محمد کلهر

مرور تاریخ در «پادشاه مردم»/ وقتی انقلابی تونس به صلیب کشیده شد + تصاویر

مرور تاریخ در «پادشاه مردم»/ وقتی انقلابی تونس به صلیب کشیده شد + تصاویر


خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: انقلاب تونس در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ رخ داد و به کناره‌گیری «بن علی» از قدرت و فرارش به عربستان سعودی منجر شد. حالا یک دهه بعد از این اتفاق که به «بهار عربی» شهرت یافت، برخی از تونسی‌ها در شهرهایی مانند تونس و سیدی بوزید، بار دیگر زمزمه‌هایی از اعتراض ضدحکومتی به گوش می‌رسد.

 

 

اما این اعتراضات یک و نیم قرن قدمت دارد و تونسی‌ها در سال ۱۸۶۴ به رهبری «علی بن غِذاهِم» علیه «محمد الصادق بای» پادشاه وقت دست به اعتراض و انقلاب زدند؛ انقلابی که البته به ثمر ننشست. این اتفاقات تاریخی در مستند داستانی «پادشاه مردم» تصویر شده است.

فیلم مستند داستانی «پادشاه مردم (بای الشعب)» در گفت‌وگو با تاریخ‌پژوهان، وقایع انقلاب ۱۸۶۴ را بررسی می‌کند و ماجراها را بازسازی می‌کند. امان الغربی و سماح الماجری این فیلم را کارگردانی کرد‌ه‌اند. فیلمنامه اثر شاکر بوعجیله است و از بازیگران آن می‌توان به یاسین العبدلی و هشام بوزید اشاره کرد که تولید بخش مستند شبکه الجزیره است.

 

 

پشت صحنه ساخت مستند «پادشاه مردم»

 

* جرقه‌های نخستین انقلاب تونس

در زمان «محمد الصادق بای» او که غرق در لذت‌ها شده بود و خزانه کشور را نثار کنسول‌ها و میهمانان خارجی می‌کرد،‌ «مصطفى خزندار» وزیر یونانی‌الاصل او اختیارات بسیاری داشت و تصمیماتی گرفت که موجب نارضایتی مردم شد. از جمله این تصمیم‌ها، پروژه انتقال آب از زغوان (شهری در شمال شرقی تونس) بود که پول‌های زیادی را بلعید، تا جایی که به عنوان «توافقنامه منحوس» از آن یاد می‌شود. برای تأمین هزینه این پروژه، دولت مالیات بر مردم را افزایش داد؛ مالیات بر غلات، زیتون و خدمات مردمی موسوم به «مجبی».

 

 

در قسمت مستند این فیلم به تفاوت‌های منطقه‌ای به علاوه فقر و وضعیت حومه‌ای پرداخته شده است و عنوان می‌شود که افزایش مالیات از ۳۶ به ۷۲ ریال و تعمیم آن بر تمامی شهروندان ذکور که توان به دست گرفتن سلاح را داشتند، فتیله انقلاب روشن شد. در حالی‌که این مالیات ابتدا تونس، قیروان، سوسه، منستیر و صفاقس را شامل نمی‌‌شد و همین، یکی از دلایلی بود که باعث تقویت اختلافات منطقه‌ای شد، اما پس از رویارویی با کسری بودجه و ضرورت تأمین آن، دست‌های خزانه کشور به این مناطق نیز دراز شد.

در سال ۱۸۶۴ با سست شدن پایه‌های مدیریت ایالتی در تونس از جمله در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و گسترش کانون‌های فساد، کاسه صبر روستاییان لبریز کرد و صفوفی عصبانی از ساکنان مناطق مختلف ایالت به وجود آورد. فقر، تکدی‌گری و گرسنگی از یک سو و وضع مالیات‌های سنگین از سوی دیگر، شعله‌های انقلاب در تونس را روشن کرد.

قبایل ماجر، همامه، فراشیش، جلاص و دیگر قبایل به خروش آمدند و به رهبری «علی بن غِذاهِم» علیه ظلم و جور بپاخاستند و حکومت بای را متزلزل کردند و اگر صفوف انقلابیان متفرق نمی‌شد، آن را سرنگون می‌کردند. مورخان، جزئیات بسیاری را در این باره بیان کرده‌اند از جمله اینکه شخصیت‌هایی نظیر السبوعی محمد السبوعی، والدهمانی البوجی، فرج بن دحر و ولد الماشطه انقلابیونی بودند که پیش از آنکه متفرق شوند و به دلیل اختلاف دیدگاهشان پایان دردناکی را تجربه کنند، در کنار ابن غذاهم قرار داشتند، اما شبیخون به انقلاب، یک مانور موفق از سوی بای بود و پایانی دردناک برای مردم داشت؛‌ همین امر، وجه تسمیه این مستند به «پادشاه مردم» است.

 

 

با از بین رفتن اتحاد انقلابیان و دلجویی «بای» از برخی طرف‌ها، فصل دیگری از انقلاب پیش از آنکه به ثمر بنشیند، دچار خزان شد و مرحله سرکوب انقلابیون و به صلیب کشیدن برخی از آن‌ها در شهر ساحلی سوسه آغاز شد!

دیگر نبرد با نظامیان بای فایده‌ای نداشت و ابن غذاهم و یارانش پیش از آنکه به الجزایر عزیمت کنند، از شرق به غرب تونس رفتند. بازگشت پنهانی ابن غذاهم به تونس، آغازی بر پایان دردناکش بود، زیرا او منطقه‌ای را ترک کرد که بعدها تحت قیمومیت فرانسویان قرار گرفت و پس از آن مستقل شد و ابتدا به جمهوری اول و سپس به جمهوری دوم تبدیل شد، اما نه فساد از آن رخت بربست، نه جانبداری‌های نادرست، نه منطقه‌گرایی.

 

 

* نقش خانقاه‌ها در شکست‌خوردن انقلاب

در این فیلم به نقش طریقت‌های تصوف در تحولات مربوط به انقلاب ابن غذاهم اشاره شده است که خوانش‌های متعددی درباره آن وجود دارد اما، این فیلم، آن را تنها از نگاه خیانت مورد پردازش قرار داده است، زیرا حکومت برای کاستن از فشار خروش مردمی، به خانقاه‌ها پناه برد.

رایزنی فرهنگی کشورمان در تونس گزارش کرده است که «پادشاه مردم» حافظه تاریخی تونسی‌ها را به زمانی باز می‌گرداند که ابن غذاهم، حکومت بای را به لرزه درآورده بود.

 

 

در فیلم «پادشاه مردم» یک سکانس نمایشی با موضوع بازسازی دستگیری و شکنجه «علی بن غذاهم» در بطحاء باردو وجود دارد: خزانه‌داران و دیگرانی از اوباش دور او را گرفته‌اند؛ یکی بر سرش می‌کوبد؛ آن دیگری دشنامش می‌دهد؛ سومی به رویش آب دهان می‌اندازد و آن دیگری محاسنش را می‌کشد… همه این کارها را برای چاپلوسی به درگاه بای انجام دادند، زیرا گفته بود که از زاویه‌ای که آنها او را نمی‌بینند، او آنها را می‌بیند!

«اکنون به نزد من آمدید در حالی که من بر اسب خود سوارم. اما اگر من با همین حال به نزدتان می‌آمدم، هیچ جای افتخاری برایتان نداشت». این‌ سخن ابن غذاهم به برخی از خائنان و اوباش در آن لحظات است. آزارهای این مرد انقلابی در زندان باردو و زندان کراکه هم ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۸۶۷ و در ۵۳ سالگی در این زندان از دنیا رفت.

 

 

* به صلیب کشیده‌شدن انقلابیون

فیلمنامه «پادشاه مردم» از دو بخش اصلی تشکیل می‌شود: اظهارات کارشناسان درباره انقلاب علی بن غذاهم و دوره پیش از آن، و تصاویر نمایشی که حماسه ساحل را در هنگام از هم پاشیدن جمع انقلابیان، به صلیب کشیده‌شدن تعدادی از آنها و دستگیری ابن غذاهم روایت می‌کند. 

در آغاز فیلم، اطلاعاتی تاریخی که مورخان ارائه می‌کنند، فشرده و متواتر است و هیچ فاصله‌ای را برای بیننده قرار نمی‌دهد تا مسئله را درک کند. شاید این انتخاب دست‌اندرکاران فیلم برای تضمین اعتبار بیشتر فیلم و تطابق بین واقعیت‌ها و داده‌های روایت شده است. اما تعدد راویان می‌تواند نتیجه معکوس دهد و باعث خستگی مخاطب شود، به ویژه اینکه بخشی از اظهارات در برخی نکات با یکدیگر مشترک است.

تصاویر نمایشی که کارگردان آن را در فیلم گنجاند، گفتگو را به تصاویری تبدیل کرد که واقعیت مربوط به آن زمان را به بیننده نزدیک می‌کند و سیر خطی تواتر گفتارهای مورخان درباره رخدادها و وقایع را می‌شکند. 

 

 

صرف نظر از برخی از ملاحظات مربوط به دکور، پوشش و زوایای پرداختن به رخدادهای انقلاب ابن غذاهم ـ که خوانش‌های مختلفی را از نظر موضع دقت ایجاد می‌کند، به ویژه اگر بحث به سیاست مربوط شود ـ تخصیص اسناد برای مرور دوره تاریخی تونس در شرایط کنونی لازم به نظر می‌رسد.

در این میان یک سؤال هنگام تماشای فیلم به مخیله مخاطب خطور می‌کند: اگر انقلاب ابن غذاهم مسیر خود را به درستی طی می‌کرد، امروز وضعیت چگونه بود؟

 

 

انتهای پیام/





منبع خبر

مرور تاریخ در «پادشاه مردم»/ وقتی انقلابی تونس به صلیب کشیده شد + تصاویر بیشتر بخوانید »

خروس‌های چندصد میلیون تومانی + تصاویر

خروس‌های چندصد میلیون تومانی + تصاویر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار تجسمی خبرگزاری فارس، آرت‌فرها (نمایشگاه‌های هنری) در کنار حراجی‌ها، مکان‌هایی هستند که اقتصاد هنر در آنها در جریان است. تفاوت آرت‌فر با حراج هنری در این است که در آرت‌فرها، گالری‌ها حضور می‌یابند و به عرضه آثار عمدتاً مدرن هنری می‌پردازند، اما در حراج‌ها، گالری‌ها حضور مستقیم ندارند و صرفاً اثر است که عرضه می‌شود.

در قرن گذشته، آرت‌فرها معمولاً هر دو ـ سه سال یک‌بار برگزار می‌شدند اما تمایل و خواست هنر معاصر و انسان قرن بیست و یکم که تمرکز زیادی روی هنرهای تجسمی و خرید و فروش آن دارد، باعث شد که آرت‌فرها هر ساله در سرتاسر جهان برپا ‌شود؛ نظیر آرت بازل، آرت فریز لندن، آرت FIAC، آرت‌فر هند، آرت دبی، آرت استانبول، آرتیسیما و …

آرت‌فرها معمولاً چند روزه هستند و صاحبان گالری‌ها در این نمایشگاه‌های هنری، پس از پذیرش اقدام به اجاره غرفه و فروش آثار هنری آنتیک و مدرن می‌کنند و از آن راه، سود سرشاری به دست می‌آورند.

تهران هم در سال ۲۰۱۷ نخستین آرت‌فر خود را تجربه کرد. پس از آن هم «تیرآرت» دو دوره به صورت حضوری و امسال به صورت آنلاین برگزار شد.

 

 

یکی از رویدادهای هنری سال ۲۰۲۱ که از روز گذشته آغاز شده، آرت‌فر لندن است. این رویداد از سال ۱۹۸۹ توسط مرکز طراحی کسب و کار لندن در ایزلینگتون ـ منطقه‌ای در لندن که امروز نیز نمایشگاه در آن برگزار می‌شود ـ با هدف ایجاد فضایی برای به نمایش گذاشتن برجسته‌ترین آثار هنر مدرن و معاصر تأسیس شد. آرت‌فر لندن ابتدا فقط با ۳۶ گالری انگلیسی راه‌اندازی شد و در سال گذشته به آمار ۱۲۹ گالری از ۱۴ کشور مختلف و بیش از ۲۳ هزار شرکت‌کننده دست یافت.

آرت‌فر لندن امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا و جهش آن در انگلستان به صورت حضوری برگزار نمی‌شود و در اتاق‌های نمایش آنلاین این آرت‌فر هر گالری حدود ۲۰ اثر را از هنرمندان خود به نمایش می‌گذارد. البته روزهای ۲۹ و ۳۰ دی‌ماه یک بازدید خصوصی و محدود به صورت حضوری در این دوره انجام شده است.

آرت‌فر لندن تا ۱۲ بهمن برپاست و ۵۰ گالری از سراسر جهان را میزبانی می‌کند. از ایران هم گالری باوان در این رویداد حضور دارد. گالری رابرت یانگ انگلستان هم که در کار نمایش و خرید و فروش عتیقه‌جات است، یکی از شرکت‌کنندگان در این رویداد هنری است و تعدادی بادنما (خروسِ باد) از جنس آهن و مس ارائه کرده است.

 


اندازه: ۶۷.۵ سانتی‌متر بلندی، ۵۲.۵ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۸۰ میلادی، قیمت: ۴۵۰۰ پوند (۱۴۰ میلیون تومان)

 


اندازه: ۶۹ سانتی‌متر بلندی، ۵۵ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۵۴ میلادی، قیمت: ۳۸۰۰ پوند (۱۱۸ میلیون تومان)

 


اندازه: ۷۱.۵ سانتی‌متر بلندی، ۸۹.۵ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۲۰ میلادی، قیمت: ۵۵۰۰ پوند (۱۷۱ میلیون تومان)

 


اندازه: ۶۶.۵ سانتی‌متر بلندی، ۶۰.۵ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۴۰ میلادی، قیمت: ۴۲۰۰ پوند (۱۳۱ میلیون تومان)

 


اندازه: ۸۸ سانتی‌متر بلندی، ۱۰۹ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۰۰ میلادی، قیمت: ۳۲۰۰ پوند (۹۹ میلیون تومان)

 


اندازه: ۸۵.۵ سانتی‌متر بلندی، ۸۴ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۷۰ میلادی، قیمت: ۳۵۰۰ پوند (۱۰۹ میلیون تومان)

 


اندازه: ۱۰۹.۵ سانتی‌متر بلندی، ۶۱ سانتی‌متر پهنا، سال ساخت: ۱۸۰۰ میلادی، قیمت: ۴۰۰۰ پوند (۱۲۵ میلیون تومان)

 

«بادنما» برای نمایش جهت و شدت وزش باد است و در شهرهای بندری مورد توجه مردم به ویژه صیادان و دریانوردان بود. در فرانسه که سواحل بسیار دارد یا انگلستان که از سه طرف در محاصره آب است، توجه ویژه‌ای به بادنما و نصب آن وجود داشته است. به همین دلیل، مردم روی دکل قایق‌ها یا بام ساختمان‌های خود بادنما نصب می‌کردند و چون اکثر این بادنماها به شکل خروس ساخته می‌شد ـ خروس در برخی کشورهای اروپایی نشانه خوش‌شانسی و پیروزی بر شر است ـ به «خروسِ باد» هم شهرت یافته‌اند.

 

در ایران هم خروس باد اگر چه طرفداری ندارد اما بعضاً کارکرد تزئینی پیدا کرده و خرید برخی مدل‌های آن با قیمتی در حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان امکان‌پذیر است.

انتهای پیام/





منبع خبر

خروس‌های چندصد میلیون تومانی + تصاویر بیشتر بخوانید »

خریدار تابلوی ۱۲ میلیارد تومانی کیست/ نکاتی پیرامون پولشویی در حراج تهران

خریدار تابلوی ۱۲ میلیارد تومانی کیست/ نکاتی پیرامون پولشویی در حراج تهران


 

خبرگزاری فارس؛ گروه هنر ـ محمد کلهر: شیوع ویروس کرونا برگزاری حراج تهران در تیرماه را لغو کرد و این حراج پس از یک سال، بار دیگر در دی‌ماه برگزار شد و مجموع فروش ۸۷ میلیارد و ۹۴۲ میلیون تومان را را رقم زد. در این حراج، تابلوی دو تکه (لت) از آیدین آغداشلو با فروش ۱۲ میلیارد تومانی، رکورد ۱۲ دوره پیشین حراج را شکست. این در حالی است که اثر یاد شده در برآورد اولیه بین ۱.۲ تا ۱.۶ میلیارد تومان قیمت‌گذاری شده بود. «خاطرات امید»‌ در سال جاری با تکنیک گواش و مدادرنگی روی مقوا خلق شده و مجموعاً ۷۶ در ۱۱۶ سانتی‌متر اندازه دارد.

 


یکی از آثار مجموعه «خاطرات انهدام»

 

این اثر در ادامه آثار آغداشلو از مجموعه «خاطرات انهدام» است؛ مجموعه‌ای که چهار دهه است ادامه یافته و بخشی از اصلی‌‌ترین آثار خالقش محسوب می‌شود. انسان‌های تصویر شده در این مجموعه، به فرد خاص تاریخی و یا اسطوره‌ای اشاره ندارند، بلکه مفهوم انسان را تصویر می‌کنند که به واسطه دور شدن از مرزهای اخلاق و سنت‌های گذشته، در حال تخریب و مرگی تدریجی است. کاتالوگ حراج تهران در ادامه توضیحات «خاطرات امید» ‌نوشته است: در این نقاشی، بر خلاف آثار پیشین، این بار تخریب و از میان رفتن نه در پیکره بلکه در فضای پیرامون آن‌ها بازنمایی شده است. این نقاشی دولته نمایانگر دو وجه زنانه و مردانه وجود انسانی است که به واسطه کمپوزیسیون ایستا در حالتی آرمانی و روبه‌روی یکدیگر ایستاده و به هم چشم دوخته‌اند.  نقاش به واسطه استفاده هنرمندانه از رنگ قرمز و سفید با نوارهای آبی، هر دو پیکره را در حالتی تجسم کرده که در عین تعادل با یکدیگر، یک جنس و مکمل هم دانسته می‌شوند؛ گویی یک روح در دو پیکر بسان زوجی زیبا و جوان در کنار هم ایستاده‌اند. اما جهانی که این زوج در آن به سر می‌برند در سیاهی فرو رفته و به واسطه شعله‌های آتش در حال سوختن، فروریختن و از میان رفتن است.

 

 

با این همه، برخی اثر «خاطرات امید» را نوعی کپی‌برداری از ایده اثر پیرو دلا فراچنسکو با نام «دوک و دوشس» می‌دانند.

 

 

 برخی هم آن را کپی اثر «دومنیکو گرلاندایو» نقاش قرن پانزدهم ایتالیامی‌دانند.

آغداشلو اثر دیگری هم در این دوره از حراج تهران با نام «خوشنویسی ساقط» داشت که ۴۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان ارزش‌گذاری شده بود و ۶۰۰ میلیون تومان چکش خورد. اما این همه حاشیه‌ها درباره حضور اثر آیدین آغداشلو در سیزدهمین حراج تهران نبود. بیشترین واکنش‌ها به این موضوع بود که چرا اثر نقاش حاشیه‌ساز طی ماه‌های اخیر، در حراج ارائه شده است که حالا رکوردشکنی کند، چرا که این موضوع نادیده‌گرفتن ادعاهای اثبات‌نشده برخی شاگردان و خبرنگاران درباره اوست. اما مدیر حراج تهران در این باره می‌گوید: «آنچه که ما درباره آقای آغداشلو می‌دانیم این است که او شاکی ندارد، اما خود او چندین فقره شکایت با عنوان افترا و تشویش اذهان عمومی تقدیم دستگاه قضایی کرده است. وی در حال حاضر شاکی است و کسانی‌که به او تهمت زده‌اند، متشاکی.»

از سوی دیگر برخی کاربران فضای معتقد بودند بالابردن غیرعادی قیمت یک اثر، احتمالاً مرتبط با پولشویی و مافیای هنر است و نهادهای نظارتی باید به این موضوع ورود کنند. عده‌ای هم مدعی شدند خریدار اثر ۱۲ میلیاردی، حامی حراج تهران است اما برخی حاضران در حراج، این موضوع را رد می‌کنند. مدیر حراج تهران در این باره می‌گوید: «خریدار اثر آغداشلو نماینده یک شرکت بود که طبعاً شخصیت حقوقی دارد. سایر افراد رقابت کننده هم اشخاص حقیقی بودند. حراج‌های معتبر دنیا مجاز به اعلام نام خریداران آثار نیستند و خود آنها اگر مایل باشند می‌توانند خود را معرفی کنند. ما تنها با دستور قضایی می‌توانیم اسامی خریداران یا فروشندگان را در اختیار مسئولین قرار دهیم.»

درباره برخی حاشیه‌های سیزدهمین حراج تهران با علیرضا سمیع‌آذر مدیر حراج تهران گفت‌و‌گو کردیم. او در دهه هشتاد مدیر دفتر هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رییس موزه هنرهای معاصر تهران بود. سمیع‌آذر از سال ۲۰۰۶ تا کنون هم مشاور حراج کریستیز است.

 

 

* با توجه به حاشیه‌های اخیر آقای آغداشلو و شایعاتی که درباره این نقاش وجود دارد، آیا بهتر نبود از پذیرش اثر او در این دوره از حراج امتناع کنید؟

ارایه اثر یک هنرمند در هر نمایشگاهی در گالری موزه و یا حراج، به معنای اظهارنظر درباره شرایط اخلاقی وی نیست؛ این موضوع در همه جای دنیا یک قاعده است. اثر هنری شخصیت مستقلی دارد، ممکن است هنرمندی از نظر اخلاقی بسیار قابل احترام باشد اما اثرش شایستگی ارائه را نداشته نباشد و یا برعکس.  آثار دوره سیزدهم حراج تهران را مطابق معمول به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستادیم، همه آثار تایید و مهر شدند، دو اثر از آیدین آغداشلو هم جزء همین آثار بودند و مجوز گرفتند.

آثار دوره سیزدهم حراج تهران را مطابق معمول به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستادیم، همه آثار تایید و مهر شدند، دو اثر از آیدین آغداشلو هم جزء همین آثار بودند و مجوز گرفتند

فراتر از شبهات و شایعه‌ها، آنچه که ما درباره آقای آغداشلو می‌دانیم این است که او شاکی ندارد اما خود او چندین فقره شکایت با عنوان افترا و تشویش اذهان عمومی تقدیم دستگاه قضایی کرده است. وی در حال حاضر شاکی است و کسانی‌که به او تهمت زده‌اند متشاکی. اگر هم شکایتی باشد باید بررسی شود و مقام محترم قضایی در این خصوص حکم دهد.

در چنین وضعیتی ما نمی‌توانیم پیشاپیش قضاوتی انجام دهیم و بگوییم لابد شایعات درست است و بر این اساس اثر هنرمندی را که همیشه در حراج تهران و اغلب حراج ها بوده؛ صرفا به خاطر شائبه‌ها خارج کنیم.

* پیش‌تر گفته‌اید که در حراج تهران بارها با بازارگرمی برخی برای بالابردن قیمت یک اثر مواجه شده‌اید، و اگر متوجه آن شوید، از ادامه حضور اثر هنرمند در حراج جلوگیری می‌کنید. آیا افزایش نامعقول ۱۰ برابری قیمت یک اثر، بازارگرمی برای آن نیست؟ آیا نباید حراج این اثر ملغی شود؟

در حراج‌ها تلاش می‌شود اثر به شکل شایسته ارائه، تحلیل و معرفی شود. این «بازارگرمی» به مفهوم منفی و تحقیرآمیز نیست، اگر این چنین باشد هر تجارتی را می‌توان با این لحن به چالش کشید. آنچه که من گفته‌ام این است که برخی افراد در حراج‌ها، کار خود را به طور تصنعی توسط دوستانِ‌شان افزایش قیمت می‌دهند و به این طریق یک فروش مصنوعی صورت می‌گیرد. حتی در این موارد هم ما نمی‌توانیم فروش را به صرف مشکوک بودن، لغو کنیم چون بهرحال صورت گرفته است. در این موارد صرفاً می‌توان از ارائه اثر هنرمند در حراج بعدی جلوگیری کرد که پیش از این هم چند بار انجام شده است. با این حال باید در نظر داشت این موارد مربوط به کسانی است که نیاز به مطرح شدن دارند و کمابیش ناشناخته هستند، هنرمندی در جایگاه آیدین آغداشلو که از اساتید هنر ایران است و همیشه در همه حراج‌ها پای ثابت بوده، نیازی به بازارگرمی، تبلیغ و معرفی به این معنا ندارد. آثار امثال او یا پرویز تناولی و محمد احصایی، به حراج اعتبار می‌دهند نه اینکه حراج بخواهد با بازارگرمی به کار آنها اعتبار دهد.

۷ مجموعه‌دار حاضر در سالن ـ شامل یک شخص حقوقی و ۶ شخص حقیقی ـ در مزایده خرید اثر آغداشلو رقابت داشتند و این به معنای بازارگرمی نبود

 در مورد اثر آقای آغداشلو در حراج اخیر رقابت کاملاً طبیعی و سالم ابتدا با مزایده ۷ مجموعه‌دار حاضر در سالن صورت گرفت. رقابتی که بسیار گرم بود و ما که شاهد آن بودیم نمی‌دانستیم در نهایت کدامیک از آنها برنده نهایی خواهدشد. ده‌ها نفر در سالن شاهد بودند و همه چیز در اصول کاملاً صحیح و مطابق قواعد حراج بود.

تمام شاهکارهای تاریخ هنر که در حراج‌ها با رقم‌های هنگفتی به فروش رسیدند چنین فضایی را شاهد بوده‌اند. در حراج تهران هم این وضعیت که به افزایش چند برابری اثر منتهی شده، بارها اتفاق افتاده است. مجسمه آقای پرویز تناولی که در سال ۲۰۰۸ در حراج کریستیز به قیمت ۲.۸ میلیون دلار به فروش رسید، برآورد پایه ۴۰۰ هزار دلار داشت که نهایتاً ۷ برابر به فروش رفت. بیش از نیمی از رقابت هم تنها توسط دو نفر صورت گرفت تا تبدیل به رکورد فروش آثار هنری خاورمیانه شد. واقع‌بین باشیم، در مقیاس بین‌المللی اثر آقای آغداشلو در این حراج به رقم حدود ۵۰۰ هزار دلار رسید که هنوز با آن رکورد یا رکوردهای هنرمندانی همچون زنده‌رودی و احصایی خیلی فاصله دارد.

 

 

* با توجه به حساس‌شدن افکار عمومی و پرسش‌های بیشمار درباره خریدار اثر ۱۲ میلیاردی آقای آغداشلو، خریدار چه شخص حقیقی یا حقوقی است؟

خریدار اثر آغداشلو نماینده یک شرکت بود که طبعاً شخصیت حقوقی دارد. سایر افراد رقابت‌کننده هم اشخاص حقیقی بودند. حراج‌های معتبر دنیا مجاز به اعلام نام خریداران آثار نیستند و خود آنها اگر مایل باشند می‌توانند خود را معرفی کنند. ما تنها با دستور قضایی می‌توانیم اسامی خریداران یا فروشندگان را در اختیار مسئولین قرار دهیم. در حراج‌های گذشته خریدارانی با تمایل شخصی اقدام به معرفی خود و آثار خریداری شده کردند.

حراج تهران تنها با دستور قضایی می‌تواند اسامی خریداران یا فروشندگان را در اختیار مسئولین قرار دهد

درباره حساسیت افکار عمومی باید گفت افکار عمومی داخل جامعه هنری اتفاقاً در این قضایا اغلب طرفدار آقای آغداشلو بوده و هست. استادی که صدها شاگرد تربیت کرده و تعدادی از هنرمندان در حراج‌ها در دوره‌ای شاگرد او بوده‌اند. ایشان با نهادهای فرهنگی کشور و انجمن‌های هنری همکاری موثر و صمیمانه داشته‌اند. به نظرم این بخش از افکار عمومی که شما می‌فرمایید به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های زرد خارج از کشور مربوط می‌شود که چندان ملاک ما نمی‌تواند باشد.

 

 

* درباره مواردی که پیرامون پولشویی در حراج تهران مطرح می‌شود، چه نکاتی را رعایت می‌کنید تا امکان آن به حدقل برسد؟ آیا تاکنون با نمونه‌هایی مواجه بوده‌اید؟

هیچ مورد پولشویی در حراج تهران وجود نداشته و نمی‌تواند باشد. این را صریح می‌گویم چون از آن اطمینان کامل دارم. کسانی که این شائبه‌ها را مطرح می‌کنند یا پول‌شویی را نمی‌دانند چیست و یا حراج را نمی‌شناسند. اگر شما حجم زیادی از پول کثیف داشته باشید و بخواهید دور از چشم مسئولین آن را به چیزی تبدیل کنید، بدترین کار آن است که بیایید در حراج که صدها نفر حاضرند و مراسم به صورت زنده پخش و ثبت می‌شود، در جلوی دوربین‌های صدا و سیما و رسانه‌ها آن را هزینه کنید تا همه ببیند چه میزان خرید کرده‌اید! و شاید بهترین کار این است که بروید سراغ فروش‌های خصوصی و زیرزمینی بدون فاکتور و شاهد و خارج از شبکه بانکی پولی را ردوبدل و چیزی را خریداری کنید.

بر حراج نه فقط مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بلکه بازرسان دارایی و حتی نیروی انتظامی نظارت دارند

کار حراج‌ها این است که از فروش‌های پنهان و زیرزمینی جلوگیری کنند، فروش‌ها را عیان کنند تا مسئولان دولتی روی آن نظارت داشته باشند. بر حراج نه فقط مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بلکه بازرسان دارایی و حتی نیروی انتظامی نظارت دارند. ما تصور نمی‌کنیم کسی برای پولشویی سراغ ما بیاید و این شائبه را هیچ کارشناس اقتصادی مطرح نکرده. وقتی کل فروش حراج را بین حدود ۶۰ خریدار آثار آن تقسیم کنید، مبلغ چندانی نمی‌شود که بتوان آن‌را با ارقام پول‌شویی مقایسه کرد. حتی اگر کل فروش آثار یکصد هنرمند شاخص کشور را هم در نظر بگیرید، قیمت یک آپارتمان در بالای شهر نمی‌شود.

انتهای پیام/





منبع خبر

خریدار تابلوی ۱۲ میلیارد تومانی کیست/ نکاتی پیرامون پولشویی در حراج تهران بیشتر بخوانید »

سازنده تندیس شهید سلیمانی: رفته بودم که به ایران برنگردم

سازنده تندیس شهید سلیمانی: رفته بودم که به ایران برنگردم


 

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار تجسمی خبرگزاری فارس، پس از شهادت سردار سلیمانی، تندیس‌ها و مجسمه‌های متعددی از این شهید مقاومت ساخته شد که برخی شباهت‌‌های لازم را به سردار دل‌ها نداشتند، برخی هم از کیفیت و شباهت مطلوبی برخودار بودند. اما بدون شک، شبیه‌ترین تندیس به شهید سلیمانی همانی است که شب گذشته با حضور برخی هنرمندان و سینماگران کشور در برج میلاد رونمایی شد.

این مجسمه هایپررئال (واقع‌گرایانه) را «حمید کنگرانی فراهانی» ساخته که اصالتاً اهل تفرش در استان مرکزی است. او که متولد سال ۱۳۵۸ است، هنر را به صورت خودآموخته دنبال کرده و در دانشگاه دامپزشکی خوانده است!

 

 

کنگرانی درباره ماجرای علاقه‌مند شدنش به مجسمه‌سازی می‌گوید: از کودکی نقاشی می‌کردم و وقتی به سنین نوجوانی رسیدم، مجسمه‌‌سازی را هم آغاز کردم. روزی از روزها، در اخبار تلویزیون گزارشی از موزه «مادام توسو» لندن (شامل تندیس‌های مومی از افراد مشهور جهان) دیدم و با خودم گفتم من هم باید این کار را انجام دهم. آن زمان ساخت مجسمه‌های هایپررئال در ایران وجود نداشت، تندیس‌هایی در موز‌ه‌های مردم‌شناسی شامل آدمک‌هایی برای نشان‌دادن لباس‌های محلی و قومیت‌ها موجود بود. اینترنتی هم وجود نداشت که بتوان از آن کسب اطلاعات کرد.

* شهید قاضی‌طباطبایی اولین مجسمه حرفه‌ای من بود

حدوداً ۱۷ ساله بود که موزه عبرت ایران فراخوانی برای مجسمه‌سازی از زندانیان مشهور این مکان (کمیته مشترک ضدخرابکاری) منتشر کرد. کنگرانی می‌گوید: مراجعه کردم و با اینکه نمونه کار نداشتم اما مدیر وقت موزه به بنده اعتماد کرد و افتخار دارم اولین کار هایپررئالم را ساختم که شهید قاضی‌طباطبایی بود. آن کار بازتاب خوبی داشت و با عقد قرارداد برای ساخت مجسمه دیگر افراد زندان کمیته وارد کار حرفه‌ای شدم.

این مجسمه‌ساز که سابقه ساخت تندیس افراد مشهور سینمایی را هم در کارنامه دارد، درباره ورودش به این عرصه توضیح می‌دهد: به واسطه آقای داریوش نصیری – که از هنرمندان تئاتری است  و با هم تئاتر کار می‌کردیم- با استاد عزت‌الله انتظامی آشنا شدم و اولین مجسمه ایشان را در سال‌های ابتدایی دهه ۸۰ ساختم که اکنون در خانه‌موزه ایشان است. با این کار به عنوان پیشرو در سبک هایپررئال ایران مطرح شدم و همان سال‌ها از طرف بنیاد نوابغ برلین برای تحصیل به آلمان دعوت شدم. چون سربازی نرفته بودم،‌به رغم پیگیری‌های فراوان از سوی بنیاد و وزارت امور خارجه، نتوانستم بورس تحصیلی بگیرم و از این بابت گله‌مندم. حتی سردار زاده‌کمند به بنیاد ملی نخبگان نامه نوشتند اما توجهی به آن نامه نکردند. البته بعداً که رزومه بنده را در بنیاد ملی نخبگان بررسی کردند، بابت برخوردشان عذرخواهی کردند و گفتند ما در زمینه علمی کار می‌کنیم و صلاحیت تشخیص اثر هنری را نداریم.

* در دانشگاه دامپزشکی خواندم

کنگرانی در پاسخ به این پرسش فارس که چرا در دانشگاه رشته هنر را ادامه نداده است، می‌گوید: می‌خواستم در هنرستان، رشته هنرهای تجسمی را دنبال کنم؛ آن زمان هم چند نقاشی و مجسمه به عنوان نمونه کار داشتم اما بخاطر نمره پایین ریاضی‌ام مرا نپذیرفتند! به همین دلیل رشته تجربی را ادامه دادم. هنگام کنکور، چون ریز دروس رشته هنر را بررسی کرده بودم، جذابیتی نیافته بودم بنابراین در دانشگاه هم دامپزشکی خواندم. جالب اینکه در این رشته کالبدشناسی، بافت شناسی، عضله‌شناسی و… داشتیم و طی آن به طور فلسفی با آناتومی حیوان و انسان آشنا شدم و این موضوع در کار بسیار به من کمک کرده است.

 

 

این هنرمند مجسمه‌ساز یادآور شد: در مقطعی که تندیس استاد علی نصیریان را ساخته بودم، مدیر موزه «مادام توسو» آن را دیده بود و به مدت دو هفته برای خلق اثر به این موزه دعوت شدم. اما همچنان سربازی نرفته بودم و به همین دلیل با اینکه تشکیل خانواده داده بودم، دنبال کارهای سربازی رفتم که البته متوجه شدم بیماری دارم و همین موضوع موجب معافیت پزشکی‌ام از سربازی شدم.

* انجمن مجسمه‌سازان ایران عضویتم را نپذیرفت!

وی در پاسخ به این پرسش که چرا عضو انجمن هنرمندان مجسمه‌ساز ایران نیست، گفت: با اینکه دو بار درخواست رسمی برای عضویت دادم، چون برای ارسال رزومه به کشورهای خارجی و همچنین بیمه هنرمندان نیاز داشتم؛ اما انجمن مجسمه‌سازان ایران درخواست مرا رد کرد و به همین دلیل از آن‌ها گله‌مندم. در حالی که نه تنها در ایران، که در کشورهای آلمان، کانادا، بلاروس، ترکیه و عراق آثار من موجود است.

این سرخوردگی‌ها باعث شده بود که کنگرانی از ایران مهاجرت کند. مدتی در آلمان بود؛ یک سالی را هم بلاروس گذراند و سپس در ترکیه مستقر شد و آنجا کارگاه برپا کرد، چون ارسال آثار به اروپا بسیار راحت بود. خودش در این باره می‌گوید: حقیقتش رفته بودم که به ایران برنگردم، چون گله‌مند بودم. حتی از انجمن‌های یهودی پیشنهاد تغییر دین و حمایت را داشتم اما نپذیرفتم، چون عاشق سرزمینم هستم. این‌ها هم شعار نیست؛ واقعیت قلبی است.

* ماجرای بازگشت به ایران

سال آخر شهردار بودن محمدباقر قالیباف بود که برای تکمیل موزه مشاهیر ایران از کنگرانی دعوت شد و او به ایران بازگشت. این هنرمند توضیح ‌داد: آن زمان اوج رذالت‌های داعش و رشادت‌های حاج قاسم سلیمانی بود. به ایشان علاقه بسیاری داشتم و نامه‌ای نوشتم و ابراز علاقه کردم اولین کاری که در ایران می‌سازم، تندیس ایشان باشد ـ چون قهرمان ملی است ـ البته که حاج قاسم نمی‌پذیرفت.

 

 

وی افزود: پس از اعلام شهادت سردار سلیمانی، بلافاصله به دکتر جعفری مدیرعامل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پیام دادم و برای ساخت تندیس شهید سلیمانی اعلام آمادگی کردم و ماحصل آن تندیسی از حاج قاسم شد که طی ۱۸ روز ساختم.

 

 

کنگرانی درباره دومین تندیسی که از شهید سلیمانی ساخته و اخیراً رونمایی شده است، گفت: از بنیاد شهید سلیمانی و خانواده معظم ایشان با بنده تماس گرفتند و موضوع ساخت تندیس را مطرح کردند و افتخار داشتم تندیس ایشان را در نخستین سالگرد شهادت بسازم.

 

 

* خمیر مجسمه‌ها نوعی پلیمر مخصوص است

ساخت هر تندیس بین یک و نیم تا ۲ ماه طول می‌کشد. به عنوان نمونه، تندیس اخیر شهید سلیمانی طی ۴۰ روز ساخته شده است. مواد این تندیس‌ها نوعی سیلیکون پلیمری است که مخصوص مجسمه‌سازی است و تفاوتش با مواد سابق این است که می‌توان آن را رنگ کرد و حتی شست‌وشو داد. 

کنگرانی که در فیلم «غلامرضا تختی» به تهیه‌کنندگی سعید ملکان هم مسئولیتگریم سه‌بعدی را بر عهده داشته است، درباره وزن هر تندیس گفت: معمولاً تندیس‌ها ۴۰ کیلوگرم هستند و البته فقط صورت و نقاطی از بدن که دیده می‌شود ـ مانند دست‌ها ـ با خمیر سیلیکون ساخته می‌شود، چون این خمیر بسیار گران است و برای تهیه آن مجبوریم آن را به صورت مسافری وارد کشور کنیم.

 

او ابراز امیدواری کرد: آکادمی‌هایی که در ایران هستند، کار مجسمه‌سازی را جدی بگیرند. چون هر هنری به یک سری مبانی نیاز دارد و لازم آن را درست بیاموزیم و آموزش دهیم. شبیه‌سازی بسیار کار سختی است، چون در تصویری‌سازی دو بعدی از یک وجه نگاه می‌کنیم اما در سه‌بعدی باید مختصات را در ذهن اسکن سه‌بعدی کنیم و سپس آن را روی مجسمه پیاده کنیم. در مجسمه‌های قبلی مانند آیت‌الله رفسنجانی، ابعاد را از روی مدل واقعی اندازه می‌گرفتم تا نزدیک‌ترین حالت به فرد باشد، اما برای شهید سلیمانی این موضوع امکان‌پذیر نبود و از روی حافظه و تجربه، ابعاد را به دست آوردم و ساختم.

 

 

انتهای پیام/





منبع خبر

سازنده تندیس شهید سلیمانی: رفته بودم که به ایران برنگردم بیشتر بخوانید »

خوش‌نویس ژاپنی: فرهنگ و هنر قشنگ ایران را به مردم ژاپن معرفی می‌کنم+تصاویر

خوش‌نویس ژاپنی: فرهنگ و هنر قشنگ ایران را به مردم ژاپن معرفی می‌کنم+تصاویر


 

خبرگزاری فارس؛ گروه هنر ـ محمد کلهر: تماشای الفبای ژاپنی و تلاش برای فهم آن دشوار است؛ این دقیقاً همان حسی است که یک ژاپنی‌زبان هنگام تماشای کلمات فارسی و خوشنویسی ایرانی تجربه می‌کند. اما وقتی پای علاقه و پشتکار به میان می‌آید، این پیش‌فرض ذهنی دگرگون می‌شود. درست همان اتفاقی که ۴۰ سال پیش برای خانم «هیساکو تسونودا» رخ داد.

او که متولد ۱۷ مارچ ۱۹۵۷ میلادی (۲۶ اسفند ۱۳۳۵ خورشیدی) است، در دوران دانشجویی در دانشگاه واسدا (قدیمی‌ترین دانشگاه خصوصی ژاپن) رشته تاریخ مشرق‌زمین می‌خواند و زبان فارسی را به عنوان زبان دوم انتخاب می‌کند. خودش می‌گوید: در سال ۱۹۸۳ بعد از پایان دانشگاه، یادگیری زبان فارسی را نزد آقای کیمینوری ناکامورا (مترجم «بوف کور» صادق هدایت) به مدت ۸ سال ـ هفته‌ای یک بار ـ ادامه دادم تا خواندن و نوشتن را یاد بگیریم.

 


خانم هیساکو تسونودا هنگام آموزش زبان فارسی به نوآموزان ژاپنی

 

* خوشنویسی را مکاتبه‌ای یاد گرفتم

او تأکید می‌کند که متخصص زبان فارسی نبوده و الان هم نیست، فقط آن را دوست دارد: یک روز استادم به من کتاب «راهنمای هنر» ‌را نشان داد که در آن درباره خط خوشنویسی ـ آن هم به نستعلیق زیبا ـ نوشته شده بود. واقعاً متعجب شدم، چون آن زمان نمی‌دانستم که در ایران هم مانند ژاپن هنر خوشنویسی وجود دارد. الان هم اکثر ژاپنی‌ها این موضوع را نمی‌دانند! به این خاطر، برگزاری نمایشگاه و کارگاه خوشنویسی خیلی مهم است.

«در ژاپن حتی یک کتاب خوشنویسی فارسی نبود و من که آن زمان ۳۱ سال داشتم، به صورت مکاتبه‌ای با انجمن خوشنویسان ایران طی یک سال و نیم، خوشنویسی را از استاد حسن سخاوت یاد گرفتم.» خانم تسونودا با بیان این جملات، ادامه می‌دهد: نمی‌دانستم چطور باید قلم بتراشم. در نامه از استاد درباره این موضوع پرسیدم. مدتی بعد، یک بسته به دستم رسید و استاد زحمت کشیده بودند و چند قلم نی تراشیده‌شده برایم فرستاده بودند، اما متأسفانه همه در راه شکسته بودند. اما این نشان داد که چقدر ایرانی‌ها مهربان هستند، این یکی از خاطرات شیرین من است.

 


خوشنویسی «شاهنامه» توسط خانم تسونودا

 

* قلم نی و لیقه در ژاپن وجود ندارد

او در پاسخ به این پرسش که آیا ابزار خطاطی و لوازم خوشنویسی ایرانی در ژاپن قابل تهیه است یا خیر، توضیح می‌دهد: قلم نی و لیقه در ژاپن وجود ندارد، به خاطر همین برخی اوقات که دوستانم از ژاپن به ایران مسافرت می‌کنند، از آن‌ها درخواست می‌کنم وسایل خوشنویسی را برایم بخرند. البته در ژاپن قلم بامبو وجود دارد و می‌توان از آن استفاده کرد، مرکب ژاپنی هم اگر چه با مرکب ایرانی تا حدودی فرق دارد، اما جنس خوبی دارد و به همین دلیل معمولاً در کلاس از آن استفاده می‌کنم، به جای لیقه هم از پنبه و اسفنج استفاده می‌کنم.

این هنرمند خوش‌ذوق ژاپنی می‌گوید: حدود ۳۰ سال است که به خوشنویسی ایرانی علاقه‌مندم و ضمن سفر به ایران در سال ۱۹۹۱، به مدت سه سال در تهران، در انجمن خوشنویسان ایران نزد مرحوم استاد حسن سخاوت و استاد حمید غبرانژاد تعلیم خط دیدم. بعد از بازگشت به ژاپن، از سال ۱۹۹۴ تا کنون به تدریس زبان فارسی و آموزش خوشنویسی مشغولم و از سال ۲۰۰۶ هر سال نمایشگاه خوشنویسی برگزار می‌کنم.

 

 

* می‌خواهم فرهنگ و هنر قشنگ ایران را به مردم ژاپن معرفی کنم

خانم تسونودا درباره این پرسش فارس که به شعرهای کدام شاعران ایرانی علاقه‌مند است، گفت: معمولاً سرمشق استادان خوشنویسی،‌ شعرهای فارسی است؛ به همین دلیل مجبورم شعرهای سعدی، حافظ، خیام، مولانا و همه را مطالعه کنم. در ژاپنی به هنر خوشنویسی شو-دو می‌گویند؛ «شو» یعنی نوشتن و «دو» یعنی راه و طریق؛ شاید من یک دم عمر را غنیمت بشمرم و در طریق طولانی و سخت خوشنویسی، گام‌به‌گام راه بروم.

 

شعرخوانی خانم تسونادا به زبان فارسی

 

این شعر خیام را در آثارم زیاد نوشته‌ام: ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم، وین یکدم عمر را غنیمت شمریم، فردا که ازین دیر فنا درگذریم، با هفت هزار سالگان سر بسریم.

 

 

این هنرمند ۶۳ ساله درباره فعالیت‌های آموزشی حال و آینده خود توضیح می‌دهد: با لطف و کمک آقای دیوسالار (رایزنی فرهنگی ایران در ژاپن) در رایزنی فرهنگی، زبان فارسی و خوشنویسی تدریس می‌کنم و اگر ممکن باشد از این به بعد هم می‌خواهم با همکاری رایزنی، فعالیت‌های خودم را ادامه دهم تا فرهنگ و هنر قشنگ ایران را به مردم ژاپن معرفی کنم.

انتهای پیام/





منبع خبر

خوش‌نویس ژاپنی: فرهنگ و هنر قشنگ ایران را به مردم ژاپن معرفی می‌کنم+تصاویر بیشتر بخوانید »