مرد میدان

«سلیمانی‌ها» از راه رسید

«سلیمانی‌ها» از راه رسید



«سلیمانی‌ها» از راه رسید/ روایت‌هایی متفاوت از حاج قاسم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «سیلمانی‌ها»؛ روایت‌هایی از بازتاب شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در زندگی مردم، به همت انتشارات «راه یار»، چاپ و راهی بازار نشر شد.

در بخشی از مقدمه کتاب «سلیمانی‌ها» چنین می‌خوانیم: «کتاب پیشِ رو افزون بر بیان خاطرات در غم فراق حاج قاسم و یارانش، روایتی است از عزم‌ها و تحول‌ها که کمترین اثر ثبت و ضبط آنها، کمک به تاریخ برای به یاد سپردن آن رویداد بزرگ است؛ اما کاربرد اصلی‌اش، در استخراج روش‌ها و تکنیک‌های فرهنگی و تربیتی جوشیده از میان زندگی مردم است. رفتن به سراغ تجارب مردمی، کشف واستخراج این روش‌ها و تکنیک‌ها، مداقه کردن در آنها و تشخیص سره از ناسره، غنی‌سازی و بازگویی آنها باعث می‌شود این جریان مبارک کوثر شود.

همچنین، ثبت این بازتاب‌های اجتماعی، به خوبی حاج قاسم را در آینه ادراک مردمی روایت می‌کند و خود مانع تحریف روایت حاج قاسم در طول زمان می‌شود. در ذهن مردم، حاج قاسم با مبارزه و مجاهده و قیام مستمر، با همراهی با ولایت، با اخلاص، با سازش نکردن با فساد، با سازش نکردن با آمریکا، با ساده‌زیستی، با تدبیر در رأی، با نشست و برخاست با مستضعفان و محرومان، با خدمت بی‌منت و بدون تکبر، نقش بسته است و نمی‌توان به سهل‌اندیشی و سازشکاری و ریاست‌طلبی مصادره‌اش کرد.»

در بخش دیگری از این مقدمه آمده است: «تجربه‌نگاریِ بررسی بازتاب شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس در زندگی ما، در آبان ۱۳۹۹ با همراهی نیروهای جهادی مردمی و با انجام مصاحبه‌های تلفنی و مجازی ناظر به دو محور اصلی آغاز شد. این دو محور عبارت‌اند از: ۱. ثبت رویدادها و احوال مردم در دی و بهمن ۱۳۹۸ (شهادت و چهلم) و تحولات درونی و تصمیمات ناشی از آن تحت تأثیر این واقعه؛ ۲. نشان دادن استمرار فعالیت‌های انجام شده و در حال انجام با یاد سردار و الگوسازی‌هایی که افراد از شخصیت سردار سلیمانی برای خود و دیگران در عرصه‌های گوناگون صورت داده‌اند. براین اساس، با بیش از 5 هزار نفر از اقشار گوناگون جامعه، اعم از مادران، معلمان، طلاب، دانشجویان و دانش‌آموزان، اصحاب رسانه، اصناف وکسبه بازار، نیروهای مدافع حرم زینبیون و فاطمیون، مادران شهدا، شعرا، غیرایرانی‌ها و… ارتباط گرفتیم و خاطراتشان را دریافت کردیم و ۹۲ خاطره را برای انتشار در این کتاب برگزیدیم.»

بنابرین گزارش، این کتاب، خاطرات و روایت‌های مردمی درباره شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را در سه فصل «قهرمان خانه ما؛ اثر شهادت در فضای تربیتی و قهرمان‌سازی در خانواده»، «ملت قهرمان؛ اثر شهادت بر تصمیمات و اقدامات مردم جامعه‌ی ایران» و «سردار امت؛ اثر شهادت بر مردم دیگرکشورها و بارتاب آن در فضای بین‌الملل روایت کرده است.

در ادامه برش‌هایی از این کتاب تازه منتشر شده را می‎خوانید.

دو ملت یک داغ

به‌خاطر امتحان سختی که روزِ قبل داشتم، سنگین خوابیده بودم. این‌قدر صدای زنگ گوشی‌ام تکرار شد که بالاخره چشم‌هایم را باز کردم. صفحۀ گوشی‌ام را نگاه کردم. در همۀ پیام‌رسان‌ها پیام داشتم! همین طور درازکشیده، یکی از پیام‌ها را باز کردم. نوشته بود حاج‌قاسم شهید شده. خیال کردم خواب‌آلودم و اشتباه خوانده‌ام. نشستم و پیام‌ها را یکی‌یکی باز کردم. هر پیامی را که می‌خواندم، تپش قلبم شدت ‌می‌گرفت. باورکردن شهادت حاج‌قاسم و ابومهدی برایم سخت بود. احساس خفگی بهم دست داد. از اتاق رفتم بیرون. پدر و برادرم پای تلویزیون نشسته بودند. کنارشان نشستم. همه میخ‌کوب تلویزیون شده بودیم و ناباورانه تصاویر شهدا را نگاه می‌کردیم. هیچ‌کداممان نای صحبت‌کردن نداشت.

توی قم، قبل از نمازجمعه تجمع برگزار شد؛ از حرم به‌طرف مصلا. داغ سنگینی که بر قلبمان نشسته بود، جز با عزاداری در کنار هم تسلا پیدا نمی‌کرد. باید خودمان را به تجمع ‌می‌رساندیم. از همان اول صبح که حضرت آقا توی پیامشان از انتقام سخت گفتند، این عبارت در ذهنم نقش بست. اهل کار فرهنگی به‌سبک نوشتن پلاکارد نبودم؛ ولی دلم می‌خواست حداقل کاری بکنم که خشم و ناراحتی‌ام را نشان بدهم. روی مقوای بزرگی، هشتگ انتقام سخت را به سه زبان فارسی و عربی و انگلیسی نوشتم که توی مسیر دستم بگیرم.

خانوادگی راهی شدیم طرف حرم. خیابان‌ها شلوغ بود. به‌اندازۀ راهپیمایی‌های رسمی جمعیت آمده بود. همه داغ‌دار و گریان بودند. مردم از جان‌ودل شعار می‌دادند. تجمع خودجوش بود. همۀ کارهایش را مردم انجام ‌می‌دادند. برقراری نظم جمعیت هم با خود مردم بود. هرکس هر پلاکاردی از راهپیمایی‌های قبلی در خانه داشت، با خودش آورده بود: «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل» و… . دست خیلی‌ها هم عکس‌های حضرت آقا بود. آقایی روحانی هم عبایش را درآورده بود و با قبا و عمامه در میان جمعیت بود. سه تا ماژیک رنگی هم دستش بود. روی کاغذها و مقواهایی که مردم داشتند، با خط خوش شعار ‌می‌نوشت.

من عراقی هستم. بین جمعیت که چشم ‌می‌گرداندم، دوست و آشنای هم‌وطنم را ‌می‌دیدم. عراقی‌های زیادی آمده بودند. پدرم هم با دوستانش در مسیر تجمع قرار گذاشته بود. شهادت مظلومانۀ حاج‌قاسم و ابومهدی، دو داغ بزرگی بود که هم‌زمان دیده بودیم. خانم‌های عراقی بلندبلند گریه می‌کردند. دو ملت عزادار بودیم. هم‌درد شده بودیم؛ یکی شده بودیم. (بتول عبدالکریم، اهل عراق)

غصه‌های پای دار قالی

کارم شده بود نشستن پای تلویزیون. دفتر و قلمی هم گذاشته بودم کنار دستم. تا صحبت از حاج‌قاسم می‌شد و تا هم‌رزمان و اطرافیانش از او خاطره‌ای تعریف می‌کردند، آن را می‌نوشتم و با کتابی هم که از زندگی‌نامه‌اش دستم رسیده بود، اطلاعاتم را کامل می‌کردم. دفتری که خودم با همان گفته‌ها و شنیده‌ها پر کرده بودم، کم از آن کتاب نداشت. باید برای خانم‌های خانه‌دار که چند دقیقه‌ای از نشستن پای دار قالی‌شان دل می‌کندند و راهی کلاس‌های پایگاه می‌شدند، حرفی برای گفتن می‌داشتم.

از همان اولین روزهای بعد از شهادت حاج‌قاسم، با خانم‌های محل، در پایگاه و در خانه‌ها مراسم قرائت قرآن و زیارت عاشورا می‌گرفتیم برای شادی روح سردار. خیلی نیاز نبود از بودجۀ بسیج خرج کنیم. شوهرم مداحی می‌کرد و همسایه‌ها بانی پذیرایی شده بودند. تعدادی عکس از حاج‌قاسم تهیه کرده بودم. چند تایی را نصب کردم روی درودیوار مسجد و بقیه را بردیم شهر تا بین مغازه‌دارها توزیع کنیم. عکس‌ها را دست هرکس می‌دادیم، بدون معطلی آن را جایی نصب می‌کرد که توی دید همه باشد.

بچه‌ها هم مثل پدرومادرهایشان غصه‌دار بودند و روضه‌های زنانه دلشان را سبک نمی‌کرد. برای آن‌ها در مسجد مسابقۀ نقاشی و دل‌نوشته گذاشتم تا آن‌ها هم فرصت همراهی با بزرگ‌ترها را پیدا کنند. هر شب بین نماز مغرب و عشا، یکی از آن‌ها می‌رفت پشت میکروفون و متنش را برای همه می‌خواند. جملۀ «سردار عزیزم، می‌خواهم راهت را ادامه دهم»، هر شب تکرار شد و هر بار شنیدنش از زبان آن‌ها تازگی داشت. (ربابه خاکزند، ۴۲ساله، سبزوار)

چطور شهید بشویم!

معاون پرورشی مدرسه توی مراسم صبحگاه خیلی مفصل از سردار برای بچه‌ها حرف زد و ازشان خواست هرکسی دلش می‌خواهد، انشایی دربارۀ سردار بنویسد و به معلم کلاسش تحویل دهد. ازآنجاکه پسرها زیاد اهل انشانوشتن نیستند، امیدی نداشتیم استقبال زیادی بشود؛ ولی بعد از چند روز، کلی انشا به دست معاون پرورشی رسیده بود… بیشتر از حد تصورمان.

تصمیم گرفتیم جملات جالب بچه‌ها را از توی انشاهایشان جدا کنیم و به نمایش بگذاریم. پیشنهاد معاون این بود که همه را آویزان کنیم به یکی از درخت‌های توی حیاط که کوتاه‌تر از بقیه بود و برگ‌وبار زیادی نداشت. اسم درخت را هم گذاشت قامت استوار؛ یعنی اگرچه این درخت ظاهراً خشکیده است، هنوز ریشه‌اش توی خاک است و سرپاست.

خود بچه‌ها هم آمدند پای کار. جملات را با ماژیک روی کاغذ می‌نوشتند و آویزان می‌کردند به شاخه‌ها. بعضی‌ها که دلشان می‌خواست جملاتشان روی شاخه‌های بالاتر قرار بگیرد، صندلی می‌گذاشتند زیر پایشان و می‌رفتند بالا!

کاغذها تا روز چهلم به درخت آویزان بود و زنگ‌های تفریح، بچه‌ها دورش جمع می‌شدند و باز جملات را مرور می‌کردند: «تو با رفتنت سردار دل‌ها شدی»؛ «خوش به حالت که در آغوش امام‌حسین قرار گرفتی»؛ «پروازت مبارک»؛ «شهادت تاجی است بر سر شهدا که کاش همه لایق این تاج باشیم»؛ «روحت شاد قهرمان».

جملات اگرچه جملاتی نبود که از دهان بچه‌ها درآمده باشد، توی ذهنشان نشسته بود. یکی دلش می‌خواست پلیس بشود و به شهادت برسد؛ آن‌یکی دلش می‌خواست مثل پسر همسایه‌شان مدافع حرم بشود. یکی‌شان هم پرسید: «خانم، ما اگر هر شغلی را انتخاب کنیم، امکان دارد شهید بشویم؟» جواب دادم: «بله پسرم. هرکسی در هر جایگاهی که باشد، امکان شهادت برایش هست.» (حدیثه احمدی، ۲۹ساله، مشهد)

براساس این گزارش، کتاب «سلیمانی‌ها» که تحقیق و مصاحبه‌های آن برعهده مهدی خلیلیان،موحد، زینب ناجی جمال و مرضیه هاشمی بوده و تدوین آن هم توسط فریده الیاسی‌فرد، سمیرا چوبداری، مرضیه ذاکری و لطیفه نجاتی صورت گرفته است، در ۲۰۰صفحه، شمارگان ۱۰۰۰نسخه و قیمت ۲۲هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقمندان جهت تهیه این کتاب‌ها علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایتvaketab.ir مراجعه کنند.



منبع خبر

«سلیمانی‌ها» از راه رسید بیشتر بخوانید »

پیام قدردانی فرمانده نیروی قدس سپاه از اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه

پیام قدردانی فرمانده نیروی قدس سپاه از اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه، در پیامی از زحمات و تلاش‌های اهالی فرهیخته فرهنگ، هنر و اصحاب رسانه، صداوسیما، خبرگزاری‌ها و مطبوعات در حماسه پاسداشت سالگرد شهادت سردار شهید سپهبد  قاسم سلیمانی و شهدای جبهه مقاومت قدردانی و بر شکست هیمنه نرم‌افزاری استکبار و ادامه مبارزه با جنایتکاران عالم تأکید کرد.

متن پیام به این شرح است:

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

الذَّین یُبلِّغون رسالات الله و یَخشونه و لا یخشون اَحدا الِّا الله و کَفی بالله حَسیبا.  احزاب – ۳۹

اهالی ارجمند و فرهیخته فرهنگ و هنر، اصحاب رسانه، صداوسیمای جمهوری اسلامی، خبرگزاری‌ها، مطبوعات

سلام علیکم

در اوّلین سالگرد آسمانی شدن سردار بزرگ و پرافتخار اسلام؛ سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی؛ قهرمان ملّی ایرانیان و امّت اسلامی، مظهر امنیّت و اقتدار ملّی و جهادی ما و چهره بین‌المللی و سیّدالشهدای جبهه مقاومت و اسمِ‌‎ رمز جهاد و مقاومت در دنیای اسلام و همرزمان رشیدش خصوصاً شهید ابومهدی المهندس و سایر شهدای عزیز جبهه مقاومت، ادای احترام می‌کنم و به شما اهالی فرهنگ، هنر و رسانه، خلق حماسه‌ای دیگر در تاریخ زرّین و پرافتخار انقلاب اسلامی را تبریک می‌گویم؛ حماسه‌ای از نوع قلم و بیان، با نوا و نمایی ماندگار، که در اوج نوگرایی و جذّابیت، موج ‌آفرین، اثربخش و شورانگیز، برای مخاطبان در ایران و سرتاسر جهان بسیار زیبا بود.

اکنون که بنا به فرمایش رهبر حکیم انقلاب اسلامی؛ «سیلی‌های سخت‌تری در انتظار دشمن مستکبر و تروریست‌های آمریکایی است، قطعاً بخشی از تحقّق «سیلی سخت‌تر»، بسته به همّت شما اهالی ارجمند فرهنگ، هنر و اصحاب رسانه است، زیرا قرار است با همّت شما و همه آزادگان جهان بر هیمنه نرم افزاری استکبار نیز غلبه کنیم. بدونِ شک عناصر شگفت‌انگیز در شخصیت بی‌نظیر سردار دل‌ها، مرد میدان، شهید سلیمانی عزیز و همه شهدای مدافع حرم و جبهه مقاومت و مؤلّفه‌های موجود در مقاومت ملّی و منطقه‌ای در برابر استکبار جهانی، چراغ راهِ ما و شما در این مسیر پرصلابت است؛ چرا که مبارزه با کفر و مستکبرین عالم تا تحقق عدالت و به خاک نشاندن پشت جنایتکاران ادامه دارد.

به رسمِ ادب و قدرشناسی، اینجانب از سوی «رزمندگان بدون مرز سپاه قدس» و همه مجاهدان جبهه مقاومت، از همه تلاش‌ها و همّت مضاعف شما در پاسداشت و تبیین مکتب شهید سلیمانی و مدرسه درس‌آموز او، صمیمانه سپاسگزار و قدردان شمایم و امیدوارم فرهنگ و اندیشه مقاومت و تداوم پویش جهانی انقلاب اسلامی، با هنرمندی و تلاش شما عزیزان، انتشاری فراگیر یابد.

برایتان آرزوی موفقیت می‌کنیم، موفّق و مؤیّد باشید … ان‌شاءالله

سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۳۹۹/۱۰/۲۵



منبع خبر

پیام قدردانی فرمانده نیروی قدس سپاه از اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه بیشتر بخوانید »

حاج‌قاسم «مرد میدان» و انسان روزهای سخت بود


حاج‌قاسم «مرد میدان» و انسان روزهای سخت بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مهدی زنگ‌آبادی» از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس، در مجله صبحگاهی «سلام سردار» که از رادیو «مقاومت» پخش شد، با بیان این‌که پس از اتمام جنگ تحمیلی، در سمت معاون عقیدتی و سیاسی در لشکر ۴۱ ثارالله (ع) مشغول شدم، اظهار داشت: با شنیدن خبر شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، تمام خاطرات چندین و چندساله با این سردار شهید برای من تداعی شد؛ جراکه سردار دل‌ها «مرد میدان» و انسان روز‌های سخت بود.

وی با اشاره به این‌که شنیدن خبر فقدان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای همه مردم؛ از کوچک و بزرگ گرفته تا مرد و زن، خبری تلخ و ناراحت‌کننده بود، تصریح کرد: تشییع پیکر سردار دل‌ها در کرمان چنان باشکوه و پر شور بود که تا به آن روز کرمان به خود چنین تشییع جنازه‌ای ندیده بود و از جای‌جای ایران برای تشییع پیکر این شهید والامقام حضور داشتند.

زنگ‌آبادی گفت: اگر در داخل کشور، قهرمانان خود را به جوانان معرفی نکنیم، متأسفانه برای ما قهرمان جعلی ساخته و به جوانان ما معرفی خواهند کرد و اگر ما تاریخ کشورمان را نیز درست تعریف نکنیم، تاریخ جعلی خواهند ساخت و به جوانان معرفی خواهند کرد.

معاون اسبق سردار شهید قاسم سلیمانی در لشکر ۴۱ ثارالله (ع) تاکید کرد: یکی از وظایف اصلی ما تبیین و معرفی راه و ویژگی‌های شهید حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان یک قهرمانی است؛ چراکه وی اهتمام ویژه‌ای در حفظ و نشر فرهنگ ایثار و شهادت رزمندگان دفاع مقدس داشت و خاطرات خود از دفاع مقدس را نوشته بود.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

حاج‌قاسم «مرد میدان» و انسان روزهای سخت بود بیشتر بخوانید »

سازنده تندیس شهید سلیمانی: رفته بودم که به ایران برنگردم

سازنده تندیس شهید سلیمانی: رفته بودم که به ایران برنگردم


 

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار تجسمی خبرگزاری فارس، پس از شهادت سردار سلیمانی، تندیس‌ها و مجسمه‌های متعددی از این شهید مقاومت ساخته شد که برخی شباهت‌‌های لازم را به سردار دل‌ها نداشتند، برخی هم از کیفیت و شباهت مطلوبی برخودار بودند. اما بدون شک، شبیه‌ترین تندیس به شهید سلیمانی همانی است که شب گذشته با حضور برخی هنرمندان و سینماگران کشور در برج میلاد رونمایی شد.

این مجسمه هایپررئال (واقع‌گرایانه) را «حمید کنگرانی فراهانی» ساخته که اصالتاً اهل تفرش در استان مرکزی است. او که متولد سال ۱۳۵۸ است، هنر را به صورت خودآموخته دنبال کرده و در دانشگاه دامپزشکی خوانده است!

 

 

کنگرانی درباره ماجرای علاقه‌مند شدنش به مجسمه‌سازی می‌گوید: از کودکی نقاشی می‌کردم و وقتی به سنین نوجوانی رسیدم، مجسمه‌‌سازی را هم آغاز کردم. روزی از روزها، در اخبار تلویزیون گزارشی از موزه «مادام توسو» لندن (شامل تندیس‌های مومی از افراد مشهور جهان) دیدم و با خودم گفتم من هم باید این کار را انجام دهم. آن زمان ساخت مجسمه‌های هایپررئال در ایران وجود نداشت، تندیس‌هایی در موز‌ه‌های مردم‌شناسی شامل آدمک‌هایی برای نشان‌دادن لباس‌های محلی و قومیت‌ها موجود بود. اینترنتی هم وجود نداشت که بتوان از آن کسب اطلاعات کرد.

* شهید قاضی‌طباطبایی اولین مجسمه حرفه‌ای من بود

حدوداً ۱۷ ساله بود که موزه عبرت ایران فراخوانی برای مجسمه‌سازی از زندانیان مشهور این مکان (کمیته مشترک ضدخرابکاری) منتشر کرد. کنگرانی می‌گوید: مراجعه کردم و با اینکه نمونه کار نداشتم اما مدیر وقت موزه به بنده اعتماد کرد و افتخار دارم اولین کار هایپررئالم را ساختم که شهید قاضی‌طباطبایی بود. آن کار بازتاب خوبی داشت و با عقد قرارداد برای ساخت مجسمه دیگر افراد زندان کمیته وارد کار حرفه‌ای شدم.

این مجسمه‌ساز که سابقه ساخت تندیس افراد مشهور سینمایی را هم در کارنامه دارد، درباره ورودش به این عرصه توضیح می‌دهد: به واسطه آقای داریوش نصیری – که از هنرمندان تئاتری است  و با هم تئاتر کار می‌کردیم- با استاد عزت‌الله انتظامی آشنا شدم و اولین مجسمه ایشان را در سال‌های ابتدایی دهه ۸۰ ساختم که اکنون در خانه‌موزه ایشان است. با این کار به عنوان پیشرو در سبک هایپررئال ایران مطرح شدم و همان سال‌ها از طرف بنیاد نوابغ برلین برای تحصیل به آلمان دعوت شدم. چون سربازی نرفته بودم،‌به رغم پیگیری‌های فراوان از سوی بنیاد و وزارت امور خارجه، نتوانستم بورس تحصیلی بگیرم و از این بابت گله‌مندم. حتی سردار زاده‌کمند به بنیاد ملی نخبگان نامه نوشتند اما توجهی به آن نامه نکردند. البته بعداً که رزومه بنده را در بنیاد ملی نخبگان بررسی کردند، بابت برخوردشان عذرخواهی کردند و گفتند ما در زمینه علمی کار می‌کنیم و صلاحیت تشخیص اثر هنری را نداریم.

* در دانشگاه دامپزشکی خواندم

کنگرانی در پاسخ به این پرسش فارس که چرا در دانشگاه رشته هنر را ادامه نداده است، می‌گوید: می‌خواستم در هنرستان، رشته هنرهای تجسمی را دنبال کنم؛ آن زمان هم چند نقاشی و مجسمه به عنوان نمونه کار داشتم اما بخاطر نمره پایین ریاضی‌ام مرا نپذیرفتند! به همین دلیل رشته تجربی را ادامه دادم. هنگام کنکور، چون ریز دروس رشته هنر را بررسی کرده بودم، جذابیتی نیافته بودم بنابراین در دانشگاه هم دامپزشکی خواندم. جالب اینکه در این رشته کالبدشناسی، بافت شناسی، عضله‌شناسی و… داشتیم و طی آن به طور فلسفی با آناتومی حیوان و انسان آشنا شدم و این موضوع در کار بسیار به من کمک کرده است.

 

 

این هنرمند مجسمه‌ساز یادآور شد: در مقطعی که تندیس استاد علی نصیریان را ساخته بودم، مدیر موزه «مادام توسو» آن را دیده بود و به مدت دو هفته برای خلق اثر به این موزه دعوت شدم. اما همچنان سربازی نرفته بودم و به همین دلیل با اینکه تشکیل خانواده داده بودم، دنبال کارهای سربازی رفتم که البته متوجه شدم بیماری دارم و همین موضوع موجب معافیت پزشکی‌ام از سربازی شدم.

* انجمن مجسمه‌سازان ایران عضویتم را نپذیرفت!

وی در پاسخ به این پرسش که چرا عضو انجمن هنرمندان مجسمه‌ساز ایران نیست، گفت: با اینکه دو بار درخواست رسمی برای عضویت دادم، چون برای ارسال رزومه به کشورهای خارجی و همچنین بیمه هنرمندان نیاز داشتم؛ اما انجمن مجسمه‌سازان ایران درخواست مرا رد کرد و به همین دلیل از آن‌ها گله‌مندم. در حالی که نه تنها در ایران، که در کشورهای آلمان، کانادا، بلاروس، ترکیه و عراق آثار من موجود است.

این سرخوردگی‌ها باعث شده بود که کنگرانی از ایران مهاجرت کند. مدتی در آلمان بود؛ یک سالی را هم بلاروس گذراند و سپس در ترکیه مستقر شد و آنجا کارگاه برپا کرد، چون ارسال آثار به اروپا بسیار راحت بود. خودش در این باره می‌گوید: حقیقتش رفته بودم که به ایران برنگردم، چون گله‌مند بودم. حتی از انجمن‌های یهودی پیشنهاد تغییر دین و حمایت را داشتم اما نپذیرفتم، چون عاشق سرزمینم هستم. این‌ها هم شعار نیست؛ واقعیت قلبی است.

* ماجرای بازگشت به ایران

سال آخر شهردار بودن محمدباقر قالیباف بود که برای تکمیل موزه مشاهیر ایران از کنگرانی دعوت شد و او به ایران بازگشت. این هنرمند توضیح ‌داد: آن زمان اوج رذالت‌های داعش و رشادت‌های حاج قاسم سلیمانی بود. به ایشان علاقه بسیاری داشتم و نامه‌ای نوشتم و ابراز علاقه کردم اولین کاری که در ایران می‌سازم، تندیس ایشان باشد ـ چون قهرمان ملی است ـ البته که حاج قاسم نمی‌پذیرفت.

 

 

وی افزود: پس از اعلام شهادت سردار سلیمانی، بلافاصله به دکتر جعفری مدیرعامل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پیام دادم و برای ساخت تندیس شهید سلیمانی اعلام آمادگی کردم و ماحصل آن تندیسی از حاج قاسم شد که طی ۱۸ روز ساختم.

 

 

کنگرانی درباره دومین تندیسی که از شهید سلیمانی ساخته و اخیراً رونمایی شده است، گفت: از بنیاد شهید سلیمانی و خانواده معظم ایشان با بنده تماس گرفتند و موضوع ساخت تندیس را مطرح کردند و افتخار داشتم تندیس ایشان را در نخستین سالگرد شهادت بسازم.

 

 

* خمیر مجسمه‌ها نوعی پلیمر مخصوص است

ساخت هر تندیس بین یک و نیم تا ۲ ماه طول می‌کشد. به عنوان نمونه، تندیس اخیر شهید سلیمانی طی ۴۰ روز ساخته شده است. مواد این تندیس‌ها نوعی سیلیکون پلیمری است که مخصوص مجسمه‌سازی است و تفاوتش با مواد سابق این است که می‌توان آن را رنگ کرد و حتی شست‌وشو داد. 

کنگرانی که در فیلم «غلامرضا تختی» به تهیه‌کنندگی سعید ملکان هم مسئولیتگریم سه‌بعدی را بر عهده داشته است، درباره وزن هر تندیس گفت: معمولاً تندیس‌ها ۴۰ کیلوگرم هستند و البته فقط صورت و نقاطی از بدن که دیده می‌شود ـ مانند دست‌ها ـ با خمیر سیلیکون ساخته می‌شود، چون این خمیر بسیار گران است و برای تهیه آن مجبوریم آن را به صورت مسافری وارد کشور کنیم.

 

او ابراز امیدواری کرد: آکادمی‌هایی که در ایران هستند، کار مجسمه‌سازی را جدی بگیرند. چون هر هنری به یک سری مبانی نیاز دارد و لازم آن را درست بیاموزیم و آموزش دهیم. شبیه‌سازی بسیار کار سختی است، چون در تصویری‌سازی دو بعدی از یک وجه نگاه می‌کنیم اما در سه‌بعدی باید مختصات را در ذهن اسکن سه‌بعدی کنیم و سپس آن را روی مجسمه پیاده کنیم. در مجسمه‌های قبلی مانند آیت‌الله رفسنجانی، ابعاد را از روی مدل واقعی اندازه می‌گرفتم تا نزدیک‌ترین حالت به فرد باشد، اما برای شهید سلیمانی این موضوع امکان‌پذیر نبود و از روی حافظه و تجربه، ابعاد را به دست آوردم و ساختم.

 

 

انتهای پیام/





منبع خبر

سازنده تندیس شهید سلیمانی: رفته بودم که به ایران برنگردم بیشتر بخوانید »

سردار جعفری: به معاونانم گفتم سردار سلیمانی فرمانده سپاه است/ حاج‌قاسم نویسنده نامه ۲۴ فرمانده به خاتمی بود/ سال‌ها بود نوربالا می‌زد

سردار جعفری: به معاونانم گفتم سردار سلیمانی فرمانده سپاه است/ حاج‌قاسم نویسنده نامه ۲۴ فرمانده به خاتمی بود/ سال‌ها بود نوربالا می‌زد


گروه دفاعی خبرگزاری فارس: یکسال از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گذشت؛ فرمانده‌ای که نه‌تنها در میدان رزم با عملکرد موفق خود و نیروی تحت امرش، امنیت را فراتر از مرزهای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد، بلکه در میان آحاد ایرانیان و امت اسلامی هم شخصیتی محبوب و اثرگذار بود تا جایی‌که در عنوان «سردار دل‌ها» را از مردم هدیه گرفته بود.

حاج قاسم را باید یادگار تمام میادین جهاد از ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان شهادتش نام برد کما اینکه شهادتش هم در میدان جهاد برای انقلاب اسلامی رقم خورد و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید.

نخستین سالگرد شهادت «مرد میدان» بهانه‌ای شد تا به سراغ یکی از دوستان دیرین او، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سابق کل سپاه و فرمانده فعلی قرارگاه فرهنگی اجتماعی حضرت بقیة‌الله(عج) برویم.

آنچه در ادامه خواهید خواند گفتگوی تفصیلی خبرگزاری فارس با سردار سرلشکر محمدعلی جعفری است.

 

 

** هیچ خدشه‌ای در یک‌سال اخیر به محور مقاومت وارد نشد

فارس: بعنوان نخستین سوال، بفرمایید که چگونه و در چه زمانی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدید و واکنش‌تان چه بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم- من هم تبریک می‌گویم و هم تسلیت به رهبر معظم انقلاب و امت قهرمان و شهید پرورمان که این شهادت را که برای خود حاج قاسم آرزو بود و سالها به دنبال چنین حادثه ای بود که به دست شقی‌ترین فرد و دشمن ترین دشمنان اسلام به شهادت برسد  و به آرزویش رسید و البته خیلی دیر هم شده بود. چون من خودم شاهد هستم که بجز دوران دفاع مقدس که همه دنبال شهادت بودند، بعد از جنگ از همان سال‌های دهه هفتاد شهید سلیمانی به دنبال شهادت بود و هیچ لحظه‌ای جهاد در راه خدا را برای امنیت چه در داخل کشور و چه خارج از کشور و در جبهه مقاومت رها نکرد و به طور مستمر مشغول جهاد بود.

او برای شهادت لحظه شماری می کرد و وقتی به آرزوی دیرینه‌اش رسید باعث سرور و خوشحالی خودش بود، اما غم بزرگی به دل ما و همرزمان و علاقه‌مندان و مردم گذاشت. به خانواده محترم ایشان به خصوص همسرشان که تحمل سختی‌های فراوانی در زندگی داشتند تا بتوانند فرزندان را به بهترین نحو ممکن تربیت کنند هم تسلیت می‌گویم.

صبح همان روز جمعه قبل از نماز صبح بود که این خبر را تلفنی به من اطلاع دادند و در لحظات ابتدایی من باور نمی‌کردم چنین اتفاقی افتاده باشد، اما بعد از اینکه پرس و جویی کردم و به اطمینان رسیدم و البته کمی هم تأمل کردم دیدم که می‌تواند این حادثه به دست آمریکای جنایتکار رخ داده باشد.

این حادثه بزرگ می‌توانست زودتر از این اتفاق بیفتد اما اینکه در این مقطع زمانی اتفاق افتاد، نشان می‌دهد که ایشان وظیفه و نقش خودش را به اتمام رسانده و کار به جایی رسیده که با شهادتش دیگر جبهه مقاومت و امنیت منطقه لطمه‌ای نمی‎‌بیند. یعنی وقتی کارهای ایشان و اثرات آن مرور می‌شود و ریل‌گذاری و زیرساخت‌هایی که در منطقه ایجاد کرد می‌بینیم، در می‌یابیم که مقاومت در منطقه ادامه می‌یابد، همچنان که شاهد بودیم در یک سال اخیر هیچگونه خدشه‌ای به آن مسیر و راه مقاومت وارد نشد.

** برای حفاظت از حاج قاسم بی‌توجهی نشده بود

فارس: فرمودید مسائل حفاظتی را با ایشان مرور می‌کردید، پیش آمده بود که به ایشان از باب نگرانی احتمالی تان توصیه ای کنید؟

بله- از سال‌ها قبل که دشمن برای ترور ایشان در داخل و خارج کشور برنامه‌ریزی کرده بود، برای آن چاره‌اندیشی شده بود و جلسات زیادی برای حفاظت ایشان در محل کار، محل زندگی و مسیرهای رفت و آمدشان برگزار شد. البته در جبهه‌های مقاومت و صحنه‌های نبردی که در عراق و سوریه و لبنان وجود داشت، آنجا به صورت طبیعی نمی‌شد که مسائل امنیتی و حفاظتی دقیق رعایت شود؛ به خصوص کسی که دنبال شهادت است توجهی به اینها نمی‌کند اما به این معنا نبود که درباره ایشان بی‌توجهی باشد چون به هر حال رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی از ضروریات است ولی در صحنه نبرد متفاوت است.

البته یکی از احتمالات ترور ایشان همین روش و اقدامی بود که آمریکایی‌ها انجام دادند و چون در کشور دیگری اتفاق افتاد کار خاصی نمی‌شد انجام داد و دشمن با سرمایه‌گذاری که بر روی عوامل خود در عراق و سوریه انجام داده بود توانست این جنایت بزرگ را انجام دهد.

جلسات زیادی درباره حفاظت از جان حاج قاسم تشکیل می‌شد؛ خود ایشان هم توجه زیادی به نکات حفاظتی داشت و برای همین هم در طول این سال‌ها، خصوصا در ۱۰-۱۵ سال گذشته و از جنگ ۳۳ روزه به بعد در کشورهای مختلف ایشان حفظ شد.

** آمریکایی‌ها هیچ وقت امنیت نخواهند داشت

فارس: بعد از شهادت حاج قاسم که شاهد آن تشییع باشکوه بودیم، مردم از طیف‌ها و سلایق مختلف به خیابان‌ها آمدند و همه یک صدا یک مطالبه داشتند و آن هم انتقام سخت بود، البته اتفاق مهمی هم افتاد و آن حمله موشکی به پایگاه عین‌الاسد آمریکا بود، اما مردم همچنان این مطالبه انتقام را دارند؛ تحلیل شما از موضوع انتقام خون حاج قاسم چیست؟

ارزش وجودی حاج قاسم با انتقام‌هایی که در اذهان است قابل جبران نیست و ما هر بلایی هم سر دشمن بیاوریم، پاسخ خون حاج قاسم نخواهد بود. اتفاقی که افتاد خیلی اتفاق بزرگی بود، به نظر شما در موشک باران عین الاسد چند آمریکایی باید کشته می‌شد تا پاسخ خون حاج قاسم باشد؟ نمی‌شود اینگونه سنجید! درست است که احساس مردم، احساس مقدس و خوبی است و باید هم باشد، اما اگر ده‌ها برابر حادثه عین الاسد تلفات به آمریکایی ها وارد می‌شد، باز هم مردم راضی نمی‌شدند و حق دارند که انتقام سخت را مطالبه کنند.

داستان این انتقام سخت در یک مقطع تمام نمی‌شود و اتفاقا همین که آمریکایی ها بدانند هیچوقت امنیت ندارند و ما اجازه انتقام گرفتن خون حاج قاسم را در طول زمان برای خودمان باز می‌گذاریم و به مرور زمان و به طور مستمر حوادثی را شاهد خواهند بود که این خود بدترین صحنه‌ای است که برای آمریکا میتواند پیش بیاید و این احساس عدم امنیت توسط شخصیت‌های مرتبط با این موضوع که کم هم نیستند، بدترین عذاب برای دشمن است.

** حاج قاسم بشار اسد را راضی کرد مردم مسلح شوند

فارس: حاج قاسم ۲۲ سال بعنوان فرمانده نیروی قدس مشغول به خدمت بوده و شما هم بیش از نیمی از این زمان را فرمانده کل سپاه بودید و طبیعتا جلسات شخصی و کاری زیادی با هم داشته‌اید، از حال و هوای جلسات خصوصی‌تان بگویید.

در جلسات کاری ما، بیشتر مباحث مربوط به مقاومت، منطقه و روش‌هایی که درباره پشتیبانی سپاه و کشور از نیروی قدس باید انجام می‌شد، بود.

یکی از مباحث ما با حاج قاسم طرح این سوال بود که شما چندبار با آقای بشار اسد ضرورت مسلح کردن مردم را گفته اید آیا؟ گفت من چندبار این را گفتم اما ایشان قبول نکرده و استدلال می‌کرد که بافت مردمی و قومیتی سوریه، متفاوت از ایران است و ما نمیتوانیم این اجازه را بدهیم، اما وقتی که خطر سقوط دولت سوریه جدی شد، من به حاج قاسم گفتم اگر می‌خواهید من هم بیایم و یک بار دیگر با هم با ایشان صحبت کنیم، حاج قاسم گفت نه من خودم یک بار دیگر با بشار اسد موضوع را طرح می‌کنم و بعد از طرح  اینبار بشار اسد قبول کرد و از روزی که موافقت کرد و این اجازه را داد، ورق برگشت و با مسلح شدن مردم و شکل گرفتن جبهه مقاومت مردمی با استفاده از تجربیات انبوهی که در کشورمان داشتیم، ماجرای داعش در سوریه دائم به سمت تضعیف و نهایتا نابودی رفت.

مباحث دیگری که داشتیم بیشتر درد و دل های حاج قاسم درباره سختی‌های کارش بود در جلسات خصوصی.

 

** روش کاری حاج قاسم تحولی بود

فارس: گله می‌کردند؟

بله- چون فشار خیلی زیادی روی ایشان بود در رابطه مشکلاتی که برای  پشتیبانی‌ها در کشور خودمان داشتیم. زمینه دیگر گله‌مندی مربوط به روش‌های کاری حاج قاسم بود چون روش‌های او همیشه تحولی بود و در مقابل روش جاری انجام می‌شد و کار تحولی هم همیشه مخالف دارد لذا با ایشان مخالفت می‌شد. هرگاه با ایشان می‌نشستیم، با هم درد و دل می‌کردیم.

بخشی دیگر از صحبت‌هایمان هم ناظر به مسائل داخلی کشور بود؛ چون ایشان دائم وقتش در جبهه مقاومت و منطقه بود، از مسائل سیاسی و اجتماعی داخل کشور بی‌خبر می‌شد، بخشی از بحث‌هایمان مربوط به مسائل داخلی کشور در حوزه‌های مختلف بود.

** به معاونان سپاه گفتم خودتان را معاون حاج قاسم بدانید

فارس: پیش می‌آمد از خود شما پیش خودتان گله کند؟

نه (با خنده) پیش نیامده بود- من حاج قاسم را خیلی دوست داشتم و رابطه رفاقتی بالایی داشتیم و من با همه وجودم تمام امکانات سپاه را در پشتیبانی از ماموریت ایشان گذاشته بودم چراکه اعتقاد داشتم سرنوشت انقلاب اسلامی به موضوع مقاومت و تحرکات نیروی قدس در منطقه گره خورده و سپاه هم هرچه امکانات داشت باید در میان می‌گذاشت. این اهمیت بالا ایجاب می کرد ما سنگ تمام بگذاریم؛ علاوه بر این به دلیل عرق و علاقه‌ای که به حاج قاسم داشتم امکانات مورد نیاز را در اختیار نیروی قدس می‌گذاشتیم و حتی به معاونت‌های سپاه گفته بودم که فرض کنید حاج قاسم فرمانده کل سپاه است و شما خودتان را معاون حاج قاسم بدانید و هر کمکی که می‌خواهید به من بکنید به حاج قاسم بکنید. چه در تامین نیروی انسانی چه در پشتیبانی و لجستیک و بودجه‌ای این را گفته بودم و چون اینگونه بود من یادم نمی‌آید که حاج قاسم گله کرده باشد.

** حاج قاسم در کمتر از یک سال اشرار را تسلیم کرد

فارس: مردم ما شاید بیشتر حاج قاسم را به دلیل نقشی که در منطقه ایفا کرده و موضوع داعش بشناسند، اما بخش کمتر توجه شده درباره ایشان، موضوع مبارزه با اشرار در جنوب شرق کشور و پس از آن انتصاب حاج قاسم به فرماندهی نیروی قدس است، درباره این برهه زمانی برایمان بگویید.

بعد از جنگ ما در دو نقطه جنوب شرق و شمال غرب کشور مسئله امنیتی حاد داشتیم که با سرمایه گذاری سرویس‌های امنیتی کشورهای بیگانه به سردمداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان تحرکات ناامن کننده در این دو منطقه صورت می‌گرفت.

حاج قاسم هم که خودش بچه همان منطقه جنوب شرق بود و انگیزه خاصی نسبت به مبارزه با این شرارت‌ها و ناامنی‌ها داشت و شرایط هم بد بود و سالانه نزدیک به ۲۰۰ شهید در منطقه جنوب شرق می‌دادیم که سال‌های ۶۹ تا ۷۲ اوج این ناامنی‌ها بود. به همین دلیل ماموریت مبارزه با این ناامنی‌ها به سپاه واگذار شد و سپاه هم به نیروی زمینی واگذار کرد، در این مقطع ما قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه را تشکیل دادیم و حاج قاسم با حفظ سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله فرماندهی این قرارگاه را بر عهده گرفت و مبارزه را با اشرار شروع کرد و با تعقیب و گریز و اشراف اطلاعاتی تقریبا در کمتر از یک سال کاری کرد که اشرار همگی تسلیم شدند و سلاح را زمین گذاشتند.

** تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد

در همان سال‌ها موضوع رشد فرماندهان لشکرها و تیپ‌های سپاه مطرح بود؛ حاج قاسم حدودا ۱۵-۱۶ سال فرمانده لشگر ثارالله بود و اینجا طبیعی بود که برای مسئولیت های دیگر در سپاه بهترین افرادی که می توانستند در مسئولیت ها قرار گیرند را از میان فرماندهان تیپ ها و لشگرها انتخاب کنیم.

 

پیشنهاد حاج قاسم برای فرماندهی نیروی قدس توسط این حقیر به فرمانده کل سپاه داده شد و ایشان هم به فرمانده معظم کل قوا پیشنهاد دادند و چون شرایط منطقه هم بسیار حساس شده بود و فرد توانمندی برای نیروی قدس می‌خواستیم که بهترین فرد حاج قاسم بود و بلافاصله مقام معظم رهبری هم موافقت کردند. از همان سالی که ایشان فرمانده نیروی قدس شد، تحول در منطقه هم شروع  و ثمرات آن امروز در منطقه برای همه روشن است.

** رفاقت و عشق ورزیدن را باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم

فارس: رفاقت و عشق و علاقه خاصی میان حاج قاسم و حاج احمد کاظمی وجود داشت، از این رفاقت برایمان بگویید.

عشقی که بین حاج قاسم و حاج احمد کاظمی بود مثال زدنی است و من هیچ جای دیگر ندیدم که بین دو نفر چنین رابطه‌ای برقرار باشد و البته جای حسرت دارد که چرا چنین روابطی بین ماها برقرار نیست و این یک نمونه از کارهایی است که ما باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم.

اوج رفاقت حاج قاسم با حاج احمد بود ولی با دیگران هم رابطه‌اش عاطفی بود. با خانواده شهدا، رفقای همرزمش و فرزندان شهدا هم که در مستندها دیدید و شاهد هستیم.

فارس: تصاویری هست که بعد از شهادت حاج احمد کاظمی، حاج قاسم بسیار بی‌قراری می‌کردند، نکته خاصی آن موقع به شما نمی‌گفتند؟

بخشی از این بی تابی برای این بود که حاج احمد زودتر از ایشان شهید شد چون با حاج احمد برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. من یادم هست حاج احمد روز قبل از پرواز به ارومیه همین بحث‌ها را با هم داشتیم و هوا هم خیلی بد و نامساعدی در زمستان بود و من به او گفتم در این هوا چه ضرورتی دارد که شما به ماموریت قرارگاه حمزه بروید، ایشان گفت بابا دیگه از ما گذشته! ما که در به در دنبال رفتن هستیم و حالا فرقی نمیکنه چه روزی و کجا. شهید کاظمی هم دنبال شهادت بود و با پر کشیدن شهید کاظمی، حاج قاسم هم بی‌تابی می‌کرد.

فارس: حاج قاسم حضور میدانی زیادی در خطوط درگیری داشتند و در بعضی از مقاطع هم شما بعنوان فرمانده کل سپاه در این جبهه‌ها حضور داشتید، یکی از آنها که تصویرش منتشر شد حضور شما در اتاق فرماندهی عملیات در سامرا است، خاطراتی از این حضور دارید؟

 بله- آنجا در جبهه سامرا از یکی از قرارگاه‌های عملیاتی نیروی قدس و حشدالشعبی حضور پیدا کردیم و تنها چیزی که به ذهن متبادر می‌شد، خاطرات قرارگاه‌های دوران دفاع مقدس بود. پیاده سازی الگوی دفاع مقدس تقریبا به طور کامل در جبهه عراق قابل مشاهده بود.

در منطقه سنی نشین عراق که بستر مناسبی برای نفوذ و حضور داعش لابلای مردم وجود داشت، تفکیک کردن داعش از مردم کار بسیار سختی بود که با انبوه تجربه‌ای که حاج قاسم داشت و با هوش و ذکاوت بالایش توانست خطر بزرگ داعش در عراق و سوریه را دفع کند.

** روابط فرماندهان با حاج قاسم دلی و ولایی بود

فارس: بعنوان یک نظامی، روابط و فرمانبرداری فرماندهان میدانی غیرایرانی در گروه‌های مقاومت را چگونه می‌دیدید؟ چگونه روابطی میان حاج قاسم و فرماندهان مقاومت وجود داشت؟

رابطه میان آنها رابطه دلی و ولایی بود؛ رابطه فرمانده و فرمانبردار نبود. چون همه در راستای یک هدف یعنی یاری رساندن به دین خدا و مبارزه با دشمنان قسم خورده اسلام و نظام حرکت می‌کردند، روابط میان آنها هم دلی و محکم بود که اصلا قابل مقایسه با روابط سلسله مراتب فرماندهی نیست. این موضوعی است که در فرهنگ شیعه برگرفته از اصل ولایت و اخوت است.

این نوع تفکر هم مرز نمی‌شناسد، البته حاج قاسم فرمانده آن جبهه بود، اما اصل حاکم ، عشقی بود که فرماندهان به حاج قاسم داشتند.

** حاج قاسم از نوربالایی گذشته بود

فارس: شما تجربه خیلی خاصی از رسیدن افراد به شهادت دارید؛ ساده‌ترش همان اصطلاحی است که زمان جنگ استفاده می‌کردند و می‌گفتند فلانی نور بالا می‌زنند؛ این را درباره حاج قاسم چگونه دیدید و از چه زمانی احساس کردید ایشان نوربالا می‌زند و باید منتظر شهادتش بود؟

البته خیلی از دوستان بیشتر از ماها این تجربه را دارند، ماجرای حاج قاسم به نظر من از بحث نور بالایی گذشته بود و عظمت حاج قاسم باعث شده بود که سال‌ها نور بالا بزند و این نورانیت حاج قاسم به حدی بود که چشم را کور می‌کرد! لذا وجود حاج قاسم در زمان حیات هم یک شهید زنده بود.

** حاج قاسم نویسنده و محور نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس دولت اصلاحات بود

فارس: روایتی هم از خود شما وجود دارد درباره حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در کوران فتنه ۸۸ و یا نامه‌ای که ۲۴ نفر از فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت در سال ۷۸ نوشتند و امضای شما و حاج قاسم هم پای آن نامه بود، برخی‌ها به دنبال این هستند که شخصیتی از حاج قاسم ایجاد کنند بعنوان قهرمان ملی و شخصیت فراجناحی که گویی ایشان شخصیتی خنثی از نظر سیاسی بوده اند و هیچ نظری در این باره نداشته اند، آیا واقعا اینگونه بود؟

یک نفر که همه زندگی و هستی و جانش را در راه نظام اسلامی صرف کرده از او انتظام می‌رود که حساسیتی نسبت به امنیت آن چیز گرانبها. نداشته باشد؟! دفاع مقدس برای چه بود؟ برای امنیت جامعه بود، جنگ 33 روزه و فتنه داعش در عراق و سوریه و مبارزه با داعش همگی در راستای امنیت ملی کشور بود.

حاج قاسم همه وجودش وقف امنیت جامعه بود؛ وقتی که این امنیت به خط می افتد، مهم نیست با چه علت و دلیلی به خطر بیافتد، هر عامل و مولفه‌ای که این امنیت را به خطر بیاندازد، کسی که همه زندگی اش را برای این نظام گذاشته طبیعی است که حساسیت به خرج دهد.

مگر می شود حاج قاسم برای فتنه ۸۸ که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود، بی‌تفاوت باشد؟ اتفاقا در آن نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت که در واقع هشدار مستقیم به رئیس جمهور وقت بود، نامه را حاج قاسم خودش تهیه کرد، ایشان فقط امضاکننده نامه نبود، بلکه نگارنده نامه بود و نقش اصلی و محوری را در تنظیم این نامه و گرفتن امضا از فرماندهان داشت که در پی آن دو جلسه هم با رئیس جمهور وقت داشتیم که روح اصلی نامه هم هشدار بود که اگر توجه نکنید ما طور دیگری برخورد می‌کنیم.

** ماجرای حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸

طبیعی بود وقتی سال ۷۸ این نامه را می‌نویسد و محور آن بوده، در سال ۸۸ هم وقتی که فتنه گسترده تر و عمیق تر و خطرناک تر می شود، با وجودیکه ماموریت‌های او از سال ۸۵ در منطقه خیلی بیشتر شده بود، در ایام فتنه هرگاه می آمد ایران خیالش راحت نبود و خاطرم هست در قرارگاه ثارالله حضور پیدا می کرد و دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من گفت که آمادگی هرنوع ماموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود، اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام می‌داد؛ اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت این حرکت و حامیان فتنه ۸۸ بود.

** طبیعی است که فتنه ۸۸ برای حاج قاسم قابل تحمل نباشد

فارس: ممکن است روایت اینگونه باشد که درگیری و اختلاف سیاسی میان دو جناح سیاسی کشور بوده، چرا باید فرماندهان نظامی ورود کنند، این درباره حاج قاسم مضاعف است چراکه ایشان مسئولیت امنیت فرامرزی را داشته و کسی که چنین مسئولیتی داشته چرا باید نگارنده نامه به رئیس جمهور وقت باشد؟

فرض اول این ماجرا اشکال دارد، چراکه فکر می کنند دعوای ۷۸ و یا ۸۸ دعوای دو جناح سیاسی بوده است درحالی که دعوا بر سر بود و نبود نظام و انقلاب بود. وقتی که رهبر معظم انقلاب از سران فتنه می خواهند که موضع بگیرید و آنها موضع نگرفتند، اینجا بحث دعوای سیاسی بین دو جناح دیگر نبود.

فتنه ۸۸ و فتنه‌گرانی که این ماجرا را به وجود آوردند، ظاهرش موضوع تقلب در انتخابات بود، اما واقعیتش پایان دادن به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود و طبیعی است چنین چیزی برای افرادی مثل حاج قاسم قابل تحمل نباشد.

** حاج قاسم هیچ علاقه‌ای به ریاست جمهوری نداشت

فارس: ما انتخابات ۱۴۰۰ را در پیش داریم، یک بار حضرت آقا درباره این موضوع صحبت کردند و فرمودند اگر حاج قاسم زنده بود، ۶۰ سالشان بود اما من همچنان ایشان را فرمانده نیروی قدس می‌گذاشتیم، اگر حاج قاسم را هنوز داشتیم، شما ایشان را بعنوان یک گزینه برای انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد می‌دادید؟

نه- حاج قاسم حیف بود که بیاید در این جایگاه بخواهد کار کند. بعضی وقتها هم به او می گفتیم که اینگونه پیشنهادها مطرح می‌شود و شما نظرت چیست، واژه‌هایی به کار می‌برد که می فهمیدیم اصلا دنبال این نیست که به این سمت بیاید و جواب‌هایی که می‌داد نه علاقه داشت به این کار و می گفت کار عاقلانه‌ای نیست برای من.

 

ضمن اینکه کار ریاست جمهوری با کاری که حاج قاسم می‌کرد، متفاوت است. هر کسی در یک کاری موفق است، درست است کار نهضتی سیاسی هم هست، اما موضوع ریاست جمهوری متفاوت از این کار است.

** اگر حاج قاسم کاندید می‌شد، رأی می‌آورد

فارس: بلاخره نزدیک به ۹۰ درصد محبوبیت حاج قاسم در داخل کشور موضوع قابل توجهی است.

 برای رای آوری بله! اگر حاج قاسم کاندید می‌شد رای می‌آورد، اما او باید همان کار مهم خودش را انجام می‌داد و خودش هم کار خود را مهم‌تر از چنین کاری می‌دانست.

حضرت آقا جوانگرایی را تنها راه حل تغییر و خروج از این بن بستی که در مسائل اقتصادی به وجود آمده برشمردند. تغییر اساسی در مدیریت کشور یک ضرورت است و این تغییر بدون جوانگرایی به وجود نمی آید. تعبیر حضرت آقا این بود که ممکن است در جایگاه ریاست جمهوری فردی که هم توانمند باشد و جوان هم باشد ممکن است نداشته باشیم و آنجا مثال حاج قاسم را زدند، اما حاج قاسم جوانگرا بود و روحیه داشت و چند برابر یک جوان امروزی برای حل مشکل وقت می‌گذاشت. مهم این است که نگاه جوانانه و انقلابی باشد و روحیه جوانی در آن فرد حفظ شده باشد، چون روحیه انقلابی در افراد هرچه به سمت سن بالاتر می‌روند، افت می‌کند و ما خیلی کمتر افرادی را سراغ داریم که در سنین بالا روحیه انقلابی را حفظ کرده باشند.

و این روحیه در حاج قاسم هم وجود داشت که حضرت آقا آنطور فرمودند. امیدواریم مردم ما با تجربه و پختگی که به دست آورده‌اند، به این سمت بروند که خواسته اصلی شان یعنی کارآمدی و توانمندی اثبات شده را همراه با روحیه جوانی و انقلابی در میان افراد کاندید شده برای انتخابات ۱۴۰۰ درست و دقیق انتخاب کنند تا دیگر شاهد این همه مشکلات اقتصادی در کشور نباشیم؛ انشالله.

فارس: از وقتی که در اختیارمان قرار دادید سپاسگزاریم.

انتهای پیام/





منبع خبر

سردار جعفری: به معاونانم گفتم سردار سلیمانی فرمانده سپاه است/ حاج‌قاسم نویسنده نامه ۲۴ فرمانده به خاتمی بود/ سال‌ها بود نوربالا می‌زد بیشتر بخوانید »