مرتضی سرهنگی

تلاش حاج قاسم برای ثبت خاطرات شهدا لشکرش بعد از جنگ

تلاش حاج قاسم برای ثبت خاطرات شهدای لشکرش بعد از جنگ


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مرتضی سرهنگی» نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری در کتاب «مالک زمان» روایتی از اهتمام شهید حاج «قاسم سلیمانی» نسبت به جمع‌آوری و ثبت خاطرات شهدای لشکر ۴۱ ثارالله (ع) کرمان بیان کرده است که در ادامه می‌خوانید.

چند ماهی از پایان جنگ گذشته بود. یک روز تلفن دفتر ادبیات حوزه هنری زنگ خورد.

گوشی را برداشتم و با آقایی که آن سوی خط بود صحبت کردم. خودش را به عنوان یکی از فرماندهان سپاه معرفی کرد. خیلی از کتاب‌هایی که در مورد شهدا انجام داده بودیم تشکر کرد و گفت: خاطرات چند شهید را جمع‌آوری کرده‌ایم. آیا امکان دارد که نویسنده‌هایی را معرفی کنید تا این خاطرات را به کتاب تبدیل کنند؟! تمام هزینه‌ها را هم پرداخت می‌کنیم. گفتم: بله. درخدمت هستیم.

شاید اولین‌بار بود که یک فرمانده جنگ از ما می‌خواست که خاطرات برخی شهدا را کتاب کنیم و همه‌گونه همکاری هم می‌کرد. روز بعد دوباره تماس گرفت و پیگیری کرد. گفتم ده نفر از نویسندگان را برای این کار آماده کرده‌ام. خیلی خوشحال شد. گفت: برای فردا بلیط هواپیما می‌گیرم تا همگی با هم تشریف بیاورید کرمان. برایتان هتل رزرو می‌کنم. خودم هم برنامه فردا صبح را جلسه با نویسندگان قرار می‌دهم. صبح فردا هواپیما در فرودگاه کرمان به زمین نشست. نمی‌دانستیم کجا برویم. آن زمان موبایل و … نبود. یکباره دیدیم چند پاسدار به استقبال آمدند. نفر جلویی با همه سلام و روبوسی کرد و گفت: خوش آمدید، ماشین‌ها آماده‌اند.

همگی به دفتر فرماندهی لشگر ثارالله کرمان رفتیم. آنجا فهمیدیم که ما مهمان حاج قاسم هستیم و او خودش کتاب‌های سوره را خوانده و با من تماس گرفته. بساط صبحانه را زودتر برای ما آماده کرده بود. بعد از شروع جلسه، به هر کدام از نویسندگان یک کارتن داد و شروع به صحبت کرد: داخل این کارتن‌ها کاغذ‌هایی است که هر کدام مربوط به خاطرات یک شهید است. بعد یک‌یک در مورد آن شهدا که از فرماندهان لشگر ثارالله بودند با بغض در گلو توضیح داد.

صحبت‌هایش تمام شد. رفقای ما مطالعات را شروع کردند. با اینکه مسئولیت او پس از پایان جنگ سنگین‌تر شده بود، اما در تمام آن مدت در کنار ما بود. کار‌ها به‌خوبی انجام شد و در کمترین زمان، اولین کتاب‌های خاطرات سرداران شهید، با حمایت فرماندهی لشکر ثارالله منتشر شد. در سال بعد نیز خاطرات بقیه فرماندهان و با پیگیری‌های ایشان، انتشارات ستاد کنگره شهدای کرمان فعال شد. دیگر فرماندهان و لشگر‌ها نیز کار کتاب برای شهدا را شروع کردند، اما هیچ‌وقت ارادتی که حاج قاسم به شهدا داشت را فراموش نمی‌کنم.

انتهای پیام/141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تلاش حاج قاسم برای ثبت خاطرات شهدای لشکرش بعد از جنگ بیشتر بخوانید »

حیف است لحظات اسارت بی خواننده بماند

حیف است لحظات اسارت بی‌خواننده بماند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «تابستان ۱۳۶۹»  عنوان تازه‌ترین تالیف مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است که از لحظه اسارت رزمنده‌های ایرانی در ۳۲۳ صفحه توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است. 

یک ساک دستی کوچک، یک تن نحیف و یک روح آزرده، همه سوغاتی بود که اسیران ایرانی از اردوگاه‌های عراق آورده بودند. آنها را دیده بودم همان تابستان گرم ۱۳۶۹ در مرز خسروی… دیده بودم چطور خودشان را به این طرف مرز می‌رسانند، سر روی شانه این خاک می‌گذارند و آرام می‌گیرند!

بعدها وقتی پا به دنیای خاطرات این اسیران گذاشتم، فهمیدم بذر رنجی که از لحظه اسارت در بطن آن نطفه می‌بندد، در سال‌های سخت اسارت جان می‌گیرد و بزرگ‌تر می‌شود. برای زنده ماندن راهی ندارند جز اینکه روی زخم روحشان مرهم بگذارند و تاب بیاورند.

یک روز با خودم گفتم حیف است این لحظه‌های اسارت که تنوع زیادی هم دارد، بی خواننده بماند؛ وقتی فهرست کتاب‌های خاطراتشان را دیدم کمی جا خوردم. در یک چشم به‌هم‌زدن با حدود ۳۶۰ عنوان کتاب روبه‌رو شدم؛ اما قرار داشتم به متن این خاطرات سفر کنم، سفری که دوست داشتم مرا به دنیایی ببرد که هنوز همه درهایش به رویم باز نشده بود، این سفر را مثل یک بافتنی باید سر می‌انداختم!

از تابستان ۱۳۹۸ کتاب‌ها را یکی‌یکی از «کتابخانه تخصصی جنگ» حوزه هنری گرفتم. با حوصله لحظه‌های اسارتش را پیدا کردم و با مداد علامت زدم.

بعد از سه سال دستم به چهل خاطره رسید، لحظه اسارت این خاطره‌ها از قله‌های پربرف غرب تا نیزارهای دم کرده هور در جنوب پیش رویم بود.

حیف است لحظات اسارت بی خواننده بماند

برای هر خاطر یک «درباره» نوشتم، از متن کتاب هم اگر به خاطره‌ای که قصه تلخ یا شیرینی داشت برمی‌خوردم، آن را هم به متن درباره اضافه می‌کردم تا شما هم بخوانید.

پس از چهل سال کار در ادبیات جنگ، این‌ها انتخاب من است. گمان نمی‌کردم در آن تابستان گرم وقتی این تن‌های نحیف را با آن ساک‌های کوچک می‌بینم بتوانم چند کلمه‌ای بنویسم تا روح آزرده اما بزرگ‌شان را نشان دهم؛ به آنان بگویم ادبیات اسارت هم یکی از سوغاتی‌هایی است که همراه دارید. ادبیاتی که هزینه آن را پای صندوق‌ اردوگا‌ه‌های عراق به قیمت جوانی و سلامتتان حساب کرده و به خانه آورده‌اید؛ خانه‌ای به بزرگی ایران!

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حیف است لحظات اسارت بی‌خواننده بماند بیشتر بخوانید »

خندیدن در زندان‌های رژیم بعثی ممنوع بود

خندیدن در زندان‌های رژیم بعثی ممنوع بود


«مرتضی سرهنگی» نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‎پرس، با تاکید براینکه آنچه ما را متحول می‎کند مطالعه است، اظهار داشت: همواره در تاریخ مطالعه کرده‌ایم که هرگاه به کشور عزیزمان ایران حمله‎‌ای شده است کتابخانه‎‌‌های آن را به آتش کشیده‌اند تا فرهنگ و گذشته ما را نابود کنند و این مسئله بخاطر اهمیت فرهنگ است.

وی نگارش ابعاد مختلف خاطرات دفاع مقدس را ضروری دانست و با تاکید براینکه پژوهش‌های مختلفی در زمینه ادبیات دفاع مقدس صورت گرفته و سرفصل‌های جدیدی برای رویکرد ادبیات دفاع مقدس وجود دارد، افزود: کتابخانه تخصصی جنگ حوزه هنری یکی از ظرفیت‌های مهم دفاع مقدس است که می‌توانیم اتفاقات جدیدی از آن استخراج کنیم.

سرهنگی به اهمیت ادبیات اردوگاهی و بازداشتگاهی پرداخت و با بیان اینکه بسیاری از خاطرات اسیران ما در زندان‌های رژیم بعثی عراق فوق‌العاده است و نوع نگاه آن‌ها به جنگ را نشان می‌دهد، ادامه داد: اسیران ایرانی در دوران اسارت خود در جاهایی زندگی کرده‌اند که خندیدن ممنوع بوده است و سرباز عراقی تحمل نداشت که اسیر ایرانی بخندد و وقتی اسیر ایرانی می‌خندید به سرباز عراقی می‌گفت تو جسم من را به اسارت در آورده‌ای و نمی‌توانی روح من را اسیر کنی.

این پژوهشگر ادبی به ذکر نمونه‌‌های از خاطرات اسیران ایرانی اشاره کرد که پس از لبخند مورد برخورد سربازان عراقی قرار گرفته‌ و ادامه داد: اسیران ما حق دارند کابوس ببینند چون در سرزمینی به اسارت در آمده‌اند که حتی خندیدن در آن ممنوع بوده است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خندیدن در زندان‌های رژیم بعثی ممنوع بود بیشتر بخوانید »

کدام سربازها جنگ را ناقص رها کردند؟

کدام سربازها جنگ را ناقص رها کردند؟



محمدرضاظفرقندی در آئین رونمایی از کتاب «درد اشتیاق» گفت: ما در جایی کار می کردیم که با درد و زخم و اشتیاق روبرو بود و بسیاری از رزمندگان علی‌رغم جراحت اشتیاق جنگ داشتند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مراسم رونمایی کتاب «شرح درد اشتیاق» شامل مجموعه خاطرات محمدرضا ظفرقندی پزشک تیم اضطراری جنگ، به قلم راحله صبوری عصر روز پنج شنبه ۳۰ تیر در سالن سوره حوزه هنری با حضور راوی، جمعی از پزشکان، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت، علی‌اکبر شیروانی مدیرعامل انتشارات سوره مهر، اهالی فرهنگ و ادب و جمعی از دانش‌آموزان مدرسه مفید در سال ۶۰ برگزار شد.

علی‌اکبر شیروانی مدیرعامل انتشارات سوره مهر، در ابتدای این مراسم ضمن خیرمقدم به مهمانان با ذکر این نکته که هنوز درباره جنگ‌های جهانی اول و دوم کتاب و فیلم تولید می‌شود، گفت: این موضوع نشان می‌دهد جنگ هنوز تمام نشده است. استمرار حضور کسانی که در جنگ جان‌فشانی کرده‌اند آن است که در ثبت و ضبط خاطراتشان کوشا باشند.

او در پایان صحبت‌هایش از جامعه پزشکی درخواست کرد برای به تصویر کشیدن خاطرات خود و همکارانشان در دوران دفاع مقدس از هیچ فرصتی دریغ نکنند.

سپس پیروز حناچی شهردار سابق تهران در ادامه افزود: در کنار همه رشادت‌هایی که در دفاع مقدس رخ داد حرکت‌های تخصصی جنگ آنقدر که باید مورد توجه قرار نگرفته است. از جمله این حرکت‌های تخصصی اقدامات جامعه پزشکان در ۸ سال جنگ است که انتشار کتاب «شرح درد اشتیاق» می‌تواند اتفاق خوبی در این زمینه است.

حناچی در ادامه با ارائه پاورپوینتی برای حضار، ساختار و شکل بیمارستان‌های صحرایی در ۸ سال دفاع مقدس را از دیدگاه معماری تحلیل و بررسی کرد.

ثبت خاطرات جنگ یک ضرورت است

در ادامه مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت با تاکید بر ضرورت مکتوب‌کردن خاطرات جنگ گفت: سربازی که خاطرات جنگش را ننویسد جنگ را ناقص رها کرده است چرا که این خاطرات باید ثبت و ضبط شوند و به گوش مردم هم برسند.

وی افزود: من هم به جامعه پزشکی و محمدرضا ظفرقندی برای انتشار «شرح درد اشتیاق» تبریک می‌گویم. خاطرات و نکاتی که در این کتاب وجود دارد قیمت جنگ را برای مردم مشخص می‌کند.

مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت گفت: اگر درباره جنگ ننویسیم قیمت جنگ را هم نمی‌فهمیم و متوجه نخواهیم شد چه خون‌هایی برای این سرزمین خرج شده است. به همین دلیل لازمه درک آن روزها و رشادت‌های صورت گرفته درج و انتشار این خاطرات است.

بعد از صحبت‌های مرتضی سرهنگی، محقق از دوستان محمدرضا ظفرقندی به روی صحنه رفت و با اشاره به رسالت جامعه پزشکی افزود: امروز بزرگ‌ترین رسالت مجموعه سلامت، انجام اقدامات فرهنگی و ترویجی و معرفی فرهنگ صحیح سلامت و ارائه آن به ملت بزرگوار ایران است. خدا را شکر در این زمینه دستاوردهای ارزشمندی داریم که «شرح درد اشتیاق» یکی از آن‌هاست و امروز مورد تکریم قرار گرفت.

«شرح درد اشتیاق»، میراثی برای آیندگان

محمدرضا ظفرقندی در سخنانی از حضور گرم جامعه پزشکی و مسئولان فرهنگی در مراسم رونمایی کتابش تشکر کرد و گفت: خاطراتم را ثبت کردم تا میراثی برای آیندگان باشد و در طول تاریخ به دست فراموشی سپرده نشود، ضمن اینکه نوجوانان و جوانانی که آن روزها را ندیده‌اند بدانند چه اتفاقاتی رخ داده است.

ظفرقندی افزود: باید فداکاری‌ها و رشادت‌ها را بیان کرد تا همگان بدانند تمدن ایران بر چه پایه‌ای شکل گرفته است.

او سپس خاطراتی از دفاع مقدس، زخمی‌ها و بیمارستان‌های صحرایی که در دوران جنگ استفاده می‌شد، برای مهمانان شرح داد.

راوی کتاب «شرح درد اشتیاق» درباره اینکه چرا چنین نامی را برای کتابش انتخاب کرده است، گفت: من با تاسی از شعر مولانا «سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق» نام این کتاب را انتخاب کردم. ما در جایی کار می‌کردیم که با درد و زخم و اشتیاق روبرو بودیم. بسیاری از رزمندگان با وجود اینکه به شدت زخمی شده بودند و توان مبارزه نداشتند اما هم‌چنان اشتیاق داشتند دوباره به میدان جنگ بازگردند.

کتاب «شرح درد اشتیاق» توسط انتشارات سوره مهر در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کدام سربازها جنگ را ناقص رها کردند؟ بیشتر بخوانید »

خانه خدا را به آن خانه کوچک ترجیح دادیم

هدیه پیرزن کرد به رزمندگان برای حمایت از آنان/ شب پر دردسر رزمندگان برای جای خواب


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مرحوم «ولی حسنوند» از نیرو‌های اطلاعات عملیات لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) روایتی از روز‌های دفاع مقدس را در کتاب «واقعیت‌هایی از جنگ» نوشته مرتضی سرهنگی آورده است. در ادامه یکی از این روایت‌ها را می‌خوانید.

شب به روستای دیگری رسیدیم. نیرو‌ها تقسیم شدند تا هر گروه در یکی از خانه‌ها استراحت کند. من و چهار نفر از برادران به خانه‌ای هدایت شدیم. هیچ کس در خانه نبود و خانه فقط یک اتاق شش یا هشت متری داشت؛ یک بخاری چوبی با تعدادی پتو در اتاق دیده می‌شد.

چند دقیقه بعد دختری جوان و زیبا وارد شد و با لهجهٔ کردی سلام کرد و خوشامد گفت. ما به هم نگاه می‌کردیم و با نگاه‌هایمان از یکدیگر می‌پرسیدیم این دیگر کیست؟! تا اینکه دختر سکوت را شکست و گفت: لباس‌هایتان را درآورید تا آن‌ها را خشک کنم! ما همان‌طور که بهم نگاه می‌کردیم. اورکت‌ها را بیرون آوردیم و تحویل دادیم. او هم آن‌ها را نزدیک بخاری پهن کرد.

از خودمان می‌پرسیدیم آیا این دختر صاحب‌خانه است؟ در اتاق کوچک چگونه ما پنج نفر می‌توانیم در کنار یک دختر بمانیم؟! در این فکر‌ها بودیم که یک زن مسن در چارچوب در ظاهر شد. از دختر پرسید: این‌ها کی هستند؟ دختر گفت: از رزمندگان هستند و امشب مهمان مایند. یک لحظه ناراحتی در چهره زن ظاهر شد. او به فکر دختر جوانش بود. دوباره پرسید: پس شما کجا می‌خوابید؟ گفت: همین‌جا. مادر گفت: چطور؟ اگر چه با لهجهٔ آن‌ها آشنا نبودیم، ولی از حرکاتشان می‌فهمیدیم که موضوع گفت‌وگوی آن‌ها چیست؟

گفتم: من که اینجا نمی‌مانم! بچه‌ها گفتند: این هم مثل خواهر ماست. گفتم: به خدا قسم یک لحظه هم اینجا نمی‌مانم! بلافاصله لباس‌هایم را پوشیدم و از اتاق بیرون آمدم، بچه‌ها هم پشت سر من از خانه خارج شدند. دختر و مادر که متوجه شدند ما حرف‌هایشان را فهمیده‌ایم با فارسی دست‌ و‌ پا شکسته‌ای گفتند: چرا رفتید؟ ما که چیزی نگفتیم، برگردید! ولی ما دیگر تصمیم نداشتیم در آن خانه بمانیم.

وقتی در حال دور شدن از خانه بودیم، گویا نگاه مادر و دختر به کفش‌های کتانی من می‌افتد و چون می‌دانند در آن برف نمی‌شود با کفش کتانی حرکت کرد. مادر مرا صدا زد: یک لحظه بایستید! پس از چند دقیقه با یک جفت پوتین به طرفم آمد و آن‌ها را به من داد، پوتین‌ها آنقدر بزرگ بود که پایم با کتانی به داخل آن‌ها می‌رفت، ولی قبول کردم و پوشیدم. بعد از تشکر از او به مسجد روستا رفتیم. ما خانه وسیع خدا را به خانهٔ کوچکی که با نامحرم در یک اتاق باشیم ترجیح داده بودیم. آن شب را با لباس‌های خیس در کیسه‌خواب‌های خیس خوابیدیم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هدیه پیرزن کرد به رزمندگان برای حمایت از آنان/ شب پر دردسر رزمندگان برای جای خواب بیشتر بخوانید »