مدافعان سلامت

«سفیر سردار» منتشر شد/ خاطرات پایگاه‌های بسیج در مقابله با کرونا

«سفیر سردار» منتشر شد/ خاطرات پایگاه‌های بسیج در مقابله با کرونا


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «سفیر سردار»؛ خاطرات پایگاه‌های بسیج در طرح ملی شهید سلیمانی (مقابله با کرونا) به قلم جمعی از نویسندگان و توسط انتشارات «راه یار» و با مشارکت دانشگاه امام حسین (ع) و پژوهشکده شهید صدر و مرکز مطالعات ژرفا چاپ و روانه بازار نشر شد.

نهاد بسیج مستضعفین از ابتدای انقلاب اسلامی در مواجهه با بحران تسخیر لانه جاسوسی و احتمال حمله نظامی آمریکا شکل گرفت و بعد هم در بحران‌های حاد کشور بیشتر به چشم آمد. جنگ که آغاز شد و کار بالا گرفت، این بسیج بود که نیرو‌های داوطلب مردمیاش را روانه جبهه‌ها کرد. وقتی قطعنامه پایان جنگ صادر شد، این بسیج دانشجو و طلبه بود که مأموریت تبیین چارچوب‌های اسلام ناب از اسلام آمریکایی را برای آحاد مردم به عهده گرفت. در ابتدای دهه ۷۰، برای حفظ سلامتی مردم در واکسیناسیون عمومی فلج اطفال ورود کرد. در دهه ۸۰ بار خدمترسانی به مناطق محروم را در قالب حرکت‌های جهادی سازماندهی کرد؛ و این بار در بحران پایانی دهه ۹۰ و در آستانه ورود به قرن جدید، باز هم این نیروی بسیجی بود که بدون ادعا برای دفاع از سلامت مردم وارد میدان شد.

آنچه در این کتاب با آن مواجهیم ابعاد و وجوهی از مدیریت متمایز بسیج در طرح ملی شهید سلیمانی برای مقابله با کرونا است.

بنابرین گزارش کتاب «سفیر سردار» که تحقیق آن برعهده مرضیه هاشمی و نگارش آن توسط صورت گرفته است در ۱۵۲ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است و علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را علاوه بر کتابفروشی‌ها، از سایت یا صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir تهیه کنند.

لازم به ذکر است پیش از این کتاب‌های «جهاد در قرنطینه»، «نوبت شماست»، «به چند خیاط ماهر نیازمندیم»، «نذر نفس» و «هفت‌خان شستن» نیز توسط این ناشر درباره «مدافعان سلامت» و فعالیت‌های جهادی در مقابله با شیوع بیماری کرونا منتشر شده است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«سفیر سردار» منتشر شد/ خاطرات پایگاه‌های بسیج در مقابله با کرونا بیشتر بخوانید »

نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند

نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، نامزدهای پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در چهار گروه «داستان بلند و رمان»، «مجموعه داستان کوتاه»، «مستندنگاری» و «نقد ادبی» معرفی شدند.

بخش داستان بلند و رمان:

«سیاگالش» نوشته ابراهیم اکبری‌دیزگاه از نشر صاد
«صور سکوت» نوشته محمد قائم‌خانی از شهرستان ادب
«صور» نوشته حسینعلی جعفری از انتشارات سروش
«عزرائيل» نوشته نیما اکبرخانی از انتشارات کتابستان معرفت

بخش داستان کوتاه:

«راننده رئیس جمهور و چند داستان دیگر» نوشته سلمان کدیور از انتشارات شهرستان ادب
«گورگم و داستان‌های دیگر» نوشته عماد عبادی از انتشارات نظام‌الملک
«ویروس عاشق» نوشته مجید رحمانی از انتشارات صاد

نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند

بخش مستندنگاری:

«اینجا سوریه است: صدای زنان راوی جنگ» نوشته زهره یزدان‌پناه قره‌تپه از انتشارات راه‌یار
«پاییز آمد: خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی» نوشته گلستان جعفریان از انتشارات سوره مهر
«سازمان سیاسی بهاییت ۱۹۷۹-۱۸۹۲» نوشته حمیدرضا اسماعیلی از انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
«عقیله» نوشته الهام امین از انتشارات به‌نشر
«نبرد تنگه‌ها: نقش شهید حسن باقری در عملیات فتح‌المبین» نوشته مصطفی رحیمی از انتشارات مرکز نشر آثار شهید حسن باقری

نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند

بخش نقد ادبی:

«تماشای روایت: بررسی تحلیلی روش انتقال عناصر داستان از روایت به درام» نوشته مجید آقائی از انتشارات علمی و فرهنگی
«خودانتقادی ادبی: رساله‌ای در نقد هنر خویشتن در عرصه ادبیات» نوشته مهرداد نصرتی از انتشارات فرهنگ عامه
«درآمدی بر ادبیات تطبیقی: خاستگاه، مبانی نظری، چالش‌ها» نوشته منصور پیرانی از انتشارات دانشگاه شهید بهشتی

نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند
اختتامیه «پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد» شنبه (بیست و چهارم دی ماه ۱۴۰۱) ساعت ۱۸ در تالار وحدت به نشانی تهران، خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار برگزار می‌شود.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند بیشتر بخوانید »

برگزاری مراسم بزرگداشت روز پرستار با حضور فرمانده کل ارتش


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، مراسم بزرگداشت روز پرستار با حضور امیر سرلشکر «سید عبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، امیر دریادار «حبیب‌الله سیاری» معاون هماهنگ‌کننده ارتش، امیر دریادار دوم «مصطفی مداح» معاون بهداشت، درمان، امداد و آموزش پزشکی ارتش، امیر سرتیپ دوم «رامین حمیدی» فرمانده دانشگاه علوم پزشکی ارتش و رؤسای ادارات بهداشت و درمان نیرو‌های چهارگانه ارتش در دانشکده پرستاری دانشگاه علوم‌پزشکی ارتش و همزمان به‌صورت ویدیوکنفرانس در ادارات بهداشت و درمان و تعدادی از بیمارستان‌های ارتش برگزار شد.

امیر «مداح» معاون بهداشت و درمان ارتش در این مراسم ضمن تبریک ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار اظهار داشت: انتخاب پرستاری در مجموعه دانشکده‌های پرستاری به ویژه دانشکده پرستاری ارتش جمهوری اسلامی ایران یک انتخاب آگاهانه است. پرستاران ما بعد از شرکت در کنکور و برای حضور در دانشگاه مورد مصاحبه قرار می‌گیرند و مهمترین ویژگی که در این مصاحبه مورد توجه است، آگاهی آن‌ها در انتخاب رشته است.

وی افزود: همه این عزیزان پرستار آگاهانه می‌دانند در راهی قدم گذاشته‌اند که ایثار و ازخودگذشتی با دانش و مهارت همراه خواهد شد و آن‌ها قسم خورده‌اند تا روزی که در این شغل فعالیت می‌کنند، آنچه در توان دارند برای هم نوع خویش انجام دهند. این تجلی ایثار، تعهد، دانش و مهارتی است که در دانشگاه‌ها به دست می‌آورند.

معاون بهداشت و درمان ارتش جمهوری اسلامی ایران با اشاره به قدمت دانشکده پرستاری ارتش خاطرنشان کرد: دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی ارتش یکی از دانشکده‌های قدیمی پرستاری کشور با حدود ۵۰ سال سابقه فعالیت است. دانش آموختگان ما در همه حوزه‌هایی که حضور دارند، می‌درخشند و بسیاری از مجموعه‌های دولتی و خصوصی تمایل دارند که از پرسنل ما در مجموعه خود بهره‌مند شوند. علت این تمایل هم نوع تربیت و نظم زبانزد ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

وی به رشته‌های تخصصی پرستاری اشاره کرد و گفت: به میزان تنوع خدماتی که در دانش پزشکی رخ داده، تنوع رشته‌های تخصصی پرستاری نیز بیشتر شده است. در حال حاضر در دانشگاه علوم پزشکی ارتش ۲۷۷ دانشجوی در مقطع کارشناسی و ۴۷ نفر در مقطع کارشناسی ارشد با چهار گرایش و همچنین در این دانشگاه ۱۲ نفر نیز در مقطع دکتری مشغول تحصیل هستند.

دریادار دوم مداح با اشاره به نقش پرستاران در توسعه بهداشت و درمان اظهار داشت: ۴۰ بیمارستان و بیش از ۳ هزار تخت در سراسر کشور داریم که اداره این مجموعه با ۶ هزار نفر پرستار و پیراپزشک است. همه عناصر دیگر تصمیم‌گیر برای بیماران در مقطع مشخصی از زمان در کنار بیمار حضور دارند و پرستاران هستند که با مهارت و تعهد اخلاقی خود باعث می‌شوند تا یک مجموعه درمانی از سایر مجموعه‌های دیگر ممتازتر باشد. همچنین در ارزیابی‌های وزارت بهداشت و درمان بیشتر مولفه‌هایی که مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، مولفه‌هایی هستند که مسئولیت آن‌ها با پرستاران است.

معاون بهداشت و درمان ارتش در پایان با اشاره به وضعیت مناسب پرستاری در ارتش گفت: جامعه پرستاریِ بسیار شایسته‌ای داریم و این شایستگی در کرونا تجلی پیدا کرد. بنابر اعلام وزارت بهداشت در دوره کرونا درصد فوتی‌های ما نسبت به بیمارستان دیگر حداقل ۵ درصد کمتر بوده است. این نشان از پویایی جامعه پرستاری ارتش جمهوری اسلامی ایران دارد.

در این مراسم مسئولان تعدادی از بیمارستان‌های ارتش به‌صورت ویدیوکنفرانسی به ارائه گزارش پرداختند؛ همچنین از یک خانواده شهید مدافع سلامت، پیشکسوتان و بازنشستگان پرستاری ارتش و پرستاران برتر آجا نیز تجلیل شد.

انتهای پیام/ 200

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری مراسم بزرگداشت روز پرستار با حضور فرمانده کل ارتش بیشتر بخوانید »

باید همواره یاد شهدای جامعه پزشکی را به عنوان چهره‌های ماندگار حفظ کنیم/ رد پیشنهاد همکاری در بیمارستان‌های مطرح تهران

باید همواره یاد شهدای جامعه پزشکی را به عنوان چهره‌های ماندگار حفظ کنیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار اجتماعی دفاع‌پرس، اکبر رنجبر زاده معاون اجتماعی و امور مجلس سازمان نظام پزشکی کشور با حضور در منزل شهید منوچهر حاجی آقایی شهرستانی اولین پزشک شهید مدافع سلامت بیمارستان شهدای هفتم تیر شهر ری و تقدیر از خانواده این شهید عزیز، اظهار داشت: سازمان نظام پزشکی بعد از فراگیری بیماری منحوس کرونا به نام بیش از ۲۰۰ شهید مدافع سلامت مزین شده و نام و عطر این شهدا در این سازمان پیچیده و ما هم به عنوان سربازان این مسیر خود را مکلف و موظف دانستیم که در محضر خانواده شهدای جامعه ادای احترام کرده و به نمایندگی از ۳۵۰ هزار عضو این سازمان اعلام کنیم که این شهدا برای ما افتخار و ارزشمند هستند لذا مکلف هستیم راه آن‌ها را ادامه دهیم.

وی افزود: قطعا این شهدا الگو‌های بارز و پر افتخار جامعه پزشکی هستند به همین جهت بر خود می‌بالیم که سازمان نظام پزشکی با احتساب شهدای دفاع مقدس و مدافعان سلامت بالغ بر ۴۵۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده که از این تعداد ۲۰۰ شهید برای دوران دفاع مقدس است.

رنجبرزاده ادامه داد: در دفاع مقدس بواسطه مقاومت رزمندگان طی هشت سال جنگ نابرابر مقابل تمام دنیا به پیروزی رسیدیم که در این پیروزی پزشکان نقش موثری داشتند، زیرا در آن دوران اعضای جامعه با حضور در خط مقدم و به فاصله بسیار کم در بیمارستان‌های صحرایی پشت خطوط نبرد، حماسه‌ها آفریدند که در تاریخ ثبت شده است.

وی تصریح کرد: امروز هم کادر پزشکی در مواجه با بیماری کرونا بسیار خوب درخشید که این همانند حضور اعضای جامعه پزشکی در دفاع مقدس در تاریخ ماندگار خواهد شد؛ به عبارت دیگر زمانی که حتی والدین بیماران کرونایی نمی‌توانستند بر بالین بیماران خود در بیمارستان حضور یابند، کادر پزشکی با جانفشانی نسبت به درمان بیماران کرونایی تلاش می‌کردند.

معاون اجتماعی و امور مجلس سازمان نظام پزشکی در ادامه عنوان کرد: المان یا نمادی برای شهدای مدافع سلامت در تهران با همکاری شهردای نصب خواهد شد که برای نصب آن هم دو محل نزدیک بیمارستان امام‌خمینی (ره) و میدان توحید پیش بینی شده تا پس از بررسی‌های لازم در یکی از این دو نقطه، یادمان ۳۰ شهید مدافع سلامت تهران نصب شود علاوه بر این در صدد هستیم با همکاری شهرداری تهران اسامی این شهدا بر روی خیابان‌های منتهی به بیمارستان گذاشته شود، خاطرات مربوط به شهدای مدافع سلامت را جمع آوری و منتشر کنیم و آثار مربوط به این عزیزان را در موزه‌ای به نمایش بگذاریم، زیرا همه وظیفه داریم یاد این عزیزان را به عنوان چهره‌های ماندگار حفظ کرده و برای جوانان امروز و فردا الگو سازی کنیم.

وی سپس در خصوص برگزاری مراسم تکریم از خانواده شهدای جامعه پزشکی هم گفت: یادواره شهدای جامعه پزشکی را به مناسبت یکم شهریور روز پزشک در همدان در جوار آرامگاه بوعلی سینا پیش بینی کردیم که برای حضور بهتر مهمانان این مراسم را پنج شنبه سوم شهریور از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ ظهر در محل مورد اشاره برگزار خواهیم کرد و در این مراسم تعدادی از خانواده شهدای جامعه پزشکی مورد تقدیر قرار می‌گیرند.

مادر شهید منوچهر حاجی آقایی شهرستانی هم در این دیدار بیان کرد: هدف پسرم خدمت به مردم بود، زیرا علی رغم اینکه از بیمارستان‌های تهران پیشنهاد همکاری داشت، اما با این وجود در بیمارستان شهدای هفتم تیر شهرری به فعالیت مشغول شد.

برادر شهید نیز در این دیدار عنوان کرد: برادرم وقتی تخصص عمومی خود را در کشورمان گرفت برای گذراندن دوره تخصصی به پاکستان رفت، اما وقتی به ایران بازگشت از چهار سال تحصیل دوره تخصصی در پاکستان، دو سال آن مورد قبول واقع شد به همین جهت برای گرفتن مدرک تخصصی جراحی عمومی مجدد در کلاس‌های مربوطه در دانشگاه شهید بهشتی شرکت کرد و بعد از گرفتن مدرک تخصصی جهت سپری کردن طرح خدمت در مناطق محروم، به تویسرکان می‌رود.

باید همواره یاد شهدای جامعه پزشکی را به عنوان چهره‌های ماندگار حفظ کنیم/ رد پیشنهاد همکاری در بیمارستان‌های مطرح تهران

وی ادامه داد: برادرم هیچ الزامی برای فعالیت در بخش عفونی بیمارستان نداشت و داوطلبانه فعالیت می‌کرد و حتی گا‌ها علاوه بر شیفتی که داشت تا دو روز و نیم به جای سایر همکاران پشت سر هم شیفت می‌ایستاد.

برادر شهید تاکید کرد: این فداکاری و کار داوطلبانه در ذات برادرم وجود داشت به عنوان مثال در اواخر جنگ که درگیری‌ها بین ایران و عراق شدت گرفته بود، برادرم از پاکستان مستقیم بدون اطلاع ما راهی جبهه شده و سه ماه هم در جبهه حضور داشته و این علاوه بر هشت ماهی است که در اوایل جنگ به جبهه رفته بود؛ این در حالی است که همان زمان برخی‌ها در آن دوران برای رفتن به جبهه احساس مسئولیت نکردند.

وی در خصوص نحوه شهادت برادرش هم توضیح داد: شب روزی که بعد از دو روز و نیم به جای سایر همکارانش در بیمارستان شیفت بود، به منزل بازگشت، وقتی تلفنی با برادرم صحبت کردم متوجه شدم تنفس اش مشکل دارد به همین خاطر از خانم اش خواستم ببردش بیمارستان که این کار انجام نشد و فقط به مصرف دارو‌های تجویز شده توسط یکی از پزشکان بخش عفونی، اکتفا کرد؛ بدین ترتیب ساعت شش صبح فردای آن شب وقتی به منزل برادرم رفتم علی رغم انتقال وی به بیمارستان، به شهادت رسید و بیمارستان هم علت را ایست قلبی ذکر کرد.

وی در خصوص ساده زیستی برادرش هم بیان کرد: برادرم به قدری ساده زیست بود که علی رغم ۲۲ سال سابقه جراحی از مال دنیا یک منزل و خودروی معمولی داشت در صورتی که چنانچه نگاه مادی داشت می‌توانست بهترین منزل و خودرو را داشته باشد؛ نکته‌ای را گا‌ها یادآور می‌شد این بود که زمان به سرعت می‌گذرد، اما فرصت خدمتی من خیلی کوتاه است.

باید همواره یاد شهدای جامعه پزشکی را به عنوان چهره‌های ماندگار حفظ کنیم/ رد پیشنهاد همکاری در بیمارستان‌های مطرح تهران

در ادامه خواهر شهید هم اضافه کرد: وقتی خانم اش به برادرم بعضا متذکر می‌شد که مقداری هم به خودت توجه کن در پاسخ عنوان می‌کرد که این غائله هم جمع می‌شود بعدا من جواب خداوند را چی بدهم؟ قبل از فراگیری کرونا زمانی که روایت فتح را می‌دید پشت دست اش می‌زد و می‌گفت که من قافله شهدا جا ماندم، اما وقتی به دلیل ابتلا به کرونا شهادت رسید مشخص شد که خداوند تقدیر دیگری برایش رقم زده بود.

وی افزود: زمانی که در تویسرکان بود مردم منطقه به جای هزینه ویزیت، چند تا گردو برایش می‌آوردند که با روی گشاده آن را قبول می‌کرد و همان را به منزل می‌آورد، چون آن را با ارزش می‌دانست.
در پایان این دیدار لوح تقدیری به امضای رئیس سازمان نظام پزشکی کشور و رئیس بنیاد شهید تهران تقدیم خانواده شهید دکتر منوچهر حاجی آقا شهرستانی شد.

 در این دیدار خردمند معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی، آذری مشاور رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران، دکتر افتخاری مسئول هماهنگی خانواده شهدا در سازمان نظام پزشکی، سلیمی کارشناس فرهنگی سازمان نظام پزشکی و جاوری مدیر روابط عمومی سازمان نظام پزشکی حضور داشتند.

انتهای پیام /231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

باید همواره یاد شهدای جامعه پزشکی را به عنوان چهره‌های ماندگار حفظ کنیم بیشتر بخوانید »

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد



شکی نداشته باشید از شهدا هرچه بخواهید سریع جوابتان را می‌دهند؛ خیلی سریع. فقط باید قلبا و روحا و وجوداً بهشان وصل شوید. سر مزار حسن که می‌آیند، می‌گویند: حاج خانم! من این را خواستم و پسرتان جواب داده.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – قرار مصاحبه با خانواده شهید قاسمی‌دانا داشتم؛ شماره شان را از پدر شهید هریری، آنجا که صحبت از مظلومیت تشییع شهید حسن قاسمی‌دانا شد، گرفته بودم. شهید قاسمی‌دانا  اولین شهید مشهدی مدافع حرم اهل بیت در سوریه بودند. تقریبا دوهفته‌ای پیگیر قرار مصاحبه با خانواده قاسمی‌دانا بودم؛ ذهنم درگیرکشف سئوال جدیدی بود که در مصاحبه های قبلی نپرسیده باشم و چه بهتر، خاص شهید قاسمی باشد.

قسمت‌های قبلی گفتگو را هم اینجا بخوانید؛

حال و هوای یک پسر نانوا در مشهد +‌ عکس

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند!

شیرینی‌خوران در محرم و صفر؛ ممنوع!

برای اعزام به سوریه چهره‌اش را تغییر داد!

«حسن» فرمانده ۱۶ تک‌تیرانداز بود + عکس

موتور و سلاحش را که فروخت فهمیدم شهید می‌شود!

«حسن» از همه حادثه‌ها جان سالم به‌در می‌برد!

مادر شهید:‌ دین را از زن‌ها بگیرند، کار تمام است

ساعت شش عصر قرار مصاحبه داشتم، با در نظرگرفتن امکان وقوع رویدادهای غیرمترقبه، زودتر راه افتادم. مسیر خلوت بود؛ در راه سوژه یک رهگذرِ مزاحم شدم؛ انگار در آن خلوتیِ ظهر از درون ترسیدم؛ چون ترس، خودش را با سرفه بروز داد، زودتر از همیشه به مقصد رسیدم. باد خوب و هوا آفتایی در پایین بلوک در انتظار ساعت شش نشسته بودم که پیامک مادر خانم قاسمی را دریافت کردم. نگران قطعی زنگ آیفون بودند و این که منتظرم بودند. گفتم اتفاقا در انتظار ساعت شش، بیرون مجموعه نشسته‌ام و ایشان من را زودتر از ساعت به منزلشان دعوت کردند. ورودی دربِ منزل، خانمی خوش‌رو و خوش برخورد به استقبالم آمدند. یک لحظه تصورکردم خواهرشهید باشند ولی خاطرم آمد شهید قاسمی خواهر ندارند و با مادرشان قرار مصاحبه دارم.

بعد از دعوت به نشستن، بحثمان از ازدواج زودِ خانم قاسمی شروع شد و این که با فرزند شهیدشان که در کل طول مصاحبه «حسن آقا» خطابشان می کردم رفیق بودند. در طول گفتگوی دو ساعته صمیمی و خودمانی‌مان، مادر سخنور و خوش صحبت شهید قاسمی‌دانا را انسانی باخلوص و راضی به قضای الهی دیدم؛ از آنها که بادیدنشان بسی خرسند می شوی از بودنشان. درعین مهربانی یک شیعه معتقد و مخلص انقلابی بودند که وقتی بحث رهبری و ارزشهای دینی و انقلابی پیش می آمد با شور و حرارت زاییده از اعتقاد صحبت می‌کردند. این دو بیت صائب تبریزی را تقدیم نگاه ایشان می‌کنم:

بهشت نسیه خود نقد می‌توانی کرد

ز خلد اگر به مقام رضا شوی خرسند

ز شش جهت در روزی تُرا گشاده شود

گر ز عشق به درد و بلا شوی خرسند

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد

**: روی نسل بعدی برنامه ریزی کرده‌اند. به نظر شما مادرهای جدید می‌توانند چنین بچه‌هایی برای دفاع از اسلام تربیت کنند؟

مادر شهید: نه دیگر؛ همه چیز دنیایی شده؛ یعنی فقط شما عشق و کِیفت را بکن و فقط دنبال لذت دنیای خودت باش؛ دروغ است اینکه می‌گویند آن دنیا عذابت می‌دهند! دروغ است! هویت و آزادی را دارند از دخترهایمان و خانم‌هایمان می‌گیرند؛ اصلا کی گفته شما بخندی؟ کی گفته زن باید در جامعه اینطور باشد!؟… بعد شما یک مقدار که آزاد باشی، آزادی‌ات می‌شود اینطور که در جامعه می‌بینیم…

من پریروز جایی بودم و داشتم می‌آمدم، با فاصله چندتا خانه که می‌خواستم بروم جلوتر، این سمت خیابان یک خانمی آمد سوار ماشین شود؛ باور کنید یک لحظه خشک شدم، فکر کردم پایش بدون پوشش است؛ لباسی رنگ بدن پوشیده بود. چند باری برایم پیش آمده و این مدل پوشش را دیده‌ام.

آقای رحیم‌پور ازغدی حرف خیلی قشنگی می‌زند. صحبت می‌کرد و می‌گفت شما اگر لخت بیایی در خیابان کسی نگاهت نمی‌کند، اصلا انسان چندشش می‌شود… بعد حجاب آن هم چه حجابی، می‌گفت وقتی ساپورت جذاب را می‌پوشد، آرایش هم می‌کند، این جذابش می‌کند، و می تواند امنیت فکری را به خطر بیاندازد…گفتم کار به کجا رسیده؟ دیدم نه ساپورت است، ولی اینقدر رنگ بدن است که فکر می‌کنی هیچ لباسی نپوشیده است! یک لباس واقعا نامناسب تنش بود و آرایش هم کرده بود. شالی هم الکی روی سرش بود. یک وجب شال؛ من می‌گویم این نماد است؛ این را هم می‌ترسند و اگر نه بر می‌داشتند؛ دارند کم کم گاهی همین شال را هم از سرشان می‌اندازند. من غصه می‌خورم واقعا، نه که بی‌تفاوت باشم، غصه می‌خورم که چرا یک مرتبه اینطوری شده.

خدا الهی به حق محمد و آل محمد کسانی که مسبب این کار بودند ازشان نگذرد؛ خدا لعنتشان کند؛ راحت بگویم بعضی مسئولین قبلی کشور، باعث شدند، با گفتن بی‌جای آزادی و آزادی و آزادی، این وضعیت پیش بیاید. جالب است می‌گویند ما آزادی می‌خواهیم، بابا آزادی یعنی چی دیگر؟ شما چی می‌خواهید؟ آزادی دارید دیگر؛ می‌گویند ما آزادی نداریم. گفتم شما آزادی چی می‌خواهید، الان ملاک آزادی برای شما چیست؟ برای من توضیح دهید آزادی یعنی چی؟ آزادی این است که شما یازده شب از خانه‌ات می‌روی بیرون کسی کاری‌ت ندارد، این آزادی است، این امنیت است، این را باید قدر بدانید. نه که آزادی به این است که تو بی حجاب باشی، آرایش کنی، هر کار می‌خواهی بکنی… نه، قانون کشور ما این نیست، ما کشور مسلمانیم؛ نباید این باشد.

خب حالا که آن خواهر شهید سیلی خورده باید از یک جایی جلوی بعضی‌ها گرفته شود. حالا می‌گویم یک کمپین هم گذاشتند که همه اعتراض کنیم، من هم یک اعتراضی زدم که من هم اعتراض دارم، این اعتراض برسد به گوش مسئولین که آن‌ها شروع کنند؛ چون من نه اصلا سوار مترو می‌شوم نه اتوبوس، چون اتفاق‌هایی افتاده و نمی‌توانم تحمل کنم، تذکر می‌دهم و نمی‌خواهم مشکلی به وجود بیاید… نه که بترسم‌ها، نمی‌خواهم واکنشی پیش بیاید، گفتم نه سوار اتوبوس می‌شوم نه مترو؛ از همین تاکسی تلفنی و اینترنتی استفاده می کنم. چون در خیابان خیلی می‌بینیم، کافیه برایمان؛ گفتم خب الان این اتفاق برای خواهر شهید کاوه افتاد، چه اتفاقی افتاده در مترو؟ در مترو تنها کاری که کردند روی تابلوها مطلبی نوشتند که خانم! حجابت را حفظ کن؛ روی مانیتوری هم که می‌آید و می‌رود: «خانم حجابت را حفظ کن!» من که سوار نشده‌ام و ندیده‌ام؛ اما کسانی هم هستند که تذکر می‌دهند و اقدامی هم نمی‌شود.

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد

**: بعضی‌ها هم شل حجاب هستند.

مادر شهید: شل حجاب هم بدتر، باید بگوییم واقعا بدحجابند؛ چون اصلا حجاب ندارند. مثلا می‌گفتند خانمی چادر ندارد بی حجاب است، گفتم نگاه کنید طرف چادر ندارد اما مانتوی بلند دارد، شلوار دارد، مقنعه هم دارد، این خودش حجاب است؛ چادر حجاب کامل است، ولی این هم حجاب دارد و بی‌حجاب نیست؛ اینها اصلا حجاب ندارد، نباید بهشان بگویی شل‌حجاب، اصلا حجاب ندارد، بدحجاب است، خب این بد حجاب باید از یک جایی جلویش گرفته شود، نباید گرفته شود؟ یک جایی باید کم کم شروع شود دیگر؛ نباید بگویی این را ولش کن؛ آن را هم ولش کن، آن را هم ولش کن… اینطور که نمی‌شود.

ان‌شاالله می‌شود و این هم باز من خودم دارم می‌گویم، نه بگویم الان که من مادر حسن هستم، نه؛ شهدای دفاع مقدسمان، شهدای انقلابمان، ما شهید خیلی دادیم، در هر محله ای سر کنی اسم یک شهید است، و این شهدا هستند که انقلاب ما را پیش می برند. من همیشه می‌گویم در خانه که صحبت می‌کنم با بچه‌ها، خب اهل حرف هستیم و اینها، می‌گویم انقلاب ما روی خون شهداست که دارد می‌رود جلو، روی خون شهدا، دعای شهدا، نگاه شهدا است و سایه امام زمان روی سرمان است، وگرنه کشور ما تا الان متلاشی شده بود. با این همه که دشمن دارد چکار می‌کند دیگر واویلا، که همه مان می‌دانیم و نیاز به گفتن نیست.

یک شعر سلام فرمانده را خواندند، ببینید در بین دشمنان چه ولوله‌ای افتاد. یعنی می‌گویم اینقدر این اثر کرده رویشان دارند می‌سوزند و می‌جزند؛ یک شعر فرمانده که جالب است؛ فرمانده امام زمان است ولی آنها فرمانده را حضرت آقا می‌دانند. خب بله که ما قدم روی خون شهدا می‌گذاریم، بله که ما هر کاری می‌کنیم داریم اهانت می‌کنیم به خون شهید، بی احترامی می‌کنیم به خون شهید، بله، چون امنیت ما از شهداست، نگاه شهداست، دعای شهداست. من این را با تمام وجودم می‌گویم که دعای شهدا همیشه دنبال همه مان هست، حتی منی که شهید ندارم، شمایی که شهید ندارید، اینطور می‌خواهم بگویم، حالا حسن شهید شده، یعنی من خودم زندگیم را مدیون شهدا می‌دانم، چون هر چی خواستم از آنها گرفتم.

من بهشت رضا کم می‌روم اما خواجه ربیع چون مزار مادرم آنجاست زیاد می‌رفتم، قطعه شهدا نمی‌دانم رفتید یا نه، وسط محوطه است. هر وقت می‌رفتم سر مزار شهدا بعد می‌رفتم سر مزار مادرم؛ از پیش مادرم می‌رفتم پیش شهدا بعد می‌آمدم، قسمشان می‌دادم… م.

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد

**: در گلزار شهدا پرچم‌ها تکان می‌خورد و چه حس خوبی دارد.

مادر شهید: اصلا دلت یک حسی پیدا می کند… اصلا آن نقطه که می‌روم چون با حسن خیلی می‌رفتم، اصلا حس آرامش به من داده می‌شود. آن نقطه که می‌رسم انگار از همه‌شان انرژی می‌گیرم. خیلی از اینها هم نیستم که برایشان فاتحه بخوانم، نه، من طلب دارم ازشان، می‌گویم رفتید جنگیدید الان هم باید برایمان دعا کنید، آن موقع رفتید جانتان را دادید، می‌گویند ایثار مال راحت است، ایثار جان خیلی سخت است، شهدای ما ایثار مال داشتند، ایثار جان کردند، از جان شیرینشان گذاشتند، همین طور که از جان شیرینتان گذشتید باید برایمان دعا کنید، یکسره برایمان دعا کنید، من همه‌اش می‌خواهم ازشان. من بعضی وقت‌ها به حسن می‌گویم تو که هستی کنارم دیگر، اینطور نیست که حواسم از بقیه شهدا پرت بشود. نه اصلا.

من یک خاطره هم بگویم و تمام کنم؛

شش ماه قبل از شهادت حسن، ‌با هم رفتیم به کوه سنگی. من دیگر نرفتم و قسمتم نشده؛ یعنی الان هشت سال از شهادت حسن گذشته و دیگر آنجا نرفتیم. خلاصه با هم رفتیم کوه سنگی؛ دست من را می‌گرفت که پله‌ها را برویم بالا؛ آن بالا مزار شهدا بود. شب چهارشنبه بود. یک گروهی آمده بودند موکت پهن کرده بودند و زیارت عاشورا می خواندند و بعد همه راهی شدند و رفتند. مزار هشت تا شهید آن بالا هست دیگر؛ سن‌های شهدا را نوشته است. من حالا همه شان در ذهنم نیست، ولی من از آن یکی که ۲۴ سال داشت برای آن پسرم، آن که ۲۸ سال داشت برای حسن، آن که ۳۰  سال داشت برای مهدی، طبق سن شهدا برای بچه‌ها چیزی خواستم؛ مثلا آن که ۳۱ ساله بود برای مهدی‌ام چیزی خواستم. گمنام هستند اما سنشان هست؛ از آن که ۲۹ ساله بود برای حسنم خواستم، مثلا برای حسن دعا می‌کردم، ۲۹ ساله همسن حسن است؛ آن که ۲۴ ساله بود برای علی‌ام ازش خواستم، آن که ۱۹ ساله بود برای احمدم خواستم. حالا خواستن آن سه تا جدا برای حسن هم جدا. حسن نشسته بود رو به رویم آن طرف سنگ. این طرف سنگ من نشسته بودم، خب دعایم را خواندم و با خنده و شوخی گفتم می‌دانی می‌خواهم چی دعایی کنم؟ گفت چی می‌خواهی بگویی؟ خطاب به شهید بلند گفتم: نگاه کن! من که می‌دانم تو الان حرف‌های من را می‌شنوی، صدای من را می‌شنوی، متوجه حرف و نیتم هستی، آرزو دارم تا روز ولادت حضرت علی علیه السلام حسن داماد شود. این جمله ای بود که من گفتم، اما اینکه چه مدلی و چطور و کجا را نگفتم.

حسن جلوی من نشسته بود و گفت: یعنی از من سیر شدی؟ گفتم نه، سیر نشدم، آرزو دارم در لباس دامادی ببینمت دیگر. یک وقت‌هایی به من می‌گفت خانم جان یا حاج خانم. گفت خانم جان! حالا شما این دعا را کردی من هم می‌گویم به زودی شهادت روزیم کن، شهادت را برایم بخواه… من هم گفتم شهادت خبری نیست، در ذهن من هم نه جنگی بود و نه حادثه‌ای. گفتم خیلی خب؛ شهادت به موقعش، اول دامادی. دقیقا شب ولادت حضرت علی علیه السلام بود که حسن آقا به شهادت رسید.

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد

**: پس دعای حسن آقا مستجاب شد.

مادر شهید: دعای من و دعای خودش، با هم مستجاب شد. من خواستم روز ولادت حضرت علی علیه السلام داماد شود و شد دیگر. دامادی از نظر او شهادت است و او همان زمان شهادت خواست. هم خواسته او و هم خواسته من دوتایی با همدیگر مستجاب شد… من انگار به آرزویم رسیدم ولادت حضرت علی او داماد شد و او هم به آرزویش رسید و شهید شد.

شکی نداشته باشید از شهدا هر چه بخواهید سریع جوابتان را می‌دهند؛ خیلی سریع. فقط باید قلبا و روحا و وجوداً بهشان وصل شوید. سر مزار حسن که می‌آیند، می‌گویند: حاج خانم! من این را خواستم جواب داده، حاج خانم من آن را خواستم جواب داده… گفتم می‌دانم، شهید تا زنده است مال ما است، حالا که شهید شده مال همه است، جواب می‌دهد. خیلی از حسن جواب می‌گیرند، خیلی حاجت می‌گیرند. سیم‌ها وصل می‌شوند؛ سیم که وصل شود خیلی خوب است.

**: شما برای ما دعا کنید.

مادر شهید: ان‌شاالله عاقبت به خیر باشید، ان‌شاالله بهترین‌ها در این دنیا و آن دنیا روزی‌تان باشد.

*فاطمه تقوی رمضانی

پایان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دعا کردم داماد شود؛ شهید شد بیشتر بخوانید »