جدیدترین و آخرین نمونه مربوط به سریالهای اقتباسی، «بامداد خمار» به کارگردانی نرگس آبیار است که قسمت اول آن دو روز پیش از پلتفرم شیدا پخش شد
به گزارش مجاهدت از مشرق، ساخت آثار نمایشی با اقتباس از رمانها، موضوعی است که همواره بسیاری از منتقدان و کارشناسان به آن اشاره کردهاند و اهمال در این زمینه سرفصل انتفادها بوده است. در چند سال اخیر، گرایش به ساخت محصولات اقتباسی هم در سینما، هم تلویزیون و هم شبکه خانگی دوباره شتاب گرفته است.
جدیدترین و آخرین نمونه مربوط به سریالهای اقتباسی، «بامداد خمار» به کارگردانی نرگس آبیار است که قسمت اول آن دو روز پیش از پلتفرم شیدا پخش شد. این سریال بر اساس رمانی با همین نام به قلم فتانه حاج سیدجوادی ساخته شده؛ رمانی عاشقانه که در دهه هفتاد منتشر شد و جزو محبوبترین و پرفروشترین رمانهای معاصر به حساب میآید. به بهانه آغاز پخش این سریال جدید، مروری داریم بر چهار سریال شبکه نمایش خانگی در قرن جدید که عنوان اقتباسی بودن را یدک میکشند.
بامداد خمار/اقتباس از چه اثری: «بامداد خمار»
فضای سریال: در حقیقت «بامداد خمار» اولین تجربه نرگس آبیار در زمینه سریالسازی است، اما با کمی تاخیر نسبت به کار دومش منتشر شد. سریالی که بر اساس رمان محبوب فتانه حاج سیدجوادی ساخته شده و در حال حاضر هم یک قسمت از آن انتشار یافه است. این رمان در دهه هفتاد منتشر شد؛ رکورد فروش را شکست و هنوز مورد توجه است.
میزان اقتباس: نرگس آبیار برای ساخت این سریال برخلاف «سووشون» به صورت نعل به نعل اقتباس نکرده و تغییراتی در نوع روایت، وضعیت شخصیتها، جایگاهشان و فضای کلی اثر ترتیب داده است. تغییراتی که البته فعلا به کلیت اثر لطمهای نزده و اگر تا انتها با همین فرمان حرکت کند، یک اقتباس خوب لقب خواهد گرفت.
میزان موفقیت: «بامداد خمار» فعلا در ابتدای مسیر قرار دارد و بعد از پخش حداقل نیمی از قسمتهای آن میتوان عیار واقعیاش را سنجید. اما در نقطه شروع عملکرد آن مقبول است، به ویژه در زمینه بازیگری. اکثر شخصیتها به خوبی تصویر شدهاند و بازیگرانی مثل مرجانه گلچین، لاله اسکندری و علی مصفا در به تصویر کشیدن کاراکترهای دوست داشتنی این داستان محبوب نمره قبولی میگیرند. اگرچه بار اصلی درام قصه روی دوش ترلان پروانه و نوید پورفرج است که در قسمت اول فرصت چندانی برای بازی نداشتند و برای دیدن نتیجه کار آنها باید چند قسمتی با این شخصیتها و عشقی که درگیر آن هستند همراه شویم. فضاسازی سریال دیگر وجه مثبت آن است. در مجوع نظرات مخاطبان هم نشان میدهد قسمت اول «بامداد خمار» توانسته رضایت خیلیها را به دست آورد.
سووشون /اقتباس از چه اثری: «سووشون»
فضای سریال: این سریال پرحاشیهترین اثر موجود در این فهرست است. نخستین سریال پخش شده از نرگس آبیار که اقتباسی از رمان مشهور سیمین دانشور است؛ رمانی محبوب که جزو آثار جریانساز ادبی کشورمان نیز به حساب میآید. نرگس آبیار در این سریال به شدت به متن وفادار بود و همین مسئله نیز برایش حواشی ریز و درشتی به وجود آورد. همچنین سریال به دلیل صحنه نمایش رختخواب زری و یوسف در قسمت نخست، چند هفته توقیف شد و پلتفرم نمایش دهنده آن یعنی نماوا تا مدتی از دسترس خارج شد.
میزان اقتباس: نرگس آبیار در این سریال تلاش کرد تمام جزئیات و ساختار کتاب را حفظ کند و به کلیت داستان سیمین دانشور وفادار بماند. همین روایت سریال در برخی قسمتها را کند کرد و انتقاداتی به آن وارد شد.
میزان موفقیت: شاید اگر سریال در قصهگویی مثل قسمتهای آخر فصل اول عمل میکرد، طرفداران بیشتری بهدست میآورد. با این حال «سووشون» از نظر فضاسازی و بازیها اثری واجد توجه است.
زخم کاری اقتباس از چه اثری: «مکبث»، «بیست زخم کاری»
فضای سریال: «زخم کاری» محمدحسین مهدویان در فصل اول با اقتباس از رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینیزاد و الهام از «مکبث» شکسپیر ساخته شد. این سریال در فصلهای بعدی نگاهی به دیگر آثار شکسپیر داشت. سریال روایتی است از جنگ قدرت و ثروت.
میزان اقتباس: میتوان گفت این سریال اقتباسی «آزاد» بوده، یعنی از عناصر اصلی داستان و فضای رمان استفاده کرده اما در روایت، شخصیتها و موقعیتها تغییراتی دیده شده است.
میزان موفقیت: ترکیب داستانی سریال «زخم کاری» یکی از برگ برندههای این اثر است. سریالی جنایی که فساد اقتصادی، روابط قدرت و ارتباطات بین آدمها را به خوبی نمایش میدهد و شخصیتهایی با پیچیدگیهای خاص، کاریزماتیک و دوست داشتنی را به مخاطب ارائه میدهد. اگرچه فصلهای بعدیاین سریال با انتقاداتی همراه بود، اما با این وجود فصل اول آن از نظر قصه، شخصیتپردازی، بازیگری، کارگردانی و… به قدری اثرگذار بود که مخاطب را تا فصل چهارم به دنبال خود بکشاند.
یاغی اقتباس از چه اثری: «سالتو»
فضای سریال: یک سال بعد از «زخم کاری» سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت منتشر شد، سریالی که به دلیل داستان جذاب، بازیگران مطرح و شخصیتهای دوست داشتنی به یکی از آثار موفق شبکه نمایش خانگی تبدیل شد. پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، علی شادمان، فرهاد اصلانی، نیکی کریمی، امیر جعفری و… بازیگران اصلی این سریال بودند که بازی اکثرشان نیز با استقبال مواجه شد.
میزان اقتباس: اقتباس در این سریال نیز آزاده بوده است و تیم سازندگان آن براساس برداشت خود از رمان «سالتو» مهدی افروزمنش استفاده کردهاند. همانطور که نویسنده کتاب نیز در همان سال ارتباط مستقیم یا مشورتی میان تولیدکنندگان سریال و نویسنده رد کرد و همین مسئله میزان وفاداری به متن اصلی رمان را کمتر کرده بود.
میزان موفقیت: «یاغی» جزو آثار پرمخاطب شبکه نمایش خانگی بود که در زمان پخش توانست تماشاگران زیادی را به سمت خود جذب کند. سوژه خاص ورزشی این سریال، بازیهای خوب در دو قطب پولدار و فقیر اثر، واقعگرایی و انسجام داستانی آن، سریال محمد کارت را در مجموع اثری دوست داشتنی کرد، اگرچه پایانبندی آن به زعم بسیاری از منتقدان جای کار بیشتری داشت و اگر با وسواس بیشتری ساخته میشد خروجی نهایی جذابتر از این بود.
منبع: رهاپرس
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
فصل دوم جوکر تا جایی پا روی خط قرمزها گذاشته بود که از طرف مخاطبان انتقادات زیادی را به همراه داشت تا جایی که ساترا در هفته گذشته به این ماجرا ورود کرد و تذکر جدی به عوامل این برنامه داد
به گزارش مجاهدت از مشرق، ابتدای دهه۹۰ و با ساخت سریالهایی همچون «قهوه تلخ» و «شهرزاد» که بازیگران مشهور سینما و تلویزیون را به استخدام گرفته بودند، شبکه نمایش خانگی توانست برای رقبای خودش بهخصوص تلویزیون عرض اندام کند و هرچه پیش میرفت به کمک برخی امتیازات، رانتها و حتی پولپاشیها توانست قد و قواره خودش را بین مردم و هنرمندان پیدا کند.
سیدی سریالها در سوپرمارکتهای سراسر کشور عرضه میشد و بخش تولید و توزیع محصولات نمایشی به هم نزدیک شده بود. مهمترین چالشهای آن روزهای شبکه نمایش خانگی در بخش توزیع مربوط به قاچاق سیدی بود و در بخش تولید هم ورود پولهای مشکوک که بیشتر در پروژه شهرزاد خودش را نشان داد.
با این حال هر چه پیش میرفت تولیدات این شبکه نمایشی برای مردم جدیتر میشد و بهخاطر اینکه جنس ممیزی آن متفاوت از تلویزیون بود و وزارت ارشاد با سریالهای نمایش خانگی با همان رواداری آثار سینمایی، مواجه میشد، فرم و محتوای برخی سریالها بین گروههای مختلف محل بحث شده بود. با گسترش و رونق فضای نمایش خانگی در اینترنت و آمدن VODها و پلتفرمها این مدیوم تصویری برای مدیران فرهنگی جدیتر شد و بهتبع آن حساسیتها هم شکل شدیدتری به خود گرفت.
بحثها که بالا گرفت نهایتا تنظیمگری آثار نمایش خانگی از روی دوش وزارت فرهنگ و ارشاد برداشته شد و قرار شد یکی از نهادهای وابسته به سازمان صداوسیما مسئولیت تنظیمگری رسانههای صوت و تصویر فراگیر را برعهده بگیرد. نام این نهاد که سال ۱۳۹۵ رسمیت یافت ساترا گذاشته شد؛ مخفف «سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی» البته طی کردن فرآیند واسپاری تنظیمگری شبکه نمایش خانگی به صداوسیما به این سادگیها نبود.
وزارت ارشاد دولت سیزدهم و شورای عالی انقلاب فرهنگی در پیش گرفتند بخشی از مسیر طی شد. شهریورماه۱۴۰۲ ماده واحده «تعیین الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر» مصوب و قرار شد بنا به بند ۶ این ماده واحده، «سیاستها و ضوابط حاکم بر صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی» توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و با همکاری سازمان صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تدوین شود. این سیاستها و ضوابط هم قرار بود ظرف مدت سه ماه (از شهریورماه۱۴۰۲) در یک کمیته (متشکل از رئیس سازمان صداوسیما، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیر شورای عالی فضای مجازی، نمایندگان روسای قوا در کمیسیون هماهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و قوا، سه نفر از اعضای حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دو نفر صاحبنظر در حوزه رسانه به انتخاب شورای عالی انقلاب فرهنگی و با ریاست دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی) بررسی و تایید شود و برای تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه شود. براساس این مصوبه ابراهیم سوزنچی، سیدسعیدرضا عاملی و سیدمرتضی میرباقری بهعنوان اعضای حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی و محمدرضا جعفریجلوه و فرشاد مهدیپور بهعنوان اعضای صاحبنظر در این حوزه انتخاب شدند.
بیشتر بخوانید:
هشدار ساترا به «فیلیمو» / دور جدید نادیدهانگاری مجوز نمایش و قوانین ساترا
آنچه در ادامه میخوانید یادآوری چند حاشیه در یکی دو سال اخیر است که بین شبکه نمایش خانگی و نهاد ساترا شکل گرفت.
تکرار شود مجوز نمیدهیم!
سال ۱۴۰۰، احسان علیخانی با یک برنامه سرگرمکننده به شبکه نمایش خانگی آمد. برنامهای که از همان ابتدای پخشش مشخص بود میخواهد مخاطبش چند ساعتی فارغ از همه دلمشغولیها و پریشانخاطریهای زندگی امروز فقط برای سرگرم شدن پای این برنامه بنشیند. او در این فصل از برنامه علاوهبر سرگرمی خودش را موظف دانسته بود تا قواعدی را رعایت کند. از جمله این قواعد مدل شوخیهایی بود که بازیگران در این برنامه انجام میدادند.
درواقع «جوکر» در فصل اول تبدیل به برنامهای شده بود که اعضای خانواده را دور هم جمع میکرد تا برای آنها ساعات خوشی را رقم بزند. سابقه ذهنی که مخاطبان از اولین فصل جوکر داشتند، باعث شد که خیلیها منتظر فصل دوم باشند و به گفته سازندگان برنامه، جوکر در اولین قسمت از فصل جدید خود توانست رکورد تماشا در ۱۶ ساعت اول را تا بیش از ۴۰ میلیون دقیقه ثبت کند. اما تماشای قسمت اول از فصل جدید جوکر با سابقه ذهنی که مخاطب نسبت به فصل اولش داشت متفاوت بود. انگار هدف در این فصل فقط خنداندن مخاطب بود بدون در نظر گرفتن قواعد و چهارچوبی که در فصل گذشته رعایت میشد.
درواقع فصل دوم جوکر تا جایی پا روی خط قرمزها گذاشته بود که از طرف مخاطبان انتقادات زیادی را به همراه داشت تا جایی که ساترا در هفته گذشته به این ماجرا ورود کرد و تذکر جدی به عوامل این برنامه داد و اعلام کرد: «نظر به تماسهای مردمی با سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی (ساترا) با موضوع انتقاد از برخی بخشهای برنامه جوکر۲ به اطلاع میرساند برخی بخشهای منتشرشده در برنامه جوکر۲ که بر خلاف فرهنگ اسلامی ایرانی و منافی عفت و حیای عمومی است، مورد تایید ساترا نیست. لذا مجوز انتشار صادر نشده و به تیم تولیدکننده ابلاغ شده است که باید محتوا را اصلاح کند و درصورت ادامه این روند برای تولید فصل آینده این سریال مجوز صادر نخواهد شد.» همانطور که از متن ساترا مشخص است جنبه تذکری ساترا به جوکر، ارجاع به انتقادات مردمی است.
بیشتر بخوانید:
«جوکر۲»: صعود به قلههای بینمکی!
پخش بدونمجوز «رهایم کن»
سریال «رهایم کن» به کارگردانی شهرام شاهحسینی، از زمان آغاز پخش خود حواشی زیادی را بهدنبال داشت. عمده این حواشی به سکانسهایی از سریال مربوط میشد که منتقدان آنها را عبور از خط قرمزها نامگذاری کرده بودند. علاوهبر این، طبق اعلام ساترا، سریال رهایم کن بدون مجوز این نهاد از شبکه نمایش خانگی پخش شد. حواشی این سریال تا جایی ادامه داشت که در اواسط اردیبهشتماه تمام تبلیغات محیطی این سریال از سرتاسر کشور جمعآوری شد و حتی احتمال توقیف آن نیز مطرح شد.
ساترا درپی این حواشی اعلام کرده بود: «با توجه به تفاهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما طبق اعلام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تبلیغات محیطی این سریال که فاقد مجوز است بهطور کامل از تمام کشور جمعآوری شده است. با توجه به عضویت نماینده دادستان کل کشور در شورای صدور مجوز انتشار ساترا و هماهنگی انجامشده از سوی ساترا با معاونت حقوق عامه و پیشگیری از وقوع جرم دادستانی کل کشور انتظار میرود بهزودی روند انتشار هرگونه سریال و برنامه نمایش خانگی فاقد مجوز متوقف شود.»
بیشتر بخوانید:
«جوکر۲»: صعود به قلههای بینمکی!
حذف دیرهنگام یک بلاگر سینمایی
نیک یوسفی، بلاگر سینمایی که سال ۱۴۰۱ محکوم امنیتی بود و در صفحات مجازی مطالبی منتشر میکرد و خلاف قوانین کشور بود بهتازگی تبدیل به حاشیهای جدید برای شبکه نمایش خانگی شده است. این حاشیه زمانی شروع شد که نام این فرد بهعنوان کارگردان برای برنامه «گل یا پوچ» مطرح شد. برنامهای که مهران مدیری اجرای آن را به عهده داشت. بعد از اعلام این نام اعتراضها به کار کردن این فرد در فضای مجازی دیده میشد اما زمانی این اعتراضات شدت گرفت که اظهارنظرهای سیاسی این شخص در فضای مجازی ادامه داشت.
بیشتر بخوانید:
جذب حداکثری اغتشاشگران در پلتفرم پرحاشیه / فعال ضدامنیتی شورشهای ۱۴۰۱ با فیلیمو همکار شد +تصاویر
در پی این حاشیهها هماهنگی ساترا با هماهنگی فیلیمو، نام نیک یوسفی بهعنوان کارگردان از تیتراژ و همچنین صفحه برنامه گل یا پوچ حذف شد. همچنین در روزهای گذشته که تبلیغات شهری برنامه گل یا پوچ در سطح تهران اکران شده بود نام کارگردان این برنامه روی آنها دیده نمیشد که اکنون پیگیریها نشان میدهد این اقدام طی هماهنگی سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر با وزارت ارشاد رخ داده است. برخی این مواجهه ساترا را از سر انفعالی دانستند که نتیجه عدم تسلط این نهاد تنظیمگر بر فرآیندهای تولید است. برخی هم معتقدند که نمیتوان انبوه تولیدات شبکه نمایش خانگی را مورد نظارت دقیق و جزئی قرار داد و اقدامات تنبیهی پلتفرمها از تکرار چنین مواردی جلوگیری میکند.
گریز از سانسور فیلمفارسی
«حیثیت گمشده» یکی دیگر از مجموعههایی است که حین تولید و پخش بین عوامل سریال و ساترا مجادلههایی را بهدنبال داشت. سجاد پهلوانزاده با مشاوره محمدحسین مهدویان این سریال را ساخته بود و گویا قسمتهایی از آن چندینبار در رفتوآمد با کارگروههای ساترا بود تا درنهایت به پخش رسید. اولین قسمت این مینیسریال قرار بود ۲۳ تیرماه ۱۴۰۲ در فیلیمو بارگذاری شود اما برخلاف اطلاعرسانی انجام شده انتشار آن به تعویق افتاد.
حذف حرکات موزون
سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده اخیرا از شبکه نمایش خانگی پخش شد؛ سریالی که در ابتدا مخاطبانی را با خود همراه کرده بود اما بعد از پخش قسمت سومش با واکنشهای منفی طیفی از مخاطبان مواجه شد.
بعد از پخش این قسمت، یک سکانس از آن بهسرعت در فضای مجازی وایرال شد که مربوط به وقت گذراندن مادر و پسری در خانه سالمندان بود که نقش آنها را در سریال احترام برومند و پارسا پیروزفر بازی میکردند. در این سکانس، حرکات موزون مادر سالمند همراه پسرش در خانه سالمندان را نشان میداد.
این سکانس بعد از گذشت دو روز از پخش اصلاح شد و روابطعمومی ساترا در پاسخ به اعتراضات درباره پخش این سکانس اعلام کرد: «پخش حرکات موزون نامتعارف در قسمت سوم سریال در انتهای شب از ابتدا برخلاف کاربرگ اصلاحیه ارائهشده از سوی ساترا به سکوی پخشکننده بوده است که پس از پخش این سکانس و تذکر از سوی همکاران معاونت پایش و نظارت ساترا مطابق با کاربرگ اصلاحات مصوب در شورای صدور مجوز انتشار ساترا، سکوی فیلم نت نسبت به حذف سکانس یادشده اقدام کرد.» نکته قابلتوجه اینکه سریالهای منتشرشده در شبکه نمایش خانگی بلافاصله در کانالهای تلگرامی هم بارگذاری میشوند و سکانسی که در نسخه فیلمنت حذفشده در نسخههای دیگر اصلاح نشده است.
بالا گرفتن دعوا در سطح رئیس صداوسیما
سریال «سقوط» به کارگردانی سجاد پهلوانزاده در سکوت خبری تولید و بدون داشتن مجوز از پلتفرم فیلیمو منتشر شد.
این موضوع کشمکشهایی فراتر از عوامل فیلم و کارگروههای ساترا را درپی داشت تا جایی که رئیس صداوسیما خطاب به رئیسجمهور نامهای نوشت و اعضای انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدئویی برخط هم این نامه را بیپاسخ نگذاشتند.
در آن زمان رئیس صداوسیما، از رئیسجمهور درخواست کرده بود پلتفرم فیلیمو فیلتر شود. ساترا با تایید چنین درخواستی، آن را قانونی دانسته و تاکید کرده بود فیلیمو در زمینه پخش سریال سقوط قانونشکنی کرده و باید با آن برخورد شود.
در ادامه این ماجرا اعضای «انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدئویی برخط» نامه تندی را خطاب به رئیس صداوسیما منتشر کردند که در بخشی از متن این نامه آمده بود: «ما شرکتهای ویاودی از شما ممنونیم! چون در این زمانه سخت- که باران مشکلات از هر سو بر اقتصاد غیردولتی میبارد- به ما یادآوری کردید که ارزش این همه تلاش برای حیات فرهنگی در کشور چقدر است. متشکریم که به ما و همه مردم یادآوری کردید دغدغه رئیس رسانه ملی در این اوضاع فرهنگی آشفته و پرخطر، نه همراهی و کمک به حفظ و حفاظت از منظومه فرهنگی ایران، که تحریم و تهدید به تعطیلی است. آیا با بستن و فیلتر کردن، به دستاوردهای آن رسانه محترم افزوده میشود؟ برگه افتخار دیگری به انبوه دستاوردهای فرهنگی شبکههای مختلف تلویزیونی افزوده میشود؟ مخاطبان صداوسیما افزایش مییابد؟ پاسخ این سوالات را همه میدانیم، شما هم خوب میدانید آقای رئیس.»
علاوهبر موضوع مجوز، حضور حمید فرخنژاد در این مینیسریال با وجود حاشیههایی که در پاییز۱۴۰۱ به راه انداخته بود، مشکلی بود که عوامل این مجموعه را نگران میکرد. بااینحال نخستین قسمت از مینیسریال سقوط درحالی منتشر شد که شاید کمتر کسی تصور میکرد با توجه به حواشی گسترده این بازیگر، بتواند خود را به پخش برساند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
شبکه اینترنشنال در حالی فیلیمو را نماد سانسور معرفی میکند که این پلتفرم با هشتگسازی از اسم رمز مهسا سعی میکرد به دیدگاههای سیاسی این شبکه نزدیک شود.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – شب گذشته شبکه «برانداز» و سلطنتطلب «اینترنشنال» یک بخش گزارشی خود را به بررسی تولیدات و چهرههای فعال در حوزه شبکه نمایش خانگی اختصاص داد . گزارش با این جملات آغاز شد: چه کسانی پشت پخش سریالهای جیران، یاغی و زخم کاری هستند؟
گزارش اینترنشنال درباره پلتفرمها
در ادامه گزارشگر اشاره میکند: آیا شبکه خانگی پشت صحنه فساد و ولنگاری است؟ در ابتدای این گزارش مطرح شد که جدال صدا و سیما و شبکه خانگی واقعی است؟
این سئوالی است که توسط گزارشگر این شبکه مطرح شد و در یکی از عجیبترین گزارشهای این شبکه، به تشریح افراد و گردانندگان این پلتفرمها اشاره شد. مهمترین اشتباه این گزارش این است که آیو که ماهیت آی پی تی (IPTV) دارد به عنوان VOD معرفی میکند.
چرا سریال جیران را هیچکس دوست ندارد!
در ادامه گزارش بریدهای از سریال جیران نمایش داده شد. در این شبکه سلطنت طلب همه اجزا در اختیار ایدئولوژی هدفمند پهلویستها قرار دارد. یکی از سیاستهای فرهنگی حکومت پدر و پسر در گذشته تخریب دوره قاجار و شاهان این سلسله است. صابون بسیار لیزی که توسط بهائیان در برنامهریزهای فرهنگی پهلویها گنجانده شد و متاسفانه این سیاست در عناصر نمایشی دوران پس از انقلاب ادامه پیدا کرد.
با اینکه تمامی این سلسههای دیکتاتوری و تمامیت خواه غیر مردمی بودند اما هر کدام ویژگیهای قابل اعتنایی هم داشتند. شاید آنچه که به عنوان تنها ویژگی زمامداری «سلطان صاحبقران» مطرح میشود و در گزارشهای تاریخی متعددی مطرح شده، اعدام انقلابی «علیمحمد باب» و فرقه بابیت بود که چندی بعد بهاییت به مهمترین شاخه آن تبدیل گردید.
ناصرالدین شاه نقش مهمی در گسترش و توسعهٔ رسوم شیعی همانند عزاداری و اجرای تعزیه داشت، به همین دلیل رضاخان میرپنج با این سنت مخالف بود. ناصر پشتیبان و ترویج کننده تعزیه بود، در سال ۱۲۴۷ خورشیدی فرمان بنای تکیه دولت را صادر کرد که از اصلیترین اقدامات او در گسترش ترویج آئین شیعی به حساب میآید. او برای ترمیم، نوسازی و زیباسازی حرمهای امامان و امامزادگان شیعه از جمله حرم حسین بن علی، حرم عسکریین و علی بن موسیالرضا اقداماتی انجام داد. همچنین روز غدیر خم، زادروز علی بن ابیطالب و حجت بن الحسن نیز در دورهٔ زمامداری او به شکلی رسمی در زمرهٔ جشنهای ملی درآمد.
سریال جیران از سوی دو طیف مورد انتقاد محتوایی قرار میگیرد. شبکه سلطنت طلب بخش کوتاهی از آن را پخش میکند تا نمادی از مخالفت این شبکه با محتوای سریال باشد.
پیش از این در همین شبکه و بسیاری از شبکههای سلطنتطلب این سریال از جنبههای مختلفی آن را مورد انتقاد قرار دادند. سلطنت طلبان رشد و ورود مصدایق مدرن به ایران را به رضاخان میرپنج نسبت میدهند و از سوی دیگر به گواه تاریخ در دوره حکومت ناصرالدینشاه بسیاری از اختراعات، ابداعات، مفاهیم، خدمات و ادارات و سازمانهای دنیای غرب برای اولین بار وارد ایران شد که میتوان به دوربین عکاسی، تلگراف، ضرب سکه، چاپ اسکناس و تمبر، انتشار روزنامه، چراغ گازی، راهآهن، سازهای موسیقی غربی مانند پیانو، ثبت اسناد رسمی، بانک، پلیس، نیروی دریایی، سالن تئاتر، مدرسه (دخترانه و پسرانه) و دانشگاه (دارالفنون) اشاره کرد.
در داخل کشور گروههای مختلف مذهبی به دلیل نسبت دادن نوشیدن مسکرات به چهرهای در تاریخ که در بازسازی آیینهای عزاداری از او یاد میشود، انتقاداتی وجود دارد.
در واقع سریال جیران از سوی هیچ گروه، دسته و نگرش سیاسی در داخل و خارج مورد توجه نگرفت، چون مولفان در هیچ نقطه صحیح تاریخی قرار نداشتند و نقاط دید اشتباهی را نسبت به دوران قجری دنبال کردند.
اینکه فیلیمو را با نماد جیران رسانههای خارج از کشور مورد انتقاد قرار میدهند بخش اعظمی از این انتقادات به دلیل ساخت سریالهایی درباره دوران «سلطان صاحبقران» است که ورسیون کمدی ساخته شده توسط محمدیها|(منوچهر و حامد) به دلیل تعمیم ویژگی های ناصرالدین شاه به دوران کنونی توقیف شد.
هشتگسازی برای مهسا امینی فایده نداشت ! /اینترنشنال: فیلیمو نماد سانسور است
گزارشگر در بخشی از گزارش خود میگوید: به غیر از روابط حکومتی و دولتی این شرکتها سانسور هم در توسعه تلویزیونهای اینترنتی موثر بوده است. این جمله متعلق به شبکهای است که تابلو تجزیهطلبانه و براندازانهای را در دست دارد.
گزارشگر اینترنشنال اشاره میکند: استفاده یا سوء استفاده از سانسور در پلتفرم فیلیمو بیشتر مشهود است. نکته جالب اینجاست که فیلیمو مشهورترین پلتفرم فعال در حوزه شبکه نمایش خانگی را با سریالهای آقازاده، یاغی، زخمکاری را به صورت غیر متعارفی معرفی میکند.
گزارشگر میگوید: آقازاده محصول مشترک اوج و فیلیمو معرفی میشود، محمد حسین مهدویان به عنوان همکار فیلمساز وزارت اطلاعات معرفی میشود و نحوه تشریح محتوای سریال یاغی نیز کاملا مشخص است که تحلیل این شبکه این است که علیه ورزشکاری ساخته شده که به دنبال پناهنده شدن به کشورهای اروپایی هستند.
با پخش این تصاویر سکانس پربحث و حاشیه صیغه خواندن پرستوی این سریال نشان داده می شود و بازیگر نقش زن چادر خود را باز میکند و در ادامه گزارشی تشریحی درباره صاحبان سامانه آپارات پخش میشود.
گزارشگر اشاره میکند: اگر یوتیوب در ایران فیلتر نمیشد، آپاراتی هم در ایران وجود نداشت. گزارشگر اشاره میکند صباویژن هم آزانس تبلیغاتی است که امور تبلیغی تمام برندهای ایرانی و خارجی فعال است و خودش یک امپراتوری جداست.
درباره شکوریمقدمها بیشتر بخوانید:
«آپارات» چگونه مهسا امینی را به اسم رمز آشوب تبدیل کرد؟ +تصاویر
شکوری مقدمها تحت عنوان «شرکت فناوران ایده پرداز صبا» صاحبان فیلیمو، آپارات، صباویژن هستند. گزارشگر اشاره میکند محمدجواد از این خانواده در رسانههای حاضر می شود و روایتی که تعریف می کند شبیه کارآفرینان بزرگ دنیاست که بدون ارتباط و از صفر به قله رسیدند.
کنایه این شبکه و شرح گزارشگری که فیلیمو را به عنوان نماد سانسور میکند و کنایه «بدون ارتباط» و «از صفر به قله رسیدن» نشان میدهد عملیات روانی فیلیمو برای هشتگ سازی از مرحومه مهسا امینی و، توییتهای فاطمه موسوی لاری(اینجا) ، سایر کارمند این نهاد در همراهی با آشوبطلبان، تولید محتوای در همراهی با فتنه اخیر در فیلیمو شات(اینجا)، اخراج کارمند روابط عمومی این سامانه در اوج تصیمسازی برای عدم همراهی با غائله اعتصاب در آشوبهای اخیر (اینجا) هیچکدام نتوانست منجر به مشروعیتسازی برای این کمپانی در میان اقشار خاکستری و برانداز شود.
طیفی که به صورت طبیعی فیلیمو علاقهمند است در شمار کاربرانش قرار گیرد. همکاری با سازمان اوج در قالب سریال آقازاده و انتشار سریال ضد امنیتی «سقوط» مخاطبان با جزئیات دنبال میکنند و مدیران این سامان هنوز متوجه نشدند دوران «دوسره بار زدنفرهنگی» همچون دهه هشتاد و «وسط بازی» دهه نود تمام شده است.
این ماجراجویی دوساله ناظر بر عدم تابعیت از نهادی که بر اساس قانون پلت فرم فیلیمو آنرا نادیده گرفت، آوردهای تبلیغاتی برای این پلتفرم به همراه نداشت با این حال با تمامی عدم پذیرش تعامل با سکوی ناظر، فیلیمو متهم به نماد سانسور میشود.
این گزارش در ادامه با پخش نمایش بخشهایی از سریال پوست شیر از فیلم نت و مدیر همه کاره آن علی سرتیپی اصفهانی را به عنوان نماد سینماداری در پردیسهای سینمایی یاد میکند. مخاطب این شبکههای افراد معرفی شده را به عنوان نمادهای حاکمیتی خواهد شناخت و طبیعی است که انتقاع معنوی و مالی از درون سیستم داشتهاند، باید رفتارهای دوگانه خود را ترمیم کنند.
بیشتر بخوانید:
پلتفرم «فیلم نت» با کدام پشتوانه اقتصادی وارد معرکه اغتشاشات شد؟
سرتیپی در این گزاش به عنوان ناشر آثار سازمان اوج همچون ایستاده در غبار معرفی می شود و همکاری او با سازمان اوج مطرح میشود . درباره شجاعالدین میرطاووسی یکی از مدیران بالادستی نماوا سوابق او به عنوان یکی از مدیران مرکز آهنگها و سرودهای انقلابی و امضاء کننده مجوز حمل ساز مطرح میشود.
این گزارش نشان میدهد که جبهه معارض رسانهای نه تنها این پلتفرمها را مستقل و مشروع معرفی نمیکند، بلکه نوعی تحلیل در میان این رسانهها رایج است که این پلتفرمها وابستگی غیررسمی حاکمیتی دارند.
با این گزارش مشخص میشود اگر جریان شبکه نمایش خانگی میخواهد همچنان پویا و فعال مسیرش را ادامه بدهد به جای تمرد باید به تنظیمات کارخانه بازگردد و پذیرش یک سکوی بالادستی ناظر را در محاسبات تولید خود قرار دهد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
متأسفانه بعضی از اهالی سینما نیز به موج تحریم پیوستند و جشنواره فجر را تحریم کردند. عمدۀ آنها کسانی بودند که امسال فیلمی نداشتند، یا اگر در فیلمی بازی داشتند، نقشهایشان کوتاه بود.
به گزارش مجاهدت از مشرق، اهالی سینما در ایام برگزاری جشنوارۀ فجر احساس جشن و سرور دارند و این نشان میدهد که «جشن واره» لایق نامش شده است. اما این جشنواره آیا به لیاقت نام مبارک «فجر» هم رسیده است؟ در این خصوص در ادامه سخن خواهیم گفت.
تنور جشنوارۀ فجر در سالهای متعدد و دولتهای مختلف، همیشه گرم بوده است. حتی در سال ۱۳۸۸ که به سبب انتخابات ریاست جمهوری، آشوبهایی در کشور شکل گرفت، سینماگران ترجیح دادند آن موضوع را فراموش کنند تا کامشان در ایام جشنواره تلخ نشود. مشابه با چنین وضعی را امسال هم شاهد هستیم.
در جشنواره، همه میدانند که به غیر از جشن و شکر نباید چیزی در میان باشد، و این البته بسیار مستحسن است. حتی برخی سینماگران که در فیلمهایشان به طور صریح یا پنهان، با جمهوری اسلامی و حتی دین مبارک اسلام ضدیت میکنند بسیار شایق هستند که فیلمهایشان را در جشنواره فجر نمایش دهند.
مثلاً تهمینه میلانی با اینکه در آذر ۱۳۸۹ مصاحبه کرده و گفته بود که فیلم «یکی از ما دو نفر» را به جشنواره فجر نخواهد فرستاد اما دیدیم که او عملاً به نمایش فیلمش در بخش خارج از مسابقه رضایت داد و آن را غنیمت دانست. اما وقتی فیلم آخر او به نام «ملی و راههای نرفته» (۱۳۹۵) در بخش جنبی جشنوارۀ فجر هم پذیرفته نشد، فریادهایی تهدیدآمیز با صدایی کلفت از او به گوش رسید؛ فقط مانده بود که با مدیران جشنواره دست به یقه شود.
مجید برزگر نیز یکی از آن آدمها است. او شعار «فیلمساز مستقل» سر میدهد، اما اغلب فیلمهایش را با بودجه دولتی میسازد. وقتی فیلم پرویز (۱۳۹۱) را به جشنواره راه ندادند، او شروع به مصاحبه و تخریب جشنواره فجر کرد و حتی فیلمش را بعد از جشنواره برای منتقدان و اهالی رسانه، نمایش داد. و همچنین است جواد نوروزبیگی تهیه کنندۀ فیلم عنکبوت (ابراهیم ایرجزاد/ ۱۳۹۸) که با اصرار و نفوذ خود، بالاخره موفق شد فیلمش را در حاشیۀ جشنواره برای اهالی رسانه در سینما ملت به نمایش درآورد؛ در یک سئانس فوقالعاده، بعد از نیمهشب!
جشنواره فیلم فجر را الحق، «تحویل سال سینمایی» مینامند، که لقب برازندهای است. خصوصاً که این جشن در بهمن ماه واقع شده و نتیجۀ کار و تلاش سینماگران را میتوان در انتهای هر سال دید. پس از جشنواره و همزمان با نوروز، یک سال جدید در سینمای ایران آغاز خواهد شد.
چگونه یک مدیر برای جشنواره پیدا کنیم؟
جشنواره فجر در معاونت سینمایی وزارت ارشاد پایهگذاری شد و تاکنون به توسط بازوی اجرایی آن معاونت، یعنی بنیاد سینمایی فارابی برگزار میشده است. سابقاً بسیاری از رؤسای جشنواره، مدیران وقتِ بنیاد فارابی بودهاند، افرادی از قبیل: سیدمحمد بهشتی، محمدمهدی عسگرپور، علیرضا رضاداد و مجید شاهحسینی.
حجتالله ایوبی که در دولت اول حسن روحانی به مدیریت سینما رسید، یکی از آن آدمهای غریبی بود که عملاً با سینما نسبتی نداشت. تنها سابقۀ سینمایی او، گرفتن چند عکس یادگاری با جمشید مشایخی بود. جناب ایوبی که با اتکاء به مشاورانش مدیریت سینمای ایران را قبول کرده بود، دبیری فجر را به مهمترین مشاور خود علیرضا رضاداد سپرد. و جناب رضاداد تنها کسی است که بعد از اتمام دبیریاش در سالهای ماقبل، دوباره به این مسئولیت بازگشت.
در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ دبیر جشنواره همچون اغلب مدیرانِ دولت حسن روحانی، یک فردِ دو تابعیتی بود. نتیجه آن شد که فیلمهایی مانند سیانور (بهروز شعیبی/ ۱۳۹۴) و ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان/ ۱۳۹۵) که به جنایات منافقین خلق میپرداختند، کاملاً نادیده گرفته شدند، مبادا که برای سفرهای خارجی جناب دبیر، مسئلهای پیش آید! بعد از فضاحت به عمل آمده، محمد حیدری عزل شد و ابراهیم داروغهزاده جای او را گرفت.
هنر جناب داروغهزاده که همزمان معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی نیز بود، این شد که جشنواره را از مرکز همایشهای برج میلاد (بعد از هشت سال پیاپی)، به سینما ملت برد و بخش مربوط به فیلمهای خارج از مسابقه را حذف کرد. با این کار، جشنواره فجر عملاً حالت بومی و گپ و گعدۀ خود را از دست داد و به جشنوارههای جهانی نزدیکتر شد. در نتیجه، دلخوریهای فراوانی از سوی برخی سینماگران پدید آمد، کسانی که حاضر بودند فیلمشان را مانند سالهای قبل، در بخش «نوعی نگاه» (خارج از مسابقه) نمایش دهند.
آقای طباطبایینژاد بعد از آنکه مسئولیت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را به آقای حمیدی مقدم واگذار کرد، به ریاست دورۀ سی و نهم فجر رسید و ترجیح داد که در دوران اوج کرونا، کاخ جشنواره را بعد از سه سال، به برج میلاد بازگرداند. او تعداد فیلمها را به شانزده عنوان کاهش داد و فقط دو سئانس برای نمایش در نظر گرفت. به این ترتیب جشنواره طی هشت روز به کار خود پایان داد. دو روز پایانی، به تکرار نمایش فیلمهای برگزیده گذشت.
دورۀ چهلم که میبایست نقطۀ عطفی در برگزاری جشنواره میشد، از جهاتی دیگر مورد توجه قرار گرفت. مدیریت مسعود نقاشزاده که از تحصیل کردگان دانشکده صداوسیما و از مدیران سابق مرکز سیمافیلم و بنیاد سینمایی فارابی بود، مهمترین ضعف این دوره از جشنواره تلقی شد. از انتخاب فیلمهای ضعیفی مانند ماهان (حمید شاهحاتمی) و لایههای دروغ (رامین سهراب) و نمور (داود بیدل) گرفته تا حذف سیمرغ مردمی و درز کردن نام برندگان قبل از شروع مراسم اختتامیه.
اما مهمترین حاشیهای که برای جشنواره چهلم فجر پدید آمد و تا قریب یک ماه نیز ادامه داشت، اظهار نظر نویسندۀ فیلم نمور بود. خانم نوشین معراجی در جواب سؤال راقم در کنفرانس خبری، عقاید فمینیستی مستتر در فیلم را بروز داد و میان فرزند شرعی و غیرشرعی تفاوتی قائل نشد. جناب نقاشزاده زودتر از مدیران قبلی مسئولیت خود را تحویل داد. هفدهم فروردین ۱۴۰۱، مسئولیت دورۀ چهل و یکم به مجتبی امینی سپرده شد. و حالا باید منتظر ماند و دید که آیا سابقۀ تهیه کنندگی جناب امینی در آثاری مانند سریال گاندو و برنامۀ سینمایی هفت (با اجرای حسین لطیفی) میتواند به او در برگزاری بهتر جشنواره فجر مدد برساند.
چگونه اهداف انقلاب را برآورده کنیم؟
سال ۱۳۹۰ که دبیری جشنوارۀ فجر به محمد خزاعی رسید، او سه کلمۀ «اخلاق، امید و آگاهی» را سرمشق و شعار جشنواره قرار داد، رهنمودهای خوبی که البته برای مدنظر قرار گرفتن در تولیدات آن سال، خیلی دیرهنگام بود. مهر ۱۴۰۰ که جناب خزاعی به مدیریت سینمای کشور رسید، دوباره همین سه کلمه، بعد از ده سال به شعار جشنواره تبدیل شدند؛ آنچنانکه امسال نیز همین سرمشق برقرار است. اما جناب خزاعی این سه شعار را از کجا آورده بود؟
رهبر معظم انقلاب در تمدید حکم ریاست جناب ضرغامی در شانزدهم آبان ۱۳۸۸ چهار مشخصه ضروری برای برنامههای صدا و سیما ذکر فرمودند که عبارت بودند از: دین، اخلاق، امید و آگاهی. در بدو امر به نظر میرسد حذف خصیصۀ «دین» در شعار جشنواره، موجه بوده است. زیرا نمیتوان سینماگر را وادار کرد که فیلم دینی بسازد یا اگر به دین بیاعتنا بود، با او ضدیت کرد و فیلمش را به جشنواره راه نداد. در برخی اوقات ممکن است که چنین رفتاری با کرامت انسانی نیز سازگار نباشد. آیا ممکن است که فیلمسازان ما بدون این سرمشقها، خودشان، هم سالک باشند و هم راهبر؟ اگر اینطور شود، جشنواره «فجر» به لیاقت نامش رسیده است.
چگونه سینماگر انقلابی تربیت کنیم؟
اغلب سینماگران ایرانی گوئیا از برج عاج به زمین هبوط کردهاند و نمیتوان با آنها از تعهد به دین و وطن سخن گفت. میخواهم بپرسم که چرا هنرمندان ما شرم دارند که دربارۀ عقاید حقّۀ خود فیلم بسازند؟ به هر حال، همۀ ما، مسلمان زادهایم و به حقانیت دین اسلام باور داریم.
مقولات هنر، ادبیات و سینما، عین تعهد هستند؛ یا به خالق رحمان یا به رجیم شیطان. در زمانهای که روشنفکران و معاندان، شرم ندارند که از عقاید خزعبل خود سخن بگویند چرا هنرمندان رحمانی، حیا میکنند؟ گویا شعار «هنر برای هنر» را فقط برای بستن دهان «هنرمندان متعهد و معتقد» وضع کردهاند، شعاری که اصولاً دیگران به آن وفادار نیستند. نمونهاش جشنوارهای مانند برلین است که سیاسی کاریاش را فریاد میزند.
چرا ما شرم داریم که دربارۀ حقایق عالم و عقاید اسلامی خود فیلم بسازیم؟ آیا چنین فیلمهایی مخاطب ندارند؟ ابداً اینطور نیست. آیا ما مؤمنانِ ضعیف هستیم که از استهزاء دشمن و ملامت آنها خوف داریم، یا چیز دیگری در میان است؟ حضرت امیر المؤمنین(ع) وفق آنچه که در خطبۀ ۱۸۰ نهجالبلاغه آمده است یاران خود را به سبب عدم اطاعت از فرامینش ملامت میفرمود و از اطاعت یاران معاویه، اعجاب داشت.(۱) آیا وضع کنونی ما شبیه به آن دوران نیست؟ جبهۀ حق اگرچه پیروان اندکی دارد اما هر کدام از آن جهادگران، همچون یک مرد جنگی هستند که از صد هزار سیاهی لشگر جبهۀ باطل، برترند.
کشور فلسطین از سال ۱۹۴۸ بر طبق عقاید بدعتگذاران یهود، اشغال شد و دولتی غیر قانونی در آن تأسیس گشت. صهیونیستها طبق قانون اساسی رژیم اشغالگر خود، ادعا میکنند که اسرائیل را بر اساس قوانین تورات اداره خواهند کرد.از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز کشوری است که میخواهد قوانین اسلام را بر وفق قرآن کریم اجرا کند.
بر طبق اطلاعات مندرج در سایت IMDb هر ساله حدود سی فیلم سینمایی در فلسطین اشغالی ساخته میشود که موضوعات اغلب آنها، دیانت و ملیت یهود است. صهیونیستها، بدعتگذارانِ دین یهود هستند. آنها حقایق همین تورات کنونی را که به یهودیان گفته است اگر فاسق شوید، خداوند زمین فلسطین را از شما میگیرد، کتمان میکنند. و رسالت اصلیِ حضرت عیسی نیز همین بود که وعدۀ خداوند در تورات موسی درخصوصی اخراج یهود از فلسطین را یادآوری کند. و چون یهودیان به سخن عیسی(ع) چندان توجهی نکردند، چهل سال بعد از عروج او، رومیان در سال ۷۰ میلادی بر آنها مسلط شده یهودیان را قلع و قمع کردند؛ به طوریکه فقط در شهر قدس، یک میلیون نفر به قتل رسیدند.
میخواستم بپرسم که چرا ما شرم داریم که از عقاید صحیح خود سخن بگوییم و یا مثلاً درخصوص همین مسئلۀ فلسطین فیلم بسازیم.مشابهتاً در هالیوود نیز وضع بر همین منوال است. جریان اصلیهالیوود در دست سرمایهداران و کمپانیهایی است که اغلب یهودی هستند و قادرند با پول خود چندین کشور جهان سومی را بخرند یا حاکم مورد نظر خود را به قدرت برسانند. اما اکنون که زمانۀ قلدرمآبی گذشته، آنها به نحوی دیگر و با پنبه سر میبرند. یعنی دیانت و سیاست خود را در قالب سینما و رسانه میریزند و به فروش میرسانند و عموم مردم جهان برایش پول میدهند و با رغبت تماشا میکنند و چه بسا که آگاهانه یا ناآگاهانه، روح جوانان خود را مطابق با آن فیلمها قالب میزنند.
در خارج از نظام استودیویی، فیلمسازان مستقلی نیز هستند که در یک تراز مالی کوچکتر به فیلمسازی خود ادامه میدهند، اما نه گمان ببرید که اینها افرادی هستند که میتوانند مخالف سیاستهای آمریکا و دیانت یهود فیلم بسازند. حامی اغلب اینها نیز سرمایهداران یهودی در آمریکا هستند که سرمایۀ خود را در جز در راه سیاست و تبلیغ دین محرّف خود خرج نمیکنند. حتی فیلمهایی که فقط سرگرمیِ مطلق هستند، باز هم به جواز و فتوای کاهنان یهود ساخته شده و میشوند.
لذا میبینیم که این فیلمسازان مستقل آمریکایی یا اروپایی نیز، غالباً یهودی از آب درمیآیند که معمولاً پس از ساخت چند فیلم، جذب استودیوهای بزرگ هالیوود میشوند. افرادی مانند: کوئنتین تارانتینو، دیوید فینچر، الیور استون، برادران کوئن، میلوش فورمن، بریان سینگر، استنلی کوبریک، دارن آرنوفسکی، رومن پولانسکی، مل بروکس و وودی آلن، که همگی یهودی هستند.
چگونه یک جشنوارۀ انقلابی را حفظ کنیم؟
گرچه مردم انقلابی توانستند حکومت پهلوی را در فاصلۀ سیزده ماه سرنگون کنند (از قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) اما آیا به همین سادگی هم میشود فرهنگ و سینما را متحول کرد؟ مسلّماً نه. مبحث تخصص یا تعهد، همواره بحث اول ما بوده و هست. ما به کدام نیاز داریم؟ فیلمسازانی که در کار خود تبحر دارند اما انقلابی نیستند، یا مسلمانان متعهدی که فیلمسازی نمیدانند؟
پاسخ این است که اگر قصد ما، اعتلای کلمة الله باشد، خداوند تعالی به طور خاص به او مدد خواهد رساند. چنانکه از سول اکرم نقل شده است که فرمود: «من کان لله، کان الله له (بحار الأنوار، ج ۷۹، ص ۱۹۷). به همین سبب است که افرادی مانند حسن طهرانی مقدم توانستند با تعهد و خلوص نیت، به تخصص برسند و ما را در عرصۀ موشکی در جهان سرآمد کنند. مسائل فرهنگی نیز از این افق دور نیست.
یکی از برکات جنگ تحمیلی آن بود که عدهای فیلمساز متعهد تربیت کرد که بدواً فقط میخواستند صحنههای جهاد فی سبیل الله را ثبت و ضبط کنند. جنگ تحمیلی باعث شد که انقلابی بودن برای آنهایی که طالب آن بودند مستدام باشد؛ لااقل تا پایان جنگ. اما تقدیر این بود که بعد از رحلت حضرت امام(ره) دین از «ظاهر» جامعه به «باطن» آن کوچ کند. نتیجه آن شد مؤمنان حقیقی به کنج خانههای خود خزیدند و حتی برخی از فیلمسازان دوران دفاع مقدس، بعد از اتمام جنگ عافیتطلب شدند و در عقاید خود تجدید نظر کردند. دست حوادث برخیها را تغییر داد. اندکی از آنها همچون سید مرتضی آوینی و نادر طالبزاده به امور مطبوعاتی یا برنامهسازی روی آوردند و قوت قلب مسلمانان و خار چشم مغرضان شدند. و دیگر ندیدیم فیلمساز متفکری که همانند سید مرتضی، جانش را بر سر عقیدهاش بگذارد و شهید شود.
سید مرتضی دو ماه قبل از شهادتش داور یازدهمین دورۀ جشنواره فجر بود. او با مطالعات عمیق قرآنی، فلسفی و هنری و با قلم زیبایش مسیری برای انقلابی بودن در برابر نسل ما گشود که سال به سال بر پیروانش افزوده میشود. میخواستم بگویم که چرا جشنواره فجر و اصولاً خود ما احساس انقلابی بودن نمیکنیم که اجمالاً عرض کردم. اگر اکثریت مسلمانان، انقلابی نباشند، از سینماگران چه انتظاری میتوان داشت؟
حتماً شنیدهاید سخن آن ادیب را که میگفت: «انسان را با دستمال ابریشمی صیقلی نمیکنند» و درست میگفت. در زمانهای که کسی برای «خوب بودن» نمیخواهد سختی بکشد و مخصوصاً که سینما نیز عملاً انواع ریاکاری را به انسان میآموزد، سخن گفتن از انقلابی بودن و حساب کشیدن از نفس خویش، مانند شنا کردن بر خلاف جریان آب است. اگرچه در مسیر حق، از قلت افراد و کثرت دشمنان نباید هراس داشت.
چطور سایۀ بلند داشته باشیم؟
بسیاری از فیلمهایی که به طور علنی یا در لفافه، علیه اسلام و جمهوری اسلامی و حتی کشور ایران ساخته میشوند، متأسفانه در جشنواره فیلم فجر رونمایی میشود. یلدا (مسعود بخشی/ ۱۳۹۷)، مردن در آب مطهر (نوید محمودی/ ۱۳۹۸) و مامان (آرش انیسی/ ۱۳۹۹) سه نمونه از این فیلمها هستند که قسمتی از هزینههای آنها از سوی وزارت ارشاد در دولت حسن روحانی تأمین شده است.
جناب مسعود نقاشزاده که معاونت فرهنگی بنیاد فارابی را تا اسفند ۹۸ بر عهده داشت، در اختصاص بودجه بیتالمال به فیلمهای یلدا و مردن در آب مطهر، نقش اصلی را ایفاء کرد. اگرچه ضدیت فیلمهای یلدا و مامان، علیه اسلام و ایران، به طور نمادین است و مدیران میتوانند مدعی شوند که غرض فیلمساز را نفهمیده و فریب خوردهاند، اما فیلم «مردن در آب مطهر» که به تمسخر شریعت اسلام و ایرانیها میپردازد و مسیحیت را صریحاً تبلیغ میکند، چه جای توجیه دارد!؟ مخصوصاً که مسئولان بنیاد فارابی بعد از تماشای فیلم کامل بود که مشارکت در آن را پذیرفتند (یعنی مدیران فارابی، فیلمنامه را به تصویب نرسانده بودند که کارگردان بتواند در حین ساخت، آن را تغییر دهد و آنها خود را بری الذمه بدانند؛ شبیه به آنچه دربارۀ فیلم «یک خانوادۀ محترم» ساختۀ مسعود بخشی رخ داد).
آنچه مخاطبان از تماشای فیلم یلدا میفهمند، ضدیت آن با قانون قصاص است. اما این فیلم در لفافه، به تمسخر رسول اکرم(ص) میپردازد (مریم در فیلم که در سن نوجوانی مرتکب قتل شده، نمادی از عایشه است که مطابق با منابع رواییِ اهل سنت، در خردسالی به عقد رسول اکرم در آمده است). مسعود بخشی که اثر قبلیاش به نام یک خانوادۀ محترم (۱۳۹۱) را در سیمافیلم تهیه کرده و فیلمنامه را در حین ساخت، تغییر داده و قراردادش با تلویزیون فسخ شده بود، با فیلم دومش به تمسخر تلویزیون پرداخت و از رسانۀ ملی انتقام گرفت. اگر چنانچه جناب نقاشزاده که خودش از مدیران سیما بود، همان وقت برای اختصاص بودجۀ بنیاد فارابی به این فیلمها توبیخ شده بود، هیچگاه به مدیریت جشنواره فجر نمیرسید و آن فضاحتها بار نمیآمد.
فیلم مامان به تهیهکنندگی مجید برزگر با بودجۀ مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شد؛ فیلمی نمادین با بازی رؤیا افشار در نقش یک مادر شاغل، که بدبختیهای خانوادۀ او را به سبب اخراج وی از پالایشگاه آبادان قلمداد میکند، اخراجی که بعد از انقلاب رخ داده است. مامان اکنون رانندۀ تاکسی است و در انتها نیز خودش را آتش میزند! تفاوت مجید برزگر با برادرش جمشید برزگر که در بی.بی.سی فارسی علناً به ضدیت با جمهوری اسلامی میپردازد، در لحنهای صریح و غیرصریح آنها است. وگرنه در ماهیت خود، تفاوتی ندارند.
عبدالرضا کاهانی نیز یکی از این افراد است که هم فیلمهای ضد دین و معاندانه میسازد و هم بر نمایش آنها در جشنواره فجر اصرار دارد. فیلم نمادین «هیچ» (۱۳۸۸) از او که علیه رئیسجمهور وقت بود، با اغماض مدیران به جشنواره آمد. اما دو سال بعد که فیلم «بیخود و بیجهت» از ساختههای او پروانه ساخت نگرفت و در فهرست جشنواره نیامد، کاهانی به دبیر جشنواره یعنی محمد خزاعی متوسل شد و فیلم مذکور در بخش جنبی، نمایش یافت. اما جناب رضاداد به زنجمورههای کاهانی برای پذیرش فیلم بعدیاش به نام استراحت مطلق (۱۳۹۳) در جشنواره توجهی نکرد.
اولین خواستۀ ما از مدیران جشنواره این است که این فیلمهای معاند را در جشنواره فجر نمایش ندهند و اسباب شهرت آنها را فراهم نکنند. در مرتبۀ بعد میتواناندیشید که این آثار مغرضانه چطور مجوز ساخت گرفتهاند! و بعد میتوانیم این مسئله را پیگیری کنیم که چگونه بیتالمال مسلمین، علیه اسلام و مسلمین به کار رفته و مصروف به ساخت این فیلمهای ضد دین شده! و دقیقاً همینجا است که چاقو دستۀ خودش را هم میبرد.
میخواستم بگویم که میان منتقدان و معاندان، باید تفاوت قائل شد. برخی سینماگران، منتقد وضعیت موجود هستند و فیلمهایشان را در همین جهت ساختهاند. اما حساب معاند و برانداز را باید از آنها جدا کرد. متأسفانه رحمت برخی از مدیران، حتی دشمنان را نیز فراگرفته اما دوستان را بینصیب گذاشته است، درست بر خلاف فرمودۀ قرآن، آنها رُحَماء علی الکفار و أشدّاء بینهم شدهاند. این مدیران غربزده را نیاز به رسوایی دارند. امام علی(ع) فرمود ملامت نشود کسی که از غم دزدیدن یک خلخال از پای یک زن یهودی توسط یاران معاویه، بمیرد (نهجالبلاغه، خطبه ۲۷). و این نشان میدهد که رحمت و نعمت در سایۀ مؤمنان حقیقی به دست میآید. کسانی که صبر وافر دارند و در عین مرزبندی با دشمنان، آنها را تحمل میکنند. مصطفی چمران، مرتضی آوینی و نادر طالبزاده برخی از این افراد بودند. ما به چنین مدیران مهذّب و شجاعی نیاز داریم.
تفکیک جشنوارۀ جهانی؛ خوب یا بد؟
از بهمن ۱۳۹۳ بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر، از آن جدا شده و به اردیبهشت سال بعد افتاد. طی شش سال، جشنواره جهانی فجر در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد، در پردیس چارسو برگزار میشد؛ از ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ (بهجز سال ۱۳۹۹ که به دلیل کرونا برگزار نشد). و دبیری آن، با رضا میرکریمی بود اما در سال ۱۴۰۰ به محمد مهدی عسگرپور سپرده شد. با آمدن دکتر اسماعیلی وزیر جدید ارشاد در دولت آقای رئیسی، با تفکیک بخش بینالملل مخالفت شد و عملاً اردیبهشت ۱۴۰۱ بدون فجر جهانی گذشت. علت را در صرفهجویی در هزینهها اعلام کردند که چندان توجیهپذیر نبود. جالب توجه اینکه اغلب مخالفان این تفکیک، کسانی هستند که خودشان در جشنواره جهانی شرکت نمیکردند و لذا از کیفیت و لزوم آن بیخبر بودند.
راستش بنده با جداسازی جشنواره جهانی فجر موافق بودم و تماشای فیلمهای مستند و سینمایی خارجی را بر روی پرده غنیمت میدانستم. مضافاً که برخی فیلمهای ایرانی نیز که به هر دلیلی از جشنواره ملی فجر بازمانده بودند، فرصت داشتند تا خودی نشان دهند و مخاطبان خود را پیدا کنند. از آنجا که اولویت اغلب مخاطبان در جشنوارۀ ملی فجر، تماشای فیلمهای وطنی است لذا فیلمهای خارجی عملاً مخاطبی نداشتند و امسال هم نخواهند داشت.
همانطور که بخش فیلمهای کودک و نوجوان در سال ۱۳۶۹ از جشنواره فجر جدا شد و متعاقباً فیلمهای مستند و کوتاه نیز تفکیک گشته و صاحب جشنوارههایی مستقل شدند، جشنواره جهانی فیلم فجر نیز باید از بخش ملی آن جدا باشد تا مخاطبان بتوانند به تماشای محصولات خارجی بپردازند و اینچنین نباشد که فیلمهای خارجی، فقط برای هیئت داوران به نمایش درآیند.
تحریمکنندگان همیشگی جشنوارۀ فجر
در تعاقب آشوبهای اخیر و فتنۀ مهسا امینی، اعضای هیئتمدیره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران (خانه سینما)، در روز دوازدهم آذر اعلام کردند: «در ماههای آتی، در هیچیک از جشنوارههای پیشِرو، اصلاً حضوری نداشته و نخواهیم داشت و هیچ مسئولیتی را هم نمیپذیریم. طبعاً آن دسته از همکاران و اعضای محترم انجمن که چنین نمینگرند، مخیرند و میتوانند راساً اقدام کنند».
اعضای پنج نفرۀ انجمن منتقدان که یازدهم آبان ۱۴۰۰ انتخاب شدهاند، عبارتند از: جعفرگودرزی، کامران ملکی، رضا صائمی، رضا درستکار، محمدرضا لطفی و ایضاً پیمان شوقی (بازرس). همانطور که از متن بیانیه مشخص است، این بیانیه صرفاً از سوی هیئت مدیرۀ انجمن منتقدان سینما بوده و ربطی به باقی اعضای انجمن ندارد.
جعفرگودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران
متأسفانه بعضی از اهالی سینما نیز به این موج پیوستند و جشنواره فجر را تحریم کردند. عمدۀ آنها کسانی بودند که امسال فیلمی نداشتند، یا اگر در فیلمی بازی داشتند، نقشهایشان کوتاه بود. مانند مانی حقیقی و هانیه توسلی که در فیلم علیرضا معتمدی با عنوان «چرا گریه نمیکنی؟» بازی کردهاند. برخی از این افراد که سال ۱۳۸۸ جزو آشوبگران بودند، همان وقت نیز تحریم جشنواره را کلید زده بودند اما یخشان نگرفت. و همچنین بود سال ۱۳۹۸ که بهانۀ سقوط هواپیمای اوکراینی به دستشان افتاد. الگوی آنها، آشوبهای سال ۱۹۶۸ دانشجویی ـ کارگری است که به تعطیلی جشنواره کن منجر شد.
خوشبختانه یا متأسفانه، حیای جمهوری اسلامی در حفظ کردن آبروی مخالفان خود، برخی از این افراد را آنقدر وقیح کرده است که گمان میکنند مملکت باید همیشه برای آنها خضوع کند. اما آن دوران به سر آمده است. در سالهای قبل، برخی از تحریم کنندگان جشنوارۀ فجر که عدم همراهی مردم را دیدند، خودشان نیز به آنها پیوستند و فیلمها را در سینماهای مردمی تماشا کردند. انشاءالله دورۀ چهل و یکم از جشنواره فجر نیز به بهترین نحو برگزار خواهد شد و روسیاهی بر زغال خواهد ماند.
گفتار را با سخنی از ارنستو چهگوارا انقلابی کوبایی ختم میکند. از او نقل است که گفت: اگر توانستید به مگسها بفهمانید که گل از زباله بهتر است، میتوانید به خائنان مملکت هم بفهمانید که کشور از ثروت بهتر است.
* امیر اهوارکی _____________ ۱- ترجمۀ فرمایش مولا(ع) این است: «آیا دینی نیست که شما را گرد آورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟ شگفتآور نیست که معاویه انسانهای جفاکار پست را میخواند و آنها بدون انتظار کمک و بخششی از او پیروی میکنند! و من شما را برای یاری حق میخوانم، در حالی که شما بازماندگان اسلام، و یادگار مسلمانان پیشین هستید. با کمک و عطایا شما را دعوت میکنم ولی از اطراف من پراکنده میشوید، و به تفرقه و اختلاف روی میآورید. نه از دستورات من راضی میشوید، و نه شما را به خشم میآورد که بر ضد من اجتماع کنید.» ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۸۰
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است