محمدرضا پهلوی

اسدالله علم: ۴۰ هزار دلار برای پوست سنجاب مورد علاقه فرح پول دادیم

اسدالله علم: ۴۰ هزار دلار برای پوست سنجاب مورد علاقه فرح پول دادیم



اسدالله علم وزیر، نخست‌وزیر و بیش از یک دهه وزیر دربار محمدرضا پهلوی بود که ثبت وقایع و گفت‌وگوهای درون دربار به خاطرات او اعتبار و اهمیت داده است. او در خاطراتش می‌گوید: قیمت چادر محل شام‌خوری شاه در تخت‌جمشید یک میلیون دلار بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، صرف‌نظر از نگاه‌های سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایت‌های دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، تصویر واقعی‌تری از این حکومت به دست می‌دهد.

پژوهش ایرنا در سلسله گزارش‌هایی، تلاش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقام‌ها و مدیران این حکومت بازخوانی کند. پیش از این، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی» تألیف «احمدعلی مسعود انصاری»، گزارشی از مصاحبه ارتشبد «حسن طوفانیان» با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، خلاصه‌ای از کتاب «خاطرات پرویز راجی» آخرین سفیر پهلوی در انگلیس با عنوان «در خدمت تخت طاووس»، گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر دوران پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات ابوالحسن ابتهاج» اقتصاددان و از مدیران شاخص سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی و اداری پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» از مدیران شاخص اقتصادی در دوره پهلوی دوم، خاطرات «فرح دیبا» سومین و آخرین همسر محمدرضا پهلوی و نیز گزارشی از کتاب «خاطرات علی امینی» نخست‌وزیر دوره پهلوی ارائه شد.

اینکه نگاهی می‌اندازیم به خاطرات اسدالله علم وزیر دربار محمدرضا پهلوی. او در ابتدا وزیر کشور، سپس وزیر کشاورزی، بعد هم نخست‌وزیر و سپس وزارت دربار را برعهده گرفت. با توجه به چنین مشاغل حساسی به خصوص وزارت دربار، علم از بسیاری از اتفاقات و مناسبات پشت پرده دربار با خبر بوده است و به نظر می‌آید که گفتگوهای او با محمدرضا پهلوی قابل تامل است.

با توجه به چنین اطلاعاتی از دوره پهلوی، علم تصمیم می‌گیرد که خاطرات خود را به رشته تحریر درآورد که ثبت وقایع و گفت‌وگوهای درون دربار به این خاطرات اعتبار و اهمیتی دیگر داده است. بدون شک یکی از منابع اصلی مطالعه تاریخ دوران پهلوی است و همیشه به عنوان یک مرجع برای محققان به کار خواهد رفت. خاطرات علم را علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد و رئیس دانشگاه تهران با همکاری نیکولاس وینسنت داماد علم در هفت جلد و دو دفتر ویرایش، ترجمه و خلاصه‌سازی کرده‌اند.

فساد اقتصادی و ولخرجی‌ها؛ پنج میلیون تومان قیمت اثاثیه‌های والاحضرت‌ها

فساد اقتصادی نه مبتلابه یک حکومت و نه در یک کشور بلکه در دوره‌های مختلف وجود دارد. هر کجا که قدرت و ثروت انباشته شود فساد به وجود می‌آورد، هر کجا که یک شخص یا یک طبقه بیش از حد به لحاظ اقتصادی فربه شوند حتماً حقی از زیردستان و فرودستان ضایع کرده‌اند. در دوره حکومت محمدرضا پهلوی فساد اقتصادی از دربار شروع می‌شد و تا رده‌های دیگر حکومت نفوذ کرده بود؛ مسافرت‌ها و خوشگذرانی‌های دربار و عمال حکومت مخارج زیادی داشت، سوء استفاده‌هایی که از قدرت صورت می‌گرفت، ثروت هنگفتی برای آنها به ارمغان می‌آورد و این رویه دستگاه را روز به روز ناکارآمدتر می‌کند.

اگرچه علم خودش نیز جزئی مهم و تأثیرگذار از این دستگاه حکومتی بود و خودش یکی از عوامل فساد اقتصادی محسوب می‌شد اما در خاطراتش بارها به چنین فسادهایی اشاره دارد و در خاطراتش از اینکه به شخص شاه طعنا بزند، کوتاهی نکرده است. علم در ۵ آذر ۱۳۵۱ می‌نویسد: «گزارشی در خصوص پرداخت قیمت اثاثیه خانه‌های والاحضرت‌ها، عبدالرضا و غلامرضا و امیرهوشنگ دولو تقدیم کردم. در حدود پنج میلیون تومان که بیشتر آن برای دولو بود. فرمودند از محل جشن‌ها بپردازید».

یا اینکه در ۲۱ آذر ۱۳۵۱ می‌نویسد: «امروز عرض کردم علیاحضرت به پوست سنجاب خاصی علاقه‌مند هستند که در مسکو هست. چون گران بود نخریدند. خوب است اعلیحضرت همایونی برایشان بخرید. پولش چهل هزار دلار است. فرمودند: دستور بده بیاورند».

علم به موضوع جشن‌های دو هزار و پانصد ساله هم اشاره دارد و از ولخرجی‌هایی که در این جشن‌ها شده است پرده برمی‌دارد. برای نمونه او در ۱۷ فروردین ۱۳۴۹ به یکی از چادرها که قرار بود محل شام خوری شاه در تخت‌جمشید باشد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «شاهنشاه به علت گرانی آن را تصویب نمی‌فرمودند. بالاخره هم اندازه چادر و قیمت را به یک چهارم قیمت اصلی آن تقلیل دادند؛ یعنی یک میلیون دلار».

جایگاه احزاب؛ شاه: اقلیت‌ها مزخرف گفته بودند

سابقه تشکیل احزاب در ایران به دوره مشروطه بازمی‌گردد و آن هنگامی بود که اعتدالیون و اجتماعیون سر بر آوردند و بعد هم احزاب دموکرات، سومکا، توده و غیره تشکیل شدند. با همه فراز و نشیبی که احزاب پشت سر گذاشتند اما از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد که قدرت شخص شاه بیشتر شد، احزاب وضعیت متفاوتی پیدا کردند و ما در مواقعی شاهد تشکیل احزاب فرمایشی و سرسپرده و حتی تک حزبی هستیم که نمونه بارز آن حزب رستاخیز است.

علم در خاطرات خود به خصوص در مورد این دوره و احزاب سخن‌هایی به میان آورده است. آنگونه که علم بیان می‌کند، شخص محمدرضا پهلوی اعتقاد آنچنان به حضور احزاب مختلف در کشور نداشت و ترجیح می‌داد که با احزاب کمتر و آن هم سرسپرده تر روبرو باشد.

علم در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۱ می‌نویسد: «اوامری در خصوص حزب مردم فرمودند که با دکتر کنی دبیر کل، بگو تشکیلات خود را گسترش دهد و جوان‌های تازه بیاورد. عرض کردم چشم ولی تا اجازه حرف زدن و انتقاد کردن نداشته باشند، فایده ندارد …مگر همین زمستان گذشته نبود که برای دو کلمه حرف که همین بدبخت‌ها در مجلس در مورد بودجه زدند، تلگراف صریح فرمودید که به آنها ابلاغ کنند…فرمودند: آخر مزخرف گفته بودند. عرض کردم به هر صورت این است. باید مزخرف گویی را هم تحمل کرد. والا کار حزب اقلیت هرگز به سامان نمی‌رسد. دیگر چیزی نفرمودند. فرمودند: شما این اوامر را به دکتر کنی بگویید».

خاطران علم نشان می‌دهد که او بارها به جدی و یا شوخی سعی داشته تا به شاه بگوید که حزب اقلیت هم باید اجازه سخن گفتن داشته باشد، باید اجازه انتقاد حتی در محدوده کوچکی داشته باشد اما به نظر می‌آید که این کار او موفقیت‌آمیز نبوده است.

انتخابات فرمایشی؛ هویدا: هر کسی را از هر جایی که بخواهی من وکیل خواهم کرد

انتخابات و حق رأی به مردم هم به مانند تولد احزابی در شبی متولد شد که مشروطه در ایران به پیروزی رسید؛ انقلابی که به پای آن خون‌ها ریخته شد اما بسیار زود از مسیر اصلی خود منحرف شد تا انتخابات هم در این کشور جنبه فرمایشی پیدا کند. اینگونه انتخابات در دوره‌های مختلف شاهد آن هستیم.

علم در خاطرات خود بارها به نبود آزادی انتخابات و بی ارزش بودن حقوق سیاسی اشاره می‌کند و ادعا دارد که بارها در همین خصوص با شاه صحبت کرده است. او در خاطرات ۱۹ آذر ۱۳۴۸ خود می‌نویسد که خطاب به محمدرضا پهلوی گفته است که «چرا اجازه نمی‌فرمایید انتخابات واقعاً متکی بر آرای مردم باشد؟ گور پدر این حزب یا آن حزب. انتخابات شهرداری‌ها آزاد باشد. انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی آزاد باشد».

و یا در شرح ۱۷ شهریور ۱۳۵۲ می‌نویسد: «دولت …انتخابات را که مداخله می‌کند و انگشت می‌برد. انگشت که چه عرض کنم؟ به مردم حقنه می‌کند، حتی انتخابات ده و شهر را. برای مردم و برای علاقه مردم چیزی باقی نمی‌ماند، همه بی‌تفاوت می‌شود». حتی در ۱۵ ۱۳۵۴ می‌نویسد که امیرعباس هویدا نخست‌وزیر به او گفته است که «هر کسی را از هر جایی که بخواهی من وکیل خواهم کرد. هر کس باشد، هیچ فکر نکن به من بگو تمام می‌کنم».

مواجهه شاه با آمریکا و انگلیس؛ علم: شیشه عمر ما هم در دست آمریکاست

موضوعی که علم در خاطرات خود به آن می‌پردازد روحیه خاص محمدرضا پهلوی در قبال امریکا و انگلیس بود. البته این مواجهه ناشی از جایگاه این دو کشور در ایران نیز می‌شد.

اگرچه شاه از آمریکا و انگلیس دلخوشی نداشت و در جلسات خصوصی آنان را با کلمات رکیک مورد عتاب قرار می‌داد اما در جلسات رسمی سعی می‌کرد تا چنین نیتی را پنهان کند. برای نمونه علم در خاطراتش که مربوط به چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۴۸ است به پیامی که از انگلستان رسیده بود اشاره می‌کند که در آن پیام گفته می‌شود «در ملاقات نیکسون. ویلسون در مورد ایران، این نظر قاطع است که اگر غرب بخواهد با شوروی معامله بکند ایران وجه المصالحه نخواهد بود…شاهنشاه فرمودند: گه خوردند چنین حرفی زدند».

اما در عمل می‌بینیم که در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۱، علم به تلفن کاردار سفارت آمریکا اشاره می‌کند که به پیام نیکسون در مورد مین‌گذاری آب‌های ویتنام شمالی بود که شاه می‌بایست جواب مثبت می‌داد که علم به او می‌گوید که موافقت کند چراکه «با کمال تأسف شیشه عمر ما هم در دست آمریکاست».

نگاه محمدرضا پهلوی به دولتمردان

یکی از مباحثی که در خاطرات علم جالب توجه است، نوع نگاه شخص محمدرضا پهلوی به دولتمردان است. مرور خاطرات علم نشان می‌دهد که شاه توجه آنچنانی به سخنان و یا خود افراد مسئول نداشت تا جایی که آنگونه که علم بیان می‌کند با کلمات نازیبا آنان را خطاب می‌کرد. نمونه آن در در ۴ اسفند ۱۳۵۳ بیان می‌کند، هنگامی که می‌نویسد: «ترتیب سفر پاکستان و الجزایر و ملتزمین رکاب. عرض کردم باید در الجزایر هیئت مطلعی مرکب از وزیر اقتصاد، زئیس بانک مرکزی، دکتر فلاح وزیر کشور(مسئول اوپک) و یک عده کارشناس همراه باشند. فرمودند: این خرها فایده دارند؟ عرض کردم خرها هرچه باشند لازم است باشند. فرمودند بسیار خوب بگو باشند».

یا در ۱۰ آبان ۱۳۵۳ در خصوص دیدار شاه با کیسینجر و سفیر آمریکا، هلمز رئیس سابق سیا اینگونه می‌نویسد: «دلم به حال وزر خارجه بدبخت خیلی سوخت. معنی عدم شرفیابی او یا هر کس دیگر از دولت این است که شاهنشاه به این‌ها اعتقاد ندارد. یا للعجب از این معما».

البته اینگونه رفتارهای یک شاه مملکت با افراد زیردست خود اثرات مخربی بر کشور می‌گذاشت و حتی باعث می‌شد که آنها همین‌گونه رفتارها را با دیگر افراد زیردست خود داشته باشند و به همین صورت احتمال این رفتار در سطوح دیگر بیشتر و بیشتر می‌شد.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسدالله علم: ۴۰ هزار دلار برای پوست سنجاب مورد علاقه فرح پول دادیم بیشتر بخوانید »

روایت احمد شاملو از استبداد پهلوی

روایت احمد شاملو از استبداد پهلوی



کار من و فعالیت من منحصر به گفتن و نوشتن است و رژیم دهانم را بسته و قلمم را شکسته بود. [از ایران] رفتم که حرف بزنم و بنویسم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چندماه ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برای خیلی‌ها فصل بازگشت به میهن بود. چهره‌های مختلف مبارز، مخالف یا منتقدی که زمان سلطنت محمدرضا پهلوی به هر دلیلی مجبور به ترک وطن شده و یا زندگی در خارج از ایران را از زندگی زیرسایه استبداد پهلوی ترجیح می‌دادند؛ حالا با تغییر شرایط یک‌به‌یک به مام وطن بازمی‌گشتند. احمد شاملو، شاعر، نویسنده و فعال سیاسی یکی از این نفرات است که بعد از دوسال اقامت در آمریکا و انگستان، در اسفند سال ۵۷ به ایران بازگشت.

شاعری روزنامه‌نگار

شاملو را می‌توان در زمینهٔ روزنامه‌نگاری فعال‌ترین شاعر معاصر دانست؛ روزنامه‌نگاری مستمر شاملو چنان حجمی از زندگی آفرینشی او را در بر گرفته است که سزاست پس از شاعری مهم‌ترین مشغلۀ ذهنی او به‌شمار آید. فعالیت‌های روزنامه‌نگاری شاملو بر فضای فرهنگی جامعه و رونق جریان‌های ادبی بسیار اثر گذاشته است. بخش اصلیِ این فعالیت‌ها را شاملو در نیمهٔ اول زندگی انجام داده است. مثلاً مقاله‌نویسی را از نوجوانی آغاز کرد و در ۲۱سالگی (۱۳۲۵ش) سردبیر هفته‌نامهٔ ادیب شد. این آغازِ راهی بود که سه دهه بی‌وقفه ادامه یافت.

رژیم می‌خواست مرا شخصی خوش‌گذران معرفی کند

اولین مصاحبه او پس از بازگشت با روزنامه «آیندگان» است که ۲۹ اسفندماه منتشر شد. شاملو در این مصاحبه در پاسخ به سؤال خبرنگار که علت رفتنش از ایران را اختناق تحمل‌ناپذیر و نداشتن امید به فعالیت در داخل کشور می‌داند می‌گوید:« نه دوست عزیز، درست قضاوت نمی‌کنید، به خاطر ابعاد تحمل‌ناپذیر اختناق نبود که ایران را ترک کردم، دلیلش دقیقاً این بود که امکان هر کاری از من و امثال من سلب شده بود. رفتم تا بتوانم کاری بکنم، قدمی بزنم و فریادی بکشم. خطا است اگر تصور کنید که به گردش و سیر آفاق و انفس رفته بودم. هرچند که کار چرخانانِ مجلات رژیم با فریب دادن افراد خانواده‌ام کوشیدند با چاپ چند عکس خصوصی، چنین تصوری از من بدهند. دست کم، ایرانیانی که این مدت با من در تماس بودند شاهد و عادلند.

آن‌ها دهانم را بستند و قلمم را شکستند

شاملو در ادامه مصاحبه خود اشاره می‌کند: «نگویید امیدی به فعالیت در داخل کشور نداشتم. معنی حرفتان این است من رفته بودم شخصاً از لندن یا یک جهنم دیگر انقلاب کنم! اگر امید را با «امکان» عوض کنید درست می‌شود. من نه می‌توانستم به دلایل جسمانی در تظاهرات خیابانی بپردازم، نه می‌توانستم برای انقلاب سلاح به کف بگیرم. کار من و فعالیت من منحصر به گفتن و نوشتن است و رژیم دهانم را بسته و قلمم را شکسته بود. رفتم که حرف بزنم و بنویسم.»

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت احمد شاملو از استبداد پهلوی بیشتر بخوانید »

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس



جوان ساده لوح را از طریق فضای مجازی باد می‌کنند که مثلاً در حال تغییر تاریخ هستی ولی خود در منتهی الیه نیمکره غربی از تصاویر و فیلم‌های آنان دلار، اقامت آمریکا و گردش در اروپا را به دست می آورند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اپوزوسیون ایرانی تقلّا دارد که از پیاده‌روی بروکسل تا سِن برلیناله، با هرکس روبرو می‌شوند، به او اثبات کند که در ایران انقلاب شده است!

اسماعیلیون روز ۱۶ مهر ۱۴۰۱ نوشت: «این یک انقلاب است و دنیای غرب باید به آن تن دهد.» مصی علینژاد روز ۸ آبان گفت: «اکنون زمان آن رسیده که جامعه جهانی انقلاب مردم ایران را به رسمیت بشناسد.» گلشیفته فراهانی بهمن ۱۴۰۱ گفت: «جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد، ما فقط نیاز داریم که همه شما [اروپایی‌ها] به آن اذعان کنید! آن را انقلاب بنامید».

دو نکته وجود دارد: اول؛ اهمیت تایید غرب برای اپوزیسیون. دوم؛ انقلاب نمایی برای غرب. دلیل آن نیز شان پایین سران اپوزیسیون و عدم اقبال مردم به موضوعات اپوزیسیون خارج نشین است. اولویت برای مردم اقتصاد است نه مسائلی مانند هشتگ #حجاب_بی_حجاب.

ایران علی‌رغم آنکه دشمنان بزرگی دارد، اپوزیسیون بسیار مضحکی هم دارد. علینژاد خبرنگار اصلاح طلبان در مجلس ششم بود که اکنون با تجارت کلیپ‌های جوانرود و نازی آباد مشغول اروپاگردی است. اوج کارنامه‌ فراهانی نیز حضور سه دقیقه‌ای در سکانس‌های مربوط به اتاق خواب رامسس دوم در خروج است. پسر محمدرضا پهلوی هم یک ساعت در طول زندگی‌اش کار نکرده است. اخیراً موسوی هم خود را وسط انداخت امّا کسی به او محل نگذاشت.

به همین دلیل، معارضین ادای انقلاب را در می‌آوردند تا بتوانند در نهادهای غیر رسمی غرب حاضر شوند و آن را به عنوان یک دستاورد اعلام کنند. نمونه آخر آن کنفرانس امنیتی مونیخ است که طی روزهای ۲۸ الی ۳۰ بهمن برگزار شد. اپوزیسیون حضور در این کنفرانس را با رپرتاژ بالا کار کردند و فضا را به نحوی نشان دادند که گویی اتفاق خارق العاده‌ای رخ داده است.

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس

امّا عدم دعوت ایران به کنفرانس امنیتی مونیخ مهم بود؟

کنفرانس امنیتی مونیخ سال ۱۹۶۳ در آلمان غربی تشکیل شد و صرفاً گعده‌ای برای هم اندیشی چهره‌های رسانه‌ای/ آکادمیک کشورهای عضو ناتو بود. پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ میلادی سرآغاز نظم نوین ادعایی آمریکا در جهان بود.

کنفرانس امنیتی مونیخ هم به دلیل حضور سران غربی و مقامات ارشد سایر کشورهای جهان نظیر اعضای پیمان منحله ورشو (رقیب ناتو) وجهه جهانی پیدا کرد. کنفرانس به طور مستقل (نظیر نشست شورای امنیت سازمان ملل) مهم نیست بلکه اهمیت آن، ناشی از حضور مقامات رسمی کشورهای جهان است.

ایران و روسیه با سیاست ورزی ناشیانه دولت جدید آلمان در نشست ۲۰۲۳ غایب بودند. تهران و مسکو دولت‌های اصلی در موضوع پرونده‌ امنیتی شرق اروپا و غرب آسیا هستند. عدم دعوت، یعنی ناتو به عنوان نگهبان “نظمِ نوینِ جهانی” معترف است که نظم جهانی قدیم رو به احتضار است و قدرت‌های شرقی در حال براندازی نظام غربی جهان هستند. در غیر این صورت، کنفرانس مونیخ باید در جایگاه کدخدایی منازعات جهانی می‌بود، نه اینکه خود در یک طرف منازعه قرار بگیرد.

از طرفی، جنگ اوکراین تنها دغدغه دولت-ملت اروپاست. آلمان نیز در اقدامی خام، اپوزیسیون روسیه نظیر خودورکوفسکی، کاسپاروف و یولیا ناوالنایا را جایگزین مقامات کرملین کرد. تقریباً محوریت اصلی کنفرانس امنیتی مونیخ با جنگ اوکراین بود و اصلاً اسمی از ایران برده نشد. مضاف بر این، کنفرانس مونیخ مثل شورای امنیت نیست که اجرای مفاد آن تبدیل به قطعنامه شود.

اروپاگردی به اسم انقلاب!

حال عده‌ای تحت عنوان اپوزیسیون دولت ایران در یک نشست حاشیه‌ای حاضر شدند که هیچ ربطی به کنفرانس اصلی مونیخ ندارد و آن را به مثابه یک پیروزی بزرگ معرفی کردند. حاضرین در این جلسه (پسرِ محمدرضا پهلوی، علینژاد و بنیادی) همان جمع حاضر در جلسه ۲۱ بهمن دانشگاه جرج تاون واشنگتن بودند. کریم سجادپور هم نظیر جلسه جرج تاون، مدیر این جلسه در مونیخ بود. در واقع قسمت دوم جلسه جرج تاون بود که در مونیخ برگزار شد.

جلسه‌ای که نه برای اروپا مهم بود و نه جهان. اگر مهم بود، از امیرعبداللهیان برای شرکت در پنجاه‌ و دومین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل و همچنین نشست کنفرانس خلع سلاح دعوت نمی‌شد.

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
جلسه دانشگاه جرج تاون در روز ۲۱ بهمن (۱۰ فوریه)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
جلسه حاشیه‌ای مونیخ در روز ۲۹ بهمن (۱۸ فوریه)

اکنون اپوزیسیون ۲ طیف شده است: اول؛ مجاهدین خلق. دوم؛ پهلوی، علینژاد، بنیادی و سایرین. طیف اول بدون سروصدا و زیرکانه در حال فعالیت است و تقریباً نظر نیمی از هرم قدرت در آمریکا را به خود جلب کرده است. امّا طیف دوم بیشتر ادای انقلاب را درمی‌آورد.

علینژاد در توئیتی نوشت که درب تک تک پارلمان‌های جهان را می‌کوبیم تا نظام را منزوی کنیم. ترجمه دیگر این حرف این است که کلیپ‌های بیشتری از نازی آباد، جوانرود و مهاباد بفرستید تا او بتواند به کشورهای مختلف بلوک غرب برود و ادعا کند که در حال رهبری یک انقلاب است.

پاریس فرانسه، تورنتوی کانادا، داووس سوئیس، مونیخ آلمان، واشنگتن آمریکا، بروکسل بلژیک و رم ایتالیا هفت کشوری بوده که تاکنون مصی از در وقایع اخیر، از آنجا انقلاب کرده است!

فیلم ذوق کردن مصی از حضور در الیزه فرانسه (آبان ۱۴۰۱)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
مصی علینژاد در تورنتو کانادا (دی ۱۴۰۱)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
مصی علینژاد در داووس سوئیس (دی ۱۴۰۱)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
مصی علینژاد در واشنگتن آمریکا (بهمن ۱۴۰۱)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
مصی علینژاد در مونیخ آلمان (بهمن ۱۴۰۱)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
مصی علینژاد در بروکسل بلژیک (اسفند ۱۴۰۱)

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس
مصی علینژاد در رم ایتالیا (اسفند ۱۴۰۱)

مصی علینژاد در توئیتی دیگر نوشته بود: «از کنفرانس امنیتی مونیخ عازم بروکسل و سپس سنای ایتالیا و حضور در اعتراضات رُم هستم تا در تجمع معترضان ایران علیه جمهوری اسلامی حضور داشته باشم.» او در پایان نوشت که ما مردم(!) از مبارزه با جمهوری اسلامی خسته نمی‌شویم بلکه حکومت را آنقدر خسته میکنیم تا از پا دربیاوریم.

علینیژاد به خوبی می‌داند انقلاب کردن ربطی به پارلمان‌های اروپایی ندارد، امّا تعدادی جوان و نوجوان ساده لوح را باد می‌کنند تا از تصاویر و فیلم‌های سطل آشغال آتش زدن آنان، دلار، اقامت آمریکا و گردش در اروپا را به دست می‌آورند. تقسیم کار بسیار جالبی است!

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رابطه نازی آباد با اروپاگردی مصی علینژاد چیست؟+ عکس بیشتر بخوانید »

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!



آنچه در کنفرانس امنیتی مونیخ اتفاق افتاد نشان از این دارد که غربی‌ها به دنبال استفاده حداکثری از ابزار اپوزیسیون خارج‌نشین هستند!

سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارش‌ها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژه‌های مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامه‌های کشور قرار می‌دهیم. در این ویژه‌نامه، نگاهی به آخرین مواضع جناح‌های سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته می‌شود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافت‌های مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.

*******

روزنامه‌های امروز دوشنبه یکم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که تلاش بانک مرکزی برای حذف دلالان ارز، بمباران سوریه زلزله‌زده از سوی جنگنده‌های رژیم صهیونیستی، آخرین وضعیت برجام پس از پرونده سازی جدید آژانس در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

قیمت ارز این روزها به سوژه داغ رسانه‌ها تبدیل شده است، روزنامه‌های اصلاح‌طلب اغلب با رنگ و بوی سیاسی به آن نگاه کرده و پدیده ارز انتخاباتی را رقم زده‌اند!

روزنامه هم‌میهن نوشته است:

بیایید منصفانه نگاه کنیم. اگر وضعیت تورم و قیمت‌ها در دولت روحانی مشابه امروز بود، چه می‌کردید؟ هر روز روسای قوا، فرماندهان گوناگون، ائمه جمعه و جماعات، افراد ریز و درشت، صداوسیما و صدها لشکر رسانه‌ای در خدمت نقد عملکرد آن دولت و ضرورت رسیدن به داد مردم سخنرانی و قلمفرسایی می‌کردند، پس اکنون کجایید؟ دقیقا کجایید؟ آقای رئیسی در روز مبعث و در حضور مقام رهبری به صراحت می‌گوید که: «با مشارکت مردم هیچ مشکلی غیرقابل‌حل نیست و به رهبری و مردم عزیز کشورمان عرض می‌کنیم که وضع تورمی فعلی را بی‌تردید کنترل خواهیم کرد.» خب آقای رئیسی!! این را که ۲۰ ماه پیش هم گفتید، حتی عدد و رقم هم تعیین کردید که تورم را نصف و سپس تک‌رقمی می‌کنید.

در ادامه این یادداشت غرض‌ورزانه آمده است:

اول بفرمایید که چرا این نشده است؟ چرا وعده‌ای دادید که قابل اجرا نبود یا قابل اجرا بود و شما و دولت نتوانستید آن را انجام دهید؟ راستی این روزها که در مدت کمی ۱۰ درصد از ارزش پول ملی کم شده است، چرا سکوت کرده‌اید؟ چرا کسی باید ادعای فوق را از شما باور کند؟ چگونه می‌خواهید آن را کنترل کنید؟ چرا باید تا رسیدن دلار به قیمت حتی صدهزار تومان صبر کنند؟ راستی آیا فراموش کردید که دولت قبل را تمسخر می‌کردید که نیامدن شما این خطر را داشت که دلار ۵۰۰۰ تومان شود، حالا که به قیمت های فعلی رسیده است، چه می گوئید؟ سکه هم که دوشادوش دلار رکورد های جدید را درمی‌نوردد.

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

روزنامه آرمان ملی نیز با دست فرمان سایر روزنامه‌های اصلاح‌طلب پیش رفته و می‌نویسد:

دولت به لحاظ تعامل، ارتباط و اطلاع‌گیری از واقعیت‌ها خود را از جامعه جدا کرده است. اما آنچه در واقعیت‌های درونی جامعه می‌بینیم این مشکلات اقتصادی است که واقعیت‌های موجود در جامعه است. کسانی‌که در راس امور هستند بیشتر کار روانی انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم بیشتر یک تاکتیکی باشد که ناشی از نداشتن اطلاعات واقعی از درون جامعه است که با این تاکتیک در اصل به اطرافیان خود پمپاژ روحیه می‌کنند. این مساله هم نمی‌تواند در طولانی‌مدت دوام بیاورد چرا که امروز عصر ارتباطات و اطلاعات است و همه مسائل به‌راحتی نقد می‌شود.

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

روزنامه ایران از تلاش بانک مرکزی برای حذف دلالان ارز خبر داده و نوشته است:

مرکز مبادله ارز و طلا که بزودی آغاز به کار خواهد کرد، در دو فاز تعریف شده است. در فاز اول راه‌اندازی مرکز مبادله ارز و طلای ایران، با استقرار دستگاه‌های دولتی، از سامانه تأمین ارز خدماتی سرفصل‌های مصوب بانک مرکزی رونمایی می‌شود و متقاضیان ارز خدماتی می‌توانند از بستر این مرکز، ارز مورد نیاز خود را دریافت کنند. فاز دوم توسعه مرکز مبادله ارز و طلای ایران نیز مربوط به راه‌اندازی تابلوی حوالجات خرد ارزی است. تابلوی حوالجات خرد ارزی با تمرکز بر صرافی‌های تضامنی فعال خواهد شد. علاوه براین، ربع سکه بهار آزادی که تاکنون در بورس کالای ایران عرضه می‌شد، با راه‌اندازی به مرکز مبادله ارز و طلا واگذار می‌شود.

در ادامه این خبر آمده است:

درحالی که با اجرای سیاست‌های جدید ارزی دسترسی رسمی مردم به بازار ارز بیش از هر زمان دیگری شده است، دلالان با نیت‌های اقتصادی و سیاسی آخرین تلاش‌های خود را برای افزایش نرخ ارز از طریق کانال‌های تلگرامی انجام می‌دهند. این در شرایطی است که با وجود اینکه هنوز مرکز مبادله ارز و طلا راه‌اندازی نشده است، در ۶۰۰ صرافی و ۱۵۰ شعبه بانک‌های دولتی ارز به نرخ رسمی عرضه می‌شود. با این حال کانال‌های تلگرامی حتی در روزهای تعطیل هم نرخ‌سازی می‌کنند.
در همین راستا بانک مرکزی برای شفاف شدن نرخ‌ها اقدام به اعلام نرخ لحظه‌ای ارز در سایت ice.ir کرده است. براساس این گزارش، در سامانه نرخ لحظه‌ای ارز در ساعت ۱۵ روز گذشته و هنگام بسته شدن بازار نرخ دلار ۴۴ هزار و ۷۶۰ تومان و آخرین نرخ صرافی‌ها ۴۵ هزار و ۲۰۷ تومان اعلام شد. همچنین نرخ یورو در همین ساعت ۴۷ هزار و ۷۵۵ تومان و نرخ صرافی‌ها ۴۸ هزار و ۲۳۲ تومان ذکر شده است که فاصله زیادی با آنچه دلالان در کانال‌های خود اعلام می‌کنند؛ دارد. درواقع درحالی که دلالان از دلار ۴۸ هزار تومانی خبر می‌دهند، نرخ رسمی و قابل دسترس آن در کانال ۴۴ هزار تومان قرار دارد.

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

روزنامه همشهری نیز گزارش میدانی از وضعیت بازار گوشت تهیه کرده و می‌نویسد:

بررسی‌ها از روند عرضه گوشت قرمز در کشتارگاه‌های رسمی نشان می‌دهد که در فاصله خرداد ۱۴۰۰تا اسفند همان سال، هر ماه بالای ۵۰هزار تن گوشت قرمز عرضه شده و در فروردین سال ۱۴۰۱در نتیجه کاهش میزان مصرف و تقاضا به ۴۷هزار تن در ‌ماه رسیده است. در ماه‌های بعد اما روند عرضه گوشت قرمز صعودی بوده و در شهریور ۱۴۰۱به بالاترین میزان از دی‌ماه سال ۱۳۹۹رسیده و تولید به ۵۸هزار تن رسید. روند کاهشی تولید و عرضه گوشت قرمز در ماه‌های بعد نشان از یک چالش بین عرضه و تقاضا داشت و در دی‌ماه امسال میانگین تولید گوشت قرمز به اندکی بیش از ۴۱هزار تن رسید که کمترین میزان از بهمن سال ۱۳۹۹به شمار می‌رود.

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

پروژه‌بگیرها و پروژه مونیخ

دعوت عناصر ضدانقلاب به کنفرانس مونیخ و اثبات دوباره بازیچه بودن اپوزیسیون خارج‌نشین برای افزایش فشار از سوی غرب بر ایران مورد توجه بسیاری از روزنامه‌ها قرار گرفته است، روزنامه وطن امروز دراین باره نوشته است:

کنفرانس امنیتی مونیخ امسال در شرایطی برگزار شد که در اقدامی خلاف عرف دیپلماتیک به جای نمایندگان دولت‌های چند کشور از اپوزیسیون این دولت‌ها دعوت به عمل آمده بود که جمهوری اسلامی ایران هم یکی از این دولت‌ها به‌حساب می‌آمد. دولت‌های غربی که در ماه‌های گذشته با بیش‌فعالی به دنبال بهره‌گیری حداکثری از موج آشوب‌ها و اغتشاشات بودند، این بار درهای این کنفرانس را روی بدنام‌ترین و مضحک‌ترین چهره‌های ضدانقلاب باز کردند؛ اقدامی که به روشنی ضدایرانی و نزاع‌آفرین بود.

وطن امروز نوشته است:

آنچه در کنفرانس امنیتی مونیخ اتفاق افتاد نشان از این دارد که غربی‌ها به دنبال استفاده حداکثری از ابزار اپوزیسیون خارج‌نشین هستند. در این سناریو تلاش می‌شود ابتدا با مشروعیت‌بخشی به جریان ضدانقلاب و ویرانی‌طلب برای آنها مشروعیتی نمایشی دست و پا کنند و در عین حال مواضع ضدایرانی آنها را به ابزاری برای فشار به ایران تبدیل کنند. مساله‌ای که پیش از این نیز با سناریوی پارلمان اروپا برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی مشاهده شد؛ به‌گونه‌ای که ابتدا با تصویب چنین طرحی در پارلمان اروپا که مصوباتش ضمانت اجرایی ندارد فضایی تبلیغاتی برای فشار به تهران را به وجود آورند و بعد با قرار دادن سرنوشت این مصوبه در شرایطی مبهم، آن را به ابزار فشار سیاسی به ایران در مذاکرات احتمالی تبدیل کنند.

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

روزنامه جوان نیز با اشاره به حضور رضا ربع پهلوی در نشست مونیخ نوشته است:

رضا پهلوی در حاشیه اجلاس مونیخ – که البته با حضور او و مصی علینژاد به ابتذال کشیده شد- مورد سؤال یک خبرنگار قرار گرفت که آیا تصویر او به عنوان میراث‌دار یک رژیم غیردموکراتیک به خط مشی او برای برقراری دموکراسی ضربه نمی‌زند؟ رضا پهلوی در پاسخ گفت که «کسی شما را به خاطر اقدامات والدینتان قضاوت نمی‌کند، در مورد من هم نباید به خاطر اقدامات آن‌ها قضاوت شوم، بلکه عملکرد خودم باید معیار قرار بگیرد.»
آن سؤال کننده، اگر بلد بود و اگر واقعاً دنبال سؤال بود، باید پاسخ می‌داد که من که یک خبرنگارم، به خاطر اقدامات والدینم قضاوت نمی‌شوم، چون به خاطر پدر و مادرم اینجا نیستم، اما توی رضا پهلوی غیر از اینکه فرزند محمدرضا پهلوی هستی، چه ویژگی‌ای داری که به خاطرش اینجا باشی؟ مبارزه خاصی؟ اقدام اجرایی خاصی؟ تحصیلات و نخبگی ویژه؟ تو به خاطر اقدامات والدینت قضاوت می‌شوی، چون غیر از آن‌ها و غیر از یک ژن شاهی سرنگون شده، هیچ نیستی! تو هفت ساله بودی که تاج ولیعهدی را که یک جایگاه کاملاً موروثی است، بر سرت گذاشتند، پس چگونه می‌شود بی‌ارتباط با والدینت باشی!؟

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

آوارگی تروریست‌ها در لندن!

پس از شکست آشوب‌ها در ایران، شبکه «سعودی اینترنشنال» که از مدتی پیش حمایت‌های آل‌سعود و انگلیس را از دست داده، به آوارگی رسیده و حالا در آمریکا دنبال مقر و ساختمان می‌گردد. روزنامه کیهان نوشته است:

یکی از دلایل انتقال پخش برنامه‌های سعودی اینترنشنال از لندن به واشنگتن را می‌توان در پایان یافتن تاریخ‌مصرف آن برای نظام سلطه دانست چه آنکه این شبکه و مدیران آن با به جیب زدن دلارهای سعودی و انگلیسی و هزینه‌های هنگفت، هیچ عایدی برای غربی‌ها در برابر ایران نداشته است! مدلول این ادعا شکست پروژه آشوب در ایران است چه آنکه از حمایت مالی و لجستیک آمریکا، انگلیس و عربستان و همچنین رژیم صهیونیستی از این شبکه، آبی برای آنها گرم نشد و فرجام خباثت‌های ضدانقلاب و معاندان نظام، شکست تمام‌عیار از ملت و نظام جمهوری اسلامی بود. مردم به القائات و دروغ‌های سعودی اینترنشنال وقعی نگذاشتند و با حضور حماسی در مراسم باشکوه شهیدان مدافعان امنیت و همچنین راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال نشان دادند که اقدامات و شیطنت‌های خبیثانه ضدانقلاب نمی‌تواند بر انسجام و وحدت ملی و پیوند ملت با حاکمیت خدشه‌ای وارد آورد.

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا ترویست‌های سعودی اینترنشنال آواره شدند؟ / پشت پرده معرکه‌گیری پروژه‌بگیرها در مونیخ پس از اغتشاشات! بیشتر بخوانید »

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم



حضور ثابتی در یک برنامه تلویزیونی با صلاحدید شخص شاه، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و خیلی زود نام او به مظهر رعب و سرکوب رژیم شاه بدل گشت.

سرویس سیاست مشرق– چندی قبل در تجمع نیروهای ضدانقلاب در لس آنجلس آمریکا، تصویری منتشر شد که همچنان محل بحث و تحلیل و حتی واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی است. پرویز ثابتی شکنجه‌گر معروف ساواک و رئیس اداره سوم دستگاه امنیتی رژیم پهلوی همراه با خانواده اش به عنوان “دموکراسی‌خواه” و با شعار “آزادی” مردم ایران در این تجمع ضد ایرانی شرکت کرده‌ بودند. البته طنز و تناقض ماجرای حضور پرویز ثابتی در تجمع لس آنجلس به حدی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

گزارش تحلیلی مشرق درباره نمایان شدن ثابتی را اینجا بخوانید :

چرا سازمان سیا از یک ساواکی تاریخ مصرف گذشته رونمایی کرده است؟ /شکنجه‌گر مخوف دموکراسی‌خواه شد! + تصاویر

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

به همین مناسبت نگاهی به زندگی و زمانه «پرویز ثابتی»، نماد سرکوب و اختناق در دوران پهلوی دوم خواهیم داشت. (این گزارش، بازنشر گزارش مشرق در آبان ماه سال 1396 است )

“من همیشه با هرچیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده ام و هیچ وقت خودم نه شکنجه دیده ام و نه بازجویی کرده ام.”(پرویز ثابتی، «در دامگه حادثه»)

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«پرویز ثابتی» مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در ۱۳۱۵ش. و در خانواده‌ای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان‌های حسینیه و شاه‌پسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهده‌دار بود. پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن ۱۳۳۷ و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود

او در شرح حالی که برای استخدام در ساواک نوشت، دوران کودکی و خانواده خود را چنینی شرح داد:

“… از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محله‌ای به نام تپه‌سر سکونت داشته‌ام و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته‌ام و از مهر ۱۳۳۱ خانواده‌ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گردیدند تا اسفندماه ۱۳۳۴ و از اوایل ۱۳۳۵ پدرم بعد از تهیه منزل ما نیز به آنجا عزیمت نمودیم. در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شده‌ام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کرده‌ام. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه‌پسند سنگسر از سال ۱۳۲۲ الی ۱۳۲۸ و دوران دبیرستان در فیروز فهرام و تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بوده‌ام و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شده‌ام و به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم و دارای چهار برادر… و یک خواهر… هستم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می‌زیسته‌ام و پدر و مادرم بهایی بوده‌اند[،] لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ ۲۴/۱۰/۳۷ الی ۲۴/۱۰/۳۸ از خدمت معاف شده‌ام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد. رسالة پایان تحصیلات دانشکده حقوق راجع به کسانی که مجازات نمی‌شوند، یعنی صغار و مجانین بوده است. همان‌طور که مشاهده می‌شود بنده از اهالی سنگسر هستم و سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن‌پرست است. رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی ۲۸ مرداد دلیل بر این ادعاست. به طریق اولویت اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن‌پرست می‌باشم.”

ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت در پیوند تنگاتنگ با موساد قرار گرفت. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان «سخنگوی ساواک» و « مقام امنیتی» شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار می آمد و با ارتباطاتی که با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگی‌های ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می کرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

وی که دوره جنگها و عملیات ضد پارتیزانی و ضد چریکی دیده بود، با تجهیزات و امکانات گسترده، گروهی را که در اسرائیل و دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین دوره دیده بودند برای مبارزه با چریک های مارکسیست مسلح در سیاهکل گیلان به محاصره جنگل فرستاد.

در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک – شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد را ایفا می‌کرد و ساواک نقش «ام. آی. ۵» را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل ‌شد و بعدها در شهرستان‌ها نیز شعبه‌هایی که تحت نظر مرکز فعالیت می‌نمودند، راه‌اندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص ‌یافت، فعالیت خود را آغاز می‌نماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین می‌گردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار می‌گیرند.

ثابتی در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی)تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
ارتشبد نعمت الله نصیری

گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده می شد، عمدتاً از طرف ثابتی و حلقه‌ی او تنظیم می گردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند، گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران « منبع خبری» که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او می گذاشتند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی از زمره دوستان نزدیک هویدا بود و در ملاقات‌هایی که هر چهارشنبه شب با وی داشت اطلاعاتی را در اختیار وی قرار می داد که بی گمان یکی از ابزار تثبیت و تداوم قدرت هویدا بود. در هر ارزیابی از موقعیت هویدا نام وی به میان می آید زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش بهایی خود داشته است.

علت مشهور شدن ثابتی

دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. در آن واقعه، یک گروه چریکی مارکسیست که از شاگردان «بیژن جزنی» بودند به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کردند و بعد در پی بسیج نیروهای امنیتی به منطقه تقریبا همه آن ها کشته و دستگیر شدند. این گروه مارکسیست، پایه گذار گروهی موسوم به «چریک های فدایی خلق» شدند.

به هر حال حضور ثابتی در این برنامه تلویزیونی که به صلاحدید شخص شاه انجام گرفت، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و دیری نگذشت که نام او به مظهر رعب و سرکوب ساواک تبدیل شد. البته گروه های مسلح چپ در میان خود، او را با یک اسم مستعار دیگر می شناختند: ابرو کمانی

البته این تنها حضور «ابروکمانی» بر صفحه تلویزیون نبود و او چندبار دیگر به عنوان «مقام امنیتی» و در واقع سخنگو و «ویترین» ساواک به تلویزیون رفت. یکی از فیلم هایی که از حضور او در تلویزیون ملی آن زمان در اینترنت موجود است، یک جلسه مطبوعاتی است که در آن «مسعود بهنود»، روزنامه نگار سوگلی هویدا از مقام امنیتی درباره گزارش تایمز لندن می پرسد که مدعی شده بود، ساواک دارای «۵ میلیون»! کارمند است. ثابتی در پاسخ به این پرسش گفت:

“بنده تصور نمی‌کنم که سازمان‌های امنیتی آمریکا و شوروی هم این تعداد مأمور در اختیار داشته باشند. این رقم برای من تعجب‌آور و مسخره بود. ما دو نوع مأمور داریم. یک دسته کارمندان رسمی سازمان امنیت که مثل بقیه کارمندان رتبه شغلی و حقوق می‌گیرند و دسته دیگر که تعدادشان بیشتر است اما در استخدام رسمی ما نیستند و ممکن است برخی‌شان کارمند دولت هم باشند.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«حسین فردوست»، دوست صمیمی و محرم محمدرضا پهلوی که به نوعی بنیانگذار ساواک بود، نقشی پررنگ در ارتقاء ثابتی داشت. فردوست درباره نقش این برنامه های تلویزیونی در صعود جایگاه ثابتی گفت:

“در این نمایش‌های تلویزیونی او بسیار خوب و محکم صحبت می‌کرد و همه را تحت‌تأثیر قرار می‌داد؛ به دلیل بیان عالی و عدم تردید در سخنانش. دعوت‌ها از او در خانه رجال شروع شد و ثابتی در چندین میهمانی از من خواهش کرد شرکت کنم که شرکت نمودم. در این میهمانی‌ها خانم‌های زیبا چندین‌هزار تومان هزینه آرایش خود می‌کردند تا موردپسند «مقام امنیتی» واقع شوند و دور او را می‌گرفتند و خود را معرفی می‌کردند و کارت و آدرس می‌دادند. من چند بار به چند خانم که میل داشتم صحبت کنم، نزدیک شدم و هرچه گفتم «من فردوست هستم» بی‌فایده بود! همه «مقام امنیتی» را می‌خواستند و فردوست و امثال فردوست برایشان مهم نبود! این عنوان «مقام امنیتی» تا انقلاب روی ثابتی ماند و همه‌جا به پذیرایی از او افتخار می‌کردند.”

ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعی فرد درباره ارتقاء خود در ساواک چنین گفت:

” پس از سه ماه از آغاز خدمتم در ساواک، به علت گزارش های تحلیلی ام راجع به مسائل سیاسی جاری کشور به ریاست بخش بررسی های سیاسی در امور امنیت داخلی منصوب شدم. از همان ابتدا خواستم به رده های بالاتر در ساواک و شخص پادشاه توجه دهم که تامین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروه های مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در طول دوران خدمتم در ساواک از هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارش های مستند ارائه دادم و چندین بار برای تهیه این گزارش ها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتم. تا آنجا که در سال ۱۳۵۰ اسدالله علم وزیر دربار و سپهبد ایادی و امیرهوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که به آنان وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم.”

فردوست میل به خودنمایی و البته ظاهر خوش خط و خال ثابتی را در ترفیع او بسیار موثر می دانست:

” زمانی که قائم‌مقام ساواک شدم، ثابتی یک جوان کمتر از سی سال بود و شغل او ریاست بخش مربوط به احزاب پنهانی بود. او را ندیدم تا زمانی که مقدم را به جای مصطفی امجدی مدیرکل سوم کردم…، برداشت من از ثابتی این بود که بسیار مقام‌پرست و متظاهر است. دارای هوش خوب – و نه بیشتر- است ولی قوه بیان خیلی خوبی دارد. در مجموع کارمند خوبی به‌شمار می‌رفت، ولی به علت آن قدرت بیان و تظاهر، خود را بیش از آن چیزی که بود نشان می‌داد. این رفتار قطعا در من اثری نداشت ولی در دیگران مانند مقدم و نصیری مسلما بی‌اثر نبود. دروغ و راست را مخلوط می‌کرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد. آرام و مسلط بر اعصاب خود بود. ساختمان فکری‌اش طوری بود که همیشه به او خوش می‌گذشت. از خود انتقاد نمی‌کرد و راضی و خیلی راضی از خود بود…، ثابتی به هیچ‌وجه نمی‌توانست اعتماد مرا جلب کند و به نظر من او برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود و بیشتر به درد کار سیاسی می‌خورد. هیچ‌وقت میل نداشتم مرئوس مستقیمی مانند ثابتی داشته باشم.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
ارتشبد حسین فردوست

فردوست درباره جاه طلبی بسیار بالای ثابتی و علاقه او به در چشم بودن و بروز بیرونی(رخلاف بیشتر مقامات امنیتی) نیز اظهارات جالبی کرده است:

“من که جاه‌طلبی ثابتی را می‌دیدم، خواستم که او را در کار سیاسی مشغول کنم لذا از هویدا خواستم که یک پست وزارت به ثابتی بدهد. او مطابق طبع هویدا هم بود. زمانی که مسئله را به ثابتی گفتم از خوشحالی باور نمی‌کرد. هویدا، ثابتی را خواست و وزارت را به او پیشنهاد کرد و او اجازه فکرکردن درباره نوع وزارتخانه خواست. در همین احوال منوچهر آزمون (کارمند ساواک) معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اوقاف شد. این مسئله به ثابتی برخورد و از وزارت منصرف شد. او بعدا به من گفت: «وقتی آزمون که در ساواک چندین رده از من پایین‌تر بود، معاون نخست‌وزیر شود، دیگر وزارت چه افتخاری دارد؟!» من گفتم: پس صبر کن تا نخست‌وزیر شوی! این حرف در او اثر کرد و باورش شد و تا زمان انقلاب این مسئله در ذهنش بود.”

از سال ۴۹ که به معاونت اداره کل سوم ساواک(اداره امنیت داخلی) و در واقع ستون ساواک، رسید، نقشی اساسی در حکومت پیدا کرد، چرا که تقریبا هر شغلی قابل توجهی در کشور، از وزارت تا نمایندگی تا استادی دانشگاه، وابسته به استعلامی بود که از اداره کل سوم گرفته می شد. ثابتی به لحاظ امنیتی هم سرکوب گروه های مسلح چپ و مذهبی را در کارنامه داشت، به طوری که در سال ۵۵ تقریبا همه گروه های مسلح رژیم یا متلاشی شده، و یا به گروه های چندنفره پنهان محدود شده بودند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

جنایت ساواک بر تپه های اوین

یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروه های چپ(فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.

«بیژن جزنی» از رهبران چریک‌های فدایی، همراه با شش‌نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق به نام‌های «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپان‌زاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

یکی از مهم ترین روایت ها که بر نقش ثابتی در این جنایت صحه می گذارد، شرح «بهمن نادری پور»(معروف به تهرانی)، از شکنجه‌گران معروف ساواک، در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ است. تهرانی در دادگاه در شرح ان واقعه گفت:

“زندانیان را از زندان تحویل گرفتند. ما هم در قهوه‌خانه نزدیک زندان اوین به انتظار ایستادیم. پس از تحویل آمدند و از طریق جاده‌ای که از داخل قریه اوین می‌گذشت به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم. در آنجا زندانیان را – درحالی که دست‌ها و چشم‌هایشان بسته بود – از مینی‌بوس پیاده کردند و همه را در یک ردیف روی زمین نشاندند. پس از اینکه روی زمین نشستند، «عطارپور» (بازجوی ساواک) یک قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی کرد. گفت: همان‌طور که دوستان و رفقای شما همکاران و رفقای ما را در دادگاه‌های خودشان به مرگ محکوم کردند و آنها را کشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را که رهبران فکری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام کنیم و از بین ببریم. این حرف مورد اعتراض بیژن جزنی و چند نفر دیگر واقع شد. ولی نمی‌دانم عطارپور نفر اولی بود یا سرهنگ وزیری (رییس وقت زندان «اوین») که با یک مسلسل که آورده بود، رگبار را به روی آنها خالی کرد.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی اما در کتاب خاطرات شفاهی خود موسوم به «در دامگه حادثه»، مثل بسیاری از دروغ هایی که در آن کتاب رفته است، مدعی است که زندانیان در هنگام فرار از ون انتقال زندانی به رگبار بسته شدند:

” پس از اینکه محمدتقی شهرام و سعادتی از زندان ساری و ربابه عباس‌زاده (اشرف دهقانی) از زندان قصر فرار کردند، بیژن جزنی و دوستان وی درصدد برآمدند با فرار از زندان، از خود قهرمان‌سازی کنند. آنها در زندان قصر، بسیار به موفقیت نزدیک شده بودند و در لحظه آخر، ماموران شهربانی، توانسته بودند که نقشه آنها را خنثی کنند. سرهنگ عباس وزیری، معاون اداره کل چهارم ساواک که مسوولیت زندان اوین با آن اداره بود، به من تلفن کرد و گفت: «ماموران قصد داشته‌اند، تعدادی از زندانیان را از زندان اوین به زندان دیگری منتقل کنند و در حوالی بزرگراه شاهنشاهی، زندانیان که در یک ون قرار گرفته و کامیونی از سربازان پشت‌سر آنها حرکت می‌کرده، با بریدن دستبند از «ون» خارج و قصد فرار داشته‌اند که راننده و یک مامور برای تعقیب به همراه آنها از ون خارج شده، لذا ماموران همراه به طرف آنها تیراندازی و ۹ نفر از زندانیان کشته و مامور همراه راننده نیز، تیر خورده و زخمی شده است.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

این دروغ بزرگ ثابتی که ۹ زندانی مهم برای رژیم، با دستان و چشمان بسته، چگونه توانستند همگی دستبند خود را ببرند و همزمان در بیابان های آن موقع اطراف اوین پا به فرار بگذارند، خود به اندازه کافی مضحک است. جدای از این که روایت های دیگر از زندانیان سیاسی و برخی عوامل رژیم شاه از زوایای مختلف این جنیات ساواک را افشاء کرده است.

البته برای کسی که در اوج وقاحت مدعی می شود که نهایت شکنجه در ذهن نعمت الله نصیری(رییس ساواک) این بود که به زندانیان «چلوکباب با دوغ» بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغ‌هایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
صفحه ۳۰۸ کتاب «در دامگه حادثه»

مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است:

” با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنچه در توان داشتم از آن جلوگیری می‌کردم. هیچ‌گاه ندیدم فردی مورد شکنجه قرار گیرد. موقعی که از سرپرستان بازجویی سؤال می‌کردم غالبا جواب این بود که زندانی با مأموران به زدوخورد پرداخته و مجروح شده است!”

این در حالی است که عمده زندانیانی که نسبت به انتشار کتاب خاطرات ثابتی واکنش نشان دادند، بر نقش مستقیم او در شکنجه زندانیان صحه گذاشته اند. مثلا «نصرت الله تاجیک»، از زندنیان سیاسی قبل از انقلاب دعاوی خنده دار ثابتی را چنینی زیر سوال برده است:

” در بازداشت سال٥٢-٥٣ چون در زندان اوین بودم او را ندیده بودم و همچون سایرین وی را به نام مقام امنیتی می‌شناختم تا اینکه در دستگیری سوم در کمیته مشترک ضد خرابکاری در میان شکنجه و بازجویی‌ها او را که میان بازجویان، «آقا» نامیده می‌شد دیدم. در دو نوبت توسط رسولی و ثابتی مورد سؤال‌وجواب و شکنجه قرار گرفتم که نسخه‌های بازجویی من به احتمال زیاد موجود است.”

ثابتی، عامل اعدام نشدن رجوی

پرویز ثابتی طبق صفحه ۲۸۲ کتاب خاطرات خود، کاظم رجوی، برادر بزرگ تر مسعود را با حقوق ماهی ۱۰۰۰ فرانک به مأمور ساواک تبدیل می کند. در سال ۱۳۵۰ که در پی ضربه شهریورماه ساواک به مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، اعضای سازمان دستگیر و به اعدام محکوم می شوند، کاظم رجوی با ثابتی تماس می گیرد تا برادر خود (مسعود رجوی) را نجات دهد. ثابتی در این زمینه می گوید:

“من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم، شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد.”

فرار حمید اشرف از تور ثابتی

حمید اشرف، رهبر گروه مارکسیست مسلح چریک های فدایی خلق، در سال‌های ۵۴ و ۵۵ از اهداف اصلی تعقیب شهربانی و ساواک بود.

اشرف ان قدر برای شاه اهمیت داشت که تقریبا بعد از هر گزارش «شرف عرضی» نصیری و ثابتی به او، از آن ها درباره دستگیری حمید اشرف می پرسید:

“هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

در عملیات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵ علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید:

“گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر دادند که گزارشی به عرض اعلیحضرت رسیده است که مأمورین واحد اجرایی کمیته ی مشترک ضد خرابکاری که عمدتا پرسنل شهربانی بودند، آموزش لازم را برای محاصره ی خانه های امن و مقابله ی با گروه های تروریستی ندارند و اعلیحضرت دستور داده اند، دفتر ویژه طی یک بازرسی وسیع، نواقص کار را یافته و گزارش کند “

در نهایت حمید اشرف و ده تن دیگر از اعضای سازمان در تیر ماه ۱۳۵۵ بعد از ساعت های درگیری به دست نیروهای ساواک کشته می شوند. کشتن حمید اشرف و متلاشی کردن مرکزیت چریک های فدایی، یکی از بزرگ ترین دستاوردهای امنیتی ثابتی برای رژیم شاه بود.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
سفر ثابتی به مشهد با همسرش به اتفاق سپهبد جعفرقلی مستوفی و همسرش(نحوه چادر سر کردن همسران آن ها به خوبی گسست مقامات پهلوی از مردم را نشان می دهد)

پیش بینی انقلاب توسط ثابتی

ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او می گوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:

“موقعی که کارتر در آمریکا داشت برای ریاست جمهوری فعالیت می کرد مطالبی را علیه شاه گفته بود. نتیجتا در داخل، مخالفین رژیم بسیج شده بودند و فکر می کردند که الان دوباره فرصتی پیش می آید که بتوانند کارهایی بکنند. زمانی که کارتر انتخاب شد ولی هنوز به دفترش نرفته بود، یعنی در آذر ۱۳۵۵، من بوسیله (ارتشبد نعمت الله) نصیری (سومین رئیس ساواک) یک گزارشی برای اعلیحضرت فرستادم و گفتم به نظر می آید که سناریوی سال ۱۳۳۹ و ۴۰ یعنی دوره ۱۹۶۰ و ۶۱ در دوره کندی دوباره دارد تکرار می شود و مخالفین به این نتیجه رسیده اند که حالا کارتر اعلیحضرت و ایران را تحت فشار قرار می دهد و فرصتی پیش می آید که اینها بتوانند خود را به صحنه بیاورند و به اصطلاح ایشان را به چالش بکشند.”

او در این گزارش با اشاره به افزایش قابل توجه جمعیت دانشجویان و افزایش ۴ برابری جمعیت پایتخت، شکل گیری واحدهای کارگری بزرگ در تهران و اطراف آن، پیدایش گروه های مسلح جدیدی و کارآزموده شدن عناصر مسلح ضدرژیم در زندان‌ها به شاه یادآور شد که اوضاع با زمان کندی و شکل گیری ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ متفاوت است. گرچه ثابتی در این تحلیل خود به عنصر اصلی، یعنی رهبری مقتدرانه و مرشدیت معنوی حضرت امام در هدایت خیزش مردمی علیه رژیم شاه، وزن چندانی نمی دهد و این اشتباه بزرگ او و سایر کارگزاران رژیم شاه و حامیان خارجی آن ها بود. به هر حال، ارسال همین گزارش هم ظاهرا باعث خشم شدید شاه می شود که در سال ۵۵ خود را در اوج قدرت و اقتدار تصور می کرد:

” این گزارش را دادم نصیری برد برای اعلیحضرت. اعلیحضرت هم از دست من عصبانی شد که این ثابتی باز چیزهای منفی را سرهم کرده و هیچ پیشرفت های مملکت را ندیده، به اصلاحات ارضی اشاره نکرده، سهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات را ندیده، ارتش ما از ۱۵۰ هزار نفر شده ۶۰۰ هزار نفر را ندیده، ساواک و شهربانی را ندیده و همه سیاه ها را سرهم کرده و می گوید اوضاع خراب می شود. نخیر هیچ چیز نخواهد شد و شما کار خودتان را بکنید. این اولین گزارش است در آذر ۱۳۵۵. اعلیحضرت فکر می کرد مثل همان بحرانی که در دوره کندی پیش آمد و توانست طوری اداره کند تا طوفان از سر بگذرد، این بار هم می تواند اداره کند. این بار اما، -البته ما که آن موقع نمی دانستیم- ولی به هر حال ایشان مریض بود و نمی توانست قاطعانه تصمیم بگیرد و به هر حال مملکت به مرحله ای رسید که دیگر کنترل از دست خارج شد.”

مقاله رشیدی مطلق

حضرت امام به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش – مصطفی خمینی – بیانیه هایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن می گوید. شاه با دیدن آن ها به شدت عصبانی شده و به نصیری – رئیس ساواک – می گوید:

“این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله ی انگلیسی ها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامه های اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود “

نصیری به ثابتی می گوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل می کند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود می دهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی می گوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه می پسندد و به دستور او در روزنامه ی اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر می شود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.

ماجرای فهرست «۱۵۰۰ نفره» انقلابیون

در خردادماه ۵۷، زمانی که دولت جمشید آموزگار(فراماسون معروف و عامل مارکدار ایالات متحده) کم کم سررشته کنترل اوضاع کشور را در برابر انقلابیون از دست می داد، ارتشبد نعمت الله نصیری و بالتبع، پرویز ثابتی که مهره مورد وثوق او بود، از چشم شاه افتاده بودند و زمزمه های خانه تکانی در ساواک جدی بود. با این حال، ثابتی برای حفظ نظامی که همه چیزش را به ان مدیون بود دست از فعالیت برنداشت.

او به ادعای خود در آستانه ۱۵ خرداد ۵۷، طرحی را برای دستگیری ۱۵۰۰ نفر از چهره های مخالف رژیم تهیه کرد تا به زعم خود خیزش مردمی را کنترل کند. او ابتدا این طرح را به جمشید آموزگار، نخست وزیر، ارایه داد، ولی آموزگار که چهره ای به شدت محافظه کار و اصولا تکنوکرات بود، موافق اجرای این طرح نبود. از همین رو، ثابتی طرح خود را نزد دوست دیرین و همکیش خود، امیرعباس هویدا برد که در آن مقطع وزیر دربار پهلوی بود:

“رفتم پیش هویدا و گفتم خبر اعلامیه دولت را شنیدید؟ گفت بله خوب بود بد نبود. گفتم حالا داستان این شده و آقای آموزگار اینطوری می گوید و شما باید اعلیحضرت را متقاعد کنید که ما این ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنیم وگرنه اوضاع از کنترل خارج می شود. گفت اینها کی هستند؟ من یکی یکی می گفتم و او یادداشت می کرد. سران نهضت آزادی و جبهه ملی و ۳۰۰ نفر وعاظ افراطی طرفدار خمینی، ۴۰۰ نفر طلاب مدارس حقانی و فیضیه و خان قم بودند، تعدادی هم اعضای همین گروه های تروریستی بودند که ما پیش از آمدن صلیب سرخ آزادشان کرده بودیم که دلیلش مفصل است و باید جداگانه بگویم. هویدا این ها را یادداشت کرد و گفت بهت خبر می دهم. ساعت ۹ شب به من تلفن کرد که من مطالب شما را به عرض شاه رساندم و فردا صبح نصیری یک گزارش بیاورد.”

ثابتی مدعی است که شاه جلوی بسیاری از اسامی این فهرست منها گذاشت و در نهایت لیست دستگیری‌ ها را به ۳۰۰ نفر تقلیل داد:

” دیدم که جلوی بعضی از این اسم ها منها و جلوی بعضی به اضافه گذاشته. اول از همه نهضت آزادی و سرانش منها داشتند. گفتم یعنی چی؟ گفت اعلیحضرت فرموده اند که چون اینجا یک کمیته حقوق بشر درست کرده اند و اینها با آمریکا در ارتباطند، نه. جبهه ملی هم همینطور، نه. بعد ۴۰۰ نفر طلاب مدرسه فیضیه و حقانی و خان قم هم نه. گفتم اینها دیگر برای چه نه؟ گفت فرموده اند اینها بازداشت دسته جمعی است… نه، نه، نه، تا آمد روی وعاظ افراطی طرفدار خمینی با چند تا افراد تروریست که روی هم ۳۰۰ نفر بود. ما از فردایش شروع کردیم به دستگیری این ۳۰۰ نفر. تمام تدارکاتی که اینها می کردند برای ۱۵ خرداد بود تا در سالگرد ۱۵ خرداد قدرتشان را نشان دهند. بعلت دستگیری این ۳۰۰ نفر، ۱۵ خرداد آب از آب تکان نخورد. در صبح ۱۵ خرداد در بازار تهران ۲۰-۳۰ درصد از مغازه ها بسته بود بعدش هم باز شد و تمام شد و رفت.”

با وجود این ادعای گزاف ثابتی که طبق معمول از ان اغراق ها و خودنمایی‌های خاص نشان دارد، در ۱۶ خرداد ۵۷ نصیری از ریاست ساواک برکنار شد پس از برکناری ارتشبد نصیری رئیس ساواک در روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ تغییرات مهمی در ساواک روی داد بدین معنی که سپبهد ناصر مقدم رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران که در امور امنیتی تا حدودی به ملایمت و اعتدال شهرت داشت و در گذشته سال‌ها از مقامات مهم ساواک و مدیرکل اداره سوم بود، جانشین نصیری شد و با رفتن او، دوران یکه تازی ثابتی هم در ساواک به پایان رسید. او که از قبل، یعنی از زمان ریاست مقدم بر اداره کل سوم، با او رابطه چندان خوبی نداشت، کم کم به حاشیه رفت تا این که در پاییز ۵۷ دچار این احساس خطر شد که در صورت ماندن در کشور، به سرنوشت نصیری، هویدا، داریوش همایون و امثال آن ها دچار شود که شاه برای کاستن از التهابات عمومی، آن‌ها را بلاگردان خود کرده و به زندان انداخته بود.

بنا بر یکی از گزارش های ساواک به تاریخ ۱ آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

گرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عده‌ای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عده‌ای از زندانیان که به موجب ماده پنج قانون حکومت در طول ماه‌های شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و از آنان حلالیت طلبیده و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: “یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی «ال‌عال» ‌متعلق به اسرائیل مستقیما از تل‌آویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت.”

و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده که در ۹ آبان، برای ان که به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقصاد اروپا ترک کرده بود. و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزء آن هاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شده‌اند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهم‌ترین پست ساواک برکنار شد».

ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. در همه این سال‌ها او ظاهرا به تجارت مشغول بوده، لیکن به هیچ عنوان منطقی نیست که یک «مقام امنیتی» رژیم شاه در آن سطح، با ان ارتباطات گسترده با موساد و سیا و ام آی۶، تنها در کنج حجره تجارت به چرتکه انداختن مشغول بوده باشد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
محل زندگی و کار ثابتی در شهر اورلاندو ایالات متحده

**سهیل صفاری

منابع

http://sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=۳۲۴۹۸

https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۳/۰۷/۲۲/۵۲۷۲۱۸

http://www.iichs.org/index.asp?id=۳۴۴&doc_cat=۷

http://sharghdaily.ir/News/۷۷۷۸۹/۳۷

http://shekanjegaran-savak.mihanblog.com/post/۳

http://www.parhamnews.com/۱۳۹۶/۰۱/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم بیشتر بخوانید »