مدافعان سلامت

آمادگی بنیاد شهید برای تسریع در به نتیجه رسیدن وضعیت شهدای سلامت


آمادگی بنیاد شهید برای تسریع در به نتیجه رسیدن وضعیت شهدای سلامتبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سومین نشست کمیته ملی تعیین مصادیق شهدای مدافع سلامت، امروز (دوشنبه) با حضور «سعید اوحدی» رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، «سعید نمکی» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، نماینده رئیس سازمان اداری و استخدامی و نماینده سازمان برنامه و بودجه، تشکیل و پرونده 20 شهید مدافع سلامت بررسی و به تأیید رسید.

«سعید اوحدی» در این نشست، ضمن تأکید بر لزوم تسریع در روند تشکیل و تکمیل پرونده شهدای سلامت، همکاری و همدلی بنیاد شهید، وزارت بهداشت، سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور استخدامی به‌عنوان اعضای کمیته ملی تعیین مصادیق شهدای مدافع سلامت را در تسریع بررسی این پرونده‌ها مؤثر و لازم دانست.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران به دیدار خود با خانواده شهید مدافع سلامت، دکتر «محمد زارع جوشقانی» برادر دو شهید و رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی و رئیس فقید بیمارستان لبافی‌نژاد تهران اشاره و عنوان کرد: از این شهید بزرگوار چند فرزند پزشک و متخصص به یادگار مانده است، که انصافاً هم مانند پدر بزرگوارشان سرمایه علمی و هم یک خانواده فرهنگی و فهیم هستند.

وی دیدار و گفت‌وگو با خانواده‌های شهدای مدافع سلامت را مهم و مفید خواند و تأکید کرد: دیدار با خانواده این عزیزان می‌تواند موجب تجدید و تقویت روحیه بازماندگان باشد و هم برای مسئولان پیام‌های خوب و اثرگذار دارد که در این دیدارها از بازماندگان می‌آموزیم.

اوحدی ضمن اعلام آمادگی بنیاد شهید و امور ایثارگران برای تسریع در به نتیجه رسیدن وضعیت شهدای سلامت، گفت: با تدبیری که رهبر معظم انقلاب اسلامی اندیشیدند و تعیین مصداق شهدای سلامت را به ستاد ملی مبارزه با کرونا محول کردند و بنابر دستورالعملی که در نشست قبل تصویب شد، مسیر هموارتر شده است.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

آمادگی بنیاد شهید برای تسریع در به نتیجه رسیدن وضعیت شهدای سلامت بیشتر بخوانید »

روحیه ایثارگری شهدای سلامت در خانواده‌های آن‌ها متبلور است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سعید اوحدی» معاون رییس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران، صبح امروز (پنج‌شنبه) با خانواده شهید امر به معروف و نهی از منکر «محمد محمدی»، خانواده شهید سلامت «دکتر محمد زارع جوشقانی» و مادر شهیدان «مصطفی، مرتضی و محمد پالیزوانی» دیدار و گفت‌وگو کرد.

شهدا فخر عالم هستند

وی در دیدار با خانواده شهید امر به معروف و نهی از منکر «محمد محمدی»، سلام رهبر معظم انقلاب اسلامی به خانواده‌های شهدا را به این خانواده شهید والامقام نیز ابلاغ کرد و اظهار داشت: خانواده‌های معظم شهدا با صبوری خود، سرمایه عظیمی ذخیره کردند و شهدا فخر عالم هستند و بر اساس روایات متعدد، خانواده خود را شفاعت خواهند کرد.

اوحدی با بیان این‌که شهدا برگزیدگان الهی هستند و زندگی دنیوی را رها کردند تا رضایت خداوند را حاصل کنند، به بیان خاطراتی از شهدا پرداخت و بیان داشت: خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند «کسی نمی‌داند که در کجا و در چه زمانی از دنیا می‌رود»، اما خداوند شهدا را انتخاب و زمان و مکان شهادت را تعیین فرموده‌اند.

روحیه ایثارگری شهدای سلامت در خانواده‌های آن‌ها متبلور است

روحیه ایثارگری شهدای سلامت در خانواده‌های آن‌ها متبلور است

رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران، همچنین در دیدار با خانواده شهید سلامت، دکتر «محمد زارع جوشقانی» رییس بیمارستان شهید لبافی‌نژاد، تصریح کرد: شهدا به اذن الهی به احوال شهادت آگاه بودند و آرزوی شهادت داشتند و شهدای سلامت نیز با جهاد و ازخودگذشتگی بی‌نظیر و مثال‌زدنی مسیر زندگی را در راستای ایثارگری و شهادت طی کردند.

وی افزود: دکتر «زارع» که خود برادر دو شهید بود، بازهم در جبهه مبارزه با ویروس کرونا حضور پیدا کرد تا در کنار بیماران باشند. این روحیه را در هیچ جای دنیا نداریم. ما در شرایط خاص تحریم دارو هستیم؛ بنابراین جهادی که وی در عرصه سلامت کرد، اهمیت بسزایی دارد و باید به خودمان تسلیت بگوییم که از چنین شهدایی دور هستیم.

روحیه ایثارگری شهدای سلامت در خانواده‌های آن‌ها متبلور است

اوحدی با تقدیر از پزشکان، پرستاران و کادر درمانی، گفت: شهدای سلامت همه هستی خود را برای درمان و آرامش مردم در طبق اخلاص گذاشتند و وقتی امروز با خانواده‌های شهدای سلامت روبرو می‌شویم، روحیه صبر و ایثارگری این شهدا در آن‌ها متبلور است.

وی با اشاره به سخنان همسر شهید مدافع سلامت دکتر «محمد زارع جوشقانی» در این دیدار، گفت: خواسته خانواده‌های شهدای مدافع سلامت، حفظ همدلی و همبستگی ملی و رعایت دقیق پروتکل‌های بهداشتی است و تحقق این خواسته قدرشناسی از ایثارگری کادر درمانی است و باید توجه کرد در این راه الگوهای ماندگاری مانند شهید «زارع» که برادر دو شهید دفاع مقدس است، برای جامعه به یادگار مانده است که همگی باید قدردان زحمات و ایثار آن‌ها باشیم.

خدمت به خانواده‌های شهدا و ایثارگران توفیق الهی است

اوحدی همچنین به دیدار خانواده شهیدان «مصطفی، مرتضی و محمد پالیزوانی» رفت و در این دیدار، اظهار داشت: خدمت به خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران توفیق الهی است و وجود والدین معظم شهدا نعمت و موجب برکت است و جامعه اسلامی برای همیشه قدردان این عزیزان است. مسئولان به دعای خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران نیازمند هستند و وظیفه دارند از هیچ تلاشی برای خدمت به این عزیزان دریغ نورزند.

روحیه ایثارگری شهدای سلامت در خانواده‌های آن‌ها متبلور است

خاطرنشان می‌شود، معاون رییس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در این دیدارها با اهدای لوح تقدیر، از این خانواده‌های معظم شهدا تجلیل کرد.  

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

روحیه ایثارگری شهدای سلامت در خانواده‌های آن‌ها متبلور است بیشتر بخوانید »

دستورالعمل شهید خدمت به دانشگاه‌های علوم پزشکی ابلاغ شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در جلسه امروز کمیته ملی تعیین مصادیق شهدای مدافع سلامت با حضور وزیر بهداشت، معاونین رییس جمهور و روسای بنیاد شهید و امور ایثارگران و سازمان اداری و استخدامی، دستورالعمل نهایی نحوه تشکیل و بررسی مدارک و مستندات شهید خدمت تصویب و توسط وزیر بهداشت به دانشگاه‌ها و دانشکده‌های علوم پزشکی سراسر کشور، ابلاغ شد.

سعید نمکی در این نشست اظهار داشت: هر روز داغ تازه‌ای از سربازان خط مقدم و ژنرال‌های مبارزه با کووید۱۹ را به دل داریم. روز گذشته دکتر زارع جوشقانی رییس بیمارستان لبافی نژاد از چشم پزشکان بسیار برجسته کشور را از دست دادیم که سوابق مدیریتی درخشانی در حوزه سلامت در کاشان، زنجان و تهران داشت.

وی افزود: چند روز قبل دکتر فقیهی که ایشان هم از چشم پزشکان برجسته بود را از دست دادیم که سال‌ها رییس بیمارستان طرفه بود و این بیمارستان را متحول کرده و به عبارتی دوباره ساخته بود. همچنین افرادی مانند دکتر حسنی یکی از متخصصان حاذق آی سی یو، دکتر نادری یکی از بزرگان پیوند و بسیاری از پزشکان برجسته کشور و تعداد زیادی پزشک، پرستار و کادر درمانی و کارکنان سلامت را از دست داده و می‌دهیم و این ضایعات، قابل جبران نیست.

نمکی خاطرنشان کرد: متاسفانه شدت سرایت ویروس بیشتر شده و حتی ظن اینکه قدرت بیماری زایی آن با موتاسیون‌هایی افزایش یافته باشد وجود دارد، هم سنین پایین‌تر را گرفتار می‌کند و نوع گرفتاری آن، وخامت حال بیماران را بیشتر می‌کند.

مدافعان سلامت از خودگذشتگی کردند

سعید اوحدی نیز در این نشست گفت: مدافعان سلامت از ابتدای شیوع کرونا در کشور، تلاش‌ها و از خودگذشتگی‌های زیادی کردند و همه هستی خود را در طبق اخلاص گذاشتند و پرونده‌های شهدای خدمت در حوزه سلامت به بنیاد شهید و امور ایثارگران رسیده و نظام جمهوری اسلامی ایران، حق و حقوق این عزیزان و خانواده‌های گرانقدر ایشان را باید مراعات کند.

وی خاطرنشان کرد: علاوه بر بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی و درمانی در بخش دولتی، برخی از مراکز غیر دولتی، خیریه و نهاد‌های عمومی برای رسیدگی به بیماران کووید۱۹ خدمت رسانی کرده اند.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تصریح کرد: لازم است که رسانه‌ها به ویژه سازمان صدا و سیما، در راستای انعکاس ایثار شهدای خدمت در راه مبارزه با کرونا اقدامات بیشتری انجام دهند. اخیرا از خانواده یک پرستار سرکشی کردیم و شهیده این خانواده ۲۵ سال سن داشت و پدر خانواده می‌گفت که دختر دوم من هم پرستار است و او بعد از شهادت خواهرش، مصمم‌تر شده و وقت بیشتری در بیمارستان برای خدمتگزاری به بیماران اختصاص می‌دهد و این صحنه‌ها باید بیشتر نشان داده شود. مشابه این صحنه‌ها را در دوران دفاع مقدس هم مشاهده می‌کردیم.

گفتنی است، در پایان این نشست این دستورالعمل در راستای اجرای بند ۱ ماده ۳ آیین نامه اختصاصی تعیین مصادیق و امتیازات شهید خدمت که توسط شورای عالی امنیت ملی به تصویب رسیده بود، مصوب و ابلاغ شد.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

دستورالعمل شهید خدمت به دانشگاه‌های علوم پزشکی ابلاغ شد بیشتر بخوانید »

علت مخالفت مادر «پژمان موتوری» با ازدواجش چه بود؟

علت مخالفت مادر «پژمان موتوری» با ازدواجش چه بود؟



کتاب «دوستت دارم به یک شرط» - روایت فتح - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب «دوستت دارم به یک شرط» زندگینامه شهید مدافع حرم، پژمان (محمدکاظم) توفیقی از شهدای کازرون استان فارس است.

این کتاب به روایت طاهره خوبکار (همسر شهید) و به قلم طاهره کوهکن نوشته شده است.

نویسنده در این کتاب در هر بخش، قسمتی را به روایت همسر شهید و قسمتی را از زبان خود شهید نوشته است.

«دوستت دارم به یک شرط» را انتشارات روایت فتح در ۱۷۶ صفحه با قیمت ۲۹۰۰۰ تومان منتشر کرده است.

آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از این کتاب است.

روی صندلی های پلاستیکی اطراف زمین نشستیم. چیزی به شروع مسابقه نمانده بود. موتورسوارها با لباس مخصوص و شولدری که رویش پوشیده بودند و پوتینی که تا زانو می آمد و کلاه کاسکت و دستکش، کنار یکدیگر پشت خط شروع ایستاده بودند. موتورها روشن و منتظر گاز دادن بودند. با چشم هایم زمین را کاویدم. چطور می توانستند از تمام موانع رد شوند و چپ نکنند. توی ذهنم، یکیشان را پیاده کردم و خودم را روی موتور نشاندم. با سرعت از تپه ای بالا رفتم و یکدفعه سقوط آزاد! با فاصله شاید چهار متر، باز یک تپه دیگر. بالا و پایین که شدم باز جلویم کپه ای خاک بود. این پستی و بلندی‌ها تمامی نداشت. قلبم داشت توی دهانم می آمد. یکدفعه با سوت شروع مسابقه و پایین آوردن پرچم زرد و قرمز، از خیر فکر کردن به هیجانش گذشتم و حسرت خوردم که چرا برای خانم ها رشته موتورسواری نمی گذارند.

صدای گاز دادن بلند شد و پشت سرش پخش شدن خاک توی هوا، دید آن قسمت را کور کرد. موتورها اختیار نگاهم را به دست گرفته و با خود می کشاندند. با نشستن گرد و خاک‌ها، نگاهم برگشت روی موتورسوار لاغراندامی که لباس سفید و خاکستری تنش بود. هنوز پشت خط شروع ایستاده بود. گمان کردم برای موتورش مشکلی پیش آمده است. دلم برایش سوخت. ان – آخیابنده خدا! خدا کنه موتورش درست بشه و بره. دیدم موتورش روشن است. پس چرا حرکت نمی کرد؟ بقیه موتورها را پاییدم. تا نصف زمین چرخیده بودند. بازنگاهم را به آن سمت برگرداندم. ناگهان صدای گاز دادنش آن قدر بلند شد که بقیه صداها به گوش نمی رسید. سرعتش به حدی زیاد بود که بی اختیار برایش کف زدم. چشمانم، پلک زدن را فراموش کرده بودند.

چند معرفی کتاب دیگرهم بخوانیم:

چند دقیقه با کتاب «کوچه‌باغ انار / به ماندنم عادت نکن»؛ / ۸۹

درجه استواری برای پاسداری که فوق‌لیسانس داشت!

چند دقیقه با کتاب «بی تو پریشانم»؛ / ۸۷

چرا اقوام «حمزه» از زیر تیر و ترکش نجاتش ندادند؟

چند دقیقه با کتاب «دلتنگ نباش»؛ / ۸۶

چرا روح‌الله را از تیم هجوم خط زدند؟!

چند دقیقه با کتاب «افرا»؛ / ۸۵

تنبیه توهین‌کننده به پیامبر اسلام با مشت و صابون!

چند دقیقه با کتاب «آزادسازی مهران»؛ / ۸۴

ادامه تولید برنامه «سلام صبح بخیر» برای جنگ روانی!

چند دقیقه با کتاب «اعزامی از شهرری»؛ / ۸۳

تهدید راننده اتوبوس سیبیلو با اسلحه جنگی

چند دقیقه با کتاب «صد و هفتاد و ششمین غواص»؛ / ۸۲

چرا «محمد رضایی» را داخل آب‌جوش انداختند؟ + عکس

چند دقیقه با کتاب «جاسوس بازی»؛ / ۸۱

معشوقه «آقا بهمن» در دام بسیجی‌ها + عکس

چند دقیقه با کتاب «طبس تا سنندج»؛ / ۸۰

درخواست اعزام فوری نیرو به سنندج!

چند دقیقه با کتاب «سه نیمه سیب»؛ / ۷۹

تکلیف شادی‌های خانم «شاد» چه شد؟ + عکس

چند دقیقه با کتاب «دلم پرواز می خواهد»؛ / ۷۸

باران گلوله به آمبولانس پرستار اصفهانی

چند دقیقه با کتاب «ناآرام»؛ / ۷۷

شیطنت‌های طلبه مدرسه حاج آقا مجتهدی + عکس

چند دقیقه با کتاب «برای زین‌أب»؛ / ۷۶

سفارش تانک و تفنگ به «محمد بلباسی» + عکس

چند دقیقه با کتاب «از برف تا برف»؛ / ۷۵

شهید زین‌الدین اهل کدام کشور بود؟ +‌ عکس

چند دقیقه با کتاب «یک روز بعد از حیرانی»؛ / ۷۴

شهیدی که برای کار سراغ «آقای قرائتی» رفت + عکس

چند دقیقه با کتاب «فرمانده تخریب»؛ / ۷۳

کشیده‌ فرمانده به گوش جانباز اعصاب و روان + عکس

چند دقیقه با کتاب «ساده‌رنگ»؛ / ۷۲

چه کسی وصیت‌نامه شهید مهدی باکری را بالا پایین کرد؟ + عکس

چند دقیقه با کتاب «فرمانده در سایه»؛ / ۷۱

کدام مترجم مذاکرات مقامات ایرانی را تغییر می‌داد؟ + عکس

چند دقیقه با کتاب «تا ابد با تو می مانم»؛ / ۷۰

خبر «اصغرآقا» را چگونه به «زیبا خانم» دادند؟!

چند دقیقه با کتاب «بلدچی»؛ / ۶۹

شایعه اعزام الاغ‌ها به میدان مین + عکس

چند دقیقه با کتاب «کابوس در بیداری»؛ / ۶۸

اهالی چه کشوری به حجاج ایرانی کمک کردند؟ + عکس

چند دقیقه با کتاب «راهی برای رفتن»؛ / ۶۷

پیام شهیدِ ۱۰ساله برای امام خمینی چه بود؟

چند دقیقه با کتاب «محبوب حبیب»؛ / ۶۶

کت و شلوار «محمود» به چه کسی رسید؟ + عکس

چند دقیقه با کتاب «صباح»؛ / ۶۵

جان دادن پای چتر منورهای عراقی! + عکس

از تپه های خاکی با فاصله کم، بالا و پایین شد. از دست اندازهای پشت سر هم که می خواست بگذرد، از روی زین موتور بلند می‌شد، می ایستاد. تک تک موتورها را جا گذاشت. دو دور که زمین را چرخید، باز ایستاد.

با خودم گفتم: «آن قدر گاز داد که موتورش هنگ کرد.»

سرش را برگرداند و رقبایش را دید زد. انگار آنها داشتند دنبال او می دویدند و او هم از دستشان فرار می کرد. بعد از یک دقیقه که رسیدند، باز گازش را گرفت. نگاهم به دنبالش، دور زمین می چرخید. دوست داشتم به جای او از شدت سرعت، جیغ بزنم. دیگر داشت سرم گیج می رفت که بعد از پنج دور، با زدن تک چرخ از خط پایان گذشت. صدای کف و سوت بلند شد: «پژماران، پژمااان ….»

با خودم گفتم: «پس پژمان موتوری اینه!»

لقبش برازنده اش بود. با تمام وجود، برای هنرنمایی اش دست زدم. بعد از پایان مسابقه، نفر اول و دوم و سوم در جایگاه قرار گرفتند. گوشم به بلندگو بود. نفر اول با کسب مقام اول شهرستان و استان؛ محمدکاظم توفیقی، ۱۹ بعدا فهمیدم که اسمش در شناسنامه، محمدکاظم است.

باز صدای تشویق ها بلند شد. مربی موتورسواری با لباس مخصوص وسینی به دست همراه با سرهنگ کشتکار، جانشین فرمانده نیروی انتظامی مقابل جایگاه ایستادند.

سرهنگ، مدال طلا را از توی سینی برداشت و به گردن پژمان انداخت و یک لوح وکاپ هم به دستش داد. خانم نطنج کنارم نشسته بود. دستش را گذاشت روی پایم و گفت: «بریم به آقای توفیقی تبریکی بگیم و یه پیشنهادهم بهشون بدیم.» دوست داشتم قهرمان موتورسواری استان را از نزدیک ببینم. از صندلی هابلند شدیم و به طرف جایگاه رفتیم. چند نفر داشتند باهاش عکس می گرفتند.

آهسته نزدیک شدیم که کارشان تمام شود. بهشان که رسیدیم، خانم نطنج صدایش کرد. به سمت مان برگشت و نزدیک شد.

– در خدمتم.

توی یک دستش کلاه کاسکت بود و با دست دیگرش هم عرق پیشانی اش را می گرفت.

– بهتون تبریک میگم. کارتون عالی بود.

لبخندی زد و تشکر کرد.

– ما از طرف هیئت دوچرخه سواری اومدیم، یه خواهشی ازتون داشتم… تعدادی خبرنگار اطرافمان ایستادند و دوربین عکاسی شان را به طرف پژمان گرفتند.

– اگه این حرکات نمایشی رو به آقایون دوچرخه سوار ما هم یاد بدین، لطف بزرگی می کنین. همین طور که نگاهش از دوربین ها به صورت مادر رفت و آمد بود گفت:

مشکلی نیس. ایشالله تو اولین فرصت می رسم خدمتتون.»

شماره تلفن دفتر را بهش دادیم و خداحافظی کردیم. غافل از اینکه این چند کلمه صحبت، سوزنی شده بود تا دو سرنوشت را به هم سنجاق کند و حالا من منتظر بودم تا او خانواده اش را در جریان بگذارد. بعد از دو روز، داشتم با شیلنگ به درخت انجیرتوی باغچه آب میدادم؛ آفتاب هم کم کم داشت از لبه دیوار برمی خواست که مامان صدایم زد. – سارا گوشیت داره زنگ میخوره. سریع بلند شدم و به طرف مامان که مقابل اشپزخانه ایستاده بود، برگشتم.

قدم هایم را بلندتر برداشتم. پرده را کنار زدم و بعد از دو، سه قدم، وارد اتاق شدم. پدر به پشتی تکیه داده بود و نگاهش به صفحه تلویزیون بود. گوشی ام را از روی طاقچه ای که از دیوار بیرون زده بود، برداشتم. خودش بود. تپش قلبم تند شده باز با سرعت به حیاط آمدم و به سمت سالن دویدم. از دو پله مقابل در سالن بالا رفتم و در را بستم و گلویم را صاف کردم. نفس عمیقی کشیدم و انگشتم را روی دکمه پاسخ زدم. صدایش مثل همیشه سرحال نبود. لحنش انرژی منفی به همراه داشت. یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟

بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «با خونواده حرف زدم، ولی… مامانم مخالفت کرد.»

جا خوردم؛ ندیده و نشناخته، چه مخالفتی؟! البته شاید هم حق داشتند. خانواده سرشناسی مثل آنها حتما گزینه های بهتری برای پسر قهرمان‌شان در نظر گرفته بودند. ابروهایم به طرف هم پیش آمدند. کمی به غرورم برخورد شروع به چرخاندن دکمه های پیراهنم کردم. می خواستم او را محک بزنم. پرسیدم: «خب، شما چی گفتین؟»

سریع گفت: «مامانم گفته نه، ولی قرار نیس که من عقب بکشم.» کمی دلم قرص شد و انرژی مثبت داشت رنگ می گرفت. دکمه ها را به حال خود رها کردم. دست به کمر زدم و مقابل پنجره باریک و بلند چوبی رو به حیاط ایستادم. – دلیل شون چی بود؟

– رسم فامیل ما اینه که از قوم و خویش، زن بگیریم، ولی من بهتون قول میدم که پای حرفم هستم.

اولین بار مادرش را در آموزشگاه رانندگی اش دیده بودم. روزی که اسماء برای گرفتن ساعت کلاسهایش می خواست برود، من همراهش بودم.



منبع خبر

علت مخالفت مادر «پژمان موتوری» با ازدواجش چه بود؟ بیشتر بخوانید »