ساواک: هرکسی دستگیر می‌کنیم، نسخه‌ای از رمان‌های دولت‌آبادی دارد!

ساواک: هرکسی دستگیر می‌کنیم، نسخه‌ای از رمان‌های دولت‌آبادی دارد!



دولت‌آبادی در سال ۱۳۵۳ توسط سازمان امنیت موسوم به ساواک دستگیر شد. رمان‌های دولت‌آبادی توجه پلیس را به خود جلب کرده بود. وقتی جرمش را از مأموران پلیس پرسید، به او پاسخ دادند: چیزی نیست، اما…

به گزارش مجاهدت از مشرق، دهم مردادماه سالروز میلاد استاد محمود دولت‌آبادی است. به همین مناسبت، معصومه رامهرمزی، نویسنده و پژوهشگر، یادداشتی را در اختیار سایت مشرق قرار داده است که در ادامه می‌خوانید:

محمود دولت‌آبادی، نویسندۀ نام‌آشنای ادبیات معاصر ایران، زندگی پرفرازونشیبی را پشت‌سر گذاشته است. او درک خاصی از ادبیات دارد که حاصل تجربه‌هایش از زمان کودکی تا بزرگ‌سالی است. شاید به همین دلیل است که آموزنده‌ترین کتاب زندگی خود را کار می‌داند:

 «کار آموزنده‌ترین کتاب برای زندگی و هنر من بود. اگر بخواهم بین آثار نویسندگان بزرگ ادبی و کارهایی که کردم، مقایسه‌ای انجام بدهم و بگویم که کدام‌یک بیشتر روی من اثر گذاشته است، حتماً می گویم کارکردن؛ حتی کارهای ناموفقی که سرانجامش شکست بود. کار به من ساختن را یاد داد. ارتباط با دیگران و انسان‌شناسی را به من آموخت.»

دولت‌آبادی روستازاده‌ای است از اهالی دولت‌آبادِ شهرستان سبزوار. مثل بیشتر کودکان روستایی از روزی که فهم فرمان‌بردن پیدا کرد، کنار پدر و برادران بزرگ‌تر شروع به کار کرد. کار با خاک و بوته، درخت و حَشم نخستین تجربه‌های او از همزیستی با طبیعت پیرامونش بود. از همان ایام، فرهنگش را با موسیقی بومی و رقص محلی و تعزیه و کار شناخت. دورۀ ابتدایی خود را در «دبستان مسعود سعد سلمان» روستای دولت‌آباد گذراند و در کنار آموختن و خواندن و نوشتن، معلم مهربان و خوبی به نام ابوالقاسم زمانی را کشف کرد. به‌واسطۀ معلم خود با دنیای کتاب آشنا شد؛ دنیایی که الهام‌بخش او در زندگی بود. هر کتابی که در روستا و توابع آن یافت می‌شد، خواند.

بیشتر شب‌ها تا صبح زیر نور ضعیف چراغ نفتی کتاب می‌خواند. مادر معترض می‌شد که «این‌قدر در تاریکی و نور کم، کتاب نخوان! آخر کور می‌شوی!» محمود نگرانی مادر را می‌فهمید، اما با خودش می‌گفت: «شاید مادر به‌جز نگرانی از کم‌سوشدن چشم‌هایم، نگران تمام‌شدن نفت چراغ است.» نفتی که در روزگار پس از جنگ جهانی دوم متاعی ناب بود و خانواده‌های روستایی آن را به‌ زحمت به‌دست می‌آوردند. با وجود همۀ سختی‌هایی که حاصل شرایط بد اقتصادی و اجتماعی بود، محمود دوران کودکی پروَجدی را گذراند.

پدرش با اندک سوادی که داشت، او را با شاعران ایرانی همچون «مصلح‌الدین سعدی شیرازی» و «حافظ» و «حکیم ابوالقاسم فردوسی» آشنا کرد. کتاب‌های ادبیات کلاسیک فارسی همچون قصه‌های هزارویک شب، امیرارسلان نامدار و حسین کرد شبستری، اولین کتاب‌هایی بودند که محمود به‌دست گرفت و با شوق وصف‌ناپذیری به‌پایان رساند.

در نوجوانی در روستای زادگاهش یک آرایشگاه مردانه باز کرد. آرایشگری را هنر می‌دانست؛ چون به خلق زیبایی می‌انجامید. یک روز بعدازظهر خسته و بی‌حوصله، مغازه را بست، کلیدها را به پسری از اهالی ده داد و از او خواست: «به پدرم بگو که محمود رفت!» آری، او به مشهد رفت تا گروهبان ارتش شود، اما یکی از دوستانش او را از این شغل برحذر داشت؛ چرا که می‌دانست محمود انسانی احساساتی است و نظم خشک ارتش را تحمل نخواهد کرد.

در مشهد بود که یک شب به‌طور تصادفی پایش به سالن تئاتری باز شد و این سرآغاز آشنایی او با هنر و زندگی پرفراز و فرودش بود. صحنۀ روشن و زیبای تئاتر او را مجذوب خود کرد. حس کرد که تئاتر همان گمشدۀ اوست: هنری بکر که می‌تواند صدای مردم باشد. بعد از یک سال کار در مشهد، به‌سودای بازیگری تئاتر راهی تهران شد. در دهۀ ۱۳۴۰ و پس از ورود به تهران، فعالیت هنری خود را با جدیت دنبال کرد. در کلاس‌های تئاتر شرکت کرد و به درجۀ ممتازی در بازیگری رسید؛ هرچند که در این راه از موانع زیادی عبور کرد تا توانست توانایی‌های خود را به گروه‌های بزرگ این عرصه همچون گروه مصطفی اسکویی و پری صابری اثبات کند.

دولت‌آبادی تئاتر را دوست داشت؛ چون تئاتر در شب خلق می‌شد و پایان شب به‌پایان می‌رسید. میان بازشدن هر پرده و بسته‌شدن آن کمترین دروغی بیان نمی‌شد. او تئاتر را هنری ناب می‌دانست، برخلاف سینما که آن را محصول امتزاج هنر و صنعت می‌دید و دستخوش تغییرات و دگرگونی‌هایی که از اصالت آن می‌کاست. شاید روحیۀ روستایی او که همیشه با زمین و طبیعت و به‌نوعی با صراحت و صداقت سرو کار داشت، موجب علاقۀ او به هنر تئاتر می‌شد.

نویسندۀ رمان فاخر کلیدر، برای تأمین معاش زندگی خود در تهران، همچنان کار می‌کرد. مشاغل متعددی همچون کفاشی، آرایشگری، تعمیر دوچرخه، حروف‌چینی چاپخانه، کارگری در کارخانۀ پنبه، بلیت‌فروشی سینما و… را تجربه کرد و هم‌زمان به روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی پرداخت. کار همیشه جزئی جدایی‌ناپذیر از زندگی محمود دولت‌آبادی است. او کارگری را به اشکال مختلفی تجربه نمود: از کودکی با کار روی زمین و پادویی در کفاشی آغاز کرد و در نوجوانی با کار در سلمانی و حروف‌چینی در چاپخانه ادامه داد. پرکاری او در نوشتن رمان و داستان، نتیجۀ سخت‌کوشی او در زندگی است.

استاد دولت‌آبادی در نمایش‌های بسیاری چون شب‌های سپید داستایوسکی و در اعماق گورکی ایفای نقش کرد و در فیلم گاو ساختۀ داریوش مهرجویی بازی کرد. با موفقیت‌هایی که در عرصۀ تئاتر و سینما کسب کرد، آیندۀ درخشانی را پیش روی خود می‌دید. در کنار حرفۀ اصلی بازیگری در تئاتر، بیش از ده فیلم‌نامه و داستان نوشت. او در کنار همۀ فعالیت‌های هنری و شغلی، همواره می‌نوشت؛ زیرا عاشق ادبیات بود. شاید جرقۀ نویسندگی او از نامه‌هایی شروع شد که برای خانواده و دوستانش می‌نوشت. اولین‌بار در پاسخ نامۀ یکی از بهترین دوستانش از این تشبیه استفاده کرد: «وقتی نامۀ تو را خواندم، احساس کردم که قلوه‌سنگی هستم که در یک برکۀ آب افتادم.» این تشبیه زیبا می‌توانست نقطۀ آغاز نویسندگی او باشد.

محمود دولت‌آبادی داستان‌نویسی را به‌طور رسمی در سال ۱۳۴۱ با انتشار داستان کوتاه ته شب در مجله‌ای در تهران آغاز کرد. پس از آن داستان‌های بسیاری را به رشتۀ تحریر درآورد و از سال ۱۳۴۷ داستان‌هایش چه به‌صورت کتاب و چه در نشریات ادبی به‌چاپ رسید. ازجمله آثار وی در این سال‌ها می‌توان به لایه‌های بیابانی، باشبیرو، گاواربان و عقیل، عقیل اشاره کرد. بعدها کار در سینما و تئاتر را به‌طور کامل رها کرد. تصمیم گرفت که وقتش را چندپاره نکند و همۀ توان خود را برای نوشتن و ادبیات بگذارد.

دولت‌آبادی در سال ۱۳۵۳ توسط سازمان امنیت موسوم به ساواک دستگیر شد. رمان‌های دولت‌آبادی توجه پلیس را به خود جلب کرده بود. وقتی جرمش را از مأموران پلیس پرسید، به او پاسخ دادند:

«چیزی نیست، اما انگار هرکسی که ما دستگیر می‌کنیم، نسخه‌ای از رمان‌های تو را دارد!»

موضوع محوری بیشتر کتاب‌های دولت‌آبادی، آزادی اجتماعی و قیام و رنج مردم بود. این موضوعات چنان در نوشته‌هایش پررنگ می‌نمود که باعث دستگیری او شد. در واقع اتهام او، کتاب‌هایش بودند! دولت‌آبادی بیش از دو سال از زندگی‌اش را در زندان سپری کرد. به‌گفتۀ خودش، بسیاری از داستان‌هایش در زندان به ذهنش ‌آمد. او در کنار فکرکردن و نوشتن رمان، حرفۀ آرایشگری را در زندان دنبال کرد. نزدیک عید که می‌شد، سر و موی ۱۷۰ زندانی را اصلاح می‌کرد. در زندان به او لقب «محمودآقای پنجه‌طلایی» را دادند.

پس از آزادی از زندان، ظرف هفتاد روز جای خالی سلوچ را نوشت. در همین دوران کار بر روی معروف‌ترین اثرش، یعنی کلیدر را آغاز کرد. کلیدر همچون آینه‌ای، حقایق زندگی روستاییان و عشایر خراسان را آشکار می‌سازد.

استاد دولت‌آبادی با درک تاریخی از ادبیات به نگارش رمان می‌پردازد. به‌اعتقاد او بهتر است که تاریخ و زمانۀ هر نویسنده در آثارش دیده شود. تاریخ معاصر ایران از زندگی شهرنشینی آغاز نشده است. مردم ایران بیشتر روستانشین و کوچ‌نشین بودند. استاد در نوشتن رمان‌هایش به نقطۀ گذر تاریخی توجه خاص دارد. به این موضوع که پدر و مادر ما که بودند، از کجا آمدند و صاحب چه فرهنگی هستند. از نگاه او، همیشه یک شخص ادامۀ گذشته است که به‌سوی آینده می‌رود.

محمود دولت‌آبادی عاشق زبان و لحنِ آثاری همچون تاریخ بیهقی و ناصرخسرو است. او معتقد است که فقط با اتکا به زبان مادری و توجه به ریشۀ خود می‌توان رمان نوشت و البته باید ادبیات مدرن جهان را شناخت. انسان در جهان است و باید آن را بشناسد؛ اما هر انسانی ریشه‌ای دارد و دودمانی. استاد ریشه و دودمان خود را در ادبیات یافت و جهانی بر پایۀ آن خلق کرد.

موفقیت دولت‌آبادی در نویسندگی نه‌فقط به‌خاطر پشتکاری بوده که اصولاً با سابقۀ کار در مشاغل بسیار متنوع در خود پرورش داده، بلکه به‌خاطر نزدیک‌بودن تجربۀ زیسته‌اش به رنج مردم و به‌ویژه روستاییان است. جان‌مایۀ همۀ آثار داستانی او، توصیف رنج و فقر مردم در گذرگاه‌های تاریخی است؛ فضایی که نویسنده با تمام وجود خود لمس کرده است. مسائل و مشکلات اقتصادی طبقات ستمدیدۀ جامعه همچون چادرنشینان و روستاییان، فقر و ظلم به زنان از مهم‌ترین مضامین داستان‌ها و رمان‌های دولت‌آبادی است. او صدای قربانیان تاریخ است. کسانی که با کمترین بهره از عشق و خوشبختی، قربانی بی‌عدالتی شدند.

کلیدر مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر دولت‌آبادی محسوب می‌شود. او توانست با نوشتن این کتاب نام خود را میان بزرگان دنیای ادبیات جهان جا دهد و برای همیشه ماندگار بماند. سبک غالب رمان‌های دولت‌آبادی، ازجمله کلیدر، بیان تمام‌وکمال واقعیت یک ماجرا و توصیف یک شخص یا یک مکان است. او با استفاده از این سبک، داستان‌هایش را به‌زیبایی روایت می‌کند؛ تاجایی‌که در قسمت‌هایی از کتاب، مخاطب حس می‌کند یک فیلم در مقابل او در حال نمایش است. توصیف‌های او از ظاهر شخصیت‌ها به‌قدری با جزئیات همراه است که مخاطب با خواندن توصیف‌ها، گویی این شخصیت را قبلاً در جایی دیده است. نثر او زنده است، جان دارد و در سریع‌ترین زمان، حسش را به مخاطب منتقل می‌کند. استاد زبانِ نوشته‌هایش را از بیهقی وام گرفته و این سادگی و دل‌نشینی قلم را در کتاب‌هایش می‌توان دید. استفاده از زبان و گویش‌های محلی، زیبایی نوشته‌هایش را دوچندان کرده است.

رمان کلیدر بدون تردید رمانی طولانی است. شاید این رمان به‌دلیل حجم زیادش، قربانی بی‌حوصلگی مخاطب امروز شود که همواره به‌دنبال مطالب فشرده و مختصر و پیش‌بینی‌پذیر است. خواندن چنین رمانی نیازمند شور و عشق است؛ عشق به دانستن تاریخ ایران در دهۀ بیست شمسی با همۀ تلخی‌هایش، مناسبت‌های قومیتی و شیوۀ زندگی جامعۀ روستایی، عشق به زبان مادری و لحن‌ها و گویش‌هایی که امروز فراموش شده‌اند و به تاریخ پیوسته‌اند؛ میل به خواندن جزئیات و رفتن در پوست شخصیت‌هایی که هریک حرف‌های بسیاری برای گفتن دارند. گام‌برداشتن در دنیایی که دور اما نزدیک است. / عمر استاد محمود دولت‌آبادی طولانی و پربرکت باد.

منابع:

دولت‌آبادی، محمود، کلیدر، تهران: نشر پارسی، فرهنگ معاصر، ۱۳۵۷-۱۳۶۳.

دولت‌آبادی، محمود، نون نوشتن، تهران: چشمه، ۱۴۰۰.

سلوک یک نویسنده، مستند زندگی محمود دولت‌آبادی، گفت‌وگوی جمشید برزگر با استاد دولت‌آبادی: www.aparat.com/v/GZ۸oY.

دولت‌آبادی به‌روایت دولت‌آبادی، گزارش تصویری خبرگزاری ایسنا با استاد محمود دولت‌آبادی: www.isna.ir/news/۹۶۰۵۰۹۰۵۹۲۳.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ساواک: هرکسی دستگیر می‌کنیم، نسخه‌ای از رمان‌های دولت‌آبادی دارد! بیشتر بخوانید »