محمد ایمانی

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

بازی کثیف علیه تیم ملی جوانمردان



تیم پرستاره ما در کنار همه مسائل، ظرف دو ماه گذشته با یک جنگ ناجوانمردانه مواجه شد که در خدمت بازی کثیف حریفانی مانند انگلیس و آمریکا قرار داشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) تیم ملی کشورمان، با وجود شایستگی‌ها و بازیکنان توانمندی که داشت، به یکی از شانزده تیمی پیوست که از حضور در مرحله دوم جام‌جهانی باز می‌مانند. قبل از هر چیز باید به همه بازیکنان که از دل و جان برای سربلندی و پیروزی کشور تلاش کردند، خدا قوت گفت.

تیم ما در بازی اول، گرفتار جنگ روانی گسترده حریفان و نابرادران شد و بنابراین نتوانست قابلیت‌هایش را به نمایش بگذارد. اما در بازی دوم با تجدید روحیه توانست بدرخشد و از سد تیم ولز بگذرد.

کسب سه امتیاز این بازی، احتمالا مربی و برخی بازیکنان را به این صرافت انداخت که به جای بازی تهاجمی مقابل آمریکا، از همان ابتدا، محتاطانه بازی کنند تا با کسب یک امتیاز تساوی، صعود خود را قطعی کنند.

تیم حریف در مقابل، تنها یک امتیاز داشت و ناچار بود برای صعود، فقط به بُرد بیندیشد. بنابراین برخلاف تیم ما، تردید و احتیاط را اول کنار گذاشت و از همان آغاز بازی، حمله کرد.

در این شرایط، تیم ما به‌جای استفاده از ظرفیت مهاجمان و خط میانی که بارها زهر خود را به جان حریفان ریخته‌اند، مجبور به دفاع در بخش عمده‌ای از زمان بازی شد و تنها در ۲۰ دقیقه پایانی بود که شمّه‌ای از توان تهاجمی خود را به نمایش گذاشت.

۲) باید در نظر داشت تیم حریف برخلاف تیم ما، آماج حاشیه‌سازی و عملیات روانی سنگین چند ماهه قرار نگرفته بود.

تیم ملی ما در حالی در برابر بمباران سنگین تبلیغاتی قرار داشت، که ظرف چند سال گذشته از بُعد شارژ فکری، فرهنگی و روحی- روانی متولی نداشت.

این تیم، ظرف کمتر از سه سال، سه مربی خارجی (ویلموتس، اسکوچیچ و کی‌روش) را تجربه کرد و این در حالی بود که درباره چگونگی تعیین دو مربی قبلی و نقش دلالان و رفتارهای غیرحرفه‌ای در آن، حرف و حدیث بسیاری وجود داشت.

سال‌ها بود برخی نابسامانی‌ها در مدیریت فدراسیون فوتبال، مورد انتقاد کارشناسان دلسوز قرار داشت. نابسامانی‌هایی که در گروکشی، روابط ناسالم، دلال بازی، بی‌اعتنایی به نگاه مبنایی در زمینه روند تربیت بازیکنان، و نتیجه‌گرایی محض ریشه داشت.

یک نمونه روشن این نابسامانی، قرارداد عجیب با مارک ویلموتس است که ۸ خرداد ۱۳۹۸ سرمربی تیم ایران شد، اما چند ماه بعد (آذر ۱۳۹۸)، قرارداد وی به خاطر نتایج منفی و ناکامی‌های تیم فسخ گردید.

طبق این قرارداد که خرداد سه سال قبل (در دوره وزارت آقای سلطانی‌فر) بسته شده بود، ویلموتس حقوق یک ‌سال (۲/۲ میلیون یورویی) را قبل از آمدن به ایران در ترکیه دریافت کرد. او همچنین با کمک دلال‌ها، ‌بندی را برای تلکه کردن در قرارداد گنجاند و ضمن شکایت، ۶/۲ میلیون یوروی دیگر را طلب کرد! دادگاه داوری ورزش (CAS) سرانجام، با صدور حکم نهایی، فدراسیون فوتبال ایران را به پرداخت سه میلیون و ۳۲۵ هزار یورو محکوم کرد.

۳) به اذعان رئیس ‌وقت فدراسیون فوتبال، ویلموتس را وزیر ورزش سابق، به سفارش یک انجمن مشکوک هلندی- ایرانی به فدراسیون معرفی کرد!

در یک بند از قرارداد که مورد سوءاستفاده ویلموتس قرار گرفت، این بود: «اگر سرمربی بخواهد قرارداد خود را یکطرفه و براساس قوانین مورد پذیرش فیفا و دادگاه CAS فسخ کند، می‌تواند حقوق ثابت سه ماه خود، یا رقمی مشخص (or a certain fea) را دریافت کند». او حقوق سه سال را طلبکار شد؛ چون در نگارش توافق، شتابزدگی، بی‌دقتی و سرهم‌بندی صورت گرفته بود. قراردادی چنین مخدوش، چگونه تدارک شد؟ نقش دلال‌های متنفذ در وزارت ورزش چه بود؟ فضای هیجان و فشار به بهانه فقدان مربی در آستانه مرحله مقدماتی جام‌جهانی، و گرفتن دستور ویژه معاون اول دولت قبل، درباره پرداخت حقوق دو میلیون یورویی ویلموتس را چه کسانی ساختند؟

۴) بعد از ویلموتس، دراگان اسکوچیچ در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ به‌عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد. او ۲۰ تیر ۱۴۰۱ توسط کمیته فنی فدراسیون فوتبال عزل شد، ۲۶ تیر ۱۴۰۱ با تصمیم هیئت‌رئیسه فدراسیون ابقا گردید و نهایتا ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ برکنار شد.

تیم ملی هرچند در دوره اسکوچیچ توانست در مرحله مقدماتی (آسیا)، به جام جهانی صعود کند؛ اما هرچه جلوتر آمدیم، اختلافات و چنددستگی در تیم در این دوره (چه میان خود بازیکنان و چه میان برخی از آنها با اسکوچیچ) بیشتر شد، تا جایی که فدراسیون ناچار شد به فکر جایگزین باشد. اسکوچیچ قادر به مدیریت اختلافات بازیکنان نبود.

باخت در بازی دوستانه مقابل تیم دوم الجزایر و درز اخبار درگیری میان بازیکنان به رسانه‌ها، نگرانی‌ها را بیشتر کرد. محمد نصرتی بازیکن سابق تیم ملی، ۲۲ تیرماه امسال درباره علنی شدن این اختلافات گفته بود: «شرایط نابسامان و متزلزل فدراسیون باعث شده تا اوضاع تیم ملی این‌طور شود. در هر طبقه ساختمان فدراسیون، یک نظر وجود دارد و یک سرمربی را می‌خواهند.

ما بیشتر از هر چیزی به نظر قاطعانه در ساختمان فدراسیون نیاز داریم و مجموعه‌ای که بتوانند حکمرانی قدرتمند در فوتبال داشته باشد. از نظر اختلاف، شرایط شبیه سال ۲۰۰۶ است. آن موقع هم دودستگی میان بازیکنان بود». در همین حال، برخی بازیکنان مطرح مدعی بودند اسکوچیچ فاقد صلاحیت است و در صورت ادامه حضور او، پا به تیم نخواهند گذاشت.

شرایط به نحوی پیش رفته بود که به نظر می‌آمد اسکوچیچ، اقتدار و قاطعیت لازم برای مدیریت تیم در جام جهانی را ندارد. روند مسائل، فدراسیون را مجبور کرد تا چندماه مانده به جام جهانی، کارلوس کی‌روش را به‌عنوان سرمربی معرفی کند، کسی که به قاطعیت و نظام‌مند بودن در فعالیت حرفه‌ای شناخته می‌شد.

۵) فعلا ماجرای این سه سال پر فراز و نشیب را کنار بگذاریم و کاری هم به این مسئله نداشته باشیم که بسیاری از حریفان جام‌جهانی، سال‌ها روی تربیت بازیکنان، تقویت روحی- روانی آنها برای جنگیدن در تراز ملی، کار تیمی مداوم، ارزیابی مستمر تکنیک‌ها و تاکتیک، شناسایی قوت و ضعف حریفان و… کار می‌کنند.

تیم پرستاره ما در کنار همه مسائل، ظرف دو ماه گذشته با یک جنگ ناجوانمردانه مواجه شد که در خدمت بازی کثیف حریفانی مانند انگلیس و آمریکا قرار داشت.

این دو کشور با زیر پا گذاشتن تمام آداب بازی جوانمردانه، عملیات روانی گسترده‌ای را با دستاویز مجادلات سیاسی ترتیب دادند تا هم، زهر تیم ایران و ستاره‌های قدرتمند آن را در مصاف جام‌جهانی بگیرند و هم عایدی این جنگ روانی را به ابزاری برای ضربه‌زدن به ایران قدرتمند در حوزه اقتدار ملی و بین‌المللی تبدیل کنند.

۶) در تاریخ جام جهانی، کم سابقه یا بی‌سابقه است که کسانی به دشمنان تاریخی یک ملت پناه ببرند، حمایت‌های انبوه سیاسی و رسانه‌ای بگیرند و با پروپاگاندای سنگین، خواستار حذف تیم ملی آن کشور از جام جهانی شوند!

یا در حالی که بازیکنان همه تیم‌ها (شرقی و غربی، آمریکایی و اروپایی و آسیایی و آفریقایی، با انواع نظام‌های سیاسی) طبق پروتکل جاری جام‌جهانی، سرود ملی می‌خوانند تا با قدرت روحی بیشتر به مصاف حریفان بروند، به دودستگی در تیم ایران دامن‌بزنند و برخی بازیکنان را از خواندن سرود ملی در بازی اول بازدارند! یا مثلا همان رسانه‌های بی‌رگ و ریشه‌ای که گردانندگان‌شان، غرق مبتذل‌ترین شیوه‌های شادی و عیاشی و هرزگی در غرب هستند، شادی را از مردم‌شان دریغ کنند، و خواستار خوشحالی در صورت باخت تیم ملی، و عدم شادمانی و احساس سوگواری در صورت پیروزی تیم ملی (مثلا مقابل تیم قدرتمند ولز) شوند! تیم ملی ما در کنار همه مشکلات- که به برخی از آنها اشاره شد- مجبور شد با این خباثت نابرادرانِ وطن‌فروش بجنگد؛ نابرادرانی که «چند دهم یک درصد» ملت بزرگ ما هم نمی‌شوند، اما با پشتیبانی سیاسی، اقتصادی، و رسانه‌ای جبهه‌ای متشکل از آمریکا، انگلیس، اسرائیل و سعودی (و برخی منافقین دو دوزه‌باز در داخل)، هیاهوی بسیار دارند و مأمورند تا برای تضعیف ایران قدرتمند، به تفرقه و دودستگی میان ملت ما دامن بزنند.

۷) فوتبال، و جام جهانی با همه هیجان بالایش، یک مسابقه است؛ بالا و پایین، و برد و باخت دارد. بازی جوانمردانه (FAIR PLAY) دارد، بازی کثیف (DIRTY PLAY) هم دارد.

فرهنگ ملت ما با فرهنگ پهلوانی و جوانمردی عجین شده است. اولا باید این فرهنگ اسلامی- ایرانی را در عرصه‌های ورزشی گسترش داد. ثانیا توجه داشت که برخی رقیبان، کمترین پایبندی به رفتار جوانمردانه ندارند.

باید مردم و تیم و بازیکنان خود را با این ناجوانمردی‌ها آشنا کرد و مهارت ملی برای مصاف با ناجوانمردان را- چه در مصاف ورزشی و چه دیگر میدان‌های دیگر- ارتقا داد. هر جراحتی که دشمنان با خدعه و نیرنگ و استخدام عناصر بی‌غیرت نسبت به وطن وارد می‌کنند، با همه رنج و آزارهایش، می‌تواند اسباب رشد و پیشرفت و قدرتمندتر شدن ملت باشد؛ اگر که دیده عبرت بین، و آشنا به ظرایف مصاف ناجوانمردانه دشمنان داشته باشیم.

ما با معجزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، و عقب راندن تهدیدهای فراوان در زمینه تحریم و ترور و بی‌ثبات‌سازی، و با موفقیت‌های بسیاری که در حوزه فناوری‌های پیشرفته و مصاف‌های مهم منطقه‌ای به دست آورده‌ایم‌، بارها آمریکا و انگلیس و دیگر بدخواهان را شکست داده‌ایم.

پس از این هم می‌توانیم در دروازه آنها گُل بکاریم، به شرط این که اجازه ندهیم دشمن، ملت ما را از موفقیت‌های بزرگش غافل سازد، یا بزرگ‌نمایی تهدیدها و ضربات مقطعی خود را به ابزاری برای تخریب روحیه و امید ملی ما تبدیل کند. همدلی، سرمایه بزرگ ملت ما در این مصاف بزرگ است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازی کثیف علیه تیم ملی جوانمردان بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

دو یگان مزدوران موساد در مصاف با ایران قدرتمند



در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

این داستان، عجیب و تلخ اما واقعی است: وقتی پای رسمیت دادن به رژیم اشغالگر صهیونیست در میان بود، عناصر اپوزیسیون ادعا می‌کردند نباید ورزش را سیاسی کرد.

اما وقتی پای تیم ملی ایران به میان آمد که همت کرده، جنگیده و به جام‌جهانی راه یافته بود، همان عناصر، ورزش را سیاسی کردند، خواستار حذف تیم ملی ایران از جام‌جهانی شدند و برای تضعیف روحیه در اولین بازی، هر شیطنت را که می‌شد، انجام دادند. چرا؟ تا مبادا درخشش تیم ملی، موجب همدلی و انسجام و اقتدار و خوشحالی ملت ایران شود!

گروهک‌های تجزیه‌طلب و رسانه‌های همسو، دیگر نمی‌توانند پنهان کنند که مو به مو، فرامین اتاق جنگ آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه ملت ایران را اجرا می‌کنند.

از همه نفرت‌انگیزتر، خوش‌خدمتی به اسرائیل است. ولو به تناقض‌های حیثیتی غیر قابل رفو بینجامد. عناصر اپوزیسیون، ۱۳سال قبل در فتنه سبز، «شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را دادند.

اما در واقع به صهیونیست‌هایی که اختاپوس‌وار دنبال بلعیدن غرب آسیا (نیل تا فرات) بودند خدمت کردند.

همین‌ها در اغتشاشات اخیر، لاف جانم فدای ایران را زیر پا گذاشتند و رسما نقشه تجزیه و تضعیف ایران قوی را به اجرا گذاشتند و البته از قاطبه ملت ایران تودهنی خوردند.

برخی دست‌اندرکاران فتنه سبز و فتنه اخیر، مدعی بودند که آمریکا (اوباما) دنبال توافق با ایران و برداشتن تحریم‌ها بود، اما اسرائیل کارشکنی کرد. خب، اگر اسرائیل، دشمن‌ترین دشمنان است- که هست- چرا عناصر تجزیه‌طلب و برخی افراطیون مدعی اصلاحات، با آشوب‌افکنی، پادویی اسرائیل را کردند؟ و چرا هنگام دعوت مزدوران اسرائیل به سیاسی کردن جام‌جهانی و دریغ کردن شادی و حس پیروزی از ملت ایران، با اردوگاه جنگ روانی اسرائیل، آمریکا و انگلیس همراه شدند؟

علت را باید در آلودگی عمیق برخی محافل به شبکه‌سازی موساد (و سیا و ام‌آی‌سیکس انگلیس) جست‌وجو کرد. به‌عنوان یک نمونه، هیچ تردیدی در هویت شبکه ایران اینترنشنال وجود ندارد.

چنان‌که «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست نوشت: «موساد از ایران اینترنشنال» به‌عنوان بازوی جنگ اطلاعاتی خود علیه ایران استفاده می‌کند»… قبل از او راوید، «یوسی میلمان» تحلیلگر اطلاعاتی روزنامه هاآرتص نوشته بود: «ایران اینترنشنال، شبکه متعلق به موساد به‌شمار می‌رود.

موساد مطالبی را که نمی‌خواهد به نام خود منتشر کند، از طریق این شبکه منتشر می‌کند».

شبکه وابسته به موساد، چرا باید به هنگام انتخاب سردبیر، «معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی» (علی‌اصغر رمضانپور) را بر این سمت بگمارد؟! جواب تلخ، همان است که اکبر گنجی (چهره شاخص اصلاح‌طلبان در زمینه عملیات روانی، در دهه هشتاد مقیم خارج) زمستان ۱۳۹۸ گفت: «ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم… گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و… هستیم… ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».

شما می‌توانید نام کرونا را بردارید و هر بهانه دیگری را به‌جای آن بگذارید. به‌راستی چرا برخی روزنامه‌ها مثل سازندگی، هم میهن، اعتماد و شرق و کانال‌های همسو، در فضاسازی مسموم علیه تیم ملی و ناراحتی از خوشحالی ملت ایران، همان‌گونه همسو با شبکه لندنی موساد رفتار کردند، که در جریان آشوب‌افکنی ناکام، کرده بودند؟!

موساد، دو یگان مزدوران را برای ترورهای فیزیکی و ترور شخصیت استخدام کرده است.

اگر یگان اول، در زمینه خرابکاری علیه کانون‌های پیشرفت، و ترور نخبگان بزرگی مانند شهیدان فخری‌زاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدی‌روشن، رضایی‌نژاد و صیادخدایی فعال بوده، یگان دوم مامور تخریب و ترور شخصیت ملت ایران است.

این همان یگانی است که وقتی در سال ۱۳۷۸، فتنه و آشوب یک هفته‌ای را با کمک روزنامه سلام و برخی مدیران دولت خاتمی ترتیب داد، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در تاریخ ۲۲ تیرماه ۷۸ اعلام کرد «گزارش جزءبه‌جزء بحران در ایران را از موساد دریافت می‌کنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه(سازش و معامله فلسطین) را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.».

همین یگان هر چند در خردادماه سال ۱۳۸۸ به بهانه دروغین تقلب در انتخابات، دست به کار آشوب شد، اما در اواخر شهریور ماه، روز جهانی و ضد صهیونیستی قدس را فرصتی برای حمایت از این رژیم جنایتکار (با شعار نه غزه نه لبنان) کرد.

بعدها اخباری از سفر مخفیانه برخی سران «اتاق فکر جنبش سبز در لندن» به تل‌آویو منتشر شد و تصاویری هم از سفر نامزد مرحومه ندا آقاسلطان(سوژه کشته‌سازی آن روز موساد) به نمایش درآمد.

این روند در مرور زمان، به جایی رسید که معاون وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت خاتمی، به‌عنوان سردبیر شبکه وابسته به موساد گماشته شود و ده‌ها خبرنگار فراری و بعضا مقیم داخل، در پوشش نقاب اصلاح‌طلبی، به تامین محتوای علنی یا پنهانی و با واسطه برای شبکه ماهواره‌ای وابسته به موساد و دلارهای خونین رژیم سعودی بپردازند.

بر مبنای آنچه گفته شد، هیچ جای تعجب نیست که برخی افراد متظاهر به اصلاح‌طلبی، ظرف سه ماه گذشته و همزمان با جنایات وحشیانه اشرار تروریست در کف خیابان و حمله به نوامیس و مقدسات مردم، واژه تحریف‌آمیز «اعتراضات مدنی» را بر واقعیت اغتشاش و شرارت و تروریسم بار کرده و حاشیه امنیت برای جنایتکاران ساختند.

آخرین خیانت این گروه، جنگ با عزم و اراده و روحیه امیدوار ملت ایران، به بهانه مصاف تیم ملی در جام‌جهانی بود. جنگی که موجب سرشکستگی بی‌سابقه خودشان شد.

مزدوری این گروه برای رژیم صهیونیستی، در حالی است که همین روزها می‌توان حجم انزجار گسترده ملت‌های مختلف از اشغالگران فلسطین را در حاشیه جام‌جهانی دید؛ آنجا که تماشاگران با ملیت‌های گوناگون، از گفت‌وگو با خبرنگاران شبکه‌های صهیونیستی پرهیز می‌کنند و از جنایات اسرائیل بیزاری می‌جویند.

در همان حال، صحنه‌های بسیاری را می‌توان دید که اتباع کشورهای مختلف، آرزوی موفقیت برای نماینده ایران می‌کنند. در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دو یگان مزدوران موساد در مصاف با ایران قدرتمند بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

ملاحظات و موفقیت‌ها در کارنامه اقتصادی دولت



دشمن در کنار راهبرد تحریف و ناامیدسازی مردم، از تمرکز مسئولان بر روی اولویت‌ها نگران است و می‌خواهد این تمرکز را به هم بزند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) یکی از گزاره‌های اصلی دولت قبل هنگام آغاز کار، این بود که می‌خواهد «سایه جنگ» را از سر کشور بردارد، اما در کنار گسترش جنگ در ابعاد سیاسی و امنیتی، در سال‌های پایانی، مکررا از آقای روحانی شنیدیم که کشور درگیر جنگ اقتصادی بی‌سابقه شده است.

برآیند چرخه معیوب و نامتوازن برجام، نه‌تنها تحریم‌ها را دو برابر کرد، بلکه سایه ادعایی هم، تبدیل به خود جنگ شد. دولت آقای رئیسی، در میانه این جنگ اقتصادی سر کار آمد و میراث‌دار دولت آقای روحانی شد.

بنابراین، حرکتش را نه در خلأ یا فضایی آرام، بلکه در فضای اقتصادی متلاطم آغاز کرد. در اولین جلسه آقای رئیسی با وزرایی که تا تشکیل دولت جدید سر کار بودند، وزرا گزارش دادند پولی برای پرداخت حقوق مردادماه کارکنان وجود ندارد! گزارش‌ها همچنین نشان می‌داد در پنجمین ماه سال، همه بودجه ارزی سال مصرف شده است.

این نکته را هم در نظر بگیرید که غالبا پنج- شش ماه زمان می‌برد تا مدیران جدید، به همه جزئیات حوزه مدیریتی اشراف کامل پیدا کنند.

۲) مسئولان، به‌عنوان خدمتگزار مردم، هر قدر هم موفقیت کسب کنند، باز هم بدهکار مردمند. موفقیت کامل در حوزه اقتصاد، متوقف به این است که گره‌های معیشتی مردم برطرف شود.

دولت بر این مبنا، هنوز راه بسیاری برای پیمودن دارد. در عین حال، اگر برخی تحولات اقتصادی ۱۵ ماه گذشته را مرور کنیم، مسیر پیموده شده، با وجود برخی نواقص، امیدوارکننده بوده است.

در حالی که مردم در دو سال گذشته و با اوج‌گیری شیوع کرونا، همزمان گرفتار غم نان و جان شده و روزانه بالغ بر ۷۰۰ قربانی را تجربه می‌کردند، اکنون غالبا یادمان نمی‌آید که با چنان بلای فراگیری دست به‌ گریبان بودیم.

کرونا اکنون در برخی کشورهای پیشرفته غربی، بالای صد تا صدوپنجاه نفر و بیشتر قربانی می‌گیرد. اما بحمدالله، این بحران بزرگ که به تشدید رکود و بیکاری و تورم کمک می‌کرد، مهار شد؛ آن هم در شرایط خالی بودن خزانه و تحریم‌های ظالمانه.

۳) مسئله فوریت‌دار بعدی، که بلافاصله‌ گریبان دولتمردان جدید را گرفت، میراث کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی بود. برای مقایسه دقیق‌تر، باید یادآور شد رقم کسری بودجه در سال ۱۳۹۲ (آغاز به کار دولت روحانی) ۵۳ هزار میلیارد بود.

به بیان دیگر این رقم ظرف هشت سال، بیش از ۹۰۰ درصد افزایش یافت و طبعا به همین میزان، به مشکلاتی نظیر تورم دامن زد. با سرعت رشدی که کسری بودجه در سه سال پایانی دولت روحانی و به‌ویژه سال گذشته تجربه کرد، خوش‌بینانه‌ترین پیش‌بینی‌ها این بود که میزان کسری امسال، در مقایسه با درصد رشد کسری در سال گذشته و احتساب تورم ۴۰ درصدی، به حداقل ۶۷۰ هزار میلیارد یا بالاتر برسد.

اما دولت با وجود همه فشارها و سختی‌ها، در اولین سال توانسته کسری ۴۸۰ هزار میلیاردی را به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان کاهش دهد. این رقم، هر چند هنوز هم زیاد و مشکل‌ساز است، اما موفقیتی مهم محسوب می‌شود و می‌تواند یکی از دلایل کاهش تورم از ۶۰ درصد به ۴۰ درصد باشد.

۴) همین یک میراث کسری بودجه، برای گرفتاری دولت جدید کافی بود. فقدان بودجه و منابع، آن هم به شکل افزایشی، تمام محاسبات و برنامه‌ها را به هم می‌ریزد.

این در حالی بود که بانیان کسری چندصد هزار میلیاردی، بلافاصله با اتمام دولت متبوع‌شان، از طریق مافیای رسانه‌ای داخلی و خارجی، در کوره مطالبات و اعتراضات اقتصادی دمیدند: از مشکلات کمبود آب و مشکلات کشاورزان بگیرید، تا مسائل صنفی انباشته معلمان، کارگران و بازنشستگان. برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات، هماهنگ با اتاق جنگ اقتصادی دشمن، کوشیدند دولت جدید را از دو سو(کسری درآمدی، و دامن زدن به مطالبات تورم‌سازی که خود متهم انباشت آنها بودند) تحت فشار قرار دهند.

دولت اگر از عهده کسری برنمی‌آید، یک چالش بود؛ اگر هم اقدام محض به مسائلی نظیر افزایش چندباره حقوق‌ها می‌کرد، هم با نارضایتی دیگر قشرها مواجه می‌شد و هم به دست خود، به نقدینگی تورم‌ساز دامن می‌زد.

نقدینگی در هشت سال دولت مدعی تدبیر، نزدیک ده برابر افزایش داشت و می‌دانستند که این رشد جهشی، در دولت جدید به سرعت و به یک باره قابل مهار نیست.

۵) ریشه چالش دوگانه «کسری بودجه/ افزایش نقدینگی» که تاثیر تصاعدی منفی بر یکدیگر دارند، در آرزواندیشی برخی دولتمردان گذشته بود. در حالی که زنجیره‌ای از تحریم‌های پسابرجامی مانند ویزا، آیسا و سیسادا در همان دوره اوباما، خبر از تشدید تدریجی مضیقه‌ها می‌داد، برخی دولتمردان، دست‌ودلبازانه با درآمدهای محدود ارزی رفتار کردند و ضمن ارزپاشی دولتی، دروازه واردات را به قیمت تحمیل رکود به تولیدکنندگان داخلی گشودند.

آنها سال ۹۸ بود که چشم گشودند و خود را گرفتار کمبود شدید منابع مالی یافتند و آن شوک بنزینی را وارد کردند. اما با این همه، و در حالی که صادرات نفت به زیر چندصد هزار بشکه رسیده بود، هزینه‌ها را در بودجه سال ۱۴۰۰ بر مبنای رقم موهوم فروش ۲/۳ میلیون بشکه در روز افزایش دادند! نوزاد این روند، کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیاردی بود!

۶) دولت رئیسی، با وجود کسری کمرشکن، بالغ بر ۱۱۰ هزار میلیارد تومان از بدهی‌های دولت قبل را تسویه کرد؛ و ضمنا برخی تکالیف قانونی دشوار مانند متناسب‌سازی حقوق معلمان(و بازنشستگان و کارمندان) را به اجرا گذاشت.

بار مالی این تکالیف، بیش از ۶۰ هزار میلیارد تومان بود و برخی کارشناسان، آن را یکی از عوامل کسری بودجه امسال و دارای آثار تورمی می‌دانند.

دولت در عین حال تلاش کرده، رویه تورم‌ساز استقراض از بانک مرکزی را به حداقل برساند و منابع درآمدی دیگری (مانند گسترش تجارت خارجی و…) را جایگزین کند.

با این اوصاف، روشن است که روند کاهش نرخ تورم از ۶۰ به ۴۰ درصد در یک سال اخیر، به آسانی و در مسیری هموار اتفاق نیفتاده است. بلکه اگر بنا بود روند دو سه سال قبل ادامه پیدا کند، «تورم سه‌رقمی» قریب‌الوقوع می‌نمود.

شگفت و تاسف‌بار این که شش ماه قبل، برخی نشریات زنجیره‌ای و کارشناس‌نماهای وابسته به ستادهای انتخاباتی دولت قبل، هشدار درباره تورم سه‌رقمی را به جای نسبت دادن به محصول عملکرد دولت مورد حمایت خویش، به دولت رئیسی نسبت دادند، اما به مدد الهی و تدابیر دولتمردان، این مین اقتصادی هم تا حدود زیادی خنثی شد.

۷) یک گرفتاری راهبردی دیگر، که دولت جدید سعی کرده پیامدها و آثار آن را تدریجا مهار کند، رویکرد وارونه «نکاشت و نساخت» بود که به عقبگرد در زمینه پالایشگاه‌سازی و نیروگاه‌سازی انجامید و چالش‌هایی مانند مشکل تامین برق و گاز را در چند سال گذشته به‌دنبال داشت.

سطح چالش به این حد مبتذل رسیده بود که مردم و فعالان اقتصادی از دولت می‌خواستند جدول خاموشی‌ها را اعلام کند تا بتوانند برنامه‌ریزی کنند، اما همین هم دریغ می‌شد.

این، خروجی مدیریتی بود که در حوزه نفت می‌گفت «پالایشگاه‌سازی، کثافت‌کاری است»، در حوزه نیرو ادعا می‌کرد «ساخت نیروگاه برای ۲۰۰ ساعت، توجیه اقتصادی ندارد و زیر بار فشار مافیای نیروگاه‌سازی نمی‌روم»؛ در حوزه ساخت‌وساز مسکن افتخار می‌کرد حتی یک واحد مسکونی نساخته؛ و در حوزه کشاورزی مدعی بود «تاکید بر خودکفایی در تولید گندم اشتباه است»!

۸) یک موضوع قابل مطالعه، مسیر زیگزاگ در حوزه مهار مصرف (و قاچاق) بنزین پس از تحریم‌هاست که اهتمام برای تولید و صادرات و ارزآوری انجامید، اما متاسفانه سوءتدبیر فاحش دولت قبل، موجب عقبگرد شد.

اکنون به‌خاطر افزایش چشمگیر مصرف، بنزین تولیدی عمدتا تکافوی مصرف داخلی را می‌کند و امکان تداوم صادرات آن فراهم نیست.

مدیریت مصرف در کنار صادرات، می‌توانست میلیاردها دلار منابع جدید برای سرمایه‌گذاری تامین کند و مقدمه ایجاد اشتغال برای مردم باشد. قیمت بنزین تا قبل از تصمیم سال ۹۴ دولت روحانی برای حذف سهمیه‌بندی و ثابت نگه‌داشتن نرخ، غالبا سالانه طبق قوانین بودجه افزایش تدریجی پیدا می‌کرد.

اما با این تصمیم غلط که برای گل‌وبلبل‌نمایی شرایط اقتصادی پسابرجام اتخاذ شد، مصرف بنزین به رکورد بالای ۱۰۰ میلیون لیتر در روز رسید.

دولت چهار سال بعد، خزانه را خالی یافت و در اقدامی غافلگیرانه، قیمت را ۳۰۰ درصد افزایش داد که بهانه‌ای برای شبیخون دشمن در آبان ۹۸ شد. در چهار سال پس از آن ماجرای تلخ، قیمت بنزین در حالی ثابت مانده، که میراث دولت روحانی، تورم ۶۰ درصدی بوده است. (قیمت هر لیتر بنزین، را با قیمت سه تا پنج هزار تومانی هر بطری نیم‌لیتری آب معدنی مقایسه کنید). بدین ترتیب، دولت در چهار سال گذشته، ناچار شده بالغ بر چندصد هزار میلیارد تومان را از بودجه‌های عمرانی و سرمایه‌گذاری و اشتغال کسر کند و به یارانه پنهان بنزین اختصاص دهد.  

برآورد روزنامه ایران در دولت سابق این بود که هزینه قاچاق سوخت در فاصله سال‌های ۹۴ تا ۹۸، بالغ بر ۱۴۴ هزار میلیارد تومان بوده است. هزینه افزایش روزانه ۱۴ میلیون لیتری مصرف بنزین ظرف چهار سال اخیر را اهل فن باید محاسبه کنند.

آیا اگر فقط در همین زمینه، تدبیر درست و عادلانه برای مدیریت مصرف در کنار حمایت از طبقات پایین انجام می‌شد، بحران کسری بودجه یا کمبود منابع سرمایه‌گذاری، به شدت چند سال اخیر بود!؟  

۹) تامین امنیت غذایی کشور، افزایش تقریبا دو برابری خرید تضمینی گندم با قیمتی امیدوارکننده و تسویه به موقع با کشاورزان، یکی از موفقیت‌های مهم در وضعیت بحران جهانی مواد غذایی و افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها- به‌ویژه پس از جنگ اوکراین- است.

شرح ماجرای «واگذاری ده‌ها میلیارد دلار به نرخ رانتی ۴۲۰۰ تومان»، خارج از مجال این نوشتار است. دولت سابق، پس از سه سال واگذاری و جارو شدن خزانه، بی‌سروصدا، ارز بیست قلم کالا را حذف کرد. ادامه این روند ممکن نبود و عقلانیتی پشت‌سر تصمیم رانت‌ساز وجود نداشت.

دولت جدید ناچار شد یکی از سخت‌ترین تصمیمات را بگیرد؛ به‌ویژه این که پیامدهای جنگ اوکراین، در حال تشدید بحران جهانی امنیت غذایی بود. کشور ما در حالی توانست این بحران را با کمترین چالش ممکن سپری کند، که کشورهای بسیاری از جمله در غرب اروپا، با بحران گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کنند.

براساس گزارش «گلوبال‌ هانگر ایندکس»، ایران رتبه سی‌وپنجمین کشور دارای کمترین گرسنه را در بین دویست کشور دارد و شاخص گرسنگی در محدود Low قرار گرفته است.

دولت در عین حال باید، برای کاهش شکاف طبقاتی، بازتوزیع هدفمند یارانه‌ها(پرداخت عادلانه و نامساوی، در خدمت دهک‌های پایین درآمدی) را در اولویت قرار دهد.

۱۰) رونق دیپلماسی اقتصادی، رشد ۳۱ درصدی تجارت خارجی و مثبت شدن تراز تجاری، رشد ۴۰ درصدی صادرات غیرنفتی، افزایش یازده برابری صادرات نفت که در مقطعی، به حدود صد هزار بشکه افول کرده بود، و کمک برای احیای برخی واحدهای تولیدی در معرض تعطیلی، از دیگر اقدامات مثبتی است که در یک سال گذشته اتفاق افتاده و بخشی از آثار جنگ اقتصادی دشمن(به علاوه سوءمدیریت داخلی) را مهار کرده است.

طبیعی است فهرست این اقدامات که بعضا اشاره شد، برای رونق اقتصاد و رفع مشکلات معیشتی کفایت نمی‌کند؛ اما نشان می‌دهد که روند فعالیت‌ها، امیدوارکننده است.

یکی از چند علت دستپاچه شدن دشمن برای دامن زدن به بی‌ثباتی و ناآرامی نیز، رصد مجموعه این موفقیت‌هاست. رادیو فردا ارگان سازمان سیا دو هفته قبل، گزارش‌هایی با عنوان «جهش ۱۶ درصدی نرخ دلار از آغاز اعتراضات» و «رکود ۸۰ تا ۹۰ درصدی بازار لوازم خانگی؛ اعتراضات اخیر بر رکود بازار دامن زد» را منتشر کرد و از اینکه برخی کسب‌وکارها و واحدهای تولیدی دچار رکود شدند، ابراز خوشحالی کرده بود.

دشمن در کنار راهبرد تحریف و ناامیدسازی مردم، از تمرکز مسئولان بر روی اولویت‌ها نگران است و می‌خواهد این تمرکز را به هم بزند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملاحظات و موفقیت‌ها در کارنامه اقتصادی دولت بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

پریشان‌حالی غرب و فلاکت اپوزیسیون ایرانی



آمریکا، که دشمن و تکلیفش روشن است. اما چرا برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، در هر پروژه آمریکایی- صهیونیستی آشوب، بازیگر ثابت بوده‌اند؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: آمریکا، برخی دولت‌های اروپایی و رژیم صهیونیستی، مدت‌هاست بی‌آنکه اختیارش را داشته باشند، با یکدیگر در زمینه نمایش بدحالی و بحران‌زدگی مسابقه گذاشته‌اند. طبیعی است که این پریشان حالی‌، از پدر و مادر غربی به فرزندان آنها (اپوزیسیون غربگرای ایرانی) منتقل شود.

هرقدر که غرب بیشتر در بحران دست‌وپا می‌زند، سرشکستگی اپوزیسیون هم شدت می‌گیرد.

۱) در آمریکای مدعی «قرن جدید»، دیوانه ششدانگی به نام ترامپ توانست با رودست زدن به دموکرات‌ها، سر کار بیاید و ایالات‌متحده را گرفتار دوقطبی کند.

کار به جایی رسید که صفحات پرزیدنت ترامپ را در شبکه‌های اجتماعی بستند و او را تحت تعقیب قرار دادند تا نتواند دوباره برگردد.

اما بعد از او، پیرمردی دچار زوال عقل سر کار آمده که قادر مدیریت بحران در دوران قدرت گرفتن رقبای جهانی نیست. او غیر از زوال عقل، میراث‌دار شکست‌های پنج دولت است که بدهی ۳۱ هزار میلیارد دلاری را برجا گذاشته‌اند.

در همین حال به تصریح کسانی مانند جوزپ بورل، روند انتقال محور قدرت جهانی از غرب به شرق، سرعت گرفته است.

تصورش را بکنید که فرد گیج و منگی مثل بایدن، به جای آمریکا، رئیس‌جمهور ایران، روسیه، چین و یا کشور شرقی دیگری بود: با افراد خیالی دست می‌داد، یادش می‌رفت کجاست و چگونه باید از پشت تریبون پایین بیاید و به کجا برود. پروپاگاندای غربی قطعا از چنین زمامداری، تصویر یک دلقک را می‌ساخت و هو می‌کرد!

۲) در رژیم امنیتی و پادگانی اسرائیل، پارلمان و دولت در اثر تشدید بحران و اختلافات، ظرف چهار سال، پنج‌بار منحل شده است.

«یوال دیسکن» رئیس اسبق شاباک (سرویس ‌امنیت داخلی اسرائیل) به تازگی در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» هشدار داد: «اسرائیل در آستانه جنگ داخلی و لبه پرتگاه قرار دارد. اسرائیل در ۳ مرحله با خطر موجودیتی مواجه بوده؛ اول و دوم طی سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۷۳ بود. اما سومین خطر، با دو خطر قبلی (جنگ با ارتش‌های عربی) کاملا متفاوت است؛ خطر تجزیه و فروپاشی و نهایتا جنگ داخلی شدید. من هرگز به اندازه امروز نگران نبوده‌ام، چرا که اختلافات در دو دهه اخیر، متفاوت از قبل بوده و به سمت تنفر و انزجار پیش رفته و برخی شخصیت‌ها که دارای منافع شخصی هستند، آن را شعله‌ور کردند. نتانیاهو، رئیس اپوزیسیون دولت، خطری برای آینده اسرائیل است. او فقط به‌دنبال تعمیق منازعات میان اسرائیلی‌هاست. این موج تنفر، بازی خطرناکی را آغاز کرده و دیگر کسی، تحمل دیگری را ندارد؛ چه در میان راست‌گرایان و چپ‌گرایان، عرب‌ها و یهودیان، اشکنازی‌ها و شرقی‌ها، و مذهبی‌ها و سکولارها».

در حالی که کمتر از ده روز به انتخابات پارلمانی مانده، یائیر لاپید نخست‌وزیر هم به روزنامه یدیعوت آحارونوت گفت: «نگرانم حزب لیکود در صورت شکست نتانیاهو در انتخابات، نتایج را نپذیرد و در آن تشکیک کند. همچنین ایتمار بن‌غفیر، فرد خطرناکی است که رهبری گروه‌های شبه‌نظامی را برعهده دارد و نظامیان ارتش را مورد حمله قرار می‌دهند». دو ماه قبل روزنامه تایمز اسرائیل نوشت: «شاباک هشدار داده و نگران است که به‌دنبال بالا گرفتن مجادلات، شهروندان نیز مرتکب خشونت شده و آشوب برپا کنند».

۳) کشورهای اروپایی در مقیاس‌های دیگری، قربانی مطامع آمریکا شده‌اند. اوکراین رسماُ قربانی شد اما به بیان روزنامه گلوبال تایمز، «اوکراین از نگاه آمریکا، فقط گوشت دم توپ است، نه بیشتر و نمی‌تواند با همه خسارت‌هایی که متحمل شده، عضو ناتو شود».

اما اوکراین و عربستان، تنها «گاوهای شیرده» و قربانی آمریکا نبودند. بلکه دولت‌های اروپایی بسیاری هم گرفتار زیاده‌طلبی کاخ سفید شدند؛ چنان‌که در کاریکاتور یکی از نشریات فرانسوی، به شکل «گوسفندانی سوار بر قایق، در وسط دریا» تصویر شده‌اند که آمریکا به‌دنبال خود می‌کشد.

در حالی که ظرف چند ماه اخیر، چندین دولت اروپایی سقوط کرده‌اند، روزنامه نیویورک‌تایمز می‌نویسد: «بحران اقتصادی و تورم، در حال بلعیدن رهبران اروپایی است». از کشورهای فقیر اروپای شرقی گرفته تا آلمان و فرانسه و اتریش و ایتالیا و سوئد و انگلیس و اسپانیا، مدت‌هاست دستخوش آشوب و اعتراضات و اعتصابات و البته سرکوبگری پلیس هستند. افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها، قبوض سنگین برق و گاز و آب، تعطیلی نانوایی‌ها و پمپ بنزین‌ها و درماندگی شهروندان، بی‌ثباتی سیاسی را در پی داشت. با این وجود، ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه دیروز گفت: «آمریکا، گاز را ۳ تا ۴ برابر گران‌تر به اروپا می‌فروشد».

۴) در انگلیس، پس از استعفای اجباری بوریس جانسون، دولت لیز تراس هم در اثر شدت بحران اقتصادی، بیش از ۴۴ روز دوام نیاورد و این، غیر از ماجرای عجیب مرگ ملکه و تاجگذاری شاه جدید بود.

تصور کنید ملکه الیزابت، به جای بریتانیای صغیر، در چین و یا روسیه، به مدت هفتاد سال سلطنت می‌کرد؛ امپراتوری رسانه‌ای غرب، چه قشقرقی برپا می‌کرد و چه آبرویی از آن کشور می‌برد که در قرن ۲۰ و ۲۱، سلطنت را با همه خرافاتش حفظ کرده است.

با اینکه مردم انگلیس در بحران اقتصادی دست‌وپا می‌زدند، نظام سلطنتی برای دفن ملکه و تاجگذاری چارلز سوم، ۶ میلیارد پوند هزینه روی دست شهروندان گذاشت!

۵) آمریکا، به اروپا رحم نکرد و هر دو، به اوکراین. بنابراین، چرا باید ملت ایران را که رقیب جدی تمدنی می‌شمارند، محترم بشمارند؟! و اگر همه‌چیز ملت ایران را تحریم می‌کنند، چرا باید اپوزیسیون ایرانی را فربه نمایند؟!

جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اروپا، هفته گذشته با ادبیاتی نفرت‌انگیز گفت «اروپا مثل باغ، و اغلب دنیا، مانند جنگل است. باغبان‌ها باید از باغ محافظت کنند. جنگل، ظرفیت قوی برای رشد دارد و دیوارها به اندازه کافی برای محافظت از باغ بلند نیستند. باغبان‌ها باید به سراغ جنگل بروند».

گروه‌های شبه‌اپوزیسیون، چرا نه‌تنها هیچ اعتراضی به این رویکرد مستکبرانه نمی‌کنند، بلکه زیر پرچم اروپایی‌ها رفته و سوگند خورده‌اند که سرباز همین دولت‌ها باشند؟

۶) فلاکت از سر و کول اپوزیسیون شبه‌ایرانی بالا می‌رود. هفته قبل وقتی یک خبرنگار ایتالیایی شایعه کرد که فیفا، حذف تیم ایران از جام جهانی را بررسی می‌کند و مطبوعات انگلیس هم به آن ضریب دادند، اپوزیسیون در حد ذوق‌مرگی از شایعه استقبال کرد؛ بلکه حتی برخی از آنها پیشاپیش، خواستار تحریم تیم ایران شده بودند!

ایتالیایی‌ها چون با حذف ایران احتمال می‌دادند به جام جهانی راه پیدا کنند، شایعه را ساختند. انگلیسی‌ها نیز، هم‌گروه ایرانند و می‌خواستند جنگ اعصاب علیه تیم ما راه بیندازند.

اما دلقک‌های اپوزیسیون چه مرضی داشتند که خواستار حذف تیم ملی ایران شدند؟! به فرض که فقط با جمهوری اسلامی دشمنی داشتند؛ چرا باید از فشار خارجی علیه ایران- ولو در زمینه ورزش و جام‌جهانی- هیجان‌زده می‌شدند؟

برخی از این فسیل‌ها، خرداد ۱۳۷۷ نیز هنگام مسابقه حیثیتی در مقابل با آمریکا، تیم ایران را هو کردند! و همین جریان وطن‌فروش، از سیزده سال قبل، گرای تحریم‌های «فلج‌کننده» و «فشار حداکثری» علیه ملت ایران را به آمریکا و اروپا دادند.

۷) «گُرز باید خورند پهلوانش باشد». اپوزیسیون غربگرا ماموریت داشت به کمک پروپاگاندای رسانه‌ای، چیزی شبیه جنبش در ایران راه بیندازد. اما وقتی با بی‌محلی مطلق مردم ایران (مگر چند دهم درصد) روبه‌رو شد، کاریکاتوری از آن را (با به خدمت گرفتن اتباع اوکراینی، آقریقایی و برخی شهروندان فقیر اروپایی) در برلین به نمایش گذاشت!

پایتخت آلمان، در حالی که ظرف چند هفته اخیر، دستخوش اعتراضات گسترده اقتصادی است، پریروز شاهد تجمعی با ترکیب گروهک‌های تروریست، تجزیه‌طلب، هم‌جنس‌بازان، و البته اتباع آفریقایی، اوکراینی و برخی افراد فقیر بود که با وعده ارائه غذا و محل اقامت و پرداخت پول، به محل تجمع آورده شده بودند.

همه نوع فرقه‌ای در این سیرک حاضر شدند، به جز یک میلیون صدوهشتاد هزار شهروند ایرانی مقیم اروپا (از مجموع یک میلیون و دویست هزار نفر) که چنان نمایشی را در شأن خود نیافتند.

نکته قابل تامل، حمل هفت- هشت مدل پرچم از سوی گروه‌های تجزیه‌طلب بود که نشان می‌داد آرزوی بانیان نمایش، تجزیه و تضعیف ایران است و نه اقتدار آن.

آیا مسخره‌تر از این می‌شد واقعیت اپوزیسیون ایرانی را بازنمایی کرد؟ جمهوری اسلامی چقدر باید هزینه می‌کرد تا این حقیقت را بازنمایی کند؟

۸) شاید واضح‌تر و وقیح‌تر از کانال حزب اتحاد ملت، نمی‌شد درباره واقعیت اغتشاش‌افکنی در ایران توضیح داد: «دولت‌های اوباما و بایدن، از آشوب در ایران حمایت کردند تا ایران را از طریق فشار حداکثری مجبور به مذاکره کنند».

آمریکا، که دشمن و تکلیفش روشن است. اما چرا برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، در هر پروژه آمریکایی- صهیونیستی آشوب، بازیگر ثابت بوده‌اند؟ چرا وزیر ارشاد و معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، در لندن، اتاق فکر جنبش سبز و سپس شبکه اسرائیلی- سعودی «ایران اینترنشنال» را به کمک برخی روزنامه‌نگاران و سیاسیون فراری راه‌اندازی کردند؟ چرا این طیف، همواره ابزار دست دشمن و ایستگاه تقویت فشار او علیه ملت ایران بوده‌اند؟!

۹) علت را باید در پیشرفت‌های ایران و شکست سیاست‌های قبلی آمریکا و اسرائیل برای ویران کردن کشورمان جست‌وجو کرد.

همان که ژنرال ارشد آمریکایی وسلی کلارک اذعان کرد: «راهبرد آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر این بود که هفت کشور را طی ۵ سال حذف کند؛ عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران. و تنها کشوری که توانست این نقشه را به هم بریزد ایران بود».

دو دهه بعد، شبکه CBS NEWS گزارش داد: «ژنرال مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام که حملات انبوه پهپادهای ایران را با چشمان خود دیده، می‌گوید با پهپادهای ارزان‌قیمتی مواجهیم که اگر با تعداد انبوه پرتاب و در ارتفاع پایین پرواز کنند، می‌توانند بر سامانه‌های دفاعی ما غلبه کنند».

مکنزی همچنین درباره حمله موشکی به پایگاه عین‌الاسد گفته بود: «هرگز پیش از این، چنین حمله‌ای را ندیده و تجربه نکرده بودم. موشک‌های دقیق آنها، به هرجا که بخواهند، اصابت می‌کنند. ایران ۳۰۰ موشک بالستیک دارد که بُرد برخی از آنها به وسط تل‌آویو می‌رسد».

۱۰) اگر رادیو فردا ارگان رسمی سازمان سیا، زمانی نه‌چندان دور، پیشرفت‌های ایران را «فتوشاپ» می‌نامید، حالا ناچار است گزارش دهد: «اظهارات جیک سالیوان درباره احتمال کاربُرد پهپادهای ایرانی از سوی روسیه، بسیاری را متعجب ساخت. تعجب از این جهت که آیا پهپادهای ایران از نظر فناوری و عملکرد، آن‌قدر پیشرفته‌اند که به چشم روسیه بیایند؟ ایران، یکی از متنوع‌ترین مجموعه‌های تولید پهپاد را دارد. انواع و اقسام پهپادهای شناسایی، هجومی و انتحاری ایران، در میدان‌های واقعی جنگ در سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، یمن و کشورهایی فراتر از خاورمیانه مانند ونزوئلا و اتیوپی به کار رفته‌اند. پهپادها حتی رکورد انهدام سامانه پاتریوت عربستان را دارند و اسرائیل هم آنها را به‌عنوان یکی از تهدیدهای بسیار جدی تلقی می‌کند. ایران، آنها را به راحتی تمام تولید می‌کند و شماری از آنها مانند شاهد-۱۲۹، ابابیل-۵، مهاجر-۶، و شاهد-۱۳۶ توانسته‌اند ارزش نظامی خود را اثبات کنند».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پریشان‌حالی غرب و فلاکت اپوزیسیون ایرانی بیشتر بخوانید »

رفتار هیستریک غرب واکنش به کدام موفقیت‌هاست؟


محمد ایمانی

فهرست موفقیت‌ها در کشورمان ظرف سال گذشته، به معنای حل همه مشکلات نیست. مشکلات بسیاری در طول هشت سال فعالیت دولت قبل تولید و تلنبار شد که حل آنها قطعا زمان می‌برَد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: بلوک غرب، در سه دهه پس از فروپاشی شوروی عادت داشت در دیگر مناطق دنیا بحران بسازد و از آب گل‌آلود جنگ و آشوب، ماهی بگیرد. اما چند سالی است که نه‌تنها اراده این قدرت‌ها پیش نمی‌رود، بلکه آتش بحران کمانه کرده و در دامن خود آنها افتاده است.

ایران به‌عنوان پیشتاز جبهه مقاومت اسلامی، در این میان توانسته ضمن خنثی‌سازی بمب «مدیریت اشرافی غربگرا»، مسیر پیشرفت و اثرگذاری فعال در تغییر نقشه سیاسی دنیا را طی کند.

مرور برخی ابعاد این روند، روشن می‌کند که چرا جبهه غرب، تدارک گسترده و پیچیده‌ای برای ایجاد آشوب انجام داد، اما با بی‌محلی قاطبه ملت ۸۵ میلیونی ایران (جز یک گروه چند دهم درصدی) روبه‌رو شد.

۱) غربگراهای ایرانی در حالی آدرس اعتماد به آمریکا را می‌دادند که اتفاقات اوکراین برای چندمین‌بار نشان داد آمریکا، حتی متحدان نزدیک اروپایی را قربانی مطامع خود می‌کند؛ همچنان که اروپای غربی، بارها همین معامله را با اروپای شرقی کرده است.

آمریکا و اروپا در ۷۴ سال گذشته، بالغ بر بیست جنگ را به منطقه ما تحمیل کرده‌اند. اروپایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم سعی کردند آتش جنگ را تا دهه‌ها از منطقه خود دور کنند و به دیگر مناطق بکشانند. اگر هم در اروپا جنگی رخ می‌داد، در حوزه اروپای شرقی بود.

ناتو از مارس تا ژوئن ۱۹۹۹ میلادی، به بهانه کوزوو، یوگسلاوی را که از متحدان شوروی سابق بود، مورد حمله قرار داد. آمریکا و اروپا پس از فروپاشی شوروی، دائما در حال دست‌درازی به شرق اروپا، تجزیه‌طلبی، کودتای مخملین، الحاق کشورها به ناتو و پیشروی به سمت مرزهای روسیه بودند.

واکنش روسیه به این پیشروی، با سه دهه تاخیر انجام شد. آمریکا و اروپا، به روسیه منفعل عادت کرده بودند. اما روسیه سرانجام در برابر گسترش پایگاه‌های نظامی و جاسوسی آمریکا در همسایگی خود دست به دفاع زد.

برای اولین‌بار پس از جنگ جهانی دوم، ترکش‌های ویرانگر جنگ تا آلمان و فرانسه و انگلیس رسید.

در همین جنگ روشن شد آمریکا حتی ابایی از قربانی کردن آلمان و فرانسه ندارد و این دو به علاوه انگلیس هم، ابایی ندارند اوکراین و شرق اروپا را پیش پای منافع خود قربانی کنند.

۲) بحران اقتصادی فعلی در قالب «افزایش تورم، تراز تجاری منفی، افزایش قیمت انرژی و چالش‌های مرتبط با حوزه تولید و بحران اعتراضات اجتماعی، در تاریخ چند دهه گذشته غرب کم‌سابقه است.

گزارش موسسه آمار اتحادیه اروپا (یورواستات) نشان می‌دهد تورم در ۱۹ کشور منطقه یورو، رکورد چهار دهه گذشته را شکسته و دورقمی شده است. (ترکیه که دهه‌ها منتظر عضویت در اتحادیه اروپا بوده و از سوی سکولارهای ایرانی به‌عنوان الگو معرفی می‌شده، گرفتار تورم ۸۵ درصدی است).

در همین حال خبرگزاری بلومبرگ می‌نویسد: «رکود اقتصادی غیرمنتظره، پیش‌روی کشورهای اروپایی است. کارشناسان پیش‌بینی کردند نرخ رکود و تورم در اروپا بسیار بیشتر از برآوردهای قبلی خواهد بود».

۳) آمار ورشکستگی شرکت‌ها در انگلیس، رکورد ۱۳ ساله را شکست و ظرف سه‌ماهه ‌آوریل تا ژوئن، ۵۶۲۹ شرکت اعلام ورشکستگی کردند.

شبکه سی‌ان‌ان می‌گوید «براساس گزارش دفتر آمار ملی انگلیس، بهای گاز طبیعی فقط در ماه جولای، ۹۶ درصد افزایش داشت و در برخی کشورها تا چهار برابر گران شده است. مسئولان خدمات بهداشت ملی انگلیس نسبت به این وضعیت که ممکن است میلیون‌ها نفر با فقر مواجه شوند هشدار داده و اعلام می‌کنند بسیاری از مردم انگلیس، زمستان امسال باید بین وعده غذایی خود و یا گرم نگاه داشتن خانه‌هایشان در فصل سرما، یکی را انتخاب کنند».

بوریس جانسون نخست‌وزیر سابق هم چند هفته قبل در «دیلی‌میل» هشدار داد: «شرایط ماه‌های آتی، دشوار و شاید بسیار دشوار شود. قبض‌های انرژی، اشک انگلیسی‌ها را درخواهد آورد».

ادوارد هگر نخست‌وزیر اسلواکی در گفت‌وگو با روزنامه فایننشال‌تایمز هشدار داد: «افزایش بهای برق، اقتصاد اسلواکی را با خطر فروپاشی مواجه کرده است؛ مگر آنکه اتحادیه اروپا میلیاردها یورو کمک در اختیار ما قرار دهد. در غیر این صورت، ناچار خواهیم شد بخش تامین برق اسلواکی را ملی کنیم».

اعتصابات و اعتراضات گسترده، از کشورهای ضعیف‌تر اروپایی به انگلیس و فرانسه و آلمان کشیده شده و سیستم حمل‌ونقل و پمپ بنزین‌ها را مختل کرده است. ۴۵۰۰ پمپ بنزین در سراسر فرانسه با تعطیلی یا کمبود سوخت مواجه شده‌اند.

۴) افزایش ۴۰۰ تا ۵۰۰ درصدی و بعضا حتی ده برابری قبوض برق در بسیاری ازکشورهای اروپایی، به امری رایج اما مستأصل‌کننده تبدیل شده است.

نشریه آلمانی بیلد، چندی قبل در گزارشی تاثربرانگیز نوشت: «پیتر شنر ۷۷ ساله‌، یک مستمری‌بگیر در شهر Füssen ایالت باواریای آلمان می‌گوید من حدود ۲۰۰۰۰ کیلووات ساعت در سال برق مصرف می‌کردم و ۱۰۵ یورو در ماه می‌پرداختم.

اما ارائه‌دهنده خدمات شهری، حالا ۱۲۲۳ یورو در ماه از من می‌خواهد که بیشتر از حقوق بازنشستگی من (۱۰۵۹ یورو) است. صورتحساب‌های بسیار هنگفت به خانه‌های مردم تحمیل می‌شود و بسیاری نمی‌دانند که چه باید بکنند. آنها اگر نتوانند قبض گاز و برق خود را پرداخت کنند، قطع می‌شوند؟ سباستین بارتلز، رئیس باشگاه مستأجران برلین می‌گوید بله، این یک وضعیت قانونی است».

موسسه تحقیقات اقتصادی ZEW، از قول اقتصاددانان گزارش داده «تورم بالا و اختلال در عرضه انرژی و ترس از قطع آن، اقتصاد آلمان را به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا، به سمت طوفانی بزرگ سوق می‌دهد».

دولت‌های غربی مانند اسب‌های درشکه همدیگر را گاز می‌گیرند و اگر بتوانند زیر پا می‌گذارند تا از مهلکه بگریزند.

وزیر دارایی فرانسه به تلخی گفته است: «در بحبوحه ماجرای اوکراین، شریک آمریکایی ما، گاز طبیعی را در بازار جهانی چهار برابر گران‌تر از بازار داخلی خود می‌فروشد که می‌تواند منجر به تضعیف اروپا شود؛ ما نباید اجازه دهیم درگیری در اوکراین منجر به سلطه اقتصادی آمریکا و تضعیف اروپا شود».

۵) غرب در میانه چنین بحرانی، دو اتفاق مهم را در داخل و خارج ایران، با نگرانی رصد می‌کند.

ایران، به‌عنوان قدرتی نوظهور و معادله‌ساز در نقشه سیاست جهانی ظاهر شده است. جبهه مقاومت، جنگ جهانی سوم و چهارم مدنظر غرب را در سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و یمن مهار کرد و همین موجب شد «جنگ جهانی سوم»، به زمین غرب کمانه کند.

اکنون اراده جبهه مقاومت، در حال غلبه تدریجی بر اراده جبهه استکبار است: مقاومت در یمن، جنگ نیابتی غرب را درهم شکست.

در مرز دریایی لبنان و فلسطین اشغالی، صهیونیست‌ها را بر سر میدان گازی وادار به عقب‌نشینی کرد.

در عراق، فتنه‌انگیزی‌ها برای برگزار نشدن انتخابات و تشکیل نشدن دولتی مستقل را عقب راند.

در جنگ نیابتی سوریه، ترمز آمریکا و اسرائیل را کشید و ضمن استفاده از ظرفیت روسیه، به این کشور جرأت داد در مقابل پیشروی ناتو در مرزهای غربی‌اش بایستد.

در آمریکای لاتین، اراده آمریکا برای سرنگونی دولت مردمی مادورو را شکست و ضمن زیر پا گذاشتن تحریم‌ها، به احیای صنعت نفت و اقتصاد ونزوئلا همت گماشت.

به اینها، راهپیمایی چند ده میلیونی اربعین، و فراگیر شدن زمزمه سرودی درباره موعود همه مستضعفان، از کشمیر و هند و پاکستان و کشورهای مختلف منطقه تا نیجریه و سنگال و انگلیس و فرانسه و استرالیا و آمریکای لاتین را علاوه کنید.

۶) اتفاق دومی که غرب سلطه‌جو را هراسان کرده، روند تدریجی احیای امید و اعتماد مردم در داخل ایران، در اثر تغییر ریل دولت است.

اعتماد مردم به دولت به‌ویژه رئیس‌جمهور محترم برای رفع تدریجی مشکلات و موفقیت‌های به‌دست آمده در همین یک سال، موجب شد تا قاطبه مردم، بی‌محلی تحقیرآمیزی به فراخوان‌های اغتشاش بکنند و به دشمن برای اقدامات شرارت‌آمیز، کوچه ندهند.

برخی از موفقیت‌های امیدوارکننده، عبارتند از: مهار نسل‌کشی کرونا و تاثیرات ویرانگر آن در زمینه تعطیلی کسب‌وکارها، دور زدن تحریم‌ها و گسترش چتر دیپلماسی اقتصادی در منطقه و جهان، رونق صادرات غیرنفتی و یازده برابر شدن درآمدهای نفتی پس از سقوط صادرات به زیر ۱۰۰ هزار بشکه، راه‌اندازی طرح ملی غدیر و تامین آب ۴/۷ میلیون نفر در ۲۶ شهر و ۱۶۰۸ روستای خوزستان، و چاره‌جویی برای بحران آب همدان، مدیریت تولید و مصرف برق در کشور و عبور از تابستان بدون قطع برق برخلاف دو سال گذشته، کاهش نرخ تورم افسارگسیخته از ۶۰ درصد به زیر ۴۰ درصد (هرچند که این نرخ، هنوز هم زیاد و آزاردهنده است)، بازگرداندن ریل اقتصاد از رکود به رشد ۴ درصدی، و تامین امنیت غذایی از طریق دو برابر کردن قیمت خرید تضمینی و خرید تقریبا دو برابری (۷/۵ میلیون تنی) گندم در مقایسه با سال قبل.

۷) همزمان با شروع جنگ اوکراین و گرانی و کمیابی مواد غذایی در جهان، کشور ما گرفتار بحرانی دیگری بود که دولت غربگرا با قیمت‌گذاری غلط و واگذاری غلط‌تر ۶۰ میلیارد دلار ارز برجا گذاشت.

آمریکا و اروپا انتظار داشتند ایران در همان مقطعی که دو چالش فقدان منابع ارزی و گرانی افسارگسیخته مواد غذایی در جهان تلاقی پیدا کرد، به هم بریزد. زمانی هم که دولت جدید به توقف واگذاری رانتی ذخائر ارزی همت گماشت، امپراتوری رسانه‌ای غرب، جنگ روانی و بمباران تبلیغاتی گسترده‌ای را با کمک اشرافیت غربگرا در داخل ترتیب دادند.

اما مردم برخلاف ماجرای بنزین و رویکرد توهین‌آمیز رئیس آن دولت، به آقای رئیسی اعتماد کردند تا دولت بتواند بحران بزرگ «ارزی- غذایی» را مدیریت کند. این اعتماد، جلوه‌ای مهم از تقویت ساخت درونی در حوزه افکار عمومی بود.

ایران در حالی بحران جهانی مواد غذایی را پشت سر گذاشت و تولید و خرید گندم داخلی را به دو برابر افزایش داد، که دو کشور اوکراین و روسیه، ۳۰ درصد تجارت گندم، یک‌پنجم تجارت ذرت و ۸۰ درصد تولید روغن آفتاب‌گردان جهان را در اختیار داشتند و وقوع جنگ، قیمت این اقلام را با تورم بی‌سابقه مواجه کرده بود.

سازمان ملل چندی قبل اعلام کرد: «بیش از ۶۰ کشور جهان، با مشکل واردات محصولات کشاورزی و بحران غذایی دست و پنجه نرم می‌کنند»؛ و به گفته دبیرکل‌ سازمان ملل، «بحران جهانی مواد غذایی در سال آینده (دی‌ماه به بعد) به مراتب شدیدتر خواهد شد».

این بحران به کشورهای اروپایی هم کشیده شده و پیش‌بینی می‌شود در فصل سرما، محدودیت منابع بر سر تامین غذا یا گرم کردن خانه‌ها و پرداخت سایر هزینه‌ها، به بحران اصلی ده‌ها میلیون اروپایی تبدیل شود.

۸) فهرست موفقیت‌ها در کشورمان ظرف سال گذشته، به معنای حل همه مشکلات نیست. مشکلات بسیاری در طول هشت سال فعالیت دولت قبل تولید و تلنبار شد که حل آنها قطعا زمان می‌برَد.

اما این موفقیت‌ها نشان می‌دهد که مدیریت اقتصاد کشور روی ریل درستی قرار گرفته و اراده و اهتمام لازم برای چاره‌جویی مسائل به میدان آمده است.

این روند، همان‌قدر که برای مردم و نخبگان مطلع امیدوارکننده است، دشمنان و بدخواهان را نگران می‌کند و به صرافت می‌اندازد که تا دیر نشده، در برابر روند پیشرفت کارشکنی کنند. اشرافیت غربگرا هم که در جریان تدارک فتنه ناکام اخیر، برای دشمن کارسازی و کوچه باز کرد، نگران این است که موفقیت‌های فعلی از مسیر مقاومت، کام ملت را شیرین کند و مردم بفهمند آنها در ارتکاب انواع سوءتدبیرها تعمد داشته‌اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رفتار هیستریک غرب واکنش به کدام موفقیت‌هاست؟ بیشتر بخوانید »