محسن مهدیان

عاقبت بخیری جبهه اصلاحات

عاقبت بخیری جبهه اصلاحات



یکی از مهم‌ترین توصیه‌های رهبر انقلاب به مسئولان و گروه‌های سیاسی در دهه‌های ۷۰و ۸۰این بود که نسبت‌تان را با خودی‌ها (جبهه انقلاب) و غیرخودی‌ها (دشمن) شفاف کنید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

یکم. اخیرا آقای تاج‌زاده گفته است که طاغوت پهلوی را به جمهوری اسلامی ترجیح می‌دهد. این ادعا بیانگر عاقبت بخیری جبهه اصلاحات است. این گزاره، استدلال نیاز دارد. اجازه دهید با یک خاطره مرور کنیم.

دوم. سال‌ها پیش در ایام فتنه ۸۸، در دیداری که با جمعی از دوستان رسانه‌ای با آقای خاتمی داشتیم، متوجه شدم که وی با ادعای تقلب مخالف است. در همان جلسه دلسوزانه پرسیدم چرا این موضع را عمومی نمی‌کنید؟ پاسخ وی این بود که گستره اصلاحات از ایثارگر است تا گوگوش و سروش. اعلام علنی این موضع باعث می‌شود پایگاه اجتماعی اصلاحات لطمه ببیند.

سوم. یکی از مهم‌ترین توصیه‌های رهبر انقلاب به مسئولان و گروه‌های سیاسی در دهه‌های ۷۰و ۸۰این بود که نسبت‌تان را با خودی‌ها (جبهه انقلاب) و غیرخودی‌ها (دشمن) شفاف کنید.

سال‌ها بعد نیز رهبر انقلاب در اواسط دهه ۹۰ در سالگرد ارتحال حضرت امام با رد دوگانه‌های تصنعی سیاسی، مجدد بحث خودی و غیرخودی را تحت عنوان دوقطبی انقلاب و ضدانقلاب مطرح کردند و تأکید داشتند دوقطبی اصیل، صف‌بندی انقلابیون در مقابل جریانی است که مقابل انقلاب شمشیر کشیده است. حرف اصلی این بود که به‌جای تقابل با هم، مقابل دشمن حقیقی انقلاب جبهه بگیرید و از باطل اعلام برائت کنید.

چهارم. گذشت و گذشت. جریان اصلاحات در هیچ دوره‌ای دست به این شفافیت نزد و همواره نفع سیاسی‌اش را پنهان‌کاری و عدم‌مرزبندی صریح با دشمن می‌دانست. خیالشان این بود که این پنهان‌کاری رأی‌ساز است. عادت کرده بودند با اتکا به آرای سیاه(اپوزیسیون) پیروز انتخابات‌ها شوند. آرایی که فکر می‌کردند اگر اصلاحات رأی بیاورد، می‌توانند به پایان حکومت دینی امیدوار شوند.

پنجم. و اما کار روی زمین مانده اصلاحات را رسانه‌های اجتماعی به پایان رساندند. امروز به مدد عصر شبکه همه‌چیز شفاف شده است. امروز ضدانقلاب در یک صف‌بندی روشن از همجنس‌بازان تا شیطان‌پرست‌ها تا سلطنت‌طلبان تا تروریست‌ها و تا مواجب‌بگیران رسانه‌ای شیطان‌صفت، خود را حتی از اصلاحات نیز جدا کرده است و مقابل انقلاب صف‌بندی دارند. در این میان جریان اصلاحات ناخواسته و به ناچار مجبور شده است موضع خود را شفاف کند؛ چون آرای سیاه سفره‌شان را جدا کردند و دیگر دونبشی سیاسی دکانی نخواهد ساخت.

همین موضوع باعث شد تکلیف خیلی‌ها روشن شود یا درون انقلاب یا مقابل آن. اینجاست که خیلی‌ها مثل تاج‌زاده ترجیح دادند در صف سلطنت‌طلب‌ها و منافقین و… قرار بگیرند و عده‌ای دیگر طیف انقلاب، و این عاقبت بخیری است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عاقبت بخیری جبهه اصلاحات بیشتر بخوانید »

خبرهایی در کمین مردم تهران

خبرهایی در کمین مردم تهران



«خبر» برخلاف تصور رایج تنها کارکرد اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی ندارد. اساسا پیام رسانه‌ای ۳کارکرد ویژه دارد. یکم خبر به مثابه «نمایه». دوم خبر به مثابه «نشانه» و سوم خبر به مثابه «نماد».

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

شهروندان تهرانی اخیرا با ۲دسته خبر حاشیه‌ساز از مدیریت شهری مواجه شدند.

یکم. هک سامانه شهرداری تهران توسط منافقین

دوم. استعفای شهردار تهران توسط شایعه‌سازها

ماجرا فراتر از لایه سطحی خبر است. اجازه دهید موضوع را از منظر سواد رسانه‌ای تحلیل کنیم.

«خبر» برخلاف تصور رایج تنها کارکرد اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی ندارد. اساسا پیام رسانه‌ای ۳کارکرد ویژه دارد.

یکم خبر به مثابه «نمایه». دوم خبر به مثابه «نشانه» و سوم خبر به مثابه «نماد».

نمایه چیست؟ خبری که قرار است تنها روایتی از واقعیت باشد. دلار ارزان شد؛ این خبر نمایه‌ای آگاهی‌بخش از یک رویداد است و تمام.

نشانه چیست؟ وقتی خبر حکایت از یک پیام نهفته و غیرمستقیم دارد. گویی این خبر نشانه‌ای است از یک موضوع دیگر. مثلا در همان خبر دلار ارزان شد گویی سردبیر، رونق اقتصادی را هدف گرفته است و این خبر نشانه است.

و اما نماد. اول مثال بزنیم:  گفته می‌شود برج میلاد نشانه تهران است و برج آزادی نماد. برگ‌ریزان نشانه پاییز است و برگ زرد و قرمز روی زمین نماد پاییز. هر نمادی، نشانه است ولی هر نشانه‌ای نماد نیست.

حالا نماد چیست؟ وقتی خبر تبدیل به نماد یک موضوع می‌شود؛ چتری فراگیر از نشان و نشانه‌هاست. نماد نه‌تنها نشانه، بلکه پلی به اخبار گذشته و آینده است که از این پس مخاطب اخبار مشابه را در یک چارچوب واحد روایت کند.

مثال: آبان۹۸

یک بار حوادث آبان۹۸ را منتشر می‌کنند به عنوان «نمایه» یک رویداد. یک بار رسانه دشمن آبان۹۸ را به عنوان «نشانه»‌ای برای سرکوب اعتراضات روایت می‌کند. یک بار هم آبان می‌شود «نماد» تقابل مردم و حاکمیت تا هر وقت اسم آبان۹۸ آمد ذهن‌ها سمت یک دروغ بزرگ منحرف شود.

بنابراین در چنین مواردی سوال اصلی این است: رسانه دشمن در انتشار یک خبر یا پیام رسانه‌ای کدام کارکرد را هدف گرفته است؟ واکنش‌ها باید متناسب با همان کارکرد باشد.

بازگردیم به اخبار ابتدای متن.

غرض نهایی دشمن از هک و شایعه چیست؟ نمادسازی برای اختلال در مدیریت. برای او مهم نیست خبر تکذیب شود یا نشود؛ مهم این است روایت از اختلال در تصمیم‌گیری سکه بازار شود. لذا یک بار با هک خبر می‌سازد و یک بار با شایعه.

هدف مجموعه‌ای از اخبار است که وقتی سلسله‌وار منتشر می‌شود، خبر نمایه را به خبر نماد تبدیل می‌کند. هدف این است که نماد اختلال مدیریتی در ذهن مخاطب ایجاد شود.

حالا در ابعاد بالاتر ماجرا را ببینید.

مجموعه اخباری که علیه جمهوری اسلامی منتشر می‌شود هدفش این است که حکمرانی را در ابعاد ملی با نماد ناکارآمدی معرفی کند. با این توضیح، خبر آبادان و خبر آبگرفتگی و خبر تصادف چند خودرو و سهو لسان یک مدیر و غیره همه‌شان در کنار هم قرار است یک نماد بسازند: ناکارآمدی در حکمرانی. مهم نیست تکذیب شود یا نشود. مهم نیست خبرها هم‌وزن باشند یا نه. مهم نیست محلی باشند یا ملی و یا ناشی از خطای فرد باشد یا ساختار. حادثه باشد یا روال. مهم این است که مخاطب درگیر پروژه نمادسازی شود. حتی اگر نمایه‌های خبری تکذیب شود با ایجاد حساسیت، پلی می‌شود برای نمادسازی با اخبار بعدی.  اگر خبری هم نباشد تا نماد بسازند، خبر می‌سازند. از هک پمپ بنزین تا راه‌اندازی اعتراض خیابانی تا آتش‌زدن سطل آشغال تا آدم‌کشی تا تحریم اقتصادی و همه و همه رویدادسازی است برای تکثیر نمایه‌های خبری و تبدیل آن به نمادی علیه سرمایه اجتماعی انقلاب. خلاصه همه و همه در خدمت‌اند برای یک جنگ ذهنی تمام عیار؛ آنهم علیه مردم نه این و آن مدیر.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خبرهایی در کمین مردم تهران بیشتر بخوانید »

آبرو می برند تا شهرت بخرند/ انحراف در عدالتخواهی چگونه بوجود آمد؟

آبرو می برند تا شهرت بخرند/ انحراف در عدالتخواهی چگونه بوجود آمد؟



پدیده افشاگری‌ مختص به ایران نیست اما نوع منفعت طلبانه آن شاید بعد از مناظرات انتخاباتی چند دوره قبل رایج شد. آسیبی که بی شک از فرهنگ سودپرستانه آمریکایی وارد فضای سیاسی و اجتماعی ما شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، پدیده افشاگری‌ مختص به ایران نیست اما نوع منفعت طلبانه آن شاید بعد از مناظرات انتخاباتی چند دوره قبل رایج شد. آسیبی که بی شک از فرهنگ سودپرستانه آمریکایی وارد فضای سیاسی و اجتماعی ما شده است.

با این حال عده ای معتقدند تهمت زدن و افشاگری بدون مبنا و سند، در ایران برخلاف آمریکا چندان هزینه ای برای اتهام زنندگان ندارد و به همین دلیل برای برخی افراد به ابزاری تبدیل شده برای قهرمان بازی و کسب شهرت. 

هرچند که افشاگری مبتنی بر اصول فقهی و دینی، در برخی مواقع و تحت شرایطی و بوسیله افراد صاحب صلاحیت ممکن است ضرورت پیدا کند که موضوع این نوشتار نیست و ان شاء الله در آینده به آن خواهیم پرداخت.

در ابتدای دهه ۸۰ پس از گفتمان سازی رهبر معظم انقلاب درباره عدالت، جوانان بسیاری با توجه به فطرت آرمانگرایانه خود به این گفتمان علاقه مند شدند.

 فاصله های طبقاتی ناشی از اقتصاد لیبرالی که از دوره سازندگی در کشور حاکم شد نیز مزید برعلت شد تا ضرورت این گفتمان بیش از قبل عیان شود.

به مرور کنش های اجتماعی و دانشجویی رنگ و بوی عدالتخواهی گرفت و عدالتخواهی به سکه رایج محافل دانشجویی و تشکلهای جوانانه و فطرت های پاک تبدیل شد.

اما همزمان وجود یک مشکل در نظام تربیتی کشور پررنگ بود. جامعه شناسان انقلابی نسبت به خطر از بین رفتن مراجع فکری در جامعه هشدار می دادند. عملکرد برخی سیاسیون نیز در اعتبار زدایی از مراجع فکری مورد وثوق مردم و جوانان بی تاثیر نبود.

 رفته رفته کار به جایی رسید که هیچ فرد غیر معصومی نمی توانست از هجمه های بی اعتبار کننده درامان باشد. یک بار به واسطه خطای محتمل خود آن فرد و یک روز به واسطه خطای اطرافیان و بستگانش. گویی با اولین خطا، باید تمام حیثیت افراد ریخته شود و از اعتبار ساقط گردد!

در فقدان مربی گری و محافظه کاری مراجع فکری که در اثر این هجمه‌ها به احتیاط و انفعال دچار شده بودند، جوانان دغدغه مند میدان دار شدند. 

اما نیروی جوانی به تنهایی برای هدایت گری جامعه کافی نبود. فقط دغدغه و شور و هیجان جوانانه نمی‌توانست فراز و فرودهای کنش گری‌های پیچیده اجتماعی را به تنهایی و بی آسیب به سر منزل مقصود برساند.

از سوی دیگر مواجهه ناسنجیده برخی افراد با خطاهای محتمل جوانان در این مسیر، تعصب و لجبازی را نیز ضمیمه کار عده ای از این جوانان  میکرد و مانعی برای ارتباط صحیح استاد شاگردی می شد.

 البته ماجرای سوء استفاده های سیاسیون مغرض و تصفیه حساب با رقبای سیاسی به بهانه عدالتخواهی و با استفاده ابزاری از این جوانان نیز همواره تهدید جدی مسیر عدالتخواهی تاکنون بوده است که نباید از آن غافل شد.

با این حال شکافهای نسلی و سیطره تکنولوژی که نقش آفرینی تکنیکال جوانان را به نسل‌های قدیمی غلبه می‌داد رفته رفته به میدان داری «بدون معلمِ» جوانان و خود مرجع پنداری آنها انجامید و منجر به بروز انحرافاتی شد که روز به روز در ادبیات برخی از آنها بیشتر دیده می‌شود. از مخالفت با حکومت دینی تا متلک گویی های با تعریض و تصریح به علما، مراجع و بزرگان انقلاب.

شاید در ابتدا باورش سخت بود که یک دانشجوی بسیجی کارش به جایی برسد که همسو با ضد انقلاب دفاع از دستاوردهای نظام اسلامی را به «ماله کشی» تعبیر کند یا اعتراض رهبر انقلاب به لج پراکنی‌های ضد انقلاب را صریحا به سخره بگیرد.

 اما به هر صورت محصول چنین فرایند ناقصی، ظهور و بروز چنین خروجی هایی است که باید مسئولین امر به ویژه هدایت گران تشکل های دانشجویی در سالهای گذشته نسبت به آن پاسخگو باشند و برای اصلاح آن تدبیر کنند.

اگرچه قاطبه جوانان انقلابی و عدالتخواه کشور مبری از چنین ضعفهایی هستند اما مع الاسف امروز با طیفی از جوانان دیروز مواجهیم که در آبروبری از دیگران و مشروعیت زدایی از انقلاب همصدا با ضدانقلاب از هم سبقت می‌گیرند.

فرصت طلبان نیز به خوبی یکدیگر را پیدا کردند. با زیر سوال گذاشتن اصول و قواعد دینی، برای کنش اجتماعی خود تئوری‌سازی هم می‌کنند. 

از تقدم عدالت بر ولایت می‌گویند تا روشنگری‌های «ولی» مانعشان نشود. روز دیگر به سبک سکولارها به حکومت دینی می‌تازند و دین را ابزار حاکمان و ضد استقلال مردم معرفی می‌کنند تا قوانین اسلامی دست و پا گیرشان نباشد. به عارضه جریان انحرافی دچار می‌شوند و فقدان «سواد دینی و معرفت اسلامی» معجونی را تولید می‌کند که امروز بوی مشمئز کننده آن به مشام می‌رسد.

با اینکه خیلی‌ها در میانه راه با شناختی که از این افراد پیدا کردهاند راهشان را جدا نمودند اما رفته رفته همنوعانی از جنس خودشان پیدا می‌کنند. دیگر فقط آن دانشجویان مذهبی و دغدغه‌مند نیستند.

ازمشاور رسانه‌ای شهردار محبوس اصلاح‌طلب و بازداشتی فتنه تا فردی که در همان ایام با راه اندازی یک سایت جعلی زشت ترین توهین‌ها را نثار حامیان موسوی و کروبی می‌کرد گرفته تا عضو سابق بسیج دانشجویی و هوادار جریان انحرافی همگی امروز با یک هدف متشکل شده‌اند.
 
آبرو می برند و شهرت می خرند! از دروغ و تهمت هم ابایی ندارند. حریم خصوصی و شخصی برایشان اهمیتی ندارد. به جای آنکه شکاف طبقاتی را نقد کنند و دلایل آن را به مردم بگویند ترجیح می‌دهند درباره قیمت کیف و کفش دختر فلان سفیر بنویسند و عکسهای شخصی‌اش را منتشر کنند. تعریف عدالتخواهی را به قیمت ساعت و موبایل افراد تقلیل داده و مبتذل می‌کنند. 

با افتخار عکسهای عروسی لاکچری دختر مسئولی را منتشر می‌کنند و بعدا که معلوم می‌شود دروغ گفته‌اند بدون عذرخواهی حکم قضایی محکومیتشان را هزینه عدالت خواهی فاکتور می‌کنند!

به اسم تبیین عدالتخواهی ناپدید می‌شوند و نظام را عامل ربایش خود جا می‌زنند و بعدها که عکسشان در سفر و در قلیان فروشی منتشر می‌شود حاضر نمی‌شوند از ظلمی که کرده‌اند عذرخواهی کنند.

بارها به خاطر تهمتهای دروغی که زده‌اند در دادگاه محکوم شده اما مظلوم نمایی می‌کنند و محکومیتهایشان را هزینه مبارزه با فساد معرفی می‌کنند. 

خلع لباس، حبس‌های تعلیقی و تعزیری، جزای نقدی اما هیچکدام جبران آبروی از دست رفته را نمی‌کند و چون معمولا روند قضایی زیاد طول می‌کشد، با فراموشی ماجرا، برای مردم معلوم نمیشود که بالاخره واقعیت چه بود؟ و نهایتا مخاطبانشان همه مسئولین و خدمتگزاران کشور را فاسد تلقی می‌کنند.

اما چاره کار چیست؟ در مواجهه با این افراد و کسانی که آنها را قهرمان خود می‌دانند چه باید کرد؟ آیا می شود نسبت به سرنوشت جوانانی که با دغدغه‌های درست در این مسیر قرار می‌گیرند سکوت کرد و بی تفاوت بود؟

به نظر می رسد راه درست مقابل با چنین انحرافاتی، علاوه بر روشنگری مستمر، نشان دادن الگوهای درست مقابله با فساد توسط مسئولین و رسانه هاست.

همچنین تربیت اخلاقی قشر جوان با هدایت اساتید اخلاق و عالمان عامل به ویژه در دوران دانشجویی که سرآغاز فعالیتهای جدی اجتماعی است ضروری می‌نماید.

توجه توامان به ارتقاء عقل و احساسات به عنوان دو بعد وجودی انسان حائز اهمیت است و تک بعدی دیدن آن در نظام تربیتی می‌تواند ناکارآمدی سیستم پرورشی را به دنبال داشته باشد.

روانشناسان معتقدند نیاز به تعریف هویت و میل به دیده شدن و تخلیه هیجانات از ضروریات سنین جوانی است و عدم توجه به این مقولات مانع شکل گیری ارتباط صحیح استاد شاگردی و سرآغاز بسیاری از انحرافات در آینده خواهد بود.

موضوعی که باید برنامه‌ریزان و الگوسازان و نیز خود جوانان پیشرو به آن توجه داشته و ضمن اهتمام به تربیت اخلاقی، آن را در دستور کار قرار دهند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آبرو می برند تا شهرت بخرند/ انحراف در عدالتخواهی چگونه بوجود آمد؟ بیشتر بخوانید »

۷ماه متفاوت برای تهران

۷ماه متفاوت برای تهران



کارنامه این ۷ماه، در مدیریت شهری تهران پیش روست و فرصتی است تا مردم، کارشناسان و نماینده‌های آنها به قضاوت نشسته و قوت و ضعف‌ها را فهرست کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق،‌ «محسن مهدیان» مدیرعامل روزنامه همشهری،‌ طی یادداشتی با عنوان «۷ماه متفاوت برای تهران» نوشت:

حافظه مردم تهران از مدیریت شهری سال‌های اخیر تلخ و سخت است. روزهایی که باعث شد کشمکش‌های سیاسی و حزبی روزگار شهر را رخوت زده و توسعه شهر را سرد و متوقف سازد. کار بدانجا رسید که خاطره‌سازان و سایت‌بازان وقت، خودشان لب به اعتراف گشودند و نسبت به عمر از دست رفته مردم و بارهای روی زمین مانده شهر اعتراض کردند. اما هرچه بود گذشت و مردم و نماینده‌های آنها مسیر دیگری را برای شهر رقم زدند و امروز از آن راه جایگزین ۷ماه گذشته است.

کارنامه این ۷ماه، پیش روست و فرصتی است تا مردم، کارشناسان و نماینده‌های آنها به قضاوت نشسته و قوت و ضعف‌ها را فهرست کنند.

اما از کدام کارنامه حرف می‌زنیم؟

ابتدا باید از تغییر ریل مدیریت شهری گفت. آنچه تغییر کرده است در ۳سرفصل قابل مشاهده است:

اول اینکه شهر را مردم باید مدیریت کنند. پس باید تلاش شود مشارکت مردم را فراهم کرد. مشارکت مردم نیز در حس تعلق آنها به شهر است. حس تعلق نیز در هویت بخشی شهروندان است. گام نخست جلب مشارکت مردمی در ایجاد این هویت یکپارچه بین شهروندان و کالبد شهر است. باید قرارگاه‌های اجتماعی و فرهنگی با همین ماموریت کلیدی هم‌عهد شوند.

دوم اینکه ساختار مدیریت شهری باید پاک باشد و شفاف. با ساختار خمود، سست و ناپاک، برداشتن گام‌های بلند میسر نیست.

سوم اینکه مسیر خدمت باید از نقاطی شروع شود که بیشترین آسیب وجود دارد. هم فوریت دارد و هم عمومیت.

با این مقدمه، مجموعه اقدامات یک نخ تسبیح  روشن  دارد و آن اینکه توسعه میان‌مدت شهر باعث نشود تلنبار آسیب‌های اقتصادی این روزها و سال‌های گذشته در کوتاه‌مدت بر گرده مردم سنگینی کند.

با این توضیح چند نمونه قابل فهرست است:

کسری‌های ناوگان حمل‌ونقل عمومی قابل چشم‌پوشی نبود. از این‌رو لازم شد در این حوزه ورود جدی‌تری صورت گیرد. با همین هدف در گام نخست، خرید ۱۷۵اتوبوس و امضای قرارداد خرید ۱۰۰۰دستگاه اتوبوس جدید و راه‌اندازی ۳ایستگاه جدید مترو رقم خورد.

چالش دیگر شهر تهران وضعیت مسکن بود. ایجاد یک قرارگاه ساخت مسکن برای پشتیبانی از ۱۸هزار مسکن در تهران بخش دیگری از همین پازل پاسخ به نیازهای فوری مردم بود. این ماجرا وقتی بااهمیت‌تر شد که میزان تسهیلات بانکی از رقم ۱۲۰میلیون تومان به ۴۵۰میلیون تومان در بافت‌های فرسوده افزایش پیدا کرد و البته این امید وجود دارد توسعه این بخش قیمت مسکن در تهران را باثبات و کاهنده سازد. هرچند راه بسیار است.

اما مدیریت شهری نمی‌تواند نسبت به گرانی و کمبود کالا در شهر بی‌اعتنا باشد. ایجاد ۳۲بازار جدید میوه و تره‌بار و توزیع کالا زیر ۲۰درصد قیمت بازار از دیگر اقدامات صورت گرفته است. استمرار و ارتقای این ماجرا در راه‌اندازی سامانه توزیع کالای ارزان و سالم در شهر است که مردم با سهولت بیشتر و زمان کمتری، سبد هزینه‌ای خود را مدیریت کنند.

سلامت شهر نیز فوریت داشت. سلامت شهر، هم از جنس جسم و کالبد شهر و هم روح شهر. از این جهت گام اول، واکسیناسیون گسترده گروه‌های پرخطری بود که کمتر مورد اعتنا بودند. از واکسیناسیون کودکان کار تا معتادها و … .
تداوم این مسیر در جمع‌آوری ۷هزار معتاد متجاهر بود که همزمان با پلمب ۲۹۱مرکز خرید و فروش مواد مخدر و ۴۱نقطه بارانداز فروش مواد همراه شد.

از سویی نیاز به برخی تصمیمات آنی برای حفظ سلامت و امنیت شهر وجود داشت. یک نمونه کاهش ۳۰درصدی تلفات جانی در شهر تهران بود که با اصلاح نقاط حادثه‌خیز معابر فراهم شد.

شعاع خدمت‌رسانی مدیران شهری باید به همه مردم یکسان باشد، اما روشن است که گروه‌های کم‌برخوردار و آسیب‌پذیر باید ویژه‌تر توجه شوند. با همین هدفگذاری کلیدی اعتبارات زیرساختی مناطق کم‌برخوردار به دیگر مناطق ۷برابر افزایش پیدا کرده که نسبت به ‌مدت گذشته سال قبل ۳برابر رشد داشته است.

 ۲۴۰کیلومتر نیز مناسب‌سازی‌ برای معلولین و جانبازان صورت گرفته است و برای نخستین بار برای زنان و سالمندان گرمخانه جداگانه تاسیس شده. همچنین برای امنیت خاطر زنان و کودکان ۲۷پارک مادر و کودک راه‌اندازی شده است. آنچه رفت همه آن چیزی نیست که در این ۷ماه گذشته است و البته هرآنچه انجام شده است کمترین اقدام برای برداشتن گام‌های بلندتر است. تا جبران گذشته و رسیدن به قله‌های جهاد و خدمت راه بسیار است. باید کار کرد و کار کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۷ماه متفاوت برای تهران بیشتر بخوانید »

این تذکر رهبری جدید بود؟!

این تذکر رهبری جدید بود؟!


به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، محسن مهدیان فعال رسانه‌ای در توییتر نوشت: ‏

هرچند انتشار این پیام در این روزها معنادارست… 

اما 

واقعا روشن نبود که ظلم در مبارزه با ظلم، 

ظلم اکبر است؟

روشن نبود که به اسم عدالتخواهی حق نداریم

از عدالت عبور کنیم؟

روشن نبود که برای دفاع از حق الله،

حق نداریم حق الناس را تضییع کنیم؟

این تذکررهبری جدید بود؟

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع

این تذکر رهبری جدید بود؟! بیشتر بخوانید »