محمد ایمانی

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

گزارش جنگی که هست و جنگی که انکار می‌شود



کشور ما، سالها درگیر جنگ بود اما این واقعیت، انکار یا پنهان می‌شد. حالا که واقعیت آشکار شده، باز هم محافلی سعی می‌کنند واقعیتِ جنگ ترکیبی را کتمان کنند، جنگ را صرفا به بُعد نظامی فرو بکاهند.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱)جنگ، همچنان ادامه دارد. نبردی که به «جنگ ۱۲ روزه» معروف شد، اما ۱۲روزه نبود. جنگ، قبل از آن ۱۲ روز هم بود و پس از آن هم ادامه دارد. میدان و مختصات نبرد، دائما جا به جا می‌شود. اما تا خباثت و شرارت مستکبران هست، جنگ متوقف نمی‌شود؛ مگر هنگامی که با مواجهه قدرتمندانه رو به رو شوند و هراس در دل‌شان بیفتد؛ مانند کاری که موشک‌های ایرانی و یمنی کردند و دشمن را به فرستادن واسطه و درخواست آتش‌بس واداشتند. بر عکس، در هر بُعد از این جنگ ترکیبی که غفلت یا کوتاهی کردیم، دشمن همان جا معبر زد و جبهه گشود.

۲) کشور ما، سالها درگیر جنگ بود اما این واقعیت، انکار یا پنهان می‌شد. حالا که واقعیت آشکار شده، باز هم محافلی سعی می‌کنند واقعیتِ جنگ ترکیبی را کتمان کنند، جنگ را صرفا به بُعد نظامی فرو بکاهند و کشور را به تنظیمات خواب‌آور مطلوب خود (قبل از علنی‌شدن جنگ) برگردانند.

همان دورانی که ادعا می‌کردند سایه جنگ را با مذاکره از سر کشور دور می‌کنند، دولت اوباما داعش را پشت مرزهای ما تسلیح می‌کرد و پیش می‌راند. و اگر نبود بیداری سردار سلیمانی، درست همان زمان که وزیر خارجه با جان کری در خیابان‌های ژنو قدم می‌زد و می‌خندید، ایران با گسیل انبوه تروریست‌ها به عمق خاک خود مواجه می‌شد.

۳) ابعاد رسانه‌ای، شناختی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جنگ ترکیبی، پنهان‌تر از بُعد نظامی جنگ است که خوابزدگی خوش‌خیال‌ترین آدم‌ها را به هم زد. اصلا غرب آسیا، منطقه جنگی است و هنر جمهوری اسلامی این بوده که با تولید قدرت، توانسته در عمده این سال‌ها، سایه تهدید نظامی را از سر کشور دور کند و هر جا هم کسی متعرض شد، مجازات نماید.

۴) ویرانی ناشی از عملیات «شبکه تحریف، نشر اکاذیب و یأس‌پراکنی»، می‌تواند به مراتب عمیق‌تر از بمب‌های بتن شکن باشد. رندان و آلودگانی که دولت را وادار کردند در اقدامی خلاف قانون، لایحه قضائی «مقابله با نشر اکاذیب در فضای مجازی» را پس بگیرد، در حقیقت مامورند که پدافند غیر عامل کشور در حوزه رسانه و افکار عمومی را از کار بیندازند و امنیت یگان رسانه‌ای آمریکا، انگلیس و اسرائیل را برای عملیات در عمق افکار عمومی تامین کنند. آنها -ولو متملقانه رفتار کنند- دشمن دولت و رئیس‌جمهور هستند. دولت که نمی‌تواند موافق نشر اکاذیب باشد و به همین علت هم لایحه و دو فوریت آن را قبلا تصویب کرده و به مجلس فرستاده بود.

۵) تیم اقتصادی کابینه (وزیران اقتصاد، صمت، تعاون و کار و رفاه، جهاد کشاورزی، نیرو، ارتباطات، و سازمان برنامه و بودجه و دیگران) چقدر باور کرده‌اند که در خط مقدم جنگ حضور دارند، آرایش جنگی گرفته و شبانه‌روز در حال پایش و عملیات هستند؟! صد درصد؟ پنجاه درصد؟ ده درصد؟ آیا وزیران اقتصادی نباید به اندازه فرماندهان نظامی در میانه میدان باشند؟ وزیران فرهنگی مثل وزارت ارتباطات و ارشاد چگونه نقش‌آفرینی می‌کنند؟ آیا می‌توانند گزارش بدهند که چقدر به بستن مجاری و معابر نفوذ دشمن اهتمام ورزیده‌اند؟ اگر نه، چرا؟ برخی مدیران چه دریافتی دارند که تصور می‌کنند جنگ، به بمب و موشک محدود می‌شود و آنها باید در وضعیت راحت باش به سر ببرند؟! کدام باغبانی را می‌شناسید که نسبت به علف‌های هرز یا رخنه دزدان و شغالان بی‌تفاوت باشد؟!

سهم دستگاه قضائی و مجلس در پدافند غیرعامل چیست؟ آیا به قدر کافی به مسئولیت خود عمل می‌کنند؟ «وفاق» در کدام فرهنگ لغت، به بی‌عملی و بی‌تفاوتی و رها کردن بدیهی‌ترین مسئولیت‌ها معنا می‌شود؟!

آیا پذیرفتنی است که مدافعان امنیت و پیشران‌های فناوری و پیشرفت کشور، از جان مایه بگذارند، اما برخی مدیران اجرائی، به اندازه یک صدم آن جان برکفان، احساس مسئولیت نکنند؟ آیا می‌شود برخی مدیران، مسئولیت را صرفا با روزمرگی و سرگرم شدن به حواشی برگزار کنند؟!

۶) عمده فرصت‌های دولت در یک سالی که گذشت، به مذاکره با دشمنی سپری شد که اصلا زبان مذاکره و تعامل و تفاهم نمی‌فهمد. اکنون لزوم تغییر در رویکرد دولت و درآمدن از تعلیق و بی‌عملی، دو چندان اهمیت دارد.

تعابیری را که غلامحسین کرباسچی (دبیرکل وقت کارگزاران)، اردیبهشت ۱۳۹۴ گفت، سزاوار بازخوانی است. او به روزنامه شرق گفته بود: «آیا دلمان نباید شور بزند؟ نمی‌شود معاون و وزیر باشیم اما استدلال ما این باشد که اگر بودجه دادند کار می‌کنیم و اگر ندادند، کار نمی‌کنیم! خطاب به وزیر راه گفتم بعد از چند سال بازنشسته خواهید شد و با خانواده به سفر خواهید رفت. اما اگر در همین ترافیک متوقف شوید، آیا نوه‌های شما نخواهند گفت در دوره وزارت خود چه کاری انجام دادید؟ باید دلمان بیشتر از این چیزی که هست، شور بزند. البته مثال وزارت راه را زدم اما بقیه وزارتخانه‌ها مثل کار و دیگران هم همین گونه است. دولت باید ابتکار به خرج دهد و فکری در این باره بکند… اینکه تعدادی آدم خسته و سالخورده بنشینیم و بلند شویم که نمی‌شود! فرض کنید مناقشه هسته‌ای هم حل شد، بعد از آنچه؟ این بی‌تحرکی‌ها، آدم را برای دولت نگران می‌کند. چشم بر هم گذاشتیم و نصف مهلت دولت گذشت».

۷) جنگِ نظامی، برقرار باشد یا نباشد، مدیران در هر حوزه‌ای (و دولت در کلان ماجرا به عنوان ستاد اجرائی) باید شبانه‌روز برای تدارک لوازم پیشرفت کشور تدبیر کنند و ضمنا راه نفوذ و اخلال در روند پیشرفت را ببندند. نه اینکه مثلا لایحه‌ای با قید دوفوریت، تصویب و تقدیم مجلس شود و سپس، به صرف جنجال مافیایی هوچی، پس گرفته شود و همین استرداد را دستاورد جا بزنند!

این، بخشی از لایه پنهان جنگ، از مجرای نفوذ در حلقه اطرافیان و مشاوران تصمیم‌ساز است که موجب ابتذال و انحطاط «امر متعالی سیاست» می‌شود. دولت و دیگر دستگاه‌ها باید مراقب این آسیب باشند.

۸) دشمن در جنگ نظامی ناکام ماند، بلکه به خاطر تقویت بیداری و انسجام ملی و تواید انزجار بی‌سابقه نسبت به اسرائیل و آمریکا، نتیجه کاملا عکس گرفت. شکست و سرشکستگی‌های بزرگی به اسرائیل تحمیل شده است؛ هر چند که نتانیاهو، استاد وارونه‌نمایی موقعیت باشد. اسرائیل، در بدترین وضعیت داخلی و خارجی به سر می‌برد:

از هم گسیختگی شدید سیاسی و اجتماعی به ویژه در اثر خودکامگی نتانیاهو و تقلای وی برای فرار از محاکمه؛ استهلاک بی‌سابقه ارتش در اثر درگیری در جنگ فرسایشی دو ساله، آمار بالای خودکشی و فرار نظامیان؛ خسارت‌های شدید در اثر فراخوان کارگران به خدمت نظامی، تعطیلی بندر ایلات، و مهاجرت معکوس به ویژه از سوی صاحبان صنایع و فناوری.

۹) سیدنی استرالیا (مستعمره سابق انگلستان)، دیروز شاهد تظاهرات کم‌سابقه سیصد هزار نفری علیه رژیم صهیونیستی بود. تظاهرات کنندگان، تصاویر آیت‌الله خامنه‌ای را سر دست گرفته بودند و شعار آزادی فلسطین از چنگ صهیونیست‌ها را می‌دادند. رسانه‌های نگران اسرائیل، این رویداد خیره‌کننده را «انتفاضه استرالیا» خواندند، حرکتی که می‌توان آن را ادامه دومینوی بسیج لندن و پاریس و نیویورک دانست.

برای درک بهتر بحران ترکیبی که ‌گریبان اسرائیل را گرفته، برخی تحلیل‌های منتشره در محافل عبری را مرور کنید:

– کانال ۱۲: رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل در حال بررسی استعفاست. تنش بین سطوح سیاسی و امنیتی، به اوج رسیده است.

– کانال ۱۳: سربازان روانی شده‌اند و نمی‌خواهند به غزه بازگردند؛ وقتی هم سرپیچی می‌کنند، زندانی می‌شوند.

– شبکه ۱۲ عبری به نقل از عاموس یادلین (رئیس پیشین اطلاعات نظامی اسرائیل): ما در آستانه یک شکست راهبردی عمیق قرار داریم. مشروعیت ما در پایین‌ترین سطح قرار دارد؛ اسرائیل با فرسایش و انزوا مواجه است و بدون داشتن هدف مشخص، در غزه گرفتار شده است. حماس، همچنان پابرجاست.

– آریل کاهانا (روزنامه‌نگار حامی حزب لیکود/ نتانیاهو): ارتش ذخیره، در حال فروپاشی است. بسیاری از نیروها از رفتن به یگان‌ رزمی خودداری می‌کنند. حزب حاکم و نخست ‌وزیر، به جای تقویت ارتش، سیاستی حقیرانه و زشت را خلاف منافع ملی دنبال می‌کنند. وضعیت، وحشتناک است؛ واژه‌ها قادر به توصیف عمق سقوط نیستند. من تمام عمر به این اردوگاه رای داده‌ام، اما اتفاقات اخیر و ادامه فرار نتانیاهو از مسئولیت، سؤالات بسیاری را ایجاد کرده است.

– کاهش شدید اعتماد عمومی، به روایت نظرسنجی «مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل»: اعتماد اسرائیلی‌ها به نتانیاهو و دولت وی، به ۳۰ و ۲۳ درصد کاهش یافته است.

– روزنامه یدیعوت آحارونوت: اسرائیل به دلیل جنگ غزه، با انزوای بی‌سابقه جهانی مواجه است. سلسله حملات به یهودیان، حذف اسرائیل از برنامه Horizon۲۰۲۰ برای توسعه تحقیقات علمی، افزایش کمپین‌های تحریم اسرائیل و به ‌رسمیت ‌شناختن فلسطین، نشانگر تشدید سونامی علیه اسرائیل است.

-آصف شریو، سرکنسول سابق اسرائیل در نیویورک: برند اسرائیل به شدت آسیب دیده است. همه در برابر اسرائیل متحد شده‌ و بیانیه‌هایی می‌دهند که هرگز ندیده بودم. تحریم‌ها در کنفرانس‌ها، نشانه‌هایی از این آسیب‌ هستند. همه، ما را در موضوعات مختلف تحریم ‌کرده‌اند.

– نشریه اسرائیل دیفنس: سیاست‌ دولت نه تنها چشم‌اندازی برای پایان بحران انسانی در غزه ندارد، بلکه اسرائیل را در معرض فروپاشی سیاسی، انزوای جهانی و بحران اقتصادی قرار می‌دهد. دیگر سؤال این نیست که چه بر سر غزه خواهد آمد، بلکه باید پرسید سرنوشت اسرائیل چه خواهد شد؟ استمرار این سیاست‌، نه نشانه اقتدار، بلکه بیانگر خودکشی سیاسی است.

– باراک راوید، تحلیلگر ارشد امنیتی: دولت نتانیاهو، مسئول شدیدترین سقوط سیاسی است که اسرائیل از زمان تأسیس، تجربه کرده است.

۱۰) اما حامی آمریکایی هم، در وضعیتی نیست که بیش از گذشته، از اسرائیل حمایت کند. دو تنگه راهبردی هرمز و باب‌المندب، به عنوان گلوگاه اقتصاد جهانی، زیر پنجه ایران و یمن قرار دارند. جنگ ۱۲ روزه و قبل از آن جنگ یک ماهه با یمن، واقعیت‌های بسیاری را آشکار کرد. داگلاس مک‌گریگور، سرهنگ بازنشسته پنتاگون به تازگی گفت: «موشک ‌های پدافندی اسرائیل داشت ته می‌کشید، این دلیل اصلی آتش‌بس با ایران بود. اقتصاد اسرائیل، تبدیل به ویرانه‌ شده بود. حیفا و تل ‌آویو آسیب سنگینی دیدند… این‌جا بود که اسرائیل واقعاً به آتش‌بس نیاز داشت».

۱۱) وبسایت عبری «کالکالیست» ۳ روز قبل فاش کرد: «دونالد ترامپ مجبور شد در ماه مه، به خاطر دلایل پنهان، حملات علیه یمن را متوقف کند. مهم‌ترین علت، موشکی بود که به سمت ناو هواپیمابر هری ترومن شلیک شد و تقریباً به آن اصابت کرد. این باعث وحشت در پنتاگون و توقف عملیات، از ترس فاجعه استراتژیکی شد که می‌توانست واشنگتن را در داخل و خارج شرمنده کند. آن شب، ترامپ ترسید. کمپین عملیات «سوار خشن»، به این دلیل که ارتش یمن، توانایی بازدارندگی موشکی خود را نشان داد، شکست خورد و باعث شد آمریکا، محاسبات خود را کاملا تغییر دهد».

۱۲) دو ماه قبل هم نیویورک‌تایمز فاش کرده بود: «ترامپ پس از ۳۰ روز جنگ با یمن، ناامید شد. ژنرال کوریلا، فرمانده سنتکام، بر کمپین بمباران قدرتمند اصرار داشت اما حوثی‌ها ۷ پهپاد MQ-۹ را سرنگون کردند. چند فروند F-۱۶ و یک جت جنگنده F-۳۵ مورد هدف قرار گرفتند. هزینه عملیات سرسام‌آور بود. مهمات پیشرفته زیادی استفاده شد. برنامه‌ریزان پنتاگون به طور فزاینده‌ نگران ذخایر و پیامدهای آن برای موقعیتی بودند که مجبور به دفع حمله چین به تایوان شوند… چرخش ناو ترومن برای جلوگیری از آتش، به سقوط جنگنده سوپر هورنت‌ انجامید. سپس، موشکی به فرودگاه بن گوریون در تل‌آویو اصابت کرد. پس، ترامپ تصمیم گرفت عملیات را موفقیت‌آمیز خوانده و متوقف کند»!

۱۳) باید به فاجعه شکست در یمن، فاجعه ته کشیدن ذخائر موشک‌های تاد و مصرف یک چهارم کل آنها در جنگ ۱۲ روزه را هم اضافه کرد و این در حالی است که ایران، هنوز شلیک موشک‌ها را شدت نبخشیده، به عملیات تنوع نداده و از توانمندی‌های جدید رونمایی نکرده بود.

در اوج جنگ، سامانه پدافند فوق مدرن «تاد» در برابر موشک‌های نسل اول و دوم ایران زانو زد تا ترامپ بگوید: «اسرائیل واقعا ضربه خیلی سختی خورد؛ خصوصاً در روزهای آخر. وای پسر! اون موشک‌های بالستیک خیلی از ساختمان‌ها رو نابود کردند!».

طی چند هفته گذشته، از رویترز و یدیعوت آحارونوت گرفته تا لس‌آنجلس تایمز، نیوزویک، وال‌استریت ژورنال، سی‌ان‌ان و شبکه آمریکایی New Horizon TV گزارش داده‌اند:

– ذخایر موشک THAAD در اسرائیل به پایان رسیده بود.

– هزینه رهگیری موشک‌ها وحشتناک گران بود و آمریکا مجبور شد تولید یک سال موشک تاد را مصرف کند. در طول جنگ ۱۲ روزه، ۲۰ درصد کل موجودی سامانه موشکی تاد مصرف شد.

– یک‌ چهارم موشک ‌های تاد آمریکا (۱۵۰ موشک) در اثر شلیک ۵۵۰ فروند موشک از سوی ایران از بین رفت.

– سامانه‌ تاد به علاوه سامانه آرو-۲ و آرو-۳، فقط ۲۰۱ موشک از ۵۷۴ موشک شلیک شده ایران را رهگیری کردند.

– ذخایر پدافندی آمریکا با کمبود هشداردهنده مواجه شد. سامانه تاد نتوانست در برابر موشک‌های ایران مقاومت کند.

– ایران در ۱۸ ژوئن، با شلیک موشکی مرموز به نام «سجّیل»، جهان را شگفت‌زده کرد. این موشک ویرانگر، می‌تواند پایگاه‌های نظامی بزرگ، بنادر یا زیرساخت‌های حیاتی را ظرف چند ثانیه منهدم کند. این، یکی از خطرناک‌ترین موشک‌هاست. ایران این موشک را برای هدف قرار دادن یک سایت نظامی حساس در اسرائیل استفاده کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گزارش جنگی که هست و جنگی که انکار می‌شود

گزارش جنگی که هست و جنگی که انکار می‌شود بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

سرمایه امید و تاجران یأس و ترس



مدیران و مشاوران را باید از رؤیافروشان و تاجران ترس و یأس پالایش کرد. گشایش امور، مستلزم این پالایش و پیراستگی مدیریتی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) بزرگ‌ترین سرمایه هر کشور، امید و اراده و باور جمعی مردم همان کشور است. بنابراین، بزرگ‌ترین تهدیدها نیز از سوی کسانی پدید می‌آید که با «یأس‌فروشی، تجارت ترس و القای ناتوانی»، به این سرمایه اجتماعی آسیب می‌زنند.

این، سرمایه امید و اراده بود که توانمندی‌های دفاعی کشور و از جمله موشک‌های ‌هایپرسونیک و پهپادهای دوربرد نقطه‌زن را در اوج تحریم‌ها تا مرز بازدارندگی ارتقا داد.

همین اراده، سوخت ۲۰ درصد رآکتور هسته‌ای تهران را تولید کرد و تحریم و گروگان‌گیری دارویی را درهم شکست. در تداوم همین امید و در مقابل تحریم بنزینی، بود که برنامه تأسیس پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس، در سال ۱۳۸۵ به همت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا (ص) به اجرا درآمد.

۲) بی‌تردید، «تحلیل‌های فلج‌کننده»، هزار برابر بدتر از «تحریم‌های فلج‌کننده» است. تحریم‌های فلج‌کننده و فشار حداکثری، در مقابل اراده جمعی ملت ما شکست خورد، بنابراین بدیهی است که پایوران دشمن، این اراده برآمده از امید را با خنجر مسموم «تحریف» هدف بگیرند.

اهتمام به تولید قدرت، و با فریب و وسوسه‌ها، خام دشمن نشدن، آن راهبرد اساسی است که می‌تواند موجب زایندگی و پویندگی شود، تولید قدرت کند، الهام‌بخش تمدنی باشد و عندالاقتضاء پای میز مذاکره، اراده خود را بر بیگانگان تحمیل کند. تولید و تکثیر منابع قدرت، حتماً زحمت دارد و زمانبر است.

برای استفاده از سایه و میوه درخت، باید آن را کاشت و داشت تا سپس بتوان بهره‌مند شد. متأسفانه برخی مدیران در مقاطعی خیال کردند به جای این رویکرد منطقی، می‌توان منابع قدرت کشور را در مذاکره به رقیبان و دشمنان واگذار کرد و آنگاه به رونق اقتصاد و امنیت رسید!

۳) تحلیل‌های فشل‌کننده بود که القا می‌کرد: کشور نیازی به برنامه هسته‌ای ندارد؛ اوباما بسیار مودب، و ترامپ تاجری محترم و شیدای توافق است؛ با یک امضا و توافق و واگذاری یا تعطیلی برنامه هسته‌ای می‌توان ۲۰۰ میلیارد، بلکه ۲۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی را به کشور جذب کرد؛ اقتصاد کشور را بدون تسلیم در مقابل غرب نمی‌توان سامان داد، و صدها گزاره مشابه.

در حالی که جنگ در غزه، یمن و سوریه، میان روسیه و اروپا و آمریکا (اوکراین)، و هند و پاکستان برقرار است و حتی ممکن است به میان آمریکا و چین کشیده شود، چرا کسانی تلقین کردند که «روزگار آینده، روزگار مذاکره است نه موشک»، و دنبال برجام ۲و ۳ هم بودند! چنین مدیرانی، می‌خواستند دسترنج فناوران حوزه‌های مختلف تولید قدرت را حراج کنند و سپس، کاسه «چه کنم» به دست بگیرند، چنان که مبتلا شدند.

۴) در سال ۱۳۹۹ و ابتدای سال ۱۴۰۰، چگونه می‌شد امید را در مردم زنده نگاه داشت و حال آن که روزانه تا ۷۰۰ نفر در اثر شیوع کرونا جان می‌باختند، اما رئیس و سخنگوی دولت وقت ادعا می‌کردند «واکسن کرونا، سوهان قم نیست» و «بدون حل مشکل FATF نمی‌توان واکسن وارد کرد»؟!

این پمپاژ یأس، واکنش مدیرانی بود که خود را فوق‌تخصص تدبیر و تمثال دیپلماسی وانمود می‌کردند و در مقابل، خود یا پادوهای رسانه‌ای‌شان، از هیچ دروغ ناجوانمردانه‌ای دریغ نکردند و آقای رئیسی را فردی با شش کلاس سواد و فاقد مهارت‌های مدیریتی و دیپلماتیک نشان می‌دادند!

اما مردم دیدند که وقتی «سید ابراهیم رئیسی» بر مصدر ریاست جمهوری نشست، چگونه توانست از مسیر دیپلماسی فعال و خلّاق، واکسیناسیون سراسری را به اجرا بگذارد و به جنگ اعصاب دولت با مردم و پمپاژ یأس و ترس و ناامنی پایان دهد.

۵) کارخانه‌های تعطیل و نیمه‌تعطیل بسیاری، با وجود کارشکنی بی‌وقفه آمریکا و انگلیس و فرانسه و دیگران، در دولت شهید رئیسی احیا شدند و به چرخه کار و تولید برگشتند.

در دولت برجام که ادعا می‌کرد به واسطه بستن با آمریکا، هم چرخ سانتریفیوژ خواهد چرخید و هم چرخ کارخانه‌ها، و مردم از پول ناچیز یارانه بی‌نیاز خواهند شد، ۸۰۰۰ کارخانه تعطیل شد.

شاید کمتر به این موضوع اندیشیده‌ایم که با تعطیلی هر کارخانه، کوه فلاکت بر سر خانواده صدها یا هزاران کارگر آوار می‌شد. برخی مدیران، خواب ماندند، یا خود را به خواب زدند و هشت سال فرصت در حالی سپری شد که معدل رشد اقتصادی این دوره، به رقم تقریباً هیچ «۶ دهم درصد» سقوط کرد.

پایان دوره بی‌تدبیری و لجبازی و نصیحت ناپذیری، با سکانداری آقای رئیسی در دولت، امید بسیاری را در میان مردم و نخبگان زنده کرد. تقریباً هفته‌ای نبود که چند رسانه آمریکایی یا اروپایی اذعان نکنند ایران در دوران ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی، بی‌نیاز از غرب و بی‌اعتنا به تهدیدها، در حال تبدیل شدن به قدرت سیاسی اول منطقه است و توانسته رشد اقتصادی پنج درصد را با وجود تحریم‌ها به ثبت برساند.

۶) ده‌ها هزار کارگر و خانواده‌های آنها (از جمله در هپکوی اراک، نیشکر هفت تپه، ماشین‌سازی تبریز، پالایشگاه کرمانشاه‌، کشت‌ و صنعت مغان، کیان تایر، صنایع چوب و کاغذ مازندران، رادیاتورسازی یزد، کاشی سمنان، قند یاسوج، نساجی قائمشهر، ایران تراورس و…) که به خاطر رکود و تعطیلی یا کاهش فعالیت هزاران کارخانه عزا گرفته بودند، حالا با رونق گرفتن همان کارخانه‌ها، امید و نشاط پیدا کرده بودند.

امید، کالایی خریدنی و وارد کردنی نبود که بتوان از ژنو و لوزان و وین و نیویورک، وارد کرد. سازه حیات بخشی بود که باید با همت مدیران و تولیدکنندگان و کارگران، آجر به آجر روی هم چیده می‌شد و دیوار آن فراز می‌آمد. سید ابراهیم رئیسی، دامن همت به کمر زده بود و استان به استان و کارخانه به کارخانه می‌رفت، چالش‌ها ر ا می‌شنید، وزیران و معاونان را شبانه‌روز به صف می‌کرد، و با کمک دستگاه قضائی، گرگ‌های کارخانه‌خوار و آماده بلعیدن را عقب می‌راند. امید، این‌گونه در دل تولیدکنندگان و کارآفرینان جوانه زد.

رشد اقتصادی چهار تا پنج درصدی، فقط به خاطر این نبود که صادرات نفت چند برابر شده و صادرات غیرنفتی رونق گرفته بود – که همین هم به خودی خود با ارزش بود- بلکه مهم‌تر ازآن، احیای امید در میان کارگران و کارآفرینان و تولیدکنندگان بود. در این فرآیند، دولت رئیسی موفق شد فقط در سال ۱۴۰۲، بالغ بر ۱۱۰۰ پروژه عمرانی را به ارزش بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان در سراسر کشور به بهره‌برداری برساند.

۷) به عنوان یک نمونه دیگر، می‌توان به موضوع خودکفایی گندم اشاره کرد. کشور در اثر سیاست‌های نادرست دولت «برجام و دیگر هیچ»، از خودکفایی در ابتدای دهه ۹۰، به واردات ۷ میلیون تُن گندم در سال ۱۴۰۰ رسید؛ آن هم در شرایطی که جنگ اوکراین موجب بحران جهانی در این زمینه شده بود.

در نیمسال پایانی دولت روحانی، میزان خرید تضمینی از کشاورزان، به ۴.۵ میلیون تن کاهش یافت و به ناچار، بیش از ۷ میلیون تن گندم از طریق واردات تأمین شد. این فاجعه در حالی بود که در اواخر همان دولت، درآمدها و ذخائر ارزی هم ته کشیده بود و امنیت غذایی کشور تهدید می‌شد. در مقابل، با پیگیری و اهتمام و برنامه‌ریزی دولت شهید رئیسی، کشور با تولید ۱۵ میلیون تُن و خرید ۱۲ میلیون تن از کشاورزان‌، مجدداً به خودکفایی در تأمین گندم رسید.

۸) دولت فعلی می‌تواند و باید، مأموریت نیمه‌تمام شهید رئیسی را پیش ببرد، طرح‌های برزمین مانده را پیگیری کند و به سرانجام برساند. این کار نیازمند تحرک جدید و مضاعف در میان وزرا و معاونان رئیس‌جمهور است.

نظرسنجی اخیر اتاق بازرگانی از مدیران (شامخ/ شاخص مدیران خرید) نشان می‌دهد که برخی حوزه‌های اقتصادی ظرف شش ماهه گذشته، مجدداً دستخوش رکود شده‌اند.

در مقابل، معرفی وزیر اقتصاد پیشنهادی به مجلس که قرار بود این هفته انجام شود، باز هم به تأخیر افتاده است. پیداست تیم اقتصادی دولت، تکاپو و تحرک لازم را ندارد و همین کاستی موجب می‌شود، کفه شرطی‌سازی اقتصاد از مسیر پروپاگاندای رسانه‌ای دشمن تقویت می‌شود.

این رخوت در حالی است که به تجربه می‌توان گفت محال است دشمنِ ۸۶ سال گذشته ملت ایران، سلاح تحریم‌ها را به واسطه مذاکره و توافق کنار بگذارد و دست از شرارت بردارد. تحریم‌های ویزا، آیسا و سیسادا (و سپس کاتسا و ۱۲۰۰ تحریم پسابرجامی دیگر) هرکدام، میخی بر تابوت ساده‌انگاری و خوش‌خیالی در این‌باره است.

۹) اواخر بهمن‌ماه گذشته، ارزیابی‌ یک مرکز نظرسنجی حاکی از آن بود ‏که بیش از ۶۰‌ درصد شرکت‌‏کنندگان، به آینده کشور خوش‌بین هستند، اما اعتماد به دولت، کمتر از ۵۰ ‌درصد است. این خبر را یکی از روزنامه‌های حامی دولت منتشر کرده و نوشته بود: «در پیمایشی که از سوی مرکز نظرسنجی شناخت انجام شده، نمره شاخص اعتماد به دولت، از ۱۰، عدد ۴/۱۳ را کسب کرده است.

در همه موارد ارزیابی، دولت نتوانست نیمی از اعتماد شرکت‌کنندگان را جلب کند. در مسئله اقتصادی، بیش از ۵۰ درصد معتقد بودند دولت، توانایی حل مشکلاتی همچون تورم و بیکاری را ندارد.

بیش از ۶۰ درصد، در واکنش به این جمله که «آینده ایران روشن و امیدوارکننده است»، موافق بودند. ۱۱/۳ درصد نه موافق و نه مخالف، و ۲۴/۳ ‌درصد کاملاً یا تا حدی مخالف بودند. ۱۵/۹ درصد معتقد بودند که این دولت نمی‌تواند مشکلات را حل کند، ۱۵/۹ درصد نه موافق و نه مخالف، و ۳۸ درصد نیز کاملاً یا تا حدی موافق بودند.».

۱۰) یکی از تحلیل‌های فلج‌کننده، روایت تحریف شده از افکار عمومی است تا دولت با همین فهم غلط و گمراه‌کننده، ناچار به کوتاه آمدن در برابر غرب شود.

برخلاف انگاره‌سازی‌های مسموم، نظرسنجی اخیر یکی از مراکز افکارسنجی دانشگاه‌های تهران نشان می‌دهد «۷۷.۱ درصد از مردم ایران، موافق سرمایه‌گذاری روی جنبه‌های صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای هستند و از پیشرفت‌های هسته‌ای احساس غرور می‌کنند. بیش از ۸۳ درصد، دانش هسته‌ای را برای کشور ضروری می‌دانند.

همچنین ۷۱.۹ گفته‌اند که با ساخت سلاح هسته‌ای در صورت وقوع حمله نظامی به کشور موافق هستند». مشابه این نظرسنجی، اواخر خرداد سال گذشته از سوی تیمی از محققان دانشگاه‌ هاروارد با مشارکت مؤسسه «iran poll» (مستقر در تورنتوی کانادا) انجام شد.

۱۱) رؤیا فروشی، و تجارت ترس و یأس، و القای ناتوانی، دو کارویژه شیطان است. چنان که خداوند متعال می‌فرماید: «یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا. شیطان به آنان وعده می‌دهد، و در آرزوها می‌اندازد، و وعده‌ای جز فریب به آنان نمی‌دهد». و «إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. همانا منحصراً این شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ پس، از آنان نهراسید و از من پروا کنید، اگر مؤمن هستید».

مدیران و مشاوران را باید از رؤیافروشان و تاجران ترس و یأس پالایش کرد. گشایش امور، مستلزم این پالایش و پیراستگی مدیریتی است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرمایه امید و تاجران یأس و ترس

سرمایه امید و تاجران یأس و ترس بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

راز دو ماه تأخیر؛ نوبت مجازات اسرائیل است



اینک با عبرت اندوختن از روند تحولات، نوبت آن است که دیگر حوزه‌های دولتی و حاکمیتی بیش از پیش، پشت فرماندهان میدان نظامی بایستند و مجازات به تاخیر افتاده دشمن صهیونیست را به انجام برسانند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) سردار محمدرضا زاهدی و همراهانش، در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به کنسولگری سفارت ایران در دمشق به شهادت رسیدند. آن زمان، رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه، به پیغام فریبکارانه واسطه‌های غرب درباره خویشتنداری، «نه» گفتند و با قاطعیت در کنار فرماندهان میدان ایستادند. بنابراین، کمتر از دو هفته بعد (۲۵ فروردین) عملیات انتقامی وعده صادق به اجرا درآمد و چند پایگاه مهم نظامی و جاسوسی اسرائیل با چهارصد پهپاد و موشک درهم کوبیده شد. جهان هم به صورت آنلاین، این اقتدار را که با عبور از سامانه‌های‌ راداری و پدافندی دشمنان انجام شد، به چشم دید.

۲) رئیس دفتر سیاسی حماس، میهمان مراسم تحلیف ریاست جمهوری آقای پزشکیان، چند ساعت بعد از مراسم (بامداد ۱۰ مرداد ۱۴۰۳) ترور شد. این جنایت تروریستی اسرائیل، هم تعرض به امنیت ملی کشورمان بود و هم میهمان‌کشی. رئیس‌جمهور خیلی متاثر شد و حق هم داشت. خونخواهی میهمان شهید، حق و مسئولیت ذاتی جمهوری اسلامی ایران است، اما ادای این تعهد حقوقی و عقلانیِ بازدارنده، دو ماه به تاخیر افتاد. این تاخیر، به دشمن فرصت و جرات داد تا دور تازه‌ای از جنایات تروریستی را این بار در لبنان مرتکب شود.

۳) چرا مجازات اسرائیل به تاخیر افتاد؟ به خاطر دو انگاره غلط: اولی، همان که یک هفته قبل بر زبان وزیر خارجه هم جاری شد: «رژیم اسرائیل در غزه در باتلاق گرفتار شده و تصور می‌کنند با گسترش میدان جنگ می‌تواند از بن بست خارج شوند. ما کاملا هوشیار هستیم و در تله آنها نخواهیم افتاد. حرکات آنها از سر استیصال است». تکرار این ادبیات طی چند ماه گذشته (و در ادوار دیگر) از سوی برخی سیاسیون، امر را بر دشمن صهیونیست مشتبه کرد.

۴) اما فریبکاری و تله‌گذاری محاسباتی دشمن، ضلع دومی هم داشت. آقای پزشکیان روز یکشنبه در جلسه دولت خبر داد: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتش‌بس می‌دادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جری‌تر خواهد کرد». آقای ظریف «معاون راهبردی رئیس‌جمهور» هم سه‌شنبه گذشته در گفت‌وگو با شبکه با NBC.NEWS خبر داده بود: «بعد از ترور شهید هنیه، جامعه جهانی [آمریکا و برخی دولت‌های اروپایی] از ما خواست برای پایان دادن به جنگ غزه خویشتنداری کنیم، اما وعده آتش‌بس محقق نشد».

۵) عملیات فریب اخیر غرب برای سست کردن اراده قاطع ایران، مشابه همان عملیات روانی مؤثری بود که موجب شد تیم آقایان روحانی و ظریف به آمریکا و تروئیکای اروپایی اعتماد کنند، توافقی نامتوازن را بپذیرند و وعده لغو بدون بازگشت همه تحریم‌ها را بدهند، قبل از «روز اجرای برجام» ظرف دو ماه همه تعهدات برای اوراق‌سازی یا تعلیق ۹۵ درصد برنامه هسته‌ای را به اجرا بگذارند، در سه سال بعد، از موضع پایین به خاطر اجرا نشدن تعهدات غرب صرفا گله کنند، و بعد از خروج آمریکا و پایمال شدن حقوق ایران نیز، به مدت دو سال و ۹ ماه، همچنان به خاطر وعده تروئیکای اروپایی انفعال به خرج دهند و اقدام متقابل نکنند تا جایی که دشمن جرات کند تحریم‌ها را دو برابر، و سردار سلیمانی را در بغداد ترور کند!!

۶) اشتباه محاسباتی اخیر (اعتماد به وعده آتش‌بس غرب و آرزوی توافق جدید)، در حالی رخ داد که نه آمریکا و نه اروپا، اولویت‌شان برنامه هسته‌ای ایران نیست. مسئله امروز و دیروز آنها -که برجام تله مقدماتی آن بود- خلع قدرت از ایران و محور مقاومت است تا سپس، بتوانند بدون واهمه از ضربت متقابل، ضربه بزنند. این که چه کسانی موجب افتادن در تله دشمن و سوءمحاسبه می‌شوند، محل بحث این یادداشت نیست. تهدید نفوذ محاسباتی، فراتر از نفوذ سازمانی است. این همان تذکر مهمی است که رهبر انقلاب، چند هفته قبل در دیدار دولتمردان بیان فرمودند:

«رجوع به کارشناس، حکمرانی را خردمندانه، و ملت را راضی می‌کند، اما مراقب تحمیل نظرات غلط با لباس کارشناسی باشید. کارشناسی را انتخاب کنید که به دنبال نسخه‌های نسخ شده خارجی نباشد».

«به دشمن هم امید نبندید. حالا ایشان [رئیس‌جمهور] هم اشاره کردند، دیروز پریروز هم ظاهراً وزیر خارجه محترم یک اشاره‌ای کرده بودند. ما به دشمن امید نبندیم؛ برای برنامه‌هایمان منتظر موافقت دشمنان و کسانی که با ما [دشمنند نباشیم]؛ این منافات ندارد با اینکه آدم با همان دشمن در یک جایی تعامل هم بکند؛ مانعی ندارد؛ اما امید به او نبندید، اعتماد به دشمن نداشته باشید».

۷) حسرت گذشته، بیهوده است و فقط می‌توان از آن عبرت آموخت. مهم، اکنون و آینده است. استراتژیست‌های بزرگ دنیا، این کلام حکیمانه امیر مؤمنان‌(ع) را تایید می‌کنند که بهترین دفاع، پیشدستی بر دشمن است: «اُغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا… با دشمنان بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند. به خدا سوگند، با هیچ قومی در خانه‌شان نجنگیدند، مگر آنکه آنها را خوار ساختند». (خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه). مدیران ما با این مطالبه امیر مؤمنان‌(ع) که تبدیل به راهبرد انقلاب اسلامی شده، برخورد یکسانی نداشته‌اند. برخی نه تنها بر دشمن پیشدستی نکرده‌اند، بلکه حتی بهنگام دست‌درازی دشمن هم مدعی بودند که باید همه هزینه‌ها را به جان خرید اما در «تله تنش و جنگ او» نیفتاد! این انگاره، بیشترین خسارات را به کشور زده است. اما حکایت مدیران مسئولیت‌شناس، جداست. مردان میدانی که در حوزه فعالیت خود -نظامی یا سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی و فرهنگی- به عمق دشمن زده‌اند؛ از سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان، تا سرداران سلیمانی، همدانی، سید رضی موسوی، حاجی رحیمی، زاهدی و این آخری، سردار عباس نیلفروشان که درکنار سید حسن نصرالله(ره) به شهادت رسید.

۸) اینک با عبرت اندوختن از روند تحولات، نوبت آن است که دیگر حوزه‌های دولتی و حاکمیتی بیش از پیش، پشت فرماندهان میدان نظامی بایستند و مجازات به تاخیر افتاده دشمن صهیونیست را به انجام برسانند. سخنان روز یکشنبه رئیس‌جمهور محترم، امیدوارکننده بود، آنجا که گفت: «فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جری‌تر خواهد کرد. جنایات رژیم صهیونیستی بدون پاسخ نخواهد ماند. این رژیم جنایتکار ثابت کرد به هیچ یک از موازین بین‌المللی پایبندی ندارد».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راز دو ماه تأخیر؛ نوبت مجازات اسرائیل است

راز دو ماه تأخیر؛ نوبت مجازات اسرائیل است بیشتر بخوانید »

دو الگوی مدیریتی پیش‌روی پزشکیان


محمد ایمانی

رئیس جمهور شهید، آیت‌الله رئیسی(ره)سه سال قبل در حالی سکان دولت را به دست گرفت که رئیس دولت قبل، وعده کرد همه تحریم‌ها را یک‌جا لغو کند، اما دو برابر کرد…

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

برگزاری انتخابات برای انتخاب نهمین رئیس‌جمهور در کشورمان و تشکیل دولت چهاردهم، واجد معانی و آثار بسیاری است. بخشی از این معانی و آثار، حاصل است و برخی دیگر، می‌تواند در آینده پدیدار شود؛ بسته به این که رئیس‌جمهور و دولت جدید چه رویکردی را در پیش بگیرند.

۱) انتخابات در کشور ما در امنیت و آرامش کامل برگزار شد و این در حالی است که همین روزها، فرانسه، (نماد تاریخی دموکراسی غرب) همین روزها به بهانه انتخابات پارلمانی، دستخوش آشوب است. در آمریکا هم در حالی چند ماه بعد انتخابات برگزار می‌شود که انتخابات چهار سال قبل، به آشوب گسترده انجامید.

۲) جمهوری اسلامی در حالی در این ۴۵ سال، ۱۴ انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده، که از یک‌سو قدرت‌های جهانی مصمم بودند کار او را ظرف سه تا شش ماه تمام کنند، و از سوی دیگر برخی تنگ‌نظران سیاسی داخلی بدشان نمی‌آمد که اگر بتوانند، انتخابات را به تعطیلی بکشانند، یا از رونق بیندازند؛ شبیه روایتی که موسوی‌خوئینی‌ها درباره نگاه مرحوم ‌هاشمی به انتخابات حداقلی و مخالفت قاطع رهبر انقلاب با آن موضع بیان می‌کند، و یا مخالفت برخی ناکامان انتخابات‌های‌ مختلف با نتیجه آن، و همچنین خیز افراطیون مدعی اصلاحات برای تعطیلی انتخابات مجلس هفتم از طریق گروکشی و تهدید به استعفا در دولت و مجلس همسو. در همه این موارد، رهبر انقلاب با قاطعیت تمام، از جمهوریت و اهمیت انتخابات و حاکمیت رای مردم دفاع کردند و این‌گونه بود که دولت‌ها و مجالسی با سلیقه‌های سیاسی کاملا متفاوت شکل گرفت. دروغ بزرگی بود که کسانی، همصدا با دشمنان گفتند انتخابات در جمهوری اسلامی مهندسی شده است، یا سالم برگزار نمی‌شود. تنوع نام رؤسای جمهور منتخب -سید ابوالحسن بنی صدر، محمد علی رجایی، (آیت‌الله) سید علی خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد، حسن روحانی، سید ابراهیم رئیسی و مسعود پزشکیان- محکم‌ترین ردیه بر ادعای مذکور است. این دروغ را کسانی تکرار کردند که بیش از ۳۲ سال، در مسند دولت بودند و با این همه، عوام فریبی کردند و بر فقدان صلاحیت مدیریتی یا مشورتی خود گواهی دادند.

۳) آقای پزشکیان پس از پیروزی در انتخابات گفت: «قدردان وسعت نظر و گره‌گشایی مقام معظم رهبری هستم که عرصه را بر مشارکت و رقابت و سلامت نقش‌ آفرینی بیشتر شهروندان و جریان‌های سیاسی گشودند» و «اینکه رای‌ها درست خوانده شد به لطف مقام معظم رهبری بود. این هدایتی بود که رهبری داشتند، اگر به خاطر ایشان نبود، فکر نکنم اسم ما از این صندوق‌ها بیرون می‌آمد». در این که رهبری، پاسدار رای مردم و سلامت انتخابات هستند، تردیدی نیست. اما کم لطفی است که تلقی یا تلقین شود متولیان انتخابات، امانتدار نیستند. دغدغه آقای پزشکیان، یک ما به ازای واقعی دارد و آن کسانی مانند خاتمی و موسوی و برخی افراطیون مدعی اصلاحات هستند که سال ۱۳۸۸، هماهنگ با نقشه آمریکا، انگلیس و اسرائیل، سر به آشوب گذاشتند. آقای پزشکیان در حالی با ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار رای (۲ میلیون و ۸۰۰ هزار رای بیشتر از آقای جلیلی) انتخاب شد که برخی مدعیان حمایت از وی، ۱۵ سال قبل با ادعای دروغین تقلب، زیر بار رای 24/5 میلیون نفری مردم (۱۱ میلیون رای، بیشتر از رقیب) نرفتند و کشور را به کام آشوب و بی‌ثباتی کشاندند. پس از آن هم به تصریح گزارش مهر ماه ۱۳۸۸ روزنامه «لس آنجلس تایمز»، واسطه‌های برخی سران آشوب، به دولت اوباما مشورت دادند تا «تحریم‌های فلج‌کننده» را علیه ملت ایران اعمال کند.

۴) ملت و دولت ما، نه سر سوزنی به غرب بدهکاری دارند و نه به کسانی که می‌خواهند کشور را بدهکار دشمنان کنند. هیچ توجیهی ندارد که نان خود را سر سفره دولت‌های غربی بگذاریم و با گردن کج منتظر باشیم تا آنها به ما بگویند چه بکنیم و چه نکنیم. این فریبی بود که دولت برجام را به بیراهه کشاند. زمانی که برجام منعقد شد، «جان ساورز» رئیس سازمان جاسوسی انگلیس مدعی شده بود «توافق اجازه می‌دهد تا ایران ظرف ۱۰- ۱۵ سال، به کشوری نرمال و میانه‌رو و کمتر تندرو تبدیل شود». میانه‌روی مطلوب انگلیس و آمریکا کدام است؟ آنها حتی در اوج اجرای برجام، نه اجازه دادند سفارت ما در لندن برای دریافت پول کارمندانش از ایران، حتی یک حساب بانکی در لندن افتتاح کند و نه برای فرد معرفی شده از سوی دولت برای نمایندگی ایران در سازمان ملل (معاون دفتر آقای روحانی) ویزا صادر کردند! پس منظورشان از میانه‌روی چیست؟! آمریکا و انگلیس، ۷۱ سال قبل، حتی نخست‌وزیری کراواتی و سکولار به نام محمد مصدق را به عنوان سیاستمدار میانه‌رو در ایران به رسمیت نشناختند و او را با کودتا سرنگون کردند!

۵) همین روزها -در حالی که آقای پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی، برای مذاکره و احیای برجام تمایل افراطی نشان داده بود- آمریکا و سه دولت اروپایی حاضر نشده‌اند طبق عرف دیپلماتیک، و مانند روسیه و چین و هند و ژاپن و ده‌ها کشور آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، انتخاب آقای پزشکیان را تبریک بگویند، بلکه رسانه‌های آنها ظرف چند هفته منتهی به انتخابات، سرگرم حمایت از گروهک‌های ورشکسته تحریمی بودند و نهایتا هم سخنگویان آمریکایی چند بار با وقاحت گفتند انتخابات ایران را به رسمیت نمی‌شناسند. آیا همین رویکرد خباثت آلود کافی نیست تا یک بار دیگر، دشمنان و دوستان ایران را بشناسیم و به تکرار عبرت‌های دولت «برجام و دیگر هیچ» برنگردیم؟

۶) دو الگوی مدیریتی بیشتر، پیش روی رئیس‌جمهور و دولت جدید نیست و به ناچار باید در یکی از این دو مسیر قدم بردارند:

– رویکردی که باور داشت دوران مدیریت، فرصتی محدود و مغتنم برای خدمت به مردم و آرامش بخشیدن به کشور است و نه بردن اختلافات سیاسی به میان مردم و مایوس و عصبانی کردن آنها، و رویکرد دیگری که بنیان مدیریت را بر پشت هم اندازی، مسئولیت ناپذیری، فرافکنی، بهانه‌تراشی، پمپاژ دعواهای سیاسی به جامعه، دو قطبی‌سازی و استهلاک ظرفیت‌ها گذاشته بود.

– رویکردی که در طول این چند دهه معتقد بود باید در داخل و خارج تولید قدرت کرد (خودکفایی بنزین، تولید سوخت ۲۰ درصد، احیای صادرات نفت بدون برجام، واردات واکسن، خودکفایی گندم، افزایش ظرفیت‌های نیروگاهی، ساخت پالایشگاه‌ها، توسعه شبکه‌های آب و گاز و حمل‌ونقل و ترانزیت و تجارت خارجی، و تولید قدرتمندترین تسلیحات) تا دشمنان یقین کنند حربه‌های‌شان کُند شده و بنابراین در مقابل اقتدار ملت ایران کوتاه بیایند؛ و رویکردی که می‌گفت منابع اقتدار و پیشرفت را واگذار کنیم و رشد اقتصادی عاریتی بخریم و اگر تاثیر معامله در کوتاه‌مدت تمام شد، منابع قدرت باقی مانده را واگذار کنیم!

۷) رویکرد دوم اگر ادامه می‌یافت، باید پس از خلع قدرت، برای سر بریده شدن رو به قبله می‌شدیم. هیچ انسان شرافتمندی باورش نمی‌شود، اما نشریه غربگرای مدعی اصلاحات، در اوج یاغی‌گری ترامپ، تصویر دیدار تحقیرآمیز او با رئیس جمهور صربستان را بهانه کرد و نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره‌کننده می‌پسندد، این است: همچون برّه‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ. آیا اقداماتی از این جنس را باید مایه شرمساری دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده در مقابل همتای آمریکایی خود نشسته؛ اگر منافع صربستان چنین اقتضایی کند، باید این اقدام را تمسخر کرد یا عقلانیتی سیاسی خواند؟»!

۸) دولتی می‌تواند خدمتگزار مردم باشد که پشت قباله احزاب و حلقه‌های غنیمت‌طلب نرفته باشد. دولت‌هایی که از سوی غنیمت‌طلبان محاصره شدند و خواص زیاده خواه توانستند با ادعای سرمایه‌گذاری در انتخابات و سهامداری پیشاپیش، رئیس‌جمهور را بدهکار کنند، نه‌تنها موفق به خدمتگزاری نشدند، بلکه اختلاف شدید موتلفان سیاسی، دولت را به بن بست و ناکارآمدی کشاند. این نکته تعیین‌کننده است که رئیس‌جمهور، خود را وامدار هیچ گروهی نشناسد، در حلقه‌های بسته کانالیزه نشود و بتواند وزیران و معاونان را در تراز جمهوری اسلامی (و نه دولت اجاره‌ای احزاب) بچیند. از همین جاست که معلوم می‌شود دولت قرار است در مسیر خدمت باشد، یا نه. مشاوران باید متنوع باشند و زیر نظر رئیس‌جمهور تعریف شوند، نه به عنوان حلقه‌ای بسته و حاکم بر رئیس دولت؛ چنان که رئیس دولت اصلاحات را تهدید می‌کردند اگر تمکین نکند، او را از قطار پیاده می‌کنند! حکایت اطرافیان ناهمدل، حکایت شتر کژتابی است که دلش جای دیگری بود و مجنون را به سمت لیلی نمی‌برد.

۹) رئیس جمهور شهید، آیت‌الله رئیسی(ره)سه سال قبل در حالی سکان دولت را به دست گرفت که رئیس دولت قبل، وعده کرد همه تحریم‌ها را یک‌جا لغو کند، اما دو برابر کرد؛ تورم را به ۶۰ درصد رساند و یک رکورد تازه ثبت کرد؛ ۴۸۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه و ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به ارث گذاشت؛ ادعا کرد هم باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد، اما چرخ سانتریفیوژها و هشت هزار کارخانه را با هم از کار انداخت؛ ادعا کرد چنان مردم را سرشار از درآمد می‌کند که بی‌نیاز از پول ناچیز یارانه باشند؛ اما قیمت بنزین را سه برابر کرد و نرخ ارز در دولت او تا ۹ برابر صعود کرد؛ بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار ارز دولتی را با ندانم‌کاری و به شکل عمدتا رانتی توزیع کرد، و سپس وقتی خزانه خالی شد، ارز ۲۰ قلم کالا (از مجموع ۲۴ قلم) را حذف کرد؛ خزانه را چنان تهی کرد که دولت بعدی، چاره‌ای جز حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی نداشت؛ چند نوبت ادعا کرد از رکود عبور کردیم، اما معدل رشد اقتصادی هشت ساله، تقریبا صفر (۶ دهم درصد) شد.

۱۰) پیش از شهید رئیسی، کسی بر مسند بود که حامیانش گفتند «برجام تنها پروژه او بود و پس از آن که به بن‌بست خورد، او هم تمام شد و هیچ همت و تدبیری برای تغییر ریل نداشت». دولتمردانی که گفتند «واکسن، سوهان قم نیست» و «بدون حل شدن مشکل برجام و FATF نمی‌شود واکسن وارد کرد». مدیرانی که منطق‌شان «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» بود، از کثافتکاری خواندن ساخت پالایشگاه، تا مخالفت با نیروگاه‌سازی، و «مزخرف» خواندن مسکن مهر یا خودکفایی گندم. دولتی که با برجام، تولید برق هسته‌ای را متوقف کرد، و با توافق پاریس، تولید برق در نیروگاه‌ها با سوخت فسیلی را! شهید رئیسی، چنین میراثی را تحویل گرفت و توانست بسیاری از چالش‌ها را مهار کند، یا از شتاب ویرانگر آنها بکاهد.

۱۱) آقای رئیسی، یک اقتصاد بیمار اورژانسی را تحویل گرفت و در احیا و پایدارسازی حال آن (از جمله کاهش ناترازی‌ها، از درآمدهای ارزی و ریالی تا مصارف برق و آب و گاز و..) تا حدود بسیار زیادی موفق عمل کرد. دولت آقای رئیسی یک میدان مین ترکیبی را تحویل گرفت و کوشید مین‌های در حال انفجار را یکی یکی خنثی کند. صادرات نفت در اواخر دولت دوازدهم به زیر ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرده بود و کسانی مانند رئیس سازمان برنامه و بودجه می‌گفتند حتی اجازه فروش حداقلی نفت در ازای دریافت غذا و دارو را هم نداریم و نمی‌توانیم حقوق کارکنان دولت را بپردازیم. دولت رئیسی در حالی تشکیل شد که نقدینگی ده برابر شده، بدهی انباشته به ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده، خزانه ارزی صفر شده و سررسید اصل و سود اوراق واگذار شده به میزان ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بود. دولت شهید رئیسی در کمتر از سه سال، بخش مهمی از بحران‌های کمرشکن را پشت سر گذاشت و رشد اقتصادی بالای ۵ درصد را تثبیت کرد. این بدان معنا نیست که دیگر هیچ چالش و مشکلی وجود ندارد. مشکلات، متعدد است و تورم همچنان مردم را آزار می‌دهد. اما مهم این است که کشور در مسیر رشد اقتصادی، مستقل از اخم و لبخند دشمنان ملت ایران قرار گرفته و اگر این مسیر بی‌اعتنا به تهدید و تطمیع، یا آدرس‌های گمراه‌کننده جریان نفوذ تداوم پیدا کند، می‌تواند ظرف یکی دو سال، کام مردم را شیرین کند. شرط موفقیت این است که باغ در حال آباد شدن و علف هرززدایی، دوباره دستخوش رهزنان عقل و تدبیر نشود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دو الگوی مدیریتی پیش‌روی پزشکیان

دو الگوی مدیریتی پیش‌روی پزشکیان بیشتر بخوانید »

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران


گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس – محمد ایمانی؛ منافق، در منطق قرآنی ذاتا متوهم است. در این میان، اگر حماقت، خیانت و وطن فروشی، و جاه طلبی و غرور را با هم ترکیب کنید، برون داد این ترکیب سمّی، می‌شود «سازمان منافقین».

منافقین یک بار در خرداد سال ۱۳۶۰ توهم زدند و به خیال خروج مسلحانه، در مقابل مردم و انقلاب نوپا ایستادند. سران سازمان، خیال می‌کردند ظرف دو سه ماه، کار را تمام می‌کنند و مردم را با ارعاب هم که شده، به تسلیم می‌کشانند.

اما برآیند جنایات آن‌ها در ترور رئیس جمهور رجایی، نخست وزیر باهنر، رئیس دستگاه قضایی، نمایندگان مجلس و وزرا، و ائمه جمعه محبوبی مانند شهیدان مدنی، دستغیب و اشرفی اصفهانی، و همچنین شهروندان عادی، جوشش بصیرت و انزجار در میان مردم بود.

توهم دوم، هنگامی بود که در بغداد (اردوگاه اشرف) پناه گرفتند و به استخدام استخبارات رژیم متجاوز صدام در آمدند؛ تا شاید همراه ارتش متجاوز، تهران را فتح کنند (؟!)

نوبت سوم، مرداد ۱۳۶۷ بود که خیال کردند جمهوری اسلامی در اثر ضعف، قطعنامه ۵۹۸ را برای آتش بس در جنگ را پذیرفته؛ و بنابراین تانک‌ها و نفربر‌ها را از مرز کرمانشاه وارد خاک ایران کردند.

مسعود رجوی، در نشست توجیهی فرماندهان، هدف عملیات را «تصرف ۴۸ ساعته تهران» عنوان کرده و گفته بود: «فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند».

مدارک و نقشه‌های جامانده، مسیر حرکت خیالی را «چهار زبر- کرمانشاه- همدان- سه راهی بوئین‌زهرا- کرج و میدان آزادی» نشان می‌داد!

آن‌ها ۱۵ هزار منافق تروریست را گسیل کرده بودند؛ اما در تله خود ساخته‌ای گرفتار شدند که موجب هلاکت حدود ۲۰۰۰ نفر از نیرو‌ها و فرماندهان، و مجروحیت و اسارت دست کم هزار نفر دیگر شد. در برخی گزارش‌ها، آمار تلفات تا چهار هزار نفر هم ذکر شده است.

سعید شاهسوندی، از سران به اسارت درآمده سازمان در مرصاد که با تماس رجوی، از اروپا به عملیات فراخوانده شد، می‌گوید «رجوی توهم آزادی تهران را داشت و این موضوع از سوی صدام به رجوی دیکته شده بود.»

وی درباره این سؤال که چگونه جرأت ارتکاب این حماقت بزرگ را پیدا کردید، تصریح کرده بود «به ما گفته بودند همه در تهران با سازمان هستند و کار رژیم تمام است. من گول رجوی را خوردم»!

اما آخرین توهم سران فسیل سازمان، پاییز سال گذشته بود که در اثر تحمیق و تشجیع برخی سرویس‌های غربی، پروژه جنایت گسترده را برای منفعل کردن مردم و نظام به اجرا گذاشتند.

آن‌ها خیال می‌کردند کارفرمایان غربی، عاشق چشم و ابروی‌شان هستند. نمی‌خواستند ببینند که چگونه صدام را در عراق، عرفات را در فلسطین، و زلنسکی را در اوکراین قربانی کردند.

چند ماه زمان لازم بود که نشئگی حمایت سیا و موساد و دیگران از سرشان بپرد و خود را وسط مکافاتی تحقیرآمیز- این بار به دست سرویس‌های امنیتی اروپایی- پیدا کنند.

این از سرنوشت منافقین! اما نکبت‌بارتر، سرنوشت برخی منافقین داخلی است که قدم به قدم در پیمانکاری‌های رسانه‌ای و سیاسی (از آشوب‌سازی تا شانتاژ و تحریف) با مأموریت‌های سازمان، همراهی کردند.

این محافل پس از این حادثه تا چندین ساعت، کُپ کرده بودند و حتی برخی روزنامه‌های‌شان، نیز اصلا به ماجرای آلبانی و فرانسه نپرداختند!

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران بیشتر بخوانید »