محمد رضایی

کربلایی شدن فرزند پس از دعای خالصانه مادر/ آرزوی شهید رضایی برای بازگشت پیکرش


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ فرشته حاجی‌زاده: به دیدار مادر شهید «محمد رضایی» از شهدای منطقه  ۱۷ تهران معروف به دارالشهدا رفتم همان جایی که بیش از ۴ هزار شهید والامقام را تقدیم میهن و انقلاب اسلامی کرده هست.

مادرانه‌های «زهرا وفایی» از پسر شهیدش «محمد رضایی»

مادر شهید که ۶ فرزند داشته، از دوران پیروزی انقلاب اسلامی و فعالیت‌های انقلابی خود و همسرش که دیگر در قید حیات نیست، تعریف می‌کرد؛ با اینکه چند بچه قد و نیم قد داشته‌اند، اما شجاعتی بی‌مثال داشتند که محمد شجاعت را از آنها به خوبی به ارث برده بود.

شهید رضایی جزو شهدایی هست که پیکر مطهرش بدون سر برگشت، آن هم پس از ۸ سال گمنامی.

«زهرا وفایی» که مدت‌هاست به علت کهولت سن دیگر نمی‌تواند مثل قبل هر هفته سر مزار دلبند شهیدش برود، می‌گوید: «قبلا هر پنج‌شنبه سر مزار پسرم می‌رفتم، اما الان توان ندارم. چند وقت پیش ایام شهادت حضرت زهرا (س) از اینکه نتوانسته بودم پیش محمد بروم دلم خیلی گرفته بود. با همان دل گرفته خدا را به حضرت زهرا (س) قسم دادم امشب محمد را به خوابم بفرستد تا او را ببینم. همان شب محمد را در خواب دیدم که با همان لباس‌های جبهه بود، در را باز کرد و آمد و همدیگر را دیدیم. در خواب اصلا نمی‌دانستم سری در بدن نداشته هست. بعد از اینکه از خواب بیدار شدم، خیلی خوشحال بودم و خدا را شکر کردم.»

زهرا وفایی مادر شهید، بسیار شیرین سخن و شوخ‌طبع، با روی گشاده از پسرش می‌گفت: «محمد هم مثل من شوخ‌طبع بود، در کار‌های خانه هم خیلی کمکم می‌کرد؛ بسیار خوش ‌اخلاق بود و در محله و بسیج هم فعالیت داشت. تازه وارد ۱۵ سالگی شده بود که گفت می‌خواهم به جبهه بروم.»

امتحان خداوند…

خانم وفایی از امتحانی می‌گوید که خدا برای او رقم زده بود: «ایام ماه صفر بود که به مجلس روضه یکی از همسایگان رفتم. هنگام روضه به خدا گفتم‌، ای کاش من هم زمان امام حسین (ع) بودم و او را یاری می‌کردم. وقتی به خانه برگشتم محمد گفت می‌خواهم به جبهه بروم. یک لحظه تکان خوردم و به خودم آمدم و گفتم خدا می‌خواهد من را امتحان کند. من و پدرش بی‌درنگ گفتیم برو.»

محمد در این سال‌ها جبهه می‌رفته و در عملیات‌های مختلف شرکت می‌کرده تا جایی که مجروح هم می‌شده. مادر می‌گوید: «یک بار روده‌هایش مجروح شده بود، اما با همان حال با دوچرخه رفت بیرون که گفتم نرو، اما او گفت مامان بخند تا منافقین شاد نشوند، من هم می‌روم تا دشمنانمان کور شوند و بدانند ما از پا در نمی‌آییم.»

بند پوتین‌هایش را بدون ناراحتی بستم

مادر شهید قاب عکسی را نشانم می‌دهد که پسرش با قامتی استوار و مقتدر کنار درب حیاط ایستاده و مادر هم با همان استقامت پسر، بند پوتین‌هایش را می‌بندد. می‌گوید: «اینجا آخرین باری بود که رفت و دیگر برنگشت. بدون اینکه ذره‌ای به رفتنش شک کنم و محبت مادرانه نگذارد مانعش شوم، بدون گریه و ناراحتی بند پوتین‌هایش را محکم بستم. محمد گفت مادر اگر برگشتم که هیچ، اما اگر برنگشتم بی سر برمی‌گردم.»

مادرانه‌های «زهرا وفایی» از پسر شهیدش «محمد رضایی»

مادر شهید رضایی ادامه می‌دهد: «محمد قبل از این بار‌ها و بار‌ها جبهه رفته بود. هر بار که می‌خواست برود تا سر کوچه نزدیک مسجد برمی‌گشت و نگاه می‌کرد، اما این بار برنگشت. بعدا به دخترانم گفتم نامه که می‌نویسید از محمد بپرسید چرا برنگشت که در جواب نامه گفته بود، مادر ترسیدم برگردم و محبتتان زیاد شود و نتوانم بروم، برای همین برنگشتم نگاه کنم.»

به مادر گفتم، سخت نبود، که گفت: «نه اصلا حتی در دلم افتخار می‌کردم با اینکه می‌دانستم  ممکن هست برنگردد، اما باید می‌رفت.»

۸ سال چشم به راه

محمد می‌رود و در عملیات کربلای ۵ شرکت می‌کند، اما ۸ سال مفقودالاثر می‌ماند.

مادری که همه این ۸ سال را چشم به راه پسرش بوده، می‌گوید: «همیشه منتظر بودم برگردد، شب‌ها خوابم نمی‌رفت و با هر صدایی که می‌آمد تا دم در می‌رفتم و می‌گفتم حتما محمد برگشته هست.»

مادر و پدر تمام این ۸ سال را به معراج شهدا می‌رفتند تا شاید نشانی از گم‌گشته خود پیدا کنند. مادر می‌گوید: «معراج که می‌رفتم همه شهدا را می‌دیدم که مثل گل خوابیده‌اند. یک روز آنقدر خدا را به  تمام شهدای کربلا و حضرت زهرا (س) قسم دادم که چشم به راهم نگذارد. به خدا گفتم تو که می‌دانی ما از جان و دل پسرمان را در راه خودت داده‌ایم، اما یک خبری از او بیاید و از چشم به راهی دربیایم و راحت شویم.»

چند وقت قبل از پیدا شدن محمد، مادر خوابی صادقانه می‌بیند. او تعریف می‌کند: «در خواب دیدم کنار حیاط منزلمان باغچه‌ای سرسبز قرار دارد که گل‌های قرمز در آن روییده. حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب اسلامی) به همراه شهید چمران در حال بیرون رفتن از خانه بودند که ناراحت شدم آقا چای نخورده از منزلمان بیرون رفته. ناگهان دیدم یک فرشته از لابه‌لای گل‌ها بیرون آمد و روبروی حضرت آقا دست به سینه ایستاد. صبح زود بعد از نماز به بچه هایم زنگ زدم و گفتم در خانه ما یک خبری می‌شود.»

مادر ادامه می‌دهد: «چند روز بعد از آن هم گفتند قرار هست از طرف صداوسیما به خانه شهدای اهالی محل بیایند. نگو قرار بوده حضرت آقا به خانه یک شهید برود و قرعه به نام ما افتاده بود. وقتی حضرت آقا به منزلمان آمد به شدت خوشحال شدم.»

مادر شهید رضایی گفت: «مدتی بعد هم  اطلاع دادند پیکر تعدادی از شهدا را به دانشگاه تهران آورده‌اند. من سر کار بودم و دخترم رفت. او می‌گفت از بین آن همه تابوت شهید انگار یکی به من گفت برگرد و دیدم اسم برادرم روی آن هست.»

مادرانه‌های «زهرا وفایی» از پسر شهیدش «محمد رضایی»

مادر با همان استواری ایامی که پسرش را راهی جبهه‌های حق علیه باطل کرده بود، می‌گفت: «محمد برگشت، اما به کوری چشم دشمنان گریه نکردیم.»

اهالی محل، محله را برای آمدن محمد آماده کرده بودند و وقتی پیکر برگشت مادر شعر‌های حماسی آن زمان مثل «این گل پرپر از کجا آمده، از سفر کرببلا آمده» را می‌خوانده هست.

یکسان سازی گلزار دلم را آتش را زد

مادر پس از بازگشت شهید، پنجشنبه‌ها و شنبه‌های هر هفته سر مزار پسرش می‌رفته. یک روز از همین پنجشنبه‌ها که برف زیادی هم باریده بود، مادر به دیدار پسرش می‌رود، اما با صحنه‌ای مواجه می‌شود که قلبش را به درد می‌آورد. او می‌گوید: «پسرم قطعه ۴۴ دفن شده هست. برف زیادی می‌آمد که رفتم سر مزارش، اما آتش گرفتم. دیدم تمام طاق‌هایی که با هزینه خودمان نصب کرده بودیم تا از برف و باران و آفتاب در امان بمانیم را برداشته بودند. تمام حجله‌های بچه هایمان که مثل خانه‌هایشان بود را هم برداشته بودند.»

مادر با ناراحتی هر چه تمام و اندوهی فراوان ادامه داد: «تمام قبر‌ها را کنده بودند، سنگ قبر محمد خیلی خوشگل بود آن را هم کنده بودند و آنجا را شبیه بیابان کرده بودند، دلم آتش گرفت، اما دستم به هیچ کجا بند نبود. می‌خواستند بقیه قطعه‌ها را هم همانطور کنند که حضرت آقا اجازه نداده بودند؛ اما حالا که قطعه ۵۰ را درست کرده‌اند، دیدم خیلی خوب شده هست، آدم موقع راه رفتن دیگر زمین نمی‌خورد.‌ ای کاش بالا و پایین بودن قبر‌های قطعات دیگر را هم درست کنند تا به راحتی سر مزار عزیزانمان برویم.»

منظور مادر از طرح یکسان‌سازی قبور شهدا بود که اواخر دهه ۸۰ در قطعه ۴۴ بدون اطلاع از خانواده‌های شهدا اجرا شده بود و بعد از اجرای آن، تمام خانواده‌های شهدا از انجام آن ابراز نارضایتی و ناراحتی کرده بودند.

گفتنی هست شهید «محمدرضایی» متولد سال ۴۳ تهران بود که در شلمچه و عملیات کربلای ۵ به فیض شهادت نائل می‌شود. پیکر  او ۸ سال مفقود می‌ماند و سرانجام سال ۷۳ نزد خانواده بازمی‌گردد و در قطعه ۴۴ به خاک سپرده می‌شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کربلایی شدن فرزند پس از دعای خالصانه مادر/ آرزوی شهید رضایی برای بازگشت پیکرش بیشتر بخوانید »

گروه ۴۴ نزاجا آماده همکاری در برگزاری یادواره‌های دفاع مقدس است

گروه ۴۴ نزاجا آماده همکاری در برگزاری یادواره‌های دفاع مقدس است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اصفهان، نشست همفکری در راستای تعامل و هم‌افزایی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمینه برگزاری یادواره‌های شهدا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره این دلاورمردان،  با حضور سرهنگ پاسدار «محمد رضایی» مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه پاسداران در گروه ۴۴ توپخانه نزاجا برگزار شد.

دفاع مقدس هست” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۱/۱۶/۲۸۰۴۴۹۶_۷۲۶.jpg” alt=”گروه ۴۴ نزاجا آماده همکاری در برگزاری یادواره‌های دفاع مقدس هست” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>

حجت‌الاسلام «حسین‌آبادی» رئیس عقیدتی سیاسی گروه ۴۴ توپخانه نزاجا ضمن خوشامدگویی به سرهنگ پاسدار «محمد رضایی» مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اصفهان، بر اهمیت ویژه‌ای که برگزاری یادواره‌های شهدا در تقویت روحیه جهادی و ولایتمداری دارد، تأکید کرد و اظهار داشت: یادواره‌های شهدا نه تنها به‌عنوان فرصتی برای گرامیداشت فداکاری‌های شهدای عزیز، بلکه به‌عنوان محلی برای یادآوری ارزش‌های دفاع مقدس و انتقال آن به نسل‌های آینده ضروری هست. در گروه ۴۴ توپخانه نزاجا همیشه به این باور بوده‌ایم که تقویت همکاری‌ها با نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران می‌تواند در این راستا تأثیرگذار باشد.

وی افزود: برگزاری چنین یادواره‌هایی موجب می‌شود که فرهنگ ایثار و شهادت در میان نیروهای مسلح به‌ویژه در بین جوانان رواج یابد و نسل‌های جدید بتوانند از این تجربیات برای ایستادگی در برابر تهدیدات دشمنان انقلاب اسلامی بهره‌مند شوند.

رئیس عقیدتی سیاسی گروه ۴۴ توپخانه نزاجا همچنین خاطرنشان کرد: شهدا با جان‌فشانی‌های خود نشان دادند که تنها در سایه ایمان به خداوند، وحدت و پیروی از ولی فقیه هست که می‌توان در برابر بزرگ‌ترین تهدیدات ایستادگی کرد. ما به‌عنوان نیروهای مسلح امروز وظیفه داریم که راه آنان را ادامه دهیم و با برگزاری یادواره‌ها و برنامه‌های فرهنگی، فرهنگ مقاومت و ایثار را در دل نسل‌های آینده نهادینه کنیم.

 وی با اشاره به برنامه‌های فرهنگی گروه ۴۴ توپخانه نزاجا گفت: گروه ۴۴ توپخانه نزاجا همواره در تلاش بوده هست تا با برگزاری برنامه‌های فرهنگی، مذهبی و یادواره‌های شهدا، فرهنگ ایثار و شهادت را تقویت کرده و آن را در بین نیروهای خود ترویج دهد. ما آماده‌ایم تا در کنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در برگزاری هر چه بهتر این برنامه‌ها همکاری کنیم.

در پایان این دیدار، رئیس عقیدتی سیاسی گروه ۴۴ توپخانه نزاجا با اشاره به اهمیت همکاری میان ارتش و سپاه در برگزاری این‌گونه یادواره‌ها تأکید کرد: هم‌افزایی بین نیروهای مسلح می‌تواند نقش مؤثری در ترویج فرهنگ دفاع مقدس، ایثار و شهادت ایفا کند. ما در گروه ۴۴ توپخانه نزاجا تمام توان خود را برای ادامه همکاری‌های مشترک در این زمینه به‌کار خواهیم گرفت و امیدواریم که این همکاری‌ها موجب تقویت وحدت و تقویت ارزش‌های انقلاب اسلامی در میان نیروهای مسلح و مردم عزیزمان شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

گروه ۴۴ نزاجا آماده همکاری در برگزاری یادواره‌های دفاع مقدس است بیشتر بخوانید »

توجه به مسأله جبهه مقاومت در دهه بصیرت ضروری است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اصفهان، سرهنگ «محمد رضایی» مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در جلسه هماهنگی نکوداشت برنامه‌های دهه مقاومت در فرمانداری اصفهان، اظهار داشت: امسال چند مناسبت در این دهه داریم که عبارت هست از ۹ دی روز بصیرت، ۱۳ دی سالروز شهادت حاج احمد کاظمی دوست و رفیق شفیق حاج قاسم سلیمانی که تمامی برنامه‌ها باید در محور تبیین باشد.

وی ادامه داد: جبهه مقاومت که حضرت آقا هم در این خصوص تاکید و سفارش دارد و باید در تمامی فرصت‌های مذهبی در مساجد هیئات نماز جمعه به این موضوع تاکید و سفارش شود.

 در پایان اعضا نسبت به برگزاری برنامه‌های حوزه ماموریتی صحبت‌هایی و پیشنهاداتی را ارائه در پایان آقای احمدی فرماندار اصفهان تاکید بر برگزاری هرچه باشکوه این دهه به‌ویژه در برنامه‌های مناسبتی ۹ دی و ۱۳ دی داشتند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

توجه به مسأله جبهه مقاومت در دهه بصیرت ضروری است بیشتر بخوانید »

عاشقانه‌های «گلبخیر» و «محمد» روی موتور! +عکس


مدافع حرم فاطمیون شهید محمد رضایی  - ده خیر

صبح‌ها که آقا محمد با موتور می آمد مدرسه، با هم آنجا آشنا شدیم، آن موقع ها که تلفن نبود، به هم نامه می نوشتیم. آقا محمد که می آمد زنگ تفریح که می شد من نامه‌ام را می گذاشتم جلوی موتورش.

عاشقانه‌های «گلبخیر» و «محمد» روی موتور! + عکس
شهید مدافع حرم، محمد رضایی در سوریه



منبع

عاشقانه‌های «گلبخیر» و «محمد» روی موتور! +عکس بیشتر بخوانید »