محمدهادی صحرایی

حقوق بشر آمریکایی

حقوق بشر آمریکایی


گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس – محمدهادی صحرایی؛ اگر بخواهیم با منطق تاریخ سخن بنگاریم باید قدمت آمریکای جدیدی را کمتر از عمر عمارت عالی قاپوی اصفهان بدانیم. آمریکا، با منقرض کردن سه تمدن اصیل و بزرگی که صاحبان واقعی این قاره کهن بودند، متولد شد. حکومت شروری که با هجوم اروپاییان به این قاره آغاز شد و از همان ابتدا با تحریف و دروغ، کار خود را شروع کرد؛ و اکنون چنان با اعتماد به نفس از «کشف این قاره» سخن می‌گویند که دهان‌ها بسته باشند و نپرسند پس، تمدن‌های عظیم مایا و آزتک و اینکا در کجا ساکن بودند؟

و بنا‌های عظیمی که گویای معماری ویژه و زیبای بومیان آنجاست چه می‌گویند؟ از دید اشغالگران آمریکا، بومیان این قاره انسان محسوب نمی‌شوند که خود را فاتح و کاشف می‌نامند؟ از کجا دزدان دریایی و غارتگران سرزمینی که خودشان «بهشت» نامیدند را ملاک و معیار قرار دادند؟

تفکر تمامیت‌خواه و مستکبر غربی، این بار با کریستف کلمب، تاریخ سرزمین بزرگ آمریکا را جعل کرد.

کسی که تاریخ را واقعیتی قانونمند و علم تکرارپذیر بداند، می‌داند که خطی ممتد، تاریخی و فعال، تاریخ را تحریف کرده است و گویی دستانی نامرئی آن را آن‌گونه که خواسته نوشته، نه آن‌گونه که بوده است. جعلی، ظریف و دقیق و طبق اصولی خاص، که به سختی قابل شناسایی است. معرفی زن به عنوان «محور معصیت و مصیبت»، به‌گونه‌ای که در روایت‌هایش، به ندرت می‌توان داستانی حتی از پیامبران یافت که پای یک زن در میانش نباشد.

نفرت قابیل از هابیل را به خاطر زیبایی یک زن معرفی می‌کنند نه دشمنی با ولایت عهدی هابیل. داستان هجرت ابراهیم نبی که درود خدا بر او را به خاطر حسادت ساره به هاجر و… تا همین امروزی که «زن» را برای صید مردم و کشور‌ها به قلاب می‌زنند و آشوب و اغتشاش می‌سازند.

خلقت را بر پایه اتفاق و انفجار می‌دانند و برای پیش از آن پاسخی عقلانی نمی‌دهند. اگر انفجار بزرگ صحت دارد، چه چیزی آن انفجار را به وجود آورده بود؟ تاریخ را «اپیکوری» تعریف می‌کنند. انسان جویای لذت و منفعت‌طلب. پیامبران که معلمان بی‌اشتباه خلقت هستند را معمولی و جایزالخطا و وحی را تجربه شخصی وهم‌آلود و معجزه را کاری ساحرانه تعریف می‌کنند. تاریخ را تعریف «صهیونی» می‌کنند. جادومحور و عقل‌ستیز. مثل عهد قدیم و جدید تحریف شده و مثل افسانه «هولوکاست» که نه اثبات می‌کنند و نه اجازه تحقیق می‌دهند؛ فقط منکران و منتقدانش را مجازات می‌کنند.

مبنای خوب و بد شخصیت‌ها و وقایع تاریخی را دوست و دشمن و منافع خود می‌دانند. ملاک‌هایشان دوگانه کاملاً متغیر است. مثل حقوق زن، آزادی، عدالت و…

تاریخ ایران را ۲۵۰۰ ساله می‌دانند و نمی‌گویند تمدن شش هزار سال پیش شهر سوخته که زمینه تولید و استفاده چشم مصنوعی را فراهم کرد، چه نام داشت. هرگز نمی‌گویند صد‌ها سال پیش از میلاد مسیح که یونان باستان غرق در تفکر شکاکی هراکلیتوسی بود، چگونه ایرانیان بیش از ۱۵۰ کیلومتر کانال سوئز حفر کردند و چطور چندین فرعون و پادشاه مصر ایرانی بودند؟ یک‌شبه چنین قدرتی یافته بودند یا اندیشه‌ای انباشته داشتند؟ تمدنی که کشتارگاه حیرت‌آور «کلوسئوم» را برای خونریزی بی‌گناهان می‌سازد با تمدنی که معمارانش پارسه و پاسارگاد و طاق کسری را برای اثبات فرهنگ و هنر می‌سازد یکی است؟ درست است پادشاهان ما ظالم بودند، ولی افتخار بنا‌های تاریخی برای پدران ماست که خالق این مفاخر هستند. در ایران ما، بیستون‌هایی که عشق ساخت و شهرتش را پادشاهان بردند، کم نیستند.

تاریخ نوشته شده در قالب غربی‌ها دروغ و جعل بسیار دارد. مثل «جعل واژگان و مفاهیمی» که بتواند زمینه و توجیه ستم ظالمان باشد که یکی از آن‌ها حقوق بشر آمریکایی است. آن‌ها که با ورودشان به آمریکا «یُهلک الحرث والنسل» کردند و نسل آدم و حیوان بومی آنجا را درآوردند اکنون مدافع حقوق بشری هستند که خود قصابش هستند. تفکر شرور و مستکبری که در این وجیزه از آن گفته می‌شود همان است که سرزمین و مردم آمریکا و واژگان مقدس را نیز به گروگان گرفته و اجازه بیان و حیات آزاد را از آن‌ها گرفته است.

مردم را بردگانی می‌خواهد که او را به خدایی بشناسند وگرنه عاقبتی مثل مالکوم ایکس یا جرج فلوید یا مستر چوِ تیک تاک، در انتظار آنهاست. یا با تیر می‌میرند و یا با زانوی پلیس، خفه می‌شوند یا با قانون دوگانه در دادگاه تفتیش عقاید می‌پیچند.

قاعده‌ای که از تاریخ صدر اسلام آموخته‌ایم این است که هرگاه امثال معاویه‌ای که در زمان خود، نماد استکبار بود، مطالبه‌گر خون امثال جناب عثمان شد، باید دانست تله‌ای است برای حاشیه سازی و به هم زدن برنامه و تمرکز حکومت علوی، که هرگز نباید به آن نزدیک شد یا اگر کم‌فهمانی مثل خوارج، مطالبه‌گر حکم خدا شدند باید دانست که این نیز تله‌ای دوسر باخت و کلمه‌ای حق است که پشت آن پنهان شده‌اند تا با حق بجنگند.

مثال‌ها بسیار است، ولی نمونه اخیر آن آمریکاست که نماد استکبار جهانی و شیطان بزرگی است که تولدش در خون بومیان و تغذیه‌اش از خون بی‌گناهان و حیاتش با دروغ است. اگر او مطالبه‌گر حق شد باید فهمید که شیاد بزرگ، به فکر کلاهبرداری افتاده و صیاد نابکار، دام گسترده است.

اگر تجملات و زرق و برق فریبنده و امواج سهمگین سمپات‌ها و رسانه‌های آمریکا اجازه دهد، می‌توان چهره واقعی تفکر خطرناک آمریکا را شناخت و به قضاوت نشست. تعداد جنگ‌ها و کودتا‌هایی که این کشور به نام آزادی و حقوق بشر در جهان به راه‌انداخته را با میزان تولید و فروش سلاح و مواد متنوع مخدر و تجارت سکس و محصولات پورن برای قتل‌عام فرهنگی جهانیان می‌توان بررسی کرد و به ذات «لجن‌ساز» و «عفونت پراکن» تفکر حکومت آمریکا پی برد.

ساده‌لوحانه‌تر از اینکه برخی ریشه دشمنی آمریکا با ایران را در انقلاب اسلامی بدانند شاید تفکری باشد که گمان کند با کنار آمدن و گفت‌وگوی با شیطان بزرگ، می‌توان زندگی آسایش‌مندی را فراهم نمود و به رفاه و ثبات رسید.

این دو فکر مهمل، به این می‌ماند که بگوییم دولت قانونی دکتر مصدق که به وسیله آمریکا و انگلیس و همدستی محمدرضا پهلوی با آنان ساقط شد، دولتی بسیجی و انقلابی و آمریکا‌ستیز بود که به خاطر دفاع از فلسطین و دشمنی با صهیونیزم ساقطش کردند. یا اینکه برجام را با حدیبیه مقایسه کنند و بگویند با آن قوطی خالی توانستیم تحریم‌ها را «بالمره» رفع کنیم و دشمنی‌ها را بخوابانیم و با زبانی که بلد بودیم، مشکلاتمان را با جهان مرتفع کردیم و گشایش‌های امروز، حاصل تلاش ما بوده که عزت به پاسپورت‌ها برگشته و طلب‌ها پاس‌شده و پروژه‌ها تمام شده و هرگز کلمه «تعلیق» در متن برجام نیامده و هم چرخ سانتریفیوژ و هم چرخ زندگی مردم و هم چرخ و فلک را چرخاندیم و دعای خیر مردم هم با ماست!

تیرماه هرسال، گویای بخشی از جنایات نابخشودنی آمریکای جنایتکاری است که هرگز از حافظه تاریخی ما حذف نمی‌شود. منافقینی که امروزه مثل کرم‌هایی که بیلچه باغبان، سوراخشان را در باغچه آلبانی به هم زده است همان خون‌آشام‌هایی هستند که هفت تیر را برای کشور خود به وجود آوردند و نخبگانی از ما گرفتند که وجودشان بسیاری از مشکلات امروزمان را رفع می‌کرد و آمریکای امروزین که به رئیس‌جمهور نفاخ و بی‌هوش و حواس، مبتلا شده همان ابرقدرتی است که هواپیمای مسافربری ما را با حدود ۳۰۰ مسافر بی‌گناه و بی‌خبر، به کام مرگ کشاند و به فرمانده نامرد و بزدل ناو وینسنس، نشان شجاعت داد. صدام لعنتی که بسیاری از مشکلات امروز ما از وحشی‌گری اوست، در همین ماه، قطعنامه را پذیرفت و بی‌درنگ، قلاده منافقین را برای حمله به ایران باز کرد.

اگر بتوان شیطان را بخشود، پس می‌توان از جنایات آمریکا نیز چشم پوشید و اگر بتوان از آمریکا گذشت، می‌توان از کسانی که منافع ملی را به گروگان او درآوردند نیز گذشت. گذشت دوران کسانی که معتقد بودند آمریکا با فشردن یک دکمه می‌تواند…، همان‌گونه که خرافات وابستگی پیشرفت کشور، از واکسن کرونا تا آب خوردن مردم به آزمایش موشکی و برجام و fatf و پالرمو و تحریم‌ها و دست برداشتن از مقاومت و… گذشت.

گذشت زمان آن‌ها که می‌گفتند زبان دنیا را بلدند، ولی نمی‌توانستند با مردم خود مؤدبانه حرف بزنند. گذشت زمان ژنرال‌های بینوایی که به قول شفاهی شیطان اعتماد کردند و الماس را به آبنبات فروختند و کاسبان «تقریباً هیچ» شدند. همان‌گونه که عدالت دوگانه آمریکا نیز خواهد گذشت و یک عدالتِ عالمگیر، در دنیا حاکم می‌شود و حق تاریخی مردم مظلوم و مقتدر ایران را از حلقوم دشمنان و بدخواهانش بیرون خواهد کشید. راستگویان گفته‌اند این روز، نزدیک است.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حقوق بشر آمریکایی بیشتر بخوانید »

رژیمی که نظام نشد

رژیمی که نظام نشد



واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزوده‌ایم از همین حقیقت سرچشمه می‌گیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: در بین انقلابات مختلفی که در سده‌های اخیر اتفاق افتاده بدون شک انقلاب اسلامی ایران متمایز و مشخص از سایرین است. این ادعایی بی‌اساس و فقط به‌خاطر دوست داشتن نیست. واقعیتی است که به آن خواهم پرداخت و آنگاه است که به این واقعیت دوم هم خواهیم رسید که انقلاب اسلامی که از ایران شروع شد و پی‌درپی در حال تکثیر و تولیدمثل است، به‌واقع دوست‌داشتنی و از جمله پدیده‌هایی است که شناخت بیشتر آن برای مؤمنین و مستضعفین، محبت بیشتر و برای دشمنانش، بغض و غضب می‌افزاید.

واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزوده‌ایم از همین حقیقت سرچشمه می‌گیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.

شروع انقلاب اسلامی را نمی‌شود از اسفند۴۱ یا خرداد ۴۲ دانست. همان‌گونه که دشمنی دشمنان با ایران را نمی‌توان از سال۵۷ دانست. با وجود استنادات تاریخی، هرگز نمی‌توان شروع انقلاب اسلامی را در دهه چهل دانست.

امام راحل، رهبری انقلاب اسلامی را زمانی به دست گرفت که زعمای قبلی شیعه، خشت و ستون‌های تمدن نوین را فراهم کرده و معماری را به خمینی کبیر سپرده بودند. بی‌راه نیست اگر گفته شود پس از شهادت سیدالشهداء، شیوه مبارزه ائمه بر تربیت مؤمنینی متمرکز شد که بتوانند خود، ضمن تشخیص دقیق تکالیف، به‌موقع اقدام مورد نیاز را انجام داده و خود را چنان قوی کنند که منتظر دیگران نمانند.

و این تربیت توسط نائبان و عالمان تا عصر معاصر ادامه یافت و بیرق مبارزه به امام راحل رسید و او پس از استخراج از منابع و طراحی و تدوین نظریه ولایت فقیه به احداث و اثبات آن همت گمارد.

در مورد تاریخ شروع دشمنی دشمنان نیز اگرچه بسیار قبل از امروز است ولی مهم‌ترین و بی‌نظیرترین آن در جهان همین ۱۰۵ سال پیش اتفاق افتاد که سلطنت منحوس بریتانیا نصف جمعیت ۱۸ میلیونی ما را با قحطی و بیماری انگلیسی کشت. آن زمان، نه شعار مرگ بر اسرائیلی گفته شده بود و نه مرگ بر آمریکا و انگلیس. نه سپاه و سازمان روحانیتی بود که خار چشم دشمنان باشد و نه جبهه مقاومتی که خواب از دشمنان برباید.

دلیل آن نسل کشی بی‌نظیر و پدرکشتگی چه بود؟ هفتاد سال پیش هم که محمدرضای پهلوی با همدستی آمریکا و انگلیس، دولت قانونی دکتر مصدق را اسقاط و اورا محاکمه و تبعید و دق‌مرگ کرد نیز همان سؤال مهم و راهگشا وجود دارد. چرا؟ و بر این باید افزود که مصدق‌، مذهبی نبود و تأکید بر این دو مثال برای آن است که هرگز فراموش نشود پدرکشتگی با ایران به‌ویژه در دوره معاصر را غرب شروع کرده و اکنون به انقلاب اسلامی مرتبط کرده است.

اگر امروز از ما خواسته می‌شود از مقاومت دست برداریم تا تحریم‌ها برداشته شود، صد سال پیش از ما خواسته می‌شد که دست از جان بشوییم تا راحت کشته شویم.

باید این را نیز گفت که پدر و پسر پهلوی مثل دوران قاجار، که بیش از نیمِ ایران را از ایران پاره کردند و به اجانب دادند نبودند. از آنها وطن‌فروش‌تر بودند. این پدر و پسر، گونه جدیدی از سرسپردگی را در تاریخ جهان ثبت کردند. رضای پهلوی‌، تنها پادشاه صددرصد دست‌نشانده اجنبی بود و تخت شاهی را مدیون کشتار نیمِ ایرانیان در همین قحطی بزرگ بود و بی‌رمق‌شدن علمایی که درگیر حفظ جان مردم بودند و روشنفکرانی که باز هم به اشتباه افتادند. وگرنه اصطبل‌داری سفارت هلند کجا و پادشاهی بر ایران کجا؟

پسرش هم تنها پادشاهی است که برای اسقاط دولت خودش با دشمنان و اجانب هم‌پیمان شد. می‌توان گفت یکی از دلایلی که در ۵۴ سال تاریک پهلوی‌، حکومت‌شان نتوانست از رژیم به نظام تبدیل شود همین بی‌ریشگی بود که آنها را از تصمیم‌گیری عقیم کرده بودند و آنها نمی‌توانستند با بدنه اجتماع پیوند بخورند.

تفاوت می‌کند رژیمی که مسئولین مهمش یا از سفارت اجانب انتخاب می‌شوند یا در بزم شبانه‌، با نظامی که در همان سال اول، انتخابات برگزار می‌کند و زمام امور کشور را به منتخبین مردم می‌سپارد. تفاوت می‌کند رژیمی که به‌دنبال توسعه، طبق اطلس منافع اجانب است با نظامی که طبق نقشه بومی و طراحی شده توسط نخبگان خود به‌دنبال پیشرفت است.

شباهت این دو مثل تفاوت دست و پای مصنوعی با دست پای سالم است. پهلوی‌ها مثل قاجار، دست و پای کشور را بریدند و می‌خواستند به جایش انگشت بکارند. توسعه‌ای که شاه به‌دنبالش بود توقع معاش مردم را از قحطی و گرسنگی به آش و اشکنه و از حکیم‌باشی به پزشک هندی و بنگلادشی رساند و با کشوری نیمه بی‌سواد، ادعای رسیدن به دروازه تمدن داشت و… و امروز مطالبه مردم قیمت گوشت و مرغ است و «توریست درمانی» یکی از منابع درآمدی کشور و گلایه مردم از قیمت بالای خودروهای ملی و کمبود مشاغل برای تحصیلکردگان دانشگاهی است.

پیشرفت ما در هر زمینه‌ای که انقلابی رفتار کردیم، اعجاب‌آور است و در جایی که به غربزده‌ها و لیبرال‌ها اعتماد کردیم‌، خیر. در زمانی که ژاپنِ صنعتی و اقتصادی و تکنولوژیکی و الگوی خودباختگان، روزانه ۴۵۰ فوتی کرونایی دارد و تلفات کرونای آمریکا از کانال ۲۲۰ نفری پایین نیامده، مردم ایران می‌گویند « مگر هنوز کرونا هست؟» تصور تداوم دوران پهلوی را می‌توان در زندگی امروز ولیعهد محمدرضا دید.

اگر همین ولیعهد ناکام، در این ۴۴ سال توانسته بدون پول شهبانو، منبع درآمد آبرومندانه یا تحصیل شایسته یا موفقیت و فضیلتی کسب کند، کشور ایران هم می‌توانست با تداوم پهلوی رشد کند. به استناد کتاب «خاطرات ملکه مادر»، همین ولیعهد و همین شهبانو که وارث میلیاردها دلار ثروت پهلوی بودند، حاضر به پرداخت هزینه کفن و دفن زن رضاشاه و مادر محمدرضای پهلوی نشدند و جنازه تاج‌الملوک، دو ماه در سردخانه‌ای در نیویورک ماند و….

اینکه از کارت تریاک به کارت سوخت و کارت کالا و بیمه خدمات درمانی همگانی و… رسیدیم نیاز به گفتن ندارد؛ ما از خفتی که می‌گفت «ایرانی نمی‌تواند آفتابه بسازد» و از ذلت ممنوعیت ساخت دنده پنج هواپیما به ساخت ماهواره و موشک نقطه‌زن و… و پهپاد بومی فرامدرنی رسیده‌ایم که آمریکا مدعی است توازن نظامی جنگ روسیه با اوکراین و ناتو را به هم زده است.

ما از رعیتیِ اجانب در خاک و زمین خودمان به آقایی آسمانها رسیده و سنتکام را پَر و دُم، چیده‌ایم. ما از حضور ۳۶ هزار مستشاری که در ایران می‌چریدند و حقوق‌شان از حقوق ارتش شاهنشاهی بیشتر بود و حق توحش می‌گرفتند، به اخراج آمریکایی‌ها از منطقه رسیده و تفنگداران دریایی آنها را مثل جلبک از آب جزایر فارسی جمع می‌کنیم.

ما از اینها گذشتیم که به گفته آن اندیشمند معاصر، پس از هخامنشیان برای اولین‌بار است که در دوره آقای خامنه‌ای، قوای نظامی ایران به آب‌های آزاد مدیترانه رسیده است.

این همه جنگ و تحریم و توطئه علیه ایران به این دلیل است که ما رژیم وابسته و گاو شیرده غرب را از کشور بیرون کردیم. وضعیت چندش‌آور امروز گاو شیرده سعودی، حکایت دوران پهلوی ماست و فرمول اغوای بن‌سلمان همان فرمولی است که شاه را بیچاره کرد.

ما اگر ضعیف بودیم، علیه ما جنگ احزاب به راه نمی‌انداختند و دور تا دورمان کمین نمی‌کردند. اگر ضعیف بودیم لحظه‌ای امانمان نمی‌دادند و در همان دهه شصت، یا توسط سگ ‌هار بعثی خورده می‌شدیم یا توسط سگ زرد منافقین، تکه‌تکه. اگر ضعیف بودیم برایمان تحریم آیسا و کاتسا و سیاه‌چاله‌های نامردی درست نمی‌کردند. اگر ضعیف بودیم کشتی‌های آمریکا و انگلیس مجبور نبودند برای عبور از خلیج‌فارس، خودشان را به فارسی معرفی کنند.

ما قوی شدیم که سیاست نیل تافرات اسرائیل به حصر در دیوارهای شهرک‌های یهودی نشین و اعتراضات خیابانی تبدیل شده است.

سپاه ما قوی است که او را به هر بهانه‌ای تحریم می‌کنند. قوی شده‌ایم که یک «قاسم سلیمانی» ما توانست منطقه و جهان را از لوث سگ قلاده‌دریده داعشی که توسط آمریکا زاییده شده بود نجات دهد. حتی نمی‌شود تصور کرد که اگر داعش و النصره بر عراق و سوریه مسلط می‌شدند، چه بلایی بر سر منطقه و جهان و تمدن‌ها می‌آوردند.

ما قوی شدیم که «تهرانی‌مقدم» ما تا ابد ایران را فلات ثبات منطقه کرد و بیشه شیران را امن‌ترین جای دنیا نمود و تصاویر تخریب سقف یک ساختمان در اصفهان با کوادکوپتر و زمین شخم‌زده عین‌الاسد گویای تفاوت‌هاست. ما قوی شده‌ایم که «فخری‌زاده» فخر علم جهان شد و هسته‌ای را چنان تکثیر کرد که مثل تیر از چله رهیده، مهارناشدنی شده است. و زمانی مردم ما چهل‌وچهار سالگی انقلاب اسلامی را جشن می‌گیرند که گفته می‌شود شاید اسرائیل و آمریکا ژانویه ۲۰۲۵ را نبینند و تا یکی دو دهه دیگر، مسلمانان فرانسه و آلمان و انگلیس، به اکثریت می‌رسند، إن‌شاءالله.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رژیمی که نظام نشد بیشتر بخوانید »

به آخر رسیده‌اید

به آخر رسیده‌اید



شما در حال مرگ هستید و تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌، مشکلی از شما حل نمی‌کند و تنها بی‌معرفتی شما را نمایان‌تر می‌کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‏ای آرامتان نمی‏گذارند.»۱

این سخن امام راحل است که ترجمه‌ای آزاد از برخی آیات و روایاتی است که به ما متذکر شده، دشمن‌شناسی یکی از اولیات حیات بشری است. آنها که «صلحِ کل» هستند خودشان نمی‌دانند که در بهترین حالت، زندگی‌شان را در حد نباتات پایین آورده‌اند و این جمله هرگز به معنای جنگ‌طلبی و خشونت نیست‌، چراکه مدیریت کردن دشمنان، همیشه و تنها وسیله‌اش جنگیدن نیست.

دائم باید آماده، مراقب و بی‌اعتماد به دشمن بود و پی‌درپی قوی شد. چراکه همیشه ولیجه و عشق و وعده‌های پنهانیِ با تهدید و تطمیع، عامل نفوذ بوده و حمله و نابودی نتیجه آن. پس؛ باید برای قهر و غضب هم آماده بود. واقع‌بینی ایجاب می‌کند دنیایی که محل و مملو از تزاحم است را واقعی ببینیم.

نمی‌شود هم دوست ظالم بود و هم رفیق مظلوم. یا هم ثبات رأی و شخصیت داشته باشد و هم منافقانه رفتار کند. این دروغگویی، ابدی نمی‌ماند.

یکی از اسرار پیروزی امام خمینی که رحمت خدا بر او، این بود که به مردم خود آنچنان مطمئن بود که به گفته سپهبد شهید سلیمانی، خود را فدایی آنها می‌دانست و به همین اندازه نسبت به دشمنان بدبین و بی‌اعتماد بود. آن حکیم متألّه که اندیشه را با آیات خدا ممزوج کرده بود، معنی فرمان خدا در «خُذُوا حِذْرَکُم»۲ را به خوبی فهمیده بود. این آمادگیِ همیشگی، هم در نظامی و امنیتی است و هم در اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و همه اینها جزء پدافند غیرعامل است و فعلاً اسمی از جنگ و مرافعه نیست.

اگر دولت‌های پیشین ما به این اندیشه خدایی، اهتمام داشتند، وضعیت ما از نظر مطلوبیت، بسیار بیشتر و پیش‌تر از امروزمان بود. ما پیشرفت کرده و در حال حرکت به سمت قله‌ایم ولی اگر نبودند مسئولانی که گاه‌بیگاه ترمز این قطار را با امثال برجام کشیدند و کشور را متوقف کردند ما اکنون پرچم را به قله کوبیده بودیم. قوطی خالی و حسرت‌باری که دستاوردش برای دشمن‌، همه چیز و برای ما تقریباً هیچ بود.

اعتماد بی‌جا به دشمن‌، نامش اگر خیانت نباشد، ساده‌لوحی است نه تدبیر و تنش‌زدایی. مگر می‌شود بین دو موجودی که موجودیت هم را نقیض اند، اتفاق ایجاد کرد؟ دشمن، به معنی کسی است که نفعش در ضرر ما و نفع ما در ضرر اوست.

چگونه می‌توان بدون کوتاه آمدن یکی از این دو، بین آنها رفاقت ایجاد کرد؟ طبق این تعریف علمی، شعار «بُرد بُرد» اگر فریب افکار عمومی و توجیه خیانت نباشد، بی‌شک نشان حماقت، ساده‌لوحی یا مفتون‌شدگی است. مگر عاقلی هست که برای دشمنش آرزوی پیروزی بکند؟ و مگر آرزوی پیروزی برای دشمن، به معنی آرزوی شکست، برای خود نیست؟ این غصه مثل تجدید چاپ کتاب قراردادهای خسارت‌بار ترکمانچای و آخال و گلستان و امثال اینها بود که مثل قرارداد ۱۹۸۱ الجزایر، توسط لیبرال‌های نفوذی به ایران تحمیل شد.

و اگر لیبرال‌های نفوذی نبودند که به قول شفاهی دشمنی که حتی به عهدنامه‌های کتبی خود هم متعهد نیست، اعتماد کنند اکنون دولت اسلامی و جامعه اسلامی شکل گرفته بود و در آستانه پیروزی نهایی بودیم. چه می‌شود کرد که یکی از آزمایش‌ها و ابتلائات سخت و کلافه‌کننده مردم ما تحمل این عناصر کارخراب‌کن و ترمیم خرابکاری‌های آنهاست که مشکل مضاعف بودند. این مرور خاطرات، به معنی نقب تجربه تلخ گذشته نیست‌، بلکه برای خاطرنشان کردن سرنخ‌هایی است که توانست دشمنان به کنج افتاده را جسور کند و به میدان بیاورد. بی‌اهمیتی به اقتصاد مقاومتی و زیرساخت‌های حیاتی و به خطر انداختن امنیت کشور با به‌کارگیری افراد نااهل و نفوذی، از دیگر خیانت‌هایی است که روزگار امروز ما را پرزحمت کرده و به دشمنان در کمین نشسته بهانه شیطنت داده است.

اگر زیرکی و هوشیاری نهادهای انقلابی و امنیتی نبود معلوم نبود که با گله‌گله جاسوس و نفوذی و نادرست، چه عاقبتی برای کشورمان رقم می‌خورد.

نمونه اخیر و جالب توجه، خیانت همین جاسوس خبیث بریتانیایی است که تخلیه و نعل وارونه به او و انگلیس، تا عمق و استخوان دشمنان را سوزاند. دهانِ کف‌کرده از خشمِ دشمنانِ قسم‌خورده ما از آمریکا گرفته تا برخی کشورهای اروپایی گویای شاهکار اطلاعاتی ایران است که توانسته این کرم چاق را از عمق درخت تنومند انقلاب بیرون بکشد و سرویس‌های جاسوسی دشمن را با به بازی گرفتن، به خشم آورد. دیوانگی دشمنان با رودستی که از ما خورده‌اند طبیعی است. یادش به خیر، شهید بهشتی مظلوم که فرمود «آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر». موتوا بغیظکم.

طبیعی است کشورهای ثروتمند پرمدعایی که در تنگنای رسوایی تأمین غذا و انرژی برای مردم خود و نیز در باتلاق جنگ روسیه و اوکراین و نیز سعودی و یمن درمانده‌اند و کرونا آنها را به مرز بی‌عرضه‌ترین‌ها نزدیک کرده و قمپزهای آنها را بی‌اثر کرده‌، اینچنین بی‌عقلی کنند. طبیعی است دیوانه شدن کسانی که میلیون‌ها دلار هزینه کردند تا در ایران آتش‌افروزی و اغتشاش کنند و امروزه تظاهرات ده‌ها هزار نفری را در پایتخت‌های خود می‌بینند و همان به آتش کشیدن‌ها را در خیابان‌های خود و آرامش و امنیت را در خیابان‌های ما مشاهده می‌کنند.

طبیعی است دیوانه شدن دنیاپرستانی که دنیای خود را در حال دود شدن، و خداپرستان را در آرامش مشاهده می‌کنند. طبیعی است کسانی که ماسک و ضدعفونی را هم می‌دزدیدند و مدعی باغ اروپا بودند و اکنون در رسانه‌ها می‌خوانند که خبر زیاد شدن دزدیِ گوشت و جیره‌بندی تخم‌مرغ و یخ زدن مردمان‌شان در خانه، در جهان منتشر شده است؛ دیوانه شوند.

همه اینها طبیعی است و اینها که گفته می‌شود برای دیوانه‌تر کردن آنهاست. ما قوی شدیم و شما روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شوید. اگر یک سال از تحریم‌های ۴۳ ساله مردم ایران را بین کشورهای اروپایی توزیع می‌کردند، طبق تصویری که ویل دورانت و تاریخ‌نویسان دیگر در مورد پیشینه شما نوشته‌اند، اکنون اروپاییان باید در کوچه‌ها کمین می‌کردند تا در خیابان‌ها همدیگر را شکار کنند و بخورند. ما سربلندیم و شما سرافکنده تاریخ هستید.

به کدام گذشته‌تان افتخار می‌کنید؟ به دزدی دریایی که پیشه پدری‌تان است یا به طلا و الماسی که از آفریقا و نفت و گازی که از آسیا دزدیده‌اید؟ به مرواریدهایی که به سرقت برده‌اید یا به تمدن‌های آزتک و اینکا و مایاهایی که منقرض کردید؟ به کشتن بی‌گناهان یا جنگ‌افروزی در کشورهای دیگر و یا ناکام کردن انسان‌ها؟ رمان بینوایان و کلبه عمو تُم از کدام آپارتاید و تاریخ تاریک، گلایه می‌کند و به کدام بستر تعلق دارد؟ مثنوی و شاهنامه از کدام بوستان و گلستان برخاسته است؟

با ما محاجه کنید تا جهان‌، بیش از پیش ما را بشناسد و از شما متنفر شود. شما کم آورده‌اید و ما منعمانه سفره تمدن می‌گسترانیم. مگر تحریمی مانده که علیه ملت بزرگ ما اعمال نکرده باشید؟ خرد و کلان ما را تحریم کرده و دیده‌اید که بی‌فایده است‌، چرا از این راه غلط برنمی‌گردید و به توصیه امام ما «عاقل نمی‌شوید؟» ما با تحریم‌های شما، زودتر از آنچه گمان می‌کردیم به خودکفایی رسیدیم. اگر تحریم‌تان اثر داشت‌، اکنون سپاه ما آقای آسمان نبود و سنتکام را پَر و دُم نمی‌چید.

اگر تحریم شما اثر داشت‌، ارتش ما پس از دوهزار و پانصد سال‌، به دریای مدیترانه و اقیانوس‌های جهان بازنمی‌گشت و اسرائیلی که هوای نیل تا فرات داشت‌، خانه‌های خود را در میان بلوک‌های هفت‌متری زندانی نمی‌کرد و به‌جای پروتکل‌های صهیونی‌، برای وعده ۲۵ ساله ما، چانه نمی‌زد. اگر تحریم شما اثر داشت، در آشوب و اغتشاشی که اخیرا در کشور ما به راه انداختید، شکست نمی‌خوردید. ژنرال سلیمانی ما به دستور فرمانده‌اش، سپاه جهانی مقاومت را تشکیل داد و خاورمیانه جدید و رؤیاهای ۷ تریلیون دلاری شما را به باد داد. اگر تحریم اثر داشت، چرا باز هم تحریم می‌کنید؟

واقعیت این است که شما شکست خوردید و می‌خواهید با فحش و دلقک‌بازی و تمسخر و تحریم، خود را مسلط نشان دهید ولی این‌گونه نیست. شما در حال مرگ هستید و تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌، مشکلی از شما حل نمی‌کند و تنها بی‌معرفتی شما را نمایان‌تر می‌کند.

اگر سپاه نبود، داعشی که زاییدید، اروپا را ولایت الاندلس کرده و خاطرات خونبار انقلاب و جمهوری‌های فرانسه را زنده می‌کرد و زنان‌تان را به کنیزی و آمریکا را به نکاح جهادی خود درآورده بود و با آهن برج ایفل، قاشق برای انتحاری‌هایش ساخته بود. سپاه با امکانات شما، سپاه نشد که بی‌آنها، از حرکت بماند. سپاه، جریانی است که از دل جوانان به ستوه آمده از شرارت شما تنوره می‌کشد و ما با همان جوانانی که فریفتید و خیابان‌هایمان را به آشوب کشیدید، به مقابله شما می‌آییم و آن قدر قوی می‌شویم که هرگز دیده نشوید. بعون الله و فضله.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- صحیفه امام ج‏۲۱، ص ۳۲۹

۲- آماده‌ باشید (اسلحه خود را برگیرید)

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

به آخر رسیده‌اید بیشتر بخوانید »

تعریف بی‌تحریف

تعریف بی‌تحریف



ما نبض بی‌رمق دشمن را زیر دست خود حس می‌کنیم که از « من آرامم » و « إنَّ معی ربّ» آقا آرامش می‌گیریم. کسی که همقدم انقلاب ما بوده می‌داند که این مسیر سخت و ناممکن را چگونه به این‌جا و آخر رسانده‌ایم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «مجید شریف واقفی… یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق بود که توسط دیگر اعضای سازمان به خاطر تعلقات اسلامی‌اش کشته شد … شریف واقفی در سال ۱۳۴۲ در واقعه پانزده خرداد در قم به رهبری سید روح‌الله خمینی در ردیف کفن‌پوشان به پشتیبانی از خمینی راهپیمایی کرد. شریف واقفی با وجود شرایط در آن زمان عکس‌ها و اعلامیه‌های روح‌الله خمینی را در کوچه و بازار نصب می‌کرد. وی پس از ورود به دانشگاه، همراه با دوستان خود انجمن اسلامی آن دانشگاه را بنیان نهاد. سپس برای مبارزه علیه شاه به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با صعود در سلسله مراتب آن به یکی از رهبران سازمان تبدیل شد. پس از مدتی بعضی از سران این گروه تصمیم گرفتند ایدئولوژی سازمان را از اسلام به مارکسیسم تغییر دهند. شریف واقفی به شدت با این تصمیم به مخالفت پرداخت؛ که این مخالفت باعث اخراج وی از شورای مرکزی شد. […] همسر سازمانی وی به مرکزیت سازمان خبر داد که مجید قصد تأسیس شاخه اسلامی مجاهدین خلق را دارد و در حال عضوگیری از اعضایی است که هنوز به اسلام وفادارند. به دنبال آن با ابلاغ سازمان قراری بین […] با مجید در ساعت ۴ بعد از ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۵۴ در سه راه بوذرجمهری نو (۱۵ خرداد شرقی) گذاشته می‌شود. هنگامی که وی بر سر قرار حاضر می‌شود توسط […]و […] کشته شده و سپس برای جلوگیری از هویت یابی، جسدش توسط […] و […] سوزانده می‌شود و آن را در محل دفن زباله‌ها در خارج از تهران می‌اندازند.»

این متن ویکی پدیا یا همان دانشنامه به ظاهر آزادی است که برای کاربرانش قابلیت تغییر و اصلاح نیز فراهم کرده است. هدف از آوردن این گزیده آن است که بدانیم سازمان مجاهدین خلق با صدها کاربر فضای مجازی در کمپ‌های خود و حمایتهای تمام قد آمریکا و اروپا هم نتوانسته لکه‌های ننگ دیکتاتوری، تصلب و خیانت وحشتناکی را که حتی در بین خانواده اعضائش وجود دارد، از دامن خود پاک کند که یک نمونه آن داستان شهید شریف واقفی است.

این نتوانستن از ناتوانی فنی نیست، از روشنی و وضوح این جنایت و جاری بودن آن است که دیگر پوشاندنی نیست. مثل حقیقت و مظلومیت انقلاب اسلامی.

در مورد کومله و دموکرات هم می‌توان شواهد بسیاری از این قبیل پیدا نمود که هرگز قابل کتمان نیست.

خاصیت ضدانقلاب در میدان است که تا مرگش از ننگ و خفت خلاصی نمی‌یابد و نمی‌تواند بوی خون را از نفَس و رنگ آن را از دامن خود بزداید. و کشتن خداپرستانِ بی‌گناه، مضاعف است و کشتن، تنها به ریختن خون نیست.

آن کس که با نوشتن و سخنرانی یا سکوت، یا با بی‌انصافی و رسانه یا دروغ، مردم کشور را دچار ترس و تحیر، یا اعوجاج و آشوب می‌کند هم به نوعی خود را در لشگر خداستیز ضدانقلاب جا داده است.

انکار توفیقات و دستاوردهای بی‌نظیر انقلاب اسلامی را تنها می‌توان به منکران نور و گرمای خورشید تشبیه کرد که از حواس طبیعی و عقل مُدرِک محرومند.

نمی‌توان کمبود و سختی را نادیده گرفت‌، ولی می‌توان با معدل گرفتن و مقایسه علمی به نتیجه صحیح رسید. کارآمدی را اگر در معادله صحیحِ میزان دستیابی به اهداف‌، با توجه به امکانات و محدودیتها قرار دهیم، دانسته می‌شود که انقلاب نشان شده اسلامی ما، نه یک بار و صد بار، که هزاران بار تا کنون معجزه انجام داده است.

انقلابی که از صفر شروع شد، پس از تحمل ۴۳ سال، سخت‌ترین و بی‌نظیرترین و بیشترین تحریم‌های پس از جنگ و ترور تحمیلی، به موشک‌هایپرسونیک و درمان سرطان و کنترل کرونا و… رسیده و آلمان ثروتمند و صاحب بنز و بی‌ام و و زیمنس و بوش و…‌، اکنون و به خاطر جنگ روسیه و اوکراین در صدها کیلومتر آن طرف‌تر، درهایپر مارکت‌هایش هیزم و ذغال می‌فروشد و فلان مسئول ارشد اروپایی، مردم اروپا را توصیه می‌کند به جای روشن کردن حمام و مصرف سوخت، حوله مرطوب به خود بکشند و در لندن، تخم مرغ را جیره‌بندی کرده‌اند و چهار سال است که جلیقه زردها، خیابان‌های پاریس را با خون خود رنگ می‌کنند و آن زن قهرمان، به صورت مکرون سیلی می‌کوبد تا بیدار شود.

با همین فرمول کارآمدی می‌توان مدعیان را زمین زد و با صدای رسا از انقلاب اسلامی دفاع کرد و مارپیچ سکوت را شکست.

امام راحل، شنا را در اقیانوس به ما آموخت نه در حوض خانه.

و امام حاضر نیز به ما گفته که تقوای‌ستیز کارآمدتر از تقوای پرهیز است.

صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه / بشکست عهد صحبت اهل طریق را / گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود / تا اختیار کردی از آن این فریق را / گفت آن گلیم خویش به در می‌برد زموج / وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را.

این داستان را هنوز از کتاب «طرح کلی‌اندیشه اسلامی» به یاد داریم. گویی آوینی این را می‌دانست که می‌خواست خانه تقوا و عقل و هنرش را در دهانه آتشفشان بنا کند و کرد.

فرزندان مکتب خمینی و خامنه‌ای در انقلاب و جنگ و فتنه‌های پس از آن بزرگ شده و یک شبه مرد می‌شوند. وقتی خدا « لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُون‏» را خواست، تکلیف مشخص شد و سیدالشهداء هم راهبری کرده و راه ما را روشن کرد.

آن که حسین را شناخت، برای یاری حق، سر از پا نشناخت و تسلیم امثال یزید هواپرست و باج دادن نمی‌شود.

از ابتدای تاریخ انقلاب اسلامی که در ۵۷ به پیروزی رسید تاکنون، اگرچه نسل در نسل، داغ و درفش و دشنه و دشنام دشمنان را به جان خریده و خون دل خورده و از غصه به خود پیچیده‌ایم، هرگز چشم از طلیعه ظهور برنداشته و به حقانیت راه خود شک و به آرمان‌های امام پشت نکرده و آقا را تنها نگذاشته‌ایم.

شاهد ما زخمهای تن علی وردی و عجمیان است که نشمرده به خاک سپردیم تا به خدای آسمان‌ها برساند

. چند نفر مثل این دو عزیز پاره پاره و آرتینی که غصه اش رهامان نمی‌کند بیاوریم تا حقانیت فرزندان مظلوم انقلاب را دیرفهمان و دیرباوران ببینند؟ برخی با این همه مظلومیت و مدارا و مماشات انقلابیون با اغتشاشگران و غافلان، هنوز با کلیپ، سخنرانی، سکوت، به پستو تپیدن و یا بیانیه‌های دوپهلوی بزدلانه یا طمع‌کارانه، یا جای شهید و جلاد را عوض می‌کنند یا از شهید می‌خواهند که زیر تیغ جلاد، کمتر تکان بخورد. حق را یاری نمی‌کنند.

اینها یا همیشه عقل خود را به دروغ‌های رسانه‌های استکباری آلوده می‌کنند و یا واقعاً چیزی نمی‌فهمند. وقتی این خواص بی‌خاصیت نفهمند، چه توقعی است از کسانی که کلیپ‌های «دلقک واره» شان برای گدایی طرفدار و دیده شدن و خودشیرینی، مضحکه مردم شده است.

یکی به میخ و یکی به نعل سیاسیون، اشکهای زورکی، بغض‌های تصنعی و خواص معلوم‌الحالی که در فتنه‌ها معمولاً لال می‌شوند و گروهی ناشناس و بی‌اندیشه که همیشه برای دوستی گرگ و آهو گریه و برای کدورت بینشان مویه می‌کنند.

برای اثبات حقانیت انقلاب مظلوم اسلامی ما، بغض دختر بیرامی هنگام توصیف پدرش کافی نیست؟ سؤال بی‌جواب او و کودکان شهدا که به کدام گناه، یتیم شده‌اند را کدام نهاد حقوق بشری می‌تواند بدهد؟ این که کی روش، توانسته دوست و دشمن ایران را بشناسد عالی است ولی با کرور کرور تسبیح به دست مدعی و خواص بی‌خاصیت و سلبریتی و آقای گل و آقای هزار چهره و مجری و دانشجو و استاد و غیره‌ای که هنوز نمی‌فهمند، چه کنیم؟ آنها که بوی عفن توطئه انگلیس و فرانسه و آمریکا و اسرائیل را حس نمی‌کنند و حالی نمی‌شوند که سناریوی آنچه در کف خیابان‌های ایران اتفاق می‌افتد را همان کسی که نسخه افغانستان و عراق و لیبی و سوریه را نوشت، نوشته است و به چیزی غیر از الک کردن خاک ایران نمی‌اندیشد.

حرمت شهید ما تا آسمان بلند است ولی در این امتحان بزرگ می‌توان حنجره‌ها و قلم‌های دروغگو را شناخت.

آن که برای مردن حیوانی، خود را همان حیوان می‌نامد یا آنها که پی‌درپی از کرامت و حرمت آدمها و منشور حقوق شهروندی و هزار ادعای دیگر دارند و امنیت را تصادفی می‌دانند، چرا برای چاقو و لگد خوردن جوان غیوری که برای محافظت از حیا و عفت دختر و زنِ مردم، خود را به خطرانداخته و در زیر دست و پای شیاطین، نیمه جان شده حرفی نمی‌زنند و چانه یا قلم نمی‌جنبانند؟ از حرامیِ لقمه است یا چیز دیگری که چنین سکوت مرگ مدعیان را گرفته و به خفت سازش در برابر ظلم و ظالم، نشانده است؟ لعنت بر آن پست و مقامی که قیمتش سکوت در فتنه‌ها باشد.

نفرین بر آن ترس و طمعی که زبان و قلم را از گفتن و نوشتن باز دارد. خجالت برای آن مدرک ننگی که در گرو سکوت برداشته‌اند و مرگ بر آن مغزی که تدبیرش بی‌طرفی، برای انتقام باشد.

اگرچه اروپا، زمستان سردی در پیش دارد ولی زمستان ما خواهد رفت و سیاهی به ذغال خواهد ماند. ما نبض بی‌رمق دشمن را زیر دست خود حس می‌کنیم که از « من آرامم » و « إنَّ معی ربّ» آقا آرامش می‌گیریم.

کسی که همقدم انقلاب ما بوده می‌داند که این مسیر سخت و ناممکن را چگونه به این‌جا و آخر رسانده‌ایم. جنگ سخت و ترور دهه شصت و قتل عام فرهنگی دهه هفتاد و کودتای ۸۸ و فتنه انحراف آن دهه و حمله لیبرال‌های نفوذی کدخداپرست دهه نود که اکنون به فیک نیوزها و دروغ‌های رباتی و کسانی که بعد از علف و گل، شجاع می‌شوند و جز فحش رکیک، برهنگی، شکنجه و غریب‌کشی، حرفی ندارند رسیده را می‌داند.

جان شیطان به حلقوم رسیده و دشمنان ما از آیزنهاور و کارتر به ترامپ خیره سر و بایدنِ بی‌هوش و حواس و از موشه دایان به صندلی بی‌ثبات صهیونیزم و از الیزابت به چارلز رسیده‌اند. آمریکا را مشکلات و دعوای الاغ و فیل خواهد بلعید و اسرائیل را بی‌هویتی و بی‌ریشه‌گی خواهد بُرد و سعودی را اگر یمن، به سزا نرساند، ترس مرگ با موشک یا پهپاد، ذره ذره خواهد کشت و…

و زمین به وارثان مستضعف و مؤمنش خواهد رسید؛ با استعانت از خدا و صبر در مبارزه و إن‌شاءالله.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تعریف بی‌تحریف بیشتر بخوانید »

این مانع را نادیده نگیرید

کدخدا و دلیل نگرانی غربزده‌ها!



با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: … آنها دل‌هایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمی‏کنند، و چشمانی دارند که با آنها نمی‏بینند، و گوش‌هایی دارند که با آنها نمی‏شنوند … آنها همان غافل‏ماندگانند. (بخشی از آیه ۱۷۹سوره اعراف)

گرچه دنیا عرصه تاخت‌وتاز فضای مجازی شده ولی در جهان واقعی‌گویی تمام تاریخ، با دور تند و متراکم برایمان تکرار می‌شود و درس و عبرت را با هم به اهلش می‌دهد. انگار در حال گذار از داستان‌های مکتوب به داستان‌ها ملحوظیم و از دنیای نوشتار به دنیای دیداری رسیده‌ایم و به‌جای سفارش به خواندن تاریخ و شنیدن داستان‌های عبرت‌آموز باید به دیدن پیرامون توصیه کنیم. ببینید و عبرت بگیرید. ببینید و درس بیاموزید. اکنون دنیا آموزشگاه عملی بزرگی است که می‌توان هر مورد و مطلب مورد نظر خود را در عرصه و عیان یا گوشه و کنار آن دید و به مطالعه نشست و آغاز و انجام هر تصمیم و اقدامی را کوتاه‌تر از آنچه که داستان‌های تاریخ می‌گویند، دید. مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ.

شرط آنچه در گزیده قبلی گفته شد داشتن چشم و گوش بینا و شنوا و مهم‌تر از اینها عقل سلیم و نفس متینی است که بتواند بر جنود جهل و تعصب پیروز شود و بی‌عِناد و کِناد و لِجاج، قضاوت کند وگرنه کافران و مشرکان و بت‌پرستان هم چشم و گوش داشته و دارند و هم عقل و هوش ولی توانایی استفاده صحیح از آن را نداشته و ندارند . با گِل و چوب و سنگ و با دستان خود بت می‌ساختند و خود را بنده آن می‌کردند و آن را می‌پرستیدند. ناتوانایی را لمس می‌کردند ولی باور نمی‌کردند. گویند مردی از بنی‌امیه در بستر مرگ می‌گریست. ابوجهل که به عیادتش رفته بود گفت که این‌گریه برای چیست؟ اگر از مرگ می‌ترسی از آن‌گریزی نیست. او گفت‌گریه‌ام از این است که می‌ترسم پس از مرگم مردم «عزّی»۱ را نپرستند.۲

مغضوبین و ضالّینی که در قرآن نکوهیده شده‌اند نیز از این منظر از گروه اول خیلی فاصله ندارند. کتاب خدا را تحریف کرده و مقدسش می‌نامند. گرفتار دور و تسلسل و تذبذبند و جواب عاقلانه از ما می‌خواهند! خودشان تجسم ستم و ستیهندگی‌اند و اسلام را به خشونت متهم می‌کنند . نژادپرست‌تر از آنها فقط شیطان است و از ما آزاداندیشی می‌طلبند. افراطی را از نام آنها گرفته‌اند و اینها به دیگران نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، بدترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایات و نسل‌کشی‌ها متعلق به آنهاست و از مسلمانان بد می‌گویند. هنوز یکی از پربیننده‌ترین و بهترین فیلم‌ها «غرب وحشی» است و به اعراب جاهلی می‌خندند.

توحش را باید در فیلم«دار و دسته‌های نیویورکی» دید و این کذابان، به عراق و افغانستان نسبت می‌دهند. به گواه ویل دورانت مصادف با دوران ابن‌سینا و ابوریحان ما، در بازارهای جزیره بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها به قناره می‌زدند.۳

اینها که گفته شد به‌خاطر شناساندن فرهنگ غرب نیست، به‌خاطر اثبات جهالت و حقارت غرب‌پرستانی است که خود را در همه حال، گربه لوس و ملوس کدخدا و ملکه می‌دانند. شناساندن غرب نیاز به ذکاوت زیادی ندارد؛ مرور اجمالی جنگ‌ها گویای روحیه خشن کسانی است که در جنگ و جنگ‌افروزی رکورد دارند و جنگ اول و دوم جهانی میوه تمدن آنهاست. کاری که کانادا با کودکان سرخپوست؛ و اروپا با بوسنی؛ و کلینتون با دیویدیان؛ و آمریکا با ویتنام کرد و فرانسه و آلمان در نبرد حیرت‌آور «وردن» با هم کردند، نمونه‌های کوچکی از روحیه دوزخی و شرور غربی است که امروزه با رژ و کراوات پوشیده شده است.

همان‌گونه که ما به کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی که رحمت خدا بر او افتخار می‌کنیم، فرانسه مهد تمدن و مهد اودکلن، به موزه ۱۸ هزار جمجمه‌ای پاریس افتخار می‌کند و درباره آدمخواری آفریقا و آمازون فیلم می‌سازد. باز هم حرفی هست؟ 

گفتن از اصل و نسب و اثر تمدن غرب مثل برشمردن گناهان شیطان است که ممکن است وقت‌گیر، بی‌ثواب و بیهوده هم باشد. آنچه دیدنی است را به سختی می‌توان استدلال و اثبات کرد. درست مثل آدم‌های غلط غربزده و غرب‌پرست و رسانه‌ای‌های خودفروخته که اگر مرامشان مثل غربی‌ها نباشد ولی بی‌شک منطق شان مطابق آنهاست. با چین دشمن‌اند نه به این دلیل که تاکنون هیچ رابطه استعماری با ما نداشته بلکه به‌خاطر اینکه رقیب آمریکاست.

با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده. برای ملکه غنج و ضعف می‌روند نه به این دلیل که ۹ میلیون ایرانی را در قحطی هلاک کرد، به این دلیل که نمکش را خورده‌اند. رؤسای آمریکا را مثل پدر دوست دارند نه برای شیرین‌کاری‌های «طولانی و بلند و نادیده ناگرفتنی» بایدن و امثالش، به‌خاطر آنکه از آنجا نان می‌خورند. بعد منتقدان خود را متعصب می‌دانند. 

گاو سعودی را نمی‌بینند که کودکان یمنی را زیر پا، پاره پاره می‌کند همان گونه که جنایت ناو وینسنس را به یاد ندارند و زرده و سردشت وحلبچه را نمی‌شناسند . از صبرا و شتیلا و نبل و الزهرا و کشتار اسپایکر و دختران مدرسه سیدالشهداء افغانستان و مسلمانان میانمار و 

شیخ زکزاکی و … و هزاران هزار واقعه تلخ بی‌خبرند و برایشان مهم نیست. مهم کدخدا و ملکه است و کسانی که دور سفره آنهایند. از نظر آنها برخی جنایات خوب است و برخی بد. معیارهای دوگانه‌ای دارند بدتر از فیفا. برای ورزشکاری که روی پیراهنش «سلام برحسین» نوشته باشد، ورزش از سیاست جداست ولی اگر روی نمایشگر استادیوم به روسیه بد بگویند و اوکراین را ناز کنند، انسانیت است . بیماری این بی‌وطنان بی‌ریشه که برخی از آنها خود را بی‌ناموس و بی‌غیرت معرفی کرده بودند این است که از مرض داشتن لذت می‌برند. 

دنبال افتخارات مردم ایران‌اند تا تحقیرش کنند. به دنبال حق‌اند تا تکذیبش کنند. به دنبال حقیقتند تا در آن ‌تردید کنند. به‌دنبال واقعیت‌اند تا لجن‌پراکنند. و در یک کلام دنبال سطل شیر می‌گردند. در مورد کسانی که بعد نجات نفتکش ایرانی از دست دزدان آمریکایی یا توقیف ناو ملکه در گوشه خلیج فارس توسط سپاه می‌گویند «که چه؟» جز «أفی قلوبهم مرضٌ» چه می‌توان پرسید؟ یا برای کسی که به متلک از نبود «حرم در اوکراین» می‌نویسد جز دعا برای طلب شرف و ادب و عقل، برایش از خدا چه می‌توان خواست؟ دیدن مستقیم جنگ روسیه و اوکراین، نیازی به ماهواره همسایه ندارد، گوش و چشم و عقلی می‌خواهد که به کار آید و حیایی که با یادآوری خیانت گذشته شرمگین شد. اینها به جای عبرت و فریاد بلند «غلط کردم» عادت به اتهام‌زنی دارند. 

یادشان رفته در فتنه سبز ۸۸، قصد اُکراینیزه کردن ایران را داشتند و تحریم‌های فلج‌کننده کاتسا و آیسا، دسته گل آنهاست. یادشان رفته سیاست‌شان را بر جوک «دنیای آینده دنیای موشک‌ها نیست» پایه‌ریزی کردند یا با بتن‌ریزی در راکتورها قصد تحویل دست بسته مردم خود به کدخدا را داشتند. یادشان رفته با برجام مردم خود را تحقیر کردند و با حمایت و اجرای ۲۰۳۰ قصد ‌تربیت دانش‌آموزان ایرانی برای سربازی آمریکا و انگلیس داشتند. و آب خوردن مردم را به تحریم وابستند و به قول شفاهی کری امید بستند و با FATF و سوئیفت به‌دنبال قفل زدن به اقتصاد بودند و … کلید همه این قفل‌ها را به کدخدای نادرستی سپردند که غوغاساز و غوغازیست است و اکنون واهمه افول کدخدا و مرگ معبود خود دارند.

و اکنون که روسیه پس از اسقاط گلوبال هاوک، ناو انگلیسی و موشکباران عین‌الأسد، جرأت نه گفتن به ناتو و در سینه آمریکا رفتن را پیدا کرده و پس از ایران در حال اثبات مرگ کدخدا به عالم است، برخی زبونان سفله به‌دنبال عقده‌گشایی و لجن‌پراکنی‌اند و به جای شماتت بایدن نامتعادل و نفرین به ناتو و دعوت روسیه به خویشتن‌داری و کمک به مردم آواره، به‌دنبال انتقام از ایران و انقلابند .

گویی ایران به روسیه سلاح فروخته یا اوکراین را ما خلع سلاح کرده‌ایم. اصل ماجرا را نفهمیده و طبق آیه ابتدایی، از فهم صحیح عاجزند و خود را به هرنکبت و خفتی می‌آلایند تا حق نان و نمک کدخدا و ملکه را بجا آرند و حواس مردم را از این واقعیت پرت کنند که الگوی آنها در بی‌ارتش و سپاه کردن ایران، آلمان و ژاپن بود و در خلع سلاح و وابسته کردن ما، اوکراین. اینها نمی‌دانند و نمی‌فهمند که «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللهُ وَاللهُ خَیرُ الماکِرینَ» یعنی چه؟ یعنی فهمیده شود انقلاب اسلامی در شکست ابهت آمریکا الگو شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- نام یکی از بت‌های اعراب جاهلی

۲- تاریخ اسلام، آیت‌الله سبحانی، ص۱۴

۳- تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد ۱، ص۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کدخدا و دلیل نگرانی غربزده‌ها! بیشتر بخوانید »