مخابرات

حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت

حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد «إلی بیت‌المقدس» را نسبت به سایر نبرد‌های دوران هشت سال دفاع مقدس متمایز می‌کنند و باعث می‌شوند که نبرد «إلی بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر، قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است تا با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

سردار «مهدی شیرانی‌نژاد» جانشین مخابرات سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «مخابرات در جنگ» به بیان خاطرات خود از حضور در مرحله سوم عملیات «إلی بیت‌المقدس» و آزادسازی خرمشهر و مجروحیت در این مرحله پرداخته است:

مرحله دوم (عملیات إلی بیت‌المقدس) تمام شد و وارد مرحله سوم شدیم. در مرحله سوم، بحث خرمشهر مطرح شد و ما را به شمال خرمشهر انتقال دادند.

بخشی از یگان‌های ما در پاسگاه زید ماندند؛ یعنی تیپ امام حسین (ع) دوتکه شد. بخشی از آن برای کار شناسایی به شمال خرمشهر رفت.

۲۶، ۲۷ اردیبهشت بود. بیست کیلومتری خرمشهر مستقر شدیم. همین موقع، دشمن پاتک شدیدی را انجام داد. این‌طرف (خرمشهر) هم درگیری بود و تیپ امام حسین (ع) در دو منطقه درگیر شد؛ چون فاصله بود، ارتباط ما خیلی بد بود و قطع و وصل می‌شد. بی‌سیم‌های راه دورمان هم خوب نبود؛ داغ می‌کرد. چون فاصله بین پاسگاه زید و این‌جا (خرمشهر) زیاد بود، ارتباط برقرار نمی‌شد.

ساعت دوازده و نیم آقای خرازی به من گفت: چرا ارتباط قطع می‌شه؟ گفتم: نمی‌دونم، بی‌سیم‌ها دچار مشکله. گفت: چه‌کار می‌تونیم بکنیم؟ گفتم: می‌خوای برم حالت رله انجام بدم؟ گفت: نمی‌شه رله کرد. گفتم: حالا بهتر از هیچ چیه دیگه.

به‌هرحال اوضاع هر دو طرف خراب بود. هیچ خبری هم نداشتیم. ایشان هم نگران بود. نمی‌توانست این‌طرف را رها کند. فرماندهان ما هم نبودند. به چه علت، خاطرم نیست.

حرکت کردم و به سمت پاسگاه زید رفتم. منطقه هم به‌شدت زیر آتش توپخانه بود. تقریباً فاصله دشمن هم با مواضع ما خیلی کم بود.

من از ساعت یک شروع کردم، چپ و راست توی خط رفتم و گزارش کردم. وقتی ارتباط قطع می‌شد، می‌آمدم عقب‌تر و فاصله را کم می‌کردم و دستور را می‌گفتم و برمی‌گشتم.

دائم با ماشین پشت خط تردد می‌کردم. فرماندهان گردان‌ها هم نمی‌گفتند اصلاً تو کی هستی و نمی‌توانی صحبت کنی. حتی فرمانده گردان نمی‌گفت بی‌سیم را به من بده تا خودم با شهید خرازی صحبت کنم.

مجروحیت

سه چهار ساعت به همین منوال بود. فشار دشمن به‌تدریج کم شد. بالاخره آن‌روز تمام شد. دشمن دوباره از صبح شروع کرد. من هم به خاطر اینکه خط بروم به شهید خرازی گفتم و آمدم منطقه و همان کار روز قبل را شروع کردم؛ البته حجم پاتک دشمن کمتر از دیروز نبود و تا ساعت حدود یک بعدازظهر بیشتر شد.

شهید خرازی گفت: خودت برو بالای خاکریز، به من بگو چه خبره. از ماشین پیاده شدم و رفتم بالای خاکریز. با دوربین یک دیدبان، منطقه را بررسی و اوضاع را گزارش می‌کردم. بالاخره ماشین مخابرات، بی‌سیم و جیپ فرماندهی دست من بود و آن موقع داشتن این‌ها برای من خیلی مهم بود و حرفم برش داشت.

تا رفتم، برادری که آن‌جا بود، دوربین را به من داد. دفعه بعد شهید خرازی گفت: برو تانک‌ها را بشمار. دوباره که رفتم بالا، مجروح شدم و آمدم عقب و به مرحله بعد نرسیدم؛ بدین‌صورت که روی خاکریز بودم که خمپاره پشت سر من خورد؛ چون گرم شمردن تانک‌ها بودم، اول نفهمیدم. چند لحظه که گذشت، احساس کردم سوختم. دست گذاشتم و دیدم از همه‌جا خون می‌آید؛ ترکش به کمرم و پایم خورده بود. به دیدبان هم چیزی نگفتم.

از خاکریز به‌صورت سینه‌خیز پایین آمدم. سرم گیج می‌رفت. پشت ماشین نشستم، دیدم اصلاً نمی‌توانم. دست چپم کلاً کار نمی‌کرد. امدادگری هم نبود. با همان وضع یک مقدار جلو آمدم.

یکی از افراد بهداری تا مرا دید، گفت: بیا اینجا! تمام ماشین خونی شده بود. احساس می‌کردم نباید وقت آن بنده خدا را بگیرم؛ چون امدادگر خط بود و من جزو خط نبودم. فقط به او گفتم: ببندش! هر جور که هست، می‌رم.

موقع پانسمان دیدم درد دارم. گفتم: ولش کن، کار دارم. باید برم. سوار ماشین شدم و با یک‌پا و یک دست؛ ده دوازده کیلومتری رانندگی کردم. دیدم نمی‌توانم رانندگی کنم، زدم کنار. به یک بنده خدایی گفتم و او هم پشت ماشین نشست و آمدیم تا قرارگاه پیش حسین خرازی.

چون ترکش به آنتنم خورد، دیگر نمی‌توانستم ارتباط بگیرم. حسین خرازی من را نگاه کرد و گفت: چرا جواب نمی‌دادی؟ وضعیتم را برای او گفتم: آقای ربیعی گفت: سریع برو عقب! حالا از من اصرار و از ایشان هم انکار.

من را توی ماشین گذاشتند و عقب فرستادند. پایم کلاً بی‌حس بود. به اورژانس که رسیدم؛ گفتند: باید منتقل بشی اهواز. گفتم: من که چیزیم نیست. دارم راه می‌رم. دکتر گفت: خودت خبر نداری. واقعاً هم خبر نداشتم. خون زیادی رفته بود؛ البته یک مقدار هم خجالت می‌کشیدم که عقب بیایم. به این فکر بودم که می‌خواهد عملیات شود، همه درگیر هستند، خط هم شلوغ است، من باید عقب بروم.

به‌زور من را سوار هلی‌کوپتر شنوک کردند. با هلی‌کوپتر سمت اهواز آمدیم. هلی‌کوپتر روی یک پد در کنار رودخانه کارون نشست. با آمبولانس مرا بردند بیمارستان نفت توی منطقه کیان پارس. یک روز آن‌جا بودم. بعد از مداوای اولیه، گفتند باید منتقل بشوم. قبول نکردم.

با اینکه تب داشتم، از بیمارستان بیرون آمدم. با هر سختی و مکافات تا دارخوین آمدم. پایم کلاً حس نداشت و باید پایم را دراز می‌کردم.

در دارخوین آقای بنی لوحی تا وضعم را دید، گفت: سریع باید برگردی اصفهان! قبول نکردم. رفتم منطقه، قرارگاه؛ همان‌جایی که نیرو‌ها برای عملیات آماده می‌شدند.

دو سه روز به عملیات آزادی خرمشهر مانده بود. آقای ربیعی تا مرا دید، گفت. اینجا چه‌کار می‌کنی؟ پات را هم دنبال خودت آوردی؟ سریع برگرد عقب!

هرچی بالا و پایین و گریه کردم، قبول نمی‌کرد به منطقه عملیاتی برگردم. در همین زمان آقای خرازی داشت رد می‌شد، من را که دید، بعد از احوالپرسی گفت: باید بری عقب. ایشان که گفت، قبول کردم. برگشتم دارخوین؛ پیش آقای بنی لوحی. امریه به من داد و دوباره رفتم بیمارستان که گفتند پایت وضعیت خوبی ندارد و با هواپیمای سی ۱۳۰ منتقل شدم شیراز؛ بیمارستان نمازی. دو سه روز آنجا بودم و بعد با هواپیما به اصفهان منتقل شدم.

به خاطر تشابه اسمی با یک نفر دیگر، خانواده‌ام فکر کرده بودند که شهید شده‌ام. بعد متوجه شدند؛ ولی حدود ۲۴ ساعت در فضایی بودند که انگار شهید شده‌ام.

نزدیک عملیات آزادسازی خرمشهر (مرحله چهارم) بود. خیلی ناراحت بودم. ترکش‌هایی که به کمرم خورده بود، نزدیک نخاع بود. ترکش پایم را به‌سختی درآوردند. فقط یادم هست که تقریباً بیهوش شدم.

منبع:

نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: مخابرات در جنگ: روایت مهدی شیرانی نژاد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۷، صص ۱۵۴، ۱۵۵، ۱۵۶، ۱۵۷

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حسرت ادامه عملیات آزادسازی خرمشهر به دلیل مجروحیت بیشتر بخوانید »

آخرین وضعیت امن‌سازی زیرساخت‌های ارتباطی و مخابراتی کشور

آخرین وضعیت امن‌سازی زیرساخت‌های ارتباطی و مخابراتی کشور


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، نخستین جلسه کمیته پدافند غیرعامل وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در سال ۱۴۰۳ با حضور سردار «غلامرضا جلالی» رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور، سردار «فرجی‌پور» جانشین و معاونین قرارگاه سایبری کشور، «سعید رحیمی» معاون ارتباطات و فناوری اطلاعات این سازمان و معاونین وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، مدیرکل حوزه وزارتی، رؤسای سازمان‌ها، شرکت‌های تابعه و اپراتور‌های تلفن همراه برگزار شد.

در ابتدای این جلسه، سردار جلالی به تحلیل جامعی از عملیات افتخارآمیز نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به تحرکات ددمنشانه رژیم صهیونیستی و نتایج و آثار راهبردی این عملیات در تغییر معادلات نظامی منطقه پرداخت.

وی در ادامه با توجه به ماهیت کارکردی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، به تبیین تهدیدات متصور در این حوزه و ضرورت انجام اقدامات برای افزایش پایداری و تاب‌آوری زیرساخت‌های این حوزه پرداخت.

در ادامه، گزارشی از اقدامات پدافند غیرعامل در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات از سوی مسئولان وزارت ارتباطات ارائه شد.

بررسی آخرین وضعیت و پیش‌بینی تهدیدات و اجرای اقدامات فوری برای امن‌سازی زیرساخت‌های ارتباطی و مخابراتی و ارتباطات حداقلی در زمان بحران، اتخاذ تدابیر لازم برای ارتقای امنیت و صیانت از مراکز، حوضچه‌ها و خطوط ارتباطی مهم، اجرای طرح نظارت هوشمند و تصویری و ضرورت انجام اقدامات فوری و اولویت‌دار برای ارتقای امنیت سکوها، خدمات‌رسان‌ها و پیام‌رسان‌های داخلی و برگزاری مستمر رزمایش‌ها به‌ویژه رزمایش‌های شبکه ملی اطلاعات از دیگر مواردی بود که در این جلسه مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

انتهای پیام/ 200

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آخرین وضعیت امن‌سازی زیرساخت‌های ارتباطی و مخابراتی کشور بیشتر بخوانید »

تصاویر/ گردهمایی پیشکسوتان و رزمندگان مخابرات سپاه استان مرکزی و قم

تصاویر/ گردهمایی پیشکسوتان و رزمندگان مخابرات سپاه استان مرکزی و قم


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ گردهمایی پیشکسوتان و رزمندگان مخابرات سپاه استان مرکزی و قم بیشتر بخوانید »

هدیه خودرویی آلمانی‌ها به رزمنده‌های مخابرات/ یخ بستن دستان یک رزمنده برای تعمیر دکل

ساخت بی‌سیم دریایی با نبوغ بچه‌های مخابراتی/ یخ بستن دستان یک رزمنده برای تعمیر دکل


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: رزمندگان مخابرات در عین گمنامی یکی از مسوولیت‌های مهم جبهه‌های نبرد را برعهده داشتند و هرگونه ارتباطات موجود در خط دفاعی و پدافندی و … نتیجه تلاش‌های شبانه روزی آنان بود. با توجه به نقش مهم مخابرات در دوران دفاع مقدس خبرگزاری دفاع مقدس در نشستی با حضور چهار تن از نیرو‌های باسابقه مخابرات به بررسی اقدامات نیرو‌های مخابرات در دفاع مقدس پرداخته است.

سردار قاسم یساول اولین مسوول مخابرات نیروی دریایی سپاه، سرهنگ حسین پورحسن مسوول ارتباطات و امنیت قرارگاه خاتم (توپخانه و موشکی) در دوران دفاع مقدس و مشاور فاوا، سردار حسن عاصف مسوول تعمیرگاه و مخابرات نیروی دریایی سپاه و علیرضا حسین زاده مسوول مخابرات مرکز معراج در دوران دفاع مقدس به بیان نقطه نظرات خود در این نشست پرداختند که بخش اول، دوم و سوم آن پیش از این منتشر شده و در ادامه بخش چهارم و پایانی را می‌خوانید.

هدیه خودرویی آلمانی‌ها به رزمنده‌های مخابرات/ وارد کردن قطعات ۴۰ بی سیم با ترفند‌های خاص بچه‌های جبهه

عاصف: فعالیت‌هایی که در قالب بهره برداری از تجهیزات در مخابرات انجام می‌شد به عقبه مهندسی باز می‌گشت که عمدتا در بحث دانش بنیان کار می‌کردند. بخشی از وظیفه ما تعمیر و نگهداری بود، سیستم‌ها فوق العاده پیشرفته بود و ما بدون پشتیبانی فنی و آموزشی تنها با رویکرد انقلابی و «ما می‌توانیم» کار را انجام دادیم. حقیقتا اگر این روحیه نبود نمی‌شد کار را توسعه داد. من به عنوان کسی که ۲۰ سال از عمرم را در تعمیرات سپاه گذراندم می‌گویم همه این روند خود آموزی بود و بسیاری از نیازمندی‌ها با طراحی خودمان انجام می‌شد، تا جایی که عیب اساسی تولید کننده‌های مخابراتی مثل آلمان که سیستم‌های نظامی ناتو را تولید می‌کنند را می‌گرفتیم. ۱۷ نوع عیب را از بی سیم اچ اف آلمانی‌ها گرفتیم و مجبور شدند برای اینکه اطلاعات را به شرکت‌های دیگر ندهیم و بازارشان نخوابد ۲۰ هزار مارک به ما بدهند و نفری یک خودرو هم قرار بود بدهد که حفاظت اجازه نداد. ما هم به جای پول هرچه توانستیم قطعه خریدیم که از این طریق ۴۰ بی سیم را راه اندازی کردیم.

پورحسن: خیلی از برهه‌های دفاع مقدس ما را خوشحال کرد به خصوص موفقیت‌هایی که در مناطق غرب اتفاق افتاد. اما عملیات بیت المقدس شرایط خاصی داشت. در این عملیات من در جوار شهید حسن باقری بودم. سختی زیادی کشیدیم، اتفاقاتی افتاد و معجزاتی دیدیم که منجر به پیروزی شد و یکی از شیرین‌ترین پیروزی‌ها را رقم زد. یا زمانی که موشک ما به بغداد خورد با وجودی که لیبی خیلی هم راضی به زدن بغداد نبود خدا خواست و درست جایی هدف قرار گرفت که بعدا مشخص شد محل عملیات نظامی و اتاق وضعیت رژیم بعث است، این یک اتفاق باورنکردنی بود. از حمل شبانه تا ایجاد یک ارتباطات امن برای دستور دهی و دستورگیری به همت بچه‌ها انجام شد.

ساخت بی سیم دریایی با نبوغ بچه‌های مخابراتی/ کم کردن هزینه‌های کابل کشی به یک دهم

یساول: کاری که در آن دوران انجام می‌گرفت تلاش شبانه روزی و بی وقفه بود. در اولین عملیات بزرگ ما فتح المبین، من مسوول مخابرات تیپ امام سجاد بودم که ۱۷ گردان داشت. تعدادی از نیرو‌های پاسدار از قبل آموزش مخابرات دیده بودند، اما عمده نفرات که به عنوان مخابراتی و بی سیم چی معرفی شدند بچه‌های بسیجی بودند که ۵ روز وقت داشتیم این ۱۷ گردان را آموزش مخابراتی بدهیم. خود مخابرات تیپ امام سجاد ۶ نیرو بیشتر نداشت. از بعد نماز صبح زیارت عاشورا می‌خواندیم و ۳ گردان ۳ گردان نیرو‌ها را از حمیدیه به شوش می‌آوردیم تا آموزش ببینند و بعد گردان‌های بعدی می‌آمدند. تا ۱۱ یا ۱۲ شب کار طول می‌کشید. عملیات هم که شروع می‌شد همین پنج شش نفر علاوه بر کار‌ها باید به عنوان بی سیم چی کنار فرمانده می‌نشستند و فرماندهان، چون با این بچه‌ها اخت شده بودند کسی دیگر را نمی‌پذیرفتند.

موفقیت‌های زیادی در برهه‌های زمانی دفاع مقدس داشتیم که جزو افتخارات مخابرات است. مثلا در عملیات والفجر ۸ تقریبا چند روز بعد عملیات با تعدادی از برادران کابلی را از عرض رودخانه اروند با شناوری کوچک عبور دادیم و ارتباط تلفنی عقبه خودمان تا فاو که منطقه عملیاتی بود برقرار کردیم. وقتی کار انجام شد بچه‌ها خیلی خوشحال شدند. یا بی سیمی که خاص زمینی است برای غواص‌ها تبدیل به بی سیم دریایی کردیم که و غواص بعد رفتن زیر آب و بیرون آمدن بتواند تماس بگیرد. بعد از عملیات، ارتش می‌گفت چطور ارتباط این غواص‌ها را فعال کردید. در بندرعباس قرار بود کابلی دریایی از منطقه جیره به قشم بکشند که براورد‌های مالی نشان می‌داد حدود ۷۰۰، ۸۰۰ میلیون تومان خرج دارد. خب این مبلغ آن زمان زیاد بود. ما به اتفاق چند تن از دوستان یکسری اقدامات روی کابل زمینی انجام دادیم و در این کار از صنایع الکتریکی شیراز کمک گرفتیم که هزینه خیلی کمی برد. آن زمان کابل دریایی متری ۸ دلار بود و کابل فیبر نوری ۴ میلیون، به این‌ها ۲ لایه روکش و سیم بکسل اضافه کردیم. براورد داشتند کار نصب یک هفته زمان می‌برد که ما سه ساعته با هزینه سرجمع ۳۰ میلیون و کمک گرفتن از یک شناور معمولی کابل را کشیدیم. همه این اقدامات بزرگ حاصل تجربیات دفاع مقدس بود. دکتر فیروز آبادی سر همین اقدام ما ملاقات خصوصی با رهبر معظم انقلاب هماهنگ کرد و ما به دیدار ایشان رفتیم، وقتی کار را توضیح دادیم ایشان خیلی خوشحال شدند.

هدیه خودرویی آلمانی‌ها به رزمنده‌های مخابرات/ یخ بستن دستان یک رزمنده برای تعمیر دکل

کیفیت آموزش‌های ما در سطوح بالای علمی بود/ بچه‌های حشدالشعبی در ایران دوره آموزش مخابرات حرفه‌ای دیدند

عاصف: بی سیم‌هایی که در والفجر ۸ غنیمت گرفتیم خیلی زیاد بود. سازماندهی مخابرات نیروی دریایی سپاه از همین غنائم شکل گرفت. سامانه‌هایی را بعدا خریداری کردیم و شرکت‌های دانش بنیان کار شبکه کردن که از اصول کار است را ایجاد کرد. شبکه ارتباطی مستقل دریایی جنوب از منطقه پسا بندر مرز پاکستان تا اروند شکل گرفت که شامل تلفن یا شبکه ترانک چیزی شبیه موبایل‌ها را در شناور‌ها بود. در راه اندازی مراکز آموزشی کیفیت آموزش‌های ما انقدر بالا بود که بعضا دانشجویانی که از دانشگاه می‌آمدند می‌گفتند آموزش‌های شما در حد فوق لیسانس است. جدیدا هم دوره‌های آموزشی برای حشد الشعبی داشتیم که در سطح بسیار بالایی بود و اذعان می‌کردند امکان تعمیرات موبایل را هم پیدا کرده اند.

دو بار از رهبر معظم انقلاب تشویق در فرمان گرفتم. در نیرو‌های مسلح ۴ سال مخابرات نیروی دریایی اول شد چرا که هم پشتوانه علمی قوی داشت و هم کار‌هایی که با شرکت‌های دانش بنیان شروع کردیم گسترده بود. امروز ما در ایران رادار‌هایی ساختیم که قابل رقابت با رادار‌های مطرح دنیا است و شروعش با مخابرات سپاه بود. بی سیم‌های دریایی که ساخته شد نتیجه تفکری بود که می‌خواست کار علمی و دانشی را علاوه بر برطرف کردن نیاز عملیاتی انجام دهد. در ساخت اتاقک‌های سیار مخابراتی که ویژگی‌های خاصی باید داشته باشد، در بحث تخصصی تامین انرژی و شرایط آب و هوایی امروز حرفی برای گفتن داریم.

دست‌هایی که برای تعمیر یک دکل مخابراتی یخ زد

حسین‌زاده: در عملیات والفجر ۴ ارتباطی را در بانه برقرار کرده بودند که مدتی بعد دچار اشکال شد. بانه ارتفاع ۲ هزار متری از سطح دریا دارد و سرمای هوای منطقه باعث شده بود دکل یخ بزند و سیم آنتن قطع شود. دوستان ما در مخابرات سه ساعت یخ‌ها را شکسته بودند تا عیب کار را برطرف کند یکی از بچه‌ها وقتی از کار برگشت، دست هایش یخ زده بود، دستش را زد به بخاری و دستانش سوخت، با این حال خوشحال بود که ارتباط برقرار شده است.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ساخت بی‌سیم دریایی با نبوغ بچه‌های مخابراتی/ یخ بستن دستان یک رزمنده برای تعمیر دکل بیشتر بخوانید »

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر(عج) سپاه تهران

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر (عج) سپاه تهران


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌– رحیم محمدی؛ زمانی که نهضت انقلاب اسلامی اوج می‌گیرد و به روز پیروزی انقلاب اسلامی می‌رسد، مردم به پادگان‌ها حمله می‌کنند تا با تصرف آن‌ها آخرین پایگاه امید رژیم شاهنشاهی را در اختیار خود بگیرند و بدین وسیله، آخرین تار و پود‌های پیکره پوسیده نظام استبدادی پهلوی از هم گسسته شود.

مردم تهران نیز همچون سایر شهر‌ها با تصرف پادگان‌های شهر، نیرو‌های مستقر در آن‌ها را وادار به تسلیم و همراهی با جریان انقلاب می‌کنند که یکی از این پادگان‌ها، پادگان عشرت‌آباد سابق و ولیعصر فعلی است که در میدان سپاه واقع شده است؛ لذا بر این اساس و به مناسبت سالگرد پیروزی‌ انقلاب اسلامی با «سید مهدی حسینی» یکی از پاسدارانی که از همان ابتدای تشکیل پادگان ولیعصر (عج) سپاه در آن حضور داشت، گفت‌وگویی را پیرامون چگونگی شکل‌گیری پادگان ولیعصر سپاه انجام دادیم که در ادامه آمده است.

دفاع‌پرس‌: چرا پیش از انقلاب، این پادگان «عشرت‌آباد» نام داشت؟

اسم سابق این‌ پادگان عشرت‌آباد بود و دلیل آن هم وجود عشرتکده‌ای بوده که از در زمان ناصرالدین شاه در این محل وجود داشت، اما در دوران رضاشاه بخش‌هایی از محل مورد اشاره تخریب و تبدیل به پادگان می‌شود؛ به عبارت دیگر، بعد از کودتای ۱۳۳۲ که در پی کودتای رضاخانی صورت می‌گیرد، این محل که از میدان سپاه فعلی تا چهارراه قدوسی (چهارراه قصر) وسعت داشت به مرکزیتی برای برقراری امنیت تبدیل می‌شود و در اختیار شهربانی قرار می‌گیرد و البته بعد‌ها به سه قسمت تبدیل می‌شود.

در واقع قصر فتحعلی شاه، زندان قصر  و پادگان، جزو قصر ناصرالدین شاه بود، اما در زمان رضاشاه پادگان قطعه‌بندی می‌شود و به واسطه آن، بخشی‌هایی از پادگان به مخابرات، بیمارستان و زندان قصر تبدیل می‌شود و بخشی هم کاربری مسکونی پیدا می‌کند؛ این در حالی است که پادگان آن زمان خارج از تهران محسوب می‌شد.

دفاع‌پرس‌: به وجود زندان در پادگان اشاره کردید؛ این زندان کجا قرار داشت؟

زندان سمت بزرگراه صیاد شیرازی فعلی بود که به موجب آن، بسیاری از افرادی که دستگیر می‌شدند، به‌ویژه انقلابیون در این زندان که زندان عشرت‌آباد نام داشت، زندانی می‌شدند و آن‌هایی را هم که قرار بود اعدام کنند، مانند شهید نواب صفوی را در محل فعلی مسجد ستاد کل نیرو‌های مسلح اعدام می‌کردند؛ زیرا این نقطه از پادگان، میدان تیر بود.

البته مدتی هم امام خمینی (ره) و تعدادی از روحانیون همچون آیت‌الله فلسفی و آیت‌الله دستغیب را بعد از ماجرای مدرسه فیضیه در این محل زندانی کرده بودند.

دفاع‌پرس‌: اشاره کردید که این پادگان در زمان رضاشاه به سه قسمت تقسیم شد؛ این قسمت‌ها در اختیار چه سازمان‌هایی بود؟

در دهه ۴۰ گارد شاهنشاهی در قسمت شرقی، شهربانی در قسمت غربی و در قسمت جنوبی آن هم مستشاران آمریکایی مستقر بودند.

دفاع‌پرس‌: در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مردم به سمت پادگان‌ها حمله می‌کنند که این پادگان هم از جمله پادگان‌هایی بود که به دست مردم سقوط کرد؛ نحوه سقوط پادگان به چه صورت بود؟

در آستانه انقلاب اسلامی و زمانی که بسیاری از مردم برای تصرف پادگان به سمت آن حمله می‌کنند، همان‌گونه که اشاره شد، بخشی از نیرو‌های گارد که شامل تیپ ۳ می‌شد، در این پادگان حضور داشتند که در برابر حمله مردم مقاومت زیادی انجام دادند؛ به‌عنوان مثال دو نفر از درجه‌داران گارد مستقر در پادگان، تیرباری را بالای کاخ ناصرالدین شاه به سمت خیابان سرباز که الان بزرگراه صیاد شیرازی شده، قرار دادند؛ چون هجوم مردم از آن سمت بود.

آن‌ها با تیراندازی به سوی مردم قصد داشتند تا از ورود آن‌ها به پادگان جلوگیری کنند؛ البته ناگفته نماند عده‌ای از گاردی‌ها هم با مردم همراه بودند به نحوی که همین عده، فرد تیربارچی را به نام «سید قاسم» مورد هدف قرار دادند و با کشته شدن این فرد، مردم با تخریب دیوار، وارد پادگان شدند و بدین ترتیب پادگان در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دست مردم انقلابی سقوط کرد.

دفاع‌پرس‌: این پادگان چگونه در اختیار سپاه قرار گرفت؟

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تا مدت‌ها پادگان خالی بود تا اینکه شهید «محمد منتظری» برای آموزش نیروهایش نیاز به پادگان پیدا کرد و از آنجایی که «علی‌اکبر مصطفوی» از نیرو‌های سابق گارد در پادگان عشرت‌آباد خدمت کرده بود، این پادگان را به منتظری معرفی کرد؛ به همین جهت منتظری پس از بازدید از پادگان، آن را برای ادامه فعالیت‌های خود تایید کرد.

در آن مقطع، مصطفوی همراه با شهید منتظری موفق شده بودند حدود ۷۰ نفر از نیرو‌های گارد را جذب کنند که این تعداد هم همراه با سایرین به پادگان عشرت‌آباد منتقل شدند و تا زمانی که پادگان به‌صورت رسمی واحد عملیات سپاه شد، در این محل بودند.

اما وقتی شورای انقلاب اساسنامه سپاه پاسداران را تأیید کرد، گروه «ابوشریف» با عنوان اینکه آن‌ها را شورای انقلاب به رسمیت شناخته، به پادگان عشرت‌آباد آمدند و در مقابل، گروه شهید محمد منتظری چون اعتقاد داشتند که سپاه نباید زیر نظر هیچ گروه یا فردی جز امام خمینی (ره) باشد، از این پادگان خارج شدند.

دفاع‌پرس‌: زمانی که پادگان در اختیار شهید منتظری قرار می‌گیرد، وضعیت آن چگونه بود؟

آن زمان پادگان عشرت‌آباد حدود ۴۰ سوله داشت که حدود شش سوله آن در جریان انقلاب به دلیل داشتن سقف شیروانی چوبی سوخته بودند و این نشان می‌دهد که پادگان خیلی بزرگتر از محیطی است که الان به‌عنوان پادگان ولیعصر (عج) در میدان سپاه شناخته می‌شود.

در این پادگان در سمت زندان، حمامی وجود داشت که بعد از پیروزی انقلاب این حمام با تغییراتی که توسط شهید «اصغر وصالی» در آن بوجود آمد به زندان تغییر کاربری داد؛ البته این زندان جدید تا زمانی که شهید محمد بروجردی در خرداد ۱۳۵۸ وارد پادگان شد، نظم و نظام درستی نداشت، اما بعد از ورود بروجردی، وی توانست به وضعیت پادگان و نیرو‌های حاضر در آن نظم و نظام دهد.

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر(عج) سپاه تهران

دفاع‌پرس‌: تغییر نام پادگان از عشرت‌آباد به ولیعصر (عج) چگونه صورت گرفت؟

تغییر نام پادگان از عشرت‌آباد به ولیعصر (عج) توسط فردی به نام «علی‌اصغر حاج علی‌اکبری» از بچه‌های شهر ری که بعد‌ها در ارتفاعات «مَراغان» سردشت شهید شد، صورت گرفت؛ بدین ترتیب که وی در اوایل تیر ۱۳۵۸ وارد سالن غذاخوری پادگان شد و با صدای بلند بعد از جلب توجه همه، عنوان کرد از امروز اسم پادگان به ولیعصر (عج) تغییر می‌کند و بعد از موافقت همگان روند ثبت آن در سپاه هم طی شد و بدین‌صورت از آن زمان اسم پادگان از عشرت‌آباد به ولیعصر (عج) تغییر یافت.

البته قبل از تأیید این عنوان برای پادگان، ابوشریف که فرماندهی کل سپاه را عهده‌دار بود، در نظر داشت اسم پادگان را به «الفتح» تغیییر دهد، اما کسی نسبت به آن واکنش مثبتی نشان نداد.

دفاع‌پرس‌: اوایل انقلاب سپاه رژه‌ای را در تهران انجام می‌دهد که مبدأ آن همین پادگان بود؛ درباره چگونگی انجام این‌رژه هم توضیح می‌دهید؟

اولین رژه سپاه هم که در سوم شعبان ۱۳۵۸ انجام شد در همین پادگان توسط ابوشریف اجرا شد؛ بدین‌صورت که نیرو‌ها بعد از خروج از پادگان وارد خیابان‌های شریعتی و نصیری و سپس میدان امام حسین (ع) شدند.

دفاع‌پرس‌: پادگان ولیعصر (عج) بعد از استقرار سپاه در آن، چه نقشی در برقراری امنیت شهر تهران، ایفا کرد؟

پادگان ولیعصر (عج) از همان زمان شکل‌گیری تاکنون در برقراری امنیت شهر تهران نقش مهمی داشت که به‌عنوان نمونه می‌توان به حفظ اماکن درجه یک امنیتی شهر، امنیت تردد‌های هوایی و زمینی، حفاظت از بیت امام (ره) در قم، مقابله با منافقین و ضد انقلاب در شهر‌های کردستان، خورستان، سیستان و بلوچستان، رشت، بندر انزلی و… در روز‌های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و اکنون نیز پادگان ولیعصر (عج) دارای بار عظیم فرهنگی و امنیتی است.

دفاع‌پرس‌: مأموریت واحد عملیات سپاه از چه زمانی به این پادگان محول شد؟

زمانی که ابوشریف وارد این پادگان شد، محمد منتظری امکانات خود را به ابوشریف داد و از آنجا خارج شد و بدین ترتیب با استقرار تیم ابوشریف و تشکیل رسمی سپاه، پادگان ولیعصر (عج) به واحد عملیات سپاه تبدیل شد و در ادامه محمد بروجردی هم که در زندان اوین مسئولیت داشت به دعوت ابوشریف به این پادگان آمد تا واحد عملیات پادگان را ساماندهی کند. بعد از ابوشریف هم فردی به نام «اسدی» -که همه وی را به اسم عبدالله می‌شناختند در حالی که اسم واقعی او این نبود- فرمانده پادگان شد.

دفاع‌پرس‌: گفته می‌شود که سپاه تهران پایه‌گذار و مبدأ شکل‌گیری حزب‌الله لبنان  بوده است؛ لطفاً در این رابطه توضیح دهید.

قبل از پیروزی انقلاب، آن‌هایی که می‌خواستند با رژیم پهلوی مبارزه مسلحانه داشته باشند، چون محلی برای آموزش نداشتند به خارج از کشور می‌رفتند تا نزد مجاهدان فلسطینی در لبنان و سوریه آموزش نظامی را فرا بگیرند؛ اما وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، تمام این افراد هنگام بازگشت، به پادگان ولیعصر (عج) آمدند و بعد از گذشت دو سه سال همین افراد همراه احمد متوسلیان که از بچه‌های گردان دو پادگان بود، به لبنان رفتند و پایه‌گذار حزب‌الله لبنان شدند؛ به‌عنوان مثال شهید «سید عباس موسوی» که دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان است، آن زمان نیروی بسیجی پادگان ولیعصر (عج) بود.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر (عج) سپاه تهران بیشتر بخوانید »