مدافعان حرم

غافلگیری خانواده شهدا از خبر شناسایی شهدا/ سردار شریفی: خبرگزاری‌ها امانت‌داری نکردند


غافلگیری خانواده شهدا از خبر شناسایی شهدا/ سردار شریفی: خبرگزاری‌ها امانت داری نکردندبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز یکشنبه خبر شناسایی پیکر هفت خانطومان از لشکر ۲۵ کربلا که در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ به شهادت رسیدند بعد سه سال از شهادت از طریق خبرگزاری‌ها مخابره شد که این نحوه اطلاع رسانی موجب ناراحتی و دلخوری تعدادی از خانواده‌های شهدا شد چرا که تا پیش از این خبر پیدا شدن پیکر شهدا با حضور مسوولان نظامی و استانی در منزل شهدا صورت می‎گرفت، اما اینبار انتشار خبر ابتدا از سوی رسانه‌ها منجر به این شد که خانواده شهدا بدون هیچ پیش زمینه قبلی مثل دیگر مردم از طرق مختلف در جریان پیدا شدن پیکر شهید خود قرار گیرند.

همسر شهید بلباسی در اعتراض به نحوه اطلاع رسانی در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: جوانمردانه رفتی و من هر بار ناجوانمردانه خبری از تو شنیدم، چه زمانی که پرکشیدی، چه الان که پیکر نحیفت پیدا شده. خوش به حال دهه شصت که مردانی با لباس رزم در خانه را می‌زدند و مردانه خبر شهادت را می‌دادند. نه مثل الان که از غریبه‌ها و خبرگزاری‌ها خبری از شما به ما می‌رسد. بگذریم؛ خوش آمدی عزیزم، چشممان روشن.

دختر شهید رحیم کابلی تنها شهید بازمانده شهدای خان‌طومان از لشکر ۲۵ کربلا نیز نوشته بود: اطلاع رسانی درستی به دیگر خانواده شهدا صورت نگرفته. بعد از چهار سال و نیم از شهادت هنوز شهادت این شهدا اعلام رسمی نشده و با این اتفاق داغ خانواده‌ها تازه شد.

خانواده شهدای خان‌طومان طی این سال‌ها بار‌ها شاهد اخبار ضد و نقیض و شایعه‌ها در خصوص پیدا شدن پیکر شهدای خود بوده‌اند که هر بار تکذیب می‎شد و همین موضوع پیش در گذشته موجب ناراحتی آنان شده بود. اتفاقی که شاید داغ خانواده شهدای جاویدالاثر را تازه کرده و بر آلام آنان افزوده باشد.

خبر درج شده در رسانه‌‎ها به نقل از مسوول ایثارگران کل سپاه سردار «ابوالقاسم شریفی» بود. وی در این اطلاعیه اعلام کرد: پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تأیید شد و پیکر‌های مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت. این شهیدان والامقام رضا حاجی‌زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی‌فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان هستند.

در خصوص نحوه اطلاع رسانی سردار شریفی با حضور در شبکه سه سیما توضیحاتی ارائه کرد و گفت: با توجه به اینکه امکان تشییع حضوری وجود نداشت برنامه ریزی برای تجلیل به صورت مجازی انجام شد.

وی در ادامه افزود: بنا بود امروز در ساعت هشت صبح به صورت رسمی اطلاعیه سپاه خوانده و اسامی اعلام شود و روز قبل فرمانده سپاه کربلا با تیم‌هایی تعیین شده تک به تک به منازل شهدا برود، کار اطلاع رسانی انجام شود و پس از گرفتن نظرات خانواده‌ها برنامه‌های بعدی تشییع و وداع را هماهنگ کنند. این کار برای چند خانواده انجام شد، ولی متاسفانه برخی خبرگزاری‌ها امانت داری نکردند و زودتر از تاریخ تعیین شده اطلاع رسانی صورت گرفت. وقتی در عمل انجام شده قرار گرفتیم مجبور به اطلاع رسانی شدیم. خانواده‌ها ناراحت شدند که از این بابت از خانواده شهدا به ویژه خانواده شهید بلباسی عذرخواهی می‎کنم.

تاکنون پیکر‌های مطهر ۱۲ شهید از ۱۳ شهید لشکر ۲۵ کربلای به شهادت رسیده در منطقه خان‌طومان سوریه کشف و شناسایی شده‌ و طبق گفته‌های مسوول ایثارگران سپاه امید است پیکر شهید کابلی نیز به زودی شناسایی شود.

اطلاع رسانی/ 141



منبع خبر

غافلگیری خانواده شهدا از خبر شناسایی شهدا/ سردار شریفی: خبرگزاری‌ها امانت‌داری نکردند بیشتر بخوانید »

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا علیه‌السلام رفتند+ تصاویر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تایید شد و پیکر‌های مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت.

پیکر مطهر این شهدای والامقام امروز توسط خادمان آستان قدس رضوی، در حرم مطهر امام علی بن موسی الرضا (ع) زیارت و طواف داده شد و با توجه به شیوع گسترده ویروس کرونا، این مراسم در مشهد مقدس بدون حضور مردم قدرشناس و شهید‌پرور برگزار شد.

شهیدان والامقام رضا حاجی‌زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان از شهدای تفحص شده منطقه خان‌طومان هستند.

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا علیه‌السلام رفتند+ تصاویر بیشتر بخوانید »

در هر کجا پیچیده نام فاطمیون


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، علیرضا مختارپور در یادداشتی به کتاب «ابوباران» (خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه) پرداخته است. این کتاب تدوین زهراسادات ثابتی بوده و انتشارات خط مقدم منتشرش کرده است. در ادامه این یادداشت را می‌خوانید.

بنام آنکه جان را روشنی داد
[تقدیم به «باران» و هم‌نسلان او]

استاد شهید مرتضی مطهری در سخنرانی عنصر تبلیغ در نهضت حسینی از جوانی یاد می‌کنند که پدرش در عاشورا شهید شده بود، ولی مشخص نیست که پدرش چه کسی بوده، آن جوان نزد اباعبدالله می‌آید و برای رفتن به میدان مبارزه اجازه می‌خواهد، حضرت اجازه نمی‌دهند و می‌فرمایند همین که پدرش در این میدان شهید شده بس است و مادر این جوان هم در اینجا هست شاید او راضی نباشد. جوان عرض می‌کند: یا اباعبدالله اصلاً این شمشیر را مادرم به کمر من بسته است و او مرا فرستاده و به من گفته تو هم برو به راه پدرت و جان خودت را قربان اباعبدالله کن.

آنقدر این جوان خواهش و التماس می‌کند تا حضرت به او اجازه می‌دهند. وقتی این جوان به میدان آمد، برخلاف اغلب افراد که خودشان را به پدر و جدّشان معرفی می‌کردند و به اصطلاح رجز می‌خواندند که من فلانی‌ام پسر فلانی، این کار را نکرد بلکه طور دیگری حرف زد که در منطق گوی سبقت را از همه ربود این جوان به وسط میدان که رسید فریاد زد:

امیری حسینٌ و نِعْمَ الأمیر
سُرورُ فواد البَشیرِ النّذیر

یعنی‌ای مردم اگر می‌خواهید مرا بشناسید من آن کسی هستم که آقای او حسین است، همان حسینی که مایه‌ی خوشحالی قلب پیغمبر (ص) است. [۱] ابوباران: خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب از جوانان غیور افغانستان است که با پیوستن به فاطمیون برای دفاع از حرم به سوریه می‌رود و در مبارزات سخت و طاقت‌فرسا حضوری فعال دارد؛ شرح زندگی سخت این جوان متولد ۱۳۶۲ در تهران، امّا علیرغم چهل سال اقامت پدر و مادرش در ایران همچنان غیرایرانی محسوب شدن در ایران و مهاجرت‌های قانونی و غیرقانونی برای رسیدن به زندگی‌ای با حداقل امکانات، بیماری‌ها و تحمل شرایط سخت که همه شرایط به‌ظاهر لازم را برای ناامیدی و افسردگی دارد و سرانجام در سی سالگی با دیدن تصویری از رزمندگان افغانستانی در سوریه با پیشانی‌بند «لبیک یا زینب»

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل‌افگار چه کرد

مسیر حیات طیّبه‌ی او آغاز می‌شود و حضور متناوب و مکرّر او در جبهه‌های دفاع از حرم و حریم دین و اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) تا پایان ۱۳۹۷ ادامه می‌یابد و نوروز ۱۳۹۸ برای مراقبت از مادرش که دچار بیماری شده به ایران بازمی‌گردد.

نکته‌ی دیگر اینکه از ۳۳۶ صفحه این کتاب تنها ۴۶ صفحه به شرح زندگی مصطفی قبل از پیوستن به فاطمیون اختصاص دارد و تمامی ۲۹۰ صفحه‌ی بعد بیانگر ماجرا‌های نبرد‌ها و شکست و پیروزی‌های متعدد و تلخ و شیرین مدافعان حرم در سوریه می‌باشد.

در میان تمامی رزمندگان مدافع حرم، فاطمیون وضع خاصی دارد.

بعضی از عزیزان فاطمیون از افغانستان و برخی از همان عزیزان داوطلبانه از ایران یا کشور‌های دیگر برای دفاع از حرم به سوریه عزیمت کردند؛ و این در حالی است که همچنان و علیرغم تأکیدات رهبر معظّم انقلاب اسلامی، بسیاری از عزیزان افغانستانی در ایران همچنان با مشکلات عدیده اعمّ از اجازه کار، اقامت، تحصیل فرزندان و… مواجهند، امّا مطالعه‌ی این کتاب و شرح مجاهدت‌های دیگر مدافعان و شهدای حرم از فاطمیون نشان می‌دهد که این فرزندان غیور اسلام هرگز مشکلات موجود و نیز تنگنا‌های اقتصادی و معیشتی را بهانه‌ای برای ترک وظیفه‌ی ایمانی خود قرار ندادند و علیرغم مظلومیت‌ها و محدودیت‌های متعدد، حماسه‌هایی را در دفاع از دیانت و انسانیت و آزادگی خلق کردند که هنوز برای نسل حاضر و مردم جهان شناخته شده نیست، و تنها با گذشت سال‌ها و فاصله گرفتن از کوران حوادث و البته با انتشار کتاب‌هایی نظیر ابوباران و تولید محصولات فرهنگی هنری متعدد و مستند، اندک‌اندک پرده از این صحنه‌ی باشکوه غیرت و مردانگی و مروّت کنار می‌رود و همه‌ی انسان‌های سلیم و آزاده را به تحسین وامی‌دارد.

برای نمونه بنگرید به آنچه در این کتاب درباره‌ی شهید ابوحامد یکی از فرماندهان فاطمیون آمده است. ابوحامد مجاهدی مهربان، امّا قاطع و دلسوز و حاضر در صحنه‌های نبرد است که بار‌ها این اشعار سوزناک، امّا حماسی جناب محمدکاظم کاظمی شاعر ارزشمند افغانستانی را که در زمان دیگری و برای موضوع دیگری سروده شده در جمع فاطمیون می‌خوانده:

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده

چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست
چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست

چگونه بازنگردم که مسجد و محراب
و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست

و سرانجام ابوحامد در دفاع از حرم به شهادت می‌رسد.

در کتاب ابوباران حجم انبوهی از فعالیت‌ها و مجاهدت‌ها و دشواری‌های مدافعان حرم به اختصار در کنار هم چیده شده، و در هر چند صفحه خبر از شهادت یک یا چندتن از مدافعان حرم آمده، چهره‌های تابناکی که در آسمان جهان معاصر و تاریخ اسلام می‌درخشند و تا ابد درخشان خواهند ماند.

همانند همان جوان روز عاشورا شهرت اغلب این شهدا و مدافعان حرم نه به اسم و مسئولیت بلکه به مدافع حرم بودن است.

در میان صفحات سراسر مبارزه و جهاد و مقاومت و دفاع از دین و آیین و آزادگی، حوادث و وقایع متعدد خواندنی و جذاب نیز قابل توجه است از شوخی‌های میان مدافعان حرم، تا مسیر اشتباه راننده‌ای که آب میوه‌های خنک را به منطقه‌ی دشمن می‌رساند و خود زخمی شده و به زحمت بازمی‌گردد، تا رزمنده‌ای ایرانی که، چون اجازه اعزام به او نمی‌دهند با تغییر نام و هویت، خود را یک رزمنده افغانستانی جا می‌زند و به فاطمیون می‌پیوندد، تا مقاومت روستائیان اهل سنّت در برابر داعش، و توزیع غذا توسط مدافعان حرم در بین آنان، و از همه جالبتر ماجرای عقد مصطفی نجیب در مرخصی از سوریه و بازگشت به منطقه تا ازدواج مصطفی و بعد همراه بردن همسر باردارش به سوریه و دعا در زیر باران به توصیه روحانی مقر، برای سلامتی همسر و اجابت این دعا و سرانجام نامگذاری دختر نازنین مصطفی به نام «باران» به همین مناسبت.

خواندن این کتاب ارزشمند را به همه‌ی اهل مطالعه به‌خصوص نسل جوان کشور توصیه می‌کنم.

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

در هر کجا پیچیده نام فاطمیون بیشتر بخوانید »

ادای احترام خلبانان و فرماندهان پایگاه «شهید نوژه» به شهید «همدانی»+ فیلم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، همزمان با سالروز شهادت سردار حاج «حسین همدانی»، خلبانان و فرماندهان پایگاه شکاری «شهید محمد نوژه» نیروی هوایی ارتش، با حضور در گلزار شهدای «باغ بهشت» همدان، به مزار و مفام والای این شهید مدافع حرم ادای احترام کردند.

خاطرنشان می‌شود، سردار شهید «حسین همدانی»، در دوران دفاع مقدس به‌همراه جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، شهید حاج محمدابراهیم همت و شهید محمود شهبازی، از بنیان‌گذاران لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ع) بود.

فرماندهی سپاه پاسداران همدان، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران و مشاور فرماندهی کل سپاه، بخشی از مسئولیت‌های سردار شهید «حسین همدانی» در دوران حیات پربرکت وی است.

این فرمانده عالی‌رتبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با تشکیل گروه‌های دفاع مردمی در سوریه تقش بی‌بدیلی را نجات این کشور از بحران ایفا کرد و سرانجام در تاریخ ۱۶ مهر سال ۱۳۹۴ در مسیر استان «حما» در جنوب شرقی «حلب»، بر اثر واژگونی خودرواش به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

ادای احترام خلبانان و فرماندهان پایگاه «شهید نوژه» به شهید «همدانی»+ فیلم بیشتر بخوانید »

واکنش امام خمینی(ره) به شکست در برخی عملیات‌ها

واکنش امام خمینی(ره) به شکست در برخی عملیات‌ها


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حمید داودآبادی از جمله کسانی است که نامش با جبهه و جنگ گره خورده است. کم‌تر کسی است که علاقمند به مقوله دفاع مقدس داشته باشد و نام وی را نشنیده یا یکی از آثار ارزشمند وی را نخوانده باشد.

خاطرات حمید داودآبادی یکی از گنجینه‌هایی است که با آن می‌شود با سبک زندگی رزمندگان بدون غلو و مبالغه آشنا شد. خیلی از جوانان و نسل جنگ‌ندیده امروز از جمله آن زن سنی و آن سه جوان با خواندن کتاب‌های او مسیر زندگی خود را تغییر دادند. وی کارنامه درخشانی در میان رزمندگان دوران دفاع مقدس و جوانان نسل امروز دارد که بیش از این نیاز به تعریف در خصوص فعالیت‌ها و شخصیت وی نیست.

چهل‌سالگی دفاع‌ مقدس بهانه‌ای شد تا خبرنگار ما پای سخنان «حمید داودآبادی» بنشیند تا وی از ناگفته‌ها و سختی‌های جنگ بگوید. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید:

**: در خصوص فعالیت‌های «خلق عرب» پیش از تصرف خرمشهر در ایران برایمان بگویید.

گروهی به نام «جمعیت خلق عرب» در ایران فعالیت می‌کردند که این افراد مزدور صدام بودند. این افراد در میان مردم عادی زندگی می‌کردند. «خلق عرب» بر این اعتقاد بودند که خرمشهر متعلق به عراق است و نژاد عرب نیز برتری دارد. گروهی از این جمعیت همچنان در مرزهای کشور زندگی می‌کنند. البته خیلی از این افراد فرار کردند و به عراق پناهنده شدند.

یک هفته پیش از اشغال خرمشهر و شروع جنگ تحمیلی، کماندوهای عراقی به خرمشهر آمدند و در منازل این افراد پنهان شدند. ۳۱ شهریور سال ۵۹ مردم شهر خرمشهر ناگهان در کوچه و خیابان کماندوهای عراقی را دیدند.

**: رژیم بعث تجهیزات و زمین مسلح داشت، چرا ما اینگونه نبودیم؟

ما مدافع بودیم و عراق مهاجم. کسی که مهاجم است، فرصت دارد که زمین را مسلح کند تا به وی حمله نشود. یک سال اول جنگ به ما حمله شد و سپس ما قصد بازپس گیری زمین‌ها را داشتیم. در دوران جنگ تحمیلی ما مین‌گذاری نکردیم بلکه مین‌ها را خنثی می‌کردیم. این تفاوت جنگ ما و عراق بود. رژیم بعث خط پدافندی مستحکم و سنگرهای بتونی ساخته بود. زمانی که رژیم بعث خرمشهر را تصرف کرد، شعبه بانک و مدرسه تاسیس و برق شهر را تامین کرد. خانواده فرماندهان عراقی همراه با مردم خرمشهر در این شهر زندگی می‌کردند.

حقایق دفاع مقدس نباید سانسور شود

**: به نظر شما مطالب ناگفته جنگ تحمیلی چه زمانی مطرح خواهد شد؟

تمام وقایع دوران دفاع مقدس از تلخ و شیرین باید به موقع و حقیقی گفته شود. باید جوان امروز بداند که ما در جبهه همه نوع رزمنده‌ای داشتیم. همه نماز اول وقت‌خوان نبودند. آنقدر رزمندگان را مقدس معرفی می‌کنیم که هیچ کس جرات نمی‌کند به آن‌ها نزدیک شود یا شخصیت آن‌ها را در خود بپروراند والا زمانی که یک جوان از افرادی همچون شاهرخ ضرغام و… می‌شنود، اعتماد خودش را به مطالب دفاع مقدس و معنویات جنگ از دست می‌دهد.

انتقادات زیادی در خصوص فیلم اخراجی‌ها وجود دارد که چرا از شخصیت گروه اخراجی‌ها و مجید سوزوکی گفته شد. در حالی که این موضوع از واقعیت‌های جنگ است. اگر این افراد که آن‌ها را «لات» می‌نامیم نبودند، در همان روزهای آغازین جنگ، کشور تصرف شده بود. چرا باید این افراد را در تاریخ پنهان کنیم؟!

روزهای پایانی جنگ با هجوم وحشیانه منافقین به کشور، گروهی از همین جوان‌ها به اسلام آباد آمدند. من آن زمان مسئولیت یک گروهان ۱۰۰ نفره را بر عهده داشتم که ۸۰ نفر از آن‌ها نماز نمی‌خواندند. می‌گفتند: «با خود گفتیم که ما چقدر بی‌غیرت هستیم که در خانه بنشینیم و منافقین بخواهند شهر ما را تصرف کنند.» همه این افراد بعد از اتمام جنگ و عملیات مرصاد، تاسف می‌خوردند که چرا زودتر به جبهه نیامده‌اند. این افراد در جنگ بودند و باید واقعیت‌ها را بیان کنیم. نمی‌توانستیم بگوییم افرادی که نماز نمی‌خوانند به جبهه نیایند و از کشور خود دفاع نکنند.

فردی را در جبهه به خاطر دارم که گاهی با وی شوخی می‌کردم. می‌گفت: «با من شوخی نکن». پاسخ می‌دادم: «مگه تو کسی هستی که با تو نباید شوخی کنم؟» وی دوست نداشت که از گذشته‌اش برایمان بگوید. می‌گفت: «اگر گذشته من را بدانی دیگر جرات نمی‌کنی با من شوخی کنی». مدتی از این ماجرا گذشت و من به مرخصی آمدم. در جمعی نام وی را آوردم. یک نفر با حالت تعجب گفت: «فلانی با شماست؟ او یکی از گنده‌لات‌های تهران بود». به جبهه که برگشتم، چیزهایی که شنیده بودم را به او گفتم. ابتدا سر باز می‌زد و منکر می‌شد. نهایتا گفت که «من تغییر کردم و نمی‌خواهم دیگر گذشته‌ام را مرور کنم.» او واقعا تغییر کرده بود و شجاعانه در میدان نبرد می‌جنگید.

اعجوبه‌هایی که گمنام جنگیده و گمنام ماندند

ما از این گونه اعجوبه‌ها در زمان جنگ کم نداشتیم. یک هفته قبل از شهادت شهید آوینی، با وی در صف نماز جمعه بودم. پیرمردی با ظاهری ژولیده به سمت ما می‌آمد. خطاب به شهید آوینی گفتم: به آن پیرمرد نگاه کند تا ماجرایی را برایش بگویم.

واکنش امام خمینی (ره) به شکست برخی عملیات‌های دفاع مقدس/ «پنهان‌کاری بی‌مورد» از اعتبار تاریخ دفاع مقدس می‌کاهد

آن پیرمرد ژولیده به سمت من آمد و با لهجه زیبایی گفت: «سلام داودآبادی.» طبق دیدار همیشه‌مان دو شکلات به دستم داد و ادامه داد: «یاد شهید سعید طوقانی بخیر.» او شهید آوینی را نمی‌شناخت. دو شکلات هم به وی داد و از ما فاصله گرفت.

پس از رفتن وی خطاب به شهید آوینی گفتم: «در دوران پهلوی، او یکی از قاچاقچیان کالا بود. با آغاز جنگ تحمیلی، متحول می‌شود و به جهه می‌رود. زمانی که نیروهای اطلاعات و عملیات می‌خواستند از کوه‌های صعب‌العبور بگذرند و راهی را پیدا نمی‌کردند، این فرد به آن‌ها کمک می‌کرد و از آن‌جایی که مسیرهای کوهستانی را به خوبی بلد بود از میان تونل‌هایی که در قدیم از آن‌ها برای قاچاق کالا استفاده می‌کردند، این نیروها را عبور می‌داد.

کمک‌های وی به این یک بار ختم نمی‌شود. بار دیگر هم پیش از عملیات خیبر، نیروهای اطلاعات و عملیات را با لباس‌های عراقی به قاچاقچی‌ها می‌سپارد تا آن‌ها را به خاک عراق برسانند. یک هفته بعد هم آن‌ها را سالم به کشور برمی‌گرداند.

آن پیرمرد بدون هیاهو و هیچ درخواستی هشت سال به کشور خود خدمت و نهایتا حدود هفت سال پیش فوت کرد. هیچ کس برای او یادواره‌ای برگذار نکرد و حتی کتابی ننوشت. از اینگونه افراد بسیار در دوران دفاع مقدس داشتیم که در گمنامی خدمت و در گمنامی هم شهید یا مرحوم شدند.

آوینی پس از شنیدن فعالیت‌های این پیرمرد، گفت بعد از ماموریت فکه، برنامه‌ای در خصوص فعالیت‌های این پیرمرد در دوران جنگ تحمیلی خواهد ساخت. آوینی در همان عملیات و در فکه به شهادت رسید و فرصتی نیافت تا از این مرد شجاع مستندی به یادگار بسازد.

واکنش امام خمینی (ره) به شکست رزمندگان اسلام در برخی عملیات‌ها

در خصوص عملیات‌ها هم متاسفانه به مرحله سانسور رسیده‌یم. تمام عملیات‌های دوران دفاع مقدس ما با رژیم بعث همیشه پیروز نبودیم. در برخی عملیات‌ها پیروز و در برخی دیگر شکست می‌خوردیم، اما کم‌تر به این موضوعات می‌پردازیم. بعد از آزادی فاو (در عملیات والفجر ۸) حضرت امام (ره) در حسینیه جماران فرمودند: «یک وقت مغرور نشوید؛ این‌ها کار خداست، از جانب خداست؛ یعنی و من یتوکل علی اللّه فهو حسبه، اتکال به خدا سبب شد که این پیروزی نصیب ما شود و اتکال به خدا هم سبب شده بود که انقلاب به پیروزی برسد.»

زمانی که نیروها در عملیات کربلای ۴ و بدر شکست خوردند، فرماندهان در قرارگاه حال بدی داشتند و خودشان را شکست خورده می‌دانستند. امام (ره) نامه‌ای ارسال کردند و فرمودند: «چرا ناراحتید؟ پیغمبر (ص) هم در جنگ احد شکست خورد. به جای ناراحتی به دنبال جبران باشید.»

**: به نظر شما چه نوع خاطره‌گویی می‌تواند بر روی نسل امروز تاثیرگذار باشد؟

با خاطره‌گویی نظامی در اردوهای راهیان نور مخالف هستم. در حال حاضر راهیان نور بیشتر خاطرات نظامی گفته می‌شود. نقطه حمله و تلفات دشمن برای یک جوان نسل امروز هیچ جذابیتی ندارد. به نظرم دوران دفاع مقدس به دو قسمت جنگ و جبهه تقسیم می‌شود. روزی یک نفر از من پرسید چند سال در جنگ حضور داشتی؟ پاسخ دادم: «۱۰۰ روز». گفت چه مدت در جبهه بودی؟ گفتم: «۵۰ ماه.»

فضای دفاع مقدس بر روایت جنگ تحمیلی ارحج است

یک بسیجی در مدت ۹۰ روزی که به ماموریت می‌رفت. ۸۰ روز در فضای معنوی اردوگاه و ۱۰ روز در درگیری بود. آن فضای معنوی که خدا را ناظر بر اعمال خود دیدند، ارزشمند است و امثال من دلشان برای آن روزها تنگ شده است. تانک و ترکش زدن، هیچ لذتی ندارد. آن فضایی که روح تو را رشد می‌دهد، ارزشمند است.

فیلم‌ها و مستندات ساخته‌شده از دوران دفاع مقدس به نظر من همان تعبیر «جنگ» است. ترکیدن تانک زیبایی ندارد. جبهه است که زیباست. فهم ما به فضای معنوی کربلا و جبهه نرسید و خودمان را با مادیات و جنگ زمینی اسیر کردیم.

**: برخی حضور رزمندگان در جبهه را به دو دسته تقسیم می‌کنند. گروه اول کسانی بودند که دفاع از کشور را از واجبات می‌دانستند و گروه دیگر نیز بر حسب احساسات راهی جبهه شدند. حضور این دو گروه در جبهه را چگونه تبیین می‌کنید؟

رزمندگان بیشتر تحت تاثیر یکدیگر بودند. خیلی‌ها بر این باورند که با سخنرانی و برگزاری کلاس‌های عقیدتی باعث شدند که جوانان برای دفاع از کشور به جبهه بروند، در حالی که آن‌ها بصیرت داشتند و هیچ کس از روی احساسات یا سخنان یک نفر به جبهه نمی‌رود.

«بصیرت» بزرگترین عامل گسیل جوانان به جبهه

تنها بیانات امام خمینی (ره) بود که مردان کشورمان را مجاب می‌کرد باید در جبهه حضور داشته باشند. دیدیم در دورانی که امام راحل فرمودند: «جبهه‌ها را پر کنید». جمعیت کثیری به سمت مناطق عملیاتی رفتند. رهبر و فرمانده در حرکت بسیار مهم است. ۷۲ تن از یاران امام حسین (ع) می‌دانستند که فردا چه سرنوشتی خواهند داشت، اما با اطاعت از امام خود در صحرای کربلا ماندند. رزمندگان دوران دفاع مقدس هم می‌دانستند که در جبهه تانک و گلوله هست، اما صحنه را خالی نکردند.

در میان نیروها، رزمنده‌ای داشتیم به نام شهید «محمد عاطف» هر زمان صدای اذان را می‌شنید، اشک می‌ریخت. اشک‌هایش را می‌بوسیدم و می‌پرسیدم: «چرا گریه می‌کنی؟» می‌گفت: «نمی‌دانم صدای اذان که به گوشم می‌رسد، اشک در چشمانم حلقه می‌زند». این افراد عاشق خدا و با بصیرت بودند. مگر می‌شود چنین فردی از روی احساسات یا شنیدن صدای «آهنگران» راهی جبهه شده باشد.

البته در مقابل داشتیم کسانی را که به «بسیجی تلویزیونی» معروف بودند. این افراد وقتی صدای مارش عملیات را از تلویزیون می‌شنیدند، جوگیر شده و به جبهه می‌آمدند، اما در رزم شبانه در پادگان با شنیدن خمپاره می‌ترسیدند و به عقب برمی‌گشتند.

اغراق در معنویت جبهه نتیجه عکس دارد

ما مسیرمان را گم کردیم. آنقدر در تعریف از معنویات جبهه غرق شدیم که گاهی دشمنان به تمسخر می‌گیرند و از القابی همچون «شربت شهادت» و «کلید بهشت» استفاده می‌کنند.

واکنش امام خمینی (ره) به شکست برخی عملیات‌های دفاع مقدس/ «پنهان‌کاری بی‌مورد» از اعتبار تاریخ دفاع مقدس می‌کاهد

این را باید بپذیریم که خیلی از رزمندگان دوران جنگ نیز به سابقه خدمت خود مغرور شدند و تمام معنویات کسب کرده را باختند. در قرآن آمده است که «کسی پذیرفته می‌شود که تقوا دارد» تقوا داشتن به معنای داشتن کارت جانبازی نیست.

**: آیا با کسانی مواجه شده‌اید که با خواندن زندگی‌نامه شهدا مسیر زندگی‌شان تغییر کرده باشد؟

بله. شاید برخی باور نکنید که یک خانم سنی با خواندن کتاب «دیدم که جانم می‌رود» شیعه شد. یک پروفسور آلمانی با خواندن کتاب‌های دفاع مقدسی از مظلومیت رزمندگان اشکش سرازیر شد. یک روز سه جوان به دفتر کارم آمدند و گفتند که با خواندن خاطرات شهید «مصطفی کاظم‌زاده»، نماز اول وقت می‌خوانند و هر هفته بر سر مزار وی می‌روند. آن‌ها سطر به سطر کتاب قطور «از معراج برگشتگان» را حفظ بودند.

به خاطر دارم خانمی نزدم آمد و گفت که من حجاب نداشتم. کتاب «دیدم که جانم می‌رود» شما را به خاطر شرکت در مسابقه خواندم و با حجاب شدم. همسرم چند سال سعی کرد تا بتواند من را به حجاب تشویق کند، اما نتوانست. همسرم گفته است که بیایم و از شما تشکر کنم.

«خاطرات زندگی شهدا» بهترین ابزار اصلاح سبک زندگی جامعه

به کرات رخ داده است که به من گفته‌اند با خواندن خاطرات شهدا و یا کتاب شما، راهمان را پیدا کردیم، اما معتقدم که شهدا این افراد را به راه راست دعوت کردند.

من به عنوان یک رزمنده بر خودم واجب می‌دانم تا خاطرات جبهه و جنگ را برای نسل بعدی بیان کنم. این خاطرات تنها به من تعلق ندارد. حداقل یک میلیون رزمنده به جبهه رفتند و در میان آن‌ها ۷۰۰ هزار نفر زنده ماندند و از دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی دارند. این در حالی است که ما تنها حدود ۲۰ نویسنده دفاع مقدسی که خود رزمنده بودند، داریم.

من به عنوان یک رزمنده وظیفه دارم که رسالتم را با نوشتن خاطرات جبهه و جنگ به اتمام برسانم. همچنین ناشران و خبرنگاران نیز وظیفه دارند، این خاطرات را منتشر کرده و به گوش نسل امروز و آینده برسانند.

**: از خاطرات خود با شهید «جعفر علی گروسی» که در کتاب‌هایتان نام وی را آوردید، برایمان بگویید.

با جعفر سال ۶۴ در اردوگاه کرمانشاه آشنا شدم. وی از ساعت ۱۰ صبح وضو می‌گرفت و بی‌تاب شنیدن صدای اذان بود. من همیشه کنارش نماز می‌خواندم. با درختچه‌های بلوط در گوشه‌ای آلاچیق ساختیم. یک پتو زیرش انداختیم و بعد از ظهرها زیارت عاشورا می‌خواندیم. جعفر سرش را روی شانه‌های من می‌گذاشت و گریه می‌کرد. یک بار پرسیدم: «چرا وقت نماز بدنت می‌لرزد؟» با کمی تاخیر پاسخ داد: «همان قدر که عاشق شروع نماز خواندن هستم. به سلام نماز که می‌رسم، وحشت می‌کنم. زیرا من خدا را عاشقانه دوست دارم. در پایان نماز به این می‌اندیشم که خدا هم من را دوست دارد؟» همیشه منتظر این بود که خدا نشان دهد، دوستش دارد.

شهیدی که گمشده‌اش عشق به خدا بود

ارتباط نزدیکی با جعفر داشتم. آنقدر به وی علاقه داشتم که وقتی به من می‌گفت یک قند به من بده، با سرعت این کار را انجام می‌دادم. به خاطر دارم در همان سال یک روز که بی‌حوصله بودم، گفت: «حمید میای به اندیشمک برویم؟» من هم با کمال میل پیشنهادش را پذیرفتم. در اندیشمک به عکاسی رفت و یک حلقه فیلم دوربین خرید. سپس گفت: «برگردیم.» تعجب کردم و گفتم: «من که حلقه فیلم داشتم. چرا تا اندیشمک آمدیم؟» پاسخ داد: «می‌خواستم خودم حلقه فیلم را تهیه کنم.» زمانی که به پادگان برگشتیم، ۳۶ عکس تکی و دسته‌جمعی از وی گرفتم. شب فیلم را به جعفر تحویل دادم. حلقه فیلم را به دستم داد و گفت: «عکس‌ها را نزد خودت نگهدار، لازمت می‌شود.»

واکنش امام خمینی (ره) به شکست برخی عملیات‌های دفاع مقدس/ «پنهان‌کاری بی‌مورد» از اعتبار تاریخ دفاع مقدس می‌کاهد

چند سال بعد، من و جعفر از هم جدا شدیم. من به دوکوهه رفتم و جعفر به کردستان. با نامه با یکدیگر در ارتباط بودیم. به وی می‌گفتم به دوکوهه بیا، اینجا معنویت زیاد است. پاسخ می‌داد: «خوب ماندن در جایی که معنویت هست، ارزشمند نیست. می‌خواهم در کردستان به دنبال معنویت بگردم. به اینجا آمدم تا ببینم خدا من را هنوز دوست دارد یا نه». پس از این نامه، یک ماه از وی بی‌خبر بودم و پاسخ نامه‌هایم را نمی‌داد تا اینکه نامه‌ای از سوی سپاه به دستم رسید که جعفر در درگیری با ضدانقلاب به شهادت رسیده است. خدا در کردستان به جعفر گفت که دوستش دارد. جعفرعلی گروسی در ۱۷ مهر سال ۶۶ به شهادت رسید.

بعد از اتمام جنگ تحمیلی، بارها عکس‌های شهید گروسی را در رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر کردم. یک روز پدر جعفر ۲۸ سال بعد از شهادت وی، به دفترم آمد و خواست تا برایش خاطرات پسرش را بگویم. عکس‌های جعفر را در همان دیدار به پدرش تقدیم کردم.

من در خاطراتم از جعفر و دیگر رزمندگان و شهدا به صحنه نبرد اشاره نکردم، زیرا معتقدم که بیان منش و شخصیت شهدا می‌تواند بر روی جوانان تاثیر بگذارد نه نحوه جنگیدن آنها.

**: از ماجرای اعزام ۱۰ رزمنده با نامه جعلی برایمان بگویید.

آن زمان کسانی که برای اولین بار قصد اعزام به جبهه را داشتند باید حداقل دو ماه دوران آموزشی را سپری می‌کردند. با نزدیک شدن به زمان عملیات، رزمندگان می‌خواستند بدون گذراندن دوره آموزشی در عملیات شرکت کنند. از این رو نامه سابقه جبهه جعلی را با دست خط خودم نوشتم. تصویر مهر را از یک نامه دیگر پاره و به نامه الصاق کردم. سپس نام آن رزمنده را نوشته و کپی می‌گرفتم. آن زمان هم استعلام وجود نداشت تا صحت و سقم نامه مشخص شود. به آن رزمنده هم مناطق عملیاتی را توضیح می‌دادم که اگر نامه لو رفت. سوالات را بتواند جواب دهد. مصطفی کاظم زاده نیز از این نامه استفاده کرد و از آن جایی که فرمانده بر منطقه گیلانغرب مسلط بود، به وی مشکوک و مانع حضورش در عملیات شده بود. ۱۰ نفر از این نامه استفاده کردند و به شهادت رسیدند.

**: شما با رزمندگان دوران دفاع مقدس و رزمندگان مدافع حرم در ارتباط بودید؟ کدام نسل را پیروز واقعی می‌دانید؟

رزمندگان دفاع مقدس با همه آن ادعاها و از خودگذشتی‌ها از جوانان امروز عقب‌تر هستند.

**: در خصوص ثبت زندگی‌نامه شهدای مدافع حرم هم برنامه‌ای دارید؟

روزی خواهر شهید مدافع حرم «عباس کردانی» با من تماس گرفت و درخواست کرد در خصوص زندگی برادر شهیدش کتابی بنویسم. ابتدا به جهت اینکه چند کتاب همزمان در دست کار داشتم، قبول نکردم. خواهر شهید ادامه داد که برادرم کتاب‌های شما را مطالعه می‌کرد و علاقه زیادی به قلم شما داشت، به همین خاطر علاقمندم که شما کتاب زندگی نامه عباس را بنویسید.

پذیرفتم که کتاب زندگی‌نامه شهید کردانی را بنویسم. زمانی که زندگی‌نامه شهید را خواندم، غبطه خوردم که چرا در زمان حیات وی با هم ملاقات نداشتیم. این شهید بزرگوار فرد با بصیرتی بود. این کتاب نیز از سوی انتشارات شهید کاظمی به زودی منتشر خواهد شد.

غبطه می‌خورم که چرا دو شهید را در دوران حیات ندیدم یکی از آن‌ها «شاهرخ ضرغام» و دیگری شهید مدافع حرم «عباس کردانی» است.

**: کتاب دیگری در دست چاپ دارید؟

بله. خاطرات خودم از دوران کودکی، پیروزی انقلاب تا پایان دوران دفاع مقدس در ۱۱ جلد به زودی از سوی انتشارات «یا زهرا (س)» منتشر خواهد شد.

نوشتن خاطراتم بعد از اتمام جنگ را آغاز کردم که حدود یک هزار صفحه شده است.

**: شیوه خاطره‌نویسی شما به چه صورت است؟

در تمام خاطراتی که می‌نویسم، خودم حضور داشتم. همچنین خاطراتم شاهدان زیادی دارد. برخی در خاطرات خود می‌گویند «یک نفر، یک جایی و یک عملیاتی». به نظر من این‌گونه خاطرات دروغ است و بر دل نیز نمی‌نشیند. خاطره‌ای که با اسناد و مدارک گفته شود، تاثیرگذار است.

به کرات دیده‌ام که برخی در کتاب‌ها و روایات‌شان خاطره دزدی می‌کنند و یا دروغ می‌گویند که این یک ضربه بدی به تاریخ و فرهنگ دفاع مقدس می‌زند.

**: به نظر شما فضای مجازی چه میزان توانسته جای کتاب را پر کند؟

فضای مجازی مثل یک سوپرمارکت است. کسی که بدون هدف وارد آن می‌شود، خرید خوبی نخواهد داشت. در فضای مجازی خواه ناخواه اخبار دروغ انتشار می‌یابد. هر زمان هم که می‌پرسیم منبع این خبر از کجاست؟ پاسخ می‌شنویم: «اینترنت». فضای مجازی منبع موثق و مستندی نیست. این خود یک عیب و خطر بزرگ است که فرهنگ ما را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.

از سوی دیگر باید بگویم که هیچ چیز جای کتاب را نمی‌گیرد. هیچ فردی با خواندن مطالب فضای مجازی دانشمند نشده است. حضور در فضای مجازی، هیجانی زودگذر است، اما خواندن کتاب هدفمند است.

منبع: دفاع پرس



منبع خبر

واکنش امام خمینی(ره) به شکست در برخی عملیات‌ها بیشتر بخوانید »