مرکز اسناد انقلاب اسلامی

رنگ و بوی سیاسی عزاداری‌های ماه محرم پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

رنگ و بوی ضد استکباری عزاداری‌های ماه محرم پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲


رنگ و بوی سیاسی عزاداری‌های ماه محرم پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از شهریور ۱۳۲۰ و در مقاطعی که حوادث سیاسی – اجتماعی کشور با ماه محرم و عزاداری سیدالشهدا (ع) تقارن می‌یافت عزاداری‌ها کاملاً رنگ و بوی سیاسی، ضداستعماری و ظلم‌ستیزی به خود گرفته و این فضا به راهبردی برای نیرو‌های مذهبی در تبیین خواسته‌ها و نظرات سیاسی – اجتماعی‌شان در کشور بدل می‌شد. این موضوع در جریان فعالیت و اقدامات جمعیت فدائیان اسلام و شخص شهید نواب صفوی و همچنین در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت کاملاً محسوس است.

یک ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، محرم فرا رسید و فضای مراسمات عزاداری متاثر از کودتا بود. از این‌ رو نوشتار حاضر به بررسی فضای سیاسی اجتماعی محرم در ۱۳۳۲ شمسی می‌پردازد.

فدائیان اسلام و محرم ۱۳۳۲

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جمعیت فدائیان اسلام درصدد برآمد که از منابر و مجالس عزاداری ماه محرم، بیشترین استفاده را ببرد تا ضمن بیان مسائل روز کشور به تبلیغ و افشاگری علیه رژیم بپردازد. بی‌شک، استفاده از این مجالس با توجه به اوضاع خفقانی که رژیم پس از کودتا به وجود آورده بود، کمک شایانی به ادامه مبارزات علیه رژیم می‌کرد.

اصغر عمری در خاطرات خود درباره سخنرانی فدائیان اسلام در مسجد شاه (مسجد امام) پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنین می‌گوید: «در عاشورای پس از ۲۸ مرداد، فدائیان اسلام از این فرصت استفاده کردند که در مسجد شاه آن زمان، سخنرانی داشته باشند. دسته سینه‌زن‌ها به مسجد می‌آمدند. شهید نواب صفوی از این موقعیت استفاده کرد و اظهار داشت: حالا که این جمعیت‌ها به مسجد می‌آیند ما آنجا یک سخنرانی برگزار می‌کنیم و این کار را هم کرد. من در آنجا محافظ منبر و بلندگو بودم. مسجد و جمعیت و آدم‌ها را از بالا خوب می‌دیدم و به آنان اشراف داشتم.

در قدیم رسم بود که روز عاشورا در تمام شبستان‌های مسجد، گروه‌ها و دسته‌های گوناگون جلساتی داشتند، عزاداری می‌کردند و سینه می‌زدند از جمله در شبستان شمال‌شرقی مسجد. گروهی عزاداری می‌کردند و سخنرانِ آنجا فردی به نام «شیخ باقر نهاوندی» بود که بر منبر رفته بود. دسته‌ها وارد مسجد می‌شدند و مسجد مملو از جمعیت شد. در آن زمان حکومت نظامی برقرار بود و سربازان مسلح میان مردم حضور داشتند. شهید «سید عبدالحسین واحدی» بالای منبر رفت و شروع به سخنرانی کرد. او می‌گفت که ما خیال داریم با ظلم حاکمان و ستم ستمگران مبارزه کنیم. کسانی که موافق هستند و می‌خواهند با ما بیعت کنند، دست‌های خود را روی سرشان بگذارند. تمام مردم دست‌های خود را روی سرشان گذاشتند. وی پس از بیعت گرفتن، شروع به سخنرانی کرد و به دولت اولتیماتوم داد که ما این برنامه‌ها را داریم.»

«محمدمهدی عبدخدایی» در خاطرات خود درباره سخنرانی فدائیان اسلام در محرم بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چنین می‌گوید: «ماه محرم و صفر بود و مرسوم بود که تمام دسته‌های مذهبی به بازار می‌آمدند. از بازار وارد می‌شدند و از مسجد امام خارج می‌شدند. روز عاشورای آن سال شهید سید عبدالحسین واحدی در مسجد امام سخنرانی کرد. در حین سخنرانی او، شهید نواب صفوی با حدود ۳۰۰ نفر از جوان‌های دولاب پابرهنه از دولاب وارد مسجد شدند. نواب صفوی صبح تا ظهر روز‌های عاشورا از دولاب تا مسجد امام با پای برهنه طی می‌کرد.

در این سخنرانی، «واحدی» زاهدی (نخست‌وزیر) را مورد خطاب قرار داد و گفت: آقای زاهدی این مسجد همان مسجدی است که در آن رزم‌آرا به جهنم رفت. اگر خلاف نظر مردم ایران گامی بردارید به سرنوشت رزم‌آرا دچار خواهید شد. از میان فدائیان اسلام شهید سید عبدالحسین واحدی بیشتر از دیگران منبر داشت و سخنرانی‌های تندی علیه رژیم ایراد می‌کرد. در ۱۰ روز محرم در مسجد شاه (امام) مجالس روضه‌خوانی برگزار می‌شد و شهید واحدی در این ۱۰ شب بر منبر می‌رفت و هر شب در آن مجالس، به شاه حمله می‌کرد و می‌گفت: محمدرضا، اعلی‌حضرت و شاه نبود بلکه «پسرک پهلوی» بود. در آن زمان هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد اینگونه حرف بزند.»

در محرم ۱۳۳۲ در گزارش‌هایی که از طرف شهربانی به وزارت کشور ارائه شده بود، در مورد فعالیت‌های جمعیت فدائیان اسلام چنین نوشته شده بود: «فدائیان اسلام در مسجد جامع واقع در بازار به مدت ۱۰ شب از اول ماه محرم، مجالس روضه‌خوانی تشکیل داده‌اند. نواب صفوی و سید عبدالحسین واحدی و عده‌ای دیگر از سران جمعیت فدائیان اسلام در مجالس مذکور شرکت کرده‌اند و سخنرانی می‌کنند. طبق اطلاع حاصله فدائیان اسلام فعالیت خود را با تشکیل مجالس عزاداری در مسجد باب‌الحوائج آغاز کرده‌اند و اعضای مؤثر جمعیت فدائیان اسلام در آن حضور یافته‌اند.»

جلسات آیت‌الله کاشانی در محرم ۱۳۳۲

منزل آیت‌الله کاشانی نیز در محرم و در مجالس عزاداری، محلی برای انتقاد علیه رژیم و مبارزه با آن بود. در یکی از مجالس عزاداری حسینی در منزل آیت‌الله کاشانی در محرم ۱۳۳۲ که عده‌ای از نمایندگان مجلس شورای ملی، رئیس شهربانی کل کشور، قضات بازنشسته دادگستری، کسبه و اصناف بازار و افراد مجمع معلمان مجاهد شرکت داشتند، «شیخ ابوالفضل» به منبر رفته و درباره نهضت حسینی شرحی مفصل بیان کرده و اشخاصی را که در این نهضت پایداری کرده و یا منحرف شده‌اند را با هم مقایسه کرد و ضمن تمجید از کاشانی، از اعمال خلاف قانون رژیم انتقاد کرد.

همچنین در ایام عزاداری ماه محرم ۱۳۳۲ ش، تهران شاهد برپایی تظاهرات بزرگی بود. در ۲۲ شهریور ۱۳۳۲ ش (چهارم محرم) یعنی ۲۵ روز پس از کودتای ۲۸ مرداد، مردم در اعتراض به اقدامات سرکوبگرانه زمامدارانِ کودتا، تظاهراتی را سازماندهی کردند. کانون تظاهرات بازار تهران بود و دامنه آن به مسجد شاه و سبزه‌میدان کشیده شد. در ۲۵ شهریور (هفتم محرم) همان سال نیز تظاهرات گسترده‌تری در تهران برپا شد که توسط مأموران رژیم سرکوب شد اما این سرکوب، مانع از اعتراض‌های خودجوش مردم نشد به طوری که صبح روز عاشورا مردم ضمن عزاداری برای امام حسین (ع)، پلاکارد‌هایی در اعتراض به حاکمیت پهلوی دوم در دست داشتند.

عزاداری پس از کودتای ۲۸ مرداد

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، رژیم پهلوی قصد داشت مشروعیت از دست رفته خود را بازیابد. بنابراین رژیم با اقداماتی نظیر شرکت شاه و سران مملکتی در مراسم عزاداری می‌خواست وانمود کند که شاه و مسئولین پایبند شعائر مذهبی هستند. در این دوره شاه در کاخ گلستان مراسم عزاداری برپا می‌کرد.

سپهبد تیمور بختیار (رئیس ساواک) برنامه‌های خاصی برای حضور در مجالس سوگواری داشت و بسیاری از سران مملکتی شب‌های محرم را تا دیروقت در تکایا و مساجد به سر می‌بردند. این روش مادامی که رژیم پهلوی از طرف مجالس عاشورایی احساس خطر نمی‌کرد و حضور مردم را در عزاداری محرم تهدیدی برای حکومت خود نمی‌دانست ادامه پیدا کرد.

اما فدائیان اسلام هنگامی که زندانی می‌شدند نیز دست از مبارزه نمی‌کشیدند و از ایام محرم و صفر استفاده می‌کردند و به سخنرانی برای زندانیان می‌پرداختند. محمدمهدی عبدخدایی در خاطرات خود در این باره چنین می‌گوید: «محرم سال ۳۴ در زندان بودم. شب‌ها زندانی‌ها جلسه بحث‌های عقیدتی می‌گذاشتند. در نتیجه این بحث‌ها اندک اندک گرایشات مذهبی به خود می‌گرفتند. در ماه محرم برای اولین بار زندانیان سیاسی سه شب برای امام حسین (ع) روضه گذاشتند و من سخنران عزاداری آن‌ها بودم.

در زندان، زندانیان توده‌ای (حزب توده) نیز بودند و من در این سه شب از چند کتاب برای زندانیان صحبت کردم. کتاب‌هایی که برای این منظور مطالعه کردم، این‌ها بود: «فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبائی، «پس از کمونیست حکومت حق و عدالت» دکتر عبدالحسین کافی و «ماتریالیسم یا منشأ فساد» نوشته مرحوم حاج سراج انصاری. صحبت‌های من در این شب‌ها به گونه‌ای بود که توده‌ای‌ها نمی‌توانستند به آن اعتراض کنند.»

اما با وجود این شرایط تمامی مجالس سوگواری ایام محرم در این دوره نیز تحت نظارت شدید سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار داشته و کوچک‌ترین حرف و حدیثی که بوی اعتراض از آن به مشام می‌رسید، بلافاصله گزارش می‌شد. این شیوه مذهبی رژیم تا اوایل دهه ۴۰ ادامه داشت اما با علنی شدن مخالفت‌های امام خمینی با سیاست‌های ضداسلامی محمدرضا پهلوی که بیشتر بر اساس استفاده از ظرفیت‌های ماه‌های محرم و صفر در جامعه انتشار می‌یافت باعث تغییر در سیاست‌های مذهبی رژیم شد.

بدین ترتیب رژیم پهلوی دیگر نمی‌توانست نسبت به فرارسیدن ماه محرم بی‌تفاوت باشد و تصور کند که مراسم ایام عاشورا تنها به سوگواری و سینه‌زنی محدود خواهد شد. اسدالله عسگر اولادی درباره عزاداری سیدالشهدا (ع) پس از کودتای ۲۸ مرداد می‌گوید: «پس از جنگ [شهریور ۱۳۲۰ و رفتن رضاخان] محیط آرام‌تر شد و مجدداً عزاداری محرم شروع شد ولی به شکل خیلی کمرنگ.

به تدریج بعد از سال ۱۳۳۲ باز محرم در تنگنا قرار گرفت و چند سالی بعد از کودتایی که شد محرم در تنگنا قرار گرفت. از سال ۱۳۳۷ – ۱۳۳۸ محرم شروع به شکوفا شدن بود یعنی همان زمانی که حضرت امام هنوز به صورت مرجعیت رسمی نبود اما یکی از فق‌های برجسته کشور شده بود.»

پی‌نوشت: برگرفته از کتاب «نهضت عاشورا و تأثیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن بر جامعه ایرانی». مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

رنگ و بوی ضد استکباری عزاداری‌های ماه محرم پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیشتر بخوانید »

مقدمات راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۵۷ چگونه برنامه ریزی شد؟

نحوه سازماندهی مردم انقلابی توسط روحانیون در راهپیمایی محرم ۱۳۵۷


مقدمات راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۵۷ چگونه برنامه ریزی شد؟به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، همراه شدن نهضت اسلامی با مناسبت‌های مذهبی، نقش مهمی در روند پیروزی انقلاب اسلامی داشت. یکی از این مناسبت‌ها محرم و صفر سال ۵۷ بود که با طرح و برنامه‌ریزی روحانیون و انقلابیون از ماه‌های پیش، ضمن برگزاری مجالس عزاداری، راهپیمایی عظیمی علیه رژیم پهلوی صورت پذیرفت، این راهپیمایی همچنین موجب ترس و واهمه هرچه بیشتر رژیم و عوامل آن شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر مهدوی خراسانی یکی از روحانیون انقلابی و وعاظ پیشگام در مبارزه با رژیم پهلوی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است ماجرای راهپیمایی روز‌های تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ را چنین روایت می‌کند:

«جامعه‌ روحانیت مبارز تهران به هشت منطقه و یک هسته مرکزی تقسیم شده بود. تقریباً یکی دو ماه مانده بود به محرم که ما برنامه‌ها را شروع کردیم که محرم امسال چه بکنیم. بنده در منطقه شرق بودم. آیت‌الله مهدوی کنی، آیت‌الله عمید زنجانی، آیت‌الله امامی کاشانی، آیت‌الله تهرانی، حجت‌الاسلام شهید مقدسیان، حجت‌الاسلام طاهری اصفهانی، حجت‌الاسلام موحدی اصفهانی، حجت‌الاسلام الهی قمشه‌ای، حجت‌الاسلام شهید محلاتی، حجت‌الاسلام لاهوتی و عده دیگری در منطقه شرق فعالیت می‌کردند.

با مسئولین مساجد و ائمه جماعات هماهنگ شده بود تا روز تاسوعا با جمعیت مساجد حرکت کنند و فلان جا به هم ملحق شوند و اینکه در هر نقطه‌ای چه شعار‌هایی بدهند.

در آن جلسات در همه زمینه‌ها برنامه‌هایی داشتیم و تحلیل می‌کردیم که شرایط زمان چگونه است و ما باید چگونه باشیم. مثلاً آیا به حالت تهاجم برویم یا خیلی آهسته حرکت کنیم که زمینه برای مرحله بعدی آماده شود و بعد به یک جمع‌بندی می‌رسیدیم. در همه مناطق همین گونه عمل می‌کردند. نهایتاً همه این گزارش‌ها جمع می‌شد و رابط که آیت‌الله مهدوی‌کنی و حجت‌الاسلام شهید محلاتی بودند این جمع‌بندی را به مرکز می‌بردند که باز آنجا هم استاد شهید مطهری، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، شهید دکتر باهنر، شهید دکتر مفتح، شهید دکتر بهشتی، مرحوم آیت‌الله ملکی از شمیران، آیت‌الله موسوی اردبیلی، حجت‌الاسلام ایروانی و آیت‌الله سید علی غیوری در مرکز، تمام گزارش‌هایی که از مناطق می‌آمد را جمع‌بندی می‌کردند و بعد روی آن تصمیم نهایی گرفته می‌شد. یکی از مهمترین نتایج این جلسات، برنامه‌ریزی برای راهپیمایی تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ بود.

با این برنامه‌ریزی آن راهپیمایی عظیم به راه افتاد و کمر رژیم شاه را شکست. حتی می‌گفتند: آن روز شاه با هلی‌کوپتر از بالا جمعیت را دیده و همان جا گفته بود کار ما دیگر تمام است.

یکی دو ماه قبل از محرم ما مرتب برنامه و جلسه داشتیم و اصلاً رژیم متوجه این جلسات نبود. خلق‌الله خیال می‌کردند آن راهپیمایی همین‌طور اتفاقی به راه افتاده است. غافل از آنکه یکی دو ماه روی این راهپیمایی برنامه‌ریزی شده بود.

با مسئولین مساجد و ائمه جماعات هماهنگ شده بود تا روز تاسوعا با جمعیت مساجد حرکت کنند و فلان‌جا به هم ملحق شوند و اینکه در هر نقطه‌ای چه شعار‌هایی بدهند. در جلسات مخفی جامعه روحانیت به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بنا باشد مردم به حال خودشان رها شوند قیام جسته و گریخته‌ای مردم باعث شهید شدن عده‌ای می‌شود و تأثیری هم ندارد؛ لذا آخرین نظریه این شد که نگذاریم مردم متفرق شوند و طوری برنامه‌ریزی کنیم که از یک نقطه‌ای راهپیمایی شروع شود و تمام جمعیت به طرف میدان آزادی حرکت کنند.

همان روز راهپیمایی، حجت‌الاسلام ناطق نوری را دیدم که به هر گروه که می‌رسید شعار‌های نوتر و جدیدتری را می‌گفت و این‌ها را به حرکت در می‌آورد و جلوتر می‌آمد و با یک نظم و حالت خاص افراد را دسته‌بندی می‌کرد.

نحوه صدور اعلامیه راهپیمایی محرم سال ۱۳۵۷

برنامه‌های جامعه روحانیت مبارز در تهران برای محرم آن سال بسیار مفصل بود. در طول راهپیمایی اعلامیه صادر شده توسط جامعه روحانیت مبارز نیز بین مردم توزیع شد و یکی از اعلامیه‌های مهم صادر شده در طول انقلاب، همان اعلامیه‌ای بود که نقش عظیمی در به حرکت درآوردن مردم داشت.

اعلامیه‌ای هم که تهیه شده بود، خیلی خطرناک بود و آن اعلامیه را همه امضا کردیم. هماهنگ کرده بودیم که نگذاریم هدایت راهپیمایی و شعار دادن به دست ساواکی‌ها بیفتد و اگر کسی آمد و خواست شعاری غیر از آن چیزی که در نظر گرفتیم، بدهد و بخواهد شلوغ کند، جلویش را بگیریم. مردم هم از ما به احترام لباس روحانیت پشتیبانی می‌کردند و شعار‌ها به همان ترتیبی داده می‌شد که برنامه‌ریزی کرده بودیم.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

نحوه سازماندهی مردم انقلابی توسط روحانیون در راهپیمایی محرم ۱۳۵۷ بیشتر بخوانید »

طواف خونین در قربانگاه عشق

حج سال ۶۶ چگونه قربانگاه مهمانان خدا شد؟


طواف خونین در قربانگاه عشقبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز ۹ مرداد ۱۳۶۶ شمسی، مراسم برائت از مشرکین در مکه مکرمه توسط دولت سعودی به خاک و خون کشیده شد و در این میان عده‌ای از حجاج ایرانی به شهادت رسیدند. روزنامه جمهوری اسلامی در ۱۹ شهریور ۱۳۶۶ به مناسبت اربعین شهدای جمعه خونین مکه، روایت یکی از شاهدان عینی را در قالب دل‌نوشته‌ای منتشر کرد.

راوی در این یادداشت چنین نقل می‌کند: «ساعت دو بعد از ظهر روز ششم ذی‌الحجه به سوی میدان «معابده» پیش می‌روم. جابجایی مکرر خودرو‌های مملو از کماندو‌های مسلح، همراه آژیر ممتد و دلخراش ماشین‌های پلیس، در شارع مسجدالحرام، با رنگ و لعاب غربی به ویژه آمریکایی‌اش، مرا به یاد پیل سواران سپاه ابرهه می‌اندازد و خاطره‌ ساز و برگ لشکر ابوسفیان را که در برابر سپاه «ابرهه» جهت نابودی کلمه «لا اله‌ الا‌ الله» صف آرائی می‌کردند را در ذهنم زنده می‌کند. از خود می‌پرسم آیا این‌ها می‌خواهند به جبهه اسرائیل بتازند که اینگونه غرق در سلاح گشته‌اند؟ و قدرتشان را به رخ می‌کشند؟

خیل یکتاپرستان را می‌بینی که گروه گروه با در دست داشتن پلاکاردهایی با شعار‌های «الموت لامریکا»، «الموت لاسرائیل» و تصاویری از امام با فریاد «الله‌ اکبر» و «لا‌ اله‌ الا الله» از هر سو به طرف میدان معابده نقطه شروع راهپیمایی در حرکتند.

شماری از حجاج که بازوبند قرمز انتظامات بر دست دارند، با کشیدن صفی ممتد از میدان معابده تا پل حجون در دو طرف خیابان، شکوه و نظم خاصی به مراسم می‌بخشند. عده‌ای نیز با بازوبند سبز که کلمه «سقایة‌الحاج» حج به چشم می‌خورد با کتری‌های آب سرد گلوی خشکیده از فریاد برائت از مشرکین حاجیان را تازه می‌کنند و به یاد مولایشان حسین (علیه‌السلام) زوار تشنه‌لب ایرانی یا غیر ایرانی را سیراب می‌سازد.

نشاط کسب رضای خدا با اعلام برائت از مشرکین سختی گرمای هوا را در خود ذوب می‌کند. از روی پل شکوه و عظمت خیل موحدین نمایان‌تر و مجذوب‌تر است. پشت‌ بام‌های اماکن و ساختمان‌های دولتی در طول مسیر مملو از افراد غیر نظامی سعودی و گاهاً در کنار آن‌ها دوربین‌های فیلمبرداری نیز دیده می‌شود.

در ادامه مسیر هنگامی که ابتدای جمعیت به مسجد جن می‌رسد، ازدحام بیشتری ایجاد می‌شود و کماندو‌های سعودی تقاطع شارع مسجدالحرام را با استقرار ماشین‌ها در وسط خیابان و کشیدن دیواری از سپرهایشان مسدود کرده‌اند.

در این لحظات در کنار پلیس قرار می‌گیرم و منتظر هستم تا پلیس، چون سال گذشته بر روی این جمعیت عظیم که حتی پس از خاتمه دادن به تظاهرات می‌بایست جهت متفرق شدن به سمتی برود راهی باز کند ولی برخلاف انتظار به محض نزدیک شدن صف پیشین تظاهرات که متشکل از برادران انتظامات است به ناگاه افراد پلیس با علامت افسر سعودی همزمان باتوم‌های چوبی شان را بالا برده و به سر مردم فرود می‌آوردند.

هیچکس انتظار چنین صحنه‌ای را ندارد. من ابتدا تصور می‌کردم که این درگیری همچون سال‌های قبل، مقطعی و کوتاه خواهد بود ولی هجوم گروه دیگری از پلیس مستقر در نزدیکی تقاطع که توسط بیسیم همان افسر فراخوانده می‌شوند وضع را وخیم‌تر می‌کند.

از آنجایی که هیچکس آمادگی مقابله با پلیس را ندارد به ناچار علی‌رغم فشار سیل عظیم جمعیت که از حمله پلیس بی‌اطلاع هستند به سمت جلو، مردم سعی می‌کنند بر خلاف جهت راهپیمایی برگردند. به ناگاه ازدحام عجیب و خطرناکی درست در مقابل مسجد جن ایجاد می‌شود. فریاد‌های «الله‌ اکبر» در فضای حرم امن‌ الهی طنین‌انداز است و لابلای فریاد‌های «الله‌ اکبر» این صدا به گوش می‌رسد: درگیر نشوید… برگردید… خونسرد باشید… مواظب خواهر‌ها باشید… برادر‌ها نروید عقب، بایستید.

به دلیل عدم آمادگی مردم و عدم انتظار به وجود آمدن این صحنه، هیچ‌ کس قدرت تصمیم‌گیری ندارد و گاه نظر افرادی که فریاد می‌کشند متفاوت است. درست در همین لحظه فاجعه دردناک آغاز می‌شود.

عمال شخصی سعودی که در طبقات پارکینگ چند طبقه مقابل مسجد جن از قبل مهیا شده‌اند شروع می‌کنند به پرتاب سنگ‌های بزرگ، چوب، آهن، کولر و هر وسیله سنگین دیگر بر سر جمعیت بی‌دفاع. اینک برای من مسلّم شد که هدف این‌ها متفرق کردن مردم با ایجاد رعب و وحشت نیست بلکه هدف کشتن مردم آن هم با فجیع‌ترین وضع است. چراکه هر سنگی که از طبقه ششم پایین پرت می‌شود بر اثر ازدحام غیر قابل وصف جمعیت حداقل سه یا چهار نفر را به شدیدترین وجه مجروح یا حتی شهید می‌کند.

باتوم‌های پلیس بر سر هر کسی که فرود می‌آید بلااستثنا خون فوران می‌کند و جامه‌ای سفید را گلرنگ می‌سازد و غرق در خون می‌کند.

در همان لحظات اول ماکت قدس در زیر ضربات باتوم پلیس از هم می‌پاشد. فشار جمعیت ما را به سمت راست خیابان که خواهران هستند می‌برد، چند لحظه‌ای از آغاز هجوم ددمنشانه پلیس سعودی نگذشته است که صدای شلیک گلوله شنیده می‌شود و دیدن افرادی که بر اثر اصابت گلوله به سرشان، در خون پاک و مطهرشان می‌غلطند، این تصور شاید تیر‌های هوایی باشد را از ذهنم می‌زداید.

در این بین ناگهان می‌بینم که هجوم وحشیانه پلیس در سمت چپ خیابان برادر‌ها را به عقب می‌راند ولی علی‌رغم ضربات شدید پلیس وحشی سعودی در سمت راست خیابان، این جمعیت انبوه قادر به حرکت نیست ولی هر لحظه فشرده‌تر می‌شود. فشار و ازدحام به حدی است که تنفس را به سختی ممکن می‌سازد.

اطرافیانم که غالباً افراد پیر یا مسن هستند از فرط فشار و سختی تنفس، رنگ چهره‌هایشان رو به کبودی است و توان تکلم را از دست داده‌اند. سخت متحیر می‌شوم و وقتی می‌‎بینم جلوی جمعیت خالی است ولی هیچ‌ کس حرکت نمی‌کند، تصور می‌کنم مانعی در وسط خیابان و در جلوی مردم انداخته‌اند.

با سختی زیاد خودم را از لابلای جمعیت بیرون می‌کشم تا به گمان خود با کمک چند نفر دیگر از برادران مانع را برداریم و جان چندین نفر را از دست پلیس وحشی سعودی که با باتوم بر فرق مردم می‌کوبید و پیکر‌های نحیفشان را لگد مال می‌کرد و همین گونه از زیر باران بطری شکسته و سنگ‌های سنگینی که توسط ایادی رژیم از بالا پرت می‌شود، نجات دهیم؛ اما وقتی در مقابل این جمعیت راکد و در هم قرار می‌گیرم، منظره‌ای بس دلخراش می‌بینم که کلامم از بیان چگونگی‌اش و عمق فاجعه در می‌ماند.

انبوهی از خواهران بویژه پیرزنان را می‌بینم که روی هم انباشته شده‌اند و مانعی در جلوی جمعیت شده‌اند. نفرات زیرین تماما جان به جان آفرین تسلیم کرده‌اند و نفرات بالاتر، شاید نفس‌های آخر خود را می‌کشند و تنها بانگ‌های مظلومانه خویش و بعضی با دراز کردن دستان بی‌رمق خویش استمداد می‌طلبند.

بی‌درنگ سعی می‌کنیم با کمک برادران دیگر، یکی یکی آن‌ها را از زیر انبوه جمعیت بیرون بکشیم، ولی جز چند مورد تلاشمان بی‌نتیجه ماند. با هجوم پلیس آن عده که رمقی در بدن دارند به عقب می‌روند اما متاسفانه اجسادی مطهر، همچنان بر روی هم باقی می‌مانند.

در سمت راست خیابان عده‌ای از جانبازان در همان لحظات اول از روی چرخ‌ها می‌افتند و چماق‌های پلیس وحشیانه بر سر و روی آنان فرود می‌آید. عده‌ای با جدیت می‌کوشند مجروحین و مصدومین را بر روی دست یا روی پلاکاردهائی که در دست مردم بود به عقب برسانند. صفیر گلوله لحظه‌ای قطع نمی‌شود.

من تلاشم این است که پیرمردان و افراد ناتوان مصدوم را به عقب هدایت کنم. پیرزنی فرتوت را می‌بینم که خون از سرش جاری است و نیمی از صورتش را خون پوشانده و بر روی پیراهنش راه باز کرده است. به سمت او می‌روم تا به او کمک کنم ولی قبل از اینکه کاری برای او انجام دهم جمله‌ای به من می‌گوید که حقیقتاً تبلور ایمان و شجاعت شیرزنان اسلام است. او نفس زنان اما مصمم می‌گوید: «من عقب نمی‌روم. جوان‌هایمان دارند شهید می‌شوند من کجا بروم!»

هجوم پلیس مردم را از زیر پل حجون به سمت بالای پل حجون (به طرف میدان معابده) به عقب می‌راند. ناگهان در مقابل چند ساختمان جدیدالاحداث در کنار قبرستان ابی‌طالب که فلسطینی‌ها و اردنی‌ها در آن مستقر هستند مجدداً ازدحام سختی پدید می‌آید. پلیس از طرف دیگر یعنی میدان معابده به مردم یورش برده است و آن‌ها را به طرف پایین می‌راند. جمعیت باقی‌مانده از دو طرف در محاصره است. هیچ راهی وجود ندارد و درب تمام ساختمان‌ها بسته است اما ساکنین همه از پنجره‌های طبقات بالا ناظر جنایات پلیس سعودی هستند.

هوا کاملاً تاریک شده است و اجساد زیادی نیز بر کف خیابان افتاده‌اند. حال که مردم از دو طرف در محاصره شدید هستند، پلیس سعودی به اشاره و علامت از مردم می‌خواهد که بنشینند و جمعیت به تصور خاتمه دادن به جنایات هولناک وحشیانه آنان می‌نشینند.

وقتی همه نشستند ناگهان بی‌رحمانه اقدام به پرتاب گاز خفه کننده به میان مردم می‌کنند. در جاهایی که ازدحام زیاد است بلااستثنا چند نفری بر اثر گاز شهید شده یا حداقل دچار تنگی نفس می‌شوند. در این شرایط سخت ناگهان درب ساختمان اردنی‌ها و فلسطینی‌ها بر روی مردم باز می‌شود. تعداد زیادی از خواهران و مجروحین به داخل ساختمان‌ها می‌روند اما وقتی پلیس متوجه وجود ایرانی‌ها در داخل ساختمان‌ها می‌شود برق آن را قطع می‌کند طوری که گرمای زیاد و تاریکی مشکلات زیادی را بوجود می‌آورد.

پلیس همچنان اعمال ددمنشانه خود را ادامه می‌دهد و تعداد دیگری را شهید یا مجروح می‌سازد. پشت سر پلیس تعداد زیادی از مامورین امنیتی و اراذل اوباش جیره‌خوار آل سعود در لباس شخصی با چوب و سنگ به مردم حمله می‌کنند.

درگیری و ضرب وشتم تا لحظاتی قبل از نماز عشاء ادامه دارد، در این زمان با مصدوم و دستگیر کردن آخرین نفرات، حمله مغول و اعمال امریکا با عرض تبریک به یکدیگر و حتی مصافحه و معانقه به پایان می‌رسد در حالیکه خیابان پوشیده از خون و مملو از اشیاء به جای مانده از مردم، چادر‌های غرق به خون و پیکر پاک شهدا و حتی مجروحین است، درحالیکه در گوشه و کنار هنوز اراذل و اوباش و عمال پلیس به ضرب و شتم ایرانیانی که از مهلکه جان سالم بدر برده‌اند، مشغول هستند.

صحنه غمبار و پر دردی است. پیکر‌های پاک و مطهر عزیزانی که برای انجام وظیفه دینی خود یعنی اعلام برائت از مشرکین، در کنار حرم امن الهی توسط مدعیان کلیدداری کعبه به شهادت رسیده‌اند، کف خیابان روی سجاده‌ای از خون افتاده است اما آرامش و سکوتشان در گوش هر مسلم و بیدار دلی تا ابد فریادی پرخروش خواهد بود.

ساعتی بعد از حرم خدا مسجدالحرام به سوی میدان معابده می‌روم و با شگفتی تمام می‌بینم که نوکران پست آمریکا تمام آثار جنایات بی‌سابقه خویش را از بین برده‌اند، همه اجساد و مجروحین را برده و وسائل به جای مانده از مردم را جمع کرده و خیابان را تا پل حجون تمیز کرده‌اند اما خون‌های زیادی در طول این مسیر بر کف خیابان و پیاده‌رو و در و دیوار نقش بسته است که تا ابد مظلومیت شهدا را فریاد خواهد کشید.

از پل حجون به بعد، به جز بردن اجساد و مجروحین، صحنه دست نخورده باقی مانده است، کفش‌ها و چادر‌های غرق به خون، قمقمه‌های شکسته، قلوه‌سنگ‌ها، بطری‌های شکسته تمامی سطح خیابان را پوشانده است.

خون‌های پاشیده بر در و دیوار و نقش بسته بر کف خیابان حاکی از عمق جنایت آل سعود است. زیر چتر سیاه شب با خود می‌اندیشم خدایا اینجا میدان جنگ است یا نقطه‌ای از محدوده حرم امن‌الهی در جوار خانه‌ات؟ اینجا خیابانی در مکه است؟ یا مسلخ منی؟

امسال حاجیان را ذبح گوسفند در راه خدا کافی نبود، چراکه خود را به مسلخ و مذبح عشق آوردند و خود را به جای هدیه تقدیم خدا کردند.

امسال کعبه را به جای عطر و گلاب با خون شستشو دادند. به امید آنروز که خدا خود انتقام خون مهمانانش را بستاند.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

حج سال ۶۶ چگونه قربانگاه مهمانان خدا شد؟ بیشتر بخوانید »

طرح رجوی برای غارت و تجاوز در ایران پس از عملیات فروغ جاویدان

آرزوی خام «رجوی» برای غارت و تجاوز در ایران پس از تصرف ایران


طرح رجوی برای غارت و تجاوز در ایران پس از عملیات فروغ جاویدانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جنایت‌های منافقین در دهه ۶۰ بار دیگر در عملیات فروغ جاویدان نمایان شد. کشتار مردم در شهر‌های تصرف شده حتی مجروحان و بیماران در اسلام‌آباد، نمایی از خوی جنایتکارانه رجویست‌ها داشت اما این تمام ماجرا نبود و در صورت پیروزی عملیات طرح‌های وحشتناک‌تری هم در دستور کار بود.

سید حجت سید اسماعیلی از اعضای سابق مجاهدین خلق که تجربه ۲۷ سال حضور در فرقه رجوی را دارد در خاطرات خود اظهار داشت: «پل پوت یک سیاست‌مدار کامبوجی بود که جنبش خمر سرخ به رهبری او از ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ بر کامبوج حکم راند. در مدت چهار سال حکومت خمر‌های سرخ، دو میلیون نفر از جمعیت هشت میلیون نفری کامبوج را در کشتزار‌های مرگ در گودال‌هایی که در زمین حفر کرده بودند، به رگبار بسته و سپس همانجا به خاک می‌سپردند.

دامنه جنایات خمر‌ها به حدی بود که گزارش‌ها، نسل‌کشی در این کشور را تأیید کردند. خانه‌های مردم آتش زده شد. اموال آن‌ها به غارت رفت و صد‌ها هزار نفر بدون آن‌که گناهی کرده باشند، کشته شدند نظامیان سابق شقه‌شقه شدند. روحانیون، کارمندان دولت، روشنفکران، اساتید دانشگاه و کسبه و هیچ‌کس و هیچ طبقه‌ای مشمول عفو قرار نگرفت.

رجوی هم در طراحی عملیات فروغ جاویدان و وقتی نیرو‌ها را در دوم مرداد سال ۱۳۶۷ در قرارگاه اشرف برای حمله به ایران توجیه می‌کرد و من هم شخصا در این نشست حضور داشتم گفت: وقتی تهران را تسخیر کردید تا ۴۸ ساعت با شما کاری ندارم هر کاری خواستید بکنید بعدا من آمده و عفو عمومی خواهم داد.»

منبع: کتاب «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط»، سید حجت سیداسماعیلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

آرزوی خام «رجوی» برای غارت و تجاوز در ایران پس از تصرف ایران بیشتر بخوانید »

گزارش ساواک از فعالیت‌های آیت‌الله مصطفی خمینی در ایام حج

گزارش ساواک از فعالیت‌های آیت‌الله مصطفی خمینی در ایام حج


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در دوران مبارزات اسلامی ایام حج فرصت ویژه‌ای برای ساماندهی مبارزه، هماهنگی با انقلابیون و برنامه‌ریزی برای گسترش نهضت محسوب می‌شد. در سال ۱۳۴۴ آیت‌الله مصطفی خمینی (پسر امام خمینی (ره)) از سوی امام ماموریت داشت تا در ایام حج ضمن ارتباط‌گیری با انقلابیون، مسیر مبارزه را نیز برای آنان ترسیم کند.

در اسفند ۱۳۴۴ ساواک در گزارشی با امضای ناصر مقدم دستور داد تا فعالیت‌های وی در مناسک حج تحت کنترل قرار گیرند. در این سند آمده است:

گزارش ساواک از فعالیت‌های آیت‌الله مصطفی خمینی در ایام حج

«درباره: سید مصطفی مصطفوی خمینی فرزند آیت‌الله خمینی

طبق اطلاع، نامبرده بالا که فعلا مقیم عراق است در سال جاری جهت انجام مناسک حج به عربستان سعودی عزیمت خواهد کرد. با توجه به اینکه امکان دارد در کشور مزبور مبادرت به فعالیت‌هایی علیه مصالح کشور شاهنشاهی بکند؛ لذا با ایفاد دو قطه عکس مشارالیه به پیوست، خواهشمند است دستور فرمائید به نمایندگی آن اداره در کشور عربستان سعودی اعلام شود که اعمال و رفتار شخص مورد بحث و همراهان وی را به نحو مقتضی تحت نظر قرار داده و نتیجه را به این اداره کل اعلام فرمایند.»

گزارش ساواک از فعالیت‌های آیت‌الله مصطفی خمینی در ایام حج

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

گزارش ساواک از فعالیت‌های آیت‌الله مصطفی خمینی در ایام حج بیشتر بخوانید »