محمد ایمانی

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران


گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس – محمد ایمانی؛ منافق، در منطق قرآنی ذاتا متوهم است. در این میان، اگر حماقت، خیانت و وطن فروشی، و جاه طلبی و غرور را با هم ترکیب کنید، برون داد این ترکیب سمّی، می‌شود «سازمان منافقین».

منافقین یک بار در خرداد سال ۱۳۶۰ توهم زدند و به خیال خروج مسلحانه، در مقابل مردم و انقلاب نوپا ایستادند. سران سازمان، خیال می‌کردند ظرف دو سه ماه، کار را تمام می‌کنند و مردم را با ارعاب هم که شده، به تسلیم می‌کشانند.

اما برآیند جنایات آن‌ها در ترور رئیس جمهور رجایی، نخست وزیر باهنر، رئیس دستگاه قضایی، نمایندگان مجلس و وزرا، و ائمه جمعه محبوبی مانند شهیدان مدنی، دستغیب و اشرفی اصفهانی، و همچنین شهروندان عادی، جوشش بصیرت و انزجار در میان مردم بود.

توهم دوم، هنگامی بود که در بغداد (اردوگاه اشرف) پناه گرفتند و به استخدام استخبارات رژیم متجاوز صدام در آمدند؛ تا شاید همراه ارتش متجاوز، تهران را فتح کنند (؟!)

نوبت سوم، مرداد ۱۳۶۷ بود که خیال کردند جمهوری اسلامی در اثر ضعف، قطعنامه ۵۹۸ را برای آتش بس در جنگ را پذیرفته؛ و بنابراین تانک‌ها و نفربر‌ها را از مرز کرمانشاه وارد خاک ایران کردند.

مسعود رجوی، در نشست توجیهی فرماندهان، هدف عملیات را «تصرف ۴۸ ساعته تهران» عنوان کرده و گفته بود: «فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند».

مدارک و نقشه‌های جامانده، مسیر حرکت خیالی را «چهار زبر- کرمانشاه- همدان- سه راهی بوئین‌زهرا- کرج و میدان آزادی» نشان می‌داد!

آن‌ها ۱۵ هزار منافق تروریست را گسیل کرده بودند؛ اما در تله خود ساخته‌ای گرفتار شدند که موجب هلاکت حدود ۲۰۰۰ نفر از نیرو‌ها و فرماندهان، و مجروحیت و اسارت دست کم هزار نفر دیگر شد. در برخی گزارش‌ها، آمار تلفات تا چهار هزار نفر هم ذکر شده است.

سعید شاهسوندی، از سران به اسارت درآمده سازمان در مرصاد که با تماس رجوی، از اروپا به عملیات فراخوانده شد، می‌گوید «رجوی توهم آزادی تهران را داشت و این موضوع از سوی صدام به رجوی دیکته شده بود.»

وی درباره این سؤال که چگونه جرأت ارتکاب این حماقت بزرگ را پیدا کردید، تصریح کرده بود «به ما گفته بودند همه در تهران با سازمان هستند و کار رژیم تمام است. من گول رجوی را خوردم»!

اما آخرین توهم سران فسیل سازمان، پاییز سال گذشته بود که در اثر تحمیق و تشجیع برخی سرویس‌های غربی، پروژه جنایت گسترده را برای منفعل کردن مردم و نظام به اجرا گذاشتند.

آن‌ها خیال می‌کردند کارفرمایان غربی، عاشق چشم و ابروی‌شان هستند. نمی‌خواستند ببینند که چگونه صدام را در عراق، عرفات را در فلسطین، و زلنسکی را در اوکراین قربانی کردند.

چند ماه زمان لازم بود که نشئگی حمایت سیا و موساد و دیگران از سرشان بپرد و خود را وسط مکافاتی تحقیرآمیز- این بار به دست سرویس‌های امنیتی اروپایی- پیدا کنند.

این از سرنوشت منافقین! اما نکبت‌بارتر، سرنوشت برخی منافقین داخلی است که قدم به قدم در پیمانکاری‌های رسانه‌ای و سیاسی (از آشوب‌سازی تا شانتاژ و تحریف) با مأموریت‌های سازمان، همراهی کردند.

این محافل پس از این حادثه تا چندین ساعت، کُپ کرده بودند و حتی برخی روزنامه‌های‌شان، نیز اصلا به ماجرای آلبانی و فرانسه نپرداختند!

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

با دلبری از آمریکا قهرمان مردم نخواهید شد



حاج قاسم سلیمانی، کمر آمریکا را در منطقه شکست و با این وجود، آقای ظریف می‌گفت آمریکا می‌تواند ظرف پنج دقیقه، توان دفاعی ما را نابود کند!

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- آقای ظریف، خیلی با مروّت است، نشان به آن نشان که هر وقت نمی‌تواند از عملکرد خود دفاع کند، شهید سلیمانی را شریک عملکرد خویش (سپر بلا) قرار می‌دهد و رفیق همدل آن شهید می‌شود. اما در عین حال، هر جا هم که لازم باشد، دوگانه‌سازی می‌کند و برای فرار از مسئولیت، چنین وانمود می‌کند که میدان (شهید سلیمانی)، نگذاشت او دیپلماسی مطلوب خود را پیش ببرد! این دوگانگی را در روایت وارونه از ماجرای افغانستان و سوریه و عراق می‌توان دید.

۲- همزمان با فعال شدن مدعیان اصلاحات برای انتخابات، آقای ظریف چند هفته‌ای است در قامت تبلیغاتچی این طیف ظاهر شده و با ادبیاتی تحریف‌آمیز سخن می‌گوید.

یادش به خیر، وقتی کسانی از حاج قاسم سلیمانی می‌خواستند به خاطر محبوبیت بالایش نامزد انتخابات شود، می‌گفت: «دیگران هستند که نامزد انتخابات شوند، من نامزد گلوله‌ها هستم». اما ما دیپلمات ارشدی را هم سراغ داریم که برای برنده شدن جناح متبوعش در انتخابات، از آمریکایی‌ها درخواست همراهی کرد.

سند اگر می‌خواهید، سخنان وی در شورای روابط خارجی آمریکا (۲۶ شهریور ۱۳۹۳) که با لحنی همدلانه و ملتمسانه گفت: «ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن، تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار می‌شود، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلاً در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد. حالا بار دیگر من زنده شده‌ام. به نظر من غرب در انتقال پیامی که می‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند».

۳- سردار سلیمانی، هرگز به آمریکا اعتماد نکرد؛ بر خلاف طیف خوش‌خیال و خوش‌بین به غرب که بارها اعتماد کردند، امتیازات هنگفت از جیب ملت ایران دادند، خدعه و بدعهدی دیدند، و با این همه، باز هم اعتماد به آمریکا را ترویج کردند و متاسفانه، جبهه اصلی را در داخل و در مقابل منتقدان دلسوز گشودند. حاج قاسم -مانند اعضای تیم ظریف- هرگز نگفت: «امضای کری تضمین است» و «امکان ندارد آمریکا زیر تعهدش بزند»، تا سپس در اثر آشکار شدن واقعیات و اعتراض افکار عمومی اعتراف کند: «توافق با آمریکا، به‌ اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد»؛ «نتیجه پایبندی به برجام، تحریم‌های بیشتر بود.

درسی که از برجام گرفتیم این بود که مقاومت، بهتر از رویکرد فعلی دولت، در سیاست خارجی جواب می‌دهد».

اما عجیب‌تر از این اعترافات تلخ و پر هزینه تیم ظریف، موضع بعدی آقای روحانی بود که گفت: «ترامپ کم‌سواد، با یک خط خطی از برجام خارج شد؛ رئیس‌جمهور جدید آمریکا فقط یک امضا کند، به تعهدات بر می‌گردیم»! روانشناسی این تیم، کاملا دست دشمن بود که وبسایت رادیو فرانسه، مهر ماه ۱۳۹۲ نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. طبق این جمع‌بندی اگر خریدار صبور باشد، فروشنده، قیمت را کمتر خواهد کرد».

۴- حاج قاسم سلیمانی، کمر آمریکا را در منطقه شکست و با این وجود، آقای ظریف می‌گفت آمریکا می‌تواند ظرف پنج دقیقه، توان دفاعی ما را نابود کند! تحریم‌های ویزا، سیسادا و آیسا، و دیپورت حمید ابوطالبی -نماینده ویژه روحانی برای سازمان ملل- در دولت اوباما (و نه ترامپ)، محصول ضعفی بود که برخی دولتمردان برجام زده نشان دادند. دولت اوباما با نقض یا دورزدن تعهدات و تهدید شرکت‌ها، مانع استفاده ایران از حقوق خویش شد؛ تا آنجا که آقای ظریف، از جان کری می‌خواست برای شرکت‌های طرف همکاری با ایران، «نامه‌های آرامش‌بخش» (Comfort letter) صادر کند، اما چنین اتفاقی نیفتاد.

از وعده ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی، فقط قرارداد ۴.۸ میلیارد دلاری با شرکت توتال امضا شد که آن هم میراثی جز سرقت اطلاعات ایران و نقض قرارداد، بر جا نگذاشت! این، سرنوشت «تعلیق» تحریم‌هایی بود که هر سه ماه یک بار باید درباره تمدید یا عدم تمدید آن، توسط کنگره و دولت آمریکا تصمیم‌گیری می‌شد!

مشابه همین روند خسارت‌بار، در زمینه وعده‌های دیگر هم اتفاق افتاد: وعده بازگشت ۱۵۰ میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران، تعهد غرب برای بازسازی رآکتور بتن‌ریزی شده اراک و تامین کیک زرد مورد نیاز ایران، معامله ۲۰۰ فروند هواپیما، افزایش مبادلات بانکی میان ایران و اروپا، لغو قطعی ۸۰۰ تحریم، چرخیدن چرخ کارخانه‌ها، احترام به اتباع و گذرنامه ایرانی (مانند دیپورت کردن آقای ابوطالبی توسط آمریکا و بازداشت آقایان اسدالله اسدی و حمید نوری در اروپا).

۵- در همین دوره ماه عسل با اوباما و اروپا بود که آقای ظریف به تلخی گفت: «پس از ۲۰ ماه نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در لندن باز کنیم». حتی آلمانی‌ها، از دادن سوخت به هواپیمای ظریف که مهمان کنفرانس امنیتی مونیخ بود، امتناع کردند. پس از آن هم، روحانی با دادن تضمین پیشاپیش به خانم موگرینی (مبنی بر ادامه اجرای تعهدات، در صورت خروج آمریکا از توافق)، اطمینان و جرأت خروج از برجام را به دولت ترامپ داد. شهادت شهید سلیمانی هم در همان فضای وادادگی و دیپلماسی التماسی دولت آقای روحانی صورت پذیرفت.

۶- اعتماد به آمریکا و زمزمه برجام ۲ و ۳ در دوره توهین و عهدشکنی اروپا و اوباما، درست بر خلاف هشدارهای شهید سلیمانی بود؛ ولو ظریف سعی دارد خود را هماهنگ با آن شهید وانمود کند و قصور و تقصیرهای طیف خود را پای «مرد میدان» بنویسد. شهید سلیمانی مهر ماه ۱۳۹۵، درباره تحرکات جریان تحریف برای ترویج خوش‌بینی به دشمن، هشدار داد و گفت: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. اگر صاحب‌ منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دوصدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شده‌اند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».

۷- حاج قاسم، همچنین ۹ اسفند ۱۳۹۷، از ساده‌اندیشی درباره برجام برحذر داشت و گفت: «برای دشمن، این برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اوباما فکر می‌کرد به مرور زمان به دو ضلع دیگر می‌رسد، اما آدم عجولی که آمده، اصرار دارد به سرعت برسد و تصورش این بود که می‌رسد. اینکه اصرار می‌کنند بر برجام ۲ در منطقه، برای این است که می‌خواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، بخشکانند. اگر العیاذ بالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، به همین تمام می‌شود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. تلاش آنها به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام ۳ هم خواهند داشت، چون معتقدند چشمه باید خشکانده شود و این چشمه، ایران است».

۸- دی ماه ۱۳۹۳، هنگامی که آقای ظریف پس از مذاکرات رسمی در ژنو، مشغول قدم زدن با جان کری بود، و همزمان، سازمان سیا و پنتاگون، داعش را پشت مرزهای غربی ایران تجهیز می‌کردند، سردار سلیمانی با آقای امیر عبداللهیان، معاون آقای ظریف تماس گرفت و دلسوزانه هشدار داد؛ «سردار سلیمانی به من زنگ زدند. با کنایه و خنده‌ای به من گفت دارید با آمریکایی‌ها قدم می‌زنید!؟ سپس گفتند این پیامی را که می‌خواهم بگویم، به آقای ظریف برسانید. گفتند ما اسناد دقیقی به دست آوردیم، مبنی بر اینکه در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای غول پیکر آمریکایی در فرودگاه موصل به زمین نشسته و ژنرال ‌های آمریکایی پیاده می‌شوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آنها می‌روند. آنها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه موصل مذاکره می‌کنند. در تمام این ۵ ساعت هم، سلاح ‌ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیماها پیاده می‌شد و در اختیار نیروهای داعش قرار می‌گرفت. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار بود. می‌خواستند با این اسناد به ما بگویند دشمنی که در حال مذاکره با شماست، قابل اعتماد نیست و بدانید در آن روی سکه، این کارها را می‌کند».

۹- گرد هم آمدن فضیلت‌هایی مانند درایت، صداقت، شهامت و جانفشانی در یک شخصیت، سردار سلیمانی را در جایگاه خدمتگزاری حکیم، محبوب ملت ایران کرد و در مقابل، حامیان دیپلماسی التماسی را که از سوی انبوه رسانه‌ها تحسین و تمجید هم می‌شدند، از چشم مردم ‌انداخت.

آقای ظریف، چند سال قبل در مصاحبه با «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری»، هر چند بدگویی و شبهه‌افکنی بسیاری علیه «میدان» و «فرمانده آن» کرد، اما اعتراف نمود: «قبل از شهادت شهید سلیمانی در تمامی نظرسنجی‌هایی که ما داشتیم، از سال ۹۶ تا ۹۹؛ محبوبیت من از ۹۰، آمد روی ۶۰ درصد، و محبوبیت شهید سلیمانی، رفت روی ۹۰ درصد. مردم ما، قهرمان بودن در منطقه را می‌پسندند. ما هم نوکر مردم و هم نوکر آنچه می‌پسندند، هستیم».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

با دلبری از آمریکا قهرمان مردم نخواهید شد بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

کدام ساز و کار ترکیبی تورم را درمان می‌کند؟



رونق تولید و صادرات و واردات مبتنی بر آن، یکی از چاره‌های اساسی تورم است. در مقابل، آن عارضه‌ای که رمق تولید را می‌گیرد، دلالی و سفته‌بازی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) تدارک سازوکارهای منطقی برای چاره‌جویی مشکلات، غالبا این‌گونه است که مدیران ذی ربط، تدابیر موقتی برای مهار آنها بیندیشند و ضمنا در میان‌مدت، به حل مبنایی مسئله بپردازند. نابسامانی بازارهایی مثل مسکن و خودرو و ارز و طلا و سکه هم، از این جنس است.

تورم معمولا در بستر ناترازی عرضه و تقاضا پدید می‌آید. گاهی اوقات، تقاضا ثابت است، اما کاهش عرضه موجب تورم می‌شود. در برخی مواقع، حجم تقاضا از میزان عرضه جلو می‌زند و تورم را پدید می‌آورد.

گاهی نیز، همزمان با کاهش عرضه، هیجان تقاضا فزونی می‌گیرد و به تورم می‌انجامد. تقاضا را می‌توان بر مبنای نیازهای «ضروری و مشروع» و «کاذب و نامشروع» دسته‌بندی کرد.

تقاضای مبتنی بر نیازهای واقعی و مشروع باید تامین گردد؛ اما به موازات آن باید مجال تقاضاهای فزون‌خواهانه و سوداگرانه برچیده شود.

رونق تولید و صادرات و واردات مبتنی بر آن، یکی از چاره‌های اساسی تورم است. در مقابل، آن عارضه‌ای که رمق تولید را می‌گیرد، دلالی و سفته‌بازی است.

۲) دلال‌بازی و کسب ثروت‌های بادآورده به قیمت در شیشه کردن خون مردم، ویران‌کننده روندهای پر زحمت تولیدی است و باید ضمن اصلاح رویه‌ها، به ویژه با دانه درشت‌هایی که فعالیت ویرانگرشان سرمشق شیوع دلالی می‌شود، بشدت مبارزه کرد.

یک اقلیت ۴-۳ درصدی به علاوه اقلیت ۱۵-۱۰ درصدی دنباله‌رو، به قیمت نابود کردن ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم، تکاثر ثروت می‌کنند؛ یا مثلا سعی می‌کنند ارزش دارایی خود را از طریق خرید و بلوکه کردن ملک و مسکن و خودرو و ارز و طلا و سکه حفظ کنند. نتیجه چیست؟ افزایش مصنوعی تقاضا و تورم انتظاری.

حاکمیت اینجا می‌تواند و باید، رفتارهای زیان رساننده به اقتصاد ملی و معیشت عامه مردم را محدود کند. این قاعده پذیرفته حکمرانی در کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی است. چند میلیون واحد مسکونی خالی، میلیون‌ها خودروی مازاد نیاز خریداران عمده (دپو شده در برخی پارکینگ‌ها) و میلیاردها دلار ارز خریده و بلوکه شده توسط دلالان و برخی موسسات بانکی و مالی، نشانه گل‌آلودگی اقتصاد است که امکان ماهیگیری را برای دشمن فراهم می‌کند.

۳) ما در میانه جنگ اقتصادی و ترکیبی تحمیل شده از سوی دشمن قرار داریم و این واقعیت، ساز و کارهای تورم‌ساز را پیچیده‌تر، و مسئولیت مدیران را دو چندان می‌کند.

کشورهای مختلف در مواقع اضطرار و جنگ و بحران، حتی برخی از رفتارهای مجاز در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و رسانه‌ای را محدود می‌کنند، چه برسد به فعالیت‌های ذاتا نامشروع، اخلالگرانه و قاچاق و احتکار.

کره جنوبی چند دهه قبل، هنگامی که پا در مسیر توسعه مصطلح اقتصادی گذاشت، با چیزی به نام جنگ اقتصادی دشمنانش روبه‌رو نبود. با این وجود، اتلاف منابع ارزی جرم‌انگاری شد.

به ادبیات پروفسور هاجون چَنگ، (استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج) در کتاب «نیکوکاران نابکار» دقت کنید: «در دهه ۱۹۷۰ ضرورت داشت ارز صادرات، برای واردات ماشین‌آلات به‌ کار گرفته شود؛ ارز به ‌راستی، خون و عرق جبین سربازان صنعتی ما بود که در کارخانه‌ها دست‌اندرکار جنگ صنعتی بودند. کسانی که با خریدهای بیهوده، ارز را هدر می‌دادند، خائن به ‌شمار می‌ رفتند. هزینه کردن ارز در موارد غیر ضرور ممنوع بود و شدیدا ممانعت می‌شد. سفرهای خارجی جز با مجوز دولت برای معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد… دولت روی ارز کمیاب، کنترل مطلق اعمال کرد و تخلف از آن می‌توانست مجازات مرگ در پی داشته باشد».

۴) دشمن، در آشوب‌افکنی سال ۱۳۸۸، برخی عناصر داخلی را تور کرد و از طریق آنها، بخشی از ظرفیت اجتماعی را علیه خود ملت ایران به کارانداخت. بنابراین، مشارکت ۴۰ میلیونی (۸۵ درصدی) مردم که سرمایه‌گذاری بزرگ ملی برای ثبات و پیشرفت و آبادانی کشور بود، از سوی بدخواهان غارت شد و در خدمت نقشه بی‌ثبات‌سازی درآمد.

بعدها برخی محافل خارجی بانی آشوب گفتند که در سناریو نویسی، از فنون «جوجیتسو» تقلید کرده‌اند: استفاده از ظرفیت و توانمندی‌های حریف علیه خود وی. فتنه اقتصادی نیز همین گونه است. نقدینگی موجود (اعم از اشخاص حقیقی، بانک‌ها و موسسات مختلف) که باید در مسیر مولدسازی اقتصاد باشد، در صورتی که گرفتار مدیریت‌شدگی معکوس از سوی بدخواهان شود، صرفا منافع اقلیتی ۴-۳ درصدی را تامین می‌کند اما به معیشت ۹۶ درصد مردم آسیب می‌رساند. باید در برابر مهندسی دشمن برای چپ کردن و منحرف کردن روندهای اقتصادی که متاسفانه با منافع نامشروع برخی محافل سیاسی و اقتصادی منطبق می‌شود، حساسیت و قاطعیت نشان داد.

۵) مروّت و عدالت حکم می‌کند که سه قوه در این‌جا در کنار مردم بایستند و یکی از شرایط و لوازم آن، پر هزینه کردن اقدامات اقتصادی مجرمانه است که سر حلقه‌های ماجرا، در بازارهای مختلف راه می‌اندازند و روی التهابات حاصله، موج سواری می‌کنند. مجازات‌هایی مانند زندان و اعدام، قطعا سزاوار اخلالگران دانه درشت است و نباید در اعمال آن مسامحه و کوتاهی شود.

در عین حال مجازات، منحصر به حبس و اعدام نیست، و در بسیاری از موارد، جریمه‌ها و مجازات‌های سنگین اقتصادی می‌تواند بازدارنده باشد. این مجازات‌ها باید به نحوی باشد که سوداگری کاذب و و احتکار و قاچاق برای مرتکبان آن نصرفد و اصطلاحا مجرمان را «نقره‌داغ» کند. یکی از ساز و کارها در این زمینه -در کنار بستر ‌سازی برای رونق تولید و افزایش عرضه در حوزه‌های مختلف- می‌تواند اولویت «اخذ مالیات بر عایدی سرمایه» باشد. این مسیر -به شرط دقت و جدیت و اهتمام به ساز و کارهای شفافیت ساز- عادلانه‌ترین مسیرهاست و «هیجان حرص» را که ویرانگرترین هیجان‌هاست، مهار می‌کند.

۶) باید تاکید کرد مراد از مجازات‌های اقتصادی یا اخذ مالیات بر سرمایه و ساز و کارهایی از این دست، آن نیست که مانند تخلفات حوزه ساخت‌وساز، تخلفی غیر قانونی شمرده شود، اما متخلفان مجاز باشند و بتوانند با پرداخت مقادیری جریمه که برایشان «می‌صرفد»، همان اقدام مجرمانه را مرتکب شوند! میزان جریمه و مالیات و انواع محرومیت‌های اقتصادی-اجتماعی، باید به حدی باشد که سودآوری فعالیت‌های غیر مجاز را منتفی کند و باتلاق متعفن سفته بازی را بخشکاند.

آنچه به عدالت نزدیک‌تر و حق توده‌های مردم است، این است که ارزش پول ملی و قدرت خریدشان صیانت شود و این صیانت، بدون مبارزه قاطع حاکمیتی با رانت‌جویان و مفسدان و اخلالگرانی که سود خود را در نابود کردن معیشت مردم و کوچک کردن سفره‌های آنان می‌جویند، به سرانجام نخواهد رسید. اسلام می‌گوید «لا ضرر و لا ضرار». کسب سود به قیمت ضرر رساندن به دیگران، ممنوع است. حاکمیت به خاطر دفاع از منافع و مصالح عمومی، می‌تواند بلکه باید، سوداگری‌های «ضرار محور» را محدود و سرکوب کند.

۷) در کنار تغییر ساز و کارهای فسادخیز اقتصادی، اقدامات قضایی و امنیتی برای سلب امنیت از التهاب‌افکنان بازار، یک ضرورت فوریت‌دار است. ️اکنون بسیاری از عناصر مخرب بازار در دو حوزه رسانه‌ای و میدانی، احساس امنیت می‌کنند و حال آن که به معیشت مردم و ثبات کشور -به نیابت از اتاق جنگ اقتصادی دشمن- ضربه می‌زنند.

اگر واقعیت میدان، جنگ اقتصادی است، نباید بر بازیگران این جنگ ناجوانمردانه که سفره و معیشت مردم را ناامن می‌کنند، رحم کرد. ساماندهی فضای رسانه به مفهوم «قانونمند، شفاف، مسئولیت‌پذیر و صادقانه کردن آن»، از نان شب واجب‌تر است و می‌تواند در ارتقای همه شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی، نقش منحصر به فردی ایفا کند. در ادای این مسئولیت نباید از هیاهوی بدخواهان و جیغ انبوه رسانه‌ها و پادوهای دشمن ترسید.

۸) روند اخیر التهابات اقتصادی، در بستر اغتشاشاتی که از اواخر شهریور ماه کلید خورد، شکل گرفت. رادیو فردا ارگان سازمان سیا اوایل آبان ماه گذشته، گزارش‌هایی را با عنوان «جهش ۱۶ درصدی نرخ دلار از آغاز اعتراضات» و «رکود ۸۰ تا ۹۰ درصدی بازار لوازم خانگی؛ اعتراضات اخیر بر رکود بازار دامن زد» منتشر نموده و از این که برخی کسب و کارها و واحدهای تولیدی دچار رکود شده و قیمت دلار افزایش یافته، ابراز خوشحالی کرد.

می‌توان گفت التهابات اخیر اقتصادی، انتقام دشمن سرشکسته خارجی و پادوهای سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای آن، از ملتی است که در مقابل فتنه و جنگ پیچیده جا نزدند، بلکه با درخشش بهنگام در سلسله راهپیمایی‌های ضد فتنه و به ویژه ۲۲ بهمن حماسی، نقشه دشمن را نقش بر آب کردند. این عقبه قوی مردمی، به تعبیر رهبر حکیم انقلاب در دیدار با خبرگان، «حجت را بر مسئولان» تمام کرده و حالا مسئولیت مدیران است که برای صیانت از زندگی شرافتمندانه و عزتمندانه مردم، به میدان بیایند.

۹) تحمیل تورم و فشار اقتصادی به مردم، از جنس فحاشی‌های سیاسی چند ماه قبل نیست که اجزای نظام مجاز به تحمل، یا اغماض و عفو باشند. آنجا ضمن استثنا کردن مجرمان جنایتکار و خیانتکار، سعه صدر در قبال متهمان غافل و بی‌خبر روا بود و اعمال شد.

اما این‌جا پای حقوق مردم به ویژه طبقات پایین جامعه در میان است و دستگاه‌های مسئول باید با قاطعیت، از معیشت مردم در مقابل اشرار و تروریست‌های اقتصادی- سیاسی دفاع کنند. سنگینی فشار تورم معمولا روی دوش طبقات پایین می‌افتد.

توده نجیب و غیور مردم باید احساس کنند دستگاه‌ها پشت‌وپناه آنها در برابر زالوصفتان هستند و در این صورت، خود پشتوانه اصلی برای مبارزه با تروریست‌ها و اخلالگران دانه درشت خواهند بود.

در این میان، کوتاهی در مبارزه هوشمندانه و قاطع با شبکه تحریفگر، شایعه‌پراکن ‌و هراس‌افکن در حوزه رسانه، جمع کردن بساط جنگ ترکیبی و اقتصادی دشمن را به تاخیرانداخته است. خداوند از این شبکه به عنوان منافقین و «مرجفون» یاد می‌کند. «مرجفون» کسانی هستند که با شایعه‌ ‌سازی، انتشار اخبار بی‌پایه و ایجاد ‌ترس و اضطراب، جامعه را در برابر دشمن دچار تزلزل می‌کنند. خداوند در سوره احزاب با لحنی قاطع و تهدیدآمیز درباره اینان می‌فرماید: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِی المَدینَهًْ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها إِلّا قَلیلًا. مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا. (ای پیامبر) اگر منافقان و بیماردلان و آنها که با تبلیغات سوء در مدینه دل‌ها را خالی می‌کنند، دست از کار خود برندارند، تو را بر ضدّ آنها بر می‌انگیزیم، پس جز مدّت کوتاهی نمی‌توانند در جوار تو در مدینه بمانند. آنها لعنت ‌شدگانند. باید هرجا یافت شدند، گرفته و به سختی کشته شوند».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کدام ساز و کار ترکیبی تورم را درمان می‌کند؟ بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

بازی کثیف علیه تیم ملی جوانمردان



تیم پرستاره ما در کنار همه مسائل، ظرف دو ماه گذشته با یک جنگ ناجوانمردانه مواجه شد که در خدمت بازی کثیف حریفانی مانند انگلیس و آمریکا قرار داشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) تیم ملی کشورمان، با وجود شایستگی‌ها و بازیکنان توانمندی که داشت، به یکی از شانزده تیمی پیوست که از حضور در مرحله دوم جام‌جهانی باز می‌مانند. قبل از هر چیز باید به همه بازیکنان که از دل و جان برای سربلندی و پیروزی کشور تلاش کردند، خدا قوت گفت.

تیم ما در بازی اول، گرفتار جنگ روانی گسترده حریفان و نابرادران شد و بنابراین نتوانست قابلیت‌هایش را به نمایش بگذارد. اما در بازی دوم با تجدید روحیه توانست بدرخشد و از سد تیم ولز بگذرد.

کسب سه امتیاز این بازی، احتمالا مربی و برخی بازیکنان را به این صرافت انداخت که به جای بازی تهاجمی مقابل آمریکا، از همان ابتدا، محتاطانه بازی کنند تا با کسب یک امتیاز تساوی، صعود خود را قطعی کنند.

تیم حریف در مقابل، تنها یک امتیاز داشت و ناچار بود برای صعود، فقط به بُرد بیندیشد. بنابراین برخلاف تیم ما، تردید و احتیاط را اول کنار گذاشت و از همان آغاز بازی، حمله کرد.

در این شرایط، تیم ما به‌جای استفاده از ظرفیت مهاجمان و خط میانی که بارها زهر خود را به جان حریفان ریخته‌اند، مجبور به دفاع در بخش عمده‌ای از زمان بازی شد و تنها در ۲۰ دقیقه پایانی بود که شمّه‌ای از توان تهاجمی خود را به نمایش گذاشت.

۲) باید در نظر داشت تیم حریف برخلاف تیم ما، آماج حاشیه‌سازی و عملیات روانی سنگین چند ماهه قرار نگرفته بود.

تیم ملی ما در حالی در برابر بمباران سنگین تبلیغاتی قرار داشت، که ظرف چند سال گذشته از بُعد شارژ فکری، فرهنگی و روحی- روانی متولی نداشت.

این تیم، ظرف کمتر از سه سال، سه مربی خارجی (ویلموتس، اسکوچیچ و کی‌روش) را تجربه کرد و این در حالی بود که درباره چگونگی تعیین دو مربی قبلی و نقش دلالان و رفتارهای غیرحرفه‌ای در آن، حرف و حدیث بسیاری وجود داشت.

سال‌ها بود برخی نابسامانی‌ها در مدیریت فدراسیون فوتبال، مورد انتقاد کارشناسان دلسوز قرار داشت. نابسامانی‌هایی که در گروکشی، روابط ناسالم، دلال بازی، بی‌اعتنایی به نگاه مبنایی در زمینه روند تربیت بازیکنان، و نتیجه‌گرایی محض ریشه داشت.

یک نمونه روشن این نابسامانی، قرارداد عجیب با مارک ویلموتس است که ۸ خرداد ۱۳۹۸ سرمربی تیم ایران شد، اما چند ماه بعد (آذر ۱۳۹۸)، قرارداد وی به خاطر نتایج منفی و ناکامی‌های تیم فسخ گردید.

طبق این قرارداد که خرداد سه سال قبل (در دوره وزارت آقای سلطانی‌فر) بسته شده بود، ویلموتس حقوق یک ‌سال (۲/۲ میلیون یورویی) را قبل از آمدن به ایران در ترکیه دریافت کرد. او همچنین با کمک دلال‌ها، ‌بندی را برای تلکه کردن در قرارداد گنجاند و ضمن شکایت، ۶/۲ میلیون یوروی دیگر را طلب کرد! دادگاه داوری ورزش (CAS) سرانجام، با صدور حکم نهایی، فدراسیون فوتبال ایران را به پرداخت سه میلیون و ۳۲۵ هزار یورو محکوم کرد.

۳) به اذعان رئیس ‌وقت فدراسیون فوتبال، ویلموتس را وزیر ورزش سابق، به سفارش یک انجمن مشکوک هلندی- ایرانی به فدراسیون معرفی کرد!

در یک بند از قرارداد که مورد سوءاستفاده ویلموتس قرار گرفت، این بود: «اگر سرمربی بخواهد قرارداد خود را یکطرفه و براساس قوانین مورد پذیرش فیفا و دادگاه CAS فسخ کند، می‌تواند حقوق ثابت سه ماه خود، یا رقمی مشخص (or a certain fea) را دریافت کند». او حقوق سه سال را طلبکار شد؛ چون در نگارش توافق، شتابزدگی، بی‌دقتی و سرهم‌بندی صورت گرفته بود. قراردادی چنین مخدوش، چگونه تدارک شد؟ نقش دلال‌های متنفذ در وزارت ورزش چه بود؟ فضای هیجان و فشار به بهانه فقدان مربی در آستانه مرحله مقدماتی جام‌جهانی، و گرفتن دستور ویژه معاون اول دولت قبل، درباره پرداخت حقوق دو میلیون یورویی ویلموتس را چه کسانی ساختند؟

۴) بعد از ویلموتس، دراگان اسکوچیچ در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ به‌عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد. او ۲۰ تیر ۱۴۰۱ توسط کمیته فنی فدراسیون فوتبال عزل شد، ۲۶ تیر ۱۴۰۱ با تصمیم هیئت‌رئیسه فدراسیون ابقا گردید و نهایتا ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ برکنار شد.

تیم ملی هرچند در دوره اسکوچیچ توانست در مرحله مقدماتی (آسیا)، به جام جهانی صعود کند؛ اما هرچه جلوتر آمدیم، اختلافات و چنددستگی در تیم در این دوره (چه میان خود بازیکنان و چه میان برخی از آنها با اسکوچیچ) بیشتر شد، تا جایی که فدراسیون ناچار شد به فکر جایگزین باشد. اسکوچیچ قادر به مدیریت اختلافات بازیکنان نبود.

باخت در بازی دوستانه مقابل تیم دوم الجزایر و درز اخبار درگیری میان بازیکنان به رسانه‌ها، نگرانی‌ها را بیشتر کرد. محمد نصرتی بازیکن سابق تیم ملی، ۲۲ تیرماه امسال درباره علنی شدن این اختلافات گفته بود: «شرایط نابسامان و متزلزل فدراسیون باعث شده تا اوضاع تیم ملی این‌طور شود. در هر طبقه ساختمان فدراسیون، یک نظر وجود دارد و یک سرمربی را می‌خواهند.

ما بیشتر از هر چیزی به نظر قاطعانه در ساختمان فدراسیون نیاز داریم و مجموعه‌ای که بتوانند حکمرانی قدرتمند در فوتبال داشته باشد. از نظر اختلاف، شرایط شبیه سال ۲۰۰۶ است. آن موقع هم دودستگی میان بازیکنان بود». در همین حال، برخی بازیکنان مطرح مدعی بودند اسکوچیچ فاقد صلاحیت است و در صورت ادامه حضور او، پا به تیم نخواهند گذاشت.

شرایط به نحوی پیش رفته بود که به نظر می‌آمد اسکوچیچ، اقتدار و قاطعیت لازم برای مدیریت تیم در جام جهانی را ندارد. روند مسائل، فدراسیون را مجبور کرد تا چندماه مانده به جام جهانی، کارلوس کی‌روش را به‌عنوان سرمربی معرفی کند، کسی که به قاطعیت و نظام‌مند بودن در فعالیت حرفه‌ای شناخته می‌شد.

۵) فعلا ماجرای این سه سال پر فراز و نشیب را کنار بگذاریم و کاری هم به این مسئله نداشته باشیم که بسیاری از حریفان جام‌جهانی، سال‌ها روی تربیت بازیکنان، تقویت روحی- روانی آنها برای جنگیدن در تراز ملی، کار تیمی مداوم، ارزیابی مستمر تکنیک‌ها و تاکتیک، شناسایی قوت و ضعف حریفان و… کار می‌کنند.

تیم پرستاره ما در کنار همه مسائل، ظرف دو ماه گذشته با یک جنگ ناجوانمردانه مواجه شد که در خدمت بازی کثیف حریفانی مانند انگلیس و آمریکا قرار داشت.

این دو کشور با زیر پا گذاشتن تمام آداب بازی جوانمردانه، عملیات روانی گسترده‌ای را با دستاویز مجادلات سیاسی ترتیب دادند تا هم، زهر تیم ایران و ستاره‌های قدرتمند آن را در مصاف جام‌جهانی بگیرند و هم عایدی این جنگ روانی را به ابزاری برای ضربه‌زدن به ایران قدرتمند در حوزه اقتدار ملی و بین‌المللی تبدیل کنند.

۶) در تاریخ جام جهانی، کم سابقه یا بی‌سابقه است که کسانی به دشمنان تاریخی یک ملت پناه ببرند، حمایت‌های انبوه سیاسی و رسانه‌ای بگیرند و با پروپاگاندای سنگین، خواستار حذف تیم ملی آن کشور از جام جهانی شوند!

یا در حالی که بازیکنان همه تیم‌ها (شرقی و غربی، آمریکایی و اروپایی و آسیایی و آفریقایی، با انواع نظام‌های سیاسی) طبق پروتکل جاری جام‌جهانی، سرود ملی می‌خوانند تا با قدرت روحی بیشتر به مصاف حریفان بروند، به دودستگی در تیم ایران دامن‌بزنند و برخی بازیکنان را از خواندن سرود ملی در بازی اول بازدارند! یا مثلا همان رسانه‌های بی‌رگ و ریشه‌ای که گردانندگان‌شان، غرق مبتذل‌ترین شیوه‌های شادی و عیاشی و هرزگی در غرب هستند، شادی را از مردم‌شان دریغ کنند، و خواستار خوشحالی در صورت باخت تیم ملی، و عدم شادمانی و احساس سوگواری در صورت پیروزی تیم ملی (مثلا مقابل تیم قدرتمند ولز) شوند! تیم ملی ما در کنار همه مشکلات- که به برخی از آنها اشاره شد- مجبور شد با این خباثت نابرادرانِ وطن‌فروش بجنگد؛ نابرادرانی که «چند دهم یک درصد» ملت بزرگ ما هم نمی‌شوند، اما با پشتیبانی سیاسی، اقتصادی، و رسانه‌ای جبهه‌ای متشکل از آمریکا، انگلیس، اسرائیل و سعودی (و برخی منافقین دو دوزه‌باز در داخل)، هیاهوی بسیار دارند و مأمورند تا برای تضعیف ایران قدرتمند، به تفرقه و دودستگی میان ملت ما دامن بزنند.

۷) فوتبال، و جام جهانی با همه هیجان بالایش، یک مسابقه است؛ بالا و پایین، و برد و باخت دارد. بازی جوانمردانه (FAIR PLAY) دارد، بازی کثیف (DIRTY PLAY) هم دارد.

فرهنگ ملت ما با فرهنگ پهلوانی و جوانمردی عجین شده است. اولا باید این فرهنگ اسلامی- ایرانی را در عرصه‌های ورزشی گسترش داد. ثانیا توجه داشت که برخی رقیبان، کمترین پایبندی به رفتار جوانمردانه ندارند.

باید مردم و تیم و بازیکنان خود را با این ناجوانمردی‌ها آشنا کرد و مهارت ملی برای مصاف با ناجوانمردان را- چه در مصاف ورزشی و چه دیگر میدان‌های دیگر- ارتقا داد. هر جراحتی که دشمنان با خدعه و نیرنگ و استخدام عناصر بی‌غیرت نسبت به وطن وارد می‌کنند، با همه رنج و آزارهایش، می‌تواند اسباب رشد و پیشرفت و قدرتمندتر شدن ملت باشد؛ اگر که دیده عبرت بین، و آشنا به ظرایف مصاف ناجوانمردانه دشمنان داشته باشیم.

ما با معجزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، و عقب راندن تهدیدهای فراوان در زمینه تحریم و ترور و بی‌ثبات‌سازی، و با موفقیت‌های بسیاری که در حوزه فناوری‌های پیشرفته و مصاف‌های مهم منطقه‌ای به دست آورده‌ایم‌، بارها آمریکا و انگلیس و دیگر بدخواهان را شکست داده‌ایم.

پس از این هم می‌توانیم در دروازه آنها گُل بکاریم، به شرط این که اجازه ندهیم دشمن، ملت ما را از موفقیت‌های بزرگش غافل سازد، یا بزرگ‌نمایی تهدیدها و ضربات مقطعی خود را به ابزاری برای تخریب روحیه و امید ملی ما تبدیل کند. همدلی، سرمایه بزرگ ملت ما در این مصاف بزرگ است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازی کثیف علیه تیم ملی جوانمردان بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

دو یگان مزدوران موساد در مصاف با ایران قدرتمند



در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

این داستان، عجیب و تلخ اما واقعی است: وقتی پای رسمیت دادن به رژیم اشغالگر صهیونیست در میان بود، عناصر اپوزیسیون ادعا می‌کردند نباید ورزش را سیاسی کرد.

اما وقتی پای تیم ملی ایران به میان آمد که همت کرده، جنگیده و به جام‌جهانی راه یافته بود، همان عناصر، ورزش را سیاسی کردند، خواستار حذف تیم ملی ایران از جام‌جهانی شدند و برای تضعیف روحیه در اولین بازی، هر شیطنت را که می‌شد، انجام دادند. چرا؟ تا مبادا درخشش تیم ملی، موجب همدلی و انسجام و اقتدار و خوشحالی ملت ایران شود!

گروهک‌های تجزیه‌طلب و رسانه‌های همسو، دیگر نمی‌توانند پنهان کنند که مو به مو، فرامین اتاق جنگ آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه ملت ایران را اجرا می‌کنند.

از همه نفرت‌انگیزتر، خوش‌خدمتی به اسرائیل است. ولو به تناقض‌های حیثیتی غیر قابل رفو بینجامد. عناصر اپوزیسیون، ۱۳سال قبل در فتنه سبز، «شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را دادند.

اما در واقع به صهیونیست‌هایی که اختاپوس‌وار دنبال بلعیدن غرب آسیا (نیل تا فرات) بودند خدمت کردند.

همین‌ها در اغتشاشات اخیر، لاف جانم فدای ایران را زیر پا گذاشتند و رسما نقشه تجزیه و تضعیف ایران قوی را به اجرا گذاشتند و البته از قاطبه ملت ایران تودهنی خوردند.

برخی دست‌اندرکاران فتنه سبز و فتنه اخیر، مدعی بودند که آمریکا (اوباما) دنبال توافق با ایران و برداشتن تحریم‌ها بود، اما اسرائیل کارشکنی کرد. خب، اگر اسرائیل، دشمن‌ترین دشمنان است- که هست- چرا عناصر تجزیه‌طلب و برخی افراطیون مدعی اصلاحات، با آشوب‌افکنی، پادویی اسرائیل را کردند؟ و چرا هنگام دعوت مزدوران اسرائیل به سیاسی کردن جام‌جهانی و دریغ کردن شادی و حس پیروزی از ملت ایران، با اردوگاه جنگ روانی اسرائیل، آمریکا و انگلیس همراه شدند؟

علت را باید در آلودگی عمیق برخی محافل به شبکه‌سازی موساد (و سیا و ام‌آی‌سیکس انگلیس) جست‌وجو کرد. به‌عنوان یک نمونه، هیچ تردیدی در هویت شبکه ایران اینترنشنال وجود ندارد.

چنان‌که «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست نوشت: «موساد از ایران اینترنشنال» به‌عنوان بازوی جنگ اطلاعاتی خود علیه ایران استفاده می‌کند»… قبل از او راوید، «یوسی میلمان» تحلیلگر اطلاعاتی روزنامه هاآرتص نوشته بود: «ایران اینترنشنال، شبکه متعلق به موساد به‌شمار می‌رود.

موساد مطالبی را که نمی‌خواهد به نام خود منتشر کند، از طریق این شبکه منتشر می‌کند».

شبکه وابسته به موساد، چرا باید به هنگام انتخاب سردبیر، «معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی» (علی‌اصغر رمضانپور) را بر این سمت بگمارد؟! جواب تلخ، همان است که اکبر گنجی (چهره شاخص اصلاح‌طلبان در زمینه عملیات روانی، در دهه هشتاد مقیم خارج) زمستان ۱۳۹۸ گفت: «ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم… گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و… هستیم… ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».

شما می‌توانید نام کرونا را بردارید و هر بهانه دیگری را به‌جای آن بگذارید. به‌راستی چرا برخی روزنامه‌ها مثل سازندگی، هم میهن، اعتماد و شرق و کانال‌های همسو، در فضاسازی مسموم علیه تیم ملی و ناراحتی از خوشحالی ملت ایران، همان‌گونه همسو با شبکه لندنی موساد رفتار کردند، که در جریان آشوب‌افکنی ناکام، کرده بودند؟!

موساد، دو یگان مزدوران را برای ترورهای فیزیکی و ترور شخصیت استخدام کرده است.

اگر یگان اول، در زمینه خرابکاری علیه کانون‌های پیشرفت، و ترور نخبگان بزرگی مانند شهیدان فخری‌زاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدی‌روشن، رضایی‌نژاد و صیادخدایی فعال بوده، یگان دوم مامور تخریب و ترور شخصیت ملت ایران است.

این همان یگانی است که وقتی در سال ۱۳۷۸، فتنه و آشوب یک هفته‌ای را با کمک روزنامه سلام و برخی مدیران دولت خاتمی ترتیب داد، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در تاریخ ۲۲ تیرماه ۷۸ اعلام کرد «گزارش جزءبه‌جزء بحران در ایران را از موساد دریافت می‌کنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه(سازش و معامله فلسطین) را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.».

همین یگان هر چند در خردادماه سال ۱۳۸۸ به بهانه دروغین تقلب در انتخابات، دست به کار آشوب شد، اما در اواخر شهریور ماه، روز جهانی و ضد صهیونیستی قدس را فرصتی برای حمایت از این رژیم جنایتکار (با شعار نه غزه نه لبنان) کرد.

بعدها اخباری از سفر مخفیانه برخی سران «اتاق فکر جنبش سبز در لندن» به تل‌آویو منتشر شد و تصاویری هم از سفر نامزد مرحومه ندا آقاسلطان(سوژه کشته‌سازی آن روز موساد) به نمایش درآمد.

این روند در مرور زمان، به جایی رسید که معاون وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت خاتمی، به‌عنوان سردبیر شبکه وابسته به موساد گماشته شود و ده‌ها خبرنگار فراری و بعضا مقیم داخل، در پوشش نقاب اصلاح‌طلبی، به تامین محتوای علنی یا پنهانی و با واسطه برای شبکه ماهواره‌ای وابسته به موساد و دلارهای خونین رژیم سعودی بپردازند.

بر مبنای آنچه گفته شد، هیچ جای تعجب نیست که برخی افراد متظاهر به اصلاح‌طلبی، ظرف سه ماه گذشته و همزمان با جنایات وحشیانه اشرار تروریست در کف خیابان و حمله به نوامیس و مقدسات مردم، واژه تحریف‌آمیز «اعتراضات مدنی» را بر واقعیت اغتشاش و شرارت و تروریسم بار کرده و حاشیه امنیت برای جنایتکاران ساختند.

آخرین خیانت این گروه، جنگ با عزم و اراده و روحیه امیدوار ملت ایران، به بهانه مصاف تیم ملی در جام‌جهانی بود. جنگی که موجب سرشکستگی بی‌سابقه خودشان شد.

مزدوری این گروه برای رژیم صهیونیستی، در حالی است که همین روزها می‌توان حجم انزجار گسترده ملت‌های مختلف از اشغالگران فلسطین را در حاشیه جام‌جهانی دید؛ آنجا که تماشاگران با ملیت‌های گوناگون، از گفت‌وگو با خبرنگاران شبکه‌های صهیونیستی پرهیز می‌کنند و از جنایات اسرائیل بیزاری می‌جویند.

در همان حال، صحنه‌های بسیاری را می‌توان دید که اتباع کشورهای مختلف، آرزوی موفقیت برای نماینده ایران می‌کنند. در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دو یگان مزدوران موساد در مصاف با ایران قدرتمند بیشتر بخوانید »