مدافع حرم

مجاهدان جبهه مقاومت انتقام جنایات رژیم صهیونیستی را خواهند گرفت

مجاهدان جبهه مقاومت انتقام جنایات رژیم صهیونیستی را خواهند گرفت


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرلشکر پاسدار «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌مناسبت شهادت مدافع سرافراز حرم «میلاد بیدی» از مستشاران نظامی ایران در سوریه و لبنان پیام تسلیتی صادر کرد.

متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ (آل عمران ۱۶۹)

شهادت پرافتخار پاسدار رشید سپاه اسلام، مدافع سرافراز حرم «میلاد بیدی» از مستشاران نظامی ایران در سوریه و لبنان که در جنایت حمله تروریستی اخیر جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به ضاحیه بیروت به فیض شهادت نائل آمد را به خانواده معظم و همرزمان دلاور ایشان تبریک و تسلیت عرض می‌نمایم.

تلاش‌های سترگ و مجاهدانه آن شهید ارجمند در عرصه‌های دفاع از انقلاب و نظام اسلامی و صیانت از امنیت و آرامش این سرزمین در رویارویی با توطئه‌های دشمنان ایران و ایرانی و کمک و همراهی با مجاهدان امت اسلامی در میدان مبارزه با رژیم جلاد، جنایتکار و اشغالگر صهیونی برای همیشه ماندگار و الهام بخش جوانان غیرتمند و انقلابی امروز و فردای میهن اسلامی به‌ویژه نسل جدید پاسداران انقلاب خواهد بود.

با تاکید بر شعله‌ور شدن آتش خشم و انتقام مجاهدان مومن جبهه عظیم مقاومت اسلامی از جنایات اخیر رژیم سفاک و پلید صهیونیستی در منطقه بویژه غزه مقتدر، از درگاه خدای کریم و نعیم، برای آن شهید عزیز علو درجات و همنشینی با شهدای کربلا و برای خانواده مکرم و علاقمندان و همرزمان ارجمند وی سلامتی و ثبات قدم در تداوم راه شهید و شهادت و جهاد خالصانه در مسیر اعتلای قرآن و عترت و سربلندی ایران اسلامی را طلب می‌کنم.

سرلشکر پاسدار حسین سلامی

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مجاهدان جبهه مقاومت انتقام جنایات رژیم صهیونیستی را خواهند گرفت بیشتر بخوانید »

مدافعان حرم نجات دهنده ایران و منطقه هستند/ حرکت مدافعان حرم نقشه دشمنان را خنثی کرد

مدافعان حرم نجات دهنده ایران و منطقه هستند/ حرکت مدافعان حرم نقشه دشمنان را خنثی کرد



رهبر انقلاب در دیدار با دست‌اندرکاران کنگره بین‌المللی شهدای مدافع حرم و جبهه مقاومت،تاکید کردند: باید گفت حرکت مدافعان حرم ایران و منطقه را نجات داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار مدافعان حرم را یک پدیده شگفت‌انگیز و مهم و یکی از مظاهر جهان‌نگری نظام جمهوری اسلامی خواندند و تاکید کردند: حضور جوانانی با ملیت‌های مختلف در قالب مدافعان حرم نشان داد انقلاب اسلامی بعد از گذشت بیش از چهار دهه، قدرت بازآفرینی همان شور و حماسه اول انقلاب را دارد.

رهبر انقلاب اسلامی با گرامیداشت یاد و خاطره همه شهدای مدافع حرم و جبهه مقاومت به‌ویژه سردار شهید سلیمانی، دفاع از حرم را یک جنبه نمادین در دفاع از تفکر و آرمان‌های صاحب آن حرم و اهل‌بیت(ع) دانستند و گفتند: آرمان‌های بلند مکتب اهل‌بیت(ع) همچون عدالت، آزادی، مبارزه با قدرت‌های ظالم و «ایثار و فداکاری در راه حق»، همواره در میان وجدان‌های پاک طالب دارند.

مدافعان حرم نجات دهنده ایران و منطقه هستند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حرکت دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا در دفاع از مردم غزه را نمونه‌ای از وجود وجدان‌های پاک در دنیا برشمردند و افزودند: مهم این است این پیام دفاع از حرم که در واقع دفاع از آرمان‌های انسانیت است، به گوش وجدان‌های پاک در دنیا رسانده شود.

ایشان یکی دیگر از ابعاد موضوع دفاع از حرم را جهان‌نگری انقلاب اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: هر حرکت و نهضت و انقلابی که از محیط بین‌المللی و منطقه‌ای خود غافل شود، قطعاً ضربه خواهد خورد، همان‌گونه که حرکت ملت ایران در قضیه مشروطه و در قضیه ملی شدن صنعت نفت به دلیل سرگرم شدن به مسائل داخلی و غفلت از دخالت‌گران خارجی آسیب دید و به سرانجام نرسید.

مدافعان حرم نجات دهنده ایران و منطقه هستند

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: امام بزرگوار(ره) از همان روزهای آغازین نهضت اسلامی و همچنین از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره متوجه دخالت بیگانگان و نگرش جهانی و منطقه‌ای و سرگرم نشدن به مسائل داخلی بود و در بیانات خود در این زمینه تذکر و هشدار لازم را می‌داد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حضور رزمندگان مدافع حرم در کشورهایی که دشمن برای آنها نقشه بسیار خطرناکی را طراحی کرده بود، از مظاهر جهان‌نگری انقلاب اسلامی دانستند و گفتند: دشمن در طراحی خود قصد داشت با تصرف منطقه و همزمان با وارد کردن فشارهای اقتصادی و سیاسی و همچنین «عقیدتی و مذهبی» به ایران، نظام اسلامی را از بین ببرد اما جمعی از جوانان با ایمان، با مرکزیت جمهوری اسلامی، این نقشه پرخرج استکبار را به شکست کشاندند.

ایشان تاکید کردند: با چنین نگاهی باید گفت حرکت مدافعان حرم ایران و منطقه را نجات داد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ماهیت خشن و بی‌رحم و غیرانسانی تشکیلات داعش و گروه‌های همسو با آن که با حمایت‌های تسلیحاتی و تبلیغاتی آمریکا و غرب شکل گرفته بودند، افزودند: هدف از این تشکیلات، ناامن کردن منطقه و به‌ویژه ایران بود اما مدافعان حرم این خطر بزرگ را نیز خنثی کردند.

مدافعان حرم نجات دهنده ایران و منطقه هستند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نمایش توان انقلاب اسلامی در بازآفرینی شور و حماسه ذاتی خود در ابتدای پیروزی را یکی دیگر از ابعاد حرکت مدافعان حرم برشمردند و افزودند: حضور جوانانی که امام و دوران دفاع مقدس را ندیده بودند برای دفاع از حرم، نشان دهنده قدرت عجیب انقلاب اسلامی در بازآفرینی همان انگیزه‌های دینی و انقلابی چهار دهه پیش است.

ایشان با اشاره به انتظار و تحلیل‌های برخی افراد دارای مبانی فکری غربی مبنی بر روبه ضعف رفتن انقلاب اسلامی و تفکرات و آرمان‌های آن، تاکید کردند: صفا، شجاعت، ایثار، اخلاص و «اعتقاد عمیق به مبانی دینی» در جوانان مدافع حرم، پدیده‌ای شگفت‌انگیز و بی‌نظیر است که غلط بودن تحلیل‌های غرب‌گرایان را نشان داد و این موضوع جز با لطف و عنایت الهی و اهل‌بیت(ع) نمی‌توانست شکل بگیرد.

رهبر انقلاب اسلامی برگزاری راهپیمایی‌هایی همچون ۲۲ بهمن و یا تشییع‌های شگفت‌آوری همچون تشییع سردار سلیمانی و یا شهدای خدمت را جلوه‌های دیگری از قدرت بازآفرینی انقلاب اسلامی دانستند و تاکید کردند: شهدای مدافع حرم و خانواده‌های آنها مایه افتخار و سرافرازی و نجات و کامیابی ایران اسلامی هستند و انقلاب اسلامی قطعا رهین این شهدا و خانواده‌های آنها است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مدافعان حرم نجات دهنده ایران و منطقه هستند/ حرکت مدافعان حرم نقشه دشمنان را خنثی کرد بیشتر بخوانید »

در سایه‌سار عاشقی «جوینده یابنده هست»

در سایه‌سار عاشقی «جوینده یابنده است»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، سرهنگ دوم پاسدار «حسین جوینده» از مربیان ارشد آموزشی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) بود که در اسفندماه ۹۷ حین انجام مأموریت آموزشی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

حسین جوینده مربی دانشگاه امام حسین (ع) سپاه پاسداران، مدال افتخار شهادت را از سید و سالار شهیدان دریافت کرد تا به دانشجویان و همرزمان خویش ثابت کند برای شاگردان مکتب امام حسین (ع) راهی جز شهادت زیبنده نیست.

وی در لیله الرغائب، شب آرزو‌ها به آرزویش رسید و در آسمان زیبای شهادت بال گشود تا عطر شهادت زودتر از بهار هوای سنگین روزمرگی شهر را آسمانی کند.

گویا رسم هست، شهادت‌نامه عشاق در اربعین و کربلای حسینی امضاء شود و شهید حسین جوینده نیز یکی از این عشاق بود که در اربعین حسینی سال ۹۷ در مسیر عشق گام برداشته بود و در کسب مدال شهادت از هم‌نسلان خود سبقت گرفت.

پدر شهید در روایتی می‌گوید: در فصل تابستان پس از تعطیلی مدارس، معمولاً با نیرو‌های بسیجی همراه می‌شد و در رنگ‌آمیزی مدارس، تمیز کردن مدارس و دیگر کار‌های جهادی با آنها همکاری می‌کرد و در کنار آن، فراگیری فنون مختلف مانند لوله‌کشی، گازکشی و دیگر کار‌ها را هم دنبال می‌کرد.

 حسین آرزو داشت که به شهدا ملحق شود و این آرزو را با شیوه و بیانی مناسب برای ما بروز می‌داد و طوری مطرح می‌کرد تا ناراحت نشویم.

در وصیتنامه‌اش مانند دیگر شهدا به نکاتی همچون توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب و حفظ حجاب بانوان سفارش و تأکید کرده بود.

حین آموزش به نیروهایش همیشه در ورود به میدان پیشگام بود؛ به‌عنوان مثال اگر نیرو‌ها قرار بود از چند متر لجن‌زار عبور کنند، حسین در ابتدا خودش به‌عنوان فرمانده وارد میدان می‌شد و از لجن‌زار عبور می‌کرد بعد نیروهایش را صدا می‌زد که “شما هم وارد شوید” به طوری‌که همرزمانش می‌گفتند ما با دیدن سر و روی او خجالت می‌کشیدیم که دیگر حرفی بزنیم و سریع وارد می‌شدیم.

شهید حسین جوینده در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آورده هست: از خداوند می‌خواهم که تمام انرژی‌ام را
در اعضا و جوارحم جاری سازد. تا بتوانم مردانه و با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام بایستم و آنها را به خاک ذلت بنشانم! که دیگر فکر شکستن حرمتِ مسلمانان، شیعه و حرم اهل بیت (علیه‌السلام) را نکنند؛ خدایا! توفیقم ده که سینه سپر کنم، چشمانم را بدوزم به صف آخر دشمنان و همه آنان را از دم تیغ بگذرانم.

انتهای پیام/

 

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

در سایه‌سار عاشقی «جوینده یابنده است» بیشتر بخوانید »

همیشه باید گوش به فرمان رهبری باشید

همیشه باید گوش به فرمان رهبری باشید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اراک،  شهید «سعید مجیدی»  از شهدای جبهه مقاومت و مدافع حرم است؛ و دلاورمردی از اراک که عضو نیروی قدس سپاه مشغول به خدمت بود. وی متولد سال ۱۳۵۸، در شهر اراک متولد شد. از همان دوران نوجوانی به عضویت بسیج درآمد و به کار‌های فرهنگی می‌پرداخت تا اینکه خدمت سربازی او در سپاه موجب شد تا به عضویت نیروی قدس سپاه درآمد و مشغول فعالیت در این نهاد شود.

سرانجام سردار پاسدارشهید سعید مجیدی پس از سال‌ها مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر در عرصه‌های مختلف پاسداری از انقلاب و نظام اسلامی، و نقش آفرینی در جبهه مقاومت، در سیزدهمین روز از خرداد سال ۱۴۰۰ در جبهه‌های دفاع از حرم درتدمر سوریه جان خود را فدا کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

فرازی از وصیت نامه شهید «سعید مجیدی»:

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون همیشه باید گوش به فرمان رهبری باشید و در راه حفظ ولايت فقيه گام برداريد.

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

همیشه باید گوش به فرمان رهبری باشید بیشتر بخوانید »

فرق کتاب عربی و فارسی در نبرد سوریه!

فرق کتاب عربی و فارسی در نبرد سوریه!



به او گفتم راستی سید کتاب خوندی؟ کتاب عربی خوندی یا کتاب فارسی؟ منظورمان از کتاب، غذا بود. بعضی وقت‌ها برای ناهار غذای عربی می‌آوردند و بعضی وقت‌ها غذای ایرانی. سید گفت: «کتاب بخوره تو سرت بابا!»

  • جاباما -استیکی سایت

گروه جهاد و مقاومت مشرق- کتاب «مثل نسیم» را اعظم‌السادات حسینی درباره زندگی شهید مدافع حرم سیداحسان حاجی‌حتم‌لو نوشته و در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.

بخشی از این کتاب را برای آشنایی شما با فرم و فضای این اثربرایتان انتخاب کرده‌ایم…

به او گفتم «سید، اسلحه من رو بردار. این اسلحه تاشوئه و کار باهاش راحت‌تره. اسلحه قنداق‌دار اونجا اذیتت می‌کنه. شبم می‌خوای اونجا بمونی خطرناکه چون این اسلحه بزرگ‌تره، ممکنه یه وقت حواست نباشه و به این ور اون ور بخوره و سروصدا کنه.» سید هم قبول کرد و با اسلحه من رفت.

فرق کتاب عربی و فارسی در نبرد سوریه!

سید و بچه‌ها خودشان را به خانه رساندند و آنجا مستقر شدند. من و یک تعداد دیگر از بچه‌ها هم توی خط روستای خندورات بودیم و خیلی با آن‌ها فاصله نداشتیم. البته با بیسیم دائم با آن‌ها در ارتباط بودیم. در روستا یک سری امکانات و تجهیزات از قبیل تقریر داشتیم که بعضی‌هایشان به تعمیر نیاز داشتند. آن روز چند تا تعمیرکار ایرانی از مناطق دیگر آمده بودند تا نفربرهای از کار افتاده را تعمیر کنند. من هم در همین حین مشغول کار خودم بودم. به کار خدمه‌ها سرکشی می‌کردم و بررسی می‌کردم که چه وسایلی برای عملیات نیاز است.

چند معرفی دیگر از کتاب‌های انتشارات روایت فتح را نیز بخوانید

چند دقیقه با کتاب‌ «شاهرگی برای حریم» / ۱۵۴

خرید داروی بی‌نسخه برای سوریه!

چند دقیقه با کتاب‌ «قرار بی‌قرار» / ۱۵۱

شب عقدکنان صدرزاده آب قطع شد!

چند دقیقه با کتاب‌ «عمار حلب» / ۱۴۸

باز هم ادای شهدا را درمی‌آوری؟! + عکس

چند دقیقه با کتاب «دلتنگ نباش»؛ / ۸۶

چرا روح‌الله را از تیم هجوم خط زدند؟!

چند دقیقه با کتاب «سرِّ سَر»؛ / ۵۷

عید نوروز بدون شیرینی‌های حاج عبدالله + عکس

چند دقیقه با کتاب «دیدار پس از غروب»؛ / ۵۳

می‌خواست برای همسرش «کنیز زشت» بگیرد!

چند دقیقه با کتاب «طائر قدسی»؛ / ۵۲

هجده روز پس از پیامک‌های عاشقانه «امین» چه شد؟

تا حدود ساعت دو سه بعد از ظهر هنوز مشغول کار بودیم. نماز ظهر و عصر را خوانده بودیم ولی چون آن روز کلا در منطقه درگیری زیاد بود هنوز تا آن ساعت ناهار برای ما نیاورده بودند. دائم صدای انفجار و تیر و ترکش می‌آمد. حتی برای ده دقیقه یک ربع حجم آتش دشمن خیلی زیاد شد. آن لحظه خیلی دقت نکردم که حجم آتش دشمن کجا را هدف قرار داده. چون در خانه‌های ویلایی و بزرگ روستا بودیم و صدای درگیری هم برایمان عادی شده بود. بدون توجه همین طور به کارمان ادامه دادیم. در همین حین صدای بی‌سیم درآمد. سید بود. در بی‌سیم مرا صدا کرد: «مجتبی! مجتبی!»

مجتبی اسم مستعار من بود. گفتم «بله سید.» گفت: «علمدار داریم. اسبت رو بردار بیار علمدارها رو ببر.» پشت بی‌سیم به مجروح می‌گفتیم علمدار و به وسایل نقلیه هم می‌گفتیم اسب. همین که سید گفت علمدار داریم، به یکی از نیروهای سوری به نام حازم جانات گفتم سریع ماشین را بردارد تا برای کمک به مجروحان برویم. نیروی سوری از سر دلسوزی گفت: شما ایرانی هستی نمی‌خواهیم آسیبی ببینی شما همراه من نیا… با اصرار گفتم: «من خودمم باید بیام برای کمک.» و خلاصه با اصرار راضی‌اش کردم.

فرق کتاب عربی و فارسی در نبرد سوریه!

سریع پریدیم داخل ماشین و رفتیم سمت خانه‌ای که سید و بچه‌ها در آن بودند. کمی از راه را بیشتر نرفته بودیم که دیدیم حجم آتش آن قدر زیاد است که هر لحظه امکان خوردن ترکش به ماشین وجود دارد و ممکن است عملا خودمان هم به آنجا نرسیم. برگشتیم و دوباره سریع پریدیم داخل یکی از نفربرها و رفتیم سمت آن خانه. در حین حرکت دوستان دائم می‌رفتند روی خط و با سید صحبت می‌کردند. خود من هم با سید صحبت کردم. گفتم: «سید داریم با وسیله خصوصی میایم دنبالت و پشت بی‌سیم باید با رمز حرف می‌زدیم و به تفربر گفتم وسیله خصوصی، حالا وسط آن معرکه با سید شوخی هم می‌کردم. نمی‌دانم چرا همیشه زبانم با سید، زبان شوخی بود.

به او گفتم راستی سید کتاب خوندی؟ کتاب عربی خوندی یا کتاب فارسی؟ منظورمان از کتاب، غذا بود. بعضی وقت‌ها برای ناهار غذای عربی می‌آوردند و بعضی وقت‌ها غذای ایرانی. سید گفت: «کتاب بخوره تو سرت بابا! تو این اوضاع کتاب کجا بوده؟ بیا علمدارا رو ببر…

بعد از آن صدای سید قطع شد و هر چه ارتباط می‌گرفتم جواب نمی‌داد. اطراف آن خانه دو طبقه خانه دیگری نبود. نزدیک‌ترین ساختمان به آنجا، یک مسجد بود. وقتی پشت ساختمان مسجد رسیدیم، دیدیم دو تا از نیروهای سوری که یک نفرشان هم مجروح بود، آنجا ایستاده‌اند. آنها از همان ساختمان، خودشان را به آنجا رسانده بودند. آنها را سوار کردیم تا در حمل مجروحان کمک‌مان کنند. همان جا از آن نیروی سوری به عربی پرسیدم: «ایرانی؟ سید طه؟ گفت: «استشهد.» دوباره تکرار کردم و تأکید کردم «ایرانی استشهد؟» او هم دوباره تکرار کرد: «نعم، استشهد.» دنیا روی سرم خراب شد.

حال خودم را نمی‌فهمیدم فقط تصویر سید جلوی چشمم بود با همان آرامش همیشگی، شوخی‌ها، حرف‌ها و خنده‌های دلنشین‌اش مثل فیلم از جلویم رد می‌شدند. بغض داشتم ولی چون باورش برایم سخت بود آن را فرومی‌خوردم انگار می‌خواستم یک جورهایی از زیر بار این غم شانه خالی کنم.

دوباره سوار نفربر شدیم و رفتیم سمت خانه. نفربر زیر آتش بود. حالا عنایت بود یا ما لایق نبودیم، اتفاقی برای ما نیفتاد و بالاخره خودمان را به خانه رساندیم. رفتیم داخل خانه اول. مجروحی را که سید از طبقه بالا آورده بود پایین، داخل نفربر گذاشتیم تا اتفاقی برایش نیفتد و تعداد شهدا بیشتر نشود. بعد رفتیم طبقه بالا. آن صحنه را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. بدنم سرد شد. دلم لرزید. تازه آنجا باورم شد که سید تمام شد. با اینکه می‌دانستم شهید شده، نبضش را گرفتم. نفسش را چک کردم. دیدم بدنش دارد سرد می‌شود. نفسی نداشت. نبضی نداشت. علائم حیاتی‌اش قطع شده بود. بردمش داخل نفربر. بقیه مجروحان را هم انتقال دادیم. دوباره زیر آتش شدید نفربر را رساندیم تا پشت مسجد.

از چند جا اطراف مسجد را می‌زدند. در همین فاصله دوستان ایرانی دیگر هم که دیده بودند سید از پشت بی‌سیم جواب نمی‌دهد آمدند. با همان نفربر شهدا و مجروحان را تا وسط روستا آوردیم که سوار آمبولانس‌ها کنیم. اوضاع حسابی به هم ریخته بود. با اینکه دوست داشتم همراه سید باشم، ناچار بودم بمانم و به تعمیر نفربرها برسم و بعد هم تعمیرکارها را به مناطق خودشان برسانم.

فرق کتاب عربی و فارسی در نبرد سوریه!

بچه‌های دیگر با ماشین همراه آمبولانس رفتند. کنار همان مقرمان در شیخ‌نجار خانه‌ای بود که به عنوان بیمارستان استفاده می‌شد. امکانات اولیه اتاق عمل را هم داشت. چون آنجا نزدیکترین بیمارستان در منطقه بود مجروحان و شهدا را به آنجا انتقال دادند. دو ساعتی طول کشید تا من بتوانم کارها را جمع و جور کنم و خودم را برسانم بیمارستان کنار مقر. وقتی رسیدم، سید را آماده کرده بودند تا ببرند فرودگاه و بفرستند دمشق. در بیمارستان، چند دقیقه‌ای رفتم پیشش و با او تنها شدم.

همه حرف‌ها و درد دل‌هایم را برایش گفتم. تا آنجا هنوز همه ما دوستان ایرانی سید، خودمان را جلوی نیروهای سوری کنترل می‌کردیم. احتیاج بود که کنترل کنیم، اما وارد مقر خودمان که شدیم دیگر به قول معروف مثل انبار مهمات که یک دفعه منفجر می‌شود همه یک دفعه بغضشان ترکید.

یکی از بچه‌ها شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. فضا، فضای غریبی بود. فضای گریه و دلتنگی. وسایل سید را که نگاه می‌کردیم، چشم‌مان که می‌خورد به جای خالی و محل استراحتش بی‌طاقت می‌شدیم. به هر جایی که نگاه می‌کردیم رنگ و بوی سید را داشت هرکسی یک خاطره‌ای داشت که از سید تعریف کند و این طوری خودش را دلداری دهد.

از رفتن سید ناراحت نبودیم؛ از شهید شدنش ناراحت نبودیم؛ ناراحتی ما این بود که خودمان جا مانده‌ایم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است


فرق کتاب عربی و فارسی در نبرد سوریه! بیشتر بخوانید »