مثلا میگفتند رفته آنجا ازدواج کرده! دوستت ندارد که دارد می رود سوریه! نتوانستی مثل یک زنِ خوب زندگیات را مدیریت کنی، شوهرت از دستت پرید! مردهای سوری آنجا خیلی کشته شدهاند، حتما شوهر تو هم شهید شده!
در پیک موتوری کار کرده بود، به قول خودش در کودکی دستفروشی میکرد و «شانسی» و «چای» و اینطور چیزها فروخته بود؛ در باربری کار کرده بود؛ در خیابان «صاحبجمع» مواد شوینده هم فروخته بود…
صبحها که آقا محمد با موتور می آمد مدرسه، با هم آنجا آشنا شدیم، آن موقع ها که تلفن نبود، به هم نامه می نوشتیم. آقا محمد که می آمد زنگ تفریح که می شد من نامهام را می گذاشتم جلوی موتورش.
چاپ دوم کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم»؛ خاطرات بانوان خیاط یزدی در مقابله با کرونا توسط انتشارات «راه یار» راهی بازار نشر شد.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، چاپ دوم کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم»، خاطرات بانوان خیاط یزدی در مقابله با کرونا توسط انتشارات «راه یار» راهی بازار نشر شد.
در بخشی از مقدمه این کتاب که اولین جلد از مجموعه عناوین انتشارات راه یار در رده «مدافعان سلامت» است، میخوانیم:
«یزد، شهری که تاکنون دهها کتاب درباره تاریخش نوشتهاند و خواندهایم، اما کدامیک از ما تا به حال نام مهری مجیبیان را شنیدهایم؟ کدامیک از ما آوازه خیاطخانههای یزد در دوران دفاع مقدس به گوشش رسیده است؟ خیاطخانههایی که با مدیریت یک زن، تعدادشان در مدتی کوتاه از یک به بیستودو رسید! بیستودو خیاطخانه فعال که بخش مهمی از لباس رزمندگان سراسر کشور را تأمین میکرد. روزانه صدها زن از سراسر یزد به خیاطخانهها میرفتند و از پارچههایی که با کمکهای مردمی خریداری شده بود، لباس رزم میدوختند، بدون اینکه ریالی پول دریافت کنند.
در طول سالهای جنگ، خیاطخانه جزئی از حیات این زنان شده بود، بچههایشان را در همین خیاطخانهها بزرگ میکردند، در خیاطخانهها روخوانی قرآن و سواد خواندن و نوشتن میآموختند، مادرها برای پسرانشان از دل همین خیاطخانهها عروس پیدا میکردند، جهیزیه نوعروسان نیازمند را فراهم و گرهها از زندگیها باز میکردند و… اینها فقط گوشهای از باری بود که خیاطخانهها از دوش جامعه برمیداشتند… در سالهای جنگ آن قدر عملکرد خیاطخانههای یزد گسترش یافت که در سراسر کشور، پشتیبانی جنگ یزد به خیاطخانههایش شهره شد…
شکلگیری گروههای مردمی آن سالها بر دل مردم، به خصوص زنان یزد ماند تا اینکه سیواندی سال بعد از آن روزها، اواخر سال ۱۳۹۸ پای کرونا به ایران باز شد. آمدنش همه را غافلگیر کرد. مثل نبردی خانمانسوز تلفات میگرفت و بیشتر دستگاههای دولتی و رسمی درمانده شده بودند. در این موقعیت، خیاطان یزدی سالهای جنگ به میدان آمدند و دوباره چرخهای خیاطخانهها به چرخش درآمد، اما خیاطان آن سالها دیگر مادربزرگ شده بودند و به تنهایی نمیتوانستند شهر و کشور را نجات دهند، این بود که دخترانی که در گهوارههای خیاطخانه با لالایی جهاد بزرگ شده بودند، دست به کار شدند و همپای مادران، ورق کرونا را برگرداندند. آنها در ظاهر فقط ماسک و لباس کادر درمان را می دوختند، اما واقعیت این بود که با چرخهایشان هم جامه هویت زن مسلمان ایرانی را میدوختند که به پهنای تاریخ تمام دشمنیها به آن چنگ خورده بود و هم جامه امیدی که در این سالها بر اثر برخی کجرویها و خودناباوریها کهنه و فرسوده شده بود.
کار زنان یزدی آنقدر بزرگ و اثرگذار بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی نیمه شعبان ۹۹ از این حرکت خودجوش آنها نام بردند و از مادر شهیدان یزدی که خانههایشان را به خیاطخانه تبدیل کرده بودند، به نمایندگی از تمام بانوان خیاط یزدی تقدیر کردند.»
چاپ دوم کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» که سمانه سنایی، تحقیق و ملیحه جهانآرا، زینب کشاورز و اسما مرتضاییراد نیز تدوین آن را برعهده داشتهاند، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۷ هزار تومان توسط انتشارات راهیار منتشر شده است.