مسعود خدابنده

حادثه کاخ دادگستری چه اهداف پنهانی دارد؟ / ترورهایی که پیشکش به ترامپ شده است!

حادثه کاخ دادگستری چه اهداف پنهانی دارد؟ / ترورهایی که پیشکش به ترامپ شده است!



تحلیل گراف‌های شبکه‌های اجتماعی در نخستین ساعات پس از شهادت این دو قاضی شجاع و مبارز با تروریسم نشان می‌دهد که خط نفاق آلوده سازی ادراکی توسط رسانه‌های ضدانقلاب به‌ویژه بی‌بی‌سی فارسی بوده است.

سرویس سیاست مشرق- روز گذشته یک عامل نفوذی که در دیوان عالی اشتغال داشت با تیراندازی به سمت قضات سرشناس این دیوان، آن‌ها را به شهادت رسانده است. حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی رازینی و حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد مقیسه دو شهید این واقعه‌اند.

دقایقی پس‌ازاین ماجرا وب‌سایت گروهک تروریستی منافقین با انتشار خبر این ترور آن را به خود نسبت داده و مدعی شد که پشت ترورها، عوامل گروهک منافقین حضور دارند؛ البته این ادعا یکی از شگردهای تبلیغاتی تروریست‌ها بوده است. پیش‌ازاین داعش نیز عادت به آن داشت که حوادث مختلف در سراسر جهان را به خود مربوط دانسته و در سایت تروریستی اعماق مسوولیت همه حملات تروریستی را بر عهده می گرفت.

به نظر می‌رسد که منافقین نیز به شیوه داعش در تلاش است تا جنایت روی‌داده در تهران را به سود خود مصادره کنند تا به تشکیلاتی که روی آن خاک مرده پاشیده‌اند، تنفس مصنوعی بدهد.

البته انگیزه منافقین برای انتصاب ترورها به خود تنها معنای تشکیلاتی ندارد. در آخرین آکسیون نفاق در پاریس بخش سیاسی منافقین روی این موضوع تأکید کرده است که این گروهک باید در اتاق عملیات مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه نقشی برای خود پیدا کند. ازاین‌رو حادثه روی‌داده در محل کاخ دادگستری تهران فرصت مناسبی برای تروریست‌های آلبانی نشین بود تا آن را پیشکشی پیش از روی کارآمدن ترامپ معرفی کنند و امیدوار به پروژه های تیم جدید کاخ سفید باشند.

در روزهای اخیر برخی محافل ضد ایرانی در آمریکا در تدارک آن هستند تا با راه انداختن کارزاری بار دیگر خط فشار حداکثری به ایران را بالا بیاورند. منافقین در تحلیل‌های درون تشکیلاتی خود گمان به این موضوع دارد که دست گرفتن خط ترورها در ایران می‌تواند آن‌ها را به بازیگری مماس با ترامپ تبدیل کند؛ سفرهای اخیر مقامات سابق آمریکایی به مقر تروریستی منافقین نیز با همین انگیزه صورت گرفته است.

حادثه کاخ دادگستری چه اهداف پنهانی دارد؟ / ترورهایی که پیشکش به ترامپ شده است!

سرنوشت آن‌هایی که خود را فروختند!

منافقین پیش‌ازاین نیز نشان داده‌اند که می‌توانند در مزدوری برای بیگانه یک پله بالاتر از بقیه بازی کنند. ازجمله از تابستان سال ۱۳۵۹ که همکاری‌های مخفیانه سازمان منافقین با استخبارات عراق شدت گرفت و نقطه اوج آن مرداد سال ۱۳۶۰ بود که رجوی نفاق درونی سازمان را بیرونی کرد.

در سال ۶۱ رجوی با طارق عزیز که نایب نخست‌وزیر بود دیدار کرده و روابط اطلاعاتی و نظامی با عراق، «رسمیت تبلیغاتی» یافت.

مسعود جابانی عضو سابق سازمان منافقین که خود در عملیات نظامی داخل عراق، به‌شدت زخمی شده است، درباره نوع روابط سازمان و عراق چنین می‌نویسد:

کشور عراق، زمین و تدارکات و تجهیزات نظامی و لجستیکی و هزینه ارتش آزادی‌بخش مجاهدین را تأمین می‌کرد و در مقابل، مجاهدین اطلاعات جبهه‌ها و تحرکات نظامی ایران و شنود بی‌سیم ارتش ایران را به دولت عراق می‌داد… این عراق بود که کاملاً سازمان را در خدمت خود گرفته بود.

محمدحسین سبحانی از مسئولان اسبق اطلاعاتی و امنیتی سازمان درباره نحوه هماهنگی عراق و سازمان در زمینهٔ کسب اطلاعات می‌نویسد:

استخبارات عراق از طریق مهدی ابریشمچی، «پرسش‌های اطلاعاتی» موردنیاز ارتش عراق را در مورد شناسایی محل پل‌ها، تأسیسات آب و برق، کارخانه‌ها و مراکز اقتصادی و نظامی ایران را به مسعود رجوی می‌داد و سپس رهبری سازمان نیازهای اطلاعاتی «استخبارات» عراق را به «ستاد اطلاعات» سازمان ارجاع می‌داد. «ستاد اطلاعات» نیز بعد از کار اطلاعاتی بر روی سؤالات، اقدام به تهیه پاسخ‌های آن می‌کرد.

حادثه کاخ دادگستری چه اهداف پنهانی دارد؟ / ترورهایی که پیشکش به ترامپ شده است!

به نوشته سبحانی، «مسئولیت» ستاد اطلاعات [منافقین] را مهدی افتخاری، هادی روشن روانی، مهدی براعی، مسعود خدابنده، حمید باطبی، زهره حسنی برعهده داشته‌اند، در «ستاد اطلاعات» جمع‌آوری اطلاعات نظامی برای عملیات نظامی و تروریستی موردنظر بود.

در این ستاد «شبکه شنود» وجود داشت که یکی از منابع جاسوسی و کسب اطلاعات برای رژیم صدام حسین بود و شبکه‌های بی‌سیمی و مخابراتی ایران را در جبهه‌های جنگ مانیتور و شنود می‌کرد. اعضای سازمان در این بخش پیام‌های رمز فرماندهان ارتش و سپاه را به دلیل آشنایی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، با رمزگشایی کشف می‌کردند. سپس مسئول «ستاد اطلاعات» پیام‌های کشف‌شده را به مهدی ابریشمچی و نهایتاً در اختیار ارتش صدام حسین قرار می‌داد. در سال ۱۳۶۶ مسئولیت این بخش با محسن سیاه کلاه از اعضای مرکزیت سازمان بود.

مهدی خوشحال عضو سابق سازمان منافقین با استناد به اسناد و مدارکی که از همکاری‌های اطلاعاتی سازمان و عراق در اروپا منتشرشده است می‌نویسد:

مجاهدین خلق (منافقین) نه‌تنها به‌راحتی آب خوردن اطلاعات سری کشورشان را در اختیار عراقی‌ها قرار می‌دادند، بلکه رهبرشان برای خوش‌رقصی نزد افسران اطلاعاتی عراق، نه‌تنها ایرانی بودنش را منکر می‌شد، بلکه صریحاً وطن خود را «عراق» و خون خود را هم «عراقی» می‌خواند.

جمشید طهماسبی یکی دیگر از جداشدگان سازمان چنین نوشته است:

مجاهدین خلق (منافقین) تبدیل به عوامل نفوذی ارتش عراق و حزب بعث در ایران شدند، با «خلوص» و «اخلاص» به نفع ارتش عراق و رژیم صدام حسین جاسوسی کردند.

به نوشته اعضا و مسئولان جداشده سازمان، علاوه بر روش‌های مرسوم کسب اطلاعات، سازمان از ارتباطات خانوادگی اعضا و هواداران نیز در بسیاری اوقات بدون اطلاع و موافقت آنان، بهره‌برداری نموده و اطلاعات محرمانه نظامی را از داخل کشور گردآوری کرده و به رژیم صدام انتقال می‌داد.

مجموع دست‌نویس‌ها، خاطرات و اعترافات برخی از عناصر، اعضا و نیروهای سابق منافقین نشان می‌دهد که این تشکیلات تروریستی در خودفروشی به بیگانه حتی در درونی‌ترین لایه نیز رقابت دارد، برای همین مصادره ترور تهران به خود را امری بدیهی دانسته و معتقد است که باید در رقابت میان ضدانقلاب خود را متمایز از سایر گروهک‌ها به ترامپ نشان دهد.

هدف منافقین از چنین اقدامی گرفتن امتیاز بیشتر از آمریکایی‌ها است، معامله‌ای که پیش‌ازاین با صدام نیز کرده‌اند. در اسناد افشاشده پس از سقوط صدام که بین عباس داوری و افسران سرویس اطلاعاتی عراق برگزارشده، چنین آمده است:

در خصوص درخواست‌های قبلی ازجمله درخواست ۱۰۰ دستگاه خودرو ما ازنظر اداری با این درخواست شما موافقت داریم فقط پی گیری در خصوص کسب موافقت ادارات دیگر است که در حال پی گیری هست. می‌دانید که ورود خودرو نیاز به اخذ مجوز از مبادی ذی‌ربط دارد که با توجه به ورود کالاهای خارجی اخذ مجوز ضروری است مانند معاملات سابق، ۲۸ خودرو از داخل عراق خریداری می‌شود و ۷۲ دستگاه از خارج خریداری خواهد شد.

حادثه کاخ دادگستری چه اهداف پنهانی دارد؟ / ترورهایی که پیشکش به ترامپ شده است!

تحلیل گراف‌ها درباره ترورها چه می‌گوید؟

بررسی‌ها نشان می‌دهد که ماجرای خونین روز گذشته بدون ارتباط تشکیلاتی با این گروهک، تنها موقعیتی برای بروز بیرونی این تروریست‌های ساکن در کمپ تروریستی اشرف ۳ بوده و نفاق در این ماجرا با مدل «ترورهای ترکیبی» متکی به ابزارهای رسانه‌ای خود را آشکارسازی کرده است.

همچنین در این ماجرا روشن‌شده است که گام بعدی تحرکات با امتداد از «ترورهای اجتماعی» پیش خواهد رفت. در این حادثه، قوه ادراکی عمومی زیر بار سنگین‌ترین حجم از تبلیغات مسموم قرارگرفته تا جای جلاد و شهید عوض شود.

تحلیل گراف‌های شبکه‌های اجتماعی در نخستین ساعات پس از شهادت این دو قاضی شجاع و مبارز با تروریسم نشان می‌دهد که خط نفاق، آلوده سازی ادراکی توسط رسانه‌های ضدانقلاب به‌ویژه بی‌بی‌سی فارسی بوده است.

همچنین تحقیقات موجود نشان می‌دهد که مدل ترورهای صوت گرفته بیش از آنکه به مدل عملیاتی عامل هوشمند وابسته باشد چیزی شبیه حادثه روی‌داده در ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ در بابلسر دارد، تغییر در صورت‌مسئله ماجرا، دست‌های در داخل و خارج از کشور دارد!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حادثه کاخ دادگستری چه اهداف پنهانی دارد؟ / ترورهایی که پیشکش به ترامپ شده است! بیشتر بخوانید »

زمینه‌های بروز فاجعه هفتم تیر

زمینه‌های بروز فاجعه هفتم تیر



زمانی که سازمان منافقین با عزل بنی‌صدر احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و کسب قدرت از طریق سیاسی مقدور نیست، به بهانه‌ای واهی اعلان جنگ مسلحانه داده، فعالیت‌های تروریستی خود را آغاز کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: منافقین که از حمایت مردمی برخوردار نبودند، مشی نفوذ در نهادهای مختلفی مانند دادگاه‌های انقلاب، اداره دوم ارتش، دفتر نخست‌وزیری، کمیته‌ها، سپاه پاسداران، حزب جمهوری اسلامی و دفتر رئیس‌جمهور را در پیش گرفتند. نفوذی‌های این سازمان از جمله محمدجواد قدیری، محمدرضا کلاهی، مسعود کشمیری و محمدکاظم افجه‌ای به تدریج توانستند به مراکز حساسی همچون حزب جمهوری اسلامی و شورای امنیت کشور راه یابند و در دوران ترورها صدماتی جبران ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی وارد نمایند. علاوه بر آن، سازمان مجاهدین خلق که از حمایت مردمی برخوردار نبود، نه تنها در برابر دستور خلع سلاح صادره از سوی امام، مقاومت کرد، بلکه به تجهیز تسلیحاتی خود از همه راه‌ها پرداخت.

نخست‌وزیر رجایی درباره‌ی اقدامات سازمان مجاهدین خلق گفت: “سازمان از هر فرصتی استفاده می‌کرد که دست کم سه چیز را برای خودش آماده بکند. یکی از آنها اسلحه بود، به محض اینکه مردم ما در انقلاب پیروز شدند، این‌ها به انواع وسایل متوسل می‌شدند …

برای روزی که در نظر داشتند، بعد از جمع‌آوری اسلحه، شروع کردند به جمع‌آوری امکانات مالی و تدارکاتی، از بردن ماشین‌ها گرفته تا بردن پول‌های نقد و اسناد و تصرف اماکن که مدت‌ها طول کشید تا مردم توانستند این اماکن را که آنها به زور گرفته بودند از آنها پس بگیرند. به موازات این دو کار، چیزی که برای همه ما تعجب‌آور باشد، اینها شروع کردند به شناسایی شخصیت‌هایی که ممکن است در آینده‌ی این انقلاب نقش داشته باشند.”

«ابراهیم خدابنده» از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، در این خصوص گفت: “رجوی یک بار در صحبت‌هایش گفت: «زمانی که انقلاب شد، همه سازمان‌ها و گروه‌ها دنبال تشکیل حزب و کار سیاسی رفتند اما ما عاقل بودیم و از همان ابتدا رفتیم دنبال جمع‌آوری سلاح، تشکیلات نظامی و فرستادن نفوذی.» فردای انقلاب، کار اصلی سازمان، فرستادن نفوذی بود؛ سازمان هر کسی را که جذب می‌کرد، مثلا مانند کلاهی یا کشمیری، بلافاصله آن‌ها را برای نفوذ مامور می‌کرد. بعضی‌ها هم سرِ پستی که بودند، آن‌ها را جذب می‌کرد، مانند سرهنگ بهزاد معزی؛ این شخص در نیروی هوایی بود، خلبان شاه بود؛ به ایران بازگشت و سازمان او را جذب کرد یا خیلی افراد دیگر. رجوی می‌گفت این نفوذی‌های ما هر جا توانستند تأثیر گذاشتند مانند دفتر بنی‌صدر و هر جا نتوانستند تأثیر بگذارند، آنجا را منفجر کردند، مانند حزب جمهوری اسلامی.”

«رضا کیوان‌نژاد» از اعضای سازمان مجاهدین خلق، درباره هدف سازمان از تجهیز و ذخیره سلاح گفت: «با اوج‌گیری و حاد شدن کامل جریانات در روزهای پیروزی انقلاب، خط سرقت سلاح و مهمات به وسیله افراد سازمان پیاده گردید. این خط عمدتاً به وسیله مرکزیت که آن موقع تشکیل شده بود از مسعود رجوی، موسی خیابانی، علی زرکش، مهدی ابریشمچی و عباس داوری بود… تحلیل این مسئله به وسیله مرکزیت این بود که از آنجا که رشد تضادهای دو جریان در نهایت به خشونت گراییده و با سلاح حل می‌شود، لذا باید برای این برخورد آماده گردید… سرقت سلاح و مهمات به وسیله گروهی به نام عملیات و تحت مسئولیت دو نفر از اعضای ارشد به نام‌های فاضل مصلحتی و حمید جلال‌زاده صورت می‌گرفت.»

سلاح‌های به غارت رفته، در خانه‌های اعضای سازمان یا در مکان‌های امن دیگر مخفی می‌شد. علاوه بر این، سازمان منافقین به دلیل کمک‌های مالی بنی‌صدر توانسته بود مقدار قابل توجهی سلاح از طریق واسطه‌های عراقی از راه کردستان وارد کند.

«احمدرضا کریمی»، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، درباره‌ی قصد قبلی سازمان برای ترور آیت‌الله بهشتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نوشته است: “نکته‌ی مهمی که در ارتباط با مسائل فوق نباید از نظر دور بماند،‌ اعترافی است که وحید [افراخته] در مورد شهید بهشتی دارد. در تک نویسی وحید برای تقی شهرام، ‌آخرین عبارت آن این است که شهرام و دار و دسته‌اش قصد داشتند در سال ۱۳۵۴، دکتر بهشتی را ترور کنند. (‌حتماً برای این احتمال که مخالفت و عدم حمایت روحانیون را ناشی از ایشان می‌دانستند.) این اعتراف را در سال۵۹،‌ من در پرونده تقی شهرام دیدم و متأسفانه روی آن کار نشد؛ بالاخره تروری که توسط مرکزیت سال ۵۴ سازمان طراحی شده بود، در ۷ تیر ۱۳۶۰، توسط مرکزیت سال ۶۰ سازمان به اجرا در آمد.”

«ابراهیم خدابنده» در این باره گفته است: “رجوی از زندان پیام داد و این [جریان مارکسیستی تقی شهرام] را محکوم کرد که نَه! این جریان اپورتونیستیِ چپ‌نما بوده و ما همچنان مسلمانیم و یک ۱۲ ماده‌ای از زندان بیرون داد، ماده ۱۰ آن می‌گوید: «تهدیدِ اصلیِ مبارزات ما جریان راست ارتجاعی است که ما با آن مبارزه می‌کنیم.» این همان حرف تقی شهرام بود یعنی مسعود رجوی در آن ۱۲ ماده هارت و پورت کرده که نخیر ما مسلمانیم و مارکسیست نیستیم اما اصل مطلب همان حرف تقی شهرام بود که می‌گفت تهدید اصلی، تهدید جریان انقلابی است؛ یعنی جریان مذهبی مشکل آن‌ها بود که شاخص اصلی‌اش شهید بهشتی بود. رجوی می‌گفت: «وقتی که من از زندان آزاد شدم، تمام سعی‌ام را کردم که نگذارم امام وارد ایران شود،» حتی به نزد آیت‌الله لاهوتی و افراد دیگری رفته بود که به امام خبر بدهید اینجا ما اطلاعات داریم، تهدید می‌شود، اینجا برسد ترور می‌شود.”

آیت‌الله بهشتی در ابتدای انقلاب به خاطر القائات منافقین و روزنامه‌های ضد انقلاب، همواره مورد تهمت و توهین بود. توطئه‌چینی برای عزل بنی‌صدر، آمریکایی و مدافع غرب بودن از جمله اتهاماتی بود که دکتر بهشتی صبورانه و مظلومانه با آن‌ها برخورد می‌کرد.

زمانی که سازمان با عزل بنی‌صدر احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و کسب قدرت از طریق سیاسی مقدور نیست، به بهانه‌ای واهی اعلان جنگ مسلحانه داده، فعالیت‌های تروریستی خود را آغاز کرد و اولین ضربه‌ی هولناک را با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسئولان طراز اول مملکت، از جمله دکتر بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور، وارد آورد.

سازمان مجاهدین خلق بر این گمان بود که آیت‌الله بهشتی بر روی امام خمینی نفوذ دارد و با کشتن او، نظام با مشکل جدی رو به رو خواهد شد. «مسعود خدابنده»، عضو جدا شده سازمان، در این باره گفته است:”متاسفانه اشتباه محاسبه مجاهدین در مقابله با حکومت نه از این نقطه شروع شده بود و نه به این نقطه پایان یافت. شروع اشتباه محاسبه سیاسی مجاهدین تحلیلی بود که بواسطه آن از آغاز انقلاب، جناح حاکم و مغز متفکر و رهبر این جناح را آیت‌الله بهشتی دانسته و آیت‌الله خمینی را هم اگر چه همنوع ولی بازیچه تحلیل‌های وی می‌دید. این تحلیل حالا می‌گفت حکومت پس از حذف بنی‌صدر یکپارچه شده و دیکتاتور واقعی کشور اکنون آیت‌الله بهشتی است. پس با زدن این سر (آیت‌الله بهشتی) رژیم سرنگون خواهد شد.”

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زمینه‌های بروز فاجعه هفتم تیر بیشتر بخوانید »

رازگشایی از زندگی مخوف مسعود و مریم رجوی

رازگشایی از زندگی مخوف مسعود و مریم رجوی



کتاب «تهران تا تیرانا» حاوی اطلاعاتی ناگفته از فعالیت سازمان مجاهدین خلق است، حتی مسعود خدابنده راوی این اثر که نزدیک‌ترین فرد به مسعود و مریم رجوی است درباره شخصیت و سبک زندگی آنها می‌گوید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، خاطرات مسعود خدابنده از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی، توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر می‌شود.

این کتاب، شرح دو دهه حضور خدابنده در میان منافقین است. این خاطرات توسط محمد جعفربگلو جمع‌آوری و تدوین شده است.

بر اساس این گزارش، «جعفربگلو» در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه تاریخ خبرگزاری «آنا» درباره این کتاب اظهار داشت: از حدود سال ۱۳۹۸ که با آقای مسعود خدابنده آشنا شدم و متوجه شدم که اطلاعات بسیار نابی درباره سازمان مجاهدین خلق دارد، از این رو تصمیم گرفتم خاطرات پراکنده ایشان را جمع‌آوری کنم.

** خاطرات بازگو نشده از مجاهدین خلق

وی با بیان اینکه چندین جلسه از طریق شبکه‌های اجتماعی با ایشان مصاحبه کردم توضیح داد: هرچه پیش رفتیم، متوجه شدم که این خاطرات بسیار جالب است و بخشی از این روایت‌ها تاکنون بازگو نشده است.

وی ادامه داد: مسعود خدابنده به خاطر حضور دو دهه‌ای در جمع مجاهدین خلق، اطلاعات بسیار خوبی درباره سازمان دارد. او قبل از پیروزی انقلاب با سازمان آشنا شد و در سال ۱۳۷۵ از آن جدا شد. خدابنده، مسئول انتقال بسیاری از اعضای شناخته شده منافقین از جمله مهدی ابریشمچی، محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری از ایران بود. او در جریان عملیات موسوم به فروغ جاویدان نیز حضور داشته و در مقر مسعود بوده است.

** نزدیک‌ترین فرد به مسعود و مریم رجوی از آنها می‌گوید

این نویسنده درباره ویژگی‌های کتاب خاطرات مسعود خدابنده گفت: به نظر من، دو ویژگی مهم مسعود خدابنده در روایت خاطراتش، اول حافظه مثال‌زدنی و دوم قدرت تحلیل بالاست که همین دو عامل خاطرات او را خواندنی‌تر کرده است. این‌که وی به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به مسعود و مریم رجوی، اطلاعات ذی‌قیمتی از سرکرده فرقه منافقین دارد هم، خاطرات خدابنده را جذاب‌تر می‌کند.

جعفربگلو درباره چینش محتوای این اثر گفت: این کتاب در سه گفتار تنظیم شده است؛ گفتار اول، دربردارنده خاطرات مسعود خدابنده از سال‌های پیش از عضویت در سازمان است. گفتار دوم خاطرات راوی از سال‌های حضور در جمع مجاهدین خلق را دربرمی‌گیرد و گفتار سوم به روند جدایی خدابنده از سازمان اختصاص دارد.

** ناگفته‌هایی از ترور آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت) توسط مجاهدین در سال ۱۳۶۷

وی تصریح کرد: هرچند شیوه ما در ثبت و ضبط خاطرات، به صورت پرسش و پاسخ بود، اما در فرایند تدوین، متن را از حالت پرسش و پاسخ خارج کرده و آن را به صورت روایی درآوردیم تا مطالعه آن برای خواننده خسته کننده نباشد. همچنین خاطرات راوی را بر مبنای ترتیب وقوع زمانی رخدادها دسته‌بندی کردم تا خواننده در تاریخ گم نشود.

این نویسنده با اشاره به مهمترین فصول کتاب گفت: روابط سازمان مجاهدین خلق با شخصیت‌هایی، چون بازرگان، بنی‌صدر، منتظری و … از جمله فصول مهم خاطرات خدابنده است. این که یک عضو سابق فرقه رجوی درباره «عملیات مهندسی» و جنایت‌های سازمان علیه مردم ایران سخن بگوید، قطعا جالب توجه خواهد بود. مسعود خدابنده همچنین اطلاعات بسیار جالبی درباره شخصیت مسعود و مریم رجوی دارد که بیانگر روحیات، اخلاق، سبک زندگی آنهاست.

وی ادامه داد: از دیگر فصول مهم و جالب توجه خاطرات مسعود خدابنده، افشای تلاشی است که سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۷ برای ترور آیت‌الله خامنه‌ای -رئیس جمهور وقت – صورت داد. خاطرات مسعود خدابنده همچنین حاوی رازهایی از پادگان اشرف است. او به خوبی فضای داخلی این اردوگاه را ترسیم می‌کند و می‌گوید که چگونه عده‌ای از اعضای سازمان در این کمپ، قربانی زیاده‌خواهی و کینه سرکرده سازمان شدند.

این کتاب قرار است با عنوان «تهران تا تیرانا» روانه بازار شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رازگشایی از زندگی مخوف مسعود و مریم رجوی بیشتر بخوانید »