محمدرضا صابری

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری



با داستانی که میان ورشکستگی اقتصادی، بی‌ثباتی اجتماعی و تلاش برای نجات یک خانواده در حال فروپاشی می‌گذرد، «قهوه پدری» در مرز باریکی بین طنز و تراژدی گام برمی‌دارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در روزگاری که طنز به ابزار قدرتمندی برای بازتاب مسائل اجتماعی بدل شده، ساخت سریال‌هایی با محوریت طنز اجتماعی اهمیت دوچندانی یافته است.

«قهوه پدری» سریالی که به قلم امیر برادران و کارگردانی مهران مدیری ساخته شده، با ادعای نقد اجتماعی و ایجاد خنده در میان مشکلات روزمره، روی آنتن شبکه نمایش خانگی رفته است؛ اما آیا این سریال توانسته است در ارائه کمدی مؤثر و پیام‌آور موفق عمل کند؟

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

با داستانی که میان ورشکستگی اقتصادی، بی‌ثباتی اجتماعی و تلاش برای نجات یک خانواده در حال فروپاشی می‌گذرد، «قهوه پدری» در مرز باریکی بین طنز و تراژدی گام برمی‌دارد. آنچه مخاطب در این سریال می‌بیند، ترکیبی است از موقعیت‌های قابل پیش‌بینی، تیپ‌سازی‌های افراطی و کمدی سیاهی که به جای لبخند، تلخی به دل می‌نشاند. در این میان، مهران مدیری تلاش کرده است با ارجاع‌های طنز به تاریخ سینما، از جمله آثار ماندگاری چون آثار چارلی چاپلین، عمق بیشتری به داستان ببخشد؛ اما آیا چنین تلاش‌هایی برای جلب رضایت مخاطب کافی بوده است؟

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

«قهوه پدری» از معدود سریال‌های طنز این روزهاست که به کارگردانی «مهران مدیری» و نویسندگی امیر برادران، در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است. قصه این سریال درباره خانواده‌ای است که با مشکل مالی مواجه شده‌اند. پدر خانواده (سام درخشانی) کتاب‌فروش ورشکسته‌ای است که مغازه‌اش را فروخته و مادر خانواده (ژاله صامتی) نیز معاون بانک است. آن‌ها به پیشنهاد مردی به اسم «اون» با بازی مهران مدیری ۴ میلیارد پول قرض می‌گیرند تا قهوه وارد کنند؛ اما همه چیز بدتر می‌شود که بهتر نمی‌شود.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

به فقر نمی‌توان خندید

این سریال سعی دارد با انتقاد از وضع موجود، همه چیز را به چالش بکشد. گویا قصد مهران مدیری این بوده که همه را نقد کند؛ از مدیر و مسئول گرفته تا خود مردم. اینکه بسیاری از مشکلات اقتصادی، فرهنگی و حتی کتاب نخواندن ما تقصیر خودمان است و بخش مهمی از فقر و نداشتن پیشرفت در زندگی تقصیر بخل و تنگ‌نظری اطرافیانمان. ما اعضا خانواده‌ای را می‌بینیم که سعی دارند به یکدیگر عشق بورزند و به هم کمک کنند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

ولی بدترین قسمت ماجرا این است که فقط سعی می کنند و هیچ چیز واقعی و قابل لمس نیست. ما با آدم‌های خودخواهی طرفیم که مثلا یک خانواده مهربان و منسجم هستند که به رسم و رسوم خانواده احترام می‌گذارند و برایش ارزش زیادی قائل‌اند؛ اما نهایتا به خودشان اهمیت می‌دهند.

تنها شخص واقعا فداکار ماجرا مادر خانواده است. با تعریف کردن وضعیت سریال، می‌بینیم که هیچ موقعیت طنزی وجود ندارد که بتواند خنده بگیرد که حتی نقشی بتواند در آن خودنمایی کند. چون هیچ چیز قرار نیست به وضعیت طنز این سریال کمک کند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

نه قصه، نه شخصیت‌پردازی‌ها، نه لهجه، نه فضاسازی‌ها و… ؛ چراکه در واقع در این سریال، فقط انتقادی به وضع موجود و بی‌ثباتی اقتصادی رخ می‌دهد و آدم‌هایی که در این منجلاب گیر افتاده‌اند که خیلی هم خودشان مقصر نیستند و این ترحم مخاطب را فقط بیشتر می‌کند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

تیپ‌سازی یا شخصیت‌پردازی

سریال «قهوه پدری» این‌طور تیپ‌سازی شده است که مخاطب با دیدن چند ثانیه‌ای کاراکترهایش، حتی اگر سریال را ندیده‌ باشد هم می‌تواند برخوردها و حتی حرف‌های احتمالی شخصیت‌ها را پیش‌بینی کند. فقط جملات عوض می‌شوند؛ اما شخصیت فیلم قرار است مثل همان روال قبلی، با همان تیپ، ادا و بیانی مشابه، بازی خود را ادامه دهد. چنین روندی، ماجرا را تکراری می‌کند و بدون شک مخاطب را خسته خواهد کرد.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

متأسفانه این تیپ‌سازی‌ها و اینکه هرکدام از شخصیت‌ها خصلت و رفتاری به خصوص داشته و روی آن وجه تمایزشان حتما باید پافشاری نیز داشته باشند، روندی افراطی به خود می‌گیرد و مخاطب را با یک‌سری آدم شناخته‌شده و قابل پیش‌بینی که حتما باید ویژگی به خصوصی داشته باشند، مواجه و سردرگم می‌کند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

این سردرگمی در میانه راه از بازیگران سریال «قهوه پدری» تیپ‌هایی تکراری و رو به سراشیبی می‌سازد. یکی از شخصیت‌ها مثلا نگاهی فرهنگی به مسائل دارد؛ اما با دید نه‌چندان وسیع. یکی همیشه کنجکاو است و عامیانه اگر بخواهیم بگوییم خیلی فضول است؛ متأسفانه فقط فضول است و کارکردی در جهت شکل‌گیری قصه و گرفتن خنده از مخاطب ندارد. یکی اعصابش همیشه به هم ریخته است. یکی در آرامش همیشگی است. یکی دیگر نگهبانی است که روی مخ همه می‌رود و… . ماجرا همین‌طور ادامه دارد.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

متأسفانه همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند که بازیگران و شخصیت های طراحی شده برای قصه، در حد یک تیپ باقی بمانند و مخاطب نتواند با خود آنها در وضعیتی که هستند هم‌ذات‌پنداری کند که یا دلش به حالشان بسوزد یا به‌خاطر وضعیتی که دارند به‌ حالشان بخندد. مخاطب فقط از تلخی وضع موجودی که در قصه فضاسازی شده است احساس همدردی و رنج می‌کند و این در حالی است که قرار بوده بخندد.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

آزار مخاطب

این روند تیپ‌سازی در همه آثار قبل مدیری نیز قابل مشاهده است؛ شاید در سریال‌های قبلی مدیری هم جریان داشته؛ اما هیچ‌گاه به این شکل به تصویر کشیده نمی‌شد. بیتا سحرخیز با لحنی تصنعی و عصبی نقش یک زن قدرتمند را دارد که تماشاگر را اذیت می‌کند.

از همه مهم‌تر، آب‌نبات خوردن مهران مدیری است که بعد از مدت زمانی، انگار روح مخاطب را می‌مکد و می‌آزارد. در این سریال تیک‌ها و حرکات شخصیت‌ها، بسیار بالاتر و گنده‌تر از خود شخصیت است و در واقع شخصیت، زیر بار این تیک‌ها و اداها له شده است و اصلا چیزی برای ارائه نقش او در قصه باقی نمی‌ماند.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

در واقع، هیچ شخصیتی وجود ندارد و مخاطب سریالی را می‌بیند با بازی تیک‌ها و میمیک‌ها و بیان‌ها. چرا هیچ انسان واقعی و قابل درکی در دنیای این سریال دیده نمی‌شود که بتواند خیلی ساده و مفهومی مخاطب را وادار به خندیدن کند؛ چیزی مثل شخصیت هوشنگ شرافت با بازی فرهاد اصلانی در سریال «هیولا» سریال با داستانی که در بستر طنز یا کمدی روایت می‌کند، به آزار مخاطب می پردازد.

سریال «قهوه پدری» داستان یک خانواده فرهنگی و شریف را روایت می‌کند که در یک بزنگاه اقتصادی، شرف خود را از دست داده و دست به کارهای خلاف می‌زنند. سریال، تأثیر شرایط بد اقتصادی و سیاست‌گذاری‌های نادرست دولتی بر زندگی خانواده‌های ایرانی را نشان می‌دهد که خودشان هم کم بی‌تقصیر نیستند. کمدی این اثر، با کمک مشکلات خانواده جهانگیر شکل گرفته و کمدی کاملا سیاه است؛ همچنین شوخی‌های جنسی و دوپهلویی در سریال وجود دارد که تماشای آن را برای گروه‌های سنی محدود و نامناسب کرده است.

بازگشت به تاریخ سینما

گویا مهران مدیری سعی داشته بازگشتی به سبک و سیاق کلاسیک طنز داشته باشد. وضعیتی که استادان و پرچم‌داران طنز و کمدی تاریخ سینما آن را به تصویر می‌کشیدند. مثلا سکانسی را به یاد بیاورید در فیلم «عصرجدید» که گیر کردن چارلی چاپلین در میان چرخ‌دنده‌های یک ابرماشین را به تصویر می‌کشد؛ آن هم در در کارخانه‌ای که او کارگر آن است و یک لحظه غفلت و خستگی به‌خاطر زیست ماشینی که دچار آن شده کافی است که در میان چرخ‌دنده‌ها گیر بیفتد و تلاش او برای رهایی از این وضعیت در این سکانس، بیشتر از اینکه خنده‌آور باشد، تأسف‌بار و دلهره‌آور است.

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری

همه ما به خوبی سکانس معروف فیلم «جویندگان طلا» را از چارلی چاپلین به یاد داریم که از گرسنگی و فقر پوتین کهنه خود را می‌پزد و خیلی شیک و رسمی شروع به خوردن آن می‌کند. این احوال نه‌تنها خنده‌دار نیست که رنج گرسنگی را فریاد می‌زند و آن‌قدر هم‌ذات‌پندارانه است که مخاطب را دچار چالش می‌کند و به این فکر فرو می‌برد که یعنی می‌شود روزی آن‌قدر گرسنه شوم که من نیز چنین کاری کنم؟ اگر در چنین وضعیتی گیر افتادم آیا می‌توانم یک پوتین کهنه را بپزم و بخورم؟

تمام این مثال‌ها برای این بود که بگوییم سریال «قهوه پدری» بیشتر از آنکه مخاطب را بخنداند، نهایتا به همدردی و احساس کردن درد و رنج خانواده که موضوع فیلم است می‌رسد. البته نمی‌توان گفت این سریال شکست خورده مطلق است؛ اما جنبه طنز آن‌چنانی هم ندارد. فقط می‌تواند تا حدودی سرگرمی مناسبی برای مخاطب باشد.

منبع:صبح نو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

« قهوه پدری»، آغاز دوران سقوط مهران مدیری بیشتر بخوانید »

مقصر دستمزد نجومی سلبریتی‌ها، پلتفرم‌ها هستند؟

مقصر دستمزد نجومی سلبریتی‌ها، پلتفرم‌ها هستند؟



سحر دولتشاهی، مهرداد صدیقیان، پوریا رحیمی‌سام، مهدی حسینی‌نیا، سمیرا حسن‌پور، ترلان پروانه و مهران مدیری. این افراد که برخی از آن‌ها، همکاری‌هایشان تنها به یک پلتفرم محدود می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تصویر یک کارخانه «ورشکسته» را به ذهنتان بیاورید. فن کارخانه قژقژ می‌کند، کارگری در کارخانه نیست، روی دستگاه‌ها خاک نشسته و صاحب کارخانه‌ای مقابل حجمی از چک‌های برگشتی منتظر است تا بانک همه زندگی‌اش را توقیف کند، انگار تمام زندگی صاحب کارخانه به «غارت» رفته.

اجازه دهید روی این واژه یعنی «غارت» بایستیم و به سراغ یک نقل قول برویم، نقل قولی از ابوالحسن داوودی، سازنده «هزارپا و رخ دیوانه»: «جریانی که پلتفرم‌ها را شکل داد، خشت اول را بنیان گذاشت. سرمایه‌های آن‌ها مشکوک و مبهم بود و الان ما با مجموعه‌ای روبه‌رو هستیم که نه‌تنها کمک‌حال سینما نیستند بلکه سینما را «غارت» می‌کنند.»

مقصر دستمزد نجومی سلبریتی‌ها، پلتفرم‌ها هستند؟

غارتگر یا ورشکسته؟

برای درک بهتر صحبت‌های داوودی بهتر است نگاهی به بیلبوردهای‌ تبلیغاتی سطح شهر تهران بیندازیم. با چرخاندن ۴۵ درجه سر در یکی از خیابان‌های اصلی تهران، پوستر چند اثر نمایش خانگی دیده می‌شود و سهم فیلم‌های سینما (غیر کمدی) از تبلیغات شهری تقریباً صفر است. البته صحبت‌های داوودی درباره وضعیت کنونی نمایش خانگی به این اینجا خلاصه نمی‌شود: «من بعد از ٧ سال نمی‌توانم فیلم بسازم. بازیگران توسط پلتفرم‌ها آنگاژه شده‌اند و در انحصارند. شما وقتی حساب و کتاب می‌کنی می‌بینی که اینها (پلتفرم‌ها) حتی به پول خودشان هم نمی‌رسند، پس این یک صنعت «ورشکسته» است.» با کنار هم قرار دادن دو کلمه غارت و ورشکسته، همان تصویر ابتدایی که شرحش دادیم، مصداق پیدا می‌کند، مصداقی که به راحتی می‌تواند از طرف صاحبان پلتفرم‌ها، محکوم به سیاه‌نمایی شود، برای همین باید آنچه را داوودی بیان کرده مورد راستی‌آزمایی قرار دهیم.
از آنجایی که پلتفرم‌های نمایش خانگی علاقه و تمایلی به شفافیت ندارد، نمی‌توان عدد واضحی از چرخه این پلتفرم‌ها و یا بنا بر گفته داوودی، این صنعت ورشکسته درآورد، با این حال گمانه‌زنی‌های اطراف پلتفرم‌ها، حرف‌های داوودی را چندان هم دور از ذهن نمی‌دانند.

مقصر دستمزد نجومی سلبریتی‌ها، پلتفرم‌ها هستند؟

هزینه ساخت بالا، دستمزدها بالاتر

حدود سه سال قبل، یکی از مدیران سینمایی حداقل مبلغ دستمزد سال ۱۴۰۰ را افشا کرد و گفت: «برخلاف آثار سینمایی که هر بازیگری می‌تواند رقمی را به تهیه‌کننده پیشنهاد کند، در شبکه نمایش خانگی، تقریباً نمودار منظمی برای دستمزد بازیگران وجود دارد. به این ترتیب که بازیگران خیلی چهره و موردعلاقه مردم که تعدادشان به عدد انگشتان دست هم نمی‌رسد، هر ماه ۳۵۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان می‌گیرند.»

رقم نهایت ۵۰۰ میلیون تومان در سال ۱۴۰۰، به تناسب افزایش قیمت‌های ساخت سریال بالا رفت و اوایل امسال خبری منتشر شد مبنی بر اینکه بخش مهمی از بازیگران نمایش خانگی، رقم‌های قرارداد خود را به دلیل طولانی شدن پروژه‌ها و تغییر قیمت ارز در طول سال به دلار می‌بستند. رقم تقریبی ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیارد تومان در سال اخیر برای تولید یک اثر عملاً به رقمی معمولی برای تولید یک اثر درآمده است. این درحالی است که پیش از همه‌گیر شدن پلتفرم‌های نمایش خانگی در دوران کرونا، این پلتفرم‌ها کمتر یا هم‌اندازه سینما مبالغی را پرداخت می‌کردند. البته به غیر از چند اثر معدود که داوودی هم آن‌ها را آثاری با منابع مالی مشکوک می‌داد. اما پس از سال ۱۴۰۰ ناگهان رقم قراردادها سر به فلک کشید.

در یک مورد از این قرار دادهای پلتفرم‌ها، رقم ۵ میلیارد برای هر قسمت ثبت شده که یعنی اگر آن اثر حدود ۱۲ قسمت به طول بینجامد، آن بازیگر مطرح حدود ۶۰ درصد از نمایش خانگی درآمد کسب کرده است. با این حال مسئله اصلی در پلتفرم‌های نمایش خانگی که داد فرهنگ را در آورده، موضوع میزان قراردادها نیست. بلکه مسئله اصلی اثری است که این قراردادها رو سینما می‌گذارد و به نوعی آن را غارت می‌کند. امیرعباس ربیعی، کارگردان فیلم «ضد» و «لباس شخصی» در گفت‌وگویی از انحصاری می‌گوید که دستمزدهای نجومی پلتفرم‌ها آن را پدید آورده: «وقتی حداکثر ۴۰ تا ۵۰ بازیگر در سینمای ایران داریم که در تمام فیلم‌هایی که تولید می‌شوند، حضور دارند، وقتی رقابتی نباشد تا بازیگر برای رسیدن به نقش زحمتی متحمل شود، وقتی دستمزد آنقدر بالا و خلاف عرف است، این روند باعث متضرر شدن سینما می‌شود. از این جهت است که می‌گویم انحصار فساد می‌آورد. ما باید درها را باز کنیم تا سالانه چند بازیگر با استعداد و خوب وارد سینما شوند.»

با نگاهی به آثار چند وقت اخیر این پلتفرم‌ها، انحصار به وضوح دیده می‌شود. البته حضور تکراری افراد در شبکه‌های نمایش خانگی موضوع تازه‌ای نیست و در سال‌های اخیر این موضوع مکرراً تکرار شده است. در آثاری که امسال در نمایش خانگی پخش شده، این بازیگران هم به‌عنوان بازیگران چند اثره دیده می‌شوند،

افرادی همچون سحر دولتشاهی، مهرداد صدیقیان، پوریا رحیمی‌سام، مهدی حسینی‌نیا، سمیرا حسن‌پور، ترلان پروانه و مهران مدیری. این افراد که برخی از آن‌ها، همکاری‌هایشان تنها به یک پلتفرم محدود می‌شود و اثری با دیگر پلتفرم‌ها نمی‌سازد. این موضوع را برخی به حق انحصاری برخی پلتفرم‌ها با بازیگرانی خاص دارد. انحصار ایجاد شده در این پلتفرم‌ها باعث شده تا بازیگران محدودی بتوانند در چرخه سینما و پلتفرم‌ها قرار بگیرند. اتفاقی که حاصل آن شده بیرون افتادن بسیاری از چهره‌های شناخته‌شده بازیگری از صحنه هنر کشور. البته مسأله انحصار تنها به افراد محصور نمی‌شود و پایش به باقی زمینه‌ها هم کشیده شده است.

یکی از بارزترین نمونه‌های این انحصارها مسئله انحصار در محتواست. اصولاً وقتی پول‌های کلان پشت آثار فرهنگی قرار می‌گیرند، منطق بازار را هم با خود وارد می‌کنند. منطقی که می‌گوید، آنچه باید تولید شود که بیشتر ظرفیت دیده شدن و یا به‌اصطلاح وایرال شدن را داشته باشد. به همین دلیل در چند وقت اخیر، میل به آثار جنایی و یا کمدی اصل بازار نمایش خانگی را در دست گرفته است. دامنه این انحصار به سینما هم کشیده شده با این تفاوت که ردپای جنایی‌ها در آثار سینمایی دیده نمی‌شود. با این حال هنوز اصلی‌ترین مشکل نمایش خانگی مسئله انحصار در بازیگران و ژانر نیست، بلکه باید اصل ماجرا را در جای دیگری پیدا کرد.

مقصر دستمزد نجومی سلبریتی‌ها، پلتفرم‌ها هستند؟

دخلشان چیست که به خرجشان نمی‌خورد؟

برای بررسی دقیق‌تر وضعیت مالی پلتفرم‌ها باید به سه راه به درآمدزایی این پلتفرم‌ها اشاره کنیم؛ اولین طریق درآمدزایی پلتفرم‌ها از راه تبلیغات است. تبلیغاتی که با قانون و بی‌قانون، قبل، بعد، حین و حتی در میانه اثر جا می‌گیرند.

دومین درآمدزایی از محل اشتراک است، اشتراک‌هایی که هر سال و حتی هر شش ماه یک‌بار افزایش پیدا می‌کنند. مورد جالب این افزایش درآمدها در بلیت‌های اکران آنلاین پلتفرم‌ها اتفاق افتاد، زمانی که تنها گمانه‌زنی‌هایی پیرامون افزایش قیمت بلیت در سینما رواج پیدا کرده بود، پلتفرم‌های نمایش خانگی، پیش‌قدم شدند و قیمت اکران آنلاین را به یکباره افزایش دادند، اتفاقی که باعث شد در اتفاقی عجیب بلیت اکران آنلاین از قیمت بلیت سینما گران‌تر شود.

سومین راه درآمد پلتفرم‌ها از محل ترافیک اینترنتی است که به‌نظر می‌رسد دربرابر درآمد حاصل از مورد اول چندان به چشم نمی‌آید. تبلیغات در پخش رئالیتی‌شوها یا سریال‌ها باعث می‌شود که درآمد قابل توجهی برای پلتفرم ایجاد شود. تبلیغاتی که بی‌توجه به مدل‌های مشابه خارجی و قواعد بالادستی، به شکلی بی‌قاعده تبلیغ پخش می‌کند. این مسئله به موضوعی تکراری تبدیل شده است که تمام کشورهای صاحب پلتفرم در جهان هنگامی که اشتراکی به فروش می‌رسانند دیگر در میانه اثر تبلیغ پخش نمی‌کنند، با این حال پلتفرم‌های نمایش خانگی ایرانی خود را تافته جدا بافته می‌دانند و در هر جایی از اثر تبلیغ پخش می‌کنند.

چپاندن تبلیغ نشان از بی‌پولی ماست

همین مسئله یعنی قرار دادن تبلیغ به هر شکل ممکن در اثر، مخاطب را به گزاره داوودی نزدیک می‌کند، گزاره‌ای می‌گفت پلتفرم‌ها ورشکسته هستند و یا با نگاهی همراه با اغماض یا نزدیک به ورشکستگی. جدای از مدل تبلیغات، عدم هزینه برای آثار خلاقانه و تکرار مؤلفه‌های حساب پس داده شده، در ژانر و باقی موضوعات نشان از وضع بد این پلتفرم‌ها دارد. پلتفرم‌هایی که خود را در یک چرخه معیوب انداخته‌اند. چرخه‌ای که از یک سو نیاز سیری‌ناپذیری به بازیگران شناخته‌شده دارند و از طرف دیگر برای نگه داشتن آن‌ها باید خرج‌های میلیاردی کنند و درنهایت نمی‌توانند سرمایه هزینه‌شده را برگردانند.

یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث می‌شود این پلتفرم‌ها در چنین چرخه معیوبی بمانند، خرج نکردن بر اساس دخلشان است. دخلی که در همه جای جهان بر اساس میزان درآمد حاصل از فروش اشتراک پر می‌شود، اما در ایران تنها پاشنه آن روی حضور چهره‌ها و تبلیغات بی‌حصر می‌چرخد. پاشنه‌ای که معلوم نیست تا کی پشت عدم شفافیت پنهان بماند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مقصر دستمزد نجومی سلبریتی‌ها، پلتفرم‌ها هستند؟ بیشتر بخوانید »

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟



سریال تصویری از پلیس ارائه می‌دهد که بیش از آنکه به دنبال حل پرونده باشد، درگیر روابط عاطفی و عاشقانه خود در گذشته است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق – بررسی سریال‌ «پوست‌ شیر» از زاویه تاثیر پلیس‌ در روایت، تفسیری جز تضعیف تحقیر دستگاه پلیسی قابل استنتاج نیست.

مخدوش شدن اعتبار پلیس در سایر محصولات پلت‌فرم فیلم‌نت، در سریال «افعی تهران» هیچ تفاوتی با پوست شیر نخواهد داشت. در هر دو سریال خلافکاران و قاتلان نسبت به کاراکترهای پلیس هوشمندتر و دارای سرعت عمل بیشتری هستند.

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟
نمایی از سریال مرداب

فیلم‌نت در سریال مرداب گامی دیگر در وارونه نمایی تصویر پلیس برداشت و در این مجموعه مامور رشوه‌بگیر به کلکسیون روند تصویرسازی از پلیس در محصولات این سکو اضافه شد.

اما در سریال گردن‌زنی با تصویر متفاوت و عجیبی از پلیس مواجه هستیم. امیر شمس (امین شعرباف) شخصیت مرکزی پلیس – کاراگاه این سریال به عنوان افسر پرونده قتل نیما دادگر (کیسان دیباج) باران متین (الیکا ناصری) انتخاب می‌شود.

در هسته تصمیات پلیسی، هر گونه آشنایی با خانواده مقتول موجب می‌شود، پرونده مرتبط به افسرمربوطه ارجاع نشود. شمس قبل از سپردن شدن پرونده قتل با خانواده متین رفت و آمد بسیار صمیمانه‌ای داشته و خواستگار دختر این خانواده بوده است. طبیعی است که تحت هیچ شرایطی در روال مامور، پرونده‌ای مرتبط با این خانواده به او سپرده نخواهد شد.

در نبود عدم نظارت و غیرانطباقی بودن این رویداد، پرونده به پلیسی سپرده می‌شود که روزگاری دلباخته عروس به قتل رسیده خانواده دادگر بوده است.

با پیشرفت قصه، درخواهیم یافت که این پلیس قبل از دلدادگی به باران دلباخته مونا دادگر یکی دیگر از اعضای دادگاه پرونده قتل بوده است. سریال تصویری از پلیس ارائه می‌دهد که بیش از آنکه به دنبال حل پرونده باشد، روابط عاطفی و عاشقانه این پلیس را در مثلث عشقی ترسیم شده دنبال می‌کند.

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟

فیلم از این جنبه یک تابوی بزرگ را در مورد کاراکترهای پلیس می‌شکند. در واقع مهمترین تابوشکنی سازندگان تعریف یک رابطه مثلثی برای کاراکتر پلیس است که تاکنون سابقه نداشته است.

باران با امیر، کاراکتر پلیس این سریال وارد رابطه می‌شود و دلیل این رابطه علاقه و عشق نیست، تنها دلیلش این است که می‌خواهد از مونا انتقام بگیرد. در واقع باران تلاش می‌کند از گیسو انتقام بگیرد، چون معشوق گیسو در گذشته شوهر آفاق می‌شود و در این فیلم او یک شخصیت غایب است.

نکته‌ای که در این سریال جلب توجه‌ می‌کنداین است که مونا مقر پلیس آگاهی(جنایی) را با کافی‌شاپ‌های پاتوق دخترها و پسرهای مجرد اشتباه گرفته است و دائما برای معاشرت با امیر در اداره پلیس حضور دارد.

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟

پلیس در این سریال خیلی آرام و نرم تبدیل به یک یک شخصیت هیزی می‌شود که در یک رابطه مثلثی قرار گرفته و براساس قواعد رایج نظارتی اگر این پلیس با یک دسته گنگ یا گروه خلافکار همکاری می‌کرد، شانیت این جایگاه آنچنان مورد مواخذه قرار نمی‌گرفت.

چرا این سریال ماقبل تماشا کردن است؟

کیفیت سریال‌های شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳ دچار افت محسوسی شده است و تجلی سیاست انبوه‌سازی، بدون در نظر گرفتن ذائقه مخاطب در سریال گردن‌زنی‌ آشکار می‌شود.

تعدد شخصیت‌ها برای استفاده از بازیگران سرشناس فعال در حوزه تولیدات نمایش خانگی، فیلمنامه گنگ و نامفهوم، تنها بخشی کوچکی از سیاست‌گذاری اشتباه، تولید پلت‌فرم سازنده است که موجب سقوط جایگاه پلت‌فرم مورد حمایت تپسی در افکار عمومی شده است.

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟

تاریخ شبکه نمایش خانگی به قبل و بعد گردن زنی تقسیم می‌شود؟

از حیث ارزش‌گذاری تاریخ شبکه نمایش خانگی به قبل و بعد سریال گردن‌زنی تقسیم می‌شود. چون مخاطب با تماشای ۵ قسمت با محرک‌های داستانی مواجه نمی‌شود. این مجموعه را هم اکنون می‌توان در سه قسمت مفید یکساعته تدوین و روانه بازار کرد، چون هیچ شکل از قصه‌گویی مرسوم در متن اثر وجود ندارد.

به عنوان مثال کاراکتر پدرشاهرخ، قاتل عروس و داماد وارد روایت می‌شود و حذف می‌شود اما تاثیر نمایشی و هیجان‌انگیزی در متن سریال ندارد.

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟

دیگر شخصیتی که از ابتدای سریال جایگاه تعریف شده‌ای ندارند، کاراکتر داود رفعتی با اجرای بهنام تشکر است. تشکر مثل زامبی‌های مجموعه جوکر وارد داستان می‌شود و به هیچ عنوان تا پایان روایت مشخص نمی‌شود حضور این شخصیت چه تاثیری در روند روایت داشته است. کاراکتر مذکور هیچ تناسبی با ساختار روایی قصه و تاثیر در هسته مرکزی درام سریال ندارد.

بازیگرانی که کارمند شبکه نمایش خانگی می‌شوند

بازیگران در این سریال مشغول یک رفتار کارمندی در مقابل دوربین هستند، حسن معجونی برایش تفاوتی ندارد که در گردن‌زنی حضور پیدا کرده و همان اجرای کلیشه‌ای دفتریادداشت را در این سریال اجرا می‌کند.

اما نکته‌ای که موجب افزایش واکنش‌ها در شبکه نمایش خانگی به این سریال شده، حضور متعدد کاراکترهایی غیر مرتبط و غیرتاثیرگذار در سریال است. شخصیت هایی که حتی ارتباط آن‌ها را باید از صفحه ویکی پدیای سریال دنبال کرد و روابط خانوادگی تا قسمت نهم قابل شناسایی نیست.

گردن زنی، غیرکمدی ترین سریال سال ۱۴۰۱ به کمدی ترین سریال امسال و سوژه خنده بلاگرهای اینترنتی تبدیل شد. اثری شلخته، فاقد هارمونی که بازی بازیگرانش فوق العاده مصنوعی است و تبدیل به سوژه کاربران شبکه‌های اجتماعی شد.

روابط این دو خاندان به صورت مارپیچ است و دورهمی‌های این خانواده ظاهرا عزادار تا نهم دائما تکرار می‌شود.

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟

بر اساس روایت سریال حدود ۱۵ ساعت حدود ۱۰ آدم بزرگسال دور یک جنازه جمع شده‌اند که برای پنهان کردنش تصمیم بگیرند. حجم زیادی دیالوگ و ماندن در لوکیشن پارکینگ با هدف آزار سریالی مخاطب طرحی شده است.

اگر شیوه ارتباط و نحوه چینش ریاضی شخصیت‌ها به کاراکتر «تارا شیخ» ختم شود و این داده‌های بیهوده ضد درام به به هوش مصنوعی ارائه شود، قطعا روند فعالیتش متوقف و دچار گیجی خواهد شد.

هدف نهایی کارگردان برای برجسته کردن کاراکتر همسرش بود!؟

هر دو خانواده داغدار در مراسم عزاداری حضور پیدا می‌کنند و هیچکدام دو قطره اشک نمی‌ریزند وقتی در قسمت پایانی مونا (سمیرا حسن‌پور) را در حال مدیتیشن بر سر مزار برادرش می‌بینیم، با نوع دیگری از سوگواری آشنا خواهیم شد.

پلیس به جای دنبال کردن قاتل دائما در خانه وابستگان مقتول است و سعی می‌کند با مونا وارد شود.

برادر مونا در ابتدای سریال کشته شده و هنوز ۴۸ ساعت از این رویداد نگذشته است و پلیس دلیل ناراحتی مونا خواهر مقتول را می‌پرسد؟ در فلش بک‌ها باران، عروس به قتل رسیده، در یک مهمانی شروع به نواختن گیتار می‌کند، اما بازیگر و کارگردان و بازیگر هنوز آکوردهای اصلی گیتارا نمی‌داند.

متناسب نبودن سن بازیگران در نسبت با موقعیت ظاهری ‌اشان به این سریال لطمه فراوانی زده است. ترلان پروانه (طناز) نمی‌تواند کاراکتر مورد علاقه پوریا رحیمی سام در نقش شاهرخ باشد، تعریف فاصله سنی در محصولات ایرانی تابع الگوی شوگر ددی و شوگر مامی است.

و در نهایت تعب حسن معجونی را چگونه می‌توان به عنوان پدر کاراکتر مهدی حسینی‌نیا باور کرد. همچنین رویا نونهالی با توجه به موقعیت ظاهری‌اش نمی‌تواند مادر کاراکتر بهمن باشد.

به نظر می‌رسد فیلم‌نت با تولیداتی از این دست قصد تخریب وسیع شبکه نمایش خانگی را دارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بررسی ضعیف‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳/ آیا صدمه به جایگاه پلیس یکی از هدف‌گذاری خاص فیلم‌نت است؟ بیشتر بخوانید »

چرا خشونت در شبکه نمایش خانگی اوج گرفت؟

چرا خشونت در شبکه نمایش خانگی اوج گرفت؟



مونا فلسفی روانشناس اجتماعی: نمایشِ برخی از صحنه‌های خشونت‌آمیز به صورت عریان در طولِ زمان می‌تواند آسیب‌زا باشد. یا استعمال بی‌رویه دخانیات و موادمخدر به همین صورت.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، این روزها حجم بالایی از سریال‌های جنایی و تلخ را در شبکه نمایش‌خانگی شاهد هستیم. در گذشته ساخت و تولیدات سریال‌های تلویزیونی و نمایش‌خانگی آنقدر شاهد صحنه‌های رنج‌آور، فجیع و خشونت‌های بی‌منطق و خارج از اصول دراماتیک نبوده است.

چرا خشونت در شبکه نمایش خانگی اوج گرفت؟

روزهایی که تازه داماد به بی‌رحمانه‌ترین شکلِ ممکن در «گردن‌زنی» چاقو چاقو می‌شود، عروس به قتل می‌رسد، دندان فرد خاطی بدون حسی با هدف شکنجه بیرون آورده می‌شود و الی آخر این حجم خشونت کماکان در این سریال موج می‌زند. در سریال دیگری به نام «داریوش» فردی زنده زنده در آتش سوزانده می‌شود، گلوی یک نفر را در درگیری جِر می‌دهند و مردی برای انتقام دیگری را با نعره‌های مستانه توسط ضربه‌های مداوم کارد، زخمی و خونین می‌کند.

در جدیدترین قسمت «بازنده» اوج خشونت به نمایش درآمد. مثله کردن یک برادر توسط خواهر! البته پیش از این در همین سریال چهره کودکی که در تصادف کشته شده، با صورتی بدون چشمِ چپ و زخمی عمیق نشان داده می‌شود تا احتمالاً مخاطب به عمق غم پدر او پی ببرد.در جدیدترین قسمت «بازنده» اوج خشونت به نمایش درآمد. مثله کردن یک برادر توسط خواهر! البته پیش از این در همین سریال چهره کودکی که در تصادف کشته شده، با صورتی بدون چشمِ چپ و زخمی عمیق نشان داده می‌شود تا احتمالاً مخاطب به عمق غم پدر او پی ببرد.

البته در سریال‌های تلویزیونی خیلی کمتر این اتفاق می‌افتد.

سؤال اینجاست چقدر این صحنه‌های خشونت‌آمیز و نمایش فضایِ نامتعارف در سریال‌های نمایش‌خانگی می‌تواند در جامعه تأثیرگذار باشد؟ به گونه‌ای که جامعه را به سمتِ خشونت، قتل و جنایت هدایت کند. در روزهایی که خبرنگار یک خبرگزاری معتبر توسط همسرش سلاخی می‌شود و یک خواننده لس‌آنجلسی مورد سوء قصد قرار می‌گیرد و بدنِ مثله‌شده‌اش را می‌سوزانند.

شاید این نکته مطرح شود که هشدار رده‌سنی برای این سریال‌ها اعلام شده خصوصاً که سریال «بازنده» چند روز قبل از پخش جدیدترین قسمتِ خود هشدار برای پخش صحنه‌های ناراحت‌کننده و آزاردهنده را داده بود. اما پرسش اینجاست چرا آنقدر سازندگان و عوامل سریال‌ها ترغیب شده‌اند خشونت را در قالبِ ساخت آثار نمایشی‌شان به نوعی آموزش دهند؟
از استعمال دخانیات و مواد مخدر حالا به ترفندهای سرقت‌های مدرن و خشونت‌های عجیب و غریب رسیده‌اند. خشونت‌هایی که بعضاً حتی در نمونه‌های خارجی با رده‌بندی‌های سنی دقیق و اعمال محدودیت‌های متعدد همراه است و کمتر دیده می‌شود؛ در سریال‌های ایرانی رو به افزایش است.

مخاطب چه در شکل اثرپذیر و چه فعال و پویا، در مصرف این پیام‌ها و صحنه‌های دلخراش، حتی اگر با لذت به این شکل خشونت نگاه کند، باز از تأثیرات سوء آن در امان نیست. خشونتی که خشونت می‌آورد، نفرت به دنبال دارد و پیکره‌ی لطیفِ آدمی را آزرده می‌کند.

چرا خشونت در شبکه نمایش خانگی اوج گرفت؟

بعضاً از سوی برخی کارشناسان این نکته مطرح شده با تماشای این صحنه‌ها، مخاطب در معرض آسیب روانی قرار خواهد گرفت.

نکته‌ای که بسیاری امروز از تداوم و ادامه‌ی آن که البته سرعت هم گرفته، ابراز نگرانی می‌کنند، رواج خشونت در شبکه نمایش‌خانگی و به نوعی آدرس خشونت به جامعه دادن است. روزگاری که شبکه نمایش‌خانگی به نوعی قبحِ اخلاق و مفاهیم معرفتی را با برخی از سریال‌هایش شکسته بود.

امروز نیاز است صاحبان پلتفرم‌ها، سریال‌سازان دغدغه‌مند و اهالی فرهنگ و هنر به سمتِ ساخت سریال‌های خانواده‌پسند و با نشاط‌ تر بروند تا جامعه هم به همین تناسب حرکت کند. وگرنه چرخه ساخت سریال‌ها و فیلم‌ها با دست‌فرمانِ خشونت، حتماً جامعه را هم به همین شدت و عدت، در منجلاب خشونت و جنایت و آسیب‌های بیشتر اجتماعی فرو خواهد برد.

هنرمندان و سینماگران ما می‌دانند سریال‌سازی قطعاً فقط برای سرگرم کردن مخاطب نیست. به دلیل مخاطب انبوه باید تمهیدات ویژه‌ای برای پردازش قصه در نظر گرفت و خشونت بی‌دلیل می‌تواند آسیب‌های فراوانی را به همراه داشته‌باشد.

یادمان باشد این آثار روی برخی اقشار و طبقات که بیشتر تحت‌تأثیر سبک زندگی غربی هستند، تأثیرات مخربی می‌گذارد و اگر شاهد این مسئله بودیم که آمار جرم و جنایت در جامعه بالا رفت، به طور قطع سینما و شبکه نمایش خانگی در این فرآیند نقشی انکارناپذیر ایفا کرده‌است.

هرچه قدر این روزها سینما به کمکِ نشاط و شادی در جامعه آمده، در سریال‌های ما این خبرها نیست. خصوصاً در شبکه نمایش‌خانگی که هر سریالی را مرور می‌کنیم یا به خشونت، جنایت و یا قتل‌های عجیب و غریب می‌رسد. باید به سرعت در این روند و رویکردها، تجدیدنظر کرد.

در این رابطه با دکتر مونا فلسفی روانشناس اجتماعی گفت‌وگویی داشتیم که او به موضوع تأثیرات فیلم و سریال در اتفاقات اجتماعی و سبک زندگی مردم اشاره کرده است.

او تأکید کرد: من اولاً خواهش می‌کنم از خانواده‌ها که حتماً کودکان‌شان چنین کارهایی را نبینند، چون اختلال «تروما» اتفاق می‌افتد و در واقع ترس از مرگ، طلاق والدین، خشونت بی‌محابا و خیلی اتفاقات دیگر در جامعه برای‌شان‌ به وجود می‌آید، قطعاً چنین آثاری برای افراد زیر 18 سال مناسب نیست، البته در برخی اوقات می‌تواند روی نوجوانی که آغاز دوران جوانی است مؤثر باشد به‌شرط اینکه آموزش خانواده‌ها هم در ادامه‌اش اتفاق بیفتد.

این روانشناس اجتماعی، افزود: برخی از این آثار یک هشدار و تلنگری را به دنبال دارند که بسیاری از خانواده‌ها از آنها بی‌اطلاع‌اند و ساخت چنین کارهایی می‌تواند «آگاهی اجتماعی» را گسترش دهد، جایگاه مناسبی را برای برخی از این سریال‌ها قائل هستم چون هوشمندانه درباره معضلات اجتماعی صحبت می‌کنند، اما باز تکرار می‌کنم علاوه بر نمایش معضلات و مشکلات، حتماً نیاز به راهکارها هم داریم.

فلسفی اما برخی از این سریال‌ها را محرکِ خشونت بی‌محابا دانست و افزود: کارشناسان و روانشناسان بایستی در پشتِ چنین کارهایی باشند. استفاده بی‌محابا و عریانِ برخی از خشونت‌ها، آسیب‌زاست. حال روحی و روانی جامعه را به هم می‌ریزد و یک نوع اختلال ایجاد می‌کند.

وی افزود: متأسفانه برخی از سریال‌ها اصلاً توجهی به استفاده از کارشناس متبحر ندارند. نکته‌ای که در این سریال حائز اهمیت است کنار پرداختن به جرائم و معضلات اجتماعی، از برخی اتفاقات و زیرلایه‌های داستانی غافل می‌شوند. مثلاً نمایشِ برخی از صحنه‌های خشونت‌آمیز به صورت عریان در طولِ زمان می‌تواند آسیب‌زا باشد. یا استعمال بی‌رویه دخانیات و موادمخدر به همین صورت.

مونا فلسفی در پاسخ به این سؤال که سهمِ سریال‌های نمایش‌خانگی در خشن شدن جامعه و اتفاقات اخیر چقدر است، گفت:‌ من می‌گویم حتماً سهم دارند اما خودش را به تدریج نشان می‌دهد. بحث تأثیر اثر تلویزیونی یا سینمایی یا ویدئویی (نمایش‌خانگی) از خشونت، یک نکته غیرقابل انکار است، هم در کتب علمی، فراوان درباره‌اش پژوهش شده است و هم در جامعه، نمود عینی خودش را دارد؛ برخی می‌گویند کاملاً مؤثر است و با اختلاف دیدگاهی که در این زمینه شاهدیم نمی‌توانیم حکم واحدی برای همه آثاری که دارای خشونت‌اند در همه فرهنگ‌ها قائل شویم، باید ببینیم جامعه‌ای که مصرف‌کننده این تصاویر و ویدئوها و فیلم‌ها هست فرهنگ بازخوانی و تفسیر و رمزگشایی‌اش در این آثار چگونه است. چرا که برخی از خشونت‌ها هم احتمال دارد آثار بالعکسی از خودشان نشان دهد؛ در واقع حاصلش تنفر از خشونت باشد.

رواشناس اجتماعی تأکید کرد: اگر طوری بپردازیم که احساس ترس در جامعه ایجاد شود و مخاطب، کلّیت جامعه را فوق‌العاده ناامن تصور کند این اثر منفی است که از یک اثر می‌تواند برای مخاطب ایجاد کند، اما در این سریال ما هشدارهایی می‌بینیم که می‌تواند برای جامعه فرهنگ‌ساز باشد و فرد را به‌سمت پیشگیری سوق دهد.

منبع: تسنیم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا خشونت در شبکه نمایش خانگی اوج گرفت؟ بیشتر بخوانید »

چرا «قهوه پدری» باب طبع صاحب سلیقه‌ها نیست؟

چرا «قهوه پدری» باب طبع صاحب سلیقه‌ها نیست؟



سرآمد شکست‌خوردگان، جواد رضویان است که تلاش او برای خلق یک کاراکتر بامزه جواب نداده و تبدیل به نقطه ضعف سریال شده. ژاله صامتی در لحظات زیادی یادآور «زیرخاکی» است.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، در آستانه توزیع سریال «قهوه پدری» گزارشیمنتشر شد که موضوع آن بررسی ناکامی‌های اخیر فیلم‌نت بود. سریال‌های «داریوش» و «گردن زنی» در سال جاری، حکم ترمز را برای این پلتفرم داشته‌اند و از آن سو زمزمه جدایی حامی مالی آن یعنی گلرنگ نیز به گوش می‌رسد. در چنین شرایطی همه امیدها به «قهوه پدری» بود. سریالی که نام مهران مدیری را یدک می‌کشد و به واسطه تجربیات خوش قبلی، انتظار می‌رفت مخاطبان با محصولی درجه یک مواجه باشند. متاسفانه این دورخیز هم جواب نداده است.

چرا «قهوه پدری» باب طبع صاحب سلیقه‌ها نیست؟

مورد اول| داستان

مهران مدیری براساس فیلمنامه امیر برادران، داستان خانواده ادیب (سام درخشانی و ژاله صامتی) را کارگردانی کرده است. آنها به بحران مالی خورده‌اند و راه چاره را در کمک از یک فامیل می‌بینند. «اون» با بازی مهران مدیری کسی است که به خانواده ادیب بارها لطمه زده و حالا هم سرمایه آنها را به باد داده است.

او پیشنهاد خرید قهوه به قیمت پایین و فروش آن با قیمت بالا را داد که بازار معکوس عملکرد کرد و میلیاردها پس‌انداز و قرض خانواده ادیب بر باد رفت. اتفاقات دیگری نیز سهمی از قصه «قهوه پدری» دارند ولی باید گفت چنگی به دل نمی‌زنند. مشابه سرنوشت خانواده فلاکت‌زده بارها دستمایه آثار نمایشی شده. ضمن اینکه سریال فاقد داستانی با ریتم بالا است.

بیشتر بخوانید:

استفاده تبلیغاتی فیلم‌نت از خواننده‌های لس‌آنجلسی

مورد دوم| امان از کلیشه

اگر پشت دوربین «قهوه پدری» کارگردانی دیگر جز مهران مدیری حضور داشت، حساسیت‌ها پایین می‌آمد. او کسی است که سریال‌های کمدی موفقی در تلویزیون و شبکه خانگی ساخته و انتظارها را بالا برده است. محصول جدید او اما در ادامه شکست‌های سینمایی‌اش محسوب می‌شود و همین زنگ خطر را برای کمدین محبوب ما بلندتر از همیشه به صدا درآورده.

بیشتر بخوانید:

بررسی عملکرد بنجل‌سازان در یک پلت‌فرم /مدیران فیلم‌نت چگونه سرمایه گلرنگ را به باد می‌دهند؟

برخی می‌گویند باید صبر کرد؛ چون اصولا کارهای مدیری نیازمند گذشت چند قسمت است. بحثی نیست ولی آیا او نمی‌داند زمانه تغییر کرده و ویژگی و نیز جنسِ سلیقه مخاطب امروز تغییر کرده؟ حالا کمتر کسی منتظر می‌ماند تا ببیند آیا «قهوه پدری» جان می‌گیرد یا نه. مدیری باید در همین دو قسمت میخ را محکم می‌کوبید و برگ برنده رو می‌کرد. او اما روی کلیشه‌های همیشگی قدم برداشته است و چنین روشی طبعا نتیجه‌ای جز سرخوردگی مخاطبان انبوه به همراه ندارد. فرقی هم نمی‌کند که مخاطب سخت‌پسند باشد یا نه. مهم این است که دیگر محصولات معمولی و تکراری خریدار ندارند.

چرا «قهوه پدری» باب طبع صاحب سلیقه‌ها نیست؟

مورد سوم| فلاکت به جای خنده

«قهوه پدری» هرگز باب طبع صاحب سلیقه‌ها نیست. از مخاطبی که فیلم و سریال‌های شاخص روز را می‌بیند حرف نمی‌زنیم. بلکه مقصود طیفی است که می‌داند دوره کمدی‌های قبلی مدیری به سر آمده. او حتی فکری برای تماشاگران معمولی هم نکرده تا با بالا بردن موقعیت‌های کمدی گیرشان بیندازد. یعنی با سریالی مواجه هستیم که قصه‌اش کم ملات است و برای خنداندن زور می‌زند.

یکی دیگر از ضعف‌های اصلی «قهوه پدری» عدم توفیق در شخصیت‌سازی و حتی تیپ‌سازی است. سرآمد شکست‌خوردگان، جواد رضویان است که تلاش او برای خلق یک کاراکتر بامزه جواب نداده و تبدیل به نقطه ضعف سریال شده. ژاله صامتی در لحظات زیادی یادآور «زیرخاکی» است.تازه، دست روی فلاکت و بدبختی یک خانواده گذاشته تا مثلا تبدیل به یک کمدی سیاه شود. نتیجه اما عکس شده است و دوچندان توی ذوق مخاطبان خورده. مهران مدیری که همواره در تلاش برای تزریق حال خوب بوده، چرا معضلات و تلخی‌ها را نردبان سریال جدید خود کرده؟ به قول دوستی: « خودمان از سختی‌ها اطلاع داریم؛ خواستیم «قهوه پدری» ببینیم که کمی بخندیم ولی حال‌مان بدتر شد.»


مورد چهارم| شخصیت‌های ناکام

در آثار مهران مدیری، شخصیت‌ها کارکردی ویژه دارند. آنها خیلی زود تبدیل به آدم‌هایی شناسنامه‌دار می‌شوند و از مخاطب دلبری می‌کنند. یکی دیگر از ضعف‌های اصلی «قهوه پدری» عدم توفیق در شخصیت‌سازی و حتی تیپ‌سازی است. سرآمد شکست‌خوردگان، جواد رضویان است که تلاش او برای خلق یک کاراکتر بامزه جواب نداده و تبدیل به نقطه ضعف سریال شده. ژاله صامتی در لحظات زیادی یادآور «زیرخاکی» است. این بخش، خود سرفصل گزارشی مفصل است که جداگانه درباره‌اش خواهیم نوشت.

بیشتر بخوانید:

پیمان مشترک فیلیمو، فیلم‌نت با MBC پرشیا و GEM /چگونه دو پلت‌فرم داخلی و شبکه‌های فارسی، تماشای سریال‌های ترکیه را احیا می‌کنند؟ +عکس

مورد پنجم| واکنش‌ها

کافی است سری به شبکه‌های اجتماعی بزنید تا متوجه عصبانیت کاربران از کیفیت نامطلوب «قهوه پدری» بشوید. گزارش را با بخشی از یادداشت خبرگزاری تسنیم تمام می‌کنیم :«حالا دیگر نمی‌توان به مهران مدیری هم امید بست. روزگاری آثار او می‌توانست تراپی روح و روان مخاطب باشد و در چند سال اخیر او در عرصه ساخت سریال و حتی بعضاً بعد از «دورهمی» با هیچ برنامه‌ای نتوانسته توفیقِ گذشته را کسب کند. در حال حاضر می‌توان گفت بسیار منتظر بودیم مهران مدیری با اثری جدید برگردد اما شروع بدی داشت.»

منبع: هفت صبح

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا «قهوه پدری» باب طبع صاحب سلیقه‌ها نیست؟ بیشتر بخوانید »