مرتضی قربانی

امتحانم ساخت سنگر فرماندهی لشکر، سه روزه با دست خالی بود!

امتحانم ساخت سنگر فرماندهی لشکر، سه روزه با دست خالی بود!


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محسن محمدی معین» در حاشیه دومین نشست صمیمانه و فصلی راویان پیشکسوت دفاع مقدس، درباره نحوه ورود خود به عرصه روایتگری جنگ اظهار داشت: من عضو رسمی سپاه بودم و ستاد مرکزی سپاه با دستور آقا محسن (رضایی) تصمیم گرفت که ستاد در خدمت جنگ قرار گیرد؛ تدبیر دفتر سیاسی سپاه این شد که نیرو‌هایی از همه بخش‌های دفتر سیاسی در عملیات‌ها تقسیم شوند و کار راویگری را آغاز کنند.

اصلاً تو چرا آمدی جبهه؟!

محمدی معین با بیان اینکه آقای قربانی در ابتدا با حضور راوی در کنار خودش موافق نبود، ادامه داد: او فکر می‌کرد این کار‌ها برای نفسانیت هست و ما برای خدا کار می‌کنیم؛ ما قهرمان جنگ نیستیم و قهرمان واقعی بسیجی‌ها و نیرو‌های مردمی‌اند. راوی هم می‌تواند بعنوان تک‌ور به خط برود و مؤثرتر باشد؛ یعنی اینکه مباحث ثبت و ماندگار شود ابتدای کار در ذهن فرماندهان نبود. بعلاوه آن زمان بین بچه‌های جنگ تلقی خاصی از بچه‌های ستادی بود. آقا مرتضی روز اول که به او معرفی شدم با اخم سرتا پای من را برانداز کرد و با لهجه اصفهانی گفت «شما با این نیم‌چکمه بلند شدی اومدی جبهه که چیکار کنی؟ اینجا بازی نیستا جدیه! فک نکنی نمایشه» با لحنی این حرف را زد که یعنی تویِ بچه‌سوسول چرا آمدی جبهه!

این راوی پیشکسوت با بیان خاطره‌ای عجیب از اولین آزمون پذیرش بعنوان راوی از سوی فرمانده لشکر (در آن زمان تیپ) ۲۵ کربلا گفت: آقامرتضی گفت باید امتحانت کنم؛ سوارم کرد و برد وسط بیابان برهوت که تا شعاع چندکیلومتری هیچکس نبود و گفت «اینجا یه سنگر فرماندهی میزنی، بعد از سه روز میام دنبالت؛ اگر سنگر آماده بود میتونی بیای تو جلسات»؛ حتی یک بیلچه یا قمقمه آب هم به من نداد و رفت! سه روز بعد رأس همان ساعت آقامرتضی آمد و سنگر فرماندهی هم آماده بود و اتفاقاً در همان سنگر دستور عملیات فتح المبین داده شد.

انگار ایران برای ساختن این سنگر جمع شده بود!

معین با اشاره به «امداد‌های غیبی» در رابطه ساخت با این سنگر گفت: بعد از رفتن آقامرتضی مدتی راه رفتم در یک سنگر تانک که چندصد متر آنطرف‌تر بود نشستم و نیم‌ساعتی گریه کردم! بعد دیدم از اطراف ده دوازده نفر که هر کدام از یک شهر بودند آمدند – یزدی و آبادانی و کاشانی و خرم‌آبادی و … بین آنها بود؛ انگار ایران آنجا جمع شده بود – هنوز نمی‌دانم آقامرتضی آنها را فرستاده بود یا کار خدا بود؛ گفتند اینجا چه می‌کنی که ماجرا را برایشان گفتم و شروع کردند به کمک برای ساخت سنگر. جوان یزدی که معماری خوانده بود نقش فرماندهی گرفت و من و باقی نفرات هم کار یدی کردیم و یک سنگر فرماندهی تمام و کمال با ویژگی‌های اساندارد ساخته شد که قسمت مخابرات، طرح و برنامه، فرماندهی نمازخانه و پیچ‌های ترکش‌گیر و… داشت و آقای قربانی بعد از سه روز که آمد، سنگر را دید و تایید کرد و من بعنوان راوی ایشان شروع به کار کردم. امداد غیبی دیگر هم شب عملیات بود؛ دقیقا زمانی که تمام فرماندهان گردان‌ها و گروهان‌ها و خود آقامرتضی برای توجیه عملیات داخل همین سنگر بودند، یک توپ ۱۵۵ اتریشی روی سنگر اصابت کرد، اما خوشبختانه برای کسی اتفاقی نیفتاد.

این چه کاری هست که ما داریم می‌کنیم!

وی با بیان یک خاطره طنزآمیز از اولین روز همراهی خود در مقام راوی با فرمانده تیپ ۲۵ کربلا گفت: با آقامرتضی آمدیم به دشت عباس که مقر تیپ بود و آنجا چادر زده بودیم. ساعت سه نصف شب دیدم آقامرتضی چفیه‌اش را بقچه کرده و زده زیر بغلش و می‌رود. گفتم حتماً به جلسه مهمی می‌رود و من هم باید بروم. دنبالش رفتم و گفتم من هم با شما می‌آیم. گفت «حالا برو دیگه؛ کجا میای؟» گفتم همه راوی‌ها این‌همه جلسات را ضبط کرده‌اند و من چیزی ضبط نکرده‌ام و باید بیایم. گفت «حالا برو بعداً؛ من الان اونجا نمیرم». گفتم «نه باید بیام»! از من اصرار و از او انکار که بعد فهمیدم ایشان داشت می‌رفت حمام!

این راوی پیشکسوت دفاع مقدس درباره مهمترین چالش‌های کار روایتگری توضیح داد: مهمترین چالشی که همه ما داشتیم، این ذهنیت بود که این چه کاری هست که ما داریم می‌کنیم! در حالی که همه بچه‌ها با دشمن می‌جنگند و شهید می‌شوند، یا هرکس وظیفه‌ای انجام می‌دهد ما یک کاغذ و قلم و یک ضبط صوت به دست گرفته‌ایم. به همین دلیل برخی از راوی‌ها اولین فرصتی که پیدا می‌کردند که بتوانند به نیرو‌های عملیاتی بپیوندند، ابزار خود را واگذار می‌کردند و می‌رفتند. نمونه‌اش در عملیات فتح‌المبین بود که عراقی‌ها قبل از شروع عملیات پاتک زده بودند؛ من حسین سعادتی را که راوی شهید کاظمی بود دیدم؛ گفت خوب شد تو را دیدم معین! این دفترچه و ضبط را بگیر، من باید یک مجروح را به بیمارستان صحرایی برسانم که عمل شود. تو برو به جای من ضبط کن!

وی ادامه داد: چالش دیگر ما – گذشته از تحمل نابردباری فرماندهان با خودمان و دیگران – این بود که بچه‌های اطلاعات عملیات از حضور راوی‌ها ناراضی بودند و می‌گفتند مسائلی که ما مطرح می‌کنیم سری هست، اما کار راوی‌ها طبقه‌بندی ندارد؛ حضور ما برایشان بسیار سنگین بود، اما تلاش آقای باقری، آقای رشید و آقای شمخانی در توجیه فرماندهان برای الزام برای حضور راوی‌ها بسیار مؤثر بود، اما مهمتر از همه حمایت شخص آقامحسن رضایی خیلی در جاافتادن راوی‌ها در سطح قرارگاه‌های بالاتر مؤثر بود. وقتی فرماندهان می‌دیدند که از طرف این افراد با راوی‌ها با احترام زیادی برخورد می‌شود، آنها هم با ما راه می‌آمدند.

همراهی با فرماندهان مثل آموزش ضمن خدمت بود

محمدی معین درباره مراقبت فرماندهان از راویان نیز گفت: همراهی ما با فرماندهان برای ما به نوعی آموزش ضمن خدمت بود؛ در عملیات فتح‌المبین آقامرتضی گفت «دارم میرم خط میای؟» گفتم «باید بیام دیگه!» در کانال پشت سر ایشان روی جنازه عراقی‌ها می‌دویدیم که با طلوع آفتاب گفت «صبحونه خوردی»؟ پیش خودم گفتم حالا صبحانه از کجا می‌خواهد بیاورد؟! آقامرتضی خم شد روی جنازه یکی از عراقی‌ها، دست کرد در جیبش و بسته مواد غذای‌اش را که بسته کاملی هم بود باز کرد و خرما و بادام‌عسلی بیرون آورد و شروع کردیم به خوردن. هرکدام یک طرف کانال ایستاده بودیم که ناگهان به من گفت «بیا اینطرف کانال کنار من وایستا». گویا او متوجه صدای سوت موشکی شده بود که من اصلاً نشنیده بودم و بعد از اینکه به آن طرف کانال رفتم، یک گلوله تانک درست خورد بالای جایی که من ایستاده بودم!

افتخارِ امانتداری!

راوی پیشکسوت دفاع مقدس درباره حساسیت بالای اسناد و تعهد بالای راویان برای حفاظت از اسناد و نوار‌ها نیز گفت: من راوی قرارگاه رمضان شدم و با آقای ذوالقدر به داخل خاک عراق رفتیم. با جلال طالبانی و آقای محمد جعفری و معارضان عراقی بودیم و… و اسنادی که به دست ما می‌رسید جنبه بکلی سری داشت. من با عقل خودم برای حفظ اسناد کاری کردم که هروقت به آن فکر می‌کنم خنده‌ام می‌گیرد!

محمدی معین ادامه داد: ما باید ۱۲۰ کیلومتر داخل خاک عراق می‌رفتیم؛ داخل کرکوک یا سلیمانیه و…، چون مقرمان آنجا بود. بعد از عملیات فتح ۵ بود که دشمن متوجه نفوذ ما شد و ما را محاصره کرد و سیاست «عرض المحرقه» را در پیش گرفت و حزب بعث با محاصره غذایی منطقه، مردم خودش را شکنجه داد. بعد از محاصره، قرار شد ما برگردیم ایران و برای برگشت باید کوه‌ها و دشت‌های زیادی را طی می‌کردیم که بیشترش هم پیاده بود؛ من اسناد و نوار‌های خاصی که از عملیات فتح ۵ داشتم (مثلاً آقای جلال طالبانی پیام مخصوص داده بود برای آقامحسن رضایی و محسن رفیق‌دوست و آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای و تأکید کرده بود اینها را «کاک محسن» یعنی من، ببرم برای این آقایان) اینها را ریختم داخل کوله‌پشتی و یک تی‌ان‌تی هم گذاشتم کنارش و یک ماسوره الکتریکی هم به آن وصل کردم و گذاشتم در جامانه لباس کردی‌ام، با این هدف که هرجا بعثی‌ها ریختند سرمان و خواستند ما را بگیرند، آن را منفجر کنم! اما فکر این را نکرده بودم که اگر کسی دنبالم نبود و لیز خوردم و تصادفی این اسناد منفجر شد، هم اسناد از بین می‌رود و هم خودم! یعنی از لحظه‌ای که نوار‌ها را تهیه می‌کردیم این دغدغه را داشتیم که چطور حفظش کنیم.

محسن محمدی معین در پایان گفت: این را بعنوان یکی از ستاره‌های درخشان دوران دفاع مقدس و کار راویان بگویم که بحمدالله از این همه اسنادی که تهیه شد، هیچکدام لو نرفت، هیچکدام به دست دشمن نیفتاد، هیچکدام باعث افشاگری در محافل ضد انقلاب نشد و هیچکدام از راویان بحمدلله از خط انقلاب و خط امام خارج نشدند و این برای خود من یک افتخار هست.

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امتحانم ساخت سنگر فرماندهی لشکر، سه روزه با دست خالی بود!

امتحانم ساخت سنگر فرماندهی لشکر، سه روزه با دست خالی بود! بیشتر بخوانید »

تاج میهمان شبانه فدراسیون کشتی +فیلم

تاج میهمان شبانه فدراسیون کشتی +فیلم



رئیس فدراسیون فوتبال میهان شبانه فدراسیون کشتی شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مهدی تاج (رئیس فدراسیون فوتبال) و مرتضی قربانی (رئیس فدراسیون تیراندازی) پس از پایان نخستین جلسه مسئولان وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک با روسای فدراسیون‌های ورزشی بازدیدی سرزده از محل فدراسیون کشتی داشتند.

در حاشیه این بازدید دبیر توضیحاتی درباره امکانات فدراسیون کشتی و برخی مشکلاتی که برای فراهم کردن این امکانات وجود داشت صحبت کرد.

تاج در اولین اقدام خود پس از حضور در فدراسیون کشتی به سالن غذاخوری فدراسیون رفت و با کشتی‌گیران حاضر در این محل مثل کامران قاسم‌پور، حسن یزدانی، مجتبی گلیج، علیرضا کریمی، حسن رنگرز (سرمربی کشتی فرنگی) و ..‌.خوش و بش کرد.

تاج پس از خوش و بش با حسن یزدانی به او گفت: مقداری چاق شده‌ای که این موضوع با خنده قهرمان جهان و المپیک همراه شد.

پس از گفت و گوی تاج و قربانی با کشتی‌گیران، آن‌ها به سالن کشتی شهید ابراهیم هادی رفته و از این محل بازدید کردند که حضور یک کشتی گیر عراقی در این محل سبب شد ۳ رئیس فدراسیون با او به زبان عربی دقایقی صحبت کنند.

در ادامه تاج و قربانی با حضور در خانه کشتی شهید مصطفی صدرزاده با پزمات درستکار,، ابراهیم مهربان، محمد هادی ساروی و محمدرضا گرایی دیدار کردند.

دبیر توضیحاتی درباره شهدایی که تصاویر و سردیس آن ها در فدراسیون نصب شده بود ارائه کرد.

تاج میهمان شبانه فدراسیون کشتی +فیلم

۳ رئیس فدراسیون همچنین در مقبره شهید گمنام فدراسیون شرکت کردند.

دبیر در صحبت‌های خود تاکید کرد بسیاری از این شهدا جزء قهرمانان کشتی بوده‌اند.

امکانات و تجهیزات فدراسیون کشتی سبب تعجب و تحسین تاج و قربانی شده بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تاج میهمان شبانه فدراسیون کشتی +فیلم

تاج میهمان شبانه فدراسیون کشتی +فیلم بیشتر بخوانید »

دست آوردهای عملیات محرم

دستاوردهای عملیات محرم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اصفهان، در ابتدای عملیات محرم مشکل بارندگی و طغیان رودخانه کار را سخت کرد، امّا پشتکار و سماجت و از همه بالاتر فرمانبرداری از ولایت، همه را مصمم ساخت تا ذره‌ای از اهداف و مقاصد خود کوتاه نیایند و عملیات را با موفقیت به انجام رسانند.

عملیات محرم به عنوان يكی از عمليات‌های بزرگ سپاه اسلام در 25 آبان ‌سال 1361 بعد از 15 روز نبرد به پایان رسید.

حسینعلی محمدی در کتاب «دویرج» از زبان مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا دستاوردهای این عملیات را چنین تحلیل می کند.

در این کتاب می‌خوانیم:

«ما در عملیات محرم به اهدافمان رسیدیم. شهر «زبیدات» و دشت «اژیه» و حدود 70‌، 80 روستای منطقه آزاد شد. منطقۀ عملیاتی خیلی وسیع و گسترده بود. ما 55 کیلومتر منطقه ي عملیاتی داشتیم و 300 کیلومتر هم خاک عراق بود؛ یعنی سلسله جبال«حمرین» تا رودخانه «چیخواب» و دشت «اژیه» و… در این منطقه تجهیزات زیادی از دشمن منهدم شد. تعداد زیادی تانک و نفربر به غنیمت گرفتیم. منطقه «شرهانی »گورستان تانک ها شد. دشمن در آغاز حمله حدود 46 گردان آماده داشت و ما 63 گردان. ما در طول نبرد تمام استعدادمان همین بود، اما عراق دوبار نیروهای خود را تقویت کردو می توان گفت عراق با 95 گردان نیرو وارد عمل شد، ولی به حول و قوه ‌الهی شکست خورد. ما بیشتر ارتفاعات منطقه را به تصرّف درآوردیم، به خصوص ارتفاع 175 را که جنگ سنگینی در این ارتفاع اتفاق افتاد. این ارتفاع چندین بار بین ما و عراقی‌ها دست به دست شد، اما نیروهای ما مقاومت کردند و عراق را به زانو درآوردند. روی این ارتفاع منطقه ‌نفتی عراق کاملاً زیر دید بود. در کل باید بگویم عملیات محرم، عملیات موفّقی بود و توانستیم به تمام اهدافمان دست پیدا کنیم.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دستاوردهای عملیات محرم

دستاوردهای عملیات محرم بیشتر بخوانید »

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق

فیلم/ ماجرای غنائم جنگی رزمندگان دفاع مقدس از ارتش عراق بیشتر بخوانید »

شکست حصر آبادان به مثابه تکلیفی شرعی بود

شکست حصر آبادان به مثابه تکلیفی شرعی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حضرت امام خمینی (ره) با رهبری مدبرانه خود، نقش اصلی را در مدیریت جنگ تحمیلی ایفا کردند و توانستند آغاز جنگ و سپس تداوم آن را در زیر چشم و اراده‌ خود، به پیش ببرند و اداره کنند؛ اما علی‌رغم نقش مهمی که ایشان در هشت سال دفاع مقدس داشتند، آن‌گونه که شایسته است، به این موضوع مهم پرداخته نمی‌شود.

«قاطعیت» حضرت امام خمینی (ره) یکی از ابعاد نقش ایشان در اداره جنگ تحمیلی بود؛ یعنی وقتی فرمانی را صادر می‌کردند، بسیاری از ناشدنی‌ها، به سرانجام می‌رسید؛ البته قبل از آغاز جنگ تحمیلی نیز شاهد قاطعیت امام خمینی (ره) در مسائلی نظیر اشغال پاوه به‌دست ضدانقلاب نیز بوده‌ایم؛ به‌طوری که ایشان با صدور پیامی، تأکید کردند: «به‏‎ ‎‏دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا 24‏‎ ‎‏ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم…»؛ بنابراین طولی نکشید که پاوه از چنگال ضدانقلاب آزاد شد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این‌که چگونه قاطعیت امام خمینی (ره) موجب کسب موفقیت‌های ما در دفاع مقدس شد، فرموده‌اند: «امام به طور قاطع  [مثلاً می‌فرمودند] «حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی که آبادان در حصر افتاد، بنده اتفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصور نبود چطور ممکن است حصر  آبادان برداشته شود؛ [امّا] امام قاطع فرمودند. [یا می‌فرمودند] «خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیه‌ قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را که به‌نظر افراد حاضر در آن‌جا می‌آمد، این را امام به‌صورت قاطع بیان کردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، این‌ها بود».

«قاطعیت» حضرت امام خمینی (ره) در هشت سال دفاع مقدس با عاملی دیگر آمیخته بود؛ یعنی این‌گونه نبود که جامعه خصوصاً رزمندگان در جبهه‌ها، از روی ترس بخواهند از ایشان پیروی کنند؛ البته که قاطعیت ایشان موجب ترس نفوذی‌ها، دشمنان داخلی و خارجی و افراد سست‌عنصر هم می‌شد؛ اما عامل مهم‌تری که با قاطعیت حضرت امام خمینی (ره) همراه ‌شده و کارهای نشدنی را به سرانجام می‌رساند، مقبولیت اجتماعی و نفوذ معنوی ایشان در جایگاه رهبر و فقیه دینی و ولی‌فقیه بود؛ یعنی همان‌گونه که در نهضت انقلاب اسلامی مردم امام خمینی (ره) را رهبر معنوی و اجتماعی خود می‌دانستند و با هدایت‌های ایشان توانستند بر رژیم پهلوی پیروز شوند، در دفاع مقدس نیز نفوذ معنوی و اعتمادی که مردم به امام داشتند، موجب شد تا رزمندگان فرامین ایشان را به‌عنوان یک تکلیف شرعی دانسته و تا پای جان، برای تحقق آن تلاش کنند.

نمونه‌ای از قاطعیت و نفوذ معنوی امام خمینی (ره) در دوران دفاع مقدس، حفظ جزایر مجنون در عملیات خیبر بود؛ این درحالی بود که ارتش بعث عراق حجم انبوهی از گلوله‌ها بر سر رزمندگان ما ریخت؛ اما چون امام تأکید کرده بودند که جزایر مجنون باید حفظ شوند، رزمندگان اسلام 72 ساعت در چنین شرایطی، مقاومت و ایستادگی کردند و ما در این مقاومت جانانه، افرادی نظیر شهیدان محمدابراهیم همت، حمید باکری، اکبر زجاجی را از دست دادیم؛ بنابراین ارتش بعث عراق به ناچار دست به استفاده از سلاح شیمیایی برد.

عملیات ثامن‌الائمه که موجب کسب یکی از پیروزی‌های بزرگ برای رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس شد و این روزها در ایام سالگرد برگزاری آن هستیم نیز از این قائده مستثنی نبود؛ یعنی پیام امام خمینی (ره) مبنی بر ضرورت شکست حصر آبادان، موجب ایجاد افزایش اعتماد به نفس در میان رزمندگان و وحدت بیشتر نیروهای مسلح شده و سرانجام این عملیات، پیروزی بزرگی را برای ما رقم زد و مقدمه آزادسازی خرمشهر، فراهم شد.

سردار «مرتضی قربانی» از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس، در کتاب خاطرات خود با عنوان «در مسیر پیروزی» در این زمینه نوشته است: «امام خمینی (ره) فرمودند شکستن محاصره آبادان یک تکلیف شرعی و الهی است. ما اگر نماز بخوانیم، روزه بگیریم، خمس بدهیم و به حج برویم؛ ولی به جهاد نرویم، یک ریال هم نمی‌ارزد. در واقع نماز و روزه و خمس و حج‌مان صادقانه نیست؛ چون جهاد را که برای حفظ اصول دین و احکام الهی است و خدا دستور داده است، انجام نداده‌ایم. وقتی خودمان أراده‌ای نکنیم، خدا هم به ما کمکی نمی‌کند. آن‌وقت ما دیگر یک مسلمان کامل و قابل نخواهیم بود.

وقتی امام خمینی (ره) می‌فرمایند شکستن محاصره آبادان یک تکلیف شرعی و الهی است، من اگر مقلد هستم، تا زمانی که خون در رگ‌هایم هست، باید بروم و به تکلیف الهی عمل کنم؛ چون ما به‌دنبال اجرای یک تکلیف شرعی بودیم، خدا هم ما را پیروز کرد.

وقتی امام خمینی (ره) فرمان شکستن محاصره آبادان را صادر کردند، احساس کردم که ما خیلی قوی هستیم. این اعتماد به نفس در همه نیروها به‌وجود آمد. برادران ارتشی ما مثل سرهنگ «کهنری» و نیروهایش هم به وجد آمدند و وضعیت‌شان تغییر کرد. می‌گویند خشت اول چون نهد معمار، تا ثریا می‌رود دیوار کج؛ اما امام خمینی (ره) خشت اول را به خوبی گذاشتند و به همین دلیل، دیگر نیروها در همه عملیات‌ها به‌دنبال عمل کردن به تکلیف شرعی بودند.

خدا می‌خواست افراد به این وسیله آزمایش و شناخته شوند و عده‌ای روشن‌فکر که خیلی ادعا می‌کردند، ماهیت‌شان برای مردم مشخص شود. در واقع افراد غربال شدند. به هر حال آن‌چه که موجب پیروزی در این عملیات شد، تجهیزات و امکانات نبود؛ بلکه عشق به عمل کردن به تکلیف شرعی بود. بچه‌ها مقاومت کردند و خون‌شان ریخته شد و این عملیات پیروز شد».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شکست حصر آبادان به مثابه تکلیفی شرعی بود

شکست حصر آبادان به مثابه تکلیفی شرعی بود بیشتر بخوانید »