محمود احمدی نژاد

بنده خدا! مطمئن هستید ترور نشده‌اید؟

بنده خدا! مطمئن هستید ترور نشده‌اید؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، محمد ایمانی در صفحه شخصی خود در شبکه‌های اجتماعی نوشت: در یک دورهمی تبلیغاتی، یکی می گوید درباره ترورتان روشنگری کنید. و دیگری پاسخ می دهد من هم معتقدم بحث ترور جدّی است. خودشان می‌کشند، خودشان هم مراسم عزاداری برپا می‌کنند و بعد دیگران را متهّم می کنند”.

بنده خدا! مطمئن هستید که هنوز ترور نشده اید و در سلامت به سر می برید؟ همه ترور ها که با بمب و گلوله و سمّ نیست. کم نیستند چهره هایی که ترور فیزیکی نشدند؛ اما “غرور” و نفوذی ها”، چنان آنها را  دچار مسخ شخصیت و هویت کردند که مرتکب خودزنی شدند و تمام آبرو و اعتبار خود را نابود کردند.

مهره دشمن شدن، عار است. اما زشت‌ تر، آن است که کسی در موفقیت افسری یا ژنرالی باشد و از سوی حریف «سربازگیری» شود. تاریخ اسلام تا امروز، پُر است از همین سربازگیری‌های از خواص در خدمت اردوگاه دشمن. و ساقط شدن از اعتبار انقلابی به دست خود آنها.

دو شخصیت معروف که ترور نرم و پیشمرگ نقشه دشمن شدند، یکی جناب طلحه الخیر است؛ و دیگری، جناب زبیر که “سیف الاسلام” و “منّا اهل البیت” شده بود. اما چنان دچار فریفتگی و جاه طلبی و غرور شدند که از خود نپرسیدند اردوگاه امویان، چرا از رفتار آنها به وجد می آیند و برای شان کف و سوت می زنند؟ و چرا حمایت شان می کنند؟ زبیر و طلحه وقتی ترور شدند که همین حمایت ها و تحسین ها را دیدند و حال شان، از کردار شان بد نشد.

طلحه از یاد برده بود که همین چند وقت پیش چگونه بساط اشرافیت امثال مروان بن حکم را بر هم زده بودند. اما مروان که از یاد نبرده بود! مروان‌ ها با جنگ جمل، هم از امیر مؤمنان (ع) انتقام گرفتند و هم از هم‌ اردوگاهی‌ های جدید خود، طلحه و زبیر.

تیری که به طلحه اصابت کرد و او را از پا درآورد، از جانب سپاه امیر مومنان پرتاب نشده نبود؛ او توسط هم اردوگاهی جدیدش مروان ترور شد و وقتی کار از کار گذشت، با حسرت گفت: «خون هیچ بزرگی، مانند من به هدر نریخت»!

بعدها امیر مومنان (ع) بالای جنازه همین ها فرمود “پیوسته منتظر پیامدهای غدر و خیانت شما بودم و با فراست خود، آثار فریفتگی را در سیمای شما می دیدم؛ لباس دین، شما را می پوشاند و صدق نیت و بصیرتم، مرا بر باطن شما آگاه می کرد”.

شخصیت انقلابی سومی که حیثیتش قربانی ترور نرم شد، فقیه انقلابی و زندان کشیده ای بود که در دوران رهبری امام خمینی (ره)، قائم مقام رهبری امام (ره) شد؛ اما منافقینی که از جمله قاتل فرزندش بودند، در بیت او رخنه کردند و ذهن او را چنان مسموم کردند که وکیل مدافع جنایتکاران و دشمنان دین و ملت شد. شد “مجتهد و روحانی واقعی” (!) از آن جنس که رادیو فردا و بی بی سی ترویج کردند.

قربانی چهارم ترور نرم، همان شخصیتی است که ترورش توسط منافقین در ابتدای انقلاب ناکام ماند و بارها از منافقین قدیم و جدید، تهمت و ناسزا شنید؛ اما چون مراقب اطرافیان نبود و هیجان و غرور بر عقل او غالب آمد، به ابزار دست دشمنان تبدیل شد. بازیچه ای برای ایجاد آشوب نیابتی و دودسته کردن  مردم.

چنان ناشنوا و نابینا شده بود که در هشت ماهه فتنه ندید و نشنید آشوبگران می گویند “انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است”. خطیب بسیاری از روزهای قدس، نشنید که از زبان رژیم صهیونیستی می گویند “نه غزه، نه لبنان“. بعد هم در اثر مشورت های مسموم، مدعی شد روزگار فردا روزگار مذاکره است، نه موشک!

“ترور نرم” در دستور کار بود که ارگان اینترنتی گروهک ملی- مذهبی، 19 آبان 91 درباره همین شخصیت سیاسی نوشت: «پرسش اساسی این است که با […] چگونه باید رفتار کرد؛ او که در کارنامه‌اش قلع و قمع دیگران را به طور پررنگ دارد و در تصمیم‌های بزرگ جزو تصمیم‌سازان بوده و اکنون با ما افق مشترک پیدا کرده، تکلیف چیست؟ آیا باید تاریخِ او را به فراموشی سپرد یا به طور تاکتیکی فعلاً در مورد او سکوت کرد تا اگر زوری دارد ضربه‌اش را به حکومت بزند و بعد که نوبت خود او رسید به حسابش رسید، یا این که اصولاً تاریخ او را فاش‌گویانه بر سر کوی و برزن فریاد زد و از هر سازش و حمایتی از او تن زد؟»

ارگان گروهک ملی- مذهبی ادامه می‌دهد: «اگر بر این باشیم که باید پراگماتیستی عمل کرد؛ خیلی زود می‌توان به این رسید که پس حمایت از […] به صلاح است. چرا که او به تحقق خواسته‌ های ما کمک می‌کند، فارغ از این که دیگران در مورد ما چه فکر می‌ کنند و اگر آرمان‌ خواهانه عمل کنیم هرگز به زیر علم کسی چون او نخواهیم رفت. هرگز نباید از گناه اینان گذشت، اما باید با ایشان تاکتیکی برخورد کرد؛ یعنی سکوت کرد تا وقت آن برسد.»

دشمن، گاه انتقام سالیان خود از افراد خوش سابقه را به واسطه زمینگیر شدن آنها می‌گیرد؛ چنان که نه تنها از همراهی با جبهه خودی باز می‌‌مانند، بلکه تبدیل به مسئله و حتی پیاده نظام انتحاری و پیشمرگ نقشه‌های دشمن می‌‌شوند. اینجا برخلاف جنگ و جهاد، قربانی شدن نه تنها فضیلت نیست، بلکه عین سرشکستگی است.

شعار‌های اسلام و انقلاب را سر دست گرفتن، سربازی ولایت را کردن و با آمریکا و اسرائیل رویارو شدن کجا؟ و صید منفعل و نیمه جانی برای رسانه های ضد انقلاب یا تردید افکنی های منافقین کجا؟! حمله به دروغ هولوکاست و به هم ریختن بنیان برپایی رژیم صهیونیستی کجا و انکار اظهارات ضد رژیم صهیونیستی خود در گذشته کجا؟

دعای “و اجعلنا من المسشهدین بین یدیه” کجا، زیر سوال بردن دفاع از حرم اهل بیت (ع) در سوریه و عراق کجا، تخطئه سردار سلیمانی کجا، و شرکت ریاکارانه در یادواره شهدای مدافع حرم در آمل کجا؟!

سنگ مردم و نظام را به سینه زدن کجا، و تعطیل کردن مسئولیت در چند سال آخر مدیریت (در اوج فشار های تحریمی دشمن) کجا؟ مسئولیت کجا و سرگرم حاشیه سازی شدن کجا؟

تلخ است که انسان از فرماندار شهر ری در دولت دهم بشنود: چند روز بعد از جریان خانه‌ نشینی، بنده برای سفر استانی دولت مجبور شدم به جلسه‌ای با آقای [“ب” معاون اجرایی]  بروم. تنها جلسه‌ای که با ایشان داشتم، تلخ‌ ترین جلسه آن دوره عمرم شد. آقای […] که ارتباط بنده را با جریان ستادهای مردمی در سراسر کشور و بچه‌های انقلابی می‌دانست، پرسید بچه‌ها نظرشان نسبت به قضیه خانه‌نشینی چیست؟ بنده توضیح دادم که […] در پازل دشمنانش حرکت کرد و هر عاقلی این را می‌فهمد.

او که عصبانی شده بود گفت: پنج شش سال است در این کشور مثل… شبانه‌ روزی کار می‌کنیم و آقایان اطلاعات سپاه و بیت می‌ روند پزش را جلوی مردم می‌ دهند (!) و پشت سر، ما را می‌کوبند. اشکالی ندارد ما هم از فردا کار نمی‌ کنیم.(!) بله از فردا کار نمی‌کنیم که معلوم بشود در کشور فقط ما هستیم که می‌ توانیم کشور را بگردانیم. ببینیم در سخنرانی‌ هایشان چه دارند به مردم بگویند. و آن وقت به دست و پایمان می‌ افتند”.!

آقای فرماندار ادامه می دهد : “اما حرف […] علی رغم باورمان اجرایی شد، ۲ سال رییس جمهور و معاونین و مسئول دفترش کشور را رها کردند آن هم در اوج تحریم‌ها. ‏این را از جدول جلسات، که جای رئیس، معاون اول می‌رفت ‏و کاهش حجم تصمیم، اقدام و برنامه ها و سفرها و از هم گسیختگی کارها می شد فهمید”.

رهبر انقلاب، سوم آذر 1395 درباره جنگ نرم فرمودند «جنگ نرم، خیلی خطرناک‌تر از جنگ سخت است. در جنگ سخت، جسم‌ها به خاک و خون کشیده می‌شوند [ولی] روح‌ها پرواز می‌کنند و می‌ روند به بهشت. در جنگ نرم، اگر خدای ناکرده دشمن غلبه بکند، جسم‌ها پروار می‌شوند و سالم می‌مانند، روح‌ها می‌روند به قعر جهنم؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است».

همه ما، قربانیان ترور فیزیکی را تجلیل می‌کنیم؛ اما آیا قربانیان ترور نرم هم که لگد به جبهه خودی می‌زنند، قابل تقدیرند؟ یا مستوجب عتاب و مواخذه؟ البته راه بازگشت و جبران و اصلاح برای همه قربانیان چنین تروری گشوده است.

انتهای پیام/





منبع خبر

بنده خدا! مطمئن هستید ترور نشده‌اید؟ بیشتر بخوانید »

تا انتخابات با «فارس‌ من»/ کمپین نامزد مورد علاقه خود را اینجا داغ کنید

تا انتخابات با «فارس‌ من»/ کمپین نامزد مورد علاقه خود را اینجا داغ کنید


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس؛ فضای سیاسی در حال گرم شدن است؛ کمتر از چند ماه مانده به انتخابات، گمانه‌زنی‌ها برای انتخاب رئیس آینده‌ی این جمهوری ادامه دارد. هواداران هم کمپین‌های متعددی را برای دعوت از حضور چهره‌های مختلف سیاسی در «فارس‌من» تأسیس کردند. اما سیاست فارس در قبال کمپین‌های انتخاباتی چیست؟ هنگام تأسیس یک پویش برای دعوت از شخصیت‌ها به چه نکاتی باید توجه کرد؟

 

اعلامیه؛ تبیین سیاست‌های انتخاباتی فارس من

مشارکت حداکثری مهم‌ترین اولویت است. حضور پرشمار پای صندوق‌های رأی همیشه تعیین‌کننده است؛ چرا که همه باید برای پیشرفت ایران پای کار باشند. یک انتخاب درست می‌تواند نابسامانی ها را اصلاح کند و سوء مدیریت ها را برطرف نماید. «فارس‌من» نیز از هیچ تلاشی برای تحقق این مهم فروگذار نخواهد کرد. کمپین‌های متعدد شما برای دعوت از شخصیت‌های طیف‌های مختلف سیاسی با همین هدف درحال انتشار است.

 

خط مشی و سلیقه سیاسی خبرگزاری فارس اگرچه قابل کتمان نیست اما قرار نیست که خط قرمز تائید یا رد کمپین های «فارس من» باشد. معتقدیم حضور حداکثری مردم در همه عرصه ها از جمله انتخابات بسیار مهمتر از سلیقه های سیاسی است حتی اگر این حضور به قیمت شکست خوردن کاندیداهای همسو باشد. تا همه مردم نباشند ولو بهترین و با تجربه ترین دولت هم سرکار بیاید، امکان اصلاح، تحول و پیشرفت وجود ندارد چون دولتها بدون کمک مردم قادر به اصلاح و تحول چشمگیر نیستند.

مرور ده‌ها هزار مطالبه فارس‌من با سلیقه های مختلف فکری و سیاسی مؤید این مدعا است؛ مراعات قوانین جاریه‌ی مملکتی البته وظیفه همه است. برای همین کمپین‌های مشتمل بر عناوین مجرمانه مانند نشر اکاذیب، تهمت یا افترا استثنا می‌شوند. در آستانه انتخابات هم همین سیاست ادامه خواهد داشت؛ هواداران چهره‌های مختلف سیاسی می‌توانند برای معرفی و دعوت از نامزد موردعلاقه‌شان کمپین راه اندازی کنند. 

برای تشکیل یک پویش انتخاباتی به چه نکاتی توجه کنیم؟

همین حالا هم کمپین‌های متعددی در فارس من برای دعوت از شخصیت‌های سیاسی تشکیل شده. شخصیت‌های خوش‌نام یا شناخته‌شده‌ای که دست‌کم بخشی از مردم امیدوار به حل مشکلات کشور به دست آنها هستند. از آیت‌الله رئیسی تا آقای جلیلی؛ از رئیس فعلی کمیته امداد تا رئیس‌جمهور سابق. شما هم می‌توانید برای شخصیت موردعلاقه‌تان کمپین تأسیس کنید. هرکسی که هست؛ از هر جناح یا گروه سیاسی. هر چهره‌ای که خیال می‌کنید باحضور در کارزار انتخابات می‌تواند وضع فعلی را اصلاح کند.

بعضی نکات را برای ثبت کمپین اما مدنظر داشته باشید. اول این‌که همین الآن هم مطالبات متعددی باهدف دعوت به حضور شخصیت‌های شناخته‌شده سیاسی در انتخابات تشکیل شده است. ترجیحاً کمپین تکراری ارسال نکنید. اگر کمپین چهره موردعلاقه‌تان قبلاً در فارس‌من ثبت شده، از همان پویش حمایت کنید. در این صورت جلوی تقسیم امضا و پخش شدن حمایت‌ها را خواهید گرفت. 

 

دیگر این‌که لطفاً تنها برای شخصیت‌های شناخته‌شده کمپین ثبت کنید؛ انتخابات ریاست جمهوری است دیگر! طبعاً چهره‌های گمنام یا کم‌سابقه نه تنها در قواره اداره کشور نیستند، شانس رأی‌آوری زیادی هم ندارند. از کدام جناح سیاسی؟ فرقی نمی‌کند. «فارس‌من» پویش‌های هواداران گروه‌های مختلف را منتشر خواهد کرد.

 

مطلب مهم بعدی تلاش برای جمع‌آوری امضا است. ثبت و ارسال سوژه پایان کار نیست؛ تازه اول ماجرا است! البته که باید برای جلب حمایت‌های مردمی بیشتر از پویش شخصیت موردعلاقه‌تان تلاش کنید. همین امضاها می‌تواند معیار مناسبی برای سنجش میزان محبوبیت آن شخصیت سیاسی لااقل در بین مخاطبان فارس من باشد! برای همین از اشتراک‌گذاری و تبلیغ پیوند پویش در گروه‌های مختلف فضای مجازی نباید غفلت کرد.

 

هواداران برای دعوت از کدام چهره‌ها در فارس‌من کمپین تشکیل دادند؟

روزگار اصلاً خوبی نیست؛ خیلی‌ها گرفتارند. سفره‌های مردم هیچ‌گاه تا این اندازه کوچک نشده بود. ضعف و بی‌عملی مفرط دستگاه‌های ذیربط، اوضاع اقتصاد ایران را شکننده کرده است. چاره‌ای جز صندوق‌های رأی وجود ندارد. خیلی از مردم امیدوارند با مشارکت در انتخابات آینده بساط ناکارآمدی را جارو کنند. به‌همین خاطر هواداران با تشکیل کمپین‌ از شخصیت‌های برجسته کشور برای نامزدی در انتخابات دعوت کردند.

کمپین‌های متعددی تا این لحظه برای دعوت از چهره‌های سیاسی ثبت شده است؛ چهره‌های متنوع و خوش‌نام یا بعضا غیر خوشنام! مثلاً هواداران آیت‌الله رئیسی با تشکیل یک کمپین خواستار نامزدی ایشان در خرداد ۱۴۰۰ شدند. مَردی که البته عملکرد درخشانش در قامت قاضی‌القضات توانسته امیدهای فراوانی را برای برقراری عدالت زنده کند.

 

کمپین‌های متعدد دیگری هم برای ترغیب دیگر چهره‌ها برای حضور در انتخابات در فارس من راه‌اندازی شده؛ نام‌هایی مانند: سعید جلیلی عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام. پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان. مرضیه وحید دستجردی وزیر سابق بهداشت. محمود احمدی‌نژاد رئیس سابق جمهوری. سعید محمد فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا. حجت‌الاسلام اژه‌ای معاون اول قوه‌قضائیه. و علی فلاحیان وزیر سابق اطلاعات.

 

این کمپین‌ها و کمپینهای مشابه بعدی را می توانید از امروز در صفحه «تا انتخابات» فارس من دنبال کنید. منتظر کمپین‌های انتخاباتی شما هستیم.

 

گزارش از محمد آزادی

انتهای پیام/ 





منبع خبر

تا انتخابات با «فارس‌ من»/ کمپین نامزد مورد علاقه خود را اینجا داغ کنید بیشتر بخوانید »

اوباما: اینترنت بزرگ‌ترین تهدید علیه دموکراسی ماست

کتاب باراک اوباما؛ روایت رئیس‌جمهور سابق آمریکا از انقلاب اسلامی ایران/ «چشمان نافذ یک پیامبر»؛ توصیف اوباما از امام خمینی/ تعبیر جالب اوباما از پاسخ رهبر ایران به نامه‌هایش +عکس و فیلم


سرویس جهان مشرق باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا (بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاست‌جمهوری‌اش را در قالب مجموعه‌ای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱]
» در ۷۶۸ صفحه، روز سه‌شنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوق‌العاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازه‌ای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاست‌جمهوری، در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در آمریکا مدیون است
[۲]
.

جلد کتاب «سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما (+)


سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخش‌های مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخش‌های مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.


آن‌چه در ادامه می‌خوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمت‌های قبلی این مجموعه را می‌توانید از لینک‌های انتهای همین گزارش بخوانید. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.


قسمت چهارم/

عملیات آژاکس
[۳]
[کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سی‌آی‌ای و ام‌آی۶
جزئیات بیش‌تر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحال‌توسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمان‌های ملی‌گرایانه با توطئه‌های کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولت‌های منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومت‌های مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص می‌دادیم. با این حال، سیاست‌گذاران آمریکایی احتمالاً تا بیست‌وهفت سال اول فکر می‌کردند ترفند آن‌ها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکت‌های نفتی آمریکایی را تمدید می‌کرد و تسلیحات گران‌قیمت آمریکایی را می‌خرید. روابط دوستانه‌ای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبه‌رشد کشور برای مدرن‌سازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانواده‌های سلطنتی اروپا نشست‌وبرخاست می‌کرد.

محمدرضا پهلوی  و جیمی کارتر  رئیس‌جمهور  وقت آمریکا،  در ظاهر روابط خوبی با یک‌دیگر داشتند (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› اعتراف مقامات سابق کاخ سفید به اعتیاد ۴۰ ساله واشینگتن به دشمنی با ایران

آن‌چه برای خارجی‌ها کم‌تر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریخت‌وپاش‌های شاه، سرکوب بی‌رحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظه‌کار و پیروانِ فراوان آن‌ها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب می‌شدند. تحلیلگران سی‌آی‌ای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیت‌الله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر می‌برد، نکردند؛ کسی که در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش شاه را به عنوان دست‌نشانده غرب محکوم می‌کرد و از مؤمنان می‌خواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیمایی‌های داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمام‌عیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.

اشتباه محاسباتی آمریکایی‌ها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آن‌ها از امام خمینی [دانلود]
خلاصه‌ای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› روایت خبرنگار «تایم» : انقلاب اسلامی ایران از درون کاخ پهلوی

›› بروکینگز: آیت‌الله خمینی راست می‌گفت «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»

کارگران ناراضی، جوانان بی‌کار، و نیروهای دموکراسی‌خواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوج‌فوج به طرفداران [آیت‌الله] خمینی در خیابان‌ها می‌پیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیون‌ها نفر رسیده بود، شاه بی‌سروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیت‌الله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج می‌شد.

امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)

توصیفات همسایه‌های امام خمینی در «نوفل‌لوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیان‌گذار جمهوری اسلامی [دانلود]

بیش‌ترِ آمریکایی‌ها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالت‌های آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمی‌دانستند چرا مردم یک کشور در آن‌طرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام
[۴]
» [نماد آمریکا] را می‌سوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» می‌دهند. من هم نمی‌دانستم.
آن زمان هفده‌ساله بودم، هنوز دبیرستان می‌رفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. این‌که [آیت‌الله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاح‌طلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبه‌نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگان‌گیری آمریکایی‌ها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.

ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکایی‌ها درباره ایران را به هم ریخت (+)

اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشم‌انداز ژئوپلتیک دوران ریاست‌جمهوری من را شکل می‌داد، اغراق نکرده‌ام. انقلاب ایران الهام‌بخش جنبش‌های اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیت‌الله] خمینی برای سرنگونی نظام‌های پادشاهی سنی عربی، ایران و آل‌سعود را به دشمنان قسم‌خورده تبدیل کرد و درگیری‌های فرقه‌ای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشت‌ساله‌ی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی می‌کردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیت‌الله] خمینی قرار می‌داد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیش‌تری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری [رونالد] ریگان
[۵]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصت‌طلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت می‌کرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه می‌فروخت
[۶]
.)

سوگند [آیت‌الله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبه‌نظامیان شیعه حزب‌الله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگ‌ترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سخت‌گیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.

 

نتانیاهو: «می‌خواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران»  [دانلود]

 

[آیت‌الله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیت‌الله [سید] علی خامنه‌ای (روحانی‌ای که به‌ندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچ‌وقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیت‌الله] خمینی همانند بود. [آیت‌الله] خامنه‌ای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمره‌ی دولت نیز به عهده رئیس‌جمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب می‌شد.

در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸]
[رئیس‌جمهور قبل از اوباما، بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانه‌روتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل می‌کرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹]
رئیس‌جمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایه‌اش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجره‌ی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.

پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجره‌ی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)

*          *          *

زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظه‌کار به رهبری رئیس‌جمهور جدید، محمود احمدی‌نژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظی‌های جنون‌آمیز ضدغربی‌اش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضایی‌اش با همجنس‌گراها و افراد دیگری که آن‌ها را تهدید می‌دانست، عصاره‌ی عالی‌ای از نفرت‌بارترین ابعادِ رژیم بود. سلاح‌های ایرانی هنوز برای شبه‌نظامیانی ارسال می‌شد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسم‌خورده‌اش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعه‌ای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزب‌الله، نیروی نیابتی ایران، با موشک‌هایی که ایران در اختیارش می‌گذاشت و حالا بردشان به تل‌آویو هم می‌رسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها با لحن نگران‌کننده‌ای درباره گسترش «هلال شیعیِ
[۱۰]
» نفوذ ایران هشدار می‌دادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز می‌کردند.

مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینی‌ای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی می‌رساند (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› پیشنهاد ترور مقامات ارشد ایران با بودجه سعودی

›› «کوریدور زمینی تهران-مدیترانه» چیست؟ / نیروهای حاج قاسم پشت مرزهای رژیم صهیونیستی

بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب می‌شد. اما این برنامه هسته‌ای پرشتاب این کشور بود که می‌توانست این وضعیت بد را به بحرانی تمام‌عیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هسته‌ای ساخته‌شده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنی‌سازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاه‌های هسته‌ای را تأمین می‌کند) استفاده می‌شود، را می‌توان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.

به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانش‌آموز باهوش دبیرستانی‌ای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، می‌تواند بمب تولید کند.» میان سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیش‌تر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقی‌ای داشت که ایران هنوز سلاح هسته‌ای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هسته‌ای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.

سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آن‌چه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنی‌سازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هسته‌ای را فراهم آورد)، پیشرفت‌های ایران در فناوری هسته‌ای بود (+)

زرادخانه هسته‌ای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هسته‌ای یا تروریسم هسته‌ای در خاورمیانه، گزینه‌های رئیس‌جمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود می‌کرد. سعودی‌ها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان می‌دادند، و رقابت تسلیحاتی هسته‌ای در بی‌ثبات‌ترین منطقه جهان آغاز می‌شد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاح‌های هسته‌ای اعلام‌نشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هسته‌ای را تهدیدی موجودیتی تلقی می‌کرد و گویا در حال تهیه طرح‌هایی برای حمله‌ی پیش‌دستانه به تأسیسات هسته‌ای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرف‌ها می‌توانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطه‌ی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران به‌شدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت می‌توانست اقتصاد رکودزده‌ی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح می‌کردیم در این‌باره که درگیری با ایران چه‌طور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک می‌کردم، این واقعیت روی شانه‌ام سنگینی می‌کرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که می‌خواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.

پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیس‌جمهوری در آمریکا غیرقابل‌تحمل خواهد بود (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آیا مقدمات جنگ ایران و آمریکا فراهم است؟

›› آیا آمریکا توان حمله نظامی به ایران را دارد؟

›› پیامدهای جنگ با ایران برای ترامپ، آمریکا، خاورمیانه و دنیا چیست؟

›› عمودی می‌آیند؛ افقی می‌روند/ گزارش نیویورک‌تایمز از وحشت جنگ با ایران در آمریکا

به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیش‌ترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای کردیم؛ البته در حالت ایده‌آل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحله‌ای به توافق رسیدیم. از آن‌جا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همان‌طور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاست‌جمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گره‌کرده‌ی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامه‌ای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلمات‌های ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیت‌الله خامنه‌ای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفت‌وگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هسته‌ای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیت‌الله] خامنه‌ای صریح بود: ایران علاقه‌ای به گفت‌وگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راه‌هایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.

رؤسای‌جمهور آمریکا (می‌میرند و) بدن‌هایشان خوراک کرم و مور و مار می‌شود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]

پاسخ‌های رهبر ایران به پیام‌های ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› برنامه سه‌مرحله‌ای بایدن برای ایران چیست؟

›› آیا آمریکای بایدن به برجام برمی‌گردد؟

رام [اسرائیل امانوئل
[۱۱]
، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخه‌ای از نامه [آیت‌الله] خامنه‌ای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر می‌کنم به این زودی‌ها مشتش را باز نمی‌کند.» گفتم: «فقط همین‌قدر [باز می‌کند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»

واقعیت این بود که هیچ‌یک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون می‌خواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازش‌ناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازش‌ناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.

 

پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]

 

اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأی‌گیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدی‌نژاد برای دوره دوم ریاست‌جمهوری متهم کرد، هرگونه چشم‌انداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیون‌ها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابان‌ها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهم‌ترین چالش‌های داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.

بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سال‌های منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آمریکا به دنبال «جنبش سبز ۲» و تجزیه ایران در دوره ترامپ است

›› حوادث ۸۸ مقدمه برجام و تسهیل نفوذ آمریکا بود

›› کدام‌یک از مقامات آمریکایی اغتشاشات سال ۸۸ را مدیریت می‌کردند؟

›› هزینه ده‌ها میلیون دلاری آمریکا برای شعله‌ور نگه داشتن آتش فتنه

سرکوب متعاقب این جنبش، بی‌رحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمت‌آمیز مورد ضرب‌وجرح قرار گرفتند و تعداد قابل‌توجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابان‌ها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشم‌هایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.

این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشم‌های او را در حالت مشکوکی نشان می‌دهد که موجب شده گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› «ساغر کسرایی» کیست/ آیا آمریکایی‌ها به دنبال تربیت «مسیح علی‌نژاد ۲» هستند؟

این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموش‌نشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان می‌پردازند چون می‌خواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که می‌خواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. می‌گفتند هرگونه بیانیه‌ای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ می‌کردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران می‌ترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بی‌اعتبار کردن جنبش آن‌ها مورد بهره‌برداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در این‌باره را در بخش ایران در کتاب «انتخاب‌های سخت» از کتاب‌خانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیه‌های بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را به‌دقت رصد می‌کنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راه‌حلی صلح‌آمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.

نماد «مشت گره‌کرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلاب‌های رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومی‌سازی» شد (چپ) (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› مرتبطین ما در ایران اصرار داشتند در قبال «جنبش سبز» سکوت کنیم

›› آمریکا چگونه در یک کشور کودتا می‌کند

›› «یورش فوجی»؛ نقش آمریکا در اغتشاشات ایران چه بود؟

›› «بریج‌فای»؛ آیا بعد از ایران، هنگ‌کنگ مدل جدید اغتشاشات خیابانی می‌شود؟

 

با شدت گرفتن خشونت‌ها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوری‌خواهانی گوش بدهم که می‌گفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار می‌کنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاست‌جمهوری می‌آموختم؛ این‌که اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیل‌های تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلال‌های خلاف غریزه‌ام قرار گرفته است؛ این‌که با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلوله‌ی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کم‌تری در بیان آن‌چه در دلم بود و عمل به آن‌چه احساس می‌کردم باید بکنم، داشتم.

با توجه به این‌که تلاش‌ها برای باز کردن بابِ گفت‌وگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرج‌ومرج و سرکوبِ فزاینده‌ای فرو می‌رفت،  مرحله دوم استراتژی منع اشاعه‌ی هسته‌ایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بین‌المللی برای اِعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیت‌های غنی‌سازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریم‌های محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هسته‌ای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.

گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هسته‌ای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)

مشکل این بود که تحریم‌های موجود بیش‌ازحد ضعیف بودند و نمی‌توانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه می‌دادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری می‌کردند. دولت بوش به صورت یک‌جانبه، تحریم‌های آمریکایی بیش‌تری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریم‌ها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکت‌های آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجه‌ای جز تعهد به مذاکره‌ی بیش‌تر نداشتند، دنبال خودش می‌کشید.

برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد می‌کردیم که گرهِ تحریم‌ها را محکم‌تر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخی‌مان [روسیه و چین] را جلب می‌کردیم که اصولاً تحریم‌ها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بی‌اعتماد بودند.

 


آن‌چه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشته‌ی باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا بود. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمت‌های قبلی این مجموعه گزارش را می‌توانید از لینک‌های زیر بخوانید:

روابط مالکی با تهران نشان‌دهنده قدرت استراتژیک ایران در منطقه بود

نگرانی روسیه درباره سپر موشکی‌مان در اروپا را به موضوع ایران گره زدم

نقش مستقیم دولت آمریکا و سیا در کودتای ۲۸ مرداد


برای مطالعه ترجمه‌های قبلی مشرق از کتاب‌های مهم بین‌المللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آن‌جا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخاب‌های سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، می‌توانید به کتاب‌خانه مشرق مراجعه کنید.

 



[۱]
سرزمین موعود (کتاب) لینک


[۲]
Barack Obama memoir tops Michelle’s in first-day sales Link


[۳]
۱۹۵۳ Iranian coup d’état Link


[۴]
Uncle Sam Link


[۵]
Ronald Reagan Link


[۶]
ماجرای مک‌فارلین لینک


[۷]
Bill Clinton Link


[۸]
George W. Bush Link


[۹]
سید محمد خاتمی لینک


[۱۰]
Shia crescent Link


[۱۱]
Rahm Emanuel Link



منبع خبر

کتاب باراک اوباما؛ روایت رئیس‌جمهور سابق آمریکا از انقلاب اسلامی ایران/ «چشمان نافذ یک پیامبر»؛ توصیف اوباما از امام خمینی/ تعبیر جالب اوباما از پاسخ رهبر ایران به نامه‌هایش +عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

سوت‌زنی

سوت‌زنی| ماجرای بی‌سرانجام مالکیت مسجدی در قلب پایتخت/ بعد از ۱۷ سال حق با کیست؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، در سامانه سوت‌زنی خبرگزاری فارس گزارشی از تخلفات امام جماعت مسجد حضرت ولیعصر(عج) واقع در کنار تئاترشهر به ثبت رسیده بود؛ مبنی بر اینکه این امام جماعت فعالیت‌هایی در مسجد انجام می‌دهد که خلاف قوانین کشور است.

زمینی که وقف مسجد شد

از سال ۸۲ تا همین یکی دوسال پیش، کنار تئاترشهر در چهارراه ولیعصر(عج) مردم کلانشهر تهران شاهد تولد یک سازه‌ای بودند که بنا بود، یک مسجد باشد. در سال ۶۲ حدود پنج هزار مترمربع زمین، متعلق به فردی به نام مهندس مددی که معاون یکی از شهرداران تهران پس از انقلاب بود، وقف مسجد می‌شود و از همان زمان نیز این فرد، حجت‌الاسلام میرحیدر جعفری را امین این موقوفه و امام جماعت مسجد معرفی می‌کند. ابتدا مردم در چادرهایی در این محل نماز جماعت می‌خواندند و بالاخره یک روز طومار بلندی به دفتر حضرت امام (ره) و اوقاف ارسال می‌کنند که در این محل مسجدی ساخته شود.


سوله‌ای که به صورت موقت تا اتمام ساخت بنای مسجد برای اقامه نماز جماعت تعبیه شده بود.
این سوله دو ماه پیش از سوی شهرداری تخریب و جمع‌آوری شد که حجت‌الاسلام جعفری معتقد است:
 با این امر و به دلیل تخریب اموال، هزینه هنگفتی خسارت به مسجد وارد شده است

مسجدی که بنای اولیه‌اش چادر و بعد سوله‌ بود

سازمان اوقاف از همان سال با شهرداری برای احداث مسجد وارد مذاکره می‌شود، اما برخی طمع‌ها کار را دنباله‌دار می‌کند. حجت‌الاسلام جعفری می‌گوید: «با توافق میان شهرداری و سازمان اوقاف، قرار بود یک طبقه پارکینگ در این محل ساخته شود و پس از آن هم کل زمین به مسجد تبدیل شود. این موافقتنامه کتبی شد تا محل پارکینگ محفوظ باشد و روی آن مسجد ساخته شود. البته تعلل‌هایی هم اتفاق می‌افتاد تا اینکه شهردار تهران عوض شد و آقای حبیبی آمد. آن زمان ایشان تلاش می‌کرد که این زمین را از دست ما بگیرد، ولی با توضیحاتی که دادیم، قانع شد و بعد سوله‌ای به جای چادرها زدند. آن روزها سازمان اوقاف هم کارها را پیگیری می‌کرد، ولی شهردار تعلل داشت و همین باعث شد ما چند سال در سوله نماز بخوانیم.»

۳ هزار متر از موقوفه دود شد!

شهرداران تهران یکی پس از دیگری آمدند و رفتند تا اینکه از آن ۵ هزار متر زمین تنها ۲ هزار متر برای مسجدی‌ها باقی ماند و سه هزار متر دیگر از دست رفت. در سال ۸۲ نوبت به محمود احمدی‌نژاد رسید. براساس مکاتبه صورت گرفته میان سازمان اوقاف و امورخیریه و شهرداری تهران تصمیم‌گیری می‌شود تا این مسجد در همان ۲ هزار متر ساخته شود. حجت‌الاسلام جعفری می‌گوید: «آقای احمدی‌نژاد و مهندس چمران در شورای شهر امضا کردند که اینجا مسجد شود. منتها قرار شد پارکینگی را در دو طبقه‌ پایین بسازند و بالا هم مسجد (بر اساس همان دو هزار متری که مشخص شده بود) و حوزه علمیه باشد. یک قسمت هم مجتمع فرهنگی که من هم موافقت کردم. چون آنجا زمین زیاد است.» 

طرح اولیه مسجد با کلی مُخَلفات!

در سال ۸۳ طراحی این مسجد به معماری به نام عبدالحمید نقره‌کار (که پیش از این مسجد قبا، مسجدالرسول(ص) و ده‌ها مسجد دیگر در تهران و شهرستان‌ها را طراحی و نظارت کرده است) سپرده شد. او نیز طراحی اولیه این مسجد را با دو طبقه پارکینگ برای استفاده مسجد و اهالی و یک حیاط طراحی کرد که در آن، جایی برای صندوق قرض‌الحسنه، خیریه حضرت ولیعصر (عج)، بسیج و یک طبقه هم برای سالن کنفرانس با گنجایش ۱۰ـ۱۲ هزار نفر گنجانده شد. کلنگ این مسجد توسط حجت‌الاسلام محمدی گلپایگانی مسئول دفتر مقام معظم رهبری بر زمین خورد و روند ساخت آغاز شد.


طراحی اولیه نقشه مسجد حضرت ولیعصر(عج) در سال ۸۳

تغییر معمار پروژه!

این طرح به مذاق هنرمندانی که تئاتر شهر خانه‌شان بود، خوش نیامد و لب به اعتراض باز کردند که ارتفاع مسجد، ساحت تئاتر شهر را درهم می‌شکند و نباید این میراث ماندگار، کوچک شمرده شود. این اعتراض، سه سال کار مسجد را متوقف کرد و دست آخر توسط محمدباقر قالیباف شهردار وقت تهران و شهرداری منطقه ۱۱، کار از عبدالحمید نقره‌کار گرفته شد و برای گره‌گشایی از آن، به مهندس رضا دانشمیر و همسر او کاترین اسپریدونف Catherine Spiridonoff مسیحی سپرده شد. آن‌ها نقشه را به طور کامل عوض کردند.


مهندس رضا دانشمیر و همسر او کاترین اسپریدونف، طراحان بنای فعلی مسجد حضرت ولیعصر(عج)

بنایی که به همه چیز شبیه‌ است جز مسجد!

حجت‌الاسلام جعفری می‌گوید: «پرس و جو هم کردم که این نقشه را از کجا آورده‌اند و فهمیدم آن را از نقشه یک معمار زن به نام «زاها حدید» که مسلمان است، اما برای صهیونیست‌ها کار می‌کند، الگو گرفته‌اند. این‌ها نقشه اسلامی را به یک نقشه غربی که به زندان، سینما، فروشگاه و رقص‌خانه شبیه است، اما به مسجد شباهتی ندارد، تبدیل کردند.»

پای کمیسیون اصل ۹۰ مجلس به ماجرا باز شد

با همه این تفاسیر بالاخره مسجد حضرت ولیعصر(عج) بنا می‌شود، اما بازهم غائله به همین جا ختم نمی‌شود. شهرداری تهران در سال ۹۶ با آن‌که بخش‌های بسیاری از مسجد به اتمام رسیده بود، اما روند تکمیل پروژه را به انتها نمی‌رساند. کار به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی می‌رسد. در این کمیسیون جلسه‌ای در تاریخ ۶ مردادماه سال ۹۶ برگزار می‌شود و در نهایت با استماع سخنان طرفین تصمیم‌گیری می‌شود که باید از آن تاریخ ظرف ۲ ماه نسبت به تکمیل پروژه و تحویل آن به شهرداری منطقه ۱۱ به منظور بهره‌برداری و تحویل به هیأت امنا و امام جماعت مسجد اقدام شود.


نامه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در خصوص مسجد حضرت ولیعصر(عج)

شهرداری می‌گوید تحویل ندادیم، امام جماعت می‌گوید تحویل گرفتم

این قضیه محقق نمی‌شود تا اینکه امام جماعت مسجد حضرت ولیعصر(عج) نهایتا در سالروز میلاد حضرت زهرا(س) و امام خمینی(ره) در سال ۹۷ مسجد را افتتاح می‌کند. حجت‌الاسلام جعفری می‌گوید که شهرداری مسجد را تحویل ما داد و از سوی دیگر شهرداری به خصوص مسئولین منطقه ۱۱ تهران می‌گویند که این مسجد تحویل نشده است و امام جماعت قبل از اتمام پروژه آن را تصرف کرده است.

از سال ۹۷ تاکنون دعوای جدیدی در خصوص این مسجد به راه افتاده است. شهرداری از یک سو معتقد به تکمیل نشدن پروژه و تصرف آن است و امام جماعت نیز خود را محافظ مسجد می‌داند و می‌گوید: چون امین این موقوفه هستم اجازه نمی‌دهم که شهرداری این ملک را تصرف کند.


ساختمان کنونی مسجد حضرت ولیعصر(عج)

ساختمانی که در اسمش هم اختلاف است

هم اینک مسجد حضرت ولیعصر(عج) که البته در نام‌گذاری‌اش نیز اختلافی وجود دارد و شهرداری آن را مجتمع فرهنگی و مذهبی می‌خواند و حتی تابلویی را که بر آن نام مسجد درج شده بود، از این ساختمان کنده، فعال است. مردم در بخشی از آن که البته می‌توان گفت بیشتر به نمازخانه یک مجتمع شباهت دارد، نماز می‌خوانند، پارکینگ آن را امام جماعت اجاره داده است و گفته می‌شود بخشی‌هایی را نیز به یک کترینگ و یک مجموعه کتابفروشی به عنوان کار فرهنگی اجاره داده است.

برای تأمین هزینه‌های مسجد اجاره دادم

حجت‌الاسلام جعفری می‌گوید: «بله اجاره داده‌ام؛ چون برای تأمین هزینه‌های مسجد باید درآمدزایی صورت گیرد تا بتوانم هزینه آب و برق و همچنین حقوق نگهبانان و خادمان را پرداخت کنم. در این مسجد به دلیل آن که مورد سرقت، پلمب و بارها تلاش برای تخریب اموال صورت گرفته، حدود ۷ نگهبان شبانه‌روزی فعالیت می‌کنند.»

شهرداری، مخالف اجاره دادن بخش‌های مسجد نیست؛ بلکه گلایه‌ و شکایتش از این است که چرا به دستفروش‌ها پارکینگ را اجاره داده است!


امام جماعت مسجد حضرت ولی‌عصر(عج) برای مقابله با مأموران شهرداری کفن پوشید

دعوای اصلی سر کاربری ساختمان است!

شواهد و پیگیری‌های خبرنگار فارس نشان می‌دهد که دلیل دعواهای اخیر مسجد تنها تکمیل نشدن ساختان و بنا نیست؛ بلکه دعوا بر سر کاربری آن است. با اینکه شهرداری ناحیه یک منطقه ۱۱ تهران نامه‌ای به مسجد ارسال کرده است که باید ظرف ۴۸ ساعت مسجد را تخلیه کنند و دلیل آن را هم تکمیل نشدن سازه و لزوم ایمن‌سازی بیان کرده‌اند اما گویا هدف، چیز دیگری است. بهانه این نامه و البته موضوعات دیگر، موجب جدال‌ها و نزاع‌های بسیاری میان مسجدی‌ها با افرادی است که خود را مامور شهرداری معرفی می‌کنند، اما نه نامه‌ای رسمی دارند و نه حکمی.

روز سه‌شنبه  ۲۹ مهرماه و هنگام حضور خبرنگار خبرگزاری فارس، تعدادی از افراد هنگام برگزاری نماز جماعت ظهر و عصر به عنوان ماموران شهرداری برای تحویل گرفتن مسجد حضور پیدا کردند. این ماجرا با سروصدا و جنجال و درگیری و در حالی که امام جماعت مسجد کفن به تن کرده بود، در آن روز به پایان رسید. اما این دعواها و زد و خورد، گویا رسم هر روز دو طرف این کشمکش است.


نامه شهردای منطقه ۱۱ مبنی بر مهلت ۴۸ ساعته برای تخلیه مسجد
این نامه ابتدا در تاریخ ۲۳ مهرماه ابلاغ شد، اما به دلیل عدم تمکین دوباره ۲۸ مهرماه ابلاغ شد.
روند ابلاغ نیز این‌گونه است که نامه روی ستون‌های مسجد چسبانده می‌شود!

اسماعیل‌زاده: شهرداری منطقه ۱۱ کاره‌ای نیست!

در پیگیری صورت گرفته از علی اسماعیل‌زاده، مدیر روابط عمومی شهرداری منطقه ۱۱، او به ما گفت که برنامه‌های این مسجد ارتباطی به شهرداری این منطقه ندارد و در اختیاز سازمان عمرانی شهرداری است و تنها در این محدوده واقع شده است، اما زمانی که به او گفته شد که ضرب‌الاجل ارسالی با امضای شهردار ناحیه آن‌ها ارسال شده، وعده پیگیری داد، اما دیگر خبری از او نشد.

موضع شهرداری: مسجدش برای شما، باقی برای ما!

ماجرای اختلاف شهرداری در خصوص این مسجد از مسئول مستقیم موضوع یعنی حجت‌الاسلام صادق‌زاده، رئیس مرکز فعالیت‌های دینی شهرداری تهران هم پیگیر شدیم. او در توضیح اتفاقات این مسجد می‌گوید: «هفته گذشته در فرمانداری تهران جلسه‌ای با حضور نمایندگان شهرداری تهران، امور مساجد و امام جماعت مسجد برگزار شد تا بتوان این مشکل را حل و فصل کرد. در آن جلسه موضع شهرداری اعلام شد. آن‌ها می‌گویند: تمام این ملک، مسجد نیست و صیغه مسجد برای تمام ملک خوانده نشده؛ بنابراین بخشی از آن به عنوان مسجد در اختیار امور مساجد باید قرار گیرد و مابقی به عنوان مجتمع فرهنگی باید در اختیار شهرداری باشد که با مخالفت امور مساجد و امام جماعت روبه‌رو شد.»


محلی که برای نماز در مجتمع حضرت ولیعصر(عج) در نظر گرفته شده است

از این مسئول در خصوص نامه شهرداری منطقه ۱۱ نیز پرس و جو کردیم که اساسا آیا ملک تحویل شده است یا نه؟ حتی تصویر نامه نیز برایش ارسال شد که بنا شد مصاحبه رسمی با حجت‌الاسلام صادق‌زاده صورت گیرد، اما وی اعلام کرد که در پایان ماجرا مصاحبه‌ای خواهد داشت.


در ورودی مسجد حضرت ولیعصر(عح) که توسط شهرداری پلمب شده بود

امور مساجد: برای تمام این ملک صیغه مسجد خوانده شده است

براساس مطالب مطرح شده در جلسه فرمانداری، موضوع را از مرکز رسیدگی به امور مساجد نیز پیگیر شدیم. حجت‌الاسلام علی ارباب، مدیرکل حوزه ریاست این مرکز در این خصوص می‌گوید: «ابتدا مرکز نسبت به برگزاری جلسه‌ای در فرمانداری و ورود این نهاد به این موضوع گلایه داشت که در همان جلسه اعلام شد. موضع مرکز رسیدگی به امور مساجد این است که در سال ۸۳ کلنگ این مسجد توسط حجت‌الاسلام محمدی گلپایگانی بر زمین خورده است و صیغه مسجد نیز در همان روز برای کل زمین قرائت شده است؛ بنابراین طبق قانون و شرع مقدس اسلام، تمام این ملک مسجد است و باید در اختیار امور مساجد قرار گیرد. معتقدم طرح این مسئله در رسانه‌ها کارساز نیست. این موضوع در دادگاه و قوه قضاییه طرح دعوا شده است که امید داریم با برگزاری دادگاه و ارائه اسناد هر دو طرف دعوا یعنی امور مساجد و شهرداری تهران، قاضی نسبت به این موضوع تصمیم‌گیری کند و این عین قانون اساسی است.»

دادگاه بگوید بعد از ۱۷ سال کشمکش حق با کیست؟

آنچه مشخص است موضوع مسجد حضرت ولیعصر(عج) بعد از ۱۷ سال کشمش برای ساخت و روند فعالیت به یک کلاف سردرگم تبدیل شده است که باید مقام داوری وارد موضوع شود تا در خصوص فعالیت آن تصمیم‌گیری کند. دعواها و نزاع‌ها بر سر این مسجد جز ایجاد التهاب در چهارراه ولیعصر (عج) و ایجاد ترس و دلهره برای نمازگزاران و همچنین مردم و کسبه این منطقه نتیجه‌ای نداشته است. 

انتهای پیام/





منبع خبر

سوت‌زنی| ماجرای بی‌سرانجام مالکیت مسجدی در قلب پایتخت/ بعد از ۱۷ سال حق با کیست؟ بیشتر بخوانید »