست.

هیئتی سکولار کسی است که محبتش به امام به منصه عمل نمی‌رسد. عمل؟ کدام عمل؟ هر عملی؟ خیر. عملی که نصرت امام و منطبق بر نقشه ولایت باشد نه تشخیص و اجتهاد شخصی.

برخی هیئتی و دیندارند و حتی اهل عمل. اما عمل‌شان نسبتی با خواسته و نصرت امام‌شان ندارد. نمونه تاریخی‌اش عبیدالله بن حر جعفی. گفت من نیستم اما اسب و شمشیرم برای شما.

برخی تلاش می‌کنند، خرجی می‌دهند، کار و فعالیت دیندارانه هم دارند، اما کار امام‌شان را پیش نمی‌برند. مثل اینکه امام در کربلا باشد و ما در مدینه اهل مجلس علم و خدمت‌رسانی به نیازمندان و سفره انعام و غیره باشیم؛ شوخی نیست؟

نصرت امام در ایستادن مقابل دشمن است و آرایش جنگی دشمن امروز، در رسانه است. جنگ امروز، جنگ نهایی زینب کبری است؛ جنگ روایت‌ها؛ جهاد تبیین.

حرف تمام است؛ هیئتی سکولار، «انقلابی بدون عمل» یا «عمل ناانقلابی» است.

روح شریعتی شاد با این جمله‌اش در حسین وارث آدم: «وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا می‌خواهی باش! چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هیئتی سکولار؛ متن تلخ است بیشتر بخوانید »

خبرهایی در کمین مردم تهران

گفت‌وگویی درباره گشت ارشاد!



ما فراتر از گشت ارشاد فرهنگی، نیازمند گشت ارشاد امنیتی هستیم که برای به‌هم زدن نظم عمومی و شکستن قانون و اراده حداکثری مردم، آدم اجیر می‌کند تا چهارشنبه‌های سیاه را بسازد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن‌مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

وقتی اسم گشت ارشاد می‌آید، چه تصویری در ذهنتان تداعی می‌شود؟ احتمالا چند برخورد خشن ناجا. حالا برای یک‌بار هم که شده اختیار ذهنتان را به‌دست بگیرید و اجازه ندهید آنچه رسانه‌ها برایتان ساخته‌اند تداعی شود. این‌بار منطقا ضرورت گشت ارشاد را ارزیابی کنید. یقین دارم مخالف‌ترین‌ها نیز موافقند. اجازه دهید با آرامش استدلال کنیم.

به عزیزی که بسیار از دست گشت ارشاد عصبانی بود گفتم اگر کسی برهنه به خیابان بیاید مشکلی ندارید؟ گفت حتما مشکل دارم. گفتم چرا؟ گفت بالاخره یک حدی وجود دارد. همه جای دنیا این حد را پذیرفته‌اند. گفتم ممنون و پایان استدلال؛ پس تو هم با گشت ارشاد موافقی. همین که معتقدی از یک جا به بعد باید قهریه وارد شود پس گشت ارشاد ضروری است.

این همانی است که برخی به غلط می‌گویند حجاب اجباری. حال آنکه الزام قانونی است که به قول تو در همه ‌جای دنیا نیز وجود دارد.

اما احتمالا سر اندازه آن اختلاف باشد. به‌نظرت شما باید مرز حجاب را تعیین کنی یا من یا دین؟ گفت هیچ‌کدام؛ عرف. گفتم عرف چیست؟ عرف کی؟ عرف کجا؟ مثلا عرف گاوپرست‌ها خوبه یا عرف سکولارها یا عرف لاابالی‌ها؟ گفت عرف مردم جامعه. گفتم قبول داری اکثریت مردم ما مسلمانند؟ گفت بله. گفتم قبول داری حجاب جزئی از دین است؟ تأیید کرد.

گفتم پس اگر قرار بر رجوع به عرف هم باشد، عرف دیندارها ملاک است. ضمن اینکه رجوع به عرف هم درون دین است و امضای فقیه می‌خواهد و اینطور نیست که هرکس بگوید عرف چنان و چنین است. گفت واقعا فکر می‌کنی گشت ارشاد در باحجاب کردن مردم مؤثر بوده است؟

گفتم سؤالت غلط است. این اشتباه رایجی درباره گشت ارشاد است. گشت ارشاد برای صیانت از قانون است نه ایجاد حجاب. مثل پلیسی که برای عبور از چراغ قرمز جریمه تعیین می‌کند. هدف اصلی حفظ نظم شهر است. واگرنه ممکن است یکی بگوید صرفا با زور جریمه که کسی منظم نمی‌شود.

گفت یعنی تو با خشونت گشت ارشاد موافقی؟ گفتم حتما نیستم. ولی عملکرد گشت ارشاد را از دریچه چند فیلم تقطیع شده رسانه‌های مغرض نمی‌بینم. ضمن اینکه خطا را اصلاح می‌کنند نه اینکه منکر اصل ماجرا شوند.

گفت حالا همه‌چیز این مملکت درست شده و فقط حجاب مانده است؟ گفتم من هم مثل تو معتقدم باید همه بخش‌ها تقویت شود. ولی اگر دولت نتوانست تورم را کنترل کند پلیس هم باید از تخلفات راهنمایی و رانندگی بگذرد؟

گفت با همه این حرف‌ها حجاب اولویت نیست. گفتم این یکی را موافقم.

اما خواهش می‌کنم دقیق ببین. جریانی که تشویق به آتش زدن بانک‌ها و شکستن شیشه ماشین‌ها و بستن راه مردم می‌کرده است امروز به چوب بستن حجاب را تشویق می‌کند. چرا؟ ماجرا چیست؟ همانها که سال‌ها برای کوچک شدن سفره مردم، راهزن‌های قداره‌کش جهانی را با سوت و کف همراهی می‌کردند و صله مزدوری و نشان بردگی جور می‌گرفتند، حالا برای برهنگی بیشتر جایزه تعیین کردند. روشن نیست که هدف اصلی حجاب نیست؟ بله حق داری. حجاب اولویت اول ما نیست؛ اما ظاهرا اولویت اول شیطان کثیف شده است.

به همین دلیل معتقد به ارتقای گشت ارشادم. گشت ارشاد تا دیروز غفلت‌ها را تذکر می‌داد اما این‌بار باید جبهه جدیدی را هدف بگیرد. ما فراتر از گشت ارشاد فرهنگی، نیازمند گشت ارشاد امنیتی هستیم که برای به‌هم زدن نظم عمومی و شکستن قانون و اراده حداکثری مردم، آدم اجیر می‌کند تا چهارشنبه‌های سیاه را بسازد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گفت‌وگویی درباره گشت ارشاد! بیشتر بخوانید »

عاقبت بخیری جبهه اصلاحات

این بی حجابی آن بی حجابی نیست!



بدحجابی در تاریخ جمهوری اسلامی اگرچه یک نقص محسوب می شود اما برآمده از بی حیایی و خدای ناکرده بی عفتی نیست.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان فعال رسانه‌ای در کانال تلگرامی خود نوشت: برداشتن روسری در خیابان معنی اش چیست؟ ماجرای کشف حجاب نسبت به گذشته تغییر کرده است. در ظاهر نمایند. از قضا با یک پدیده نوظهور مواجهیم. 

ما پیشتر نیز با پدیده بیحجابی مواجه بودیم. اما..

بدحجابی در تاریخ جمهوری اسلامی اگرچه یک نقص محسوب می شود اما برآمده از بی حیایی و خدای ناکرده بی عفتی نیست. برآمده از غرب پسندی های عرفی گرایانه است. به همین دلیل است که رهبرانقلاب تاکید داشتند بدحجابی یک نقص است اما معیار نهایی برای قضاوت افراد نیست. 

چه بسا دختران بدحجابی که هم انقلابی اند و هم اهل معنویت؛ هرچند گرفتار این خطا. 

اما از این خطا تا آن خطا فاصله بسیار است. کدام خطا؟

ما با یک پروژه سیاسی مواجهیم. لذا نوع مواجهه با این خطای سیاسی از جنس آن خطای فرهنگی نیست. خطای سیاسی برخورد امنیتی می طلبد و خطای فرهنگی مواجهه آموزشی و فرهنگی. 

از کدام خطای سیاسی حرف میزنیم؟ 

موضوع کشف حجاب را یکبار دقیق شویم. 

معنی کشف حجاب یعنی ایستادن مقابل احکام؟ ازین هم بالاتر چون ممکن است برخی لامذهب یا شل مذهب باشند. یعنی ایستادن مقابل قانون؟ ازین هم بالاتر چون ممکن است کسی این قانون را قبول نداشته باشد. 

برداشتن حجاب ایستادن مقابل دموکراسی و جمهوریت است. یعنی چی؟ 

اکثریت این کشور مسلمانند. اسلام دین غالب است. حجاب از احکام دینی است. پس به حکم دموکراسی باید به حقوق اکثریت احترام گذاشت. ممکن است بگوئید حجاب اختیاری است. بی حجاب و باحجاب باید آزاد باشند. این حرف ظاهر قشنگی دارد اما قرائت دیگری از تقابل خشن با دموکراسی است. 

چون  ایستادن مقابل قانون است. حجاب الزام قانونی است نه اجبار. اخیرا یک حرف جدیدی باب شده است که: ” مگه زمان رضا خان قانون کشف حجاب نبود؟ پس چرا مقابله کردید؟” پاسخ خیلی روشن است. قانون حجاب با قانون کشف حجاب یک تفاوت عمیق و البته ساده دارد. قانون کشف حجاب قانون برامده از دیکتاتوری بود ولی قانون حجاب برآمده از اراده مردمست. رضا خان با دیکتاتوری مقابل دین مردم ایستاد، مردم هم مقابلش ایستادند.  

برگردیم به بحث اصلی. با پدیده نوظهور مواجهیم. پدیده ای که هدف نهاییش ایستادن مقابل اکثریت مردم است. به همین دلیل گفته می شود کشف حجاب سیاسی است. 

ظاهر یکیست. اما فاصله معنادار است. این بی حجابی آن بی حجابی نیست. ما با جمعیتی بسیار محدود مواجهیم که خواسته یا ناخواسته با کشف حجاب مقابل جمهور مردم ایستادند. 

ماجرای کشف حجاب ابزار جدید تقابل با اکثریت مردم است. به همین دلیل است که یک خبرنگار فراری از ایران که این روزها کارمند مواجب بگیر سفارت آمریکا شده است با صراحت می گوید هدف از کشف حجاب براندازی است و لاغیر.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این بی حجابی آن بی حجابی نیست! بیشتر بخوانید »

۷ماه متفاوت برای تهران

۷ پیشنهاد برای امید در دل سختی‌ها



قدیمی‌ها حداقل با ۷ ایمان و باور اکسیری، امید را در بلا و مشقت رها نمی‌کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: رهبری فرمودند ناامید کردن مردم دانسته یا نادانسته خدمت به دشمن است. یکی از مرتجعین سابقا انقلابی نوشت پس با این همه بلای اقتصادی چه کنیم؟

گویی هرگونه مشقت و سختی مجوز ناامیدی و ترویج یأس است. سختی را باید در دل حرکت دید. اگر چنین شد هیچ‌گاه یأس مسلط نمی‌شود.

از سیاست عبور کنیم. این نقص جدی را اگر درمان نکنیم زندگی فردی‌مان هم آسیب می‌بیند؛ زندگی سیاسی و اجتماعی‌مان که بماند.

پیشنهاد می‌کنم برای عبور امیدوارانه از دل سختی‌ها پای منبر پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها بنشینیم. در این زانوی ادب زدن، درس‌هاست برای این روزهای ما.

قدیمی‌ها حداقل با ۷ ایمان و باور اکسیری، امید را در بلا و مشقت رها نمی‌کردند.

اول اینکه وقتی با بلا مواجه می‌شدند در کنارش پی نعمت بودند. مثلا می‌گفتند گرچه فلان مشقت رسید، اما خدا را شکر سقف به سر دارم و صحت به بدن.

بلارا می‌دیدند؛ اما در دل حرکت.

دوم اینکه بلا را تجربه می‌دانستند. می‌گفتند رنج کشیدیم اما سبب شد تجربه کنیم. مثلا اگر گرفتار شریک بد می‌شدند، مال‌باختگی را درس آدم‌شناسی و رفیق‌گزینی می‌دانستند.

سوم اینکه اعتقاد داشتند اقتضای رحمت خدا چنین است که مشقت فزون‌تر از توان آنها نیست. لذا یقین داشتند راهی هست برای فائق ‌شدن.

چهارم حکیمانه می‌دیدند. «تا نباشد میل حق، برگی نیافتد از درخت». می‌گفتند در این بلا ، خیری است و می‌گشتند پی حکمتش. حکمت را هم اغلب در هدایت می‌دانستند. بلا برایشان امتحان بود. آن هم آزمونی برای رشد و رفتن و نه ماندن.

پنجم اینکه هر که در این بزم مقرب‌تر است/ جام بلا بیشترش می‌دهند. روشن است؛ با بلا فخر ایمانی داشتند.

ششم اینکه مشهور بود «پایان شب سیه سپید است». پیران منبردیده و حکمت‌چشیده برای نوه‌هایشان قصه یوسف می‌گفتند تا آنجا که خبر تلخ بنیامین به جناب یعقوب رسید و غم ایشان فزون یافت؛ اینجا بود که گلو صاف می‌کردند و از زبان حضرت یعقوب امید می‌دادند که «ولاتیاسوا من روح‌الله» و این غم را پایانی است.

هفتم و آخر اینکه ورد زبان‌شان این بود: ان‌الله معنا. اینکه ورای همه‌چیز قدرت اوست. ایمان داشتند و کمتر از این را شرک می‌دانستند و از اینکه قدرت او برتر از همه اسباب عالم است، آرامش می‌گرفتند. «چو تیر از شست او باشد، خطا نیست…»

و در نهایت اینکه راز معنوی‌تر شدن ملت ایران در کنار حوادث تلخ در همین حکیمانه‌های روائی و عرفانی است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۷ پیشنهاد برای امید در دل سختی‌ها بیشتر بخوانید »