محمد برزگر

نرخ بازیکن پولی در فوتبال پایه چقدر است؟

نرخ بازیکن پولی در فوتبال پایه چقدر است؟



سرمربی تیم امید مقاومت بسیج می‌گوید در لیگ امیدها از بازیکنان پولی مبلغ ۵۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان دریافت می‌کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد برزگر در مورد عواقب استفاده از بازیکنان پولی در فوتبال پایه، اظهار داشت: استفاده از بازیکنان پول در درازمدت استعدادهای کشور ما را می‌سوزاند. وقتی بازیکن بااستعداد شاهد این است که بازیکن پولی به دلیل ثروت و متمول بودن پدرش می‌تواند بالاتر از او قرار بگیرد، قطعاً بی‌انگیزه خواهد شد و در نهایت با این دست فرمان هر سال کلی از استعدادها سوخت می‌شوند.

وی افزود: اینطور موارد از حدود ۱۰ سال پیش در فوتبال پایه جا افتاد. به نظرم همان زمان باید جلوی این موضوع را می‌گرفتند. یکسری از تیم‌ها با مالکیت خصوصی بدون پشتوانه مالی لازم وارد این حوزه شدند. برای نمونه فردی که شغلش بنگاهداری یا نمایشگاهداری بوده است، پولش را به ورزش آورده و توجیهاتی هم برای خودش دارد. به نظرم همان زمان باید تفکر و کار کارشناسی صورت می‌گرفت. هنوز هم دیر نشده و لازم است با تشکیل کارگروه کارشناسی این موضوع را اصلاح کنند.

سرمربی تیم امید مقاومت بسیج با اشاره به اینکه مالکان خصوصی بدون پشتوانه و بازیکنان پولی چه دردسری ایجاد کردند، تصریح کرد: وقتی مالک خصوصی آمده است برای اینکه بتواند بازیکن پولی مدنظرش را به تیم تزریق کند دنبال سرمربی فنی و شناخته شده نمی‌رود. یعنی عملاً مربی شناخته شده که در لیگ برتر فوتبال کشور بازی کرده و خاک این کار را خورده است از دایره بیرون می‌ماند.

وی تصریح کرد: من جوری برخورد کردم که حتی اجازه ارائه چنین پیشنهادی را به من ندادند، اما شنیده‌ام برخی تیم‌های پایه ۱۰ بازیکن پولی و تعدادی هم بیشتر از این بازیکن پولی جذب می‌کنند. در مورد پولی که از بازیکنان می‌گیرند وابسته به سطح مسابقات است. در لیگ امیدها من مبلغ ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون را شنیدم، ولی در برخی موارد شاید یک میلیارد هم دریافت شده است.

برزگر با تحلیلی بر رفتارشناسی مالکان خصوصی و والدین متمولی که مبالغ هنگفت را پرداخت می‌کنند، گفت: مالکان خصوصی این توجیه را دارند که مثلاً ارزش امتیازمان پنج میلیارد است علاوه بر این باید پول کرایه زمین، حقوق بازیکنان فنی، ایاب و ذهاب و… را بدهیم و از بازیکنان پولی هزینه تیم را تأمین می‌کنیم، اما باطن قضیه اینجاست که برخی افراد دکان بازاری به اسم ورزش باز کردند و از این امتیاز سود و بهره مالی می‌برند. اگر سودی عایدشان نمی‌شد در همان بنگاه خودشان کار می‌کردند.

وی ادامه داد: در مورد خانواده‌های ثروتمند هم باید بگویم آنها قصد دارند با کمک ورزش فرزند خودشان را از مشکلات دور نگه دارند. در واقع چون ثروت زیادی دارند، ممکن است فرزندشان به راهی کشیده شود که نادرست باشد. معتقدم بیشتر آنها اطلاع دارند که سطح فنی فرزندشان در حد بالا نیست و فقط قصد دارند در آن مقطع سنی از مشکلات دور بمانند.

سرمربی تیم امید مقاومت بسیج، اظهار داشت: هزاران بار شاهد این بودم که بازیکنان پولی در مسیر تغییر نتیجه، شرط‌بندی و دیگر موارد قرار گرفتند یا تیم‌هایی که از بازیکنان استفاده می‌کنند. بحث من اینجاست که ورود مالک خصوصی بدون پشتوانه و فروش امتیازات تیم‌ها بدون تفکر کارشناسی چنین مشکلاتی دارد. قطعاً نهادی ذیصلاح و مسئولان مرتبط از جزئیات این موارد بهتر در جریان هستند، باید کمک کنند تا شاهد چنین مشکلاتی نباشیم. این مورد را هم اضافه کنم امسال تمام داوری‌ها سالم بوده و داوران واقعاً قشر زحمتکش و شریفی هستند، اما فصل گذشته، مستندات را به کمیته داوران ارجاع دادم و داور مذکور توبیخ و محروم شد. متأسفانه روی صحنه کرنر ما که دروازه‌بان توپ را گرفته بود، پنالتی گرفتند.

وی در پاسخ به این پرسش که موضوع داوران چه ارتباطی با قضیه بازیکنان پولی دارد، تصریح کرد: تیمی که از بازیکنان پولی استفاده می‌کند دچار مشکلات فنی است، چه بسا که نتایج خوبی هم نگیرد. آنها برای اینکه سقوط کنند شاید ناچار باشند کارهای دیگری هم انجام بدهند.

برزگر در پایان تصریح کرد: طبق آماری که به دستم رسیده است از دو هزار نفری که سال گذشته در کلیه سطوح فوتبال پایه کشور (شامل کشوری، استانی، لیگ و …) به میدان می‌رفتند، تنها ۲۳ یا ۲۴ نفر در لیگ یک توانستند عقد قرارداد داشته باشند. هفت یا هشت نفر دیگر هم در لیگ دو موفق به عقد قرارداد شدند. حال سؤالم اینجاست آن تعداد انبوه دیگر بازیکنان به کجا رفته‌اند؟! از چرخه فوتبال خارج شدند؟ اصول کار این است که هر فصل پنج بازیکن زیر ۲۳ سال به تیم بزرگسالان تزریق شود.

منبع: تسنیم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نرخ بازیکن پولی در فوتبال پایه چقدر است؟ بیشتر بخوانید »

رفتار کنعانی‌زادگان در شان تیم ملی نیست

رفتار کنعانی‌زادگان در شان تیم ملی نیست



کارشناس فوتبال با ارزیابی حضور تیم ملی ایران در تورنمنت کافا گفت: بازیکنان تیم ملی ایران باید روی تمرکز ذهنی خود مثل آمادگی و تمرکز بدنی کار کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد برزگر ضمن اشاره به قهرمانی تیم ملی ایران در تورنمنت کافا گفت: طبیعی است حریفانی مثل افغانستان و قرقیزستان با وجود تمام احترامی که برای آنها و مردم فوتبال‌دوستش قائل هستیم در حد و اندازه ایران نیستند اما فکر می‌کنم باید بازی می‌کردیم تا شناخت نسبی در کادر فنی ایجاد شود.

کارشناس فوتبال ایران در خصوص دیدار با ازبکستان در فینال تورنمنت کافا که با پیروزی یک بر صفر تیم ملی ایران همراه بود اظهار داشت: مهم‌ترین اتفاق برای تیم ملی در دو بخش افتاد. دیگر گل نخوردیم. این موضوع در حالی رقم خورد که علیرضا بیرانوند هم در چارچوب دروازه نبود و پیام نیازمند هم با کمک سایر بازیکنان توانست به خوبی ایفای نقش کند. البته در بخش دفاعی هنوز کار داریم و باید به هماهنگی لازم برسیم.

او ادامه داد: نکته دوم مدیریت بازی بود که خیلی خوب توانستیم پس از گلی که زدیم آن را کنترل کنیم. این مبحث بسیار مهمی بود که در خانه حریف بتوانیم خونسرد باشیم و اتفاقات حاشیه‌ای هم روی اکثر بازیکنان جز محمدحسین کنعانی زادگان تأثیر نگذاشت.

برزگر با انتقاد از رفتار محمدحسین کنعانی زادگان مدافع تیم ملی ایران هنگام خروج از زمین مسابقه به دلیل دریافت کارت قرمز گفت: تنش زایی کار بازیکن ملی نیست. این رفتار در شأن یک نفر که پیراهن ملی را بر تن می‌کند هم نیست. او نباید با احساسات و رفتارهای اشتباه باعث شود ضربات جبران ناپذیر تیمی بخوریم.

این کارشناس فوتبال در پایان خاطرنشان کرد: بازیکن همان قدر که به سلامت جسمی اش توجه می‌کند باید روی ذهن و روان خودش کار کند تا در مواقع بحرانی رفتار اشتباه نداشته باشد. بازیکن ملی همیشه الگوست و نباید کاری کند که مشکل ساز شود.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رفتار کنعانی‌زادگان در شان تیم ملی نیست بیشتر بخوانید »

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ



شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی

گروه جهاد و مقاومت مشرق- اسدالله ابراهیمی سال ۱۳۵۱ در تهران به دنیا آمد.۱۶ سال بیشتر نداشت که برای حضور در دفاع مقدس با دستکاری شناسنامه اش راهی جبهه شد.

سال‌ها بعد وقتی که فهمید خواهرش به بیماری کلیوی مبتلا شده و نیاز به پیوند کلیه دارد،‌ یک کلیه‌اش را به خواهرش اهدا کرد.

پس از جنگ در برنامه‌های فرهنگی و اعتقادی از مربیان مسجد محل (مهرآباد جنوبی؛ شهرک فردوس) بود. سال ۷۴ معاون فرهنگی پایگاه بسیج شد. سال ۱۳۸۱ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۲ فرزند به نام‌های حسین و زینب است.

وی از جمله کسانی بود که در فتنه ۸۸ در خط مقدم دفاع از انقلاب و رهبری در میدان حاضر شد. اسدالله ابراهیمی تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس ادامه داده و کارشناسی حسابداری خوانده بود. او در کارخانه پارس خودرو مشغول به کار بود که با آغاز جنگ سوریه تمام تلاشش را برای حضور در سوریه کرد تا اینکه در بهمن‌ماه سال ۹۴ به این کشور اعزام شد. او از فرماندهان لشکر فاطمیون در منطقه بود اما آنقدر متواضع بود که حتی همکارانش تا لحظه شهادت نمی‌دانستند او فرمانده بوده است.

گفتگو با همسر شهید ابراهیمی را نیز در اینجا بخوانید:

فیلمبرداری آقا اسدالله؛ راهگشای نیروهای امنیتی + عکس

نقشه عجیب برای عدم اعزام یک مدافع حرم!

اسدالله ابراهیمی سرانجام در ۲۷ خردادماه سال ۹۵ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید، در حالی که پیکرش برای همیشه در منطقه ماند و تروریست‌های جبهه النصره از تحویل پیکر مطهر شهید خودداری کردند. تنها مزار یادبودی به نام وی در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران اختصاص یافت. کتاب «بهار، آخرین فصل» درباره زندگی این شهید عزیز توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است.

آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفتگو با جناب آقای محمد برزگر، از همرزمان شهید اسدالله ابراهیمی است.

*آرامش خدایی

یک شب اعلام آماده باش کردند و قرار شد فوری به منطقه اعزام شویم.

تجهیزات را برداشته و سوار بر ماشین‌ها راهی محل درگیری شدیم، اسدالله عقب تویوتاکنار من نشسته بود. استرس داشتم در فکر این بودم که چه اتفاقی رخ می دهد؟ و برای ما چه اتفاقی می افتد؟ نگاهم را به سمت اسدالله چرخاندم، آرام بی سر صدا زیر لب ذکر ذکر می گفت. یک لحظه از حالت مضطرب خودم خجالت کشیدم و به حال اسدالله غبطه خوردم برایم عجیب بود که چه طور در آن ساعات پر استرس و حساس اسد بی‌دغدقه ذکر می گوید و فارغ از هیجان کاذب امثال من است. خیلی قلب آرامی داشت. هیچ چیز نمی توانست آن آرامش خدایی را به هم بزند.

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ

*کتابخوانی اسدالله

بعضی از کارهای اسدالله برایم خیلی عجیب به نظر می رسید، مثل مطالعه اش در زمان فراغت! کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره) و را هر وقت فرصت می شد باز کرد و مطالعه می کرد!

تصور من از یک نیروی نظامی چیز دیگری بود، باید همیشه آماده نبرد باشد.

اما خواندن کتاب‌های اخلاقی در منطقه عملیاتی کمی عجیب بود!

کم‌کم کتابخوانی اسدالله ما را وسوسه کرد و با یکی دیگر از دوستان نوبتی کتاب را از اسد می گرفتیم و مشغول مطالعه می شدیم.

تأثیر احادیث آن کتاب را به خوبی می شد در رفتارهای اسدالله دید می خواند و عمل می کرد….

به نظرم مطالعه کتاب‌های اخلاقی کمک زیادی به اسدالله برای دل کندن از زرق و برق دنیا کرد.

* روحیه کار تیمی

حضور در منطقه عملیاتی یعنی زندگی جمعی و کار تیمی کردن. ما جمعی بودیم که باید با هم غذا می خوردیم. می خوابیدم. نماز می خواندیم و به عملیات می رفتیم.

خب همه این کارها نیاز به یک روحیه کار تیمی کردن داشت همیشه در جمع هستند افرادی که روحیه انجام برخی از کارها را ندارند مثل تقسیم غذا یا شستن ظروف  و نظافت محل اسکان…

اسدالله روحیه کار تیمی فوق‌العاده‌ای داشت. طوری بود که اکثر کارهای محل اسکان را خودش داوطلبانه انجام می داد بدون اینکه برای خودش شأن و شخصیتی قائل باشد. بلند می شد و صبحانه و ناهار افرادی را تهیه می کرد که شاید جای برادر کوچکتر او بودند و سال‌ها با هم اختلاف سنی داشتند. اسدالله زمانی که یک رزمنده کوچک در دفاع مقدس بود شاید خیلی از بچه‌هایی که امروز با شور و شوق به آن‌ها خدمت می کرد به دنیا نیامده بودند!

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ

*چه کسی شهید می شود؟

بسیار متواضع و فروتن بود. به سختی خاطره‌ای از زمان جنگ تعریف می کرد اما زمانی که با اصرار ما لب به سخن بازی می‌کرد کلی شور و هیجان در خاطراتش بود.

با احتیاط خاطرات را بیان می کرد که مبادا  نقش خود یا حضورش را در جبهه پررنگ کند. در واقع بیش‌تر از  مظلومیت رزمنده‌ها می گفت، از سختی‌های دوره جنگ، سختی‌هایی که موجب شده بود اسدالله تبدیل به فولاد آبدیده شود! هر وقت به خاطره رفقای شهیدش می رسید بغض می کرد و اشک هایش را کنترل می کرد، می شد حرارت درون قلبش را حس کرد. آتشی که سال‌ها او را سوزانده بود و بر این غم بزرگ صبر کرده بود. فشاری که اسدالله از درون تحمل می کرد برای ما کاملا ملموس و واضح بود!

اگر از  ما شصت نفری که در آن گردان بودیم می پرسیدند چه کسی شهید می شود و لیاقت شهادت دارد، بی معطلی همه می گفتند: اسدالله ابراهیمی

*محدود به خانواده نمی‌شد

علاقه زیادی به خانواده‌اش داشت و این علاقه را پنهان نمی کرد.

اگر می توانست هر روز با خانواده تماسی می گرفت و جویای احوال آن ها می شد.

از خاطرات حسین و شیطنت‌هایش برایمان تعریف می کرد.

محبت و علاقه اسد محدود به خانواده اش نمی شد و همه بچه‌های گردان مثل خانواده خود می دانست. با لحن تند و بی‌ادبی با بچه‌ها صحبت نمی کرد! به همه احترام می گذاشت گردان ما شصت نفر نیرو داشت. اسد هم را مثل برادر خود می دانست و با تمام وجود به آن ها خدمت می کرد. روابط عمومی بالایی داشت و فوری به همه گرم می گرفت، این هم حاکی از روح بزرگ او بود.

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ

*اسد هجوم

هر مسئولیتی را که به او می دادند بدون چون چرا می پذیرفت. تخصص اصلی‌اش آر پی چی‌زنی بود اما در مواقعی که نیازش داشتند هرکاری از دستش بر می آمد انجام می داد.

بسیار نترس و شجاع بود و بارها شاهد رشادت‌هایش در میدان نبرد بودیم. همیشه جلودار بچه‌ها بود و خط شکنی می کرد و در مواجعه با دشمن سر از پا نمی شناخت. تجربه دفاع مقدس در جنگ سوریه خیلی به کمکش آمد و از او یک فرمانده با تدبیر ساخته بود. از نوع سلاح گرفتن در دست، تاکتیک‌های انفرادی و تدابیرش می شد فهمید که او یک نیروی کار کشتئه نظامی است و دارای تجربیات گران‌بهایی است. لحظه‌ای به عقب‌نشینی و پشت کردن به دشمن فکر نمی کرد. آنقدر بی باک بود که او را اسد هجوم صدا می زدیم!

*حال خوبی داشت

عصر دلگیری بود، از بچه‌ها خواستم باهم در روستا قدم بزنیم تا حال و هوایمان عوض شود، هیچ کس استقبال نکرد. تنها کسی که روی من را زمین نینداخت اسدالله ابراهیمی بود.

با هم در روستای بلال قدم زدیم، بر اثر هجوم تکفیری‌ها در روستا تخریب شده بود و خالی ازسکنه بود. تقریبا ۴۵ دقیقه با هم قدم زدیم و از همه جا و همه چیز صحبت کردیم. آن قدر راه رفتیم که از روستا خارج شدیم و به ایست بازرسی نیروهای سوری رسیدیم. بعد از احوال پرسی، باهم عکس یادگاری گرفتیم و به سمت محل اسکان برگشتیم.

سرخی خورشید در آسمان و دشت‌های وسیع آنجا پهن شده بود و کم‌کم به غروب دلگیر آن روز نزدیک می شدیم….

اسدالله حال خوبی داشت و فرازهایی از دعای کمیل را زیر لب زمزمه می کرد…

شیطنت کردم و خواسته از این حال هوا خارجش کنم، گفتم: آقا اسد! اینجا بایست تا عکسی از تو بگیریم… لبخندی زد و ژست خوبی گرفت؛ من هم شروع به عکاسی کردم. بعد از تماشای عکس خیلی خوشش آمد و گفت این عکس‌ها به درد شهادت می خورد!

چند قدم جلوتر ایستادم و هدفی را مشخص کرد برای تیراندازی….

دوربین را روشن کردم و از تیراندازی اسدالله فیلم گرفتم. همه تیرها به هدف خورد. خودش از هدف‌گیری دقیقش لذت برد و من موفق شدم او را از فاز عرفانی چند دقیقه قبل خارج کنم.

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ

* امیدت به خدا باشد

بر اثر یک اتفاق حال روحی من به هم ریخته بود. رفتم در اتاق و گوشه‌ای کز کردم. اسدالله آمد جویای حالم شد.

گفت: چی شده محمد؟

هیچی اعصابم خورده ناراحتم…

چند دقیقه‌ای با من صحبت کرد، حرف‌های به دل می نشست.

ببین محمد جان اگر از دست بنده‌های خدا ناراحتی و کسی ناراحتت کرده، اصلا مهم نیست… دنیا همین است، اگر امیدت به خدا باشد و فقط او را برای خودت داشته باشی همه چی درست می شود….

قلبم آرام گرفت و کم‌کم حالم خوب شد وجود اسدالله برای ما در اوج سخت‌ترین فشارها واقعا آرام بخش بود حالمان را خوب می کرد.

همه ویژگی مهمی که برای مجاهد فی سبیل الله بتوان شمرد، اسدالله همه را داشت…

*مرتضی اسدی



منبع خبر

کتابخوانیِ «اسدالله» وسط میدان جنگ بیشتر بخوانید »