مرکز اسناد انقلاب اسلامی

گزارش منتشر نشده ساواک از آشفتگی وزارتخانه‌ها پس از قیام ۱۵ خرداد

گزارش منتشر نشده ساواک از آشفتگی وزارتخانه‌ها پس از قیام ۱۵ خرداد


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ یکی اثرگذارترین وقایع قرن اخیر ایران بود. اسناد و شواهد زیادی این گزاره را تأیید می‌کنند چه تورقی در خاطرات شاهدان عینی قیام ۱۵ خرداد و همچنین اسناد منتشر شده ساواک نشان از تأثیرگذاری عمیق حرکت روحانیت مبارز به رهبری امام خمینی دارد.

در همین رابطه سندی از اسناد ساواک وضعیت ادارات و وزارتخانه‌ها را پس از قیام ۱۵ خرداد گزارش می‌کند. در این گزارش که در ۱۹ خرداد ۱۳۴۲ یعنی به فاصله ۴ روز پس از قیام ۱۵ خرداد به دست مسئولان ساواک رسیده، آمده است:

وضع کلیه وزارتخانه‌ها این روز‌ها کاملاً آشفته است و حتی معاونین و مدیران کل وزارتخانه‌ها نگران و از آینده بیمناکند.

گرانی قند و شکر، بدی وضع نان و گرانی گوشت که برخلاف ادعای شهردار و وزیر کشور هم جنس نان خراب شده و هم گران فروخته می‌شود. عدم پرداخت اضافه حقوق کارمندان، اصولا کارمندان دولت را در حالت ناراضی قرار داده و بدون اینکه باطناً موافقتی با اقدامات روحانیون داشته باشند از اینکه فعالیت آن‌ها جنبه ضد دولتی دارد پاره‌ای از اقدامات مخالفین را که جنبه حاد و اخلالگری نداشته و اصولی باشد تائید می‌کنند.

بعد از واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۰ و همچنین ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ فقط یکی دو روز وزارتخانه‌ها دچار اختلال شده و همه کارمندان در انتظار حوادث شدیدتر و تضاد بیشتری بین دولت و طرفداران روحانیت هستند.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گزارش منتشر نشده ساواک از آشفتگی وزارتخانه‌ها پس از قیام ۱۵ خرداد بیشتر بخوانید »

نقش مردم و روحانیت در نهضت تحریم تنباکو

نقش مردم و روحانیت در نهضت تحریم تنباکو


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، پس از امضای قرارداد انحصار تنباکوی ایران مردم شیراز به رهبری سید علی‌اکبر فال‌اسیری به حضور اتباع انگلیسی واکنش نشان دادند. پس از آن مردم تبریز قیام دیگری را علیه قرارداد تنباکو رقم زدند. علمای اصفهان نیز با فتوای تحریم تنباکو به حمایت مردم برخاستند. تهرانی‌ها هم با زعامت میرزا حسن آشتیانی و خطابه‌های آتشین فاضل دربندی به این قرارداد واکنش نشان دادند. در قزوین و یزد و کاشان نیز تظاهراتی برضد شرکت رژی به‌وقوع پیوست و در خراسان به رهبری حاج‌شیخ محمدتقی بجنوردی و حاج میرزا حبیب مجتهد شهیدی، مردم دکان‌ها و بازار را بستند و تظاهراتی نیز به پا داشتند.

در این نوشتار به شرح کامل این اتفاقات می‌پردازیم:

ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۶ ق برای سومین بار به اروپا رفت و مورد احترام زیاد قرار گرفت. با برنامه‌ریزی همراهان ایرانی و میزبانان اروپایی، ژرژ جرالد تالبوت، از نزدیکان سالیسبوری، نخست‌وزیر انگلستان ضیافتی به افتخار شاه ترتیب داد و به کمک اعتمادالسلطنه و امین‌السلطان موضوع قرارداد انحصار تنباکوی ایران را با شاه مطرح کرد و شاه نیز پذیرفت. تالبوت پس از بازگشت ناصرالدین شاه، به ایران آمد و قرارداد انحصار تنباکو را با پادرمیانی امین‌السلطان تهیه کرد. قرارداد در ۲۷ رجب ۱۳۰۸ ق به امضای سرهانری ولف، سفیر انگلیس در ایران، رسید و سپس شاه آن را امضا کرد.

این قرارداد شامل یک مقدمه و پانزده فصل بود که در مقدمه‌ی آن با امضای ناصرالدین شاه چنین آمده است‌: «صورت فرمان تنباکو وتوتون مینوپل (انحصار) خرید و فروش و ساختن در داخل وخارج. کل توتون و تنباکویی که در ممالک محروسه به عمل آورده می‌شود تا انقضای مدت پنجاه سال از تاریخ امضای این انحصارنامه به ماژور تالبوت وشرکاء خودشان مشروط به شرایط ذیل مرحمت واگذار فرمودیم.»

در مقابل این انحصار، شرکت رژی موظف شد، سالیانه مبلغ پانزده هزار لیر انگلیسی به‌خزانه واریز کند و پس از کسر مخارج، به اضافه ۵% از باقی مانده، ۲۵% از سود خالص را به دولت بپردازد. دکتر فوریه، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه‌ـ که در سفر سوم ازطرف دکتر طلوزان معرفی شد تا به‌جای وی به ایران بیایدـ از اول در جریان قرارداد رژی قرار گرفت. او به دلیل حضور در دربار، اطلاعاتی جالب را ارائه می‌دهد و چنین می وید: «شرکت انگلیسی این امتیاز را با دادن رشوه‌هایی گزاف که به دو میلیون لیره بالغ می‌شود گرفت و حق این است که تحصیل آن به این خرج می‌ارزیده است».

آنچه مسلم است اینکه در این قرارداد پنجاه ساله نه منافع دولت و نه منافع ملت و نه استقلال ایران، هیچ‌کدام در نظر گرفته نشد. انحصار تجارت و صادرات تنباکو و مشتقات آن لطمه‌ی شدیدی را به تجار بزرگ و کسبه‌ی خرده‌پا می‌زد و از طرف دیگر تولیدکنندگان که موظف به فروش محصول خود به یک خریدار خارجی می‌شدند، هیچ آزادی عمل برای خود احساس نمی‌کردند. آن‌ها موظف بودند محصولات خود را با نرخ تعیینی از طرف شرکت، تحویل دهند یا نگهدارند. نگهداری تنباکو نیز موجب سیاه شدن یا کرم افتادن آن می‌شد که نتیجه دسترنج سه فصله‌ی مردم بود.

مصرف کنندگان که در آن زمان تقریباً شامل همه‌ خانواده‌های ایرانی می‌شدند، بدون رعایت شیوه‌ خرید و فروش آن زمان که بیشتر به شکل تبادل کالا یا خدمت در مقابل کالا بود، فقط از طریق پرداخت نقدی می‌توانستند جنس مورد نیاز خود را تأمین کنند. مجموعه‌ این مسائل، بیشتر مردم را از لحاظ اقتصادی نگران کرد. مسئله‌ای دیگر که منجر به نگرانی روزافزون مردم متدین و علما شد، ورود سرسام‌آور بیگانگان انگلیسی بود که همراه شرکت به ایران می‌آمدند. به‌روایت دکتر فوریه «یک اردو از رعایای انگلیس و کارگران شرکت، چه شرقی، چه انگلیسی، از هر طرف به ایران ریختند… طولی نکشید که ورود این همه انگلیسی به ایران، تولید سرو صداکرد… حتی گفته می‌شد در بعضی نقاط مثل یزد، کار به شورش نیزکشیده شد». این نگرانی در منابع غیر دولتی کاملاً ثبت شده است.

مسأله مهم دیگر که موجب تشویش مردم ایران شده بود، تسلط بیگانه‌ی غیر مسلمان بر آن‌ها بود. مردم مسلمان آموخته بودند که نباید کفار بر آن‌ها سلطه پیدا کنند و همین آموزه در جنگ‌های روس و ایران موجب تهییج و بسیج آن‌ها شده بود؛ اما امروز سلطه را در شکل اقتصادی سیاسی می‌دیدند. از این رو مردم خواسته‌های خود را در تلگراف به‌شاه به صورت واضح بیان می‌کردند که «از واگذاشتن منابع مسلمین به عیسویان که مخالف قرآن است خودداری نماید و اگر این تقاضا مورد قبول نیاید، خود با اسلحه از حقوق حقه‌ی خویش دفاع خواهند کرد».

در این میان مردم تهران، فارس، آذربایجان و اصفهان، بیشتر از سایر نقاط ایران، واکنش نشان دادند.

عکس‌العمل مردم شیراز

به هر حال شرکت، هیئت‌هایی را برای اجرای قرارداد به شهرهای ایران اعزام کرد. اولین هیئت «به مملکت فارس که قطر حاصلخیز عمده‌ی اجناس دخانیه‌ ایران است ابتدا نموده‌… با سفارشنامه‌ی دولت، مخصوصاً بر حکومت فارس حکم أکیدی‌… صادر شده‌بود.» این حکم دولت، «قبل از ورود فرنگیان در میان عموم مردم شیراز انتشار گرفته، خلق دهشت زده‌ی شیراز از هر سو بر سر علمای بلد شورش نمودند».

عکس‌العمل مردم شیراز موجب شد تا کارگزاران حکومت شیراز از هیئت بخواهند در همان بیرون شیراز متوقف شوند «تا حکومت شیراز شرح واقعه را به دولت اطلاع دهد».

رهبری این قیام به عهده‌ مجتهد فارس، حاج سید علی اکبر فال اسیری بود. امین‌الدوله که خود از درباریان قاجار بود در خاطرات خود با عصبانیت می‌نویسد: «علما و اهل منبر به ذم و قدح دولت و دولتیان زبان گشودند و اول کسی که فضاحت آغازید آقای حاج سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری بود. در شیراز احترام دولت و سلطنت را گسیخت و آبروی حکومت [را]ریخت.» وقتی خبر اعزام هیئت انگلیسی در شهر شیراز منتشرشد، مردم «دکاکین و بازار را بسته، به رهبری و هدایت حاج سیدعلی اکبر فال‌اسیری‌شیرازی که به واسطه‌ی شجاعت و قوه‌ بیانش در بین علمای شیراز معروفیتی را دارا بود، در مسجد وکیل شیراز جمع شدند و بنای داد و فریاد را گذاردند و حاج سیدعلی اکبر هم به‌منبر رفته بیاناتی علیه دولت و صاحب امتیاز نمود و در پایان شمشیری از زیر عبا درآورده و اظهار داشت‌: موقع جهاد عمومی است. ای مردم! بکوشید یا جامه‌ی زنان بپوشید. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم. هر بیگانه‌ای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد و گریه کنان از منبر پایین آمد.» اوضاع در شیراز همچنین متشنج بود و فال‌اسیری هم فردی نبود که با تهدید و یا تشویق ساکت بشود.

سرانجام دولت تصمیم به سرکوبی تظاهر کنندگان می‌گیرد و مردم را به گلوله می‌بندند و «به قدر ده نفر زخمی و شش نفر کشته شدند و باز مردمی که در شاه چراغ و مسجد نو بودند متفرق نشدند و بر ازدحام و غوغا و شورش آن‌ها بیشتر افزود». چون شورش مردم شیراز با سلاح و کشتن به جایی نرسید مجبور شدند سیدعلی‌اکبرمجتهد فال‌اسیری را به اصفهان تبعید کنند.

دولت با تجربه‌ی قبلی دانست که این بار نیز علاج واقعه در تبعید سید از شیراز است. «از دربار همایون قوام‌الملک تعلیمات فرستادند. یک روز که بر حسب عادت سید پیاده وتن‌ها در بیرون شهر قدم می‌زد، مأمورین قوام‌الملک از کمین جستند و دست و دهانش بستند و به قاطری سوار کرده به سمت بوشهر بردند.» خبر دستگیری سید به سرعت در شهر پیچید و مردم به هیجان آمدند. بدیهی بود که آتش غیرت مؤمنان به این زودی فرونمی‌نشست، بلکه تازه این اول ماجرایی بود که شاه را مجبور کرد مفتضحانه قرارداد را لغو کند.

به هر حال با تحمیل آرامشی موقت بر شیراز «فرنگیان با شوکت و شکوهی هرچه تمام‌تر به رغم مسلمانان وارد شهر شدند و این واقعه‌ ملال‌انگیز شیراز اولین دفتگی (سرکوبی) بود که بر اسلام و اسلامیان از طرف این فتنه‌ی امتیاز واقع شد و از این پس، کمپانی امتیاز، وکلای خود را به سایر ممالک محروسه نیز روانه داشته». البته این پیروزی‌ به عنوان تسلیم مردم ایران در مقابل کمپانی نبود، بلکه در هر جا نمایندگان شرکت وارد می‌شدند «تا یک درجه خالی از آشوب نبود». کربلایی داستانی را نقل می‌کند که تجلی روح مسلمانان در مقابل بیگانگان است. وی می‌گوید: «یکی از معتبران فارس که دوازده هزار کیسه تنباکو داشت بر سر قیمت با شرکت اختلاف پیدا کردند. وی یک روز مهلت خواست. شبانه آن‌ها را به آتش کشید. صبح که مأمورین کمپانی برای بیرون بردن تنباکو آمدند می‌گوید همه را فروختم. آن‌ها می‌گویند فروش تنباکو به غیر ممنوع است. وی را تهدید کردند، او مأمورین را به‌بالای تلی از خاکستر برد و گفت‌: این تمامی دوازده هزار کیسه‌است که یکسره به خدا فروختم.»

بازتاب قرارداد در تبریز

دومین شهری که در مقابل هیئت اعزامی کمپانی از خود عکس‌العمل نشان داد، تبریز بود. مردم تبریز نمایندگان را به شهر راه نداند و منزل میرزاجوادآقای تبریزی بزرگ مجتهدان تبریز، مرکز هدایت مبارزه با قرارداد شد. گرچه تبریز از لحاظ تولید تنباکو و مشتقات آن چندان مهم نبود، اما از تلگراف‌ها و گفته‌های رهبران تبریز چنین استنباط می‌شود که بیشترین حساسیت مردم روی تسلط بیگانگان بود.

به گزارش مجاهدت از دکتر فوریه وضع تبریز برای حاکمان و درباریان بسیار نگران کننده بوده، امیر نظام، حاکم تبریز از ترس، خانواده‌ی خود را نزد قنسول روس گذاشته و «لاینقطع وزرا با تبریز مخابرات تلگرافی حضوری دارند. امین‌السلطان و سفیر انگلیس ساعت‌های متوالی با هم نجوی می‌کنند. شاه، مشیرالدوله را پیش وزیر مختار روس فرستاده‌است؛ اما از این گفتگو‌ها و این مأموریت محرمانه کسی خبری به‌دست نیاورده است». قیام تبریز از جریان قرارداد تنباکو فراتر رفت و «جمعیتی جلوی عمارت ولیعهد اجتماع کرده و با تهدید و به سختی، رعایت احکام قرآنی را مطالبه می‌کنند». این درخواست، دولت ایران را سخت به وحشت انداخت. دولت «از سفیر روس خواسته است که دولت روسیه در کار تبریز مداخله کند». شاه سرگشته و حیران نمی‌داند چه کار کند.

وی امیر نظام، حاکم تبریز را عزل و مجدداً او را منصوب کرد. شاه با حاج محمدحسن‌امین‌الضرب، رئیس‌التجار به‌مشورت پرداخت. گفتگو بین دولت و شرکت برقرار بود. شرکت یک امتیاز ویژه به تبریز داد و آن اینکه به جای کارکنان انگلیسی از کارکنان ایرانی در آذربایجان استفاده کند؛ اما هیچ کدام از این‌ها مشکل شاه را حل نکرد. به‌مردم قول دادند که «عملیات شرکت انحصار دخانیات در آذربایجان شروع نخواهد شد؛ باز ایشان قانع نشدند و بار دیگر سر به شورش برداشتند». قیام مردم آذربایجان چنان گسترش پیدا کرد که واضح شد که «طغیان، جنبه‌ی عمومی پیدا کرده‌است». میرزاجواد آقای تبریزی نیز تحت تأثیر سیاست بازی‌ها و تهدیدهای دولت قرار نگرفت و «درمقام خیرخواهی ملت و دولت اسلام از هیچ رو خودداری نفرموده و از آغاز تا انجام‌… به‌پای مردانگی مقاومت و ثبات ورزیده و هرچند که دولت را در این خصوص اقدام و اهتمام نمود، زیاد از آن، بر اصرار و امتناع خود افزودند».

واقعه اصفهان‌

مردم اصفهان نیز مانند شهرهای بزرگ در مقابل شرکت رژی ایستادگی کردند. ابتدابه دولتیان شکایت بردند که توجهی نشد. نزد علمای شهر رفتند و علمای اصفهان به رهبری آقانجفی، روحانی قدرتمند اصفهان دست به ابتکار عمل زدند و تنباکو را تحریم کردند.

از نامه‌ی یکی از فرهیختگان اصفهان که در دست است چنین برمی‌آید که رفتارانگلیسی‌ها در اصفهان به پشتوانه‌ی ظل‌السلطان، پسر ستمگر شاه بسیار ظالمانه بوده‌است. وی در این نامه می‌نویسد: «. فرنگی صاحب امتیاز پس از ورود و استقرار، در کمال اقتدار و استقلال بنای هرگونه تحکم بر مسلمانان گذاشت.»

این رفتار تحقیرآمیز و خشونت بار چنان خشم مردم را برانگیخت که یکی از تجار معتبر اصفهانی، کارِ شخصیت متمول فارسی را تکرار کرد. این تاجر «معتبر اصفهانی درمقابل امر ظل‌السلطان که باید توتون و تنباکو را به عمال شرکت تحویل [می]داد، هر چه را که از جنس خریده بود، آتش زد».

به هر حال علمای اصفهان به رهبری میرزا محمدتقی، معروف به آقا نجفی، فتوا برتحریم تنباکو صادر کردند. این فتوا در اصفهان مؤثر بود. به گزارش مجاهدت از شیخ حسن کربلایی «مردمان معقول و متدین را منع ایشان پذیرفته افتاد. روی هم‌رفته کلمه‌ی ایشان در اصفهان و توابع اصفهان پیشرفت و نفوذی یافت، فی‌الجمله سکته و وقوفی به اداره‌ی وکلای کمپانی وارد آمد.» کمپانی به دولت شکایت کرد و «دولت را بر این داشت که در این‌خصوص از جانب دولت تلگرافات عتاب‌آمیز سخت، پی‌درپی به علما اصفهان فرستاده شد… از جانب دولت صریحاً به حکومت دارالسلطنه حکم رسید که هرگاه جناب معظم [آقانجفی]و سایر علما از اباحه‌ی استعمال دخانیات امتناع کنند، حکومت عذر اقامت ایشان را از دارالسلطنه بخواهد».

همچنین تهدید کردند که علما اگر تسلیم دولت نشدند و مردم شورش کردند، خانه‌های مردم را به توپ ببندند. علمای اصفهان جز یکی، دو نفر، بقیه به رهبری آقا نجفی «همچو سد سکندر» در مقابل تهدید‌ها ایستادگی کردند. حکومت، یکی از علمای اصفهان بنام منیرالدین اصفهانی را سخت در تنگنا قرار داد و «از جانب حکومت دارالسلطنه در خصوص استعمال دخانیات، تکالیف تهدیدآمیز سختی شد که باید حکماً و حتماً استعمال دخانیات را صریحاً در منابر ترخیص و تجویز فرموده و خودشان نیزعلانیه و برملاء ارتکاب جویند». این فشار موجب شد این مجتهد نیز شبانه اصفهان را ترک کند و به سامرا به فال اسیری بپیوندد و او نیز در شرح مظالم قرارداد رژی نزد مرجع شیعیان، میرزای شیرازی بسیار مفید واقع شد.

در سایر شهرهای ایران مثل قزوین و یزد و کاشان نیز تظاهراتی برضد شرکت رژی به‌وقوع پیوست و در خراسان به رهبری حاج‌شیخ محمدتقی بجنوردی و حاج میرزاحبیب مجتهد شهیدی، مردم دکان‌ها و بازار را بستند و تظاهراتی نیز به پا داشتند.

تهران و تحریم تنباکو

رهبری تهران را عالم فرزانه و زاهدی، چون میرزا حسن آشتیانی به عهده داشت. علمای تهران، تجار بزرگ و کسبه‌ی جزء، دائم به منزل میرزای آشتیانی می‌رفتند و درباره‌ی قرارداد با وی رایزنی می‌کردند. روحانیون دراجتماع مردم درباره‌ی مضرات و پیامدهای قرار داد رژی صحبت می‌کردند. از میان روحانیون ملا فیض‌الله فاضل دربندی تندترین خطابه‌ها را برضد شاه ایراد می‌کرد. به روایت امین‌الدوله وی درمنبر می‌نشست «به شاه و وزیر بی‌حفاظتی می‌کرد و حق می‌گفت». به دستور دولت وی دستگیر و «بی‌احترامانه بیرون و به عراق عرب فرستاده» شد و بر جمع تبعیدیان شیراز واصفهان در سامرا افزوده شد.

غیر از مساجد و تکایا، علما به شدت به رایزنی با حکومتیان مشغول بودند تا بلکه بتوانند قرارداد را به صورتی مسالمت‌آمیز حل کنند. میرزای آشتیانی با شاه و صدر اعظم ملاقات کرد و از پیامد‌های قرارداد به آن‌ها تذکر داد؛ اما هیچ‌کدام از این ملاقات‌ها اثرمستقیم نداشت.

علمای تهران نیز تدریجاً به این نتیجه رسیدند که باید راه علمای اصفهان را در پیش گیرند. «از مجالس علما دارالخلافه نیز کم‌کم این زمزمه بلند شد که پس از انقضای زمان مهلت، تنباکوفروشان مملکت که فروش تنباکو یک سره با فرنگی خواهد شد، استعمال تنباکوی کمپانی که از مسلمانان به جبر و اکراه خریده‌اند، حرام خواهد بود.»

فتوای تحریم تنباکو

تبعید سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری و منیرالدین اصفهانی و ملا فیض‌الله فاضل دربندی به عراق و ادای توضیح آنان نسبت به اوضاع ایران و برخورد مأموران ایرانی و انگلیسی‌ها با علما و مردم زمینه‌های فتوا را برای میرزا مهیا کرد. علاوه مجتهدان ساکن ایران هم پیوسته با میرزا در تماس بودند و با ارسال نامه و تلگراف و اعزام نماینده، میرزا را در جریان امور ایران می‌گذاشتند و از وی کسب تکلیف می‌کردند.

در همین‌اثنا شایعه شد که میرزا فتوای تحریم تنباکو را صادر کرده و نزد علمای اصفهان فرستاده است. کربلایی خوشحالی مردم و ماجرا را چنین توصیف می‌کند. «این شایعه‌ی فرح‌انگیز… روان افسرده و پژمرده‌ی مسلمانان را تازگی و طراوتی بخشید. جان در تن مشتاقان از وجد به رقص‌آمد»، اما متأسفانه به دلیل خرابی راه‌ها در آن هفته، پست در وقت همیشگی وارد نشد. تا اینکه ماه جمادی‌الاولی رخ نمود و پست نیز به دنبال ماه نو فرا رسید. در تهران منتشرشد که حکم میرزا از سامرا رسید. «صورت توقیع مبارک در تمامی بازار و مساجد و مجامع و سردر‌ها به صدای خیلی بلند بر مسلمانان خواندند. این شایعه‌ی شورانگیز در تمامی شهر شور و غلغله‌ی عظیمی درافکنده، هنگامه‌ی بزرگی برخاسته، مردمان دسته‌دسته، فوج فوج در صحبت و گفتگو».

متن حکم میرزا در پاسخ به یک استفتا چنین بود: «بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان (ع) است. حررّه الاحقر محمدحسن الحسینی.»

بازتاب تحریم‌

فتوای میرزا حتی در اندرون خانه‌ی شاه نیز نفوذ کرد. دکتر فوریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که هم ناظر بر بازتاب‌های اندرونی شاه بوده هم بر بازتاب‌های بیرونی، می‌نویسد: «فتوایی از عتبات رسیده، به مردم امر شده‌است که برای برچیدن بساط کمپانی از استعمال دخانیات خودداری کنند. این فتوا با انضباط تمام رعایت شده. تمام توتون فروشان دکان‌های خود را بسته و تمام قلیان‌ها را برچیده‌اند و احدی درشهر، نه در میان نوکران شاه و نه در اندرون او، لب به استعمال دخانیات نمی‌زند. مردم ایران هر وقت فتوایی از طرف ملایی متنفذ یا مجتهدی معتبر برسد، باانضباط تمام اطاعت آن را گردن می‌نهند.»

امین‌الدوله نیز اعتراف می‌کند که حکم میرزا حتی در اندرون شاه تأثیر گذاشت و می‌گوید: «تنگی خلق شاه که در دربار و حرم خانه‌ی پادشاهی، حکم میرزای شیرازی را به‌حکم خود مقدم می‌دید»، موجب شد که نامه‌ای به میرزای آشتیانی بنویسند و به وی ناسزا بگوید.

حکم میرزا در بین همه‌ی اقشار و طبقات مختلف مردم چنان اثر گذاشت که حتی «داش‌مشتی‌ها و اوباشان و از این طبقه‌ی مردمی که از هیچ مناهی و معاصی روگردان نیستند و در مرئی و منظر خاص و عام مرتکب هر نوع گناه و کار زشتی می‌شوند، همگی چپق‌های خود را شکسته و خرده تکه‌های آن را در جلوی عمارت کمپانی انباشتند و با ناسزا گفتن، به کمپانی رژی فریاد می‌کردند: من شراب را علانیه و برمَلا می‌خورم و ازهیچ [گناهی] باکی ندارم، ولی چپق را تا آقای میرزا حلال نکند، دم هم نخواهم زد. من عرق را به امید شفاعت صاحب الزمان می‌خورم، چپق را به چه امید بکشم؟»

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نقش مردم و روحانیت در نهضت تحریم تنباکو بیشتر بخوانید »

شهید مطهری زنده‌ترین عالِم معاصر ماست

شهید مطهری زنده‌ترین عالِم معاصر ماست


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مدرسه شهیدین قم و در جمع طلاب و اساتید حوزه علمیه، در سخنانی با تأکید بر اهمیت توجه به شخصیت و آثار شهید مطهری و مرتبه عالی علمی ایشان، اظهار داشت: واقعیت این است که شهید مطهری هنوز هم زنده‌ترین عالم معاصر ماست؛ به همین دلیل هنوز هم تراز و جامعیت ایشان و عمق مطالب‌شان زبانزد است و همواره انسان در آثار و گفتار شهید مطهری با دقت‌های بسیار زمان‌شناسانه، موقعیت‌شناسانه و همراه با راهکار‌های مؤثر و دستاورد‌های خوب روبرو می­‌شود.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با اشاره به ویژگی‌های برجسته شهید مطهری جامعیت علمی ایشان را به عنوان نخستین امتیاز شخصیتی آن شهید دانست و گفت: جامعیت علمی شهید مطهری در ابعاد مختلف فوق‌العاده ممتاز است و فکر می‌کنم در تاریخ معاصر کسی به جامعیت شهید مطهری نداریم. شاید افرادی در یک حوزه عمیق‌تر و بیشتر از استاد مطهری کار کرده‌اند؛ ولی به جامعیت ایشان در همۀ حوزه‌های مرتبط با علوم اسلامی تقریباً کسی را نداریم.

عنصر حکمت در شخصیت شهید مطهری

حجت‌الاسلام پورمحمدی با تأکید بر همراهی علم و حکمت در اندیشه شهید مطهری اظهار کرد: عالم حکیم بودن ویژگی خاص دیگری است که در شخصیت شهید مطهری وجود دارد. به بیان دیگر شهید مطهری از یک قوت نفسانی و فکری و ذهنی فراتر از داشته‌ها و آموخته‌های‌شان برخوردار بودند که او را از یک عالم فراتر می‌­برد.

وی افزود: این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه علمای برجسته‌ای وجود دارند که در حوزه­های دانشی، محفوظات، ابتکارات و دقت‌های فوق‌العاده دارند؛ ولی مسئلۀ حکمت نکتۀ مهمی است. خداوند نیز در قرآن می‌گوید به اولیاء و انبیاء علم دادیم، اما به برخی از آن‌ها حکمت دادیم: «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»: خداوند به هرکه بخواهد حکمت می‌دهد. یعنی حکمت فراتر از علم است. حکمت موضوعی بسیار اساسی است.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت: آقای مطهری جزء انسان‌های صاحب این ویژگی یعنی حکمت است. ایشان عالم صرف و یک فیلسوف نیست، بلکه واقعاً انسان شایستۀ، وارستۀ، متقی و مخلص است؛ شهید مطهری همان ویژگی‌هایی که خداوند برای پیامبران اولوالعزم، اولیای خاص و بندگان خاص خودش تعبیر می‌کند را دارد و از آن جمله اخلاص است که مطالب مختلف شهید مطهری مصداق آن روایت است که فرمود «مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحا، ظَهَرَتْ یَنابیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ».

حجت‌الاسلام پورمحمدی یادآور شد: امام (ره) فرمود همۀ کتاب‌های شهید مطهری بدون استثنا مفید و قابل استفاده است. تعبیر امام (ره) و رهبر معظم انقلاب دربارۀ شهید مطهری که در طول سالیان به مطالعۀ کتاب‌های ایشان توصیه می‌کنند، ترجمۀ بخش دوم روایت فوق است که حکمتی است که جاری شده از قلب و ذهن مبارک یک انسان وارسته بر زبان و قلم و دست مبارکش است.

مطهری؛ معلمی به تمام معنا

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی معلم بودن را از دیگر ویژگی‌های شهید مطهری برشمرد و گفت: ایشان یک عالم حکیم متقی مخلص و … تنها نیست، بلکه یک معلم است؛ یعنی محققی نیست که فقط کتاب بنویسد، بلکه ایشان معلم است؛ نه معلم سطح بالا خودش را بگیرد که بگوید فقط باید درس خارج بدهم یا در دورۀ دکتری تدریس کنم، بلکه تا آخرین روز‌های عمر شریفش در سطوح پایین نیز تدریس می‌کرد. ایشان کار معلمی‌اش را در همۀ سطوح به عنوان یک رسالت بزرگ حفظ کرد. اینکه شهادت ایشان به عنوان روز معلم انتخاب شد، به این دلیل بود که انسانی با این همه ویژگی همچنان در جایگاه تعلیم حضور پیدا می‌کند.

اهمیت مسأله تبلیغ در نگاه شهید مطهری

وی افزود: نکتۀ دیگری که در شهید مطهری فوق‌العاده است و در کسان دیگر کمتر دیده می‌شود، حیث تبلیغ ایشان است. ایشان مأموریت تبلیغ خودشان را در مناسبات مختلف از جمله روز‌های محرم، ماه رمضان، ماه صفر، اعیاد و وفیات انجام می‌داد و در مساجد و حسینیه‌ها مختلف سخنرانی می‌کرد و روضه می‌خواند. یعنی ویژگی و رسالت تبلیغی را به‌جد دنبال می‌کرد.

حجت‌الاسلام پورمحمدی عنوان کرد: در حقیقت شهید مطهری در اوج و قلۀ «تبلیغ» و «بلاغ» در موضوعات مهم حضور داشت؛ از مسائل اخلاقی، تربیتی، فلسفی، شبهات، انحرافات، نگرانی‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی تا مسائل غامض فلسفی، فکری، ذهنی، حوزوی، عاطفی، فقهی عرصه‌ای برای روشنگری آن شهید بوده است. در حقیقت موضوعی نیست که در آن دوران مسئله و دغدغه باشد و شهید مطهری به آن نپرداخته باشد؛ شهید مطهری به این موضوعات پرداخته و دربارۀ آن‌ها نظر داده است، مقاله و کتاب نوشته است یا سخنرانی‌هایش تبدیل به کتاب شده است. این مسئله نشان‌دهندۀ حیث تبلیغی شهید مطهری است که فوق‌العاده مهم و قابل توجه است.

حضور عملی شهید مطهری در میدان‌های مختلف

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تاکید بر اهمیت مضاعف حضور میدانی و عملی شهید مطهری در عرصه‌های مختلف اظهار داشت: شهید مطهری مرد میدان، مرد عمل، مرد تحول‌آفرینی، مرد تأثیرگذاری و مرد نقش‌آفرینی در حوزه‌های مختلف است. ایشان می‌گوید زمانی که در قم بودم، دیدم باید جایی بروم که میدان فعالیت وسیع‌تری داشته باشد؛ به همین دلیل به تهران آمدم؛ در مرکزی که افکار انحرافی و مطالب دیگر و القائات انحرافی نشر پیدا می‌کند، باید حضور مستقیم داشته باشم.

وی ادامه داد:، اما شهید مطهری در تهران فقط در دانشگاه حضور نداشت بلکه در مدرسۀ «مروی» نیز فلسفه را تدریس می‌کردند و جزء استادان منظم این مدرسه است که دروس حوزوی را تدریس می‌کند و هم‌زمان در دانشگاه تهران نیز تدریس می‌کند؛ ولی ایشان از همان زمانی که به تهران می‌آید، در ماجرا‌های مختلف مثل پانزده خرداد، انجمن‌های ایالتی و ولایتی و. عنصر فعالی است و با امام (ره) و علمای دیگر مشورت می‌کند.

حجت‌الاسلام پورمحمدی افزود: از سوی دیگر خودش محوریتی در تهران دارد و تمام تشکل‌ها و انجمن‌ها به ایشان رجوع می‌کنند. بعد هم در حسینیۀ ارشاد سخنرانی می‌کند. جامعۀ روحانیت مبارز را در سال‌های ۱۳۵۰ ـ ۱۳۵۱ پایه‌گذاری می­کند که مخفیانه در منازل جلسات‌شان را برگزار می‌کنند تا در نهایت در سال ۱۳۵۶ علنی می‌شود. با توجه به همۀ این‌ها آقای مطهری محور می‌شود و بعد از پیروزی انقلاب به عنوان «رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی» منصوب می‌شوند؛ یعنی ایشان مؤسس تمدن جدید ماست و از سوی دیگر جزء هیأت مؤسس اصلی نظام و انقلاب است. در حقیقت ایشان مردی برای صحنه‌های بزرگ و تعیین‌کننده است.

دغدغه جدی شهید مطهری درباره حوزه روحانیت

دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز با اشاره به اهمیت مسئله حوزه و روحانیت در اندیشه شهید مطهری گفت: شهید مطهری بیانات بسیاری دربارۀ روحانیت دارد. ایشان از سال ۱۳۳۹ وارد بحث‌های مربوط به روحانیت می‌شود و کتاب «بحثی دربارۀ مرجعیت و روحانیت» که سال ۱۳۴۱ انتشار یافته را در این زمینه منتشر می­کنند. این کتاب دربرگیرندۀ مجموعه مقالاتی است که علامه طباطبایی، شهید بهشتی، آیت‌الله طالقانی، سیدابوالفضل موسوی زنجانی، آقای بازرگان مقالات آن را نگاشته‌اند و شهید مطهری نیز سه مقاله از این کتاب را به نگارش درآورده‌اند.

حجت‌الاسلام پورمحمدی افزود: البته قبل از این نیز شهید مطهری سخنانی دربارۀ روحانیت داشته‌اند که اسناد و دست‌نوشته‌هایی باقی مانده است و بعد از این دربارۀ روحانیت بسیار سخن گفته‌اند که عمدۀ آن‌ها چاپ و انتشار یافته است؛ البته بخشی از آن‌ها انتشار نیافته است که کوشیده‌ایم آن‌ها را جمع‌آوری کنیم و دسته‌بندی کرده‌ایم که در آیندۀ نزدیک منتشر خواهد شد.

وی با اشاره به دغدغه‌مندی شهید مطهری درباره روحانیت خاطرنشان کرد: در کتاب پیش‌گفته تعبیرات تندی علیه روحانیت آمده است؛ با این وجود شهید مطهری تعلق خاطر، توجه، عشق، علاقه و باور فوق‌العاده و عمیقی به روحانیت، جایگاه روحانیت، آثار و برکات روحانیت دارند؛ اما در کنار این جنبۀ مثبت و ایجابی، آن جنبۀ سلبی و منفی هم وجود دارد و ناچار باید هر دو طرف را گفت و نمی‌شود یک طرف را سانسور کرد.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت: شهید مطهری در بحث «وظایف و مسئولیت‌های روحانیت» می‌فرماید: «عمده وظایفی که در دورۀ کودکی بشر، اجباراً وحی انجام می‌داده است، در دورۀ رشد و بلوغ عقل و علم، نیروی علمی و عقلی انجام می‌دهد و علما وارث انبیاءاند». مرادش این است که بشر در کودکی به وحی متکی است؛ اما در دورۀ بلوغ عقلی و علمی بشر، بشر می‌تواند راه خودش را با تعقل و علم پیدا کند و هدایت شود؛ به همین دلیل علما وارث انبیاء هستند.

وی با اشاره به اهمیت مسأله تبلیغ در اندیشه شهید مطهری اظهار کرد: دعوت، تبلیغ و ارشاد اصلی‌ترین مسؤولیت‌های روحانیت هستند.

تلازم ایمان و عمل در نظام تربیتی استاد شهید

دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز، نظام اخلاقی و تربیتی شهید مطهری را برای روحانیت بااهمیت دانست و عنوان کرد: عمل روحانی بیش از عمل و ایمان دیگران دین را تقویت می‌کند؛ یعنی اگر می‌خواهیم دین را تقویت کنیم، باید با ایمان و عمل‌مان باشد. آنچه جامعۀ اسلامی را در طول چهارده قرن به‌پا داشته است، اعمال اسلاف بوده است، نه گفتار آنها؛ پیشینیان ما با عمل‌شان دین را حفظ کرده‌اند و به اینجا رسانده‌اند. اسلام هم چیزی که از علما خواسته است، در درجۀ اول تقوا، صفا، معنویت و مبارزه با نفس است.

وی افزود: استاد مطهری از آنجایی که مزین به ویژگی اخلاص است، دربارۀ اخلاص هم صحبت می‌کند و می‌گوید: «عالم دین باید مخلص برای اسلام باشد؛ نه اینکه دلال شخصیت‌ها باشد؛ خواه شخصیت‌های سیاسی یا بازاری یا روحانی. کسی که می‌خواهد پیام مردم را به خدا برساند، باید در مقابل مردم در نهایت درجۀ خضوع و فروتنی باشد؛ یعنی پرمدعایی و اظهار انانیت و منیت نکند، مردم را تحقیر نکند».

هم‌ترازی تبلیغ و مرجعیت

حجت‌الاسلام پورمحمدی با اشاره به هم‌ترازی تبلیغ و مرجعیت در هندسه فکری شهید مطهری گفت: شهید مطهری می‌فرماید: «در گذشته میان علمای اسلام مقام تبلیغ هم‌پایۀ مرجعیت تقلید بود؛ ولی امروز در جامعۀ ما خیلی کوچک گرفته می‌شود»؛ بعد ایشان ادامه می‌دهد: «بدبختانۀ کلمۀ تبلیغ در عرف امروز سرنوشت شوم و منحوسی پیدا کرده است»؛ یعنی واژه بد معنا شده است و در جامعه به کسی که مبلغ است، می‌گویند آدمی کم‌سواد است یا روضه‌خوان و منبری است. ایشان در ادامه می‌گوید: «خطبا حلقۀ وصل مرکزیت روحانیت با مردم هستند و به نوعی سخنگوی دین و بزرگان حوزه قلمداد می‌شوند. از این نظر جایگاه خطیری را که در اختیار دارند، نباید از لوازم آن غفلت کنند».

نیاز جوانان امروز به اندیشه و آثار شهید مطهری

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرد: شهید مطهری در باب تبلیغ مطالب عملیاتی بسیاری دارد و ایشان واقعاً کاربردی و راهبردی حرف می‌زند؛ از جمله دربارۀ روش تبلیغ می‌گوید: «روش و اسلوب صحیح تبلیغ به روش بلاغ مبین باشد؛ به طوری که در عقل و دل نفوذ کند. هیچ انگیزه‌ای جز خیر و مصلحت مردم نداشته باشد. به صورت توأمان از تبشیر انذار بهره گیرد. نفرت‌انگیز نباشد. دین‌داری را سخت و مشکل جلوه ندهد و از تکلف به‌دور باشد»؛ یعنی همان‌طور که قرآن به بلاغ مبین اشاره کرده است یا پیامبران بلاغ مبین دارند. این روش شهید مطهری زنده‌ترین مدلی است که امروزه هم در جامعه به‌ویژه با مخاطب جوان بدان نیاز داریم.

حجت‌الاسلام پورمحمدی در ادامه با تأکید بر دغدغه شهید مطهری درباره نسل جوان گفت: دربارۀ مسألۀ «جوان» شهید مطهری نکات بسیار خواندنی دارد. ایشان می‌گوید: «نسل جوان هم درد و احساس دارد، هم بیماری و انحراف؛ اما آن انحراف‌ها معلول رسیدگی‌نکردن به درد‌ها و احساس‌های آنهاست». این جمله از نظر جامعه‌شناسی جوانان بسیار تعیین‌کننده و مهم است.

وی افزود: در حقیقت شهید مطهری معتقد است باید به دنبال درد و احساس جوان بود، نه به دنبال انحراف‌های او؛ چراکه انحراف معلول چیز‌های دیگر است. شهید مطهری با نسل جوان حشر و نشر جدی ذهنی دارد؛ آن دوره با مارکسیست‌ها، کمونیست‌ها، بی‌دین‌ها، لاابالی‌ها و نحله‌های مختلف فکری درگیری داشته است و درگیری ایشان با جریان‌های مختلف از امروز قوی‌تر است؛ بنابراین این راهکار توسط استادی خبره و اهل فن ارائه شده است، نه اینکه بیان سادۀ عادی باشد. این نکته بسیار قابل توجه و مهمی است که باید بدان توجه کنیم.

لزوم اجتهاد در تمام دین

حجت‌الاسلام پورمحمدی درباره اندیشه شهید مطهری درباره اجتهاد عنوان کرد: شهید مطهری وارد مسئلۀ مرجعیت و اجتهاد می‌شود و نقد‌های جدی وارد می‌کند که این مسئله فقط دربارۀ فقه و فروعات آن نیست؛ مگر اسلام فقط فقه و فروعات آن است، بلکه بخش عظیمی از اسلام عقاید، اخلاق، سبک زندگی و مسائل اجتماعی است و این‌ها نیز نیاز به اجتهاد دارد؛ چرا در این مسائل اجتهاد و دقت نمی‌کنیم؟ به این مسائل مردم بیشتر گرفتار هستند و زندگی مردم بیشتر با این مسائل عجین است.

وی افزود: به عقیدۀ شهید مطهری ما هنوز اخباری هستیم. بله، مرحوم بهبهانی انقلاب اصولی را در برابر اخباریان برافراشت؛ ولی به اعتقاد شهید مطهری هنوز در دایرۀ اخباری‌گری زندگی می‌کنیم و بسیاری از ما مقلد هستیم و به اجتهاد نرسیده‌ایم. خطاب شهید مطهری در این جمله علما هستند، نه مردم عادی و حتی ما طلبه‌ها.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی دغدغۀ بزرگ شهید مطهری در این‌باره را بسیار مهم دانست و گفت: شهید مطهری می‌فرماید: «ای‌بسا مجتهدین که با مغز اخباری اجتهاد می‌کنند. بسیاری از مسائل و مطالب که گاهی دیده می‌شود به نام معارف اهل بیت (ع) به بازار می‌آید، از پشت به اهل بیت پیغمبر خنجر می‌زند، چیزی جز از بقایای افکار امین استرآبادی نیست». این حرف‌ها را کسی جرئت ابراز ندارد؛ اما شهید مطهری می‌تواند با این جسارت این حرف‌ها را می‌زند.

وی افزود: در ادامه شهید مطهری می‌گوید: «الان در فتوا‌ها به دستوراتی برمی‌خوریم که مردم را در زندگی به بن‌بست می‌رساند و دین اسلام را یک دین غیرعملی و قبیله‌ای که یک بعد مکانی و زمانی محدود را در نظر گرفته، جلوه می‌دهد؛ حال آنکه اسلام نه عرضاً و نه طولاً محدودیتی ندارد. مجتهدین باید موجودیت دولت عقل و قانونی‌بودن دولت عقل را در وجود خود به رسمیت بشناسند و از تعقل وحشت نکنند و به روح تعلیمات اسلامی توجه داشته باشند».

رئیس مرکز اسناد انقلاب با اشاره به نظر شهید مطهری دربارۀ فتاوا ابراز داشت: شهید مطهری می‌گوید: «فتوای مجتهدی که تکلیف دنیا را به عقب‌برگشتن بداند، فرق می‌کند با فتوای مجتهدی که به ناموس تکامل، ایمان و اعتقاد دارد و پیکر اجتماع را در حال رشد و نمو و تکامل می‌بیند …»؛ منظور شهید مطهری تکامل داروین نیست، بلکه نظام هستی و اعتلای عقلانیت مراد است که می‌گوییم در زمان حضور حضرت امام زمان (عج) عقول تکمیل و کامل می‌شود؛ یعنی سیر تکامل و کمال انسانی و عقلانیت است که در زندگی انسان تا ظهور حضرت باید اتفاق بیفتد؛ یعنی عقل بشر و انسان‌ها مهیای پذیرش آن رسالت جهانی شوند.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید مطهری زنده‌ترین عالِم معاصر ماست بیشتر بخوانید »

بازخوانی اولین ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی

بازخوانی اولین ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، سرلشکر محمدولی قر‏نی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در مهار حوادث کردستان نقش مهمی ایفا کرده بود، در تاریخ ششم فروردین ۱۳۵۸ به دستور مهندس بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، برکنار شد. یکی از مهم‌ترین علل برکناری قر‏نی، قاطعیت وی در برخورد با توطئه‌ی ضدانقلاب بود.

در این زمان از سوی گروه‌های مختلف، قرنی به عنوان یکی از چهره‌های نظامی حکومت شاه مطرح می‌شد که سوابقش با سیاه‌نمایی هر چه شدیدتر در بیانیه‌ها و مطبوعات منعکس می‌شد. مورد آشکار دیگر در ترور سرلشکر قرنی را می‌توان در ادعای گروه فرقان مشاهده کرد. این گروه در ارگان خود، با بیان این سؤال که چرا قر‏نی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط سه سال به زندان رفته است، وی را محکوم به نفاق می‌کند. از طرفی نقش قرنی در مبارزه با ضدانقلابیون کردستان و بی‌توجهی به دستورات وزیر کشور وقت، مورد استناد فرقانیان قرار می‌‏گرفت. طرح اولین ترور فرقان از سوی اکبر گودرزی و محمد متحدی رئیس شاخه‌ی نظامی، مطرح و در روز دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، اجرایی شد.

در اولین ترور، فرقانی‏‌ها اتاقی در هتل روبه‌روی منزل مسکونی محمدولی قرنی تهیه کردند و به صورت شبانه‌روزی رفت و آمد‌های داخل خانه‏ او مورد کنترل آن‌ها قرار می‏‌گرفت. پس از مشخص شدن زمان‏‌های ورود و خروج قر‌نی، تیم ترور که متشکل از چهار نفر بود این عملیات را انجام دادند. یکی از اعضای این تیم محسن (ابوالقاسم) سیاهپوش بود که عمل شناسایی از داخل هتل را برعهده داشت. به گفته‏ سیاهپوش وی تنها در کار شناسایی منزل قرنی در هتل روبه‌روی آن سکونت داشته، اما هنگام عملیات در محل نبوده و هتل را ترک کرده بود.

در بررسی پرونده حمید نیکنام، موارد زیر معلوم شده است: «طبق مدارک به دست آمده از هتل جم که در روی برگه‌ای رفت و آمد در منزل تیمسار قرنی کنترل شده، دست‌خط، متعلق به حمید نیکنام است که با علیرضا یوسفی‏‌نسب، به آن هتل رفته که علیرضا، با نام رضا نوبر، اتاق گرفته است.» حمید نیکنام معتقد است علیرضا یوسفی مسئول کنترل، ثبت رفت و آمد و یافتن فرصت مناسب جهت انجام ترور بوده است.

بر این اساس روز ترور نیکنام به همراه یوسفی از هتل خارج می‏‌شوند و بهرام آذرتیموری با موتور سیکلت درب منزل قرنی منتظر می‏‌ماند. غلامرضا یوسفی از باغبان منزل قرنی مراقبت کرده و حمید نیکنام به سراغ قرنی در درون خانه می‌‏رود. باغبان سعی دارد که در حیاط را ببندد که با شلیک نیکنام مواجه می‏‌شود.

گروه فرقان در اولین اعلامیه‏ ترور خود با بیان آیه‏‌ای از قرآن و قسمتی از کتاب اصول تفکر قرآنی، عناصر ضدانقلاب را دشمنان خدا و خلق معرفی کرده که در راستای مقاصد اهریمنانه‌ی خود از سیاست سرکوب و شکنجه استفاده می‏‌کنند. برای همین عاملین شکنجه و کشتار توده‏های خلق و انقلاب‏گران توحیدی باید در پیکار انقلابی نابود شوند. فرقان ریشه‌‏کن کردن این عناصر را هدفی کوتاه‌مدت دانسته و در مقابل هدف بلند‌مدت خود را برداشتن سد‌ها و موانع دین خداوند از طریق مسدود کردن راه‌‏های فریب و نیرنگ اعلام می‌‏کند، چرا که از این طریق مردم به صورت آگاهانه و آزادانه دین خدا را پذیرا می‌‏شوند.

فرقان نمونه‌ی گویای این جنایت‏کاران خدانشناس را که عامل شکنجه و سرکوب، مایه‌ی فریب و نیرنگ و مانع تحقق اراده‏ خداوندی است، سرلشکر محمدولی قرنی معرفی می‏کند. آن‏گاه در این اعلامیه سوابق قرنی در حکومت پهلوی، مسئولیت وی به عنوان رئیس ستاد مشترک پس از انقلاب اسلامی و نقش وی در حوادث کردستان را بررسی و آن را نمونه‌ی بارز سرکوب و شکنجه از طرف قرنی می‏‌داند.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازخوانی اولین ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی چه بود؟

آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی چه بود؟



آیت‌الله صدر خطاب به امام خمینی(ره): شما به مسلمانان از وجود خود و فکر خود چیزی را عطاء نمودید که در طول تاریخ الگوی عظیمی برای تمامی مجاهدین می‌ماند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر از جمله مراجعی بود که با انقلاب اسلامی و امام خمینی پیوندی عمیق داشت تا جایی که او را شهید انقلاب اسلامی ایران دانسته‌اند. او به همراه خواهرش بنت‌الهدی صدر در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ توسط ماموران امنیتی رژیم بعث ربوده شد و به شهادت رسید.

آیت‌الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی از شاگردان شهید صدر در خاطرات خود درباره آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی می‌گوید: پس از انقلاب اسلامی و انعکاس آن در حوزه‌ی نجف اشرف، دولت بعث عراق به آیت‌الله صدر چندان مهلت نداد و در این مدت ایشان چند جزوه‌ی تحقیقی درباره‌ی حکومت دینی به عنوان هدیه برای انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآورد و چهارده جلسه به عنوان تفسیر موضوعی، تدریس نمودند و نامه‌نگاری‌هایی در دفاع از انقلاب اسلامی نوشته‌اند.

دولت بعث عراق در نوبت اول، ایشان را زندانی و سپس آزاد کرد و آن‌گاه ایشان را در منزل محبوس نمودند و در چند نوبت به طور ناشناس اقدام به ترور آیت‌الله صدر کردند اما موفق نشدند. بالاخره ایشان در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ بازداشت شدند و به دست صدام به شهادت رسیدند.

در ایام حصر خانگی، از ایران با ایشان تماس تلفنی گرفتم که متن آن گفتگو را پیاده نموده و به ترجمه آن می‌پردازیم.

‌گوینده‌ی تلفن: السلام علیکم؛

شهید صدر: علیکم السلام؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا کیف صحتکم؟

شهید صدر: الحمدلله؛

‌گوینده‌ی تلفن: مرتاحین إن شاء الله؟

شهید صدر: احمد لله، الله برعاکم؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: فی فی ما یخص الحوادث الاخیره، شنو نظرکم؟

شهید صدر: إجابتاً علی البرقیات … آیة الله العظمی الامام المجاهد السید الخمینی (دام ظله) استعمت الی برقیتکم التی عبّرت عن تفقدکم الابویه لی و إنی(ابداً) لا یتاح لی الجواب علی برقیه لأنی مودع فی زاویه البیت لا یمکن أن أری احداً او أن یرانی احد، لا یسعنی إلا أن اسئل المولی سبحانه و تعالی أن یدیم ظلکم مناراً للإسلام و یحفظ الدین الحنیف بمرجعتکم القائده کما اسئله تعالی أن یتقبل منا العناء فی سبیله و یوفقنا للحفاظ علی عقیده الأمه و حریتها العظمیه و لیست حیات ای انسان إلا بقدر ما یعطی لأمته من وجوده و حیاته و فکره.

و قد أعطیتم للمسلمین من وجودکم و فکرکم ما سیظل علی مر التاریخ مثلاً عظیماً لکل المجاهدین. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: هذا کان برقیتکم للسید الخمینی … سیدنا؟

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: اللی أنا ادری أنه برقیات کثیره و کثیره جداً من طهران و بعثت الیکم و لکن متواصل البیتکم؛

شهید صدر: نعم، أنا فقط هذا سمعته من الأذاعه؛

‌گوینده‌ی تلفن: صحیح، هناک برقیات کثیره و کثیره جداً و التظاهرات و المظاهرات عظیمه فی طهران تاییداً لکم و للحوزه الاسلامیه فی العراق؛

شهید صدر: نسئل الله أن برعاکم و بحفظکم بعینه. الله یحفظکم و السلام علیکم؛

‌گوینده‌ی تلفن: و علیکم السلام، سیدنا ما عدکم شی آخر أتبلغونا؟

شهید صدر: الان ما عندی شی، ما عندی شی؛

‌گوینده‌ی تلفن: طیب، سیدنا؛

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: اسمعنا اخیراً أن صحتکم غیر جیده، سیدنا صحتکم زینه الیوم یولا؟

شهید صدر: صحتی لا قیمه؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: لا قیمه لصحتی.

ترجمه فارسی مکالمه تلفنی:

‌گوینده‌ی تلفن: سلام علیکم؛

شهید صدر: علیکم السلام؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا حال شما چطور است؟

شهید صدر: الحمدلله؛

‌گوینده‌ی تلفن: شما إن شاء الله راحت هستید؟

شهید صدر: خدا را ستایش می‌کنم و خداوند شما را تحت نظر داشته باشد؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: در، در آنچه درباره‌ی حوادث اخیر اتفاق افتاده، نظر شما چیست؟

شهید صدر: برای پاسخ به تلگراف‌ها … [آنگاه خطاب به امام خمینی می‌فرماید]: آیت‌الله العظمی امام مجاهد آقای خمینی (دام ظله) شنیدم و گوش فرا دادم به تلگراف حضرتعالی که نشانی از تفقد و توجه پدرانه‌ی شما به بنده بود و برای من ابداً امکانپذیر نیست که جواب هیچ نامه و تلگرافی را بدهم چرا که در کنج خانه سپرده(اسیر) شده‌ام و امکان ندارد که کسی مرا ببیند یا من کسی را ببینم.

برای بنده هیچ کاری امکان ندارد مگر اینکه از خداوند سبحانه و تعالی مسئلت می‌نمایم که سایه‌ی شما را به عنوان چراغ هدایت برای اسلام نگه دارد و دین یگانه‌پرستی را با مرجعیت رهبری‌کننده شما نگه دارد.

همچنین از خداوند متعال می‌خواهم که از ما سختی در راهش قبول کند و ما را موفق بدارد برای نگه داشتن عقیده‌ی امت و آزادی بزرگ آن، چراکه زندگی انسان نیست مگر به اندازه‌ای که به امت خود، از وجود خود، از حیات خود و فکر خود می‌پردازد.

شما به مسلمانان از وجود خود و فکر خود چیزی را عطاء نمودید که در طول تاریخ الگوی عظیمی برای تمامی مجاهدین می‌ماند. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا این تلگراف شما برای آیت‌الله العظمی خمینی بود؟

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: آنچه من می‌دانم این است که تلگراف‌های زیاد و بسیار زیادی از تهران برای شما ارسال شده است ولی به منزل شما نرسیده است؛

شهید صدر: بله، من فقط این را از رادیو شنیده‌ام؛

‌گوینده‌ی تلفن: صحیح، در آنجا تلگراف‌های زیاد و بسیار زیادی صورت گرفته و تظاهرات و راهپیمایی‌های بزرگی در تهران برای تأیید شما و حوزه اسلامی عراق انجام شده است؛

شهید صدر: از خداوند می‌خواهم که شما را حمایت کند و زیر چشم خود نگه دارد و خداوند شما را حفظ کند والسلام علیکم.

‌گوینده‌ی تلفن: و علیکم السلام، سیدنا چیز دیگری نیست به ما بفرمایید؟

شهید صدر: اکنون چیزی ندارم، چیزی ندارم؛

‌گوینده‌ی تلفن: خوب، سیدنا؛

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: شنیدیم که اخیراً سلامتی شما خوب نیست سیدنا، بفرمایید سلامتی شما امروز خوب است یا نه؟

شهید صدر: صحت و سلامتی من قیمتی ندارد؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: ارزشی برای سلامتی من نیست.

منبع: «کتاب تداوم اندیشه» خاطرات آیت‌الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

پی‌نوشت:

به نظر می‌رسد این متن توسط دستگاه امنیتی بعث عراق ضبط شده باشد چراکه پس از سقوط دولت بعث منتشر شده است. قابل توجه اینکه ضبط اینگونه مسائل بر خود ایشان امکان‌پذیر نبوده است و چنانکه توسط دستگاه‌های ایران ضبط می‌شد، حتماً پس از شهادت ایشان منتشر می‌گردید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی چه بود؟ بیشتر بخوانید »